دو حرف دوگله

حرفهاي زيباي فوتبال ما تنها يك هفته دوام داشت آن سخناني كه از هم دلي و تيم ملي و يك هدف براي يك ملت زديم تنها تاريخ مصرفي يك هفته اي داشت هنوز به جام جهاني نرفته ايم و جنگ را نبرده ايم اما مشغول تقسيم غنائم هستيم هنوز 24 ساعت از برد ايران بر كره جنوبي نگذشته بود كه علي فتح الله زاده مدير عامل باشگاه استقلال اعلام مي كند كه " اگر تيم ملي لباس آبي پوشيده بود 4 گل به تيم كره جنوبي مي زد" اين سخن كاملا عجيب كه ريشه در يك سري حرفهاي بي معني چند نوجوان سكو نشين دارد بايد از دهان مدير عامل باشگاه استقلال بيرون آيد ؟ حرفهاي فتح الله زاده به اتمام نرسيده بود كه سريال جنجال پرسپوليس و با هنرپيشه هميشگي آن يعني محمد رويانيان در يك سو و اين بار علي دائي به ميدان آمد در اين مقاله سعي ندارم كه طرفداري از اين بگو مگوي فوتبالي كنم  كه مي دانم چون بسياري از درگيري ها اين روزها و شايد سالهاي نه چندان دور بي معني است اما در لا به لاي سخنان اين دو يعني محمد رويانيان و علي دائي گله هائي را مطرح مي كنم
به رسم پيش كسوت به سراغ علي دائي مي روم كه او چهره نامدار و در واقع پرچمدار فوتبال ما است  او مي گويد " بدبختي ورزش ما همين دايه ها مهربانتر از مادر ( رويانيان ) هستند  كه يك روز يك بنده خدائي مي آيد و اينها را به دنبال خودشان مي آورند و روزي اين بنده خدا مي رود اينها هم مي روند در حاليكه امثال علي دائي و علي كريمي در اين فوتبال ماندني هستند " سخن من دقيقا به همينجا بر مي گردد آقا دائي فكر نمي كنيد مشكل فوتبال ما زماني شد كه فوتبالي ها براي فوتبال نخواستند براي خودشان همه چيز را خواستند ؟ اگر فوتبالي ها جبهه متحدي داشتند اين همه بر عليه هم نبودند باز هم بنده خدا ها و عواملشان به اين فوتبال مي آمدند كه بر سر فوتبال اين بلا ها را بياورند ؟ اگر يك روز مايلي كهن عليه دائي وبر عكس و قلعه نوعي بر عليه دائي و بر عكس و مايلي كهن و قلعه نوعي عليه هم  و علي دائي دائي و علي كريمي بر ضد هم و... نبودند باز هم بايد شاهد غريبه ها در فوتبال بوديم ؟ روزي در جمع بزرگاني از فوتبال ايران گفتم ضربه اي كه خود فوتبالي ها به خودشان و فوتبال زدند غير فوتبالي ها نزدند زيرا جنگ فوتبالي ها پاي غير فوتبالي را باز كرد چرا بايد علي دائي و علي كريمي حالا به هم نزديك شوند ؟چه اشكالي داشت در تيم ملي علي دائي مي توانستيم علي كريمي را داشته باشيم؟ آقاي دائي مشكل فوتبال ما قهر و جدائي فوتبالي از فوتبالي است چرا علي دائي ها بايد اين گونه خام كاشاني و پروين ها اسير رويانيان ها بشوند ؟
به سراغ محمد رويانيان مي روم و با او سخن مي گوئيم
او مي گويد كه علي دائي هر چيزي كه دارد از پرسپوليس است  و نبايد در مقابل چشم طرفداران فوتبال پرسپوليس شادماني مي كرد   اما مي گوئيم علي دائي از السد قطر به آرمينيا و بعد بايرن مونيخ و بعد هرتابرلين رفت علي دائي درآمدي اگر داشته براي پرسپوليس هم آن در آمد بوده  است اما از شما مي پرسيم اگر شما مدير عامل باشگاه پرسپوليس نبوديد اين همه مصاحبه  داشتيد و چهره مي شديد ؟
رويانيان مي گويد بازيكنان در تيم ملي از جان مايه مي گذارند اما در تيم پرسپوليس اين گونه نيستند آيا ايشان نمي دانند كه چنين اتهامي چه بلائي بر سر تيم مي آورد ؟ از سوي ديگر اگر اين حكايت صحيح باشد چرا بايد اين بلا بر سر بازيكنان بيايد ؟آيا غير از رفتارهاي ضد و نقيض مديريت باشگاه است كه روزي علي كريمي را بغل مي كند و روز ديگري او بدترين مي شود ؟ آيا با چنين جوي مي توان همدلي و تمركز داشت ؟
آقاي رويانيان  به حرفهاي دائي هم گوش دهيد اين كه مي گوئيم شما با فوتبال غريبه هستيد به اين دليل است كه هنوز نمي دانيد كه پيروزي در برابر كره جنوبي قابل مقايسه در برابر برد پرسپوليس در برابر الشباب نيست شما چگونه يك برد ملي در راه جام جهاني  را دليلي براي شادماني كمتر از برد در برابر تيم الشباب مي دانيد ؟  اين درد فوتبال ما است كه نمي تواند دل به ادامه راه دهد فوتبال ما بغض مي آورد فوتبال ما كينه دارد فوتبال ما درد دارد فوتبال ما پر از حكايت هاي پر گله است

