شب مو طلایی
شب پسر مو طلائی فوتبال ایران
من سردم است و میدانم که از تمامی اوهام سرخ یک شقایق وحشی
جز چند قطره خون
چیزی بجا نخواهدماند
خطوط را رها خواهمکرد
و همچنین شمارش اعداد را رها خواهمکرد
و از میان شکلهای هندسی محدود
به پهنههای حسی وسعت پناه خواهمبرد
من عریانم، عریانم، عریانم
مثل سکوتهای میان کلامهای محبت عریانم
و زخمهای من همه از عشق است
از عشق، عشق، عشق
" فروغ فرخزاد "
شاهینی های قدیمی سه طلائی مشهور داشتند . همایون بهزادی که به سرطلائی مشهور است و حمید خان شیرزادگان که به پاطلائی مشهور است و حسین کلانی که بسیاری او را پسر طلائی فوتبال ایران می دانند.
همایون سر طلائی وشیری پاطلائی مدتها است که رفته اند و از آن سه تفنگدار همه دلخوشی عاشقان این مثلث طلائی تاریخی فوتبال ایران به " پسر مو طلائی " است که حالا در روزهای نزدیک به هفتاد و نه سالگی و آغاز به دهه هشتاد سالگی عمر هنوز هم قلب طلائی برای ملتش دارد
هوا آلوده است و پاییز رنگارنگ تنها یک رنگ دارد رنگ دودی اما جایی در میان شهر ابرهای تیره به کنار می رفتند تا شب به یادماندنی برسد
" شب حسین کلانی عزیز"
در دوازدهم آذرماه سال ۱۴۰۲ به مجلس روم که یکی از بزرگترین ستارگان تاریخ فوتبال به مناسبت کتابی که درباره او است به میدان آمده است . میدان او نه مستطیل سبز که در سالن فردوسی شهر تهران است
پسر طلائی فوتبال ایران به بهانه رو نمایی از کتاب" طلایه دار هشت سرخ پوش ها" دوباره برای عاشقانش حکایت می کرد
حکایت از
روزهای پر افتخار دور جام ملتهای ۱۹۶۸ و ۱۹۷۲
از مردان پرافتخارفوتبالمان همایون سر طلایی، شیری پا طلائی و حمید سیم خاردار، سردار پرویز، عزیز فنر، عالیجناب حسن حبیبی...
از عشق، وفا، انسانیت و مهمتر از همه از ایران ما
ایران در رنج
ایران اسیر
ایران در سوگ فرزندانش
خاطرات می آمدند برای آنهایی که قلبشان به شوق ایران می تپد
گوئی عقربه های ساعت به عقب بازگشته اند و بازیهای جام ملتهای آسیا 1968 است و بازی دوم تیم ملی ایران در برابر تایوان است و آقای بیاتی به دو جوان آن روزهای تیم ملی فرصت خود نمائی داده است و آنها چه کاری کردند
. بازی ها با گلهای همایون بهزادی و اکبر افتخاری و فرزامی و حسین کلانی به اتمام می رسد و این مثلث ( بهزادی – افتخاری – کلانی ) باز هم در بازی با برمه گل می زنند و در فینال همایون بهزادی و بعد هم با گل سردار فوتبال پرویز قلیچ خانی توانستند گل اشپیگل اسرائیلی را بی اثر و ایران را به قهرمانی اول در آسیا برسانند.
زنان و مردان و موی سپیدان دست می زنند و شب پسر طلائی را شادباش می گویند حسین کلانی اشک می ریزد و کسی از دلش خبر ندارد که از چه دلتنگی ها یاد می کند .
در این بعد ازظهر سرد تهران می توانستیم شعر فروغ را در سیمای مردان و زنان حاضر در این جشن شب کلانی مجسم کنیم که
و زخمهای من همه از عشق است
از عشق، عشق، عشق
و عشق جاری شد به پای مردی که سالها ما را عاشق فوتبال کرد" حسین کلانی "
پسر مو لائی شب پر از دود و دلتنگی تهران دوباره طلائی کرد . سایه اش بر سر فوتبال ایران مستدام
مهندس کلانی اسطوره ماندنی فوتبال ایران هنوز هم قلب ما برای ایران و سردارانش می تپد به امید ایران سرفراز و رها از چنگال جهل و غم