فوتبال فهمهاي ما

فوتبال ما همچنان با ادبيات عجيب خود در حو اشي غرق است هنوز هيچ كس نمي داند چرا رحمتي از تيم ملي رفته است كه به يك باره ترك اردوي تيم ملي توسط هادي عقيلي به گوش مي رسد و در حالي كه رئيس فدراسيون فوتبال خبر مي دهد كه عقيلي بدون هماهنگي اردو را ترك كرده است هادي عقيلي مي گويد مربي تيم ملي از اين مسئله خبر داشته است و اين هم در حالي است كه بنا به گفته خود هادي عقيلي  در ساعت يك بامداد با عقل خودش به اين تصميم رسيده كه شبانه از اردوي تيم ملي بگريزد!! اين كه كدامين عقل چنين دستوري مي دهد هم از شبهات حكايت هاي اين روزهاي فوتبال ما است اما فوتبال ما از اين مسئله براحتي عبور مي كند و علاقه به حواشي بيش از متن دارد در برنامه 90 شاهد هستيم كه در گيري عادل فردوسي پور با امير قلعه نوعي شدت بيشتري مي گيرد امير قلعه نوعي عادل را دلال و حتي به قول خود فردوسي پور اجنبي پرست مي داند و عادل هم به نوعي امير را با اين اتهام مواجه مي كند كه او سعي دارد با شانتاژ مسير برنامه نود را منحرف كند و در اين بين حرفهاي فتح الله زاده هم اوج شيرين كاري فوتبالفارسي است كه به عادل مي گويد " من و شما سالها است كه با هم گفتگو مي كنيم و تنها يك بار به اختلاف رسيده ايم پس فوتبال را مي فهميم " و كسي نمي پرسد كه حاج آقا از كدام فوتبال و درك آن صحبت مي كنيد ؟ فوتبالي كه شاهد آن هستيم چگونه مي تواند نام ورزش و كار تيمي و انسان ساز لقب گيرد ؟ فوتبالي كه همه مي دانند ليدرهايش از خود باشگاه حقوق مي گيرند چگونه مي تواند توسط متولي اين حقوق  و مزايا ناديده انگاشته شود ؟ مگر كسي هست كه نداند ليدر در ورزشگاه چون روزهاي دور نيست كه خود جوش شعار دهد ؟ تشويق مديران و حتي سرپرست ها را نمي شنويم ؟ فوتبالي كه سرپرست تيمش جلوي كار عكاس ها را مي گيرد تا به قول خودش تركيب تيم لو نرود و يا همين شخص فكر مي كند قرعه كشي براي جام حذفي چون قاب اندازي روزگار دور است كه جر زني و از اول انداختن دارد و تقاضاي تجديد قرعه كشي مي كند مي تواند  همان زبان فوتبالي باشد كه فتح الله زاده مدعي دانستن آن است و يا فوتبالي كه مدير عامل يك باشگاهش خود و طرفدارانش را " لنگي " مي نامد و اين مسئله را دليل اتحاد مي داند همان فوتبالي نيست كه در برنامه 90 اين هفته شاهد آن بوديم ؟ فوتبالي كه فاصله خائن و خادم و دوست و دشمن و متخصص و چسبيده اش باريك است همان فوتبالي است كه بايد در بين صحبتهاي فردوسي پور و فتح الله زاده باشد دو " ف" فوتبال ما براحتي آن اصطلاح عاميانه را كه مي گويد تو بگو " ف" من تا فرحزاد مي روم را تكرار مي كنند فرحزاد فوتبال ما نه فرح است و نه زايشي دارد در اين فوتبال   بي انديشه و بي معني و حتي بي ادب  مگر مي توان به جائي رسيد ؟  فوتبال ما تنها فهميدن هايش اين  است كه مثلا پسر امير قلعه نوعي در يك بازي تداركاتي بازي كرده يا خير و يا اين كه هر دم از سوي امير قلعه نوعي  سازمان ضد جاسوسي ساخته مي شود  و يا رويانيان همه را لنگي خطاب مي كند فوتبال ما فهميده اي ندارد كه بگويد چرا در اين روزهاي حساس براي آينده حضور در جام جهاني قديمي هائي چون رحمتي و عقيلي مي روند و كسي به دنبال افشاگري حقايق نيست امير قلعه نوعي كه اين همه ادعا در مورد روابط پشت پرده دارد و يا فتح الله زاده كه سخن از آرامش و بردن تيم به جام جهاني مي كند و به سر تيم ملي منت مي گذارد كه اجازه داده كه جباري و نكونام و حيدري و منتظري  در تيم ملي بازي كند و يادش مي رود ستاره همين تيم يعني دژاگه پس از بازي در ليگ انگلستان به ياران آمده چرا به فكر اين نيست كه حداقل بگويد چرا رحمتي در تيم ملي نيست ؟ و از اين چرا ها بسيارند در اين فوتبال ما...

