آب را گل نكنيم
آب را گل نكنيم
شايد اين آب روان مي رود پاي سپيداري تا فرو شويد اندوه دلي
دست درويشي شايد نان خشكيده فروبرد در آب
سهراب سپهري
مي گويند كه سهرا ب سپهري از علاقمندان فوتبال بود و نامه معروف او به كيهان ورزشي اندكي پيش ز مرگش نگاشته شد كه چگونه قياس جالبي از حكايتهاي فوتبال حرفه اي كه در انگلستان ديده بود را نسبت به فوتبال ايراني بيان داشت اما حتي اگر سهراب را از اهالي فوتبال ندانيم شايد با توجه به بازي ايران و ازبكستان ناخود آگاه ياد شعر سهراب بيافتيم براستي چرا در فصل نقل و انتقال اين گونه سعي در گل آلود كردن آب داريم ؟ سالها است كه در فصل نقل و انتقال شايعه و بالا بردن دستمزدها باعث شد كه همه حكايت سر چشمه را از ياد ببريم و چنين است كه جوانگرائي را به فراموشي سپرديم و فوتبال ما آنقدر روز مرگي ستارگان محدودي غرق شد كه امروز شاهديم آب گل آلود نان درويش را هم آلوده مي سازد فوتبال ما سازندگي را از ياد برده كه در بازي با ازبكستان پژمان نوري را در قالب يك مدافع چپ مي بينيم و به ياد مي آوريم روزگاري در پرسپوليس قطبي از سر ناچاري نوري در اين پست بازي مي كرد اما در تيم ملي چرا بايد اين گونه باشد ؟ قبل از نوري هم مهرداد پولادي بود كه اصولا يك هافبك مياني است و قبل از او هم احسان حاج صفي در اين پست بازي مي كرد قبل از حاج صفي هم كه يك هافبك چپ بود ستار زارع بود كه او هم يك هافبك چپ بود و قبل از آن هم نصرتي و فريدون زندي و ... و مي بينيم سالها است كه دفاع چپ نداريم زيرا از سر چشمه گل آلود بوده و هيچ كس حتي كي رش هم نتوانست براي فوتبال ايران پس از 14 ماه حضورش يك مدافع چپ كلاسيك بيابد در سوي ديگر ماهيني است او يك مدافع راست كه اين روزها براي سپاهان وپرسپوليس ناز مي كند اما معيار بين المللي بودن او را هم ديديم سيد جلال حسيني كه در ليگ ايران سپاهان و تراكتور سازي و پرسپوليس و استقلال بر سر او دعوا دارند هنوز تنها زير توپ مي زند و هيچ نشاني از بازي سازي ندارد سيد مهدي رحمتي كه شير تاشكند به او لقب دادند عالي بود اما هرگاه كرنري و سانتري از جناحين مي آيد باز دل ما مي لرزد جباري را بنگريد او كه تمرين را تحريم مي كند و هر سال در فصل نقل و انتقالها كلي ناز مي كند در بازي ملي كجا توانسته جباري 7 سال پيش در ژاپن را كه زيدان آسيائي لقبش دادنتد را اجرا كند تيموريان همان هافبك بولتن و فولام است ؟ او منتهي آرزويش اين است كه به ليگ قطر برود ابراهيمي پديده ليگ ما نمي تواند يك نيمه ملي دوام آورد و چون كار زيادي با او نشده بايد جايش را به خسرو حيدري دهد كه به نظر مي آيد حالا حالاها در تيم ملي باشد در خط حمله علي كريمي است طنزي را خياباني در ميان همه سخنان عجيبش گفت و آن حكايت حضور ده ساله كريمي در تيم ملي است كريمي مسن هنوز هم ستاره تيم ملي است و تيم ملي مجبور مي شود دو جوان ناكام چون حاج صفي و ابراهيمي و يك نام بزرگ داخلي چون جباري را عوض كند اما توان تعويض كريمي را ندارد براستي چه بر سر فوتبال ما آمده است ؟ تيم ما بازي با ازبكستان را برد و شايد هم به جام جهاني برود اما هيچ نشاني از يك تيم بين المللي ندارد هنوزشاهديم علي كريمي در اين سن و سال براي ديگران كركري مي خواند و اين در حالي است كه ازبكستان با تعويض سر مربي خود مي گويد كه در پي اصل و نه حاشيه هستند ازبكستان كه تيم نصف و نيمه اش ما را آنقدر زجر داد به فكر اصل است و ما در حاشيه هستيم و مي بينيم كه هنوز در تيم ملي نكونامي داريم كه اصلا شباهتي به بازيكني ندارد كه در بهترين ليگ دنيا بازي مي كند نكونام به سالهاي پايان فوتبالش نزديك مي شود اما او در تيم ملي چقدر پيشرفت نسبت به نكونام بازيهاي آسيائي 2004 نشان مي دهد ؟ به سهراب بر مي گرديم و باز از زبان او مي گوئيم
كوچه باغش پر موسيقي باد
مردمان سر رود آب را مي فهمند
گل نكردنش ما نيز آب را گل نكنيم
ما براي آينده چه كاري براي رودخانه فوتبال ايراني مي كنيم ؟ رودخانه اي كه جواناني ندارد كه اگر هم داشته باشد و كي رش هم مراقب آنها چيزي بهتر از پولادي و ابراهيمي و ماهيني و حاج صفي نشان نمي دهند رودخانه اي كه بزرگانش جباري و سيد جلال و تيموريان شده اند رودخانه اي كه باز هم در اين هفتاد و اندي ميليون يك دفاع چپ نمي تواند يابد براستي چرا بايد گله از حضور دو رگه ها بكنيم ؟شايد بهترين راه جاي ساختن باغ فوتبال ايراني همان استفاده بهينه از گلخانه اي باشد كه فوتباليستهاي دور رگه اي چون دژاگه و... نصيب ما كردند افسوس
تورج عاطف