ببرها گريه هم مي كنند

سالها پيش در فيلمي به نام " ببرها هم گريه مي كنند " ديالوگ زيبائي را شنيدم كه مي گفت غربي ها  در آينده زندگي مي كنند و آفريقائي ها در حال زيستن اكنون هستند و آسيائي ها به گذشته دلخوشند
اين جمله مصداق بسياري از كشورهاي آسيائي ديگر نيست و كشورهاي زيادي هستند كه به رشد و بالكندگي و برنامه ريزي و مديريت چشم دوخته اند اما قصه برخي ديگر فرق مي كند
 از فوتبال سخن مي رانم ژاپن و كره جنوبي و بسياري از كشورها رو به آينده دارند اما فوتبال ما هنوز به اين دلخوش است كه سه دوره در دهه 70 قهرمان آسيا شده است و تا قبل از دهه 80 چند باري به المپيك رفته است و بزرگترين افتخار بين المللي اش مربوط به 7 سال پيش و حضور در جام جهاني 2006 است  براستي علت چيست ؟ بايد گفت وقتي فوتبال ما در يك دور تسلسل و بي نتيجه مي چرخد نبايد هم حكايتي جز اسب عصاري داشته باشد
سالها است كه به يك گونه اين فوتبال را اداره مي كنند و نتيجه نمي گيريم و باز هم تكرار مي كنيم به وقايع اين روزهاي فوتبال نگاه كنيم
1/ پرسپوليس مربي ندارد آن گونه كه فصل پيش هم نداشت و در پيش فصل قبل از آن هم اين گونه عمل كند حكايت مايلي كهن و دائي و درخشان و برانكو و يك گزينه خارجي تا به كي بايد ادامه داشته باشد ؟ باز هم پرسپوليس قرارداد داخلي امضا مي كند با يعقوب كريمي و شجاع خليل زاده صحبت مي كنند اين بازيكنان را چه مربي انتخاب كرده است ؟ مگر حكايت مانوئل ژوزه كافي نبود كه حالا باز هم مشغول همان حكايت هستيم ؟مگر به ياد نداريم با دنيزلي و دائي و كرانچار و آري هان و...همين كار را كرديم ؟ تا به كي قرار است اسامي چون مايلي كهن و درخشان  و پروين را بياوريم تا از ترس به كرسي رسيدن اين اسامي به اسامي چون اوليوييرا و ژوزه و ... دلخوش كنيم ؟ قصه دائي مي آيد و نمي آيد هم كه سريال تكراري است كه هر سال بايد بشنويم و خسته شويم
2/ به استقلال بنگريد باز هم قصه قهر و ناز امير قلعه نوعي ادامه دارد و بار ديگر حكايت قرار داد خارجي با امير مطرح است اين بازي چند سال ديگر ادامه دارد روزگاري مذاكره با ازبكها بود و حالا قصه عربهائي است كه هيچگاه نمي آيند از فوتبال ضعيف ايران در اين سالها سر مربي بياورند چرا قصد قهر و آشتي تكراري ها را داريم ؟ قصه نسق كشي و قهر از تماشاچي كه مجيدي را در يك يا دو بازي فرياد زدهايش همه حاشيه دارد ؟ چرا براي يك بار هم كه شده تصميم نمي گيرند كه با سر مربي قرار داد چند ساله تنطيم كنند ؟ امروز منچشتر در غياب فرگوسن با  سر مربي جديدش قرار داد 6 ساله دارد و به او مي گويد كه به او اطمينان دارد و مي گذارد كه كارش را به اتمام برساند اما ما ....
 3/ قصه سوم مال هر دو اين تيم است مي گويند كه مجلس تاييد كرده كه 49 در صد سهام پرسپوليس به طرفداران و 51 در صد به بخش خصوصي واگذار شود  مي گوئيم اين اهداي سهام به طرفداران  از چه راهي امكان پذير است وقتي ما هنوز نمي توانيم يك كارت طرفداري با امكانات صادر كنيم سهام كجا را به اين طرفدار مي خواهيم تقديم كنيم ؟ 51 در صد به بخش خصوصي كجاست ؟ بخش خصوصي چه كساني هستند ؟آيا بخش خصوصص همان آقايان هدايتي و... خواهند بود كه آن بلا را بر سر استيل آذين و گهر و ملوان آوردند ؟
اين سهامي كه سالها است هيچگاه به بخش خصوصي واگذار نمي شود و هر ساله فقط در هنگام انتخابات تب آن بالا مي گيرد و بعد ها فروكش مي كند چگونه قرار است به  مزايده گذاشته شود ؟
قصه هاي فوتبال ايران همواره تكراري است و گوئي تمامي ندارد و در اين ميان بايد نشست با غصه هاي فراوان به اين قصه هاي تكراري نگاه كرد چون حكايت ببر ها گريه نمي كنند گريه كردن هاي ناشي از شكست ها را نظاره كرد و پرسيد به كدام ادله محكم مي خواهيم پرواز ديگري را تجربه كنيم و انتظار داشته باشيم كه  تغييري در آينده رخ دهد ؟

