از معيارهاي فرگي ...

يكي از مشكلاتي كه فوتبال ما با آن دست به گريبانگير است در اين بوده كه معيارهاي خود را تعريف نكرده و در نتيجه اهداف صحيح نداشته و سر انجام سرمايه گزاري  را به هدر داده است و شايد اگر ما مي دانستيم كه معيارهاي ما چيست امروز اين گونه كاسه چكنم چكنم را به دست نگرفته بوديم  براي روشن شدن اين مقوله به دو اظهار نظر از دو فوتبال نگاهي مي افكنيم تا تفاوتها را دريابيم
1/ محمد رويانيان
 او مي گويد براي انتخاب سر مربي تيم به سه فاكتور مديريت و جمع كردن حاشيه و قدرت فني توجه داريم  نگاهي به كلمه ها مي افكنيم
مديريت ؟ معني اين لغت از بعد يك سر مربي چيست ؟ آيا معناي آن نمي تواند اين باشد كه فاكتورهاي يك مدير يعني
1/ ايده
2/ برنامه ريزي
3/ اجراي برنامه
 را داشته باشد ؟ ايده هاي يك سرمربي در باشگاه پرسپوليس مي تواند  مستقل باشد ؟ وقتي تيمي  همه چيزش از قدرت مطلقه مديرعاملي مي آيد كه پول دارد يك سر مربي چگونه مي تواند ايده داشته باشد؟
برنامه ريزي در پرسپوليس چگونه بوده است ؟ اين تيم در طي اين چند سال چند سر مربي و مربي و مدير عوض كرده است ؟آيا اين گونه مي توان برنامه ريزي داشت ؟
اجراي برنامه چگونه است ؟ براي پاسخ به اين سوال به قسمت دوم فاكتور يك مدير نمونه اشاره داريم  مدير عامل باشگاه پرسپوليس مي گويد او بايد حاشيه ها را جمع كند مي پرسيم
آيا ايشان مي دانند پر حاشيه ترين فرد باشگاه پرسپوليس در دو سال تاريك اخير چه كسي بوده است ؟ به طور حتم همگان مي دانند كه نام اين شخص كسي جز محمد رويانيان نمي تواند باشد مي پرسيم  يك سر مربي چگونه  مي تواند حاشيه هائي كه توسط مديريت به اين تيم منتقل مي شود را جبران كند ؟
از سوي ديگر گفته مي شود بايد قابليت هاي فني بالائي در ناصيه اين سر مربي باشد مي پرسيم تيمي كه در سالهاي اخير بازيكن را كس ديگر انتخاب كرده چگونه مي تواند حتي با مورينيو موفق باشد ؟
 اما راه كار چيست؟
آلكس فرگوسن به اين سوال جواب مي دهد او در مصاحبه اخير خود در مورد پيوستن ديويد مويس مي گويد
 او ايده هاي مخصوص به خودش را دارد و اين خيلي خوب است
اين سخن فرگوسن چه چيزي جز استقلال در تصميم گيري و اجراي برنامه ها را تداعي مي كند ؟آيا استقلال در ساختار مديريتي باشگاه هاي ما براي انتخاب سرمربيان وجود داشته و دارد ؟
 فرگوسن در ادامه حرفهاي خود اضافه مي كند
 مويس بايد بداند اولويت اصلي براي او بايد تيم باشد   زيرا بدون تيم نه مدير و نه اسپانسر و نه اصولا چيزي باقي مي ماند
آيا سالها درد اصلي تيمهاي ما اين نبوده كه مديري يا سازماني و يا حتي وزيري به صرف اين كه پول به باشگاه تزريق مي كند نخواسته باشد مربيان و بازيكنان و اصولا نحوه كاررائي  نداشته خود را القا كند ؟ چند سال است به صرف نداشتن در آمد و دريافت عايدي از يك منبع و يا شخص فوتبال خود را به ناكاردانها داده ايم
آري معيارها را مي دانيم و ما ندانستن هايمان معيار شده است افسوس

ببرها گريه هم مي كنند

سالها پيش در فيلمي به نام " ببرها هم گريه مي كنند " ديالوگ زيبائي را شنيدم كه مي گفت غربي ها  در آينده زندگي مي كنند و آفريقائي ها در حال زيستن اكنون هستند و آسيائي ها به گذشته دلخوشند
اين جمله مصداق بسياري از كشورهاي آسيائي ديگر نيست و كشورهاي زيادي هستند كه به رشد و بالكندگي و برنامه ريزي و مديريت چشم دوخته اند اما قصه برخي ديگر فرق مي كند
 از فوتبال سخن مي رانم ژاپن و كره جنوبي و بسياري از كشورها رو به آينده دارند اما فوتبال ما هنوز به اين دلخوش است كه سه دوره در دهه 70 قهرمان آسيا شده است و تا قبل از دهه 80 چند باري به المپيك رفته است و بزرگترين افتخار بين المللي اش مربوط به 7 سال پيش و حضور در جام جهاني 2006 است  براستي علت چيست ؟ بايد گفت وقتي فوتبال ما در يك دور تسلسل و بي نتيجه مي چرخد نبايد هم حكايتي جز اسب عصاري داشته باشد
سالها است كه به يك گونه اين فوتبال را اداره مي كنند و نتيجه نمي گيريم و باز هم تكرار مي كنيم به وقايع اين روزهاي فوتبال نگاه كنيم
1/ پرسپوليس مربي ندارد آن گونه كه فصل پيش هم نداشت و در پيش فصل قبل از آن هم اين گونه عمل كند حكايت مايلي كهن و دائي و درخشان و برانكو و يك گزينه خارجي تا به كي بايد ادامه داشته باشد ؟ باز هم پرسپوليس قرارداد داخلي امضا مي كند با يعقوب كريمي و شجاع خليل زاده صحبت مي كنند اين بازيكنان را چه مربي انتخاب كرده است ؟ مگر حكايت مانوئل ژوزه كافي نبود كه حالا باز هم مشغول همان حكايت هستيم ؟مگر به ياد نداريم با دنيزلي و دائي و كرانچار و آري هان و...همين كار را كرديم ؟ تا به كي قرار است اسامي چون مايلي كهن و درخشان  و پروين را بياوريم تا از ترس به كرسي رسيدن اين اسامي به اسامي چون اوليوييرا و ژوزه و ... دلخوش كنيم ؟ قصه دائي مي آيد و نمي آيد هم كه سريال تكراري است كه هر سال بايد بشنويم و خسته شويم
2/ به استقلال بنگريد باز هم قصه قهر و ناز امير قلعه نوعي ادامه دارد و بار ديگر حكايت قرار داد خارجي با امير مطرح است اين بازي چند سال ديگر ادامه دارد روزگاري مذاكره با ازبكها بود و حالا قصه عربهائي است كه هيچگاه نمي آيند از فوتبال ضعيف ايران در اين سالها سر مربي بياورند چرا قصد قهر و آشتي تكراري ها را داريم ؟ قصه نسق كشي و قهر از تماشاچي كه مجيدي را در يك يا دو بازي فرياد زدهايش همه حاشيه دارد ؟ چرا براي يك بار هم كه شده تصميم نمي گيرند كه با سر مربي قرار داد چند ساله تنطيم كنند ؟ امروز منچشتر در غياب فرگوسن با  سر مربي جديدش قرار داد 6 ساله دارد و به او مي گويد كه به او اطمينان دارد و مي گذارد كه كارش را به اتمام برساند اما ما ....
 3/ قصه سوم مال هر دو اين تيم است مي گويند كه مجلس تاييد كرده كه 49 در صد سهام پرسپوليس به طرفداران و 51 در صد به بخش خصوصي واگذار شود  مي گوئيم اين اهداي سهام به طرفداران  از چه راهي امكان پذير است وقتي ما هنوز نمي توانيم يك كارت طرفداري با امكانات صادر كنيم سهام كجا را به اين طرفدار مي خواهيم تقديم كنيم ؟ 51 در صد به بخش خصوصي كجاست ؟ بخش خصوصي چه كساني هستند ؟آيا بخش خصوصص همان آقايان هدايتي و... خواهند بود كه آن بلا را بر سر استيل آذين و گهر و ملوان آوردند ؟
اين سهامي كه سالها است هيچگاه به بخش خصوصي واگذار نمي شود و هر ساله فقط در هنگام انتخابات تب آن بالا مي گيرد و بعد ها فروكش مي كند چگونه قرار است به  مزايده گذاشته شود ؟
قصه هاي فوتبال ايران همواره تكراري است و گوئي تمامي ندارد و در اين ميان بايد نشست با غصه هاي فراوان به اين قصه هاي تكراري نگاه كرد چون حكايت ببر ها گريه نمي كنند گريه كردن هاي ناشي از شكست ها را نظاره كرد و پرسيد به كدام ادله محكم مي خواهيم پرواز ديگري را تجربه كنيم و انتظار داشته باشيم كه  تغييري در آينده رخ دهد ؟

سرانجام مدير صلواتي

جمله اي بسيار معروف منسوب به محمد رويانيان است كه مي گويد با يك صلوات مدير عاملي باشگاه پرسپوليس را قبول كردم !!
و چنين بود كه محمد رويانيان بدون هيچگونه سابقه مديريت ورزشي بر راس يكي از بزرگترين نشانه هاي فوتبال اين ديارمي نشيند و تيم را در سال اول به رتبه 12 و در سال دوم با رتبه 6 معرفي مي كند دو سال تحقير و حرف و حديث پرسپوليس را به نقطه اي رساند كه همگان حتي نژاد فلاح عضو هييت مديره  اذعان دارد كه اين مديريت به نتيجه نرسيده است اظهارات عضو هييت مديره باشگاه پرسپوليس براي او تا آنجا گران تمام شده است كه جناب مدير عامل مي فرمايند كه ايشان را به باشگاه راه نمي دهند و  حديث بامزه اي را بوجود آورده اند زيرا همگان مي دانند كه  مدير عامل را بايد اعضاي هييت مديره انتخاب كنند اما حالا مدير عامل است كه عضو هييت مديره را تهديد به راه ندان به باشگاه مي كند
 مي پرسيم اين همه خود شيفتگي ز سوي مدير عامل باشگاه بخاطر چيست ؟
 در زمان اين مديريت دنيزلي و عاشوري و مانوئل خوزه و گلمحمدي  به اين باشگاه آمدند و هيچكدام موفق نبودند ميلياردها سر مايه ملي به پاي اين تيم ريخته شد اما بد ترين نتايج را گرفتند از بعد رفتار و اخلاق وجنجال سر آمد همه تيمها بودند  اما با اين همه صحبت از " من " تمامي ندارد به فاكتورهاي  مديريت نگاه كنيم
1/ طرح و برنامه و هدف گزاري
2/ سرمايه گزاري
3/ كنترل
4/ رفع  نواقص و پشتيباني
نگاه مي كنيم در كدام وادي اين مديريت موفق بوده است ؟ آيا اين تيم به  هدفي  موفقيت آميز رسيده است ؟ در بعد سرمايه گزاري درست عمل كرده است ؟ در كنترل و جهت سرمايه گزاري براي نيل به اهداف مشخصه چه كرده است ؟  از بعد برنامه هاي پشتيباني يا اصطلاحا فيد بك چه كار مفيدي انجام داده است ؟  پاسخ به تمامي  اين سوالات نشان مي دهد كه اين تيم تا چه حد در بعد مديريت كلان مشكل دارد در بعد مديريت خرد چه كرده است؟
مديريت خرد شامل
1/ تنظيم چارت سازماني
2/ تنظيم كميته هاي اجرائي
3/ تنظيم و تربيت و پرورش  نيروها
4/ بودجه بندي
و...
در كدام نقطه اين باشگاه موفق است ؟ تيمي كه مدير عامل مي خواهد عضو هييت مديره را اخراج كند چارت دارد ؟ تيمي كه در راس امور اجرائي از افرادي بهره مي برد كه كوچكترين  دانشي از علم مديريت ورزش ندارند مي توانند موفق باشند؟ اين تيم در بعد سرمايه گزاري بر روي نيروي انساني شامل كادر فني و بازيكنان اشتباه كرده است در بعد سرمايه گزاري بر روي نيروهاي اجرائي نظير سرپرست و كميته فني و .. اشتباه كرده است اين تيم در بعد جامعه محوري با ايجاد تشويش اذهان و گسترش و خشم و نا اميدي نقش بسزائي داشته است اما با اين همه  همچنان در بر همان پاشنه مي چرخد و بار ديگر شاهد همان حرفهاي تكراري هستيم كميته فني حميد درخشان مربي اخراجي داماش و محمد مايلي كهم مربي تيم سقوط كرده گهر را كانديد مي كند و كرانچار هم يك شوي تبليغاتي است و قرار است باز هم  قرار است تيم به هماان مسيري رود كه شايد بايد گفت  تنها به شانس و اقبال  متكي باشد تا به فينال جام جذفي برسد
آقايان  شما شكست خورده ايد و اميد داشتيم كه درس بگيريد اما با اين خود شيفتگي كه شما داريد شايد دواي درد پرسپوليس همان فاتحه خواندن و صلوات فرستادن  باشد كه بايد نثار تمامي افتخارات و آبرو و اعتبار اين تيم قديمي كرد

قصه خصوصي سازي

روند خصوصي سازي در ورزش چگونه بوده است ؟
ورزش در پيش از انقلاب در دو بخش دولتي و خصوصي اداره مي شد اما اين امر بعلت ايجاد مانع برامر خصوصي نبود بلكه در بسياري از مواقع انگيزه براي سرمايه گزاري در امر ورزش كمتر بود اما در همان روزگار  باشگاه هاي مختلف  از جمله دو باشگاه استقلال و پرسپوليس كه بر خلاف اين روزها تنها تيم نبوده و بعنوان يك باشگاه مشغول به فعاليت بوده و در رشته هاي مختلف  تيمداري مي كردند توسط مالكان خصوصي اداره مي شدند كه مشهور ترين آنها علي عبدو صاحب كلوپ بولينگ عبده بود كه پس از انحلال شاهين و در پي آن دو دسته شدن  تيم به دو گروه كه عده اي به پيكان و عده اي ديگر در پرسپوليس كه صاحب آن علي عبدو بود و چند سالي بي روند رشد زندگي مي كرد  سعي كرد كه امتياز تيم فوتبال پيكان را از خيامي صاحب آن روزگار كارخانجات ايران ناسيونال و تيم  پيكان بخرد و همين كار را انجام داده و اين دو تيم به  يك باره يكي شده و باشگاه پرسپوليس را ساختند  و در سوي ديگر باشگاه استقلال فعلي و يا تاج سابق بود كه تيمسار خسرواني با دارائي خود اين باشگاه را كه نخست به نام دوچرخه سواران بود را تاسيس و سپس در ادامه با ايجاد تسهيلات مناسب آن روزگار باشگاه تاج را ساخت كه در بسياري از رشته ها مشغول به فعاليت شد با پيروزي انقلاب اسلامي اين دو باشگاه به بنياد مستضعفان واگذار و به نفع مردم ضبط شد و بعدها به بخش دولتي يا همان سازمان تربيت بدني واگذار شد كه البته چندين بار به بخشهاي ديگر دولتي نظيرواگذاري پرسپوليس به  يكي از وزارتخانه ها انجام شد و حتي در دعواي بحث بر انگيز بين حوزه هنري و اين وزارتخانه اين سازمان تربيت بدني بود كه دو باره صاحب اين تيم مردمي شد در مورد تيم استقلال هم حكايت مالكيت دولتي سالها است كه ادامه دارد و شعار واگذاري به مردم در تمامي دورانهاي سازمان تربيت بدني به گوش رسيده است

حكايت امروز خصوصي سازي چيست؟
اين مسئله كه خصوصي سازي در بطن خود كار پسنديده اي است جاي هيچ شبهه اي ندارد اما اين كه اين روند خصوصي سازي به نحوه صحيحي انجام شود و قصه هاي تلخ استقلال اهواز و استيل آذين و حتي راه آهن امروز شكل نگيرد چندان قابل تصور نيست
قصه خصوصي سازي استقلال و پرسپوليس مدتها است كه تبديل به شوخي مضحكي شده است سالها است كه مي شنويم قرار است اين دو باشگاه مردمي سر انجام روزي به مردم واگذار شوداما هر سال دريغ از پارسال اما به نظر مي آمد كه اين وعده سر انجام در سال جاري به تحقق برسد كه ناگهان به گونه اي ديگر شد از سوي وزارت ورزش دو ورزشگاه شهيد كشوري و درفشي فر به دو باشگاه واگذار شد تا اين دو باشگاه به اصطلاح با سرمايه و بيلان مثبت وارد بازار فرا بورس شود اما سوال اين بود وقتي به گفته خود متوليان طرح اهداي اين دو ورزشگاه اين دو مكان تنها 30 ميليارد تومان ارزش دارند چگونه مي توان تصور كرد تيمهائي چون استقلال و پرسپوليس كه حداقل در سالي نزديك به 15 ميليارد هزينه دارند و سالها است كه بدهكار هستند داراي بيلان مثبت مي باشند؟ به ياد داشته باشيم شرط مهم بيلان مثبت هر شركت حاضر در بازار سرمايه و تالارهاي بورس سالها است كه بعنوان بديهي ترين اصل مالكيت خصوصي تعيين شده است  اما سعي كرديم حل اين حكايت را به  اين مسئله ربط دهيم  كه بدهي هاي گذشته شايد به يك باره حذف شوند و از نقطه صفر شروع كنيم  سوال بعدي در مورد نحوه در آمد زائي اين دو باشگاه بود كه هنوز مشخص نيست سرمايه گذاران چگونه با اين گونه دخل و خرج اين دو باشگاه  علاقمند به سرمايه گزاري در اين دو باشگاه باشند ؟هنگامي كه بديهي ترين منابع در آمد هر باشگاه ورزشي چون كنترل بر نحوه بليط فروشي و  قوانين كپي رايت و حق پخش تلويزيوني از باشگاه هاي ما دريغ مي شوند آيا مي توان جواب صحيحي براي سهامداران آتي داشت كه علاقمند هستند در اين بازار سرمايه گزاري كنند؟ در ادامه  اين سوال اين مسئله عنوان مي شود شايد با تغيير مديريت مصرف گراي دولتي كه همه چيز را از دولت مي خواهد و چون بخش خصوصي نيست كه دخل و خرج برايش مهم باشد بتوان به آينده اميدوار بود اما اعلام اين مسئله كه تنها بين 5 تا 10 % سهام اين دو باشگاه در فرابورس واگذار مي شود و بقيه سهام به صورت بلوكي در آينده نزديك به بازار بورس مي آيد مسئله را پيچيده كرد خصوصا آن كه همه مي دانيم سهام بلوكي  كاملا با مفهوم خريد سهام توسط مردم وشعارهاي واگذاري سهام به مردم فرق دارد  در بازار سهام كساني قادر به خريد سهام بلوك هستند كه داراي سرمايه هاي فراوان و عمدتا شركتهاي شبه دولتي و يا اين كه افرادي هستند چون حسين هدايتي و يا گروه هائي كه خريد سهام تيم راه آهن را تقبل كردند در مورد حسين هدايتي شاهد بوديم كه او با هر نوساني تصميم مي گيرد كه تيمداري كرده يا اين كه نكند سرنوشت تيم استيل آذين تهران را كه بخاطر داريم ؟ و حالا خبر مي رسد كه باشگاه هاي ملوان و گهر دورود هم با بلا تكليفي تك سرمايه گزاري چون هدايتي براي ادامه و يا توقت سرمايه گزاري  مواجه است ؟ اين كه گفته مي شود هدايتي براي اين كه علاقمند به فوتبال است  دست به اين سرمايه گزاري مي زند همواره مورد ترديد بوده است اما بر فرض اين كه اين ادعا صحيح باشد آيا بايد بپذيريم افراد ديگري از سر دلخوشي وارد فوتبال شوند و به يك باره آن را ترك كنند ؟ و از سوي ديگر در ميان اين همهمه حكايت واگذاري سهام به مردم چه حكايتي دارد ؟ مردمي  كه نمي دانند بلكوك ها 90% باقي مانده متعلق به چه كساني خواهد بود چگونه مي توانند در اين 10% (شايد) و اما ارائه شده سرمايه گزاري كنند ؟ بعنوان كساني كه مي خواهند در اين امر سرمايه گزاري شركت كنند آيا نبايد از متوليان سهام پرسيد تكليف بدهي هاي دو باشگاه پرسپوليس و استقلال كه سر به فلك مي كشد بر عهده چه كساني غير ازسهامداران آينده خواهد بود ؟از آينده سخن گفتيم وقتي مردم تنها مي توانند در 10% مديريت حضور داشته باشند وبقيه سهام به احتمال زياد به شركتهاي نيمه دولتي و يا افراد متولي چون حسين هدايتي ها واگذار مي شود كه روزي به دنبال ساختن استيل آذين قطب سوم هستند و حالا مي بينيم با گهر دورود و ملوان هم ممكن است همان گونه رفتار كنند آرامش داد؟ به نظر مي رسد بازي سهام دو باشگاه استقلال و پرسپوليس همچنان در حد يك بازي و واگذاري آن به مردم به طور حتم يك شوخي بزرگ است وقتي مي انديشند اين دو باشگاه با يك ملك 30 ميليارد توماني بيلان مثبت دارند و براي واگذاري سهام 5 تا 10 در صد اين دو باشگاه حكايت شايد و وقت ديگر هست پس بهتر است به اين حكايت ها نيانديشيم و بگوئيم اين دو باشگاه مدتهاي زيادي بايد به دور خود بچر خند و مالكيت هاي بخش خصوصي وجود نداردو مهمتر از همه اين حكايت ها وقتي فوتبال در اين ديار تنها هزينه دارد چگونه مي توان از واژه هاي سهامي كردن آنها در حالي صحبت كرد كه مفهوم ضرر حداقل در ظاهر در آن آشكارا است  و مي توان گفت كه خصوصي سازي تنها رويائي بوده كه امروز به كابوسي تبديل شده است؟

