یک قصه پدر و دختری

یک قصه پدر و دختری ! / تورج عاطف

فینال لیگ قهرمانان اروپا فصل 25- 2024 یکی از عجیب ترین فینالهای این رقابت و یا به گمانی در بین رقابتهای تاریخ فوتبال بود . فینالی که به نوعی تکرار وقایع ده سال پیش خود بود . فینال در برلین بود و یک طرف فینال یک تیم ایتالیائی و سر مربی پیروز این فینال لوئیز انریکه بود . مردی که در سال قهرمانی های اول امسال اروپا چون قهرمانی تاتنهام در لیگ اروپا و قهرمانی کوئیز پارک رنجرز در جام حذفی انگلستان و قهرمانی نیوکاسل.. در جام اتحادیه یک تیم فرانسوی را به دومین قهرمانی در تاریخ این مسابقات و البته اولین قهرمانی تیم پاری سن ژرمن را در این رقابتها به ارمغان آورد اما حکایت شگفت انگیز این مسابقه نه تکرار وقایع ده سال پیش از آن با کمی تغییر و نه قهرمانی شگفت انگیز پاری سن ژرمن آن هم با نتیجه شگفت انگیز 5 به 0 در مقابل تیم اینتر میلان تیمی که به رهبری هررا افسانه ای خالق سیستم کاتانچیوکه سیستمی تدافعی و بر پایه گرفتن فضا های بود در سالهای دهه 60 میلادی توانست اینتر را به دو قهرمانی برساند . شگفتی حتی در ظهور ستاره ای 19 ساله فرانسوی با نام دزیره دوئه نبود مردی که نام کوچکش یاد آوری بود از رمان مشهور آن ماری سلینکو نویسنده مشهور اتریشی یعنی " دزیره " است کتابی که بر اساس قصه دزیره کلاری معشوقه ناپلئون بناپارت نوشته شد برای بسیاری کمی نامانوس بود . اتفاق جالب حتی قهرمانی لوئیز انریکه نبود که حالا در کنار مردانی چون آنجلوتی و ارنست هاپل و ژوزه مورینیو و یوپ هاینکس و اوتمار هیتسفیلد و کارلو آنجلوتی قرار گرفت که با دو تیم مختلف قهرمانی اروپا شده استو حتی شگفت آور هم این نبود که انریکه چون رفیق و هم باشگاهی و البته سر مربی مشهوری چون گواردیولا توانسته اند پس از بارسلونا با غلبه بر اینتر میلان در فینال قهرمانی دیگری برای خود در لیگ قهرمانان اروپا به ارمغان آورند . اتفاق بزرگ در این مسابقه و قهرمان اصلی این فینال یک دختر بچه ای بود که شش سال پیش بر اثر نوعی نادر از سرطان استخوان جهان را ترک کرده است . شانا ( زانا ) انریکه دختر لویز انریکه که در سال 2015 صحنه های زیبائی در برلین به همراه پدرش پس از قهرمانی با بارسلونا در زمین با پرچم بارسلونا به یادگار گذاشته و چهار سال بعد فوت می کند در برلین بار دیگر قهرمان اول بود . زانه انریکه با نقشی که به یادگارش روی تی شرت لوئیز انریکه منقش شده بود فریاد عشق را در زمین تکرار می کرد و بسیاری حتی آنهائی که تیم مورد علاقه آنها پاری سن ژرمن نبود در پایان بازی شادمانی کردند و نشان دادند فوتبال بر خلاف آن چه در کشور ما می گذرد جای عشق و زیبائی است.زانا و انریکه قصه عشق پدر و دختری را بسیار زیبا حکایت کردند و در صحنه فوتبال حکایت حافظ را تکرار کردند که

هرگز نمیرد آن که زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

جهل مادر همه فقرها است

آنجا که دانا بود هر که توانا بود !/ تورج عاطف

فردوسی بزرگ پند جاودانه ای برای ما کرده است

توانا بود هر که دانا بود

زدانش دل پیر برنا بود

بحث جالبی در مورد تاریخ اروپا را می خواندم . حکایت عبور از قرون وسطی به رنسانس و بعد عصر خرد و روشنگری و انقلاب صنعتی و... این که چگونه اروپائی ها در جائی از تاریخ توانستند رهبر جهان فکر و اندیشه و در پی آن توانائی و قدرت بشوند . در این بحث گفته می شد دوران روشنگری تنها جنگ مردم به جان رسیده با استبداد مذهبی قرون وسطی نیست . بحث روشنگری آنجا داغ شد که اروپائی که در روزگار کشف بزرگ با کشتی هایش در آخر قرن پانزدهم و آغاز قرن شانزدهم به آمریکا رسید و تمدن های آزتک و اینکا را شکست داد و نابود و تمامی طلاها را به اروپا سرازیر کرد و ثروتمند شد به اندیشه های حاصل از این ثروتمند رفت و این آغاز عصر های بزرگ روشنگری و خرد بود و ثروت توانست فکر و اندیشه و جهد بیافریند و دانش بخواهد موسسات دانشگاهی بسازد به جنگ خرافه برود و سرانجام به انقلاب صنعتی برسد یعنی توانا بود هر که دانا بود می تواند این گونه باشد که دانا بود هرکه توانا بود. ما توانا نیستیم . دانشگاه ما توانا نیست چون توجهی به آن نمی شود و توجهی به اساتید برجسته و تبادل علم و شرایط دانشچو و استفاده از منابع نمی شود . دانشگاه ما ناتوان است پس دانا نمی تواند باشد و چنین نادانی است که صنعت ما و اقتصاد ما و ... ناکار آمد است . دانشگاه ما مرکز مدرک سازی شده است و مسئله این نیست که بیراوند دکتر هست یا نیست ؟ مگر داشتن مدرک دکتری برای بیرانوند سخت تر از حکم محرومیت خیالی اوست؟ مگرما در زمینه دکتر و استاد دانشگاه ظاهری کمبود داریم که حالا فریاد وا مصیبتا برای بیرانوند می زنیم؟

اقتصاد ما فقر و ناتوان است چون دانا نیست زیرا از فاکتورهای دانائی دوری می کند ورزش ما ثروتمند و توانا نیست چون دانا نیست زیرا افرادی در آن کار می کنند که هیچ دانشی در آن ندارند .

فوتبال ما فقیر ناتوان است چون دانا نیست . بیرانوند از چه کسی یاد بگیرد از بزرگترهای بیرانوند در تیم چه کسانی هستند ؟ همان هائی که نخواندن کتاب را با افتخار فریاد می زدند .

سینما ما فقیر ناتوان است چون دنبال دانائی نیست فرهنگ ما ناتوان است چون دانائی را نمی خواهد . ما ناتوانیم زیرا دانائی دشمن ماست . فقر ما در بسیاری از جنبه های زندگی ما است اما فقر دانائی مادر همه آنها است