درد كريمي

سالها است با مبحثي به نام فرهنگ فوتبال دست به گريبان هستيم و مي پنداريم كه فرهنگ مقوله اي است كه بايد به فوتبال تزريق شده و به يك باره نهادينه شود در حالي كه فرهنگ اصولا پايه اي است و نياز به ممارست و تعليم از سنين پايين و ارتباط مستقيم به فاكتور زمان دارد و اين گونه نيست كه سمينار فرهنگي داشته باشيم كه با روساي باشگاه ها صورت گيرد كه خود اين آقايان با پديده و آموزش فرهنگ بيگانه هستند اما به حكايت كريمي و ژوزه مانوئل بر مي گرديم او در مصاحبه با ليدرهاي باشگاه پرسپوليس به آنها اعلام مي كند كه براي بقا تيم نياز به كريمي ندارد اين كه ليدرهاي يك تيم چگونه مي توانند درگير مباحثه با ژوزه بشوند يك حكايت است و اين كه كريمي بايد برود قسمت دوم ماجرا است به قسمت دوم ماجرا بر مي گرديم چرا كريمي به اينجا رسيده است ؟ بايد بگوئيم مشكل كريمي حكايت فوتبال شانسي ما را دارد وقتي در فوتبال ما پروسه آموزش وجود ندارد بايد هم كريمي مثل بسياري از ستاره ها تصادفي ظهور و حتي سقوط كند كريمي با جنجال به فوتبال ما معرفي شد او در بازيهاي سالني با تيم فتح و در مصاف با استقلال به جنگ فوتبال قدم گذاشت بعد ها او در تيم اميد در درگيري با داور مسابقات انتخابي المپيك  محروم شد او براحتي پيشنهاد پروجا را رها كرد به امارات رفت و بعد بار ديگر به يك باره به بايرن مونيخ نقل مكان كرد او خيلي راحت به يك باشگاه عجيب قطري پيوست و بعد ها به پرسپوليس قطبي و استيل آذين و بعد پرسپوليس استيلي و دنيزلي و حالا ژوزه آمد و همه جا مشكل داشت زيرا آموزگاري نداشت كه او را راهنمائي كند به هم نسل او مهدي مهدوي كيا نگاهي مي افكنيم بخاطر دارم در سالهاي دور  پدر مهدي مهدوي كيا در ورزشگاه حاضر مي شد كه بازي پسرانش يعني مهدي و هادي را ببيند با او كه به گفتگو نشستم مي گفت در ورزشگاه مي نشينم تا فرزندانم بدانند كه پدرشان در ورزشگاه است تا خداي ناكرده اسير جو نشوند مهدي در فوتبال بسيار موفق تر از  كريمي بود او پله هاي ترقي را آهسته اما پيوسته پيمود به بوخوم و بعد به هامبورگ و فرانكفورت و سپس به استيل آذين و پگاه و پرسپوليس آمد  و در كارنامه زندگي او اين همه حاشيه وجود نداشت زيرا آموزگار و معلم داشت همين اتفاق براي وحيد هاشميان هم افتاده است او از پاس به آلمان رفت و 11 سال آنجا بخوبي زندگي كرد براي علي دائي هم چنين پيش آمد او هم روحيه منظمي داشت و در زندگي مي دانست كه چه مي كند شايد نظم و انظباط شخصي نيز باشد اما مي توان از داشتن معلم و راهنما گذر كرد ؟ در علم مديريت گفته مي شود كه 70% موفقيت در نوع كار است و 20% به راهنمائي و 10% به آموزش ربط دارد  فوتبال ورزش جنجال ها است پس بيشتر افراد مشهور در آن مي توانند مورد تهاجم باشند اما آن 70% نوع كار را كه به طبيعت شغل ربط دارد را مي توان با راهنمائي و آموزش جبران كرد 30% اثري نزديك به نصف آن 70% دارد فرمول 70_20_10  از مهمترين فاكتور هاي علم مديريت است و آن 70% ارتباط به نگرش دارد كه مي پندارم در فرهنگ ما اين نگرش مي تواند عوض شود اگر از فاكتورهاي اجتماعي در آن استفاده شود به مثال جهاني نگاهي مي افكنيم فرانس بكن بائر در نيمه نهائي جام جهاني 1970 كتفش در مي رود و با اين همه بازي را ادامه مي دهد و تبديل به يك چهره جهاني مي شود آلماني ها كه چهار سال بعد از آن روزگار ميزبان جام جهاني بودند و مي دانستند بكن بائر كاپيتان آنها خواهد بود كلاس هاي ويژه آموزش آداب و معاشرت و گفتار و.... براي او تدارك ديدند تا قيصر خود را بسازند اريك كانتونا  و جرج بست و كريس رونالدو و پل گاسكوئين و كاسانو و استيچكوف و رونالدينيو و گارينشا... نمونه هاي ديگري از جنجالي هاي فوتبال جهان است كه خيلي از آنها سر از ناكجا آباد و خيلي ها هم قله موفقت را طي كردند در طي اين سالها چند نفر از مديران و سرمربيان و رسانه ها  سعي كردند كه به كريمي كمك كنند ؟ خود او چند بار تلاش كرد كه به خودش بيايد ؟ فرمول 70-20-10 چند بار برروي او آزمايش شد ؟ امروز مي توان به قول ژوزه او را زد اما اين دواي كريمي است ؟فوتبال ما حرفه اي نيست اما اين حرفه يا نبودن تنها ربطي به زمين و امكانات و مربي و بازيكن ندارد بلكه اساس حرفه اي نبودن فوتبال ما عدم تفكر حرفه اي و عدم مديريت حرفه اي است كريمي به صورت خود رو رشد كرد اما هيچگاه به پرورش او كسي اقدام نكرد و شايد به همين دليل است كه او هم سرنوشتي بهتر از ديگر جنجالي هاي فوتبال ما چون عزيزي و محرمي و رهبري فرد و هاشمي نسب و... ندارد و درد كريمي درد كل فوتبال لجام گسيخته ما است