 فوتبال ما را بايد اين گونه فهميد فوتبالي سراسر از حاشيه و حرفهائي كه سر انجامي ندارد آگاهي رساني ها كه تنها حاشيه است و عدم آگاهي از واقعيتها است فوتبال ما در گرداب حرف و توهين و ليدر و الفاظي چون اجنبي و لنگ وخائن  بايد هم روزگاري بهتر از چنين خاكستري روزگار نداشته باشد

در توهم القاب

مي گويند آنهائي كه از تاريخ درس نمي گيرند مجبورند كه بار ديگر آن را تكرار كنند در تاريخ پر اضطراب 200 سال اخير سلسله قاجاريه يكي از عجيب ترين و ناكار آمد ترين حاكمان بوده اند در زمان قاجار رسمي عجيب متدوال بود و آن خريد و فروس القاب و عناوين است بسياري از زورگويانه با تحفه هاي عجيب و غريب به دربار پر خرج و فاسد قاجاريه مي آمدند و القابي براي خود مي خريدند و با توجه به نوع تحفه و هدايا و ظروف آن القاب با شكوه تر مي شدند و چنين بود كه بسياري  از " سلطنته ها " ها و " دوله ها " معامله شد تاريخ نگاري كه ازشرايط تاريخي دوران قاجار بي اطلاع بوده در كتاب خود مي گويد بسيار متعجب هستم كه چگونه با اين همه نجيب زاده آن حكومت به اين راحتي با چند ناشناس چون سيد ضيا و رضا خان آن روزگار سقوط مي كند و همه قبول مي كنند جواب ساده است القاب نمي توانند وقار و شجاعت و غيرت و پايداري و غرور ملي و تعصب را به ارمغان بياورند اين قصه  اين روزها براي فوتبال ما هم صادق است

 حكايت از لقب شواليه فتح الله زاده شروع مي شود و جنگ هاي بي شمار كه آيا عنوان او حقيقي و يا پولكي است عده اي چون جعفري مدير تراكتور بي دليل اين لقب را ربط به جنگهاي صليبي مي دهد و مي گويد علاقه اي به اين عنوان ندارد زيرا دارندگان اين عناوين بسياري از مسلمانان را در جنگهاي صليبي كشته اند رويانيان ديگر مدير پر سر و صدا هم مي گويد من سرباز ايرانيم نه شواليه قرون وسطي كه از اين القاب خوشحال بشوم هنوز جنگ بر سر اين عنوان ادامه داشت كه خبر اعطاي عنوان بر ترين فدراسيون فوتبال آسيا  به فدراسيون كفاشيان حكايت ديگري بوجود آورد و باز قصه پر رنگي كه حول و حوش اين عنوان مي چرخيد حكايت لابي كردن هائي بود كه صد البته در كنفدراسيون فوتبال آسيا از شايع ترين شايعات است همه به دنبال جعل و يا اصل بودن اين القاب بوديم و نفهميديم كه بازيكن كره اي كه مرد سال آسيا شد در نوجواني بازي هاي  نماينده ما را مي ديده است و كره جنوبي براي آينده جايزه گرفته بود و ما دلخوش كريمي 36 ساله بوديم و يا اين كه از ياد برديم سهميه فوتبال ما با آن همه آمار و اساسنامه هاي ساختگي كمتر از فوتبال قطر و ... شد

از ياد برديم  كه ازبكستان غول جديدي شده است كه نوجوان و جوانانش به جام جهاني رفته اند و بزرگسالانش هم حالا بسيار خوش شانس تر از ما  براي حضور در برزيل هستند  از ياد برديم همين جناب شواليه فوتبال ما براي پرداخت دستمزدها دچار مشكل است و براي پرداخت و اداره تيمي چون استقلال نياز به راه كارهائي دارد كه مي تواند  دارندگان نوبل اقتصاد هم سر گيجه اندازد يادمان رفت در طي 35 سال هيچ تيمي از فوتبال ما با جام به ميهن برنگشته است و آنقدر در حسرت جام و افتخاريم كه  يك جايزه معمولي كه در دست كفاشيان است را فيلمبرداري مي كنيم يادمان رفته است كه فوتبال ما در بدترين نوع برنامه ريزي و اقتصادي و فساد است و...براستي فرض كنيم كه ما شواليه داريم و ژاپن و كره جنوبي و قطر و ازبكستان و... ندارند آيا اين مسئله را براي ما حل مي كند فوتبال ازبكستان با سرمايه گزاير فراوان و استفاده از سر مربي فعلي تيم ملي برزيل  و بازيكناني چون ريوالدو باعث ارتقاي فوتبال خود شدند اما ما هنوز خوشحاليم كه  امثال محمدي و منصوريان و نمازي ... در تيمهاي ملي ما هستند يادمان رفته است كه ژاپن و كره جنوبي با سرعت نجومي به جلو حركت مي كنند و ما هنوز دلخوش به ژستهاي رئيسي هستيم كه معتقد است كه مركز فوتبال آسيا است امروز جام حذفي نصف و نيمه داريم و باشگاه هاي نيمه ورشكسته و از بين رفتن سهميه را شاهديم در جوانان و اميد آنقدر دستمان خالي است كه كريمي مصدوم و مسن تبديل به سمبل فوتبال كشورمان مي شود و بايد دست به دامان كي روش شويم كه براي ما دو رگه جور كند  آن وقت  هنوز دنبال اين هستيم كه فتح الله زاده شواليه هست يا اين كه سرباز شده است ؟ كفاشيان جلوي دوربين ها ژست مي گيرد و مي گويد در هيچ جاي دنيا رسانه ها از بدست آوردن عنوان فدراسيون كشورشان ناراحت نمي شوند اما نمي دانند رسانه ها مي دانند اين عناوين پر شبهه  دردي از دردهاي ما را درمان نكند كه هيچ بلكه خود درد ساز است اما ما ون قاجاريه به سلطنه  ها و دوله ها و عناوين دل بنديم كه اساسا ريشه اي نداشته و ندارند و فردا دست خالي ما را خالي تر مي كنند افسوس

