تختی در حجاب
امروز 17 دی است روزی که در تاریخ ما با دو عنوان مشخص رو به رو است سالروز کشف حجاب و از سوی دیگر مرگ تختی است می خواهم از حکایت انتزاعی حجاب بهره بگیرم و به یاد حافظ بگویم که ما خود حجاب خودیم و باید از میان برخیزیم آیا می دانیم چرا این روزها و سالها به اینجا رسیده ایم ؟ علت ساده است تختی را از یاد برده ایم تختی که حکایت جوانمردی و مردانگی را داشت تختی از رشوه و خرد شدن و استفاده ابزاری قرار گرفتن و نامردی بی زار بود تختی در حجاب است که شاهد آن صحنه ها در فینال بزرگترین رویداد کشتی کشور هستیم تختی در حجاب است که زشت ترین کلمات را در میدان کشتی می شنویم تختی در حجاب است که سر مربی سابق تیم ملی ایران آن گونه ترسو از حضور در میدان می بینیم تختی در حجاب است که در این ورزش مردانگی و معرفت و غیرت و خلوص از بین رفته است از تختی بگوئیم ؟ از سالگرد مرگ او چگونه باید بگوئیم که تختی زیستن مرده است امروز در عرصه های مختلفت چه حکایتی از تختی وجود دارد رسانه ها را بنگرید که تنها سعی دارد که مردم را به سوی حجاب بردن تختی رهنمون سازد رسانه ای که قلم به دستش نه سواد و نه تجربه و نه نیت به گونه تختی دارد مدیری که حکایتش بیشتر شبیه اربابان قدرت روزگار تختی است که این گونه هزینه می کند که ورزش را از بین ببرد کجای این ورزش بلور و غفوریان وجود دارد که تختی بسازد ؟ مربی داریم که از جوانمردی بگوید ؟ همه جا حکایت بازیهای پلید است و قصه خریدن قهرمان و نابود کردنش وجود دارد و قهرمان ما کیست ؟ قهرمان ما کسی است که برای مردم ناز می کند کجا است قهرمانی که تختی باشد وبر دست مردم بوسه بزند ؟ همه جا تزویر و همه جا حجاب است و چنین است که تختی هم در حجاب است و خواهد بود
دلم می خواست درسالگرد تختی از وجدان بگویم از آقا تختی شدن و از بوئین زهرا از مهری که او به مدوید و آئیک داشت بگویم دلم می خواست از کسوت و دلاوری و جوانمردی و انسانیت بگویم دلم می خواست از مردانه رفتن بگویم و دست به دامن برای حضور به هر قیمتی نشدن بگویم دلم می خواست از قناعت در کمال فقر مالی و ثروت دل بگویم اما چه می توان گفت که جماعت خود نشان داده اند با نیامدن به جائی که دیگر گود ورزش نیست و تنها صحنه تئاتر های بی سر و ته است که نتیجه آن را در سالن کشتی و یا والیبال و یا فوتسال و حتی چمن فوتبال می بینیم آری تختی در حجاب است ؟ تختی در پستوی فراموشی ها است تختی در از یاد رفتنی ها است تختی تنها نام ورزشگاه هائی است که مخروبه هستند و به صدای ناسزا بی مسما بودن اسمش با استفاده کننده هایش را سخت نشان می دهد تختی در حجاب است
دلم می خواست درسالگرد تختی از وجدان بگویم از آقا تختی شدن و از بوئین زهرا از مهری که او به مدوید و آئیک داشت بگویم دلم می خواست از کسوت و دلاوری و جوانمردی و انسانیت بگویم دلم می خواست از مردانه رفتن بگویم و دست به دامن برای حضور به هر قیمتی نشدن بگویم دلم می خواست از قناعت در کمال فقر مالی و ثروت دل بگویم اما چه می توان گفت که جماعت خود نشان داده اند با نیامدن به جائی که دیگر گود ورزش نیست و تنها صحنه تئاتر های بی سر و ته است که نتیجه آن را در سالن کشتی و یا والیبال و یا فوتسال و حتی چمن فوتبال می بینیم آری تختی در حجاب است ؟ تختی در پستوی فراموشی ها است تختی در از یاد رفتنی ها است تختی تنها نام ورزشگاه هائی است که مخروبه هستند و به صدای ناسزا بی مسما بودن اسمش با استفاده کننده هایش را سخت نشان می دهد تختی در حجاب است
+ نوشته شده در سه شنبه هفدهم دی ۱۳۹۲ ساعت 18:32 توسط تورج عاطف
|