سه صحنه از فوتبال

صحنه اول:

بازي سپاهان و استقلال حكايت بس آشنا را از فوتبالمان به تصوير مي كشيد جائي كه دو تيم بزرگ اين روزهاي فوتبال ما براي حضور در فينال به مصاف هم مي روند بازي بسيار جالب است جائي كه فوتبال ما بايد بزرگي كند و تجربه هاي خود را به تصوير كشد اما براستي اين گونه بود ؟ نگاهي به اتفاقهاي درون زمين مي افكنيم  خسرو حيدري بهترين مدافع و بال راست فوتبال ما چگونه آسان اخراج مي شود حيدري قرار است كه براي ما در جام جهاني بزرگي كند ( البته اگر جام جهاني براي ما باشد) او براحتي آب خوردن از زمين اخراج مي شود آرش برهاني بازيكني كه سابقه حضور در تورنمنت هاي بزرگ را دارد هم بي دليل اخطار مي گيرد و امير قلعه نوعي بنا به گفته خودش به فرهاد مجيدي بخاطر مردم  زمان زيادي بازي مي دهد و سر انجام پس از بازي هم بهانه جوئي هاي از نوع امير قلعه نوعي دارد كه دشمن پنهاني وجود دارد كه  مي خواهند او را زمين بزنند و از همه بدتر مدير بالاي سر او است كه همه كاسه و كوزه اين بازي را به سر تيم ملي ميشكند  و مي گويد خلعتبري تمارض كرده كه در بازي  نيمه نهائي بوده است و اين در حالي است كه بايد اين گفته خودش را اثبات كند   حكايت رحمتي هم جالب است كه در اقدامي عجيب پنالتي مي زند و پنالتي را خراب مي كند و كسي نمي داند به چه دليل قلعه نوعي چنين اشتباهي را مي كند و چرا امير حسين صادقي پنالتي مي زند در حاليكه همگان مي دانند اصولا او نمي تواند پنالتي زن باشد مي پرسيم اين همه هياهو و جنجال و احساسات كه در كنار الفاظ ركيك عليه خلعتبري در ميدان وجود دارد چه چيزي جز آماتوريزم كامل فوتبال ما را نقش مي زنند ؟

صحنه دوم :

بازي پرسپوليس و پيكان است جائي كه پرسپوليسي ها هم احساسي بودن خود را اثبات مي كنند در جريان بازي به بازيكنان مي نگريم  همه بازي تحت تاثير احساسات است و اوج اين احساسات استفاده از كريمي است كه تنها كارش در زمين چند دريبل زني بي دليل است  كريمي زماني به ميدان مي آيد كه تماشاچي او را صدا مي زند و يحيي گلمحمدي كه قبلا احساساتي عمل كردنش را در آخرين برنامه 90 در سال 91 ديده ايم اعلام مي كند كه كريمي آماده نيست اما او بازي مي كند اين تمامي درد پرسپوليس نيست عادل كلاه كج به چه دليل به ميدان مي آيد ؟ چرا مهدوي كيا كه در برنامه 90 از آمادگي بدني خود سخن مي گفت با لباس شخصي كنار باقري مي نشيند ؟ در پيكان چه خبر است ؟ زنيد پور بي انگيزه است و با حقي سر يك ضربه آزاد نزديك است گلاويز شوند  مبعلي و كاملي مفرد روزگاري ملي پوش بودند اما  حالا حتي در حد دسته اولي پيكان نيستند آنها بي انگيزه هستند  و از اين حوادث زياد در فوتبال يكشنبه است

صحنه سوم :

بازي منچستر يونايتد و چلسي است بازيكنان به زمين مي روند با بازيكن آفريقائي تبار چلسي در زمين است گل پيروز بخش خود را مي زند اما تورس كه براي اتلاف وقت تعويضش صورت گرفت صدايش در نمي آيد در چلسي تري و لمپارد بازي نمي كنند  چون نام دارند اما چون كريمي و مجيدي به نام آنها بها داده نمي دهند و از بهترين ها بازي مي گيرند فن پرسي و روني و گيگز هم نامشان باعث نمي شود كه در زمين باشند  در جريان بازي الفاظ زشتي كه نثار خلعتبري مي كنند به آنها نمي دهند  گيگز 40 ساله به ميدان مي آيد او انگيزه دارد او بر خلاف امثال كاملي مفرد و مبعلي و ... نيست كه از فوتبال خسته باشد اما به اصرار در  تيم بازي مي كند بازي منچستر يونايتد و چلسي صحنه هاي زيبا دارد و سرعت دارد و تاكتيك دارد و آمادگي روحي و بدني دارد آري فوتبال حرفه اي تفاوت خودش را با زرد و قرمز و آبي هاي آماتوريزم ايران نشان مي دهند و به ما مي گويند چرا بايد فوتبال ما براي جام جهاني رفتن در مصاف با ازبكستان و لبنان و قطر با مشكل رو به رو بايد شود زيرا آمادگي ندارد و همه فوتبال ما حرف است و حديثهاي بي معني ...

آغاز دگر

فصل بهار و نوروز دگري آمده است پس چه خوب است كه ز آغازها بگوئيم اين كه چگونه بايد مردان بزرگ در فوتبال كشور داشت روزي در جمعي از زبان حسن آقا حبيبي جمله زيبائي شنيدم  او مي گفت " هرگاه براي سرمربيگري تيم ملي فوتبال ايران بتوان چهار كانديداي راحت از سر مربيان فعلي فوتبال ايران انتخاب كرد آنگاه فوتبال ما از قيد نياز به سرمريبان خارجي كه با فرهنگ و فوتبال ما غريبه بوده اند و كاررائي هاي بزرگي نداشتند نجات ميابيم
امروز چند كانديدا براي تيم ملي داريم؟به مربيان باشگاه هاي بزرگ مي نگريم امير قلعه نوعي و منصور ابراهيم زاده و حسين فركي و يحيي گل محمدي مربيان ايراني 6 تيم برتر فوتبال ما در كنار دو سرمربي خارجي سپاهان و تراكتور سازي هستند  امير قلعه نوعي را زود در تيم ملي سوزانديم و منصور ابراهيم زاده هم تنها يك بازي سر مربي تيم ملي ما شد حسين فركي سالها كمك مربي تيم ملي بود اما كسي به او جز به چشم چرخ پنجم ننگريست و گلمحمدي كه امروز اين گونه است  از گلمحمدي مي خواهيم بيشتر بگوئيم از او مي پرسيم آيا به دنبال بزرگي است ؟ او در اقدامي عجيب مهدي مهدوي كيا را از تيمش كنار مي گذارد و بعد اشكهاي او را مي بيند و به قول خودش نگاه هاي پر از استفهام خانواده عيال را مي بيند استعفا مي دهد !! مي پرسيم اين گونه مي توان به او اميد داشت كه روزي سر مربي بزرگي شود؟ به او نمونه اي را نشان مي دهيم در سال 1993 تيم ملي فرانسه براي صعود به جام جهاني 1994  آمريكا نياز به يك تساوي در برابر تيم ملي بلغارستان در بازي خانگي داشت فرانسه در دقيقه آخر بازي را مي بازد و ديويد ژينولا و اريك كانتونا در رختكن به جان هم مي افتند اريك كانتونا ستاره منچستر يونايتد در آن سالها و ژينولا بازيكن شاخص نيوكاسل تيم خوب آن سالها ليگ برتر بود امه ژاگه سر مربي تيم ملي فرانسه هر دو آنها را كنار مي گذارد و مي گويد تيم ديگري مي سازم فرانسه به آمريكا نرفت اما در سال 1998 قهرمان جام جهاني و در سال 2000 قهرمان اروپا شد  امروز گلمحمدي به هر دليلي نمي تواند از مهدوي كيا بهره بگيرد سوال نخست  را عادل به درستي بيان مي كند چرا حالا اين كار را مي كند؟ و سوال دوم كه از او مي پرسيم اين است كه چرا اين گونه ميدان را خالي مي كند و به قول عادل فردوسي پور  چون فيلمهاي هندي بازي در مي آورد؟ گلمحمدي ضعف بزرگش در اين است كه كاريزماتيك نيست اما او مي تواند به الگوهاي ديگري بنگرد در فوتبال انگلستان بابي چارلتون بزرگ بود و سر بابي چارلتون است و برادرش جكي چارلتون هيچگاه به اندازه هاي كاريزماتيك او نرسيد اما جكي سرمربي موفق تيم ملي ايرلند ماند و لي بابي چارلتون هيچگاه سر مربي تيمي نشد بابي چارلتون چون خيلي از بزرگان سر مربي بزرگي نشد با اين كه كاريزماتيك بود مرداني چون پلاتيني و رومنيگه و كيگان و پله و مارادونا و فرناندو هيرو و اوزه بيو و... بسيار كمتر از ژاگه و لوآخيم لو و فرگوسن و بيانچي و دل بوسكه در عالم مربيگري شدند اما آنها مديريت داشتند و به خودشان باور  داشتند و دانستند اگر بخواهند كه خود را به جائي برسانند بايد روي تصميم هاي اوليه خود بمانند امروز گلمحمدي لشگري مسئول دور خود دارد بزيك و باقري ... اما موقع تصميم گرفتن ضعف دارد اين كه مهدوي كيا بازيكن قابل احترامي است را همه قبول داريم اين كه او در پاره اي از زندگي ورزشي خود اشتباه كرد هم مورد قبول است اين كه اكنون موقع كنار گذاشتن او نبود هم مورد تاييد است اما اين كه يك سرمربي  اين گونه سريع واكنش نشان دهد ما را از داشتن اميد به سرمربيان جوان و خوب كه بتوانند آينده تيم ملي را تامين كنند دلسرد مي كنند امروز بجز امير قلعه نوعي چه كسي هم موفق و هم كاريزماتيك است ؟ نه منصور ابراهيم زاده و نه فركي و نه گلمحمدي نمي توانند جايگاهي بالاتر از مجيد جلالي را داشته باشند كه سالها علم داشت اما نه فوتبال ايران به او فرصت داد  امروز روز آغازين است و اميد داريم كه بارقه اعتماد به نفس و انديشه عميق و افكار بزرگ بر پهنه اين ديار و خصوصا فوتبال نمايان شود

حكايت غريبي نيست ولي ...

 تيم استقلال براحتي دو امتياز بازي در برابر الريان را از دست مي دهد به اين دليل كه جاشيه اي به نام ماليات گريبانگرش را مي گيرد  چرا؟

رفيق تاجري كه اين روزها به نام بيزنس من (business man)خوانده مي شود مي گفت چند سال پيش در يك كشور اروپائي در مورد يك  همكاري اقتصادي با شركاي اروپائي خود سخن مي گفته است و پيشنهاد داده كه اگر بر يك روش ديگر آن فعاليت را انجام بدهند مي توانند ماليات فرار كنند و مبلغي در هزينه ها صرفه جوئي كنند  و شريك آلماني او با تعجب پرسيده است كه چرا بايد چنين كاري كرده و حق ملت و كشور راضايع كنند

اين طرز تفكر كه ريشه بر انديشه ملت و عملكرد دولتها دارد در بسياري از نقاط جهان معناي مختلفي دارد و شايد فرار از ماليات را نبايد مختص ايران دانست زيرا شاهديم در بسياري از كشورها با اين مسئله رو برو هستيم اما نوع برخورد با اين معضل اجتماعي فرق مي كند در بسياري از نقاط جهان سيستمهاي مدون مالياتي وجود دارد كه ماليات در هنگام اخذ در آمد پرداخت مي شود و حتي كسر مي شود و تنها به وجدان عمومي واگذار نمي شود اعمال فشارهاي قانوني شديد بخش ديگري از اخذ ماليات است و در بسياري از كشورها به محض يافتن چنين سردر گمي در پرداخت ماليات افراد را در هر موقعيت  اجتماعي كه باشند نقره داغ مي كنند اما حكايت كشور ما بسيار جالب است

 در حاليكه يك كار گر و يا كارمند در هنگام دريافت دستمزد خود ماليات خود را كسر شده مي بيند در كشور ما ماليات بر روي دستمزدهاي كلان همچنان با معضل رو به رو است و از آن بد تر نحوه مقابله با پرداخت عجيب تر است  اين كه اختلاف مالياني مي تواند در پرداخت ها وجود داشته باشد در همه جا وجود دارد و كد اقتصادي و فاكتور رسمي يكي از راه كارهاي كنترل گردشهاي مالي است اما اين كه شاهديم در كشور ما شخصي چون افشين قطبي كه از سرزمين آمريكا آمده و در اروپا سالها كار كرده است بخاطر عدم پرداخت مالياتي همچنان بدهكار به فوتبال اين مرزو بوم بوده چندان عجيب نيست اما اين كه ايشان در همان روزگاري كه سر مربي تيم ملي فوتبال ما بوده به خاطر عدم پرداخت مالياتي تيم ملي را در روزهاي آخر پيش از حضور در جام ملتهاي آسيا 2010 تنها مي گذارد اتفاقي است كه تنها در فوتبالفارسي حاصل مي شود و اين كه پس از چندين سال هنوز فوتبال ايران 200 ميليون تومان كه معادل 55000 دلار مي باشد را از ايشان طلبكار است  از شاهكارهاي فوتبال ما است اين اتفاق قديمي اين روزها در استقلال هم رخ مي دهد مجتبي جباري در تمرين تيم استقلال جهت حضور در مسابقات ليگ قهرمانان آسيا شركت نمي كند زيرا معتقد است كه ممنوع الخروج است اين اتفاق در حالي مي افتد كه گفته مي شود همين مشكل را امير قلعه نوعي نيز دارد و در اين ميان آن چه كه مهم نيست حيثيت و آبرو نماينده فوتبال ايران در آسيا است وقتي مي بينيم سر مربي سابق تيم ملي فوتبال ايران مالياتش را نداد و به همين دليل  به تيم ملي ضربه زد و يا اين كه امروز جباري همين كار را مي كند آيا نبايد به اين مسئله بيانديشيم كه مقصر اصلي اين ماجراها كيست ؟ اين همه گنگي در پرداخت ماليات نبايد در قراردادهاي اوليه لحاظ مي شده است ؟ اين قراردادهاي فوتبال ايران چگونه  است كه  تكليف ماليات كه از اصول اوليه هر مبادله تجاري است مشخص نيست و اگر هم هست چرا كسي مسئوليت آن را بر عهده نمي گيرد و با قهر و فرار و رها كردن تيم ضربه به ملتي مي زند كه بيشتر اقشارش علي رغم قابليت هاي بيشتر و در آمد كمتر مالياتشان مي پردازند ؟

گناه اين مردم چه بود كه آقاي قطبي براي فرار از ماليات تيم ملي آنها را رها كرده بود ؟ و اين مردم به چه دليل بايد شاهد آزار روحي عدم حضور مجتبي جباري ها در تمرين استقلال باشند ؟ اين چه قرار دادهائي است كه روزي مي شنويم بازيكن هپاتيت گرفته در باشگاه پرسپوليس بي هيچ دليل ميليونها پول مي گيرد و يا قرار داد با دنيزلي منعقد مي شود اما او به تهران نمي آيد كه هيچ بلكه با تيم ديگري قرار داد مي بندد؟   اين فوتبال پر سرو صدا و بي افتخار و تا حد زيادي رنج آور به چه دليل بايد تنها در آمد داشته و قراردادهاي مشكوكي به امضا برسد تا نه تنها پرداخت ماليات كه حق مسلم هر دولتي براي ارائه خدمات به كشور است قابل وصول نباشد بلكه صاحبان اين در آمد نظير امثال دنيزلي و قطبي و حالا جباري اين گونه طلبكارانه با ملت ايران برخورد كنند ؟ مديران باشگاه ما چه قراردادهائي را به امضا رسانده اند ؟

و تيمهاي ما همچنان دچار حاشيه هائي مي شوند كه شايد با اندكي تفكر به راحتي قابل حل بودند

قلم .....