سناريوئي كه بد نوشته شد

سالها پيش در كتابي خواندم " براي اين كه مفهوم آزادي و  استقلال را بيابي نيازي نيست كه به دنبال افلاطون و ارسطور بروي بلكه تنها كافي است به داخل مردم بروي و از زبانها آنها مفهوم آزادي و استقلال را بشنوي "  و اين دقيقا معناي حقيقت است كه براي توصيف واقعي " استقلال " و "آزادي " بايد از كتابها و كلمات بيرون رفت كه اين كلمات است كه در خيلي از وقتها به زيبائي بيان شده است اما گوينده از آن استفاده ابزاري كرده است

به دنياي فوتبال بر مي گرديم علي كفاشيان با ترفند استقلال فدراسيون از وزارت ورزش براي بار دوم به پست رياست فدراسيون فوتبال منتصب شد او مي خواست تصويري كه در انتخاب اول از خود بجا گذاشته است و چون علي آبادي نمي توانست به اين پست بيايد پس  او را در اين پست گمارد تا از راه كنترل دور فدراسيون را اداره كند را به گونه اي پوشش دهد نمايش به نفع او بود فردوسي پور لب خواني كرد  و نشان داد كه مرداني چون سجادي معاون وزير ورزش  به دنبال كفاشيان نبوده است قصه حكم موقت و خيلي چيز هاي ديگر آمد تا اصل موضوع يعني عدم صلاحيت مديريت كفاشيان چندان مورد سوال قرار نگيرد و او بعنوان قهرماني كه مي خواهد فوتبال دولتي نباشد وارد عمل شود خوب به اين تركيب نگاه كنيد " قهرمان فوتبال  مستقل " و " علي كفاشيان "

باور كردني است؟

كفاشيان سناريو استقلال طلبي را نوشت اما از آنجائي كه مرد خنده روئي است طبيعتا به فيلم كمدي علاقه بيشتري دارد به همين دليل سناريو چندان منطقي نوشته نشد و همه چيز خنده دار بود  زيرا

1.    او مي گويد به دنبال استقلال فدراسيون از قواي دولتي است اما چه كساني از او حمايت مي كنند ؟ علي فتح الله زاده خوئي و محمد رويانيان مديرعاملان تيمهاي دولتي استقلال و پرسپوليس كه زير نظر مستقيم وزير ورزش انتخاب شده و حتي هييت مديره آنها هم از منتخبين همين وزارتخانه هستند ؟ آنها مي توانند بدون هماهنگي با وزارت ورزش از ايشان دفاع كنند ؟

 

2.    كفاشيان مي گويد :  مخالفين او در رسانه ها كساني هستند كه از رقيبان او يعني دكتر قريب و محمد دادكان حمايت مي كنند ! مي پرسيم اگر اين فرضيه درست باشد  مدافعين او يعني رويانيان و فتح الله زاده چه كساني هستند ؟آيا بر كسي پوشيده است كه دكتر قريب از  رقباي فتح الله زاده براي پست مدير عاملي استقلال بوده و رويانيان با محمد دادكان  رابطه اي  بس تيره دارند  اگر مخالفين او دلايل ديگري براي انتقاد او دارند براحتي با همين منطق مي توان گفت موافقين او هم  به دليل قدرت مديريت و توانائي پشت سر او گار د نگرفته و با او به مجلس مي روند و به نمايندگان قول صعود به جام جهاني با مديريت كفاشيان مي دهند زيرا مي دانند  رقبائي چون قريب و دادكان در راه هستند

3.    دليل سوم  ديگري را هم مي توانيم به او ارائه دهيم و آن توجه به توصيه اول اين مقاله است شما براي مفهوم  مديريت خود و علاقه و اعتماد مردم و كارشناسان و عقل سليم نيز نيست در ساختمان سئول پنهان شويد  بلكه كافي است به برنامه هاي تلويزيوني و سايتها و روزنامه و حتي مردم داخل كوچك مراجعه كنيد و ببينيد چه كساني از شما دفاع مي كنند و اگر همين امروز بگوئيم در فردا روزي كه ايران به جام جهاني نرفت آيا همين آقايان رقيب دكتر قريب و دكتر دادكان مي آيند و بخاطر اين حمايت از پست خود استعفا مي دهند و يا خير مطمئنا با جواب منفي رو به رو مي شويم مجلس در پايان حذف از جام جهاني 2010 و حذف از المپيك 2012 و شكست فاجعه بار در جام ملتهاي آسيا 2010  و ناكامي عدم صعود به المپيك از سال 1980 تا به امروز و عدم صعود به فينال جام ملتهاي آسيا و ناكامي باشگاه هاي ما و... تا به امروز چه كاري جز كميسيون بررسي شكست انجام داده است كه حالا بايد باز به اعتماد مجلسيان به شما بعنوان دليلي براي موفقيت ادامه روند امروز يعني حفظ مديريت شما ببنديم ؟

مدير فارسي!

