نجواهاي غريبي را مي شنود اين حكايتها ساله در اين ديار بوده است اما حالا پر قدرت تر به گوشش ضربه مي زند
جدائي
جدائي خواهي
جدائي طلبي
نزديك به يك هفته از بازي تراكتور سازي ايران و الجزيره گذشته است بازي كه با اقتدار نماينده ايران به پايان رسيد و بچه هاي سراسر ايران در آن سهيم بودند از سيد صالحي و كاظميان كه اين روزها مهمان فوتبال آذربايجان بوده تا ابراهيمي كه فرزندي از اين خاك پر غرور است اما آن دست نوشته شوم همچنان نواي درد را به يادمان مي آورد
جدائي
جدائي
به كدامين جدائي ؟
....
در كتابي به نام "اقتدار گرائی ایرانی در عهد قاجار" به قلم استاد علوم سیاسی دکتر محمود سریع القلم و در صفحه " تقديم " مي خوانيم .
تقدیم به ایرانیان زیر ده سال، كه ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد
از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری، ارتقاء فرهنگی پیدا خواهند کرد
از فرهنگ شفاهی و غیر دقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب، انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود
از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره دراز مدت، رشد فکری پیدا خواهند کرد
تضعیف، تخریب و انتقام را از فرهنگ اجتماعي و سیاسی خود حذف خواهند نمود
به رشد فکری و استقلال فکری از طریق مطالعه و تحليل و بحث و استدلال روي خواهند آورد
دروغ گوئی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود
آرزوهاي قشنگي است و آيا دست يافتني است ؟
سالها است كه حقوق اوليه كه همان احترام و اعتنا به شخصيت ها را بي بها كرده ايم و سعي داريم بي محابا به هم وطن خود رنج دهيم و آنقدر او را به استيصال بكشانيد تا واكنش غير متعارف نشان داده و مثلا نواي جدائي طلبي زند بعد در مذمت و بي وطني او سخن سرائي كنيم براستي چرا با هم وطنان آذربايجاني چنين رفتاري داريم ؟
رفيقي از خطه آذربايجان و خانه پدري من مي پرسد
چرا براي ترک ها جوک ميسازند ؟!
اولين چاپخانه در سال 1227 توسط شاهزاده عباس ميرزا در تبريز تاسيس شد و 12 سال بعد دومين چاپخانه در تهران تاسيس گرديد.
براي اولين بار کتب خارجي در تبريز ترجمه گرديد که از آن جمله عبارتند از: پطر کبير،شارل دوازدهم،اسکندر کبير،... .
اولين رمان ايران به نام((ستارگان فريب خورده- حکايت يوسف شاه سراج)) توسط ميرزا فتحعلي آخوند زاده در تبريز به رشته تحرير در آمد.
اولين دايرهّ المعارف توسط محمد رضا زنوزي تبريزي نوشته شد.
اولين کتابخانه عمومي توسط ميرزاحسن خان خازن لشگردر سال 1312 در تبريز تاسيس شد.
اولين سينماي ايران پس از پنج سال از اختراع جهاني آن(توسط برادرن لومير) ، در تبريزبا نام سولّي(آفتاب) تاسيس گرديد.
اولين نمايشنامه وتئاتر در تبريز به سال 1261 شکل گرفت.
اولين عکاسخانه توسط قاسم ميرزا در تبريز راه اندازي شد.
اولين فوتباليست شاغل در اروپا (بلژيک) به نام حسين صدقياني از اهالي تبريز در سالهاي 1309-1311 بهترين گل زن باشگاههاي اين کشور بود و در فينال جام
باشگاههاي بلژيک با به ثمر رساندن سه گل باعث قهرماني تيم رويال شالروا اسپورتينگ کلوپ در مقابل تيم بروکسل گرديد.
اولين شهر ايران که صاحب تلفن شد تبريز بود .
اولين انجمن زنان در تبريز توسط صاحب سلطان خانم تشکيل گرديد .
اولين بلديه و نظميه پليس مردمي و شهرداري ايران متعلق به تبريز است.
اولين مهمانخانه توسط ميرزا اسحق خان معززالدوله در تبريز پذيراي مهمان گرديد .
اولين مدرسه کر و لال ها توسط جبارباغچه بان و اولين مدرسه نابينايان توسط يک ميسيون آلماني و اولين مدارس حرفه اي و بازرگاني
توسط محمدعلي تربيت واولين کودکستان توسط ابوالقاسم فيوضات در تبريز بنا گذاشته شد.