گريه هاي فوتبال ما

علي دوستي مهر راست مي گويد در اين فوتبال بايد گريه كرد وقتي او جشن و آتش بازي و غرور صعود به جام جهاني را عامل باخت به ازبكستان مي داند چگونه بايد از گريستن بر اين فوتبال ابائي داشت ؟ از دير باز گفته اند كه ما در گريستن خوب هستيم اما فوتبال ما  شيون و گريه دارد در فوتبالي كه به صورت مستعمر نشين با آن برخورد مي شد چه چاره اي جز نوحه سرائي و ماتم و اندوه باقي مي ماند ؟

فكر مي كرديم سالها است كه مستعمره نشيني در دنيا تمام شده و قلعه پرتغالي ها در ايران خالي است اما اشتباه مي كرديم حالا مشخص است كه فوتبال ما چون ملعبه اي در دست پرتغالي ها است ژوزه مانوئل پرده جديدي از حكايت هاي فوتبال بي درو پيكر ما را روشن مي كند  حالا براي همه روشن است كه به چه دليل كي روش امثال نوري و ماهيني و حسيني و انصاري فرد و قاضي و كريمي وپولادي  به تيم ملي دعوت مي كند دليل روشن است كي روش مي خواهد بگويد كه مانوئل مربي بدي است كه با 7 ملي پوش نمي تواند در تيم پرسپوليس موفق باشد مانوئل مي گويد درد او و كريمي به كي روش ربط دارد زيرا كريمي پس از اردوي اول تيم ملي با او روابط بدي داشت و حالا كريمي تبديل به توپ پينگ پنگي براي دعواي كي روش و مانوئل شده است كي روش مي خواهد  با مانوئل لج كند و از سوي ديگرمانوئل هم با كي روش لج مي كند و در اين ميان فوتبال ما ملعبه اين مستعمره چي هاي قديمي است نگاهي كه اين آقايان به فوتبال ما دارند بخوبي روشن شده است هر دوي اين مربيان در ايران ناموفق هستند كي روش پس نزديك به يك سال و نيم تيمي در حد بازي با لبنان برايمان ساخته است و حالا مي خواهد براي بازي با كره بار ديگر به همان سلاح مردم و يار دوازدهم و عرق و تعصب وميزباني .... متوسل شود كه پروين و مايلي كهن و قلعه نوعي  متوسل مي شدند مي گوئيم اگر قرار بود همواره چنين اتفاقي بيافتند پس چرا اوكرائن و لهستان در يورو 2102 موفق نبودند ؟ چرا سوئيس و اتريش در يورو 2008 موفق نبودند ؟چرا ميزبان جام جهاني  يعني آفريقاي جنوبي 2010 حتي از مرحله اول هم صعود نكرد ؟ چرا بنفيكا چند شب پيش در ليسبون به بارسا باخت ؟ چرا منچستر سيتي با اقبال بلند و درخشش جو هارت و اشتباه داوري توانست در منچستر تيم  دورتمند را متوقف كند ؟ مگر در تهران به عراق نباختيم و به المپيك2012 نرفتيم ؟ مگر در همين تهران تيم نوجوانان ما به ازبكستان نباخت ؟ مگر تيم ملي ما به عربستان سعودي در تهران نباخت ؟مگر نماينده هاي كشورمان چون استقلال و پرسپوليس و سپاهان و ذوب آهن در چند سال اخير بارها ميزبان نبودند و باختند ؟امتياز ميزباني بايد در كنار آمادگي و طرح تاكتيكي و ... باشد تا تيم موفق باشد نه اين كه چون كي روش از مانوئل بدش مي آيد تيم ما را مضحكه كند  يا مانوئل كه اين همه معتقد است كه تيم بايد هافبك داشته باشد و تيم او به اين دليل مشكل دارد چون هافبك كافي ندارد پس چرا نوري را بيرون مي كشد كه نوروزي به ميدان آيد ؟ براستي براي فوتبال ما چه اتفاقي افتاده است ؟ فوتبال ما هم چون خيلي از مسائل جامعه  با سلايق شخصي و تصميم گيري هاي بر اساس لجبازي و توجيه و دلايل غير اصولي به قهقرا مي رود فوتبالي كه چسبيده هايش تنها گريه براي آن به ارمغان آورده اند فوتبالي كه در اين روزها پر تنش دلار و سكه و ... به ما هم گريه و تنش مي دهد فوتبالي كه نشان مي دهد يك سر مربي نه چندان موفق در كسوت سر مربيگري چون كي روش آنقدر از بعد شخصيتي كوته بين است كه بخاطر دعواي با مانوئل مي خواهد تيم ملي ما را ملعبه كند و يا يك سر مربي چون مانوئل مي خواهد تمامي مشكلات تيم خود را به گردن كي روش بياندازد و يا ترجمه حرفهاي كريمي از زبان مديرعامل ! اين لجبازي ها و سورفتارها و نديدن حقيقت را در همه نقاط اين ديار مي بينيم  و چنين است كه به گريه كردن عادت كرديم دوست داريم گريه كنيم تا موفق باشيم و يا حداقل با گريستن توقع و انتظار را پايين بياوريم آري بايد گريه كنيم بر اين روزگار كه مستعمره نشيني اينگونه را تجربه مي كنيم و بعد خيال مي كنيم اين آقايان كه براي پول نداشته ما نقشه مي كشند اندكي دل براي ما مي سوزاند و بايد بگوئيم كه چنين نيست و هيچگاه نبوده و نخواهد بود افسوس  