 نگاهي به رفتارها و اتفاقهائي كه پيرامون بحث مديريت در اين ديار مي چرخد بايد بارها كرد و شايد باي تنها د حسرتي و يا آهي كشيد  مي گويند كه علي فتح الله زاده خوئي در بلژيك ملقب به شواليه شده است!! اين عنوان شواليه بر اساس انتخاب موسسه اي است كه به مديراني كه طرح هاي خلاقانه دارند اعطا مي شود  در حقيقت نمي دانيم كه علي فتح الله زاده بر اساس چه طرح خلاقانه اي ملقب به عنوان شواليه شده است كه اين عنوان شواليه بر خلاف گفته بر خي از منابع خبري هيچ ارتباطي به عنوان شواليه دونور كه به شهرام ناظري ندارد كه چند سال پيش از طرف فرهنگستان فرانسه به او داده شد اما بهر حال به اين مدير تبريك مي گوئيم و همچنان در اين انديشه هستيم كه طرح خلاقانه ايشان در عرصه مديريت را بشناسيم  اما اين تنها خبر مديريتي در عرصه فوتبال ما نبود مي خوانيم

 

1/ علي كفاشيان اعلام مي دارد "اگر متوجه شوم كه كسي برنامه اي نوشته است كه موفقيت فوتبال ايران را تضمين مي كند حتي يك لحظه هم در اين پست نمي مانم " مي پرسيم با اين ادعا ايشان به اين دليل مانده اند كه طرح تضمين موفقيت فوتبال ايران را نوشته اند؟ ! كه اگر اين طور است پس چرا اين طرح اجرائي نيست و شاهد اين همه شكوفائي !! از نوع شكوفه زائي ( زايش شكوفه ) در عرصه نتايج  فوتبال هستيم ؟ و اگر اين طور نيست يعني ايشان طرحي اين چنين ندارند پس چرا بايد  براي خداحافظي و دل كندن از پست و رياست و سفر و مزايا و شهرت  ايشان بايد چراغ به دست بگيريم و در به در به دنبال طرح نويس با تضمين 100% بگرديم ؟ احتمالا علي كفاشيان فدراسيون فوتبال را با پشت بام خانه ها اشتباه گرفته كه دنبال ايزو گام  كار با تضمين100 % مي گردند

2/ خسرو والي زاده مدير رسانه اي اسبق فوتبال ايران پس از انتقاد از علي كفاشيان و خواستار بركناري او ( البته پس از بركناريشان از پست مديا آفيسر) اعلام مي دارند كه علي كفاشيان سالم ترين مدير فدراسيون فوتبال در سالهاي اخير بوده اند و چندان رغبتي براي رفتن ايشان ندارند به نظر مي آيند كه  ايشان نمي دانند كه اصل پاك بودن و سالم زندگي كردن از بديهيات است و هر انساني بايد پاك و سالم بوده و كار كند  اما به صرف پاك بودن كه به انسان نبايد جايزه مديريت داد كه اگر اين گونه باشد بسياري از كارگران و برزگران و كاسب كاران وخانم خانه داركه زنبيل را برمي دارد و ره به سوي وانت سبزي فروشي مي رود بسيار پاك هستند آيا بايد به همه اين انسانها پست مديريت در فوتبال داد ؟

3/ حكايت علي كريمي هم مصداق ديگري از نوع مديريت فوتبالفارسي است علي كريمي با ژوزه آشتي مي كند و قضيه تمام مي شود و به قولي ماست مالي مي شود آن وقت مديري مي آيد و نمايش اتحاد مي خواهد راه بياندازد و از ياد مي برد كه اصولا دير رسيده و از سوي ديگر نه كريمي و نه ژوزه مضحكه نيستند كه اسير چنين بازي هائي بشوند كه اگر مدير همان مدير بود هيچگاه كريمي 52 روز از تيم دور نبود و قصه ادعاهاي ژوزه و كريمي و آن سخنان زيبا !! بين آنها رد و بدل نمي شد

4/ آقاي ترابيان هم نمونه ديگري از مديريت هاي ما است ايشان بجاي اين كه از ضعف هاي تيم ملي فوتسال بگويند و حكايت ضعف خود را آشكارا بيان كنند قسم مي خورند كه خيلي ها آرزوي باخت تيم ملي را داشتند نمي دانيم ايشان چگونه به علوم ماورا طبيعي احاطه دارند و اگر اين چنين هست چرا طرح تاكتيكي تيمهاي كلمبيا و پاناما و مغرب را رصد نكرده و به صانعي بنده مظلوم خدا ندادند اما از ايشان مي پرسيم شما كه مي گوئيد اگر توپ هائي كه به تير دروازه خورده بود به داخل دروازه مي رفت حالا او بهترين مدير بود بايد عرض كنيم اگر پاناما و مغرب هم كمي از آن شانس ها داشتند حالا تحليل مديريت ايشان واقعا گلاب به رويشان مي شد آخر تا به كي مي خواهند توجيه كنند ؟

5/ و آخري امير عابديني است كه يكي از با تجربه هاي مديريت است او كه از سينه چاكان انتخاب مجدد كفاشيان بود حالا مي گويد مي خواهم به فدراسيون بروم و به كفاشيان بگويم سه راه داريد و بايد يكي را انتخاب كنيد مي پرسيم اگر قرار بود بين راه هاي عابديني اين كفاشيان باشد كه در سرگرداني سير كند اصولا چه اصراري بود كه علي خندان فوتبال ما انتخاب شود ؟ اين نحوه مديريت از راه دور و آن هم با حربه تهديد و تحقير و تحميل  در كجا دنيا بجز اين سرزمين وجود دارد ؟

 راستي با اين مديريت ها به كجا بجز اين ورطه سقوط و سكوت و سستي كه در آن هستيم مي توانستيم كه برسيم ؟