بار ديگر سردار سرخها به يك باره سخني گفت و به قول قديمي ها سبوئي بشكست و آبي بريخت

سردار رويانيان معتقد است كه داوري ها در بازي با پرسپوليس پر از اشكال است و تمامي درد هاي پرسپوليس در فصل جاري و در نيم فصل دوم كه اين تيم قديمي تحت مديريت ايشان اداره مي شد رابطه مستقيم به داوري دارد در اين مقاله سعي نداريم كه بگوئيم  داوري ما مشكل ندارد زيرا همه مي دانيم اين داوري و به اصطلاح دپارتمان آن سالها است با مشكل مديريت و دانش و فن آوري و عدالت و نوع آوري و پاسخ گوئي رو به رو است آن گونه كه در كميته هاي بين المللي و بازاريابي و انضباطي و جوانان و سالني و فني و به طور كلي در تمامي قسمتهاي اين فدراسيون وجود دارد  اما  از همين كميته داوري بوده كه داوري به ميدان آمده كه در بازي گل گهر و پرسپوليس در بازي برگشت گل با دست زده شده هادي نوروزي را سالم مي گيرد از همين كميته به قول سردار رويانيان تباني گل محمد پروين در بازي رفت گرفته نمي شود مگر سپاهان به خاطر ضعف داوري ده نفره نشد و  بازي را نباخت ؟

سردار رويانيان از آفسايد هاي بي دليلي مي گويد كه در موقعيت هاي تك به تك گرفته شده است مي پرسيم مگر هادي نوروزي در همين بازي در موقعيت تك به تك قرار نگرفت آيا آن را تبديل به گل كرد ؟ در بازي برگشت با صبا قم انصاري فرد تك به تك را به گل تبديل نكرد  پس اين كه تمامي مشكلات ما ارتباطي به آفسايد اشتباه است معنا ندارد  مي گوئيد در بسياري از بازي ها پنالتي تيم ما را نگرفتند مي پرسيم آيا مطمئن هستيد همه آن پنالتي ها چون پنالتي ها بازي گل گهر نمي شد ؟ مي پرسيم پرسپوليس در نيمه دوم با آلومينيوم چه تيمي بود ؟ اين تيم ناي بازي كردن نداشت مي پرسيم تمامي مشكلات سرعت و تاكتيك و هماهنگي و بي انگيزگي اين تيم ارتباط به داوري دارد ؟ روي نيمكت پرسپوليس دو خريد گران جناب سردار كه بدون سر مربي آنها را انتخاب كرده يعني قاضي و انصاري فرد بودند آيا اين افت بازيكنان هم به داوري ربط دارد ؟ شهاب گردان با مبلغي هنگفت به اين تيم آد و بعد رفت ؟ بازيكني چون عادل كلاه كج به اين تيم به چه دليل آمده است ؟ در تيم پرسپوليس بارها ضعف در نيروي انساني داشته ايم آيا اين ارتباط به داوري دارد ؟آيا انتخاب سر مربي چون خوزه مربوط به داوري است ؟آيا عقد قرار داد با مصطفي دنيزلي به مدد يك سال و نيم كه تنها  نيم فصل آن اجرا شد و كسي ندانست چرا دنيزلي به اين قرار داد راحت پشت مي كند تقصير داوري است ؟ راستي به چه دليل دنيزلي در تركيه مربيگري مي كند و ما نمي پرسيم بر سر پول اين ديار چه آمد ؟

مي گوئيد داوري باعث شده كه دستور انصراف از بازي ها را بدهيم  مي پرسيم اين اقدام بر اساس كدام تجربه  و دانشي گرفته مي شود ؟

آقاي سرداررويانيان! به ياد داشته باشيد اين تيم از تيم شاهين آمده كه حتي وقتي منحل شد تصميم گرفت ادامه دهد و تبديل به پرسپوليس شود اين تيم  متعلق به شما نيست كه چون يك مغازه  كر كره آن را بخواهيد هر موقع پايين كشيده و تعطيلش كنيد اين تيم نه تنها از اشتباهات داوري كه از اشتباهات مديريتي در اين ماه ها رنج مي برده است چرا در هنگام اشتباهات مديريتي در اين باشگاه سخن از ترك و كناره گيري نمي شود ؟  از شما مي پرسيم  در طي اين سالها كه بعنوان مدير سوخت رساني بوده ايد و مشكلات بي شماري سوخت نامرغوب نصيب مردم شد بايد از رانندگي و اتوموبيل راني دست مي كشيديم ؟آيا اگر در راهنمائي و رانندگي اگر پليسي اشتباه كرد بايد بگوئيم كه ديگر رانندگي نمي كنيم ؟

آقاي رويانيان ! اين حرفهاي شما حكايت  روزگار دور را تداعي مي كند كه وقتي باختي پيش مي آيد بهانه مي كرديم و جر زني مي كرديم

آقاي رويانيان تقصير چه كسي است كه پرسپوليس آن چنان سر مربي بي تجربه اي دارد كه بخاطر يك اوت با كمك داور بحث مي كند ؟ اين سر مربي از روزي كه به اين باشگاه آمده در دو بازي اخراج شده است

آقاي رويانيان ! تقصير داوري است كه پرسپوليس اين همه بي انگيزگي در حركاتش ديده مي شود و بدنهاي بازيكنان در نيمه دوم كم مي آورد ؟

آقاي رويانيان ! درد پرسپوليس همين حرفهاي غير كارشناسانه و سخنان بر پايه احساسات است اين تيم تبديل به ملك شخصي شده كه حتي در روزگار علي عبدو كه ملك شخصي هم بود چنين رفتاري با آن نمي شد

بلوك مردم چه شد؟

قصه خصوصي سازي استقلال و پرسپوليس مدتها است كه تبديل به شوخي مضحكي شده است سالها است كه مي شنويم قرار است اين دو باشگاه مردمي سر انجام روزي به مردم واگذار شوداما هر سال دريغ از پارسال اما به نظر مي آمد كه اين وعده سر انجام در سال جاري به تحقق برسد كه ناگهان به گونه اي ديگر شد از سوي وزارت ورزش دو ورزشگاه شهيد كشوري و درفشي فر به دو باشگاه واگذار شد تا اين دو باشگاه به اصطلاح با سرمايه و بيلان مثبت وارد بازار فرا بورس شود اما سوال اين بود وقتي به گفته خود متوليان طرح اهداي اين دو ورزشگاه اين دو مكان تنها 30 ميليارد تومان ارزش دارند چگونه مي توان تصور كرد تيمهائي چون استقلال و پرسپوليس كه حداقل در سالي نزديك به 15 ميليارد هزينه دارند و سالها است كه بدهكار هستند داراي بيلان مثبت مي باشند؟ اما سعي كرديم اين حكايت را به  اين مسئله سوق دهيم كه بدهي هاي گذشته شايد به يك باره حذف شوند و از نقطه صفر شروع كنيم  سوال بعدي در مورد نحوه در آمد زائي اين دو باشگاه بود كه هنوز مشخص نيست سرمايه گذاران چگونه با اين گونه دخل و خرج اين دو باشگاه  علاقمند به سرمايه گزاري در اين دو باشگاه باشند ؟ در ادامه  اين سوال اين مسئله عنوان مي شود شايد با تغيير مديريت مصرف گراي دولتي كه همه چيز را از دولت مي خواهد و چون بخش خصوصي نيست كه دخل و خرج برايش مهم باشد بتوان به آينده اميدوار بود اما اعلان اين مسئله كه تنها بين 5 تا 10 % سهام اين دو باشگاه در فرابورس واگذار مي شود و بقيه سهام به صورت بلوكي در آينده نزديك به بازار بورس مي آيد مسئله را پيچيده كرد خصوصا آن كه همه مي دانيم سهام بلوكي  كاملا با مفهوم خريد سهام توسط مردم وشعارهاي واگذاري سهام به مردم فرق دارد  در بازار سهام كساني قادر به خريد سهام بلوك هستند كه داراي سرمايه هاي فراوان و عمدتا شركتهاي شبه دولتي و يا اين كه افرادي هستند چون حسين هدايتي و يا گروه هائي كه خريد سهام تيم راه آهن را تقبل كردند در مورد حسين هدايتي شاهد بوديم كه او با هر نوساني تصميم مي گيرد كه تيمداري كرده يا اين كه نكند سرنوشت تيم استيل آذين تهران را كه بخاطر داريم ؟ و حالا خبر مي رسد كه باشگاه هاي ملوان و گهر دورود هم با بلا تكليفي تك سرمايه گزاري چون هدايتي براي ادامه و يا توقت سرمايه گزاري  مواجه است ؟ اين كه گفته مي شود هدايتي براي اين كه علاقمند به فوتبال است  دست به اين سرمايه گزاري مي زند همواره مورد ترديد بوده است اما بر فرض اين كه اين ادعا صحيح باشد آيا بايد بپذيريم افراد ديگري از سر دلخوشي وارد فوتبال مي شوند ؟ و از سوي ديگر در ميان اين همهمه حكايت واگذاري سهام به مردم چه صيغه اي است ؟ مردمي  كه نمي دانند بلكوك ها 90% باقي مانده متعلق به چه كساني خواهد بود چگونه مي توانند در اين 10% شايد و اما ارائه شده در پايان سال سرمايه گزاري كنند ؟ بعنوان كساني كه مي خواهند در اين امر سرمايه گزاري شركت كنند آيا نبايد از متوليان سهام پرسيد تكليف بدهي هاي دو باشگاه پرسپوليس و استقلال كه سر به فلك مي كشد بر عهده چه كساني غير ازسهامداران آينده خواهد بود ؟از آينده سخن گفتيم وقتي مردم تنها مي توانند در 10% مديريت حضور داشته باشند وبقيه سهام به احتمال زياد به شركتهاي نيمه دولتي و يا افراد متولي چون حسين هدايتي ها واگذار مي شود كه روزي به دنبال ساختن استيل آذين قطب سوم هستند و حالا مي بينيم با گهر دورود و ملوان هم ممكن است همان گونه رفتار كنند؟ به نظر مي رسد بازي سهام دو باشگاه استقلال و پرسپوليس همچنان در حد يك بازي و واگذاري آن به مردم به طور حتم يك شوخي بزرگ است وقتي مي انديشند اين دو باشگاه با يك ملك 30 ميليارد توماني بيلان مثبت دارند و براي واگذاري سهام 5 تا 10 در صد اين دو باشگاه حكايت شايد و وقت ديگر هست پس بهتر است به اين حكايت ها نيانديشيم و بگوئيم اين دو باشگاه حالا حالا ها بايد به دور خود بچر خند و مالكيت هاي بخش خصوصي وجود نداردو مهمتر از همه اين حكايت ها وقتي فوتبال در اين ديار تنها هزينه دارد چگونه مي توان از واژه هاي سهامي كردن آنها در حالي صحبت كرد كه مفهوم ضرر حداقل در ظاهر در آن آشكارا است  راستي بلوك مردم كجا بود؟

دربي با فن كلينچ

سالها پيش كشتي ورزشي همراه با تكنيك و قدرت و زيبائي بود و در سه وقت سه دقيقه اي انجام مي شد اما به مرور حكايت هاي آن عوض شد دستهاي غير كشتي هائي چون مارتيني باعث شد كه كشتي امروز قصه كسل كننده اي داشته و كمتر شاهد فنون زيبا در آن باشيم و بيشتر كشتي گيران مشغول هل دادن همديگر هستند و كشتي ها بيشتر شبيه كشتي سنتي ژاپني ها شده است كه دو كشتي گير با وزن هاي سنگين سعي در هل دادن همديگر دارد اين قضيه هل دادن هاي كشتي هم نتوانست گره هاي كور آن را باز كند و بيشتر كشتي گيران با قرعه كلينچ رو به رو شده و به زور قوانين مجبور مي شوند پاي خود را در اختيار حريف قرار دهند تا بلكه گره كشتي باز شود اما اين مسائل چه ربطي به فوتبال نويسي دارد ؟

به نظر مي رسد كه دربي هاي قرمز و آبي هم بي شباهت به اين حكايت كشتي گير ها نيست و حالا نبرد قرمز و آبي چمن سبز هم بايد با قرمز و آبي تشك زرد مقايسه شود در دربي 76 چه چيزي جز هل دادن هاي بي حاصل بوديم ؟ چند حركت منسجم در طول اين بازي شاهد بوديم ؟ در اين بازي تماشاچي كه براي ساختن هيجان به ورزشگاه مي آيد چه كاري از دستش بر آمد ؟آيا خشم تماشاچي همان پرتاب ترقه نبود ؟ در اين بازي  تنها بحث هاي كر كري بود نمايش مضحكي كه قبل از مسابقه راه انداخته بودند و شعار برادري مي دادند براي چه كساني بود؟ تماشاچيان كه در اين 76 دربي شايد به اندازه انگشتهاي يك دست هم با هم درگير نشده اند بايد بفهمند كه آنها برادرند يا مديراني كه هر روز به همديگر اتهامي مي زنند ؟ وقتي در يك تيم سر بازوبند كاپيتاني بازيكنان آنقدر با همديگر مشكل دارند كه مجبور مي شوند جباري نا آماده را به زمين بفرستند تا بين رحمتي و نكونام درگيري پيش نيايد چگونه همه كاسه و كوزه هاي ضد فرهنگ بودن فوتبالفارسي بر سر تماشاچي بي نوا زده مي شود ؟اين تماشاچي خسته از شعارهاي برادري  تصنعي است اين تماشاچي خشمگين از اجباري شدن داوري اين بازي است كه داور بايد توجيه شود كه چه زماني بايد خطا و پنالتي بگيرد و يا اخطار بدهد ؟  رئيس دپارتمان داوري كه از داوري تعريف مي كند حتي به خودش اندكي  فرصت نمي دهد كه بيانديشد كه  داوري كه در جو پرتاب ترقه اجازه ادامه بازي را مي دهد نمي تواند داوري خوب باشد ؟ داوري كه پنالتي را نمي بيند و يا شاهد نيست كه توپ درپشت خط به پاي حيدري خورده ولي كرنر مي گيرد مي تواند داور خوبي باشد؟ امير قلعه نوعي مي گويد از بازي راضي است ؟ مي پرسيم آيا همين رضايت هاي بي معني او نبود كه در تيم ملي سال 2007 كار دست فوتبال ما داد؟ قلعه نوعي از اين كه گل نخورده و مساوي كرده شادمان است ؟قلعه نوعي 2 امتياز در خانه از دست دادو 2 امتياز بازي با ملوان را هم فداي اين بازي كرد آيا اين از دست دادن امتياز شادماني دارد ؟ گلمحمدي به چه دليل غم زده است ؟او بي دليل تعويض مي كرد او به چه دليل مهدوي كيا كه بهترين مرد هجومي سرخها بود را از زمين بيرون كشيد و كلاه كج را به زمين فرستاد؟ قاضي به چه دليل اين همه دير به زمين آمد كريم انصاري فرد چه كاررائي در زمين داشت ؟غلام رضائي به چه دليل تعويض شد؟ در سمت آبي ها به چه دليل برهاني اين همه عقب بازي مي كرد ؟ تاكتيك اين دو تيم بغير از هل دادن چه بود ؟ بازي دربي 76 تمام شد و تماشاچي بي نوا به خانه رفتند و بارزي اسطوره ميلان هم در تهران شاهد بود كه دربي تهران چقدر حقير در مقابل دربي ميلان و اينتر است و تنها يك هزينه هتل و بليط هواپيما بر روي دست باشگاه گذاشت تا او هم بفهمد بي دليل نبود كه بايد يك قاليچه ابريشم خرج شود تا عكسهاي مديران سرخ با پيراهن ميلان زينت بخش روزنامه هاي وطني شود بازي 76 هم نشان داد كه بي دليل به كي روش ايراد مي گيريم او با يان بازيكنان نمي تواند معجره كند و حالا كه در بازي با قطر هم محروم است نگراني هاي ما افزايش مي يابد و باز مي انديشيم اين همه جنجال و هل دادن ها تنها با فن كلينچ بايد حل شود  و شايد بلاتر سوئيسي فوتبال بتواند چون مارتيني هم وطنش در كشتي فكري براي فوتبالفارسي بكند

مدير نازي

گر ناز نمايد شما نياز كنيد!!!! يك جمله مشهور در ادبيات ما است

قرنها پيش  حافظ براي ما گفت" گر يار ناز نمايد شما نياز كنيد " شايد خواجه شيراز فكر نمي كرد كه اين مصرع معروفش بتواند تا اين اندازه گسترش پيدا كند كه در بسياري از مباحث اجتماعي و فرهنگي  وراي عارفانه هاي عاشقانه مورد استفاده قرار گيرد  كه يكي از اين حوزه ها كه  يار ناز مي كند و ما بايد نياز كنيد فوتبال  البته از نوع فارسي آن است

مي گويند كه محمد رويانيان استعفا داده است استعفائي كه معلوم نيست به چه دليل و به كدامين منظور صورت گرفته است رويانيان نزديك به يك سال و نيم است كه در فوتبال ما حضور دارد و اگر نگارنده بتواند به حافظه اش  اعتماد كند اين بار دفعه سومي است كه او خستگي و ناهماهنگي را بهانه كرده و استعفا مي دهد

 استعفاي رويانيان ما را به ياد ناراحتي هاي قلبي كاشاني و قهر كردن هاي دادكان و مصطفوي و خداحافظي هاي پروين مي اندازد كه در هنگام مشكلات پيش مي آمدند و آنقدر تكراري و تا حدي بي معني شده اند كه ما را به ياد قصه به بورس رفتن استقلال و پرسپوليس مي اندازند و باز هم تكرار مي شوند

 مي پرسيم چرا اين آقايان براي فوتبال ناز مي كنند ؟آيا غير از اين است كه فوتبال بيش از هر مسئله ديگر براي اين آقايان شهرت و امكانات  آورده است ؟ مي گويند كه رويانيان مديري است كه توانسته است پول به اين فوتبال بياورد مي پرسيم آيا اين مسئله بايد باعث شود كه سناريو تكراري قهر و ناز و استعفا را هر چند ماه يك بار و آن هم وقتي كه پرسپوليس مرتبا از حريفانش عقب مي افتد شاهد باشيم ؟ مي پرسيم به چه دليل است كه هر وقت تيمهائي چون تراكتور سازي و سپاهان و استقلال رو به اوج مي روند نواي استعفا در اردوي پرسپوليس شنيده شده است ؟ ازسوي ديگر مگر آوردن پول را بايد موفيقت دانست ؟ بعنوان يك كارشناس اقتصادي بايد اذعان كنم در آمد زائي در صورتي مفيد است كه منابع هزينه هاي آن هم بهينه باشد و اين كه مرداني با پول هنگفت بخواهند فوتبال را متحول كنند امري غير ممكن است كه اگر تنها پول مي توانست موفقيت بياورد تيمهائي چون ميلان با برلوسكوني و اينتر با موراتي و چلسي با آبراموويچ و منچستر سيتي با مالكان اماراتي بسيار موفق تر از منچستر يونايتد و بارسلونا  بودند پول بايد در دو شاخصه پرداخت براي هزينه ها و سرمايه گزاري استفاده شود و از همه مهمتر نتايج خوبي داشته باشد پرسپوليس اين گونه هزينه كرده است آيا اين تيم موفق بوده است تيم همچنان  در ميانه هاي جدول و  چون زمان دنيزلي و خوزه است تيم پر از حاشيه هاي مخرب است كه شاهديم يك سرپرست اندكي آشنا به فوتبال ندارد كه اطلاع داشته باشد قرعه كشي براي تعيين ميزباني و مهمان بودن  دوباره انجام نمي شود و در اين  ميان رويانيان مرتبا استعفا مي دهد و به دنبال ناز كشيدن ها است و ما را به ياد قصه تكراري فدراسيون نشين ها و حكايت هاي تاج و عزيز محمدي با كفاشيان مي اندازد  

بايد بگوئيم درد اصلي پرسپوليس و شايد كل فوتبال ما غير فوتبالي بودن آن است و در همه دنيا اولويت ها در سخنگوئي و برنامه ريزي  با فوتبالي ها است امروز گوارديولا سر مربي موفق بارسا در سالهاي گذشته حاضر نمي شود به پاري سن ژرمن و منچستر سيتي و ميلان و چلسي برود و بايرن مونيخ را انتخاب مي كند زيرا در آنجا با فوتبالي هائي چون بكن بائر و رومنيگه و هاينس رو به رو  است و مجبور نيست سخنان بي پايه  و منطق پولدارهاي عرب و روس و ديگر مليت هائي كه فوتبال را فداي  شهرت طلبي كرده اند را گوش دهد

بيائيم به فوتبال خودمان برگرديم تا روزي كه  بجاي منطق به دنبال ناز كردن باشيم تا نيازمان كنند به جائي نمي رسيم در فوتبال و يا هر مسئله ديگر نتيجه ها مي توانند معيار خوبي براي ادامه كار و خواستني شدن باشند و وقتي كه فوتبال پر از ضعف مي شود و به جائي مي رسد كه حتي از ازبكستان هم عقب مي افتد و در غرب آسيا  و ديگر مسابقه ها آن افتضاح را بار مي آورد و قصه رفتن ها و بازگشتن ها تكراري آدمهاي تكراري ادامه داشته باشد هيچگاه فوتبال ما نمي تواند به جائي برسد كه امروز نرسيده است به ياد حافظ مي گوئيم  گر يار ناز كند شما نياز كنيد باز مي گوئيم يار آن است كه خواهانش باشيم كه در غير اين صورت نامي جز بار ندارد

قصه پرتغالي ها

پرتغالي ها ملتي بودند كه در تاريخ به جسارت مشهورند اين جسارت باعث شد كه دريانوردان بزرگي چون ماژلان را داشته باشند و موفق بشوند كه داراي مستعمره هاي زيادي چون موزامبيك شوند كه مردي چون اوزه بيو را از آن سرزمين داشته اند اما اين نگاه مستعمره اي در قرن 21 كاررائي ندارد اين روزها مردم همه آگاه هستند و  عقلم سليم كسي را سرورنمي شمارد