كاش كريمي پند گيرد

جهان فوتبال پر از استعدادهاي بي نظيري است كه بعلت فشارهاي حاصل از رسانه ها و مردم و عدم زير ساختهاي مستحكم شخصيت در نزد اين افراد خيلي زود آنها را از دست داده است مي توانيم گارينشا را بگوئيم بازيكني كه يك پاي كوتاه تر از ديگري داشت اما روزگاري بهترين چپ پاي دنيا با برزيل دهه 60 شد او با پنج فرزند اسير رقاصه اي شد و رو به نابودي رفت مي توان جرج بست را مثال زد كه در دام الكل افتاد او هم يكي از نوابغ فوتبال بود يا مارادونا كه تا مرز مرگ پيش رفت گرد مولر و پل گاسكوين و توني آدامز و ... از ديگر نامها هستند  برخي نيز چون اريك كانتونا وديويد ژينولا و... دچار خشمها و تصميم هاي بي دليلي شدند كه شايد مهمترين آنها در فوتبال ما علي كريمي است او مردي است كه در دوران فوتبالش به واقع به حقش نرسيد نگاهي به آخرين جمله هاي مصاحبه او در پس از مذاكره اوليه با رويانيان مي كنيم او مي گويد "اميدوارم روساي پرسپوليس شجاعت اين را داشته باشند كه مسئوليت اشتباهات خود را بپذيرند " بايد بگوئيم اين پند كريمي سخن بحائي است معتقديم كه پرسپوليس دست به ريسك هائي زده  است و در برخي از انتقال بازيكنان خود دچار اشتباهاتي شده است و اصولا لقب كهكشاني ها آن هم با سر مربي سخت گير و عمدتا مسافري چون دنيزلي بسيار خطر ناك است  و ما هم چون سعيد راد هنر پيشه مشهور و طرفدار پرسپوليس اعتقاد داريم كه اي كاش اين همه سر مايه گزاري بر روي جوانان  و نه بر روي بازيكناني در سالهاي آخر بازيگريشان مي شد بازيكناني كه ناهار را در باشگاه رقيق مي خورند و بعد در باشگاه پرسپوليس با چند صد ميليون اضافي قرارداد مي بندند اما در اين ميان سخناني هم با علي كريمي داريم او مردي است كه از پند گرفتن از گذشته ها سخن مي گويد براستي او هم چنين است ؟ خو به ياد داريم علي كريمي از روزگاري نامش بر سر زبانها افتاد كه در يك مسابقه سالني با تيم استقلال آنها را به بازي گرفت كريمي در آن بازي  از جنجال چه بهره اي گرفت ؟ بعدها او به تيم ملي اميد رفت و خوب به ياد داريم كه چگونه بخاطر درگيري به داور محروم شد آيا كريمي پند گرفت ؟ مي گوئيم چنين نبود زيرا در بازي اخير تيم ملي ايران با قطر او بي دليل در دقايق آخر بازي وارد حاشيه شد  كريمي در انتخاب تيمهايش هم دچار اشتباهات زيادي شد خوب بخاطر داريم او در روزهاي جواني خيلي راحت از پيشنهاد باشگاه پروجا ايتاليا گذشت و به امارات رفت زيرا اعتقاد داشت نمي خواهد سختي قبول كند بعدها او به بايرن مونيخ رفت اما با اين كه امكان بازي در تيمهاي ديگر بوندس ليگا را داشت پس از ناكامي در مونيخ به فوتبال قطر رفت او در بازگشت به ايران يك سالي با پرسپوليس بود اما بار ديگر اسير روحيه ساده خود شد و در بازي هدايتي و مصطفوي راهي استيل آذيل شد و خوب بخاطر داريم كه آنجا چه عذابي كشيد و تا چه حدي سقوط كرد كريمي به پرسپوليس بازگشت و يك سال را با تمامي فراز و نشيب گذراند اما بايد گفت او بهترين در پرسپوليس امسال بود و حالا در سن 35 سالگي بهترين روزها را مي تواند براي خودش و پرسپوليس تا آخرين روزهاي بازنشستگي بگذراند اما باز سخن هاي ديگري دارد شايعه خريد ملوان و يا داماش توسط هدايتي و يا پيشنهادهاي قطري ها رو به رو او است و اميدواريم اين بار از اشتباهات گذشته پند بگيرد كريمي بايد به گذشته ها بنگرد به آن روزهائي كه از سر تنبلي به امارات رفت و فوتبال ايران را از داشتن بازيكن در سطح اول اروپا محروم كرد شايد اگر كريمي قدر خود را مي دانست خيلي بالاتر از مسعود شجاعي و جواد نكونام به تيمهاي خوبي لا ليگائي بپيوندد  اما اين كار را نكرد كريمي مي توانست بجاي اين كه از بوندس ليگا عجولانه بازگشته و به تيم قطري رود و بعد در پرسپوليس و استيل آذين بازي كند شايد بهتر بود دو و يا سه فصل بيشتر در بوندس ليگا مي ماند  زيرا همه ديدند چگونه پس از چند سال دو باره به شالكه رفت  كريمي حيف بود در هنگام حضور در ايران در تيمي چون استيل آذين بازي كند و حقير شود و حالا باز نوبت او است اميدواريم كريمي ديگر خشمهاي روزهاي دور را از ياد ببرد در اين يك و يا دو سالي كه از فوتبالش باقي مانده در جايگاهي محبوب از فوتبالش خداحافظي كند كريمي بازيكن با احساس و بي اغراق يكي از مردمي ترين نسل هاي اخير فوتبال ما است كريمي مي توانست محبوب تر و در جايگاه بالاتر و صد البته موفق تر هم باشد به ظرط اين كه از اشتباهات گذشته اش در طي سالها بهره مي گرفت و حالا ما هم از او در هنگام فصل نقل و انتقال مي خواهيم كه با اعتراف به اشتباهات گذشته اش درست ترين تصميم را بگيرد باشد كه چنين باشد