و اين قصه ادامه دارد

چه تفاوتي داريم ؟

قصه فرهاد مجيدي همچنان نقل مجالس است و از هر سو مخالفان و موافقان اين تصميم در مورد علت اين كناره گيري سخن مي گويند از سوي مرداني چون مجيد نامجو مطلق و پرويز مظلومي عنوان مي شود رفتارهاي مغرضانه مديريت باشگاه باعث بروز اين تصميم شد و از سوي مديريت و سر مربي باشگاه  دفاعيه اي وجود دارد ديروز از سخنان حاج آقا فتح الله زاده سخن گفتيم كه خيلي راحت مشكل مديريت كردن در  اين مقوله را به گردن نمي گيرد و عنوان مي كند كه مجيدي بازيكن بين المللي ما تحت تاثير چند تازه به دوران رسيده به زعم فتح الله زاده اين تصميم را گرفته است از سوي ديگر سخنان امير قلعه نوعي را مي شنويم  او مي گويد خداحافظي فرهاد مجيدي اهميت زيادي ندارد و او نمي فهمد چرا  وقتي رائول از رئال مادريد و دل پيرو از يوونتوس نقل مكان كردند اين اتفاق نيافتاده است  بايد بگوئيم دقيقا درد اصلي فوتبال ما همين تفاوت در نحوه برخورد با مسائل است زيرا مي خواهيم حرفه اي و بين المللي باشيم اما قادر به مطالعه و مباحثه و تحليل مسائل از بعد حرفه اي  نيستيم  بايد به امير قلعه نوعي بگوئيم يكي از دلايلي كه فوتبال ما با معضل رو به رو است عدم آگاهي به مقوله هائي چون روانشناسي و مديريت رسانه اي و جامعه شناسي است و براي اثبات اين مسئله به همان مثال امير قلعه نوعي يعني تفاوتهاي خداحافظي رائول و دل پيرو با فرهاد مجيدي مي پردازيم

 بايد بگوئيم شماره هفت رئال مادريد و شماره ده يوونتوس يعني رائول و دل پيرو با آگاهي از اين باشگاه رفتند يعني مديريت باشگاه سعي نكرد با كدخدا منشي اين بازيكنان را مجبور به رفتن بكند تا از زير بار انتقادها رهائي يابد مديريت باشگاه رئال مادريد و يوونتوس اعلام كردند كه در پايان فصل قرار داد اين بازيكنان را تمديد نمي كنند زيرا رئال مادريد يا يوونتوس  از بازيكنان جوان تر و با كاررائي بيشتري بهره گرفته است اما در استقلال چگونه بود ؟ باشگاه عملا با فرهاد مجيدي شماره هفت مجبوب خود  بازي كرد آنها اعلام نياز براي مجيدي كردند و اين در حالي بود كه اين باشگاه سياووش اكبر پور و امين منوچهري را در خط حمله به خدمت گرفته و به دنبال استخدام كريم انصاري فرد هم بود بعد تا روز آخر بازي موش و گربه بازي در آوردند و براي اين كه فرهاد مجيدي را وادار به رفتن بكنند نخست اعلام كردند كه بازوبند كاپيتاني را به او نمي دهند و خود امير قلعه نوعي با تناقض گوئي روزي از جوان كردن تيم و روز ديگر از حضور مجيدي استقبال مي كرد و سرانجام در روز آخر با عقد قرارداد با نكونام عملا دست هاي مجيدي را در پوست گردو گذاشتند اين رفتار غير حرفه اي و حتي غير منصفانه  تفاوت بين  انتقال دل پيرو و رائول با مجيدي دارد باشگاه استقلال مي توانست يك روند مناسب مذاكره را داشته باشد آنها  مي دانستند مجيدي بنا بر رسمي كه در فوتبال ما به درستي و يا نادرست اجرا شده است كاپيتان تيم خواهد بود اهداي بازوبند كاپيتاني   اولين كارت قرمز براي او بود دومين كارت قرمز بازي دادن مجيدي بود آنها بايد مذاكره مي كردند و بعد در يك كنفرانس مطبوعاتي به دلايل عدم اين انتقال  اشاره مي كردند دلايلي چون عدم توافق طرح تاكتيكي امير قلعه نوعي با فرهاد مجيدي و يا جوان گرائي تيم و... اما مجيدي در باشگاه استقلال  با سو رفتار اجتماعي رو به رو شد اين كه بخواهيم يك بازيكن را علي رغم نياز به او  بازي بدهيم رفتاري سخت زشت و غير حرفه اي است كه هر گز در فوتبال جهان از آن استفاده نمي شود در منچستر يونايتد سر الكس فرگوسن با شفافيت از عدم تمايل به  تمد يد قرار داد روي كين و بكهام و كريس رونالدو و توز و برباتوف و وان نيستلروي .. صحبت مي كند و به دنبال اجراي خيمه شب بازي نيست همين رفتار را كاپلو در رئال مادريد با كاسانو و بكهام و پپ گوارديولا با دكو و رونالدينو و اتوئو  انجام دادند آري فرق مديريت حرفه اي و با استفاده از ابزار هاي مدرن دقيقا در همين مقوله ها است كه متاسفانه فوتبالفارسي نمي خواهد كه آن را اجرا كند و سيستم يكي به نعل و يكي به ميخ و يا تكرار سناريو قهر و آشتي كنان و خريد شيريني و نگاه قهر آلود نمودن به اين حكايت ها همچنان در فوتبال ما باقي است و با كمال تعجب شاهديم كه آقايان  مثال هاي غير اصولي چون مقايسه انتقال دل پيرو و رائول با مجيدي مي زنند افسوس