فوتبال ايران به طرز جالبي به پرتغالي ها گره خورده است اين روزها سخن از پرتغالي هاي مغرور فوتبال ما زياد است در پرسپوليس ژوزه با حالتي عجيب و طلبكارانه خيال دارد كه  از آماتوريزم مطلق مديريت پرسپوليس در هنگام عقد قرار داد بهره بگيرد و همه پولش را بگيرد اما در اين ميان سوال مهم اين است كه ژوزه به چه چيز خود تا اين حد مغرور است ؟ او با يكي از بهترين تيمهاي تاريخ پرسپوليس حداقل از بعد نيروي انساني به رتبه دوازدهم رسيده است  نمايش تيم او چيزي كمتر از سيستم علي اصغري نداشته است او حتي از ساده ترين مسائل چون ارتباط با بازيكنان و رسانه ها و حتي همكارانش بي اطلاع بوده است  در سوي ديگر به پرتغالي ديگر فوتبالمان مي نگريم كارلوس كي رش كه سر مربي تيم ملي ما است او براحتي آب خوردن كارهاي فوتبالفارسي را ياد گرفته است توجيه و تهديد و غرور بي جا از خصوصيات كي روش اين روزها است او در بازيهاي غرب آسيا روي نيمكت نمي نشيند و براحتي به وظيفه اصلي خود بي  اعتنا است و او هم چون ژوزه به گذشته خود مي نازد گذشته اي كه بعنوان يك سر مربي كارنامه اي زير متوسط دارد ژوزه هم دل به كارنامه خود در مصر دارد جائي كه در دنياي فوتبال حتي در سطح آفريقا هم مهم نيست  و اصولا همه مي پرسند اگر اين سر مربي اين چنين موفق بوده چرا چون برنو متسو و يا برخي از مربيان فرانسوي ديگر يكي از تيمهاي ملي به او پيشنهاد نشده است  نگاه ژوزه و كي رش نگاهي مغرور به پشتوانه گذشته نه چندان خوب است اين دو سر مربي عذر خواهي نمي كنند با مردم  همدردي نمي كنند و با مديران و مردم چون ابزار برخورد مي كنند  نگاه كه به اين دو پرتغالي دسته دوم جهان فوتبال كه مي كنيم به ياد پرتغالي هاي دسته اولي چون ژوزه مورينيو و كريس رونالدو مي افتيم اين روزها رئال مادريد 16 امتياز كمتر از بارسا دارد و در رتبه سوم است كريس رونالدو هم عملا شانسي براي كسب توپ طلائي را ندارد و چنين است كه شايعاتي مي شنويم كه او قرار است كه به منچستر يونايند برگردد جائي كه او رشد كرده است او مغموم است و مي داند در رئال به آن چيزي كه مي خواسته نرسيده است سر مربي اين تيم ژوزه مورينيو و يا آقاي خاص است او با پورتو و اينتر قهرمان اروپا شده است و بارها بعنوان محبوب ترين سر مربي جهان از بعد فني معرفي شده است اما امروز در مادريد بسياري معتقدند كه او بايد  از مادريد برود چون موفق نيست شايعاتي نيز وجود دارد كه مورينيو به پاري سن ژرمن مي رود و آنجلوتي جاي او را در مادريد مي گيرد و اخيرا شايعه جابه جائي رافابنيتس و مورينيو به گوش مي رسد اما نكته جالب در سخنان مورينيو است كه او شرايط را پذيرفته و مي گويد " كسي به گذشته نمي نگرد "  مورينيو براحتي از واقعيت ها مي گويد واقعيتي كه اعتقاد دارد  گذشته مربوط به دوران پيري و پايان است  اما اين نگاه براي پرتغالي است كه در جهان منطقي و آگاه كار مي كنند جائي كه  اجازه نگاه استعماري به هيچ كس نمي دهند اين نگاهي كه ژوزه و كارلوس كي رش  به فوتبال ما دارد ناشي از نا آگاهي است نا آگاهي كه از سوي مديريت  به آنها منتقل شده است و حالا شاهد نگاه قهر آلودي از سوي آنها هستيم  و اين نگاه امروز پرسپوليس را زمين گير كرده و در خروجي را به او حتي به زور نشان داده است و شايد با كي روش بعد ها  تكرار شود چه خوب است پرتغالي هاي ما اندكي به مورينيو و رونالدو بنگرند و به ياد آورند كه فوتبال جائي براي به افتخار به گذشته و ناكارائي امروز ندارد زيرا آينده بر اساس  كاررائي امروز و نه ديروز دارد اين نگاه مانده در گذشته سالها است كه در فوتبال ما مانده است و گوئي حالا اين ويروس به خارجي هاي ما سرايت كرده است فوتبال ما همواره بجاي آن كه ياد بگيرد مشغول ياد دادن ناكاررائي ها فوتبالفارسي است

كدام حرفه اي ؟

حكايت هاي فوتبال ما پر از قصه هائي است كه مي توانند به عنوان درد نامه و شايد سر فصل هائي از سو مديريت براي فوتبال دنيا تحرير شوند و داستان لقمان و آموختن ادب ز بي ادبان را تداعي نمايند

 در فوتبال ايران با سر مربي پرتغالي قرار داد مي بندند همه چيز روشن است سر مربي در  تمي مشغول به كار مي شود او تيم را نمي شناسد بازيكنانش را انتخاب نكرده است با جو يك كشور آشنائي ندارد توجه  از او زياد و تلاش  از سوي همراهان و بازيكنانش كم و توقع از سوي مديريت بالا است او نيم فصل وقت دارد اما به همانجائي مي رسد كه متوقعين تيم را از آن نقطه به او تحويل داده اند تيم مشكل دارد اما همين تيم با اين سر مربي قرار داد دارد به يك باره مي گويند او سر مربي است اما به ورزشگاه راهش نمي دهند برايش يكه و بزن مي فرستند و سر انجام مي گويند پولش را نمي دهيم  و بي نوا پرتغالي از حكايت " وعده سر خرمن " و " نخود سياه "  فرهنگ ما خبر ندارد او به دنبال فوتبال بين المللي است اما فوتبال بين المللي ؟ اينجا ؟ شوخي است

فوتبال بين المللي در يوونتوس وجود دارد جائي كه كونته متهم به تباني مي شود  اما تيم با دستياران او مشغول به كار مي شود تيم قرار نيست كه به بهانه تباني مربي قهرمان و با كارنامه اي را متهم كند به او فرصت مي دهد و سرانجا محروميت در حالي تمام مي شود كه تيم همچنان در صدر است و كونته به سر جاي خود باز مي گردد

 فوتبال بين المللي در بارسا است جائي كه ويلانوا سرطانش اوج مي گيرد شايعه فراواني در باشگاه است كه پپ گوارديولا به بارسا باز مي گردد اما ويلانوا يك قهرمان است او ارزش حفظ شدن دارد زيرا كارنامه اش موفق است و از سوي ديگر حق انساني كجاست ؟ قانونمندي و شخصيت و اعتبار كه به اين آُساني از بين نمي رود ؟ بارسا كه با آبيدال چنين زيبا عمل كرد و هنوز به او فرصت داده كه تمريناتش را با تيم ادامه دهد دست به تركيب تيم فني نمي زند  تا ويلانوا باز گردد و به ديگران در فوتبال بارسا بگويد كه در فوتبال حرفه اي و بدون شعار و ادعاهاي ديگر مي توان اول انسان حرفه اي بود  دستيار ويلانوا تيم را اداره مي كند تا تكليف تيم مشخص شود

 آقاي ژوزه اينجا فوتبالفارسي است جائي كه  فوتبال حرفه اي معنائي ندارد او نمي داند كه در اينجا براحتي آب خوردن آدمها  تغيير رنگ مي دهند و نمي  خواهند كه بر روي تعهدات خودشان بمانند  اينجا فوتبال به گونه اي مي خواهند كه بين المللي كنند اما تنها بد نامي بين المللي با اين رفتارها را براي فوتبال ايران پديد مي آورند در اين فوتبال به ژوزه مي گويند هيچگاه نيا  چه كساني ؟

كساني چون رويانيان و آشتياني و وطن خواه و پروين ... كه او را خواستند پرسپوليس دوازدهم است اما اگر ژوزه بايد برود بايد بقيه هم بروند همه كساني كه تيم را به اينجا رسانده اند  كساني كه با اعتبار يك جامعه بازي مي كنند اگر ژوزه قرار داد دارد چرا بااو چنين معامله اي مي كنند   حق مردم  را ندادن با كدامين منطقي سازگار است ؟ آيا يونتوس نمي توانست كونته را به اين علت كه محروم است از تيمش محروم كند ؟آيا ويلانوا نمي تواند برود و پپ گوارديولا باز گردد؟آيا آبيدال را نمي توانستند خيلي وقت پيش از همه چيز محروم كنند ؟ اين فوتبال حرفه اي كه بيشتر از فوتبالفارسي ما منطق و انسانيت و حق و عدالت سرش مي شود ؟ فرض كنيم كه پول مانوئل را نداديم آيا با اين كار به حيثيت يك كشور صدمه نمي زنيم ؟ اين پول را به او نمي دهيم بخاطر اين كه تاوان اشتباهاتمان را پرداخت نكنيم ؟  كساني كه دم از كارهاي اقتصادي براي باشگاه مي زنند و قاليچه ابريشم مي دهند تا پيراهن ميلان را در كنار عكس با گالياني داشته باشند نمي دانند اصل اول تجارت صداقت و اعتبار و التزام به تعهد است ؟ اين گونه مي خواهيم بين المللي شويم ؟ جهاني شدن اين گونه است ؟ اين حكايت هاي بي معني تا به كجا ادامه خواهند داشت ؟ از بارسلونا و يونتوس ياد بگيريم اين بي آبروئي ها هزينه اي بيش از قرار داد نابخردانه با ژوزه براي ما خواهند داشت ژوزه بد بود اما بدتر از او كساني بودند كه او را به اين فوتبال آوردند

بغلي بگير

آهاي بغلي بگير ....
آهاي بغلي بگير
چي رو بگيرم ؟
پرسپوليسو
چه كارش كنم ؟
بده بغلي ...
اشتباه نكنيد قصد بازي كردن نداريم اما به نظر مي آيد محمد رويانيان و همكارانش بيش از آن كه مدير باشگاه پرسپوليس باشند قصد دارند كه بازيهاي سنتي را رونق بدهند كه اگر اين گونه نبود حكايت اين روزهاي پرسپوليس بي شباهت به اين شعر نمي شد 
آخر مگر مي شود در يك تيم اين همه كمك مربي  و مدير فني غير كشك و تغييرات داشت ؟ اين كه از دائي به استيلي و از او به عاشوري و بعد به دنيزلي و بعد به ژوزه و حالا به يحيي گلمحمدي و برادران  مي رسيم چه چيزي جز  مصداق واقعي اين شعر سنتي با چاشني پرسپوليسي مي توان يافت  ؟ اين كه ژوزه استعفا نمي دهد و بعد او را تهديد مي كنند كه اعتبار پرسپوليس در اين حد است كه مي تواند سه سال پول وينگادا را ندهد مي تواند حكايت غير سنت داشته باشد ؟ اين كه يك شركت به قول آقايان تجاري پيش كسوتان پرسپوليس تشكيل مي شود آنگاه مدير عامل اين بنگاه اقتصادي استيلي و رئيس هييت مديره اش شيريني مي شود چه چيزي جز قصه " بغلي بگير" را مي تواند بازي كند ؟
در پرسپوليسي كه مرداني چون بزيك و چيذري و باقري بدون يك دقيقه سابقه مربيگري قرار است كار مربيگري كنند به چه جائي مي توان رسيد ؟  جالب اينجا است كه همين بغلي ها كه امروز به اين تيم آمده اند هم به دنبال قلعه نوعي براي پرسپوليس مي گردند
رويانيان مي گويد ژوزه مقصر است و بازيكنان مقصر هستند بازيكناني چون سامان آقا زماني و كاظميان و معدنچي را مي خرد و حالا در ليست مازاد قرار مي دهد و نمي تواند قرار دادي در حد معمولي تنظيم كند كه تيم دچار چنين معضلي نشود آن وقت صحبت از برنامه هاي اقتصادي براي باشگاه مي كنند ؟ مي پرسيم يحيي گلمحمدي چه كاررائي دارد ؟ او در كجا موفق بوده است كه مي خواهيم تيم پرسپوليس را به او بدهند و تازه علي پروين مردي با هزاران سوال در مورد قابليت هاي امروزش را به او تحميل كنند ؟ مي پرسيم مگر قلعه نوعي از كجا بيرون آمده است ؟ مگر همين پروين بازيكن و مربي نبود ؟ حسن آقا حبيبي بعنوان بازيكن و مربي پاس را قهرمان كرد همين اتفاق با دائي در سايپا و حجازي با استقلال هم رخ داد پس چرا سر گيجه داريد ؟ چه اشكالي دارد مهدي مهدوي كيا و كريمي كه داراي هماهنگي هم هستند با همديگر تيم را اداره كنند ؟ اين بازي بغلي بگير تا به كي ادامه دارد ؟ اين باشگاه درد اصليش آدمهائي است كه همه جا خود را جلو مي اندازند اما در بحران تقصيرها مال آنها نيست بيائيم دست از اين بازي بغلي بگير برداريم اين همه مسئوليت ها را گسترش ندهيم در علم مديريت گستردگي مديريت ارتباط مستقيم به فرهنگ بومي دارد و چنين است كه كشورهاي با فرهنگ قدمي بايد داراي سلسله مراتب باشند  ما در ديار هستيم كه تك چهره ها و تك قهرمان ها و تك ورزشكاران  در آن نقش داشته اند در ديار ما پديده هائي چون مبصر وجود دارد كه بر اساس تجربه ( معمولا رفوزه ها مبصر مي شدند ) و قابليتهاي چون سن و هيكل انتخاب مي شدند  در پرسپوليس امروز قد بلندها و مسن تر ها قابليت رهبري را ندارند اما مهدوي كيا كه تجربه توماس دال در هامبورگ را ديده شايد بتواند خود راه او را برود  مهدوي كيا  انضباط را مي فهمد و علم روز دنيا را لمس كرده و از همه مهمتر پشتيباني چون علي كريمي را هم دارد مردم به اين دو كاپيتان اول و دوم علاقه دارند پس اينقدر بازي بغلي بگير را بازي نكنيد  اين قصه
آهاي بغلي بگير
چي رو بگيرم ؟
پرسپوليسو
چه كارش كنم ؟
بده بغلي ...
درد است

مرگ روي زانو

روزگار چسبيده ها است  سالها پيش در روزهاي اولي كه قلم به دست و براي  فوتبال مي نگاشتم با واژه " چسبيده هاي ورزش " در ابرار ورزشي دهه 70 آشنا شد در آن روزگار اين واژه چندان معناي واضحي نداشت و شايد حس نمي شد اما حالا مي بينيم كه چسبيده هاي به ورزش بيش از عاشقانش وجود دارند در همه عرصه هاي مختلف شاهديم كه افراد به هر قيمتي حاضرند كه باشند بي آن كه از ياد ببرند بايد ايستاده مرد تا اين كه بر روي زانو بيافتيم و ذره ذره آبرو و حيثيت و اعتبار را برابيند ووقتي هيچ شدي از اين ديار بيرون روي نگاهي به اتفاقهاي اين روزها بيافكنيم تا اين حس بد چسبيدگي را به تمامي وجود دريابيم

1/علي كفاشيان را هيچ كس نمي خواهد او كه تمامي شعارش استقلال  فدراسيوني بود كه بي شباهت به خودكامگي نداشت حالا  اين جملات را مي گويد" اگر بالائي ها بخواهند استعفا مي دهم " اين بالائي ها را همه مي شناسند و درد حضور آدمهائي چون كفاشيان همين بلي گفتن به بالائي ها بود كه اگر كفاشيان در جايگاه خودش قرار مي گرفت حتي اگر هم مي رفت ايستاده مي رفت او تا به كي مي خواهد بماند ؟ حالا سخن از نمايشي براي فيفا مي كند كه با آن نمايش به بيرون از ساختمان خيابان سئول رانده شود به چه دليل بايد بارها اين صحنه مديران چسبيده را تحمل كنيم و از ياد نبريم كه روي زانو خنديدن چه درد آور  از گريستن ايستاده است كفاشيان مي توانست مردي باشد كه در اين روزها اسير ترفندهاي  كسي نشود كه روزي تنها يك راننده بود و او را چنان به بازي گرفته است كه حالا با قرار تامين آزاد است

 كفاشيان در سر جايگاه خود نبود و به همين دليل آدمهائي را از جايگاه هاي ديگر به جايگاه هاي مشاوري و... رساند و حالا بايد اين همه به اعتبار و حرمت خود بيانديشد كه چه آسان از ميان رفته است  و همين دردها براي بسياري از مديران امروز فوتبالمان هست كه دلال ماشين و... را به جايگاه سرپرستي مي رسانند

2/ روزهاي آخر آذر است حكايت پايان فصل زيبائي ها است و تولد ناصر حجازي است وقتي سخن از حجازي مي آيد ناخود آگاه يك جمله به ذهن مي آيد كه او چه ايستاده و با وقار از ميان ما رفت مي خواهيم به علي پروين بگوييم مرد ! بر تو چه گذشت؟ امروز بهروز رهبري فرد هم بايد به تو توهين كند ؟ يحيي گل محمدي و خيلي ها ديگر ترا نمي خواهند اين كه هر روز به هر قيمتي در اين تيم بمانيارزش دارد ؟ روزگاري كه در اوايل دهه 90 ميلادي از تيم ملي كنار گذاشته شدي بايد براي هميشه مي رفتي اما اسير آنهائي شدي كه با نامت بازي كرده و هنوز هم مي كنند آن روزها كه شماره 7 تيم پرسپوليس و تيم ملي بودي رويانيان و هدايتي كجا بودند ؟مي دانم روزگار ريال و دلار و وام خانه و ويلا  است اما كاش ايستاده باشي چون اين روزهاي كريم باقري كه ايستاده است و در آذربايجان سرد از پرسپوليس و شهرت و پول و تيم ملي  آرمنيا بيدلفيلد تنها سرپناهي براي هم  استاني هايش مي خواهد  كاش ايستاده مي رفتي اما حالا كه خم هم شدي نگذار روي زانو ترا بكشند

3/به جواد نكونام مي نگرم او كاپيتان تيم ملي فوتبال ايران است و در فوتبال ما به موقعيت هاي رسيده است چرا بايد در برنامه 90 آن گونه بگويد ؟او كه مي گويد طلب از اوساسونا را من خودم دادم از چه سخن مي گويد ؟ عادل فردوسي پور كه در برنامه اش به گونه اي دست او را رو كرد كه اوساسونا اصلا پولي نگرفته است پس استقلال بابت چه پولي پرداخته است ؟ اين كه جواد نكونام كاپيتان تيم ملي فوتبال ما باشد و اين همه حرف و حديث بابت پولهاي دريافتي اش باشد صحيح است ؟  درد جواد چيست ؟ چرا راحت نمي گويد كه چه مي خواهد ؟ مگر تا چندي ديگر كاپيتان تيم ملي فوتبال خواهد بود ؟ مرد ايستاده بگو

4/درد هاي پرسپوليس هم هست  افشين پيرواني و رضا وطن خواه و يحيي گلمحمدي و حميد استيلي و ابراهيم آشتياني به چه قيمتي مي خواهند در اين فوتبال بمانند ؟آخر مگر يحيي گلمحمدي نمي گفت كه مشكلات قلبش باعث شد كه از صبا جدا شود پس حالا در تيم پر هيجان تر چگونه مي خواهند دوام آورند ؟ آخر اين همه آدم روي نيمكت جمع مي شوند ؟ يحيي و حسين عبدي و باقري و...