حكايت هاي ملا نصر الديني سرخها

حكايت هاي اين روز پرسپوليس قصه هاي فراواني دارد كه به دو نمونه آن مي پردازيم

نمي دانم اين قصه فانتزي را شنيده ايد كه شخصي دگمه اي در خيابان پيدا كرد و به داخل مغازه خياطي رفت و از خياط باشي پرسيد آيا مي تواند براي اين دگمه پالتوئي بدوزد ؟ اين داستان شايد در خودش طنز غير قابل باوري داشته باشد اما براي بسياري از وقايع اين ديار تكراري و قصه از سر سوزن مي خواهيم وارد شويم و از در دروازه نمي خواهيم را تكرار مي كند حالا حكايت پرسپوليس است پرسپوليس نخست ليست خروجي مي دهد و بعد   مهاجم مي گيرد و بعد  به دنبال دروازه بان مي رود و سپس  دفاع چپ و راست و مياني خود را عوض مي كند و چند جوان هم به اين تيم مي آيند كه مهره هاي قابل اعتمادي چون اسماعيل زاده و خانزاده ملي پوش هستند و بعد به يك باره چند خروجي چون سامان آقا زماني و كاظميان را به تيم برمي گرداند و حالا مي شنويم كه علي كريمي گفته است اگر مي خواهند كه او قراردادش را تمديد كند بايد مازيار زارع باشد و از سوئي  مي گويند مازيار زارع دوست داشتني تر شده چون هافبك تدافعي مناسب كم يافت مي شود و از سوئي مي خواهند با مازيار زارع براي پ‍ژمان نوري انگيزه سازي كنند و همه اين مسائل وقتي رخ مي دهد كه هيچ خبري از دنيزلي نيست مي پرسيم مگر خروجي ها را دنيزلي تعيين نكرد ؟ مگر ادعاي كريمي مي تواند درست باشد كه حسيني به اين دليل به پرسپوليس آمد كه با بنگر هم قرار داد نوشته شد و به همين دليل جادوگر مي خواهد كه قايقران دوم هم باشد ؟ چرا شيث مي گويد سيد جلال و بنگر خواستند كه او نباشد ؟ اين نوع شايعات مي تواند پر ستاره ترين تيمها ي دنيا نظير منچستر سيتي و بايرن مونيخ و رئال مادريد را هم به ورطه نابودي بكشد چه برسد پرسپوليسي كه خودش به قدر كافي چوب عدم رفاقتها را خورده است چرا تمرينات پرسپوليس زودتر شروع نمي شود ؟ مي پرسيم اول تيم را مي بندند بعد سر مربي مي آورند ؟آيا اين حكايت دوختن پالتوئي براي يك دگمه نيست؟