حاج آقا! اين افتخار ندارد

حاج آقا ! اين كه افتخار ندارد

 خداحافظي فرهاد مجيدي از سوي محافل فوتبالي با شگفتي بسيار رو به رو شد جوان تركه اي 15 سال پيش آبي هاي تهراني كه  در بهمن درخشيد و بعد ها توسط ناصر حجازي به تيم استقلال رفت و توسط محمد مايلي كهن در همان تيم پر اميد سال 1996 در كنار مهدوي كيا و داريوش يزداني و مهرداد ميناوند و... خودي نشان داد و بعد به وين رفت وبعد  از آنجا سر از امارات در آورد در طي سالهاي طولاني حضورش در فوتبال امارات بنا بر خيلي از دلايل غير منطقي پشت خط تيم ملي ماند و بعد به استقلال ناصر حجازي بازگشت و بعد توسط امير قلعه نوعي مورد بي مهري قرار گرفت و بعد توسط مظلومي باز ساخته شده و بعد به يك باره سر از قطر در آورد بار ديگر به ايران برگشت كه چون مهدي مهدوي كيا يك فصل ديگر و با باشگاهي كه شروع كرده بود راه بازيگري را پايان ببرد و اين بار مغموم شد به يك باره از فوتبال و آن هم به طرز قهرگونه اي خداحافظي كرد

 حكايت خوش استقبال بودن و بد بدرقه كردن در اين ديار قصه تكراري است همان طوري كه هنر قهر و غم را بهتر از آشتي و عشق بلديم   در فوتبال ما كمتر سابقه داشته كه مراسمي شايسته براي بزرگان فوتبالمان بگيرند اما بدرودي چنين غم انگيز براي فرهاد مجيدي را حتي پر شور ترين طرفداران قرمز كه گلهاي زيادي از او خوردند و لحظه هاي تلخ زيادي  فرهاد براي آنها ايجاد كرد را هم دوست نداشتند فرهاد مجيدي 15 سال در فوتبال ما مطرح بود اما اين گونه بدرودي گفت و واكنش مديرعامل استقلال در اين باره جالب است او مي گويد كه بزرگان زيادي چون ناصر حجازي و حسن روشن و ... هم با پيراهن  استقلال بدرود نگفته اند پس اشكالي ندارد كه براي فرهاد هم اين چنين باشد  اين نحوه فرمايشات مديران را بارها شنيده ايم مرداني كه نمي دانند اگر كساني چون ناصر حجازي و حسن روشن  با پيراهن استقلال خداحافظي نكردند و يا چون اصغر حاجيلو  و احمد عابد زاده وقتي مصدوميت داشتند از فوتبال رانده شدند  نشان از بي مهري و كار را به ناكاردان سپردن ها دارد كه در هيچ جاي دنيا اين گونه بي مهري به قهرمانان را در بوق تبليغاتي نمي دمند و با افتخار از آن صحبت نمي كنند چنان كه امثال حاج آقا فتح الله زاده مي دمد اين كه ناصر حجازي  بدون تيم بماند و به او بي حرمتي كنند و بعد در هنگام مرگش خود را صاحب مجلس بدانند رسمي است  سخت پليد كه در اين ديار تنها مي توان يافت  اين كه در هنگام داغ بودن اخبار در هنگام مرگ ناصر خان به سوي آتيلا بروند و بعد كه داغي هاي دلهاي مردمان جو زده اين ديار خنك شد اولين كارشان بيرون راندن آتيلا  از استقلال باشد تنها در اين ديار يافت مي شود اگر امروز فوتبال ما اين گونه اسير بي تعصبي و انرژي كم است دليلي جز اين ندارد كه جوان امروز مي بيند كه با پيش كسوتان چه مي كنند پيش كسوتاني كه يا در عزلت و تنهائي چون علي جباري و اكبر افتخاري و ... هستند و يا در هنگام حوادثي شوم برايشان چون حكايتهائي كه براي ناصر محمد خاني و علي اكبريان  و شاهين بياني و مجتبي محرمي و مهدي فنوني زاده و... به يادشان مي افتيم و يا چون فرهاد مجيدي اين گونه با آنها برخورد مي كنيم  در اين فوتبال پر نفرت كه قهر و خشم و ناكارائي حرف اول آن را مي زند به دنبال چه هستيم ؟ اين فوتبال چه زماني مي تواند طعم مهر را بچشد ؟ بايد ايرانپاك ها وجان ملكي ها و جاسميان ها و حجازي ها  و دهداري ها و ... بروند تا يادشان بيافتيم ؟ امروز امين منوچهري به فرهاد مجيدي چگونه بايد بنگرد ؟آيا او نبايد به اين انديشد كه عاقبت تعصب و غيرت و تلاش  اين گونه به هيچ انگاشته مي شود پس چه بهتر است كه دنبال پول بيشتر و تلاش كمتر و حفاظت بيشتر ساقها رفت ؟ اين كه مديري راحت مي گيرد كه  بزرگان رفتند كه اگر آنها نبودند غريبه هائي چون ايشان براي تصدي پست مدير عاملي اين باشگاه اين همه دست و پا نمي زدند چه دليل دارد ؟ فرهاد مجيدي شماره هفت در روز هفت و در ماه هفت رفت و آن همه غريبانه و با دلي پر درد از اين فوتبال رفت اما اين مسئله نبايد باعث افتخار مديراني باشد كه براي بدرقه بزرگاني كه آنها بر افتخارات آنها تكيه زده اند  فرهاد مجيدي رفت و فوتبال ايران بايد براي او آرزوي موفقيت و شادماني كرده و با كلامي يك نواو متحد و فارغ از هر رنگ و تعلقي بخاطر همه شادي هائي كه فرهاد به فوتبال ما داده است به او بگويند " فرهاد متشكريم "