چرا بايد اين همه آدم روي نيمكت باشند و مدير در پي التماس كردن به سر مربي ناكار آمدي باشد كه بلد نبودند با او قرار داد ببندند

 و اين مردنهاي روي زانو تا به كي ادامه دارند ؟

شايد يك خبر خوب

 خبر كوتاه اما جالب بود مدتها بود كه از ژوزه سر مربي تيم پرسپوليس جز به تحقير و ناكامي ياد نمي شد اما اين بار حكايت به گونه ديگر بود

ژوزه مانوئل كه به ايران آمد كسي او را چندان توجهي نكرد براي فوتبال دوستاني كه عميقا به فوتبال مي نگرند يك سر مربي كه در پايان فصل نقل و انتقال به تيم منتقل مي شود نمي تواند سر مربي قابل اعتمادي باشد بخصوص كه سن و سالي چون مانوئل ژوزه و يا ژوزه مانوئل را داشته باشد براي فوتبال دوستاني كه به قضاياي فوتبال با جنبه هاي ساده تر مي نگرند ژوزه جذاب نبود او نه خوش لباس  و خوش تيپ چون متسو و قطبي بود و نه مي توانست چون بلاژويچ احساسات بزرگي را بوجود آورد و از سوي ديگر كارنامه قابل اتكائي نداشت ووقتي همه اين مسائل را در كنار  نتايجش مي گذاشتيم او را يكي از بي طرفدار ترين  مربيان تاريخ پرسپوليس مي ديديم  ژوزه به پرسپوليس آمد و با رفتارهايشان و خصوصا اختلافاتش با كريمي  اوضاع را براي خود بد تر كرد اوضاع زماني بدتر شد كه مي ديديم تيم هم نمايش خوبي ندارد و خيلي ها او را رفتني حتي تا قبل از نيم فصل مي دانستند و شايد هنوز هم چنين باشد اما در هفته هاي اخير جو شايد به نفع او تا حدي شده است چند نتيجه خوب خصوصا پيروزي 6 به صفر در مقابل پيكان  اوضاع را براي او بهتر كرد اما همچنان عدم كاريزما از اولين نقاط ضعف او بود خصوصا در مورد قضيه كريمي كه نشان داده مي شد كريمي برنده دوئل ژوزه و جادو گر بود  اوضاع همچنان براي  ژوزه پيش نمي رفت تا اين كه خبر حضور استفان آپيا كاپيتان سابق تيم ملي غنا و بازيكن سابق فنر باغچه و يوونتوس به گوش رسيد  آپيا يك سال بود كه بازي نكرده بود اما نام بزرگي داشت و حالا نوبت ژوزه بود كه او را تاييد كند شيريني هم ذوق زده اعلام كرده بود حضور آپيا به اقتدار مديريت جديد پرسپوليس كمك مي كند بي آن كه قرار دادي با آپيا منعقد شده باشد اما حكايت عوض شد وقتي ژوزه گفت نيازي به آپيا ندارد

اين  كه ژوزه به اين راحتي جلوي مانور تبليغاتي آپيا را بگيرد اتفاق جديد براي فوتبال ما است در فوتبال همراه با جو زدگي ما كه مرغ همسايه هميشه غاز است ديپورت آپيا مي تواند نقطه عطفي باشد  ژوزه مي گويد كه آپيا آمادگي بدني لازم را ندارد و به درد پرسپوليس نمي خورد اين كه ژوزه در اين شرايط براحتي مي تواند اسير جو تبليغاتي نشود مي تواند خبر خوبي براي فوتبال ما باشد كه به قول شمس سر مربي اسبق تيم فوتسال يك آمپول زن را بجاي پروفسور به فوتبال ما غالب مي كنند و يا از يك قناري فروش بعنوان يكي از بهترين گل زنان فوتبال برزيل سخن مي گفتند و تحفه هائي چون جرج آراندا و بازيكنان پانامائي وسوري و عراقي  ... به ما تحميل كردند در بازار شايعات گفته مي شود پرسپوليس قرار است در نيم فصل رضا حقيقي و ساموئل را به پرسپوليس آورد وآپيا ديپورت مي شود اين خبر خوب است كه پرسپوليس و شخص ژوزه نشان از اقتدار مي دهد ژوزه كه در اين فوتبال بعنوان يك سر مريب محبوب حداقل تا حالا عمل نكرده با اين رفتارش نشان داده است كه نمي خواهد  دست به قمار ديگري بزند و حالا كه در نيم فصل اين فرصت را دارد كه با نظر خودش بازيكن بياورد پس از آن استفاده مي كند نكته جالب اينجا است كه مديريت پرسپوليس اعلام مي كند ژوزه بايد بازيكنان مورد نظر خود را بگويد تا ما به دنبال آنها برويم بجاي آن كه باشگاه بازيكن به ژوزه معرفي كند و اين درس بديهي فوتبال كه سر مربي براي تيم بازيكن انتخاب مي كند و نه باشگاه براي سر مربي جديد به نظر مي رسد حالا براي فوتبال ندان هاي مديريت پرسپوليس كم كم جا مي افتد دوري از جو زدگي و نام  مي تواند درس خوبي براي پرسپوليس باشد و اميدواريم همه اين شايعات حقيقت داشته باشد و در سيماي ژوزه نشانه اي از يك سر مربي حرفه اي را مشاهده كنيم و درس از آن بگيريم كه در فوتبالي كه با روابط فجايعي چون آنچه بر سر فوتسال و تيم ملي فوتبال جوانان آمده چنين افكاري كه ضوابط را بر روابط ارجح مي دهد مي تواند  خبر خوبي باشد البته اگر باز حكايت ديگري در راه نباشد  

سهم مردم چه شد ؟

گفته اند كه جشن ؛آشتي كنان ملي فوتبال ايران به همت حسين هدايتي بر پا شد و در آن مجلس پر از شيريني ها همه قهر كرده ها قرار بود كه آشتي كنند كه صد البته بزرگ قهر كرده هائي چون دادكان و علي دائي و ... حضور نداشتند اما حضور محمد مايلي كهن و تاج و كفاشيان و رويانيان در نوع خودش جالب بود هر چند كه در اين مجلس حرفهاي شيرين بسيار زده شد خيلي ها از همه عذر خواهي كردند محمد مايلي كهن كه امروز در تيم اخوي صاحب مجلس حضور دارد و لابد از ياد برده سخناني كه از حضور غريبه ها در ورزش مي كرد از كفاشيان  دلجوئي مي كند و كفاشيان و تاج هم كنار هم مي نشينند و با هم دل مي دهند و قلوه مي گيرند و حسين هدايتي هم چون هميشه نقل مجلس است و فرصتي دارد كه در كنار   داشتن تيم ملوان و كنترل راه دور گل گهر به امورات ختم به خير بپردازد

به نظر مي رسد كه مجلس بي ريا است و حكايت آشتي كنان هميشگي ما ايرانيان است كه در خيابان تصادف مي كنيم و به هم فحش و ناسزا مي گوئيم و حتي گلاويز مي شويم اما مي خواهيم با يك صلوات سرو ته قضيه را به هم آوريم و يا اين كه  بي هيچ شناخت و تفكري سر از دادگاه هاي خانواده در مي آوريم بعد قاضي را در مسند يك پند دهنده مي بينيم كه با يك سري كلمات تكراري مي خواهد همه چيز را به سر جاي اول خود بر گرداند و يا كينه هاي قديمي را سالها نگاه مي داريم و چون سريال هاي فارسي همه چيز در آخر به مهرباني ختم مي شود و اگر در همه جاي اين جامعه اين حكايت است چرا  در فوتبال نباشد كه مي خواهيم همه چيز با يك شام به اتمام برسد و مثلا نپرسيم

1/ آقاي هدايتي ! آيا شما از مردم ايران بخاطر آوردن ارقام نجومي و تورم در فوتبال عذر خواهي كرديد و در خواست آشتي داديد ؟ و يا با ساختن تيم استيل آذين با آن هزينه هاي گزاف كه بازار فوتبال ما را با بحران متوجه كرد و نابودي آن لحظه اي به فكر فرو رفتيد ؟آيا از طرفداران پرسپوليس عذر خواهي كرديد كه آن گونه علي كريمي را به تيم خود در روز آخر برديد؟آيا عذر خواهي كردي كه مربيان درجه سوم را با قيمتهاي نجومي به اين فوتبال تحميل كرديد ؟

2/ آقاي مايلي كهن ! آيا بخاطر كسب نتايج ضعيف در راه المپيك 2000 عذر خواهي كرديد ؟آيا بخاطر ادبياتي كه در اين سالها استفاده كرديد و واژه هاي " گنده باقالي " و " گروهبان قندلي " را كه در اين فوتبال رو نمائي كرديد در خواست آشتي به مردم ايران داديد؟آيا از آن خبرنگار كه كتكش زديد عذر خواهي كرديد ؟آيا بخاطر اين كه تيم ملي ايران را در راه مسابقات جام جهاني 1998 به آن روز انداختيد حتي يك بار عذر خواستيد ؟آيا خواستيد لحظه اي بيانديشيد كه  چگونه در راه مسابقات انتخابي جام جهاني 2010 آن گونه تيم را به حاشيه قبل از حضور بعنوان سر مربي تيم ملي برديد ؟آيا بخاطر همه ادعاهائي كه بسياري از آنها به حق نبود از اين مردم در خواست مهر طلبيديد ؟

3/آقاي كفاشيان و آقاي تاج ! هيچ مي دانيد اختلافات شما در آن سالها كه در فدراسيون فوتبال بوديد چه بر سر اين فوتبال آورد ؟آيا بخاطر  نتايج وحشتناكي كه در آن سالها آورديد  از مردم عذر خواهي كرديد ؟آيا از اين كه با آسان گيري و سهل انگاري بر سر اين فوتبال ضربه ها زده ايد لحظه اي انديشيديد ؟

 حرفها زياد است اما از اين آقايان مي پرسيم در اين مهماني آشتي كنان چه كسي با ميز بان اصلي آشتي كرد ؟ روي سخنم با حسين هدايتي نيست بلكه با مردم و عشق مردم به فوتبال است كه بخاطر آنها است كه همه شما اين گونه مشهور و صاحب امكانات شديد آيا شما آقايان با اين مردم صحبت كرديد كه چرا اين همه با فوتبال قهر هستند ؟چرا سكوهاي ورزشگاه آزادي در روزهائي كه مردم ايران بسيار كمتر از حالا بودند همواره پر بود اما براي ديدن بازي صدر نشين فوتبال ما يعني استقلال تنها 5000 نفر در روزهاي خوب نتيجه گرفتنش حضور دارند ؟ از حضور تماشاچي در بازي پرسپوليس نگوئيم بهتر خواهد بود

چرا در همين مجلس كه رئيس فدراسيون فوتبال و مدير عامل باشگاه پرسپوليس بود اين آقايان در مورد ادبياتي كه اين روزها كي رش و مانوئل خوزه بر عليه هم  استفاده مي كنند اقدامي نكردند و به اين آقايان نگفتند فوتبال ايران مستعمره شما به همت ضعف ما شده است اما نتيجه اين رفتار همچنان قهر خواهدبود

محمد رويانيان مي گويد آشتي ملي معني ندارد زيرا كسي قهر نكرده است اما او هم نمي داند كه اين مردم با  اين بلاهائي كه  بر سر فوتبالش اين مديران دولتي و فوتبالي هاي هر دم از اين باغ بري مي رسد  همواره آورده اند نياز به سالها  دلجوئي دارند در فوتبالي كه اين آقايان تورم و عدم برنامه ريزي و پول بي حساب و كتاب و شكست و حقارت و تلخي و ناكامي و  ادبيات بد و كتك زدن تماشاچي و هر دم به رنگي در آمدن آورده اند اين نحوه آشتي كنان چيزي بيشتر از تئاتر هاي مضحك رهبري فرد و علي پروين و هاشمي نسب و علي پروين و يا آشتي كنان در خيابان ها  و سريال ها و يا در هنگام دعواي ارث  نخواهد داشت

در  اين آشتي كنان سهم مردم صفر است كه مردم به همت اين آقايان سهم خود را كه دوري از فوتبال و بازيهاي رنگارنگ و حضور بي دليل غريبه ها در آن است را گرفته وواكنشي به اندازه قهر بزرگ  نشان داده اند  براستي سهم مردم چه شد ؟

آزموده

در ضرب المثل هاي ما بسيار شنيده ايم كه " آدم عاقل دو بار از يك سوراخ گزيده نمي شود " و مصداق آن مربوط به اين حكايت است كه آزموده ها را نبايد دو باره آزمود  اما در فوتبال ما وشايد جامعه شناسي ما اين چنين است ؟ تجربه نشان داده است كه بارها  در تاريخ آزموده ايم و باز جسته ايم بخت خويش از دو باره آزمودني ها در حاليكه واقعيت هميشه يكي است و بايد به دنبال حقيقتي رفته كه بر اساس تجربه هاي موفقيت آميز حاصل شده است   اين روزها دو باره حكايت هاي تكراري را مي شنويم در گل گهر مشكل به مديريت و عدم توانائي يك تيم  از بعد زير ساخت هاي لازم براي حضور در ليگ برتر مطرح است اما مرتب مدير و سر مربي در آن عوض مي شود در پرسپوليس  با كلي جنجال كريمي قراردادش را تمديد مي كند بعد او را به بد ترين شكل از تيم دور مي كنند و حالا دو باره به او در حالي دعوت به حضور دو باره مي دهند كه عملا سر مربي در اين پروسه هيچكاره  است و اين داستان ها همچنان ادامه دارد اما در فوتبال جهان واقعيتهاي كاملا بر اساس منطق حاصل مي شود مثلا نگاهي به جداول مسابقات ليگ هاي برتر اروپا مي كنيم تفاوت امتياز ها يكسان است در آلمان بايرن مونيخ از 9 بازي 24 امتياز دارد در انگلستان تيم چلسي از همين تعداد بازي 22 امتياز در اسپانيا بارسا و آتلتيكو مادريد توانسته اند 25 امتياز از همين تعداد بازي بدست آورند  يعني منطق مي گويد تيمي كه براي قهرماني بسته مي شود نمي تواند امتيازهاي اول فصل را به آساني به هدر دهد و تيمهاي برتر اروپا با همين علم و دانش است كه مدعي در اروپا مي شوند  به مثال ديگر مي پردازيم و به بازي چلسي و منچستر يونايتد نگاهي ديگر و دقيق تر مي افكنيم

1/ در اين بازي نشان داده شد تيمي در فوتبال موفق است كه از كوچكترين موقعيت هاي خود بهره بگيرد منچستر يونايتد و چلسي گلهاي خود را در محدود موقيعت هاي گل خود ساختند و اين گونه نبود كه تيمي موقعيت هاي گل فراواني از دست بدهد تا به گل برسد

2/تيمها با آرامش مي توانند به موفقعيت برسند و اين درس منچستر يونايتد به چلسي بود تيمي چون چلسي كه سوار بر بازي بود آرامش و تمركز خود را از دست داد و با اخراج ايوانوويچ نخستين ضربه و بعد با اشتباه داوري ضربه خورد اما در اين ميان اين آرامش بود كه به درد منچستر رسيد و از اين موقعيت بهره برد

3/ اشتباه داوري هميشه وجود دارد و شاهد بوديم در بازي در حد بازي چلسي و منچستر يونايتد هم اين اتفاق مي افتد اما انسجام تيمها به هم نمي خورد مربيان و بازيكنان كار خود را انجام مي دهند و نمي گذارند كه تيمها تاكتيك اوليه خود را انجام ندهند

4/بازيكنان بزرگ مهره هاي مهم هستند چرا چلسي نتوانست خلا تري را با  لويز پر كند ؟ چرا در غياب لمپارد ( مصدوم )و اسين (منتقل شده ) مرداني چون رامينز و اوبي ميكل نتوانستند موفق شوند ؟ چرا ون پرسي و روني و ماتا  مهم بودند ؟ چرا هنوز در تركيب منچستر يونايتد بازيكنان مسني چون فرديناند و گيگز و روي نيمكت اسكولز وجود دارند ؟  زيرا بازيكنان بزرگ يك شبه ساخته نمي شوند اما از سوي ديگر نامها هم در صورت عدم آمادگي عملا كاررائي ندارند به مرداني چون تورس و كول و كريك  كه مي ديديم اين واقعيت بيشتر نمايان مي شد پس بازيكن بايد باشد اگر بزرگ و آماده باشد

5/ نگاهي به بنزين سبز بياندازيم كه سالها پيش در ابرار ورزشي از آن سخن مي كرديم مرداني چون رافائل و والنسيا و لخيا و ماتا و كاهن ... اين بازيكنان چگونه به اين حد بزرگي رسيده و ما هنوز در ترس  استفاده از مثلا كنعاني ها در تركيب تيم پرسپوليس هستيم و يا در  اخبار مي خوانيم كه استقلال مي خواهد باز به دنبال عماد رضا برود

به سخن اوليه برمي گرديم و مي پرسيم اگر درد پرسپوليس با كريمي درمان مي شود چه كساني باعث خروج او از تيم شدند و چرا بايد همچنان در اين تيم باشند و اصولا چرا پرسپوليس در زمان كريمي هم نتيجه نمي گرفت ؟ و اگر درد كريمي نيست اين همه كميته و جلسه تشكيل دادن بهر چيست ؟ به ياد داشته باشيم در فوتبال دنيا آزمودني هاي مثبت باز آزموده مي شويم و ما هنوز مشغول نيش خوردن هستيم .... 

دو حرف دوگله

حرفهاي زيباي فوتبال ما تنها يك هفته دوام داشت آن سخناني كه از هم دلي و تيم ملي و يك هدف براي يك ملت زديم تنها تاريخ مصرفي يك هفته اي داشت هنوز به جام جهاني نرفته ايم و جنگ را نبرده ايم اما مشغول تقسيم غنائم هستيم هنوز 24 ساعت از برد ايران بر كره جنوبي نگذشته بود كه علي فتح الله زاده مدير عامل باشگاه استقلال اعلام مي كند كه " اگر تيم ملي لباس آبي پوشيده بود 4 گل به تيم كره جنوبي مي زد" اين سخن كاملا عجيب كه ريشه در يك سري حرفهاي بي معني چند نوجوان سكو نشين دارد بايد از دهان مدير عامل باشگاه استقلال بيرون آيد ؟ حرفهاي فتح الله زاده به اتمام نرسيده بود كه سريال جنجال پرسپوليس و با هنرپيشه هميشگي آن يعني محمد رويانيان در يك سو و اين بار علي دائي به ميدان آمد در اين مقاله سعي ندارم كه طرفداري از اين بگو مگوي فوتبالي كنم  كه مي دانم چون بسياري از درگيري ها اين روزها و شايد سالهاي نه چندان دور بي معني است اما در لا به لاي سخنان اين دو يعني محمد رويانيان و علي دائي گله هائي را مطرح مي كنم
به رسم پيش كسوت به سراغ علي دائي مي روم كه او چهره نامدار و در واقع پرچمدار فوتبال ما است  او مي گويد " بدبختي ورزش ما همين دايه ها مهربانتر از مادر ( رويانيان ) هستند  كه يك روز يك بنده خدائي مي آيد و اينها را به دنبال خودشان مي آورند و روزي اين بنده خدا مي رود اينها هم مي روند در حاليكه امثال علي دائي و علي كريمي در اين فوتبال ماندني هستند " سخن من دقيقا به همينجا بر مي گردد آقا دائي فكر نمي كنيد مشكل فوتبال ما زماني شد كه فوتبالي ها براي فوتبال نخواستند براي خودشان همه چيز را خواستند ؟ اگر فوتبالي ها جبهه متحدي داشتند اين همه بر عليه هم نبودند باز هم بنده خدا ها و عواملشان به اين فوتبال مي آمدند كه بر سر فوتبال اين بلا ها را بياورند ؟ اگر يك روز مايلي كهن عليه دائي وبر عكس و قلعه نوعي بر عليه دائي و بر عكس و مايلي كهن و قلعه نوعي عليه هم  و علي دائي دائي و علي كريمي بر ضد هم و... نبودند باز هم بايد شاهد غريبه ها در فوتبال بوديم ؟ روزي در جمع بزرگاني از فوتبال ايران گفتم ضربه اي كه خود فوتبالي ها به خودشان و فوتبال زدند غير فوتبالي ها نزدند زيرا جنگ فوتبالي ها پاي غير فوتبالي را باز كرد چرا بايد علي دائي و علي كريمي حالا به هم نزديك شوند ؟چه اشكالي داشت در تيم ملي علي دائي مي توانستيم علي كريمي را داشته باشيم؟ آقاي دائي مشكل فوتبال ما قهر و جدائي فوتبالي از فوتبالي است چرا علي دائي ها بايد اين گونه خام كاشاني و پروين ها اسير رويانيان ها بشوند ؟
به سراغ محمد رويانيان مي روم و با او سخن مي گوئيم
او مي گويد كه علي دائي هر چيزي كه دارد از پرسپوليس است  و نبايد در مقابل چشم طرفداران فوتبال پرسپوليس شادماني مي كرد   اما مي گوئيم علي دائي از السد قطر به آرمينيا و بعد بايرن مونيخ و بعد هرتابرلين رفت علي دائي درآمدي اگر داشته براي پرسپوليس هم آن در آمد بوده  است اما از شما مي پرسيم اگر شما مدير عامل باشگاه پرسپوليس نبوديد اين همه مصاحبه  داشتيد و چهره مي شديد ؟
رويانيان مي گويد بازيكنان در تيم ملي از جان مايه مي گذارند اما در تيم پرسپوليس اين گونه نيستند آيا ايشان نمي دانند كه چنين اتهامي چه بلائي بر سر تيم مي آورد ؟ از سوي ديگر اگر اين حكايت صحيح باشد چرا بايد اين بلا بر سر بازيكنان بيايد ؟آيا غير از رفتارهاي ضد و نقيض مديريت باشگاه است كه روزي علي كريمي را بغل مي كند و روز ديگري او بدترين مي شود ؟ آيا با چنين جوي مي توان همدلي و تمركز داشت ؟
آقاي رويانيان  به حرفهاي دائي هم گوش دهيد اين كه مي گوئيم شما با فوتبال غريبه هستيد به اين دليل است كه هنوز نمي دانيد كه پيروزي در برابر كره جنوبي قابل مقايسه در برابر برد پرسپوليس در برابر الشباب نيست شما چگونه يك برد ملي در راه جام جهاني  را دليلي براي شادماني كمتر از برد در برابر تيم الشباب مي دانيد ؟  اين درد فوتبال ما است كه نمي تواند دل به ادامه راه دهد فوتبال ما بغض مي آورد فوتبال ما كينه دارد فوتبال ما درد دارد فوتبال ما پر از حكايت هاي پر گله است