2/ قصه دوم مربوط به عصر مدرن است امير قلعه نوعي طنز ظريفي دارد كه مي گويد چگونه جباري را مي توانند خبرنگاران پيدا كنند اما باشگاه نمي تواند ؟ دقيقا سوال ما اين است در عصر ارتباطات چگونه دنيزلي گم مي شود ؟ در باشگاه هاي ما دستگاه عريض و طويل روابط عمومي و مدير رسانه اي وجود دارد در اين باشگاه ها سايت اختصاصي و روزنامه  رسمي و صدها رسانه غير رسمي وجود دارد پس چرا خبري از دنيزلي وجود ندارد ؟ چرا با او مصاحبه نمي شود ؟ ساده ترين ارتباط هاي دنياي مدرن نمي توانست پرسپوليس را از اين سر در گمي نجات دهد ؟اگر دنيزلي نمي آيد چرا زودتر اعلام نشد تا بفهميم اين بازيكنان و رفت و آمدها بر اساس خواست چه كساني بوده است ؟ در همين باشگاه پر سپوليس روابط رسانه اي داشت كه در زمان حضور استيلي از قول دنيزلي اعلام شده بود كه دنيزلي او را تاييد كرده است حالا چرا به يك باره ارتباط ها قطع شده است ؟در رئال مادريد شاهد بوديم كه چگونه شايعات ترك مادريد توسط مورينيو خيلي صريح با عقد قرارداد مجدد با او به اتمام رسيد  در بارسلونا شاهد بوديم تيم سر مربي فصل آتي يعني تيتو را قبل از چند بازي آخر و خصوصا فينال جام حذفي تعيين كرد و ما...

آخر كدام عقل سليمي مي گويد كاظميان و آقا زماني و حالا زارع بروند و حالا بيايند ؟ در بازي اوكراين و سوئد روابط صحيح يك كاپيتان پر افتخار و يك سر مربي شهير را در سيماي بلوخين مرد سال اروپا دهه 70 با شوچنكو سلطان بي چون و چرا گل اروپا در تيمهاي ميلان و چلسي مي بينيم آيا آنها هم دلبخواهي بازي مي كنند ؟ آيا شوچنكو هم براي بلوخين بازيكن تعيين مي كند ؟ در اين باشگاه پرسپوليس چه خبر است ؟ شفافيت در دستمزد بازيكنان سالها است كه به شوخي مضحكي تبديل شده اما عدم شفافيت در ساده ترين خبر ها يعني حضور و يا عدم حضور و انتخاب بازيكن با نظر و يا بدون نظر يك سر مربي از جديد ترين شاهكارهاي تحفه اي به نام فوتبالفارسي است  كه  حالا به آن هم رسيديم افسوس

حكايت علي آقا ها!!