نه عادل بودي و نه پور فردوسي

 نهان گشت كردار فرزانگان/پراكنده گرديد كام ديوانگان

هنر خوار شد جادوئي ارجمند /نهان راستي و آشكارا گزند

شده بر بدي دست ديوان دراز/ز نيكي نبردي سخن جز به راز 

فردوسي

 عادل فردوسي پور را سالها است كه مي شناسم از آن سالها كه در ابرار ورزشي در كنار اردشير لارودي و تيم جوانش بود همان جوانهائي كه هر كدام براي خود كسي در عرصه قلم و تحليل فوتبال وورزش شدند  تا اين كه به سيما رفت و براي خود كسي شد شايد توقع زيادي از او داريم و مي پنداريم كه هميشه مي تواند با متلك هايش و اظهار نظرهاي خاص خود از عهده هر چالش كلامي بيرون آيد اما  شب گذشته و درآخرين برنامه اش پيش از سفر به لندن چنين نبود

 در ميان مجادله هاي رويانيان و فتح الله زاده كه در مورد ميزان هزينه هاي وارده به تيم سخن گفته مي شد و هر دو طرف همديگر را متهم به  سو مديريت مالي مي كردند سوال اصلي گم شد  و آن سوال چيزي جز اين نبود كه اگر رويانيان و فتح الله زاده نمي توانستند با استفاده از ابزارهاي قدرتي خود به درستي و يا به خطا پول به اين فوتبال تزريق كنند چگونه اين فوتبالي بايد اداره مي شد كه بازيكناني دارد كه بنا به گفته خود عادل فردوسي پور " قراني " هستند و لي ميلياردي پول مي گيرند ؟ از عادل مي پرسيم كه چند بار عادل بوده و گفت كه اين عدم پرداخت سهم فوتبال از خيل عظيم در آمدهاي سيما باعث شده كه در فوتبال ما مديران دولتي بيايند و بي هيچ دغدغه فردا پول دولت و نفت را صرف پورشه سوارهاي بي هنر بكنند ؟ مي پرسيم آيا عادل برايش اينقدر سفر به لندن در قامت گزارشگر صدا و سيما مهم بود كه هيچ كلامي از بحث داغ عدم پرداخت سهم فوتبال نكند ؟ از عادل مي پرسيم در اين سالها چند بار از خصوصي سازي فوتبال سخن گفته و از كارشناسان فرابورس و بورس دعوت كرده كه براي يك بار هم كه شده بگويند كه اين تيمها نمي توانند خصوصي شوند زيرا توانائي خصوصي شدن نداشته و اصولا ميلي براي اين خواسته وجود ندارد ؟ از عادل مي پرسيم وقتي كه حق پخش تلويزيوني بي هيچ واكنشي از سوي شما   مواجه مي شود آيا بايد رويانيان و فتح الله زاده را تنها مقصرين ايجاد فوتبال ورشكسته دانست ؟ آيا فوتبالي كه انگيزه به بخش خصوصي نمي دهد و اصولا راهي براي اين بخش باز نمي گذارند كه با سرمايه گزاري در فوتبال سكان رهبري اين تيمها را بگيرند و يا حداقل با بهره گيري از بازار سرمايه و بورس و او راق بهادر سهام اين باشگاه ها را به مردم بدهند كه خودشان هييت مديره و مدير عامل انتخاب كنند چگونه بايد جنگ با شمشير هاي چوبي رويانيان و فتح الله زاده را ديد ؟ وقتي در سازماني كه شما نماينده آن هستيد و با سكوت خود عادل بودن و پور فردوسي را به زير سوال مي بريد با اعمال فشار به وزير ورزش مي تواند دور بين ها را به ورزشگاه ها ببرد  چگونه بايد تعجب كرد كه رويانيان و فتح الله زاده آن گونه با هم صحبت كنند ؟آقاي فردوسي پور بارها به متلك هاي شما گوش داديم كه از نوازش هاي ميثاقيان گفتيد از " كل يوم " قلعه نوعي و حتي عرصه را براي بلاژويچ ها در هنگام حضور در تيم ملي آنچنان تنگ كرديد كه از زبان او هم شنيديد كه خواست كه شما " عادل" باشيد و يا اين كه بي هيچ نگاهي به تاريخ فوتبال ايران و با گذر از آقاهاي فوتبال ايران نظير جلال طالبي و پرويز دهداري و منصور امير آصفي ... ها تنها به افشين قطبي لقب " جنتلمن " داديد بارها از فوتبال جهان سخن گفتيد و اعلام كرديد كه در هيچ جاي دنيا چنين اتفاقاتي نمي افتد اما از شما مي پرسيم در هيچ جاي دنيا چنين از فوتبالي كه تا دندان محتاج به  دولت است مي خواهند كه شفاف باشد ؟ از قانون سقف انتقاد مي كنيد اما آيا نبايد به به پند فردوسي گوش فرا مي داديد  و نمي گذاشتيد " راستي جز به راز " گفته نشود كه راستي بايد فريادي باشد و نه آن كه بي هيچ ملاحضه اي بهر سفر به لندن و يا اطاعت از دستور روسا به هيچ انگاشته شود و هيچ كلامي از شما نشنويم كه وقتي فوتبال خصوصي نمي شود و حقوق بايسته آن پرداخت نمي شود چه چاره اي براي مديران دولتي مي ماند ؟آقاي فردوسي پور  شايد توقع زيادي بود اما دوست داشتيم كه هم عادل بودي و هم پور فردوسي

كدامين رود؟

كدامين رود؟

مرداب از رود پرسيد:چگونه زلال شدي ؟

رود پاسخ داد:گذشتم

....