درد كريمي

سالها است با مبحثي به نام فرهنگ فوتبال دست به گريبان هستيم و مي پنداريم كه فرهنگ مقوله اي است كه بايد به فوتبال تزريق شده و به يك باره نهادينه شود در حالي كه فرهنگ اصولا پايه اي است و نياز به ممارست و تعليم از سنين پايين و ارتباط مستقيم به فاكتور زمان دارد و اين گونه نيست كه سمينار فرهنگي داشته باشيم كه با روساي باشگاه ها صورت گيرد كه خود اين آقايان با پديده و آموزش فرهنگ بيگانه هستند اما به حكايت كريمي و ژوزه مانوئل بر مي گرديم او در مصاحبه با ليدرهاي باشگاه پرسپوليس به آنها اعلام مي كند كه براي بقا تيم نياز به كريمي ندارد اين كه ليدرهاي يك تيم چگونه مي توانند درگير مباحثه با ژوزه بشوند يك حكايت است و اين كه كريمي بايد برود قسمت دوم ماجرا است به قسمت دوم ماجرا بر مي گرديم چرا كريمي به اينجا رسيده است ؟ بايد بگوئيم مشكل كريمي حكايت فوتبال شانسي ما را دارد وقتي در فوتبال ما پروسه آموزش وجود ندارد بايد هم كريمي مثل بسياري از ستاره ها تصادفي ظهور و حتي سقوط كند كريمي با جنجال به فوتبال ما معرفي شد او در بازيهاي سالني با تيم فتح و در مصاف با استقلال به جنگ فوتبال قدم گذاشت بعد ها او در تيم اميد در درگيري با داور مسابقات انتخابي المپيك  محروم شد او براحتي پيشنهاد پروجا را رها كرد به امارات رفت و بعد بار ديگر به يك باره به بايرن مونيخ نقل مكان كرد او خيلي راحت به يك باشگاه عجيب قطري پيوست و بعد ها به پرسپوليس قطبي و استيل آذين و بعد پرسپوليس استيلي و دنيزلي و حالا ژوزه آمد و همه جا مشكل داشت زيرا آموزگاري نداشت كه او را راهنمائي كند به هم نسل او مهدي مهدوي كيا نگاهي مي افكنيم بخاطر دارم در سالهاي دور  پدر مهدي مهدوي كيا در ورزشگاه حاضر مي شد كه بازي پسرانش يعني مهدي و هادي را ببيند با او كه به گفتگو نشستم مي گفت در ورزشگاه مي نشينم تا فرزندانم بدانند كه پدرشان در ورزشگاه است تا خداي ناكرده اسير جو نشوند مهدي در فوتبال بسيار موفق تر از  كريمي بود او پله هاي ترقي را آهسته اما پيوسته پيمود به بوخوم و بعد به هامبورگ و فرانكفورت و سپس به استيل آذين و پگاه و پرسپوليس آمد  و در كارنامه زندگي او اين همه حاشيه وجود نداشت زيرا آموزگار و معلم داشت همين اتفاق براي وحيد هاشميان هم افتاده است او از پاس به آلمان رفت و 11 سال آنجا بخوبي زندگي كرد براي علي دائي هم چنين پيش آمد او هم روحيه منظمي داشت و در زندگي مي دانست كه چه مي كند شايد نظم و انظباط شخصي نيز باشد اما مي توان از داشتن معلم و راهنما گذر كرد ؟ در علم مديريت گفته مي شود كه 70% موفقيت در نوع كار است و 20% به راهنمائي و 10% به آموزش ربط دارد  فوتبال ورزش جنجال ها است پس بيشتر افراد مشهور در آن مي توانند مورد تهاجم باشند اما آن 70% نوع كار را كه به طبيعت شغل ربط دارد را مي توان با راهنمائي و آموزش جبران كرد 30% اثري نزديك به نصف آن 70% دارد فرمول 70_20_10  از مهمترين فاكتور هاي علم مديريت است و آن 70% ارتباط به نگرش دارد كه مي پندارم در فرهنگ ما اين نگرش مي تواند عوض شود اگر از فاكتورهاي اجتماعي در آن استفاده شود به مثال جهاني نگاهي مي افكنيم فرانس بكن بائر در نيمه نهائي جام جهاني 1970 كتفش در مي رود و با اين همه بازي را ادامه مي دهد و تبديل به يك چهره جهاني مي شود آلماني ها كه چهار سال بعد از آن روزگار ميزبان جام جهاني بودند و مي دانستند بكن بائر كاپيتان آنها خواهد بود كلاس هاي ويژه آموزش آداب و معاشرت و گفتار و.... براي او تدارك ديدند تا قيصر خود را بسازند اريك كانتونا  و جرج بست و كريس رونالدو و پل گاسكوئين و كاسانو و استيچكوف و رونالدينيو و گارينشا... نمونه هاي ديگري از جنجالي هاي فوتبال جهان است كه خيلي از آنها سر از ناكجا آباد و خيلي ها هم قله موفقت را طي كردند در طي اين سالها چند نفر از مديران و سرمربيان و رسانه ها  سعي كردند كه به كريمي كمك كنند ؟ خود او چند بار تلاش كرد كه به خودش بيايد ؟ فرمول 70-20-10 چند بار برروي او آزمايش شد ؟ امروز مي توان به قول ژوزه او را زد اما اين دواي كريمي است ؟فوتبال ما حرفه اي نيست اما اين حرفه يا نبودن تنها ربطي به زمين و امكانات و مربي و بازيكن ندارد بلكه اساس حرفه اي نبودن فوتبال ما عدم تفكر حرفه اي و عدم مديريت حرفه اي است كريمي به صورت خود رو رشد كرد اما هيچگاه به پرورش او كسي اقدام نكرد و شايد به همين دليل است كه او هم سرنوشتي بهتر از ديگر جنجالي هاي فوتبال ما چون عزيزي و محرمي و رهبري فرد و هاشمي نسب و... ندارد و درد كريمي درد كل فوتبال لجام گسيخته ما است

جهاني شدن از اولين قدم

از جهاني شدن و رفتن به جام جهاني صحبت كرده ايم و معتقديم براي رفتن به جام جهاني در وهله اول بايد افكار جهاني داشت و اين افكار جهاني تنها با آمدن مردان جهاني چون كي روش و دژاگه و يا چند با تجربه حاضر در محيط هاي بين المللي  چون كريمي و نكونام و شجاعي و قوچاني ن‍ژاد و نظري و نمازي و... نمي توان بدست آورد فوتبال ما بايد در ابعاد كلان و غير كلان جهاني فكر كند براي روشن نمودن اين حكايت دو مثال  از قصه هاي اين روز فوتبال مي زنيم

1/ رويانيان در مورد مسائل پرسپوليس و كريمي در جمع بازيكنان تيمش مي گويد " من تاكنون به مواردي مثل مو و كلا مسائل و زندگي شخصي شما ورود نكرده ام  اما بر سر فوتبال تعارف ندارم و هر آن چه بر پرسپوليس تاثير مي گذارد دخالت مي كنم" سوال اول  اين است چرا رويانيان نمي داند كه مسئله خصوصي يك بازيكن فوتبال مي تواند در فوتبال او تاثير بگذارد رويانيان بايد بداند اين ژست روشنفكرانه جهاني نيست يك فوتباليست در هر جاي دنيا به باشگاهش تعهد مي دهد كه سالم زندگي كند و در قراردادش ذكر مي شود و اين بازيكن حتي اگر رونالدينو و دكو باشند هم از بارسا اخراج مي شوند اگر غير حرفه اي زندگي كنند خود زيدان پس از بازنشستگي مي گويد ساعت 10 شب پاريس را ديده است  حال در باشگاهي كه خود مدير عامل مي گويد بازيكنانش تا ساعات ديروقت شب قليان مي كشند و بيدار هستند بايد سكوت كند ؟ مدل مو ربطي به مدير عامل ندارد كه بخواهد عدم دخالت در اين مورد را امتيازي براي خودش بداند اما عدم زندگي حرفه اي نه به او كه به سر مربي ربط دارد سر مربي كه اختيارات داشته و چون مانوئل نباشد كه قاطعانه گفته كريمي را نمي خواهد حالا مي خواهند سو مديريت را كه به قول خودشان منجر به پيچيدگي اوضاع شده است را با سريال بهروز رهبري فرد و هاشمي نسب با پروين را اين بار با ورژن  جديد كريمي و مانوئل حل كنند اين راه كار جهاني نيست اين افكار جهاني نيست و با استانداردهاي جهان فرق دارد يك مدير عامل خط مشي  ايدولوژي و خط مشي مديريت حاكم بر باشگاه را بايد دنبال كند نه اين كه چون مديران مدرسه به دنبال موي سر و اين گونه مسائل  باشد

2/حكايت قطب آبي هم جالب است سر مربي تيم مي گويد بازيكنان پول نگرفته اند و چون بي معرفتي روي سكوها مي بيند مي خواهد استعفا دهد ما نمي دانيم عدم پرداخت هاي مالي به بازيكنان كه حكايتي مربوط به ناكاررائي مديريت دولتي فوتبال و مديريت خود باشگاه دارد چه ارتباطي به تماشاچي بي نوائي دارد كه روي سكوها خسته و كلافه از بحران هاي اقتصادي و اجتماعي باز دل به اين فوتبال نالان بسته است مي تواند داشته باشد ؟آقاي قلعه نوعي كه در حكايت مرگ والده محترمشان محبت مردم را ديد در اولين اقدام در بازگشت به ميدان فوتبال اين مردم را تنبيه مي كند ؟ در كجاي دنيا تماشاچيان نسبت به عملكرد كادر فني اعتراض نمي كنند به نحوه چگونگي اعتراض كاري نداريم كه اگر فرهنگ سخيفي بر آن حكم فرما است ارتباط مستقيم به همان فرهنگ حاكم بر مديريت و اداره فوتبال وحتي در مقياس كلان در جامعه دارد اين تماشاچي مي خواهد فرهاد مجيدي را تشويق كند اين كه نسق كشي از سوي سرمربي نبايد داشته باشد اصولا يك سر مربي در مقام و جايگاهي بايد باشد كه اين گونه ضعف نشان ندهد اين كه بخاطر اين بي معرفتي ها از استقلال مي روم را چگونه مي توان با آن ادعاي قلعه نوعي مقايسه كرد كه مي گفت از گران ترين قرارداد تاريخ فوتبال ايران بخاطر مردم گذشتم ؟ چرا حرفه اي فكر نمي كنيم ؟چرا جهاني و بين المللي نبايد فكر كنند ؟ سر مربي چون فرگوسن آنقدر بزرگ است كه اگر بكهام و رونالدو وتوز و رابي كين و برباتوف و... بروند او نگران سكوها نيست همين اتفاق براي پپ گوارديولا افتاد او نگران تشويق هاي رونالدو دكو و اتو ئو در سال اول ورودش به نيمكت نيوكمپ نبود و از ياد نبريم امه ژاگه سرمربي موفق فرانسه در جام جهاني 1998 براحتي كانتونا و ژينولا را كه ستارگان منچستر يونايتد و تاتنهام بودند را كنار زد و به سكوها كاري نداشت اين گونه به جائي نمي رسيم تا افكار محلي و پيش پا افتاده داريم نمي توانيم پيشرفت كنيم فوتبال ما نيازمند رنسانس فرهنگي است و براي رسيدن به آن بايد كساني كه در اين فوتبال مسئوليت دارند تغييرات ذهني بزرگي داشته باشند  كه اگر اين گونه باشد بر فوتبال ما هر روز حكايت " پيچيده شدن " ها آوار مي شود

هنر تمركز را قدر نمي دانيم

" ارتشي پيروز است كه بر زمان و مكان مسلط باشد"**

روزي كه علي دوستي مهر به ما گفت كه شادماني پس از صعود به جام جهاني باعث شد كه بازي در برابر از بكستان را از دست بدهيم به واقعيت بزرگي اشاره داشت و اين حقيقت چيزي جز اين نبود كه در بسياري از مواقع ما انرژي و موقعيت و فرصتها و توانائي هاي خود را از دست مي دهيم چون تمركز نداريم آري قصه عدم تمركز در هر مقوله اي و از جمله كارهاي تيمي زيان آور است و همه تيمها مي خواهند كه با كاهش فشار تمركز بر يك سري مسائل شرايط تيمي خود را آماده كنند براي اثبات اين نظريه نگاهي به اظهار نظر چهار مربي اينتر ميلان و ميلان و بارسلونا و مورينيو مي اندازيم كه قرار است در دربي ميلان و ال كلاسيكو  اين هفته به ميدان بروند سر مربي تيم ميلان كه تيمش در رده يازدهم جدول سري آ قرار دارد و قرار است به مصاف تيم سوم جدول يعني اينتر برود مي گويد معمولا تيمي كه درجدول شرايط بهتري دارد بايد بر بازي مسلط باشد او با اين كار سعي دارد كه تمركز حريف را بر هم بزند همين كار را سرمربي تيم اينتر هم مي كند و مي افزايد نتايج خوب تيم ميلان در رقابتهاي اروپائي نشان مي دهد كه آنها بايد در دربي ميلان بهتر بازي كنند او هم سعي دارد بازي زمان و مكان را به نفع تيم خود برگرداند در اسپانيا هم داستان به همين گونه است ويلانووا سر مربي تيم بارسلونا كه مي بيند قرار است ورزشگاه نيوكمپ با رنگهاي قرمز و طلائي  توسط تماشاچيان منقش شود كه نماد استقلال طلبي ايالت كاتالونيا است براحتي مي گويد براي من تنها فوتبال مهم است و نمي خواهم به مسائل سياسي فكر كنيم و مورينيو هم از پيشرفت گام به گام تيمش سخن مي گويد كه در فصل گذشته باعث شد كه قهرمان لا ليگا شوند هر دو تيم بخاطر دارند در نيمه نهائي ليگ قهرمانان اروپا در سال گذشته بعلت اين كه بازي برگشت در زمين خودشان بود و تحت فشار قرار گرفتند تمركز خود را از دست دادند پيروزي خفيف چلسي در بازي رفت و اخراج مدافع آنها در نيمه اول بازي با بارسا باعث شد كه بارسلونا فشار بيشتري را حس كند و نه تنها نتواند موفق شود كه پنالتي خود را گل كند بلكه گل ديگري توسط تورس يا  ال نينو بخورد همين اتفاق براي رئال نيز رخ داد بايرن مونيخ براحتي توانست شرايط روحي رئال مادريد را پس از زدن گلهاي برتري در دقايق اول كنترل و بازي را به پنالتي بكشاند و باعث شود كه رونالدو هم چون مسي مقهور شرايط روحي شود همين حكايت براي بايرن مونيخ در فينال ليگ قهرمانان رخ داد و در بازي تمركز و عدم تمركز اين چلسي بود كه بازي را به تساوي كشاند و بعد در ضربات پنالتي قهرمان شد امروز جنگ تسلط بر زمين و زمان زماني رخ مي دهد كه تمركز و آگاهي وجود داشت اما در فوتبال ما هيچگاه چنين نيست نگاهي به وقايع فوتبال بيافكنيم  در بازي با لبنان بازي را مي بازيم  و هفته ها تمركز رسانه و مردم و بازيكنان و مديريت فوتبال بر اين مسئله است كه ملي پوشان مصاحبه مي كنند و يا اين كه مي خواهند با مردم قهر كنندو درست در آستانه بازي با كره جنوبي به يك باره همه چيز بي هيچ دليلي تمامي مي شود  و تيم ملي بيانه اي مي دهد در حاليكه همه مي دانيم اين جنگ اعصاب و انزوا چه ضربه اي به تيم ملي  در هفته هاي اخير زده است به پرسپوليس مي نگريم يك روز كريمي  بايد برود و غير قابل اصلاح است و جناب مدير عامل از مانوئل حمايت مي كند كه قاطعانه ادامه دهد و خود ژوزه هم مي گويد تحت هيچ شرايطي كريمي در تيم او جاي ندارد اما به يك باره رويانيان اعلام مي كند به هيچ عنوان رضايتنامه به كريمي نمي دهد و نمي گويد بازيكني را كه سر مربي نمي خواهد چرا بايد رضايت نامه ندهند و اگر شانسي هست پس چرا در هفته هاي پيش  اين گونه عمل كرده اند  مرگ مادر  براي امير قلعه نوعي فاجعه اي بود اما در مراسم اين مرحومه تازه متوفي ديديم كه چقدر ساده مي شد كه دلها را به هم نزيدك كرد اما با مديريت اشتباه اسباب عدم تمركز براي تيم استقلال را بوجود آورديم در تيم ملوان پور غلامي و تيمش موفق هستند اما به يك باره تمركز او را با آوردن احمد زاده بعنوان مدير فني به هم مي زنند در تيم تراكتور سازي بي دليل جنگ قلعه نوعي و جعفري مدير باشگاه رخ مي دهد تا تمركز تيم تراكتور سازي كه ميزبان است به هم بخورد و ... اين داستانها در فوتبال  ادامه دارد زيرا يك درس ساده را نمي دانيم و آن اين است كه " تيمي كه تمركز ندارد زمان و زمين را از دست داده و بازنده محتمل خواهد بود"

**

(كتاب هنر جنگ نوشتهsun tzu)

گريه هاي فوتبال ما

علي دوستي مهر راست مي گويد در اين فوتبال بايد گريه كرد وقتي او جشن و آتش بازي و غرور صعود به جام جهاني را عامل باخت به ازبكستان مي داند چگونه بايد از گريستن بر اين فوتبال ابائي داشت ؟ از دير باز گفته اند كه ما در گريستن خوب هستيم اما فوتبال ما  شيون و گريه دارد در فوتبالي كه به صورت مستعمر نشين با آن برخورد مي شد چه چاره اي جز نوحه سرائي و ماتم و اندوه باقي مي ماند ؟