علي دائي و رضا زاده هم از قهرمانان ما هستند كه در جهان افتخار آفريدند وتبريز شهر زرتشت است شهر مشروطيت و شهر آزادگي ...
بعد در ادامه اين حكايت ها اين رفيق به قضاوت مي نشيند كه حسادت و شقاوت و ناداني به قول او فارسها باعث چنين رفتاري است پس چه خوب خواهد بود كه اقدامي بكنيم و در ادامه از كلمات وحشتناكي چون " جدائي طلبي " سخن مي راند
خشمگين است و واكنش از ديد من غير متعارف دارد اما دلش از تهديد ها به درد آمده است
سرزمين ايران از تهديد حكايت جدائي طلبان هيچگاه جدا نبوده است بايد با كمال شادماني گفت بعد از بحرين كه با بي تدبيري رژيم پهلوي و فشار استعمار انگلستان از ايران جدا شد ديگر اقليمي از اين خاك مقدس از ما جدا نشده است اما بعلت پراكندگي نژاد و زبان و فرهنگهاي گوناگون چون فرهنگ هاي ترك و بلوچ و كرد و لر و عرب و ارامنه و آشوري حضور مسالمت آميز اين جميعتها در كنار همديگر در خاك ايران زمين عاملي بوده كه بسياري به طمع منافع خود بخواهند با تز پليد " تفرقه بيافكن و حكومت كن " بخشهائي از خاك ميهن عزيزمان را جدا سازند
بايد از بيگانگان جدا شويم اين هدف زيبا باعث ريختن خونها و تهديد تماميت ارضي كشور عزيزمان ايران شدند سالها از آن تاريخ گذشت اما استعمار و افكار پليدي كه در صدد نابود كردن كشورها بوده و هستند همچنان ادامه دارند و آنها معتقدند كه مي توان همان كاري را كرد كه با كشورهاي بلوك شرق در اوايل دهه 90 انجام داده و باعث ايجاد كشورها ي بيشتراما با وسعت كم شدند و در نتيجه اين بلا اقتصادي بر سر اروپا آمد وآنها معتقد بودند براي آن كه بتوان اين كشورها را كوچك كرد بايد ريشه هاي محلي را قوي تر از ملي نموده و اختلافات فرهنگي و نژادي و زباني و مذهبس را گسترش دادتا بتوان زمينه هاي جدائي طلب را افزون كرد و آمادگي كشورها را براي كوچك تر شدن مهيا نمود اين نوع طرز تفكر همان انديشه اي است كه باعث شد اروپا در اوايل سالهاي دهه 90 يكي از خونبار ترين نبردها را در خاك يوگوسلاوي تحمل كرد و شاهد بوديم حكايت كشتار باعث جنگ بين صربها و بوسني ها شده و سر انجام آن كشور بزرگ و متحدي كه بزرگ مردي چون مارشال تيتو ساخته بود تبديل به چند كشور كوچك تر شود تحريك احساسات عمومي راه كارهاي گوناگوني دارد كه مي تواند به صورتهاي مختلف نمود كند گاهي چند نفري به صورت آگاهانه و يا جاهلانه در رسانه هائي حضور پيدا كرده و با چاپ مقاله و كاريكاتور براحتي جامعه اي از يك كشور را متاثر مي كنند و يا استفاده از ابزار طنز با استفاده از لهجه در فيلمها و سريالها ويا گسترش لطيفه براي قومي در يك كشور از ديگر ترفندها براي تحريك قشري از يك ملت بزرگ براي جدائي از كل است اين ترفندها سالها است كه متاسفانه در كشور ما وجود داشته و همچنان هم ادامه دارد
براستي چه بايد بكنيم ؟آيا باز هم سعي در ايجاد تفرقه داريم ؟ تا به كي لهجه هاي مختلف را مورد اهانت قرار مي دهيم ؟ لطيفه هاي قومي همچنان بايد بر زبان ما جاري شوند ؟ از سوي ديگر چنين حركاتي بايد باعث شود كه اصل و مليت خود را انكار كنيم ؟آذربايجان زرتشت و بابك خرم دين و مشروطيت و باقر خان و ستارخان ... حالا نواي دست نشاندگي به عليف آذربايجاني و يا همسايه ديگرمان تركيه بايد دهد ؟بيائيم كمي به خود آئيم كه حكيم خرد ما را گفت
بيا دست در دست دهيم به مهر/ ميهن خويش را كنيم آباد
در ديدار هاي بعدي تراكتور سازي به انتظار اتحاد ملي خواهيم نشست