علي فتح الله زاده و قصه هاي اين روزهايش سوالهاي زيادي را بر مي انگيزد براستي نمي توان باور نكرد كه فتح الله زاده مرد رسانه ها نباشد او در عرض اين هفته ها و روزها حرفهائي زده است كه باعث شده علي فتح الله زاده همه سالهاي گذشته را به ياد آوريم فتح الله زاده پر تناقض در مورد مسائلي چون فرهاد مجيدي  و آكادمي  استقلال و كشمكش هاي ناصر حجازي و بعد حكايت فيروز كريمي ومومن زاده و.......

 فتح الله زاده همواره با زبان پر از استفهام پاسخ مي دهد هيچگاه يادمان نمي رود در پايان بازي استقلال و نفت تهران بود كه او در جلوي دوربين هاي تلويزيوني خيلي راحت گفت يك سري عوامل باعث دوري استقلال از قهرماني شد اما بعنوان مدير عامل و عضو هييت مديره و سرپرست موقت آغاز فصل اعلام نكرد كه اين عوامل چه چيزها و كساني بوده اند ند همان طوري كه براي يك بار هم توضيح قانع كننده اي نداد كه چگونه مشكلات فرزندان فرهاد مجيدي در امارات با عقد قرار داد با الغراقه قطر حل شد او در مورد مظلومي هم توضيحي نداد كه چگونه به يك باره اين گونه به زير سوال رفت ؟ او در جنجال هاي جباري در فصول مختلف هم به گونه اي حرف زد كه تنها چاره را براي سوال كنندگان اين گذاشت كه بگذريم

و حالا حكايت آخرين مصاحبه او در نوع خودش جالب است 

فتح الله زاده مي گويد  چون استعفايم در هييت مديره پذيرفته نشد با همه همقسم شديم كه با تمامي تلاش كار كنيم اما او نگفت پس چرا در طول هفته گذشته اين همه اصرار بر استعفاي عدم بازگشت داشت ؟

او توضيح نداد چرا براي حضور دو باره اش در استقلال از نام زنده ياد ناصر حجازي خرج مي كند او مي گويد اگر حجازي را در كنار خود داشتيم سومين ستاره را بر روي پيراهن ساتقلال منقش بود اما نمي گويد چرا در آخرين حضور حجازي در استقلال فيروز كريمي را جانشين او كرد و پست تشريفاتي  به او داد و  بعد ها او را چنان رنجيده خاطر مجبور به خداحافظي از استقلال نمود

 او توضيح نداد چرا با اين كه صراحتا مي گويد انتخاب سر مربي كه بايد بر اساس انتخاب مدير عامل و بعد به هييت مديره معرفي شود بر طبق اصول صورت نگرفته است و دليل اصلي استعفايش اين بوده ( در حاليكه قبلا مي گفته بخاطر حجازي بوده است ) و لي حالا به قول او برطرف شده است و از او مي پرسيم چگونه بر طرف شده است ؟ بر اساس كدامين قانون اين اتفاق افتاده است ؟ چرا او شان مدير عاملي را پايين آورد ؟ و از سوي ديگر اين چگونه است كه از يك طرف  به قول خودش با خانواده حجازي براي حضور مجدد در استقلال صلاح و مصلحت مي خواهد اما حالا مي گويد براي آتيلا پيغام دعوت نامه مي فرستم اما نمي دانم چگونه آتيلا حجازي يعني كمك مربي را مي تواند مدير عامل انتخاب كند اما انتخاب  خود سر مربي را به او نمي دهند ؟ و از سوئي چگونه امير قلعه نوعي با اين تجربه و قدمت به فتح الله زاده اجازه مي دهد كه براي او كمك مربي انتخاب كند ؟

 او از قداست باشگاه استقلال مي گويد و براي اين كار از نام حجازي و خانواده اش مايه مي گذارد اما نمي گويد قداست باشگاه استقلال و اصولا ورزش به پهلواني بودن آن بوده است ورزش زماني ارزش و نه قداست دارد كه بر پايه جوانمردي و صداقت ويك رنگي  ...كه اين روزها ملعبه اي بيش نيستند مديريت شود اين استقلال مرداني چون خود همين ناصر خان حجازي و علي جباري و جديكار و علي دانائي فرد وكوزه كناني و... را داشته كه مي دانستند كه اين گونه سخنان و عملكردها شايد باعث حضوري شوند اما در دراز مدت آفتابي دگري را كه همان خورشيد حقيقت است را همگان باز خواهانند حتي آنهائي كه به عشق پول و جنجال براي خيلي ها سوت و دست مي زنند خيلي ها مي دانند اگر كسي مدير عاملي نخواهد اگر حضور در باشگاه هاي در اين پست تنها دردسر است رنج سفر با وزير بر گردن كسي نمي افتد خيلي ها مي دانند كه عكس هائي كه اين روزها با امير قلعه نوعي گرفته مي شود مي تواند يك حركت حرفه اي بر اساس واقعيت ها باشد و مدير عاملي بگويد من تشخيص دادم اين سر مريب به باشگاه بيايد اما نه اين كه از نام حجازي استفاده كنند كه  هم به قولي در عروسي و هم در عزا گل سر سبد باشند

آري حرفها زياد است اما بايد بگذريم كه مردابي ها زلال نيستند آنها كه گذشتند رود بودند و ...