فكر مي كرديم سالها است كه مستعمره نشيني در دنيا تمام شده و قلعه پرتغالي ها در ايران خالي است اما اشتباه مي كرديم حالا مشخص است كه فوتبال ما چون ملعبه اي در دست پرتغالي ها است ژوزه مانوئل پرده جديدي از حكايت هاي فوتبال بي درو پيكر ما را روشن مي كند  حالا براي همه روشن است كه به چه دليل كي روش امثال نوري و ماهيني و حسيني و انصاري فرد و قاضي و كريمي وپولادي  به تيم ملي دعوت مي كند دليل روشن است كي روش مي خواهد بگويد كه مانوئل مربي بدي است كه با 7 ملي پوش نمي تواند در تيم پرسپوليس موفق باشد مانوئل مي گويد درد او و كريمي به كي روش ربط دارد زيرا كريمي پس از اردوي اول تيم ملي با او روابط بدي داشت و حالا كريمي تبديل به توپ پينگ پنگي براي دعواي كي روش و مانوئل شده است كي روش مي خواهد  با مانوئل لج كند و از سوي ديگرمانوئل هم با كي روش لج مي كند و در اين ميان فوتبال ما ملعبه اين مستعمره چي هاي قديمي است نگاهي كه اين آقايان به فوتبال ما دارند بخوبي روشن شده است هر دوي اين مربيان در ايران ناموفق هستند كي روش پس نزديك به يك سال و نيم تيمي در حد بازي با لبنان برايمان ساخته است و حالا مي خواهد براي بازي با كره بار ديگر به همان سلاح مردم و يار دوازدهم و عرق و تعصب وميزباني .... متوسل شود كه پروين و مايلي كهن و قلعه نوعي  متوسل مي شدند مي گوئيم اگر قرار بود همواره چنين اتفاقي بيافتند پس چرا اوكرائن و لهستان در يورو 2102 موفق نبودند ؟ چرا سوئيس و اتريش در يورو 2008 موفق نبودند ؟چرا ميزبان جام جهاني  يعني آفريقاي جنوبي 2010 حتي از مرحله اول هم صعود نكرد ؟ چرا بنفيكا چند شب پيش در ليسبون به بارسا باخت ؟ چرا منچستر سيتي با اقبال بلند و درخشش جو هارت و اشتباه داوري توانست در منچستر تيم  دورتمند را متوقف كند ؟ مگر در تهران به عراق نباختيم و به المپيك2012 نرفتيم ؟ مگر در همين تهران تيم نوجوانان ما به ازبكستان نباخت ؟ مگر تيم ملي ما به عربستان سعودي در تهران نباخت ؟مگر نماينده هاي كشورمان چون استقلال و پرسپوليس و سپاهان و ذوب آهن در چند سال اخير بارها ميزبان نبودند و باختند ؟امتياز ميزباني بايد در كنار آمادگي و طرح تاكتيكي و ... باشد تا تيم موفق باشد نه اين كه چون كي روش از مانوئل بدش مي آيد تيم ما را مضحكه كند  يا مانوئل كه اين همه معتقد است كه تيم بايد هافبك داشته باشد و تيم او به اين دليل مشكل دارد چون هافبك كافي ندارد پس چرا نوري را بيرون مي كشد كه نوروزي به ميدان آيد ؟ براستي براي فوتبال ما چه اتفاقي افتاده است ؟ فوتبال ما هم چون خيلي از مسائل جامعه  با سلايق شخصي و تصميم گيري هاي بر اساس لجبازي و توجيه و دلايل غير اصولي به قهقرا مي رود فوتبالي كه چسبيده هايش تنها گريه براي آن به ارمغان آورده اند فوتبالي كه در اين روزها پر تنش دلار و سكه و ... به ما هم گريه و تنش مي دهد فوتبالي كه نشان مي دهد يك سر مربي نه چندان موفق در كسوت سر مربيگري چون كي روش آنقدر از بعد شخصيتي كوته بين است كه بخاطر دعواي با مانوئل مي خواهد تيم ملي ما را ملعبه كند و يا يك سر مربي چون مانوئل مي خواهد تمامي مشكلات تيم خود را به گردن كي روش بياندازد و يا ترجمه حرفهاي كريمي از زبان مديرعامل ! اين لجبازي ها و سورفتارها و نديدن حقيقت را در همه نقاط اين ديار مي بينيم  و چنين است كه به گريه كردن عادت كرديم دوست داريم گريه كنيم تا موفق باشيم و يا حداقل با گريستن توقع و انتظار را پايين بياوريم آري بايد گريه كنيم بر اين روزگار كه مستعمره نشيني اينگونه را تجربه مي كنيم و بعد خيال مي كنيم اين آقايان كه براي پول نداشته ما نقشه مي كشند اندكي دل براي ما مي سوزاند و بايد بگوئيم كه چنين نيست و هيچگاه نبوده و نخواهد بود افسوس  

قدم  بعدي

پرسپوليس سر انجامپس از 9 بازي دومين برد خود را كسب كرد در ورزشگاهي خالي از تماشاچي پرسپوليس به لطف ضربه استثنائي مهدي مهدوي كيا كه  با جاگيري اشتباه دروازه بان همراه بود به گل رسيد و در بقيه مدت بازي چند فرصت گل داشت كه موفق نبود اين پيروزي تا چه اندازه مي تواند براي پرسپوليسي ها مفيد باشد ؟آيا اين تيم مي تواند موفق باشد ؟ براي پساخ به اين سوال بايد به يك درس  از علم مديريت اشاره داشت كه براي موفقيت در يك كار مهمترين مسئله آگاهي و دانش است  بعنوان مثال مدير يك شركت براي موفقت بايد آگاهي به صنعتي كه شركت در آن مشغول كار است و بازار محصولات و از همه مهتر نحوه مديريت با فاكتورهاي آن صنعت يا تجارت داشته باشد فوتبال حتي از نوع دولتي آن هم بي شباهت به يك صنعت و يا تجارت نيست آيا مديريت پرسپوليس اين گونه است ؟ براي پاسخ به اين سوال نگاهي به يكي از مصاحبه هاي آخر مدير عامل پر مصاحبه باشگاه مي افكنيم تا در ميان آن گفته بتوانيم قدم اول يعني "آگاهي " را بار ديگر نمايان سازيم

1/او مي گويد" فوتبال ارزش اين همه خرج كردن را ندارد" مي پرسيم ايشان از كدايمن فوتبال سخن مي گويند ؟ خرج كردن در فوتبالفارسي مدتها است نهي شده است زيرا آگاهي در اين فوتبال وجود ندارد فوتبال ارزشمند است مي تواند در آمد و مخاطب بي شماري داشته باشد اما اين فوتبال بايد ساخته شود و ساختن چنين فوتبالي با مديريتي نمي تواند باشد كه پس از تنها يك سال حضور در فوتبال از بي ارزش بودن فوتبال سخن مي راند اگر فوتبال بي ارزش است پس چه اصراري بر ادامه حضور در اين فوتبال از سوي اين آقايان وجود دارد ؟ و سوال بعدي اين است كه هزينه هاي بي هوده در فوتبال را چه كساني كرده اند ؟

2/ او مي گويد" درد پرسپوليس بازيكن سالاري است " و در ادامه مي گويد " ما در خط هافبك با كمبود بازيكن رو به رو بوديم و اين مشكل را مربي بايد حل كند " تكراري نا آگاهي است فوتبالي كه از زعم ايشان بي ارزش است بايد هم چنين برداشت هائي داشته باشد براستي بازيكن سالاري را چه كساني باب كردند ؟ وقتي به بازيكني كه از ساده ترين حركات فوتبال عاجز است ميليارد پرداخت مي شود وقتي  يك مدير نمي داند وقتي تيم بازيكن مناسب نمي گيرد ناچار است كه بازيكن سالاري را پيش بگيرد وقتي مديريت نمي خواهد اين درس را فرا گيرد كه نمي توان نان پخت وقتي آرد نباشد و مربي كه هافبك ندارد نمي تواند مشكل تيم را حل كند آنگاه چگونه مي توان به عنصر عدم آگاهي در هدايت فوتبال اشاره نكرد ؟

3/مدير مي گويد " از طرفداران مي پرسم  فرق كريمي با ديگر بازيكنان چيست كه مربي نتوند با او برخورد كند " و از سوي ديگر مي گويد " دوست ندارم دلايل كنار گذاشتن كريمي از سوي ژوزه اعلام شود " مي پرسيم اين طرفدار كه غريبه است كه نبايد دلايل را بداند چگونه مي تواند به مربي اعتماد كند ؟ اين كه كريمي بازيكني با اين خصوصيات است را تازه فهميده اند ؟ كريمي در فصل پيش چند بار با دنيزلي مشكل داشت ؟ كريمي با قطبي و دائي و برانكو هم مشكل داشت پس چرا اين بازيكن قراردادش تمديد شد حتي به قيمت عدم تمديد  قرارداد دنيزلي كه به گفته خود مديريت باشگاه اسير گروه بندي بازيكنان شد مي پرسيم  اكر در تيم  گروه بندي بود چرا مديريت كاررائي نداشت ؟چرا كريمي حق دفاع از خود را ندارد ؟ اين كه كريمي سر دسته حركت غير اصولي عدم مصاحبه با رسانه ها بود دليلي نمي شود كه او را در سانسور خبري بگذارند

4/ مدير پرسپوليس در ادامه سخن از توقت جمع آوري امضا  براي برگزاري جمع فوق العاده فدراسيون فوتبال بعلت شرايط حساس فوتبال كرده اند مي پرسيم چرا بايد مديريت سراسر از اشتباه نبايد در مجمع براي ادامه كار خود راي اعتماد بگيرد ؟ اين كه چشم بر روي اشكالات بي شمار فدراسيون فوتبال ببنديم با كدام منطق مديريتي و عنصر آگاهي هماهنگ است ؟

آيا با اين نحوه تفكر و آگاهي مي توان اميد وار بود كه پرسپوليس ادامه راه را با قدمهاي پر صلابت ادامه دهد ؟ 

فريادهاي غربت

مي گويند كه  بايد ريشه ها را يافت تا بتوانيم ادامه راه را پيدا كنيم سالها است كه از فوتبالمان فاصله گرفتيم از آن فوتبالي كه با استاد صدقياني ها شروع شد و تا به امروز به كفاشيان رسيد فوتبالي كه بزرگاني در آن زحمت كشيدند تا سه قهرماني در جام ملتهاي آسيا و سه بار حضور در جام جهاني و حضور در المپيك هائي مختلف چون توكيو و مونترال  را برايمان ارمغان آوردند اما امروز همه چيز به فراموشي مي رود

 به حكايتهاي مردم مي نگريم اين مردمي كه تاريخ و تمدن و ريشه و فرهنگ داشته اند اما امروز براحتي همه چيز را از ياد برده اند مردمي كه بايد از خيلي ها چون امپراطور بزرگان كوروش تا  سعدي و حافظ و مولانا و فردوسي و... مي آموختند اما امروز براحتي دشنام مي دهند و بي احترامي مي كنند و هنوز هم با شگفتي بسيار از تاريخ و تمدن خود مي گويند در مراسم افتتاحيه المپيك لندن شاهد بوديم كه  بريتانيائي ها با نشان دادن تاريخ سرزمين خود بحران مالي ميزباني المپيك را تحت تاثير قرار دادند همين قصه در المپيك پكن و جام جهاني آفريقاي جنوبي بود تا مردم  اين سر زمين ها بدانند چه راه سختي را طي كردند تا ميزباني چنين وقايع مهمي را داشته باشند اما ما چه كرديم ؟

امروز فوتبال ما عقب گرد مي كنند چون بي تجربگي را تجربه مي كند فوتبال ما به دست غريبه هائي افتاده است كه چون تاريخ نمي دانند خود  مجبور به تكرار آن هستند  در جشن تولد 68 سالگي استقلال همه چيز را از ياد بردند براي باشگاه دوچرخه سواران و تاج و استقلال حالابر پائي جشن معضل شده است حتي اگر اين جشن ساده باشد اما آقاياني كه اين باشگاه را سالها است اداره مي كنند نتوانستند بساط شيريني و ميوه اي و حتي پخش تاريخي از فوتبال ايران و استقلال و تاج و دوچرخه سواران مهيا كنند در باشگاهي كه ميليارد ها هزينه براي آن صرف شده جشني بر گزار نشد تا قدمي در جهت ارتقا فرهنگي برنداشته نشودكه ملتي بداند كه از كجا آمده  است ؟ ملتي كه مي توانست با شناختن  كوزه كناني ها و محمد رنجبر ها و علي جباري ها و حجازي ها و بيوك جديكار ها  و... بداند اين آبي است كه باقي مي ماند نه آن كه نامها را در جلوي موفقيت تيم بگذاريم  اما نخواستند اين كار را بكنند زيرا اين تيم در دست صاحبانش كه مردم هست نبود تا اين مردم براي عشقي كه 68 سال برايش فرياد كشيدند جشني در خور يك باشگاه بزرگ بگيرند استقلال غريبه بود زيرا صاحبش را در اداره آن دخالت نمي دهند  در باشگاه استقلال بايد موزه اي بود فيلمهاي تاريخي ساخته مي شد تا مردم از اين باشگاه بيشتر بدانند كه چگونه دوچرخه سواران تبديل به استقلال امروز شد مردم بدانند اين باشگاه بود كه با پيروزي بر تيم نماينده اسرائيل توانست قهرمان آسيا بشود اين تيم توانست با رايكوف نسلي براي فوتبال ما در دهه 50 بسازد كه هنوز هم به آن افتخارات مفتخريم  همين مسئله براي پرسپوليس است   اگر امروز رويانيان كه هيچ از تاريخ باشگاه پرسپوليس نمي داند ادعاي  مي كند تيم من نتيجه نمي گيرد به اين علت است كه صاحبان تيم نيستند صاحباني كه از شاهين به پرسپوليس رسيدند و حالا بايد غم بخورند و اشك بريزند نگاه به كساني بكنند كه خود را بيش از پرسپوليس مي خواهند اگر از گذشته خود خبر داشتيم مي گذاشتيم شاهين و تهران جوان و دارائي و عقاب و ابومسلم و .. به اين روز برسد ؟  فوتبال ما به قهقرا رسيد زيرا گذشته خود را از ياد برد و به دست بيگانه ها رسيد  استقلال  دور از صاحبانش بود كه پولي براي چند كيلو ميوه و شيريني در حالي نداشت كه ركورد حضور  بازيكنان را در قرار داد با  نكونام شكسته است پرسپوليس امروز در حالي به غربت و تنهائي رسيده است كه صاحبانش از ياد بردند در اين تيم مرداني چون دكتر اكرامي ها و برومند ها و دهداري ها و محراب شاهرخي ها و همايون بهزادي ها و عزيز اصلي ها و ... چه كرده اند آري ريشه هاي خود را از ياد برده ايم زيرا ريشه و سر رشته اين ريشه در دست كساني است كه خبري از اين ريشه ها ندارند افسوس و از ما چه كاري بر مي آيد جز آن كه با قلبي پر درد و قلمي پر از ايراد و اشكال باز جشني به مناسبت يكي از دلايل عشق به فوتبال در اين ديار يعني دوچرخه سواران و تاج و استقلال گرفته و اميد داشته باشيم روزگاري صاحبان استقلال و پرسپوليس و ... بار ديگر  جشن تولدي براي اين تيمها بگيرند به اميد آن روز

كار فوتبال ما به اينجا رسيده است ؟

تصاوير تلويزيوني خبر از يك واقعه جديد مي دهد پرسپوليسي ها به همراه سر پرست خود در اصفهان دچار مشكل شده اند اخبار دو گانه است  و دو فرضيه را مطرح مي كنند

1/ فرضيه اول اين است كه پرسپوليسي ها دچار مسموميت شده اند و مدعي هستند كه سپاهاني ها براي بردن تيم دست به اين ترفند زده اند

2/ فرضيه دوم اين است كه پرسپوليسي ها براي توجيه بازي بسيار بد تيم خود در برابر سپاهان اين ادعا را اعلام كرده اند

نگاهي به دو فرضيه مي كنيم محمد نوري مي گويد اين برد سپاهاني ها جوانمردانه نيست او علي رغم ادعاي پزشك تيم كه علائم هر نوع مسموميت را انكار مي كند حكايت هائي را بر زبان مي آورد كه نشان از تئوري تو طئه دارد  اما در فرضيه دوم قصه هاي سپاهاني ها را مي شنويم

 به صحت  و سقم اين دو فرضيه كاري نداريم اما مي پرسيم فوتبال اين گونه همه چيز را باخته است ؟ يعني امكان دارد قهرمان سه گانه ليگ  و نماينده ايران در ليگ قهرمانان آسيا  براي بردن تيم پانزدهم جدول دست به اين كار بزند؟ فوتبال ما ره به كجا مي رود؟ يعني بايد چنين چيزهائي  را در فوتبالمان باور كنيم ؟ در رقابتهاي سري آ بازي رم در اين هفته بعلت اين كه شرايط امنيتي استاديوم پيش از آغاز بازي مهيا نبود سه بر صفر اعلام مي شود بي آن كه دو تيم حتي ثانيه اي به ميدان بروند پس چگونه  مي توان چنين نا امني را در استاديوم هاي ايران باور كرد ؟يعني اگر چنين شايعه اي در كنفدراسيون فوتبال آسيا پخش شود  نبايد از وضعيت بغرنج نمايندگان فوتبال كشورمان در ليگ آينده قهرمانان آسيا بيشتر ترسيد ؟

اما فرضيه دوم را نگاهي مي كنيم يعني بايد بپذيريم تيمي با اين همه هزينه و قدمت و طرفدار براي توجيه عدم كاررائي تيمش  دست به چنين ترفندي بزند ؟ يعني بازيكني چون مهدي مهدوي كيا با آن سابقه بالا در بوندس ليگا و تيم ملي و پرسپوليس در چنين نقشه اي شركت مي كند ؟ باور اين مسئله خيلي سخت است اما وجوه ديگري هم  اين جريان دارد ودقيقا بر مي گردد به اتفاقاتي كه در بازي افتاد مي پرسيم چرا تنها چند بازيكن از تيم دچار اين عارضه شده اند و اين مردان همان مرداني هستند كه در ميانه ميدان پرسپوليس قرار دارند و هفته ها است كه از ناكاررائي آنها صحبت مي شود ؟ محمد نوري و ميثم نقي زاده و مهدي مهدوي كيا به  ادعائي مسموم شده اند مي گوئيم اگر چنين است پس به چه دليل خود باشگاه پرسپوليس بدون آن كه اين ادعا ثابت شود به يك باره دستور جريمه كسري 10% از مبلغ قرار داد را تصويب كرده است ؟ مي گوئيم مگر پرسپوليس در نيمه اول تيم مدافع نبود پس چرا بايد سپاهان چنين اقدامي را بكند ؟چرا اين اقدام در بازيهاي كم تماشاچي قبلي صورت نگرفته است ؟

هر دو فرضيه زشت و غير قابل باور هستند و از صميم قلب بايد آرزو كنيم  كه هر دو تيم مبرا از اين دو فرضيه باشند اما مي گوئيم فوتبال ما كه به قول مدير عامل پرسپوليس تنها مقصرانش بازيكنان و كادر فني هستند چگونه به چنين فضاي پر از تنش و زشتي و سو تفاهم و حتي پليدي رسيده است ؟ فوتبالي كه تيمي بخواهد براي پيروزي بازيكنان تيم مقابل را در معرض به خطر انداختن سلامت بياندازد  بايد ادامه پيدا كند ؟ فوتبالي كه تيمي بخاطر اين كه بد گونه اداره و مديريت مي شود و همين سو مديريت اين تيم را در ورطه اعتراض انداخته و چنين بهانه هائي را جور مي كند بايد  دل و عشق و انگيزه به آن داد ؟ فوتبالي با چنين افكاري مي تواند رو به جلو حركت كند ؟ فوتبالي با اين گونه پليد انديشه ها مي تواند در عرصه بين المللي و خصوصا حضور در جام جهاني را باور كند ؟ برسر اين فوتبال چه آمده است ؟ اتحاد و انسان دوستي و درك به كجا رفته است ؟ پيروزي به هر قيمت و توجيه شكست به هر بهائي رابايد مديريت فوتبالفارسي ناميد ؟ به نظر اين گونه مي آيد اين فوتبال روزهاي تلخي را تجربه مي كند اما از صميم قلب بايد بپذيريم كه فوتبال ما به واقع  سقوط فرهنگي دارد و اين سقوط مي تواند دردناك تر باشد وقتي با اكراه از يافتن ريشه ها نسبت به اين مسائل بي اعتنا باشيم همان طوري كه در مورد شيوع دلال بازي و ارتشا و دو پينگ و خريد مديران و مربيان و بازيكنان يا به طور كلي تباني  در سالهاي گذشته اين چنين برخورد كرديم