در تاريخ پرسپوليس سه " علي " مشهور يافت مي شوند
علي پروين
علي دائي
علي كريمي
اين سه " علي " هر كدام كاپيتان تيم ملي ايران شده اند و به جام جهاني رفته و دو تاي اولي سر مربي پرسپوليس و  تيم ملي شده اند   و دو تاي دومي در بايرن مونيخ بازي كرده اند البته علي دائي در آرمنيا بيدلفيلد و هرتا برلين بوده است و كريمي تيم شالكه هم تجربه كرده اند علي پروين در سالهاي طلائي فوتبال ايران به تجربه هاي بزرگي رسيده چون قهرماني در جام ملتهاي آسيا و حضور در المپيك اما دو نفر دومي هيچگاه قهرماني در آسيا را تجربه نكرده و هيچگاه به المپيك نرفته اند اما به گونه ديگر در كشاكش روزگار تجربه اندوخته اند و ماحصل اين شده است كه  انتظار مي رود اين سه "علي " پرسپوليس و تيم ملي فوتبال با تجربه باشند و سنجيده سخن بگويند اما....
قبلا از اظهار نظرهاي غير اصولي علي كريمي پس از بازي با الهلال گفتيم و امروز نوبت به دو " علي " ديگر است كه پس از بازي با راه آهن نشان دادند كه در شگفتي گوئي كمتر از " علي " جوان تر نيستند  با هم نگاهي به گفتگو ها مي اندازيم
علي پروين : بازي  پرسپوليس با راه آهن  تمام شده است و شاهد چهره خندان علي پروين هستيم !! حقيقتا براي ما اين خنده ها حتي از نوع عصبي هم عجيب است علي پروين در مقابل سوالات در مورد دلايل  باخت مي گويد  " چرا از من مي پرسيد ؟" ووقتي خبرنگار دوباره مي پرسد " پس از چه كسي بايد بپرسيم ؟" ادامه مي دهد " من چه مي دانم برويد از يكي بپرسيد" ... اين پاسخ گوئي علي پروين كه مي گويند رئيس سازمان فوتبال پرسپوليس !! است چه توجيهي دارد ؟ او در جايگاه هم مي گويد خودتان دنيزلي را خواستيد معني اين حرف يعني چه ؟ اين عناد پروين با سر مربيان خارجي تا به كي مي خواهد ادامه داشته باشد ؟ مي پرسيم خود او مي خواهد دو باره لخت شود و باز استيل آذيني ديگر بسازد كه صد البته در طي اين نيم فصل براي پرسپوليسي ها  به همراه رفقاي قديميش نظير ابراهيمي و خورد بين و درخشان  ساخته است
مي پرسيم اين حرفهاي پروين صحيح است ؟آقاي پروين شما را باتجربه بايد بدانيم و يا اين كه چون حكايت طنز گونه اي كه با علي كريمي داشتيم پاسخ فانتزي دهيم و بگوئيم " به روي چشم  و مي رويم از ساندويج فروش استاديوم دلايل باخت پرسپوليس را مي پرسيم " براستي اگر شما كاره اي در پرسپوليس نيست پس چرا در اين تيم حضور داريد و اين همه اصرار به حفظ سمت خود بعنوان هييت مديره داريد ؟
علي دائي :  با علي ديگر پرسپوليس هم  كار داريم از او مي پرسيم براستي حرفهاي خود را سخنان يك آدم حرفه اي مي داند ؟ او خوشحالي از پيروزي تيمش را حركت حرفه اي مي داند اما نمي گويد چرا از پرسپوليس و اين جايگاهش اظهار شادماني مي كند ؟ از او مي پرسيم براستي عزت و احترام شما در اين بود كه شما به شرط تفاضل گل در رتبه يكي بالاتر از بد ترين پرسپوليس تاريخ بايستيد ؟ آخر دلايل باخت پرسپوليس فقط ليدرها بودند ؟ از كدام ليدر سخن مي گوئيد ؟ در بين 2000 تماشاچي ليدر چه مي تواند بكند ؟ خود شما هم مي دانيد  درد پرسپوليس عناد شما و كاشاني و استيلي در فصل نقل و انتقالات  ليگ 10 و 11 بوده است از شما مي پرسيم  عزت را چه مي دانيد ؟ از ديد نگارنده عزت شما آن زمان بود كه وقتي تصادف كرديد ميليون ها ايراني كه بيشتر آنها عاشق همين پرسپوليس بودند دل به يزدان خود بيشتر داده و سلامتي شما را آرزو كردند
عزت شما زماني بود كه وقتي از پرسپوليس بيرون رفتيد تا روز بازي با راه آهن و حتي تاقبل از مصاحبه پايان بازي شما  نامتان را صدا مي زدند
سخن از عزت كرديد مي پرسيم  اگر معيارهاي عزت همان كلماتي باشند كه شما مي گوئيد پس بايد نگاهي هم به جايگاه كرانچار و تيم شما بياندازيم كرانچار از پرسپوليس رفت تا شما بيائيد اين سر مربي خوب كروات  با مونت نگرو بازي هاي بسيار زيبائي در مقابل تيم انگلستان و... انجام داد كرانچار در ميانه فصل به سپاهان آمد  و تيمي را كه خودش نبسته بود به مدعي شماره يك قهرماني در ليگ و صعود از گروهش در ليگ قهرمانان آسيا  رساند تيم كرانچار هم در ارائه فوتبال زيبا و در عين حال پاك سر آمد بود جايگاه تيم او اول و تيم شما چهاردهم است پس عزت كرانچار هم مي توانيد ببينيد شما به همت همان آقاي كاشاني اين سر مربي موفق را از پرسپوليس دور كرديد و بعد همان كاشاني شما را بيرون انداخت و امروز كرانچار  به  اين رتبه و شما اينجا هستيد
 براستي تجربه چه زماني در اين فوتبال كار آمد خواهد بود ؟ وقتي امثال علي آقا هاي اين چنين  مشهور نوع گفتارشان اين است  چه  توجيه و قضاوت  و اميدي در مورد بقيه بايد  داشت ؟
 تورج عاطف

به روي چشم آقاي كريمي

به روي چشم آقاي كريمي !

علي كريمي كاپيتان تيم پرسپوليس در مصاحبه پس از مسابقه  در جلوي چشم خبرنگاران مي ايستد و به پرسشها پاسخ مي دهد او در پاسخ به پرسشي كه  اشاره به  دلايل ضعف پرسپوليس دارد با لحني از نوع علي كريمي عصبي و پر خاشگر مي گويد

-         شما كه مي نويسيد و تحليل مي كنيد به ما بگوئيد تا ما هم بفهميم

 اين لحن علي كريمي كه بي شباهت به طعنه نداشت خبرنگار را به سكوت مي برد اما حالا آرزو مي كنيم كه نوشته ها را علي كريمي بخواند زيرا به مهماني او پاسخ آري داده ايم

آقاي كريمي ! تيم پرسپوليس در بازي ديروز بر خلاف گفته شما تيم يك پارچه  نبود و گوئي بازيكنان اين تيم به صورت گروه و گروه به زمين رفته بودند در طول بازي شاهد بوديم كه شما و محمد نوري و مازيار زارع بارها از سوي مصطفي دنيزلي مورد خطاب قرار گرفتيد كه در محل هاي خود استقرار نداريد و شاهد بوديم كه چگونه بارها از سمت راست دفاع پرسپوليس الهلالي ها نفوذ كرده اما شما در بازگشتهاي تعلل مي كرديد كه اين امر با نظر خوشبينانه ارتباط به شرايط بدني و بي توجهي به گفته هاي سر مربي تيم  توسط شما بعنوان سر مربي و دوستان نزديكتان در تيم داشت همين مسئله در ديگر نقاط زمين بود و بازيكنان با برخي پاسكاري و همكاري داشتند

 