پرسپوليس در زلزله

روزگاري طرفداران ارتش سرخ با فرياد " پرسپوليس زلزله محبوب هر چي دله " و يا " پرسپوليس زلزله همينه همينه " به جشن و پايكوبي مي پرداختند پرسپوليسي كه با اين فريادها ارتش سرخ نام گرفت اما حالا پرسپوليس زلزله را بايد پرسپوليس در زلزله ناميد
حكايت پرسپوليس در زلزله قصه تيمي است كه  همواره مي لرزد و هر روز با واقعه جديدي روبه رو مي شود و اين درد اول پرسپوليس است پرسپوليس  به دنبال دنيزلي رفت كه يك نيم فصل را قرباني كند تا فصل بعدي  خودي نشان دهد اما زلزله عدم ثبات در افكار مديريتي باعث شد كه دنيزلي خيلي راحت بخاطر اين كه  برخي از بازيكنان از جمله كريمي را نمي خواست از تيم برود
 پرسپوليس در زلزله بازيكن گرفت زيرا مدير عامل دوست داشت كه روي صفحه روزنامه هاو در تلويزون و راديو  باشد وقتي در اين روزها مي بينيم كه در غياب هافبك تدافعي و دفاع چپ  و بال چپ و بال راست به دنبال مجيدي مي روند مي فهميم كه اين نوع نحوه يارگيري هم كار ليست دنيزلي نبوده كه امثال سوسا و بنگر و معدنچي سر از پرسپوليس در آورند وقتي مدير عامل به دنبال جنجال و زلزله ساختن است چه كاري جز ساختن اين تيم مي ماند ؟ پرسپوليس هر روز يك زلزله دارد روزي استيلي و روزي اريكسون و روزي دنيزلي و روزي دائي و روزي مانول و كالدرون و حالا گلمحمدي تبديل به فرشته نجات شده است كه گفته مي شود بخاطر شرايط بد جسماني از صبا رفته است
 مي پرسيم به چه دليل در يك هفته يك مدير اين همه تغيير مي كند هفته پيش گفته مي شود مانوئل تا آخر قراردادش مي ماند و حالا به او كارت زرد و به طور حتم  در آينده كارت قرمز نشان مي دهند مي پرسيم پروين كه مسئول اول فني تيم در فصل نقل و انتقال بود حالا كجاست ؟ وقتي مساوي در دربي 78 از سوي پروين و افشين پيرواني طعمي چون شيريني دربي سال 52 و آن بازي  6 تائي ها دارد بايد هم هر روز شاهد زلزله باشيم اين چه تيمي است كه كهكشاني به آن مي گويند و بعد در بازي با سپاهان  يك بازيكن ليگ اول اميد هافبك تدافعي مي شود ؟ اين چه تيمي است كه زايد و قاضي را به ميدان مي خواند بعد مهدوي كيا كه مي تواند سانتر كند و پاس دهد بايد بيرون رود ؟ اخراج كريمي جواب نداد و مانوئل از رفتار عجيب سخن مي گويد و مي گويد مشكل تيم رواني است اما با اين همه باز در اين تيم زلزله هاي رواني ادامه دارد حضور اين همه مشاور  در اين تيم به چه منظور است ؟ اين كميته پيش كسوتان كه از پروين و پيرواني و وطن خواه و درخشان در آن حضور چه كاررائي داشته است ؟اين همه آدم غريبه چون شيريني و ... در اين تيم چه دستاوردي داشته اند ؟همه مي دانند اين تيم مشكل رواني دارد اما با اين همه بار ديگر به اين تيم شوكهاي رواني مي دهيم همه مي دانند اين تيم مشكل كمبود دانش مديريت فوتبال را دارد كه در ابن مقطع به دنبال فرهاد مجيدي مي رود و يا بازيكن ناشناس كره اي ويا سوسا و يا نيلسون را به اين تيم مي آورد اما باز تعداد غريبه ها بيشتر مي شود همه مي دانند چند دستگي در اين تيم مشكل ايجاد كرده اما وقتي تيم تنبيه مي شود بازيكناني چون قاضي و نيلسون و ... جريمه نمي شوند و كسي نمي پرسد چه دليلي دارد كه اين بازيكنان جريمه نمي شوند ؟ اين تيم مشكل رواني دارد اين مشكل رواني به روند تاكتيكي هم ضربه مهلكي مي زند اما از همه اينها مهمتر اين است كه اين تيم مشكل مديريت دارد آخر چه دليلي دارد كه اين همه جنجال را به هيچ بنگارند و كارت زرد را تنها به بازيكن و سرمربي دهند ؟
 اين تيم نيازمند آرامش داشته باشد ؟تا به كي مي خواهيم به پرسپوليس در زلزله ضربه هاي بيشتري وارد كنيم وقتي خود مدير عامل مي گويد بازيكنان غيرت ندارند چگونه بايد از رسانه ها ايراد بگيرد كه دادن لقب كهكشاني كه لقب فوتبالي است و سالها است در فوتبال وجود داشته و به تيمهائي چون مارسي دهه 90 و رئال مادريد و ... اين لقب را داده اند دليل اصل شكستهاي پرسپوليس است ؟ پرسپوليس تيم پر تنش است چون آدمهاي جو زده آن را اداره مي كنند و نمي دانند كه سازمان و تيمي كه همواره در زلزله  باشد نمي تواند هيچگاه موفق باشد اين تيم درد هاي بزرگتر از اخراج كريمي و كارت زرد نشان دادن به مانوئل و هافبك دفاعي و ... دارد اين تيم اصولا تيم ندارد اين تيم رهبري ندارد اين تيم خط مشي ندارد اين تيم حالا هيچ چيز جز قلب شكسته طرفدارانش و يك مشت حرف پراز تناقض از سوي مسئولانش  ندارد افسوس

آقاي مدير!چرا سرمربي مي آوريد؟

حكايت هاي فوتبالفارسي در نوع خودش جالب است  در فوتبال ما هيچ چيز در سر جاي خود قرار ندارد و كلاف سر در گم فوتبال همچنان گره هاي ناگشودني اش زياد است

در فوتبال ما شاهد هستيم كه سر مربي چون قلعه نوعي پس از اعتراض مردم به نحوه تعويض ها كه استفاده از يك مدافع در نوك حمله است فرياد " فرهاد مجيدي " را سر مي دهند قاطعانه  مي گويد براي ما حرف و تشويق مردم مهم نيست و ما كار خودمان را مي كنيم و علنا در حوزه كاري مديريت روابط عمومي و روابط رسانه اي و مديريت اجرائي دخالت مي كند و يا  شاهديم كه مديري چون امير عابديني مي گويد " اگر فرگوسن هم به داماش گيلان بيايد در كار او دخالت مي كنم "مي خواهيم به بحث بزرگي بپردازيم شايد امير قلعه نوعي حق داشته باشد كه كار خود را انجام دهد اما اين گونه بي اعتنائي به حرف مردم لزوما زيبا نيست امير قلعه نوعي خيلي راحت مي توانست با مديريت صحيح در اين حوزه وارد نشود اين كه مربي كار خود را انجام مي دهد نياز به مقابله اين گونه ندارد امير قلعه نوعي مي داند استقلال از رسانه هاي مختلفي چون روزنامه و سايت رسمي سخن با تماشاچي بكند همين دخالت در امور تماشاچيان را افشين پيرواني هم دارد كه بي دليل مي گويد هر كس  مي خواهد روي سكوها كس ديگر را تشويق كند به استاديوم نيايد اين سخن پيرواني ما را به ياد حرفهاي استيلي در فصل گذشته مي انداخت كه به تماشاچيان مي گفت كه به استاديوم نيايند و كسي نمي داند چه كسي چنين اجازه به آنها داد

 اما شايد بايد با توجه به سن و سابقه تحصيل و جامعه شناسي و روانشناسي مربيان جوان ايران چندان به آنها ايراد نگيريم اما از امير عابديني سوال داريم و مي پرسيم او اگر قرار است در كار هرسر مربي دخالت كند به چه دليل سر مربي مي آورد ؟ چرا امير عابديني خودش روي نيمكت نمي نشيند و اگر هم اين گونه نمي خواهد باشد چرا در هنگام باخت وحشتناك تيمي چون داماش در برابر فجر سپاسي  تنها سر مربي مقصر شناخته مي شود ؟امير عابديني در هر فصل چند سر مربي را عوض مي كند زيرا مي خواهد در هنگام باخت تمامي كاسه و كوزه ها را سر آنها بشكند از امير عابديني مي پرسيم شما به چه عنوان خود را در حد سر مربي نام آشنائي چون فرگوسن مي دانيد ؟اصولا چرا مديران ما اين گونه از وظايف خود دور هستند ؟ همين مسئله در مورد رويانيان هم صدق مي كند تا به امروز كسي نمي داند رويانيان بر اسا س خواسته هاي چه كسي بازيكن گرفته است ؟ چرا رويانيان امروز در حالي كه مانوئل هيچ اظهار نظري در مورد كم كاري بازيكنان نكرده همچنان اعتقاد دارد كه برخي از بازيكنان كم كاري مي كنند و بايد آنها را از تيم بيرون انداخت ؟قصه به همين جا ختم نمي شود محسن عاشوري در چند هفته اي كه سر مربي تيم پرسپوليس بود اعلام كرد علي پروين سعي داشت كه به زور تركيب تيم را به او بقبولاند پروين كه عضو هييت مديره است به چه دليل بايد چنين كاري مي كرد ؟همين امروز مي خواهند كه يك كمك ايراني به مانوئل تحميل كنند مي پرسيم آيا خود مانوئل چنين كمكي خواسته و يا اين كه باز هم يكي از انواع طرح هاي فرافكني مديريتي را شاهد هستيم ؟ همين تحميل كمك مربي را با كي روش هم مي بينيم و كسي نمي داند مردي چون آقا جانيان با كدام ادله اي به كي روش تحميل شده است ؟ و ...

فوتبال ما حكايت هاي فراواني دارد قصه هاي سو مديريت  را مي توان در همين چند قصه كوتاه ديد همان قصه هائي كه نشان مي دهد عدم تمركز و دخالت هاي بي جا در امور مديريت از سوي سر مربيان و يا در سوي ديگر دخالت مديريان در امور مربيگري چه حكايت شبيه به قصه شهر قصه و آن فيل بي نوا ئي است كه يك عاجش مي شكند بعد عاج ديگر آن را هم مي كشنند و خرطومش را قطع مي كنند شاخ ها را بر سر ش مي گذارند و بعد  وقتي كه او مي گويد فيل است باورش نمي كنند  در فوتبال ما همه به كار همديگر دخالت مي كنند و همه ناكار آمد در حوزه هائي هستند كه بي دليل دخالت مي كنند و سر انجام بر فوتبال ما همين مي رود كه تا به امروز رفته است و اين حكايت ها همچنان باقي است

نجواي از سر نا اميدي

نجواها ئي از سر نا اميدي

نجواهاي مردم را مي شنويم

" دنيزلي به تيمت برگرد"

" علي دائي "

مردم خسته و مستاصل نمي دانند كه چه كسي را صدا بزنند و از چه كسي مددي بخواهند 5000 نفر به استاديوم آزادي در روز يكشنبه آمدند تا هشتمين بازي كهكشاني هاي پرادعاي خود را ببينند همان كهكشاني هائي كه پول مي گيرند و مصاحبه نمي كنند و فرياد و ادعاي آنها سر به فلك گذاشته است اما قصه بازي هشتم همن حكايت تكراري قبلي است كه در هنگام بازيهاي دنيزلي و استيلي و ... ادامه داشت  اين تيم جان ندارد

مردم فرياد مي زنند و خواهان تعويض مانوئل بي نوا هستند  همان فرياد هائي كه اين روزها  بر سر كي روش كشيده مي شود حالا براي خوزه مانوئل است  و گوئي از ياد برده ايم كه اين بي نوا مانوئل كسي است كه برايش دسته گل هائي چون خريد سوسا و معدنچي و سامان آقا زماني  و چند ميليارد مسن چون حسيني و بنگر و ... خريده اند تيمي كه در سومين فصل پياپي خود بد بسته مي شود چه كاري از دستش بر مي آيد ؟

فرياد ها بر سر مانوئل زده مي شود اما سخن اصلي را آجور لو گفته است كه " تا وقتي پرسپوليس و استقلال مي توانند اسباب ترقي اهل سياست را درست كنند هيچگاه خصوصي نخواهند شد "

 امروز در مادريد حكايت بد شروع كردن ها شنيده مي شود مورينيو مي گويد اين تيم من نيست اما مسئوليت شكست هاي و شروع وحشتناك اين فصل رئال مادريد با من است او بايد هم چنين بگويد زيرا تيم پتانسيل خريد بازيكن و اعطاي مسئوليت به سر مربي و تمامي فاكتورهاي مديريت صحيح فوتبال را دارد و اگر نتيجه نگيرد سر مربي مسئول است حتي اگر مورينيو و يا شوستر و يا لوكزامبورگو و يا كي روش و يا كاپلو باشد

اما در اين ديار كه مي خواهند سومديريت را به زور بيانه امضا كردن حل كنند چنين چيزي مي تواند كه رخ دهد ؟

فوتبالي كه به مدد  غريبه ها حالا به لبنان مي بازد و كك مديريت هاي غير فوتبالي هم نمي گزد چرا بايد براي سو مديريت هائي كه  سالها است در اين تيم  و خيلي از تيمهاي ديگر رخ داد و باعث از بين رفتن محبوبيت استقلال و پرسپوليس و نابود شدن تيم پاس و دارائي و عقاب و شاهين و..مي دهد ناراحت باشد

  غمخوار و محمد حسن و عباس  انصاري فرد و خطيب و كاشاني و حالا رويانيان چه دستاورد ديگري بايد داشته باشند ؟ تيمي كه امثال معدنچي و سوسا و بنگر و نيلسون و ... را به اين تيم مي آورد حالا در سكوت مطلق است پروين كه خود را مرد همه كاره فني مي دانست پيش كسوتان پرسپوليس چون درخشان و آشتياني و جعفر كاشاني و... كجا هستند ؟ مي تواند همه تقصير ها را به گردن مانوئلي انداخت كه به قول محمد مايلي كهن از اول هم اشتباه آمده بود ؟ اين تيم سالها است كه رنج سو مديريت را كشيده و همچنان مي كشد همين مايلي كهن كه امروز اعتراض مي كند مگر به كاشاني نمي گفت بهترين مدير عاملي كه پرسپوليس پس از انقلاب داشته است ؟گرو ه هاي ديگر چه بر سر اين تيم آوردند ؟  مردم بخوبي جريان را مي دانند كه تنها 5000 نفر مي آيد در ميدان تجريش دكه داري كه عكسي از پرسپوليس دهه 60 را به ديوار آويزان كرده براحتي مي گويد  بازيكن نداريم مقصر كي روش و ديگران نيستند او مي گويد سياست اين بلا را بر سر فوتبال آورد  او نه كارشناس است و نه بلد است چون سيل كارشناسان صدا و سيمائي كه همواره پر از استفهام صحبت مي كنند شروع به تعارف كند او مي گويد تا در اين فوتبال بساط  سياسي بازي است بايد هم اين بساط باشد   و كار به جائي مي رسد كه در آينده نه چندان دور بازيهاي  رسمي پرسپوليس هم در همان درفشي فر انجام  شود زيرا به همان تعداد تماشاچي پرسپوليس خواهد داشت براستي اين تماشاچي تا به كي نجواي نا اميدي سر دهد استخدام  حدادي و بهداد سليمي و  بيانه امضا كردن  عوامفريبي است كه سالها است نمونه هاي آن را با غمخوار و خطيب و كاشاني و برادران انصاري فرد وحالا با رويانيان داريم مشكل اشخاص نيست بعنوان يك تحصيل كرده در حوزه مديريت ميگويد سيستمها مديران را مي سازند ووقتي سيستمي چرخه معيوب دارد  در همچنان بر پاشنه ناكامي مي چر خد و نجوا باز ادامه دارد همان نجواهائي كه همه مي دانند از سر ناچاري است

يك شهر و دو تيم

در فوتبال جهان برخي از شهرها بزرگ هستند ميلان و منچستر و ليورپول و مونيخ و بارسلونا و مادريد از جمله اين شهر ها هستند روي سخن امروز من با شهر مادريد است مادريد پايتخت اسپانيا است جائي كه تاريخ بزرگي از فوتبال جهان در آن شكل گرفته است مادريد با 9 قهرماني اروپا هنوز بزرگترين شهر صاحب جامهاي اروپائي است مادريد با پوشكاش و دي استفانو  از سالهاي دور تا هيرو و رائول و ردوندو و  فيگو و زيدان و رونالدو و كاسياس  در سالهاي نزديك همواره براي فوتبال نام بزرگي بوده است رئال در ورزشگاه زيبائي سنتياگو برنابئو  يادآوري تاريخي پرارزش است تاريخي كه براي حفظ آن بايد هر ساله ميليونها خرج مربيان و بازيكنان بزرگ كند تا بتواند در بورس قهرماني بماند در كنار رئال مادريد تيم ديگري هم وجود دارد تيمي به نام آتلتيكو مادريد كه خيلي ها اسمي بزرگ آن را نمي دانند نگاهي به اسامي اين دو تيم بكنيد  رئال مادريد يا مادريد واقعي با آتلتيكو مادريد يا قهرمانان مادريد بيافكنيم حتي اسامي هم يكسان نيست پيراهن سپيد قوهاي سپيد را با پيراهن راه راه قرمز و سپيد آتلتيكو مقايسه كنيد در رئال مادريد تك ستاره هائي بوده اند فرناندو تورس و آگرو .. نامهاي شهير اين تيم بودند كه در اين تيم به بزرگي رسيدند كه حالا هر دو در انگلستان پيراهن راه راه قرمز و سپيد را از تن در آورده و آبي مي پوشند يكي آبي چلسي و ديگري آبي منچستر يونايتد را هر چند تورس چند سالي قرمز ليورپول را هم به تن كرد اما هرجا صحبت از مادريد شد رئال به چشمها آمد اما حالا رئال مادريد بايد براي سوپر جام اسپانيا بازي كند و بازي را به سختي ببرد و در اروپا آتلتيكو مادريد بازي كند تيمي كه جام يوفا را برده و حالا جام سوپر جام اروپا را هم مي برد حريف آنها چلسي است كه فاتح بارسلونا  در نيمه نهائي بود آنها چلسي را بردند كه فاتح برنده رئالي ها يعني بايرن مونيخ بود  آتلتيكو مادريد فاتح اروپا شد بي آن كه بخواهد هر ساله چون همشهري كه نام مادريد واقعي  را به دوش مي كشد ميليون ها خرج كند آنها يك مربي جوان داشتند يك فرمانده چون سيموئونه همان مرد هشياري كه بكهام را درسال 1998 از بازي حذفي انگلستان و آرژانتين اخراج كند سيمونه يك مربي كه در كنار مارادونا و بيلاردو و با بازي در لاتزيو خيلي چيزها ياد گرفته است او آرژانتيني است كه براي مادريد افتخار مي آفريند او اداهاي مورينيو را ندارد پول او را نمي گيرد و نازهاي او را ندارد به دنبال تك ستاره ها نيست او آگرو را نداشت اما فالكائو را ساخت فالكائو چلسي را گلباران مي كند و مادريد را صاحب دو جام اروپائي در يك فصل مي كند مادريد صاحب دو جام اروپائي مي شود كه سوغات رئال نيست

 به داستان اين دوتيم يك شهر نگاه كنيد به دو تيم شهر تهران بنگريد صدرنشين ليگ فوتبال ما يك تيم تهراني است اين تيم نفت تهران است نه استقلال وپرسپوليسي كه پول و شهرت و ستاره و حرف  و تاريخ هم داشته اند  آتلتيكو مظلوم بود اما خود را ثابت كرد استقلال و پرسپوليس هم خود را ثابت كرده اند و نفت همان تيمي كه سر نخواستنش دعوا بود وقرار بود به اراك واگذار شود هم خود را ثابت كرد آتلتيكو مادريد چون بسياري از تيمهاي اسپانيائي در لا ليگا رنج مي كشند كه چرا ساعت خوب بازي و داوري و ستاره ها و پول مال تيمهاي بزرگ ال كلاسيكو است اما آنها خود را ثابت كردند در فوتبال ما كي قرار است ثابت شود كه تيمهاي شهر ما نياز به بازنگري دارند تيمهائي كه پول مي گيرند تا نفرت و سرخوردگي دهند تيمهائي كه ميلياردها پول مي گيرند تا تنها با گفتن جملات بي معني چون " طلسم شديم " و " بدشانسي آورديم " و... نفرت را به كام طرفدارانش بدهند تيمهائي كه يك عالمه پيش كسوت شاغل و نزديك به مديريت  دارند كه هيچگاه به درد اين تيم نخوردند  تيمهائي كه مديراني دارند كه اول دگمه پيدا مي كنند بعد پالتو مي خواهند براي آن بدوزند يعني اول بازيكن مي خرند بعد سر مربي مي آورند هييت مديره اي دارند كه هيچ كس نمي دانند به چه عنوان مي آيند و بهر چه مي روند  و مردمي دارند كه مي گويند اگر قدرت و پول و نام و پارتي بازي همه چيز بود پس چرا آتلتيكو تيم برتر شهر مادريد در اين سالها بوده است ؟ بيائيم  اين تيم را  رها از اين همه خواستني هاي بي دليل كنيم اين تيمها اگر مال مردم بودند شايد روزگار اين طوري نبود شايد...