آقاي كريمي ! تيم هيچ برنامه اي را اجرا نمي كند اساس حركات تاكتيكي هر تيمي به مغزهاي تيم كه در اصطلاح فوتبالي ها به آنها فانتاسيستا و يا فانتزي باز ها  مي گويند به طور حتم دارد همان طوري كه شاهديم در بارسلونا مسي و ژاوي و اينيستا و در رئال مادريد اوزيل و دي ماريا و كريس رونالدو در رم توتي و در يونتتوس پيرلو در بايرن مونيخ اشنايدر در منچستر سيتي توز و نصري و سيلوا   ... اين كار را انجام مي دهند اما شما و محمد نوري و رضائي  كه بايد وظيفه حمل توپ و پاسهاس صحيح و پخش آن را داريد در هيچ كدام از اين بازيها به اين كار حتي به اندازه  تعداد انگشتان يك دست نپرداختيد

از سوي ديگر مردان هافبك تدافعي اولين لايحه هاي مقاوم در مقابل ضد حمله هستند همان طوري كه در سيتي باري و توره در يونايتد اسكولز و كريك در بارسا بوسكتس وكيتا ( تياگو ) در رئال خديرا و آلونسو  اين كار را انجام مي دهند اما در اين بازيها چند بار مازيار زارع و بادامكي حداقل كاررائي بعنوان هافبك تدافعي را انجام داده اند ؟ چند بار اين پكيچ و يا به قولي بسته هافبكي تيم  كاررائي درست در بعد حمله و دفاع را داشته است ؟ شما بعنوان رهبر تيم و خط هافبك بايد بخوبي متوجه اين نكته شده باشيد

آقاي كريمي! در سيستم  هاي چهار خطي نظير سيستم تيم شما يعني 1-3-2-4  بالهاي راست و چپ همكاري هاي موثري با مرد مياني پشت تك مهاجم دارند اما مي پرسيم چند بار شما بعنوان بال راست همكاري با نوري داشته ايد ؟ خود شما بعنوان مرد مركزي در نيمه دوم چند بار با غلام رضائي و فشنگچي و مردان دفاع راست و چپ يعني حميد علي عسگر و پولادي سه پاس صحيح داشتيد ؟ اين خط هافبك چند بار شوت زني كرد و از ضربه ايستگاهي بهره برد ؟ شوتهاي نوري را كه ديديد؟

آقاي كريمي ! شما كه معتقد هستيد كه بسياري از بازيكنان تيم " دوزار فوتبال بلد نيستند " و اين امر باعث شده كه در امر مربيگري دخالت كنيد آيا راه كاري هم داريد ؟ تيم در اين شرايط چه مي تواند بكند جز آن كه همين نيروهاي منفعل را به كار گيرد ؟ در بازي با الهلال كه بازيكن مورد عتاب شما وجود نداشت اما مي پرسيم شاهكارهاي شيث رضائي و نصرتي  را در بازي ديديد؟ آيا مي توان باور كرد محمد نصرتي بازيكن ملي پوشي بوده باشد ؟او تنها خطا مي كرد و آفسايد را پر مي كرد زوج او و شيث رضائي بارها لقمه هاي آماده اي براي الهلال آماده كردند كه با نگاه خوش بينانه مي توان گفت اشتباه  غير عمدي مي كردند اما اگر  پرسپوليس اين دروازه بان بوسنيائي را نداشت در همين تهران 6 تائي نمي شد ؟ شما كه در كنار زمين اظهار نظرهاي تاكتيكي مي كنيد در زمين چرا راه مي رفتيد ؟ شما كه به تبريز نرفتيد و در كنار شما شيث و حميد علي عسگر و پولادي هم تازه نفس بودند پس چرا شما بيش از زايد و غلام رضائي  احساس خستگي مي كرديد؟ چرا تيم دچار افت بدني است ؟

آقاي كريمي ! تيم كه مشكل مالي ندارد پس ديگر درد اين تيم چيست؟ ضمن اين معتقديم مشكل مديريتي دارد مديري كه در ورزشگاه نمي آيد اما مدير استقلال در ورزشگاه است مديري كه مي خواهد علي پروين كه آن بلا را سر استيل آذين آورد  وسالها پيش گفت خداحافظ فوتبال و خداحافظ پرسپوليس اين تيم را دو هفته ديگر و در پايان فصل درست كند  چگونه مديري مي تواند باشد ؟

آقاي كريمي ! شما  تنها مقصر نيستيد و به قول خودتان بايد در پايان نيمه اول تعويض مي شديد اصولا همه مشكل ربطي به بازيكن و غيرت و اين حرفهاي كليشه ي ندارد  اما از آنجائي كه شما از قلم به دستان تقاضاي كمك كرديد ما هم به شما گفتيم " به روي چشم علي آقا " آيا براي اين پرسشها پاسخي وجود دارد ؟هر چند پرسشهاي بي كراني هم از دنيزلي هم داريم كه به موقع مي پرسيم و تنها به اين بسنده مي كنيم كه اگر او امروز مشكل دارد شايد بخاطر مداراي بي شماري كه فعلا مجبور است با برخي  از اين  به اصطلاح ستاره ها  بكند و خنجر از پشت امثال خوردبين و مايلي كهن و پيوس و ابراهيمي  هم بخورد و دم نزند  

تورج عاطف