به كجا مي توانيم رويم ؟

حكايت هاي  تفاوتهاي ما با فوتبال جهان مدتها است كه بر زبان آورديم و نوشتيم و سر انجام جز حسرت و آه ترفندي نبستيم از امكانات مالي و سرمايه گزاري و برنامه ريزي و مديريت  گفتيم از سازندگي و آينده نگري ها سخن رانديم اما هر روز كه مي گذرد متوجه مي شويم كه ما حتي در اولين بحثهاي مديريت مانده و آنها پيش مي تازند

 تيمهاي آلماني گل سر سبد فوتبال جهان شده اند و به سلطه بلامنازع  اسپانيائي ها در فوتبال جهان لطمه هاي زيادي خصوصا در سالهاي اخير وارد كرده اند كه گل سر سبد آنها  بازيهاي ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا بوده است بايرن مونيخ و دور تمند 8 گل به ثروت مندان و با افتخار ترين لا ليگا يعني  زده اند شايد جالب باشد كه نگاه دقيق تر به دو تيم بايرن مونيخ و دورتمند داشته باشيم و بيانديشم كه اين دو تيم براي آينده خود چه اقدامي مي كنند ؟ بايرن مونيخ در پايان اين فصل  يوپ هاينكس سر مربي مسن خود كه تيم را مدعي اصلي سه جام بوندس ليگا(آن هم صاحب اين عنوان شدند) قهرمان جام حذفي و ليگ قهرمانان كرده كنار گذاشته و به سوي گوارديولا خواهد رفت گوارديولا به يارن مونيخ مي آيد تا نسل جديدي را براي فوتبال بايرن مونيخ ساخته و نگذارد اين تيم در مسير پيشرفت خود توقف كرده و در جامهاي خود غرقه شود آن گونه بارسا اين روزها شده است و شاهديم كه بازي يكنواخت و خستگي ستارگاني چون مسي و ژاوي و اينيستا و پيكه و آلوز و ويا ...درد امروز بارسلونا است  در حاليكه رئال مادريد همچنان مشغول دعواهاي مورينيو با حداقل 15 بازيكن خود است و خبر مي رسد بار دير به چلسي بر مي گردد تا كهكشاني ديگر را طراحي كند كلوپ سر مربي دور تمند هم دو ستار بزرگ خود را با قيمت هاي چند برابر به بايرن مونيخ مي فروشد كه مهمترين آنها مهاجم لهستاني تيم خود است كه چهار بار دروازه رئال را باز مي كند اما كلوپ مي خواهد چون دوران كاري خود در ماينز و حالا در دور تمند سرمايه گزاري كند و سرمايه هائي را كه ساخته به كار اندازد به اين جمله هاي آخر بنگريم نگهداري از جريان سرمايه گزاري و حفظ سرمايه هاي بدست آمده اساس موفقيت تيمهاي بايرن مونيخ و دور تمند است ما چه كرده ايم ؟

 نمي خواهم از روند ناموفق باشگاه داري سخن برانم كه مثنوي هفتاد من مي شود و يا از نحوه سازندگي در رده هاي تيمهاي پايه غمنامه بنويسم كه اشكها بسيار بايد بر آن ريخته ايم از قصه مديريت و برنامه ريزي هم نمي گويم كه  حرفها بسيار است نگاه من به يك نكته كوچك است زمين ورزشگاه آزادي از بعد شرايط چمن تنها زميني بوده است كه  ارج و قرب بزرگي داشته است ما در اين ورزشگاه نزديك به 40 ساله قرار بود بازي استقلال و الريان در اين ورزشگاه برگزار شود اما در فاصله چند روز مانده به  اين مسابقه براحتي با انجام يك ميتينگ سياسي كيفيت اين چمن را از بين مي بريم متولي نگاهداري از اين ورزشگاه وزارت ورزش است و شركت هاي وابسته به نگهداري تجهيزات  از سوي اين نهاد تغذيه مالي مي شوند اما ميتينگ سياسي  بر روي  اين چمن توسط دولت انجام مي شود  و براحتي كيفيت چمن ورزشگاه كاهش مي ايبد يعني ما نه به اين فكر هستيم كه سر مايه گزاري كنيم و ورزشگاه هاي خود را تجهيز كنيم و نه آن كه براي تيم خود يعني استقلال زمينه سهولت يك بازي روان را بر روي چمن مناسب فراهم مي كنيم مي پرسيم با يان طرز تفكر چگونه مي خواهيم به آينده خوش بين باشيم ؟ اين همه غفلت و بي توجهي ما را مي تواند به جام جهاني و حتي حضور نصف و نيمه در سطح اول جهان برساند ؟به آلماني ها بنگريم آنها هم اكنون از هاينكس  پير تا كلوپ جوان مربي كار آزموده دارند و مي خواهند كه باز هم پيشرفت كنند اما ما حتي قادر نيستيم زمينه راحتي را براي نمايندگان كشورمان آماده كنيم و با اين همه ادعا مي خواهيم به جام جهاني برويم و متعجب هستيم كه چرا سپاهان و تراكتور سازي و تيم ملي ما به اين راحتي به رقباي آسيائي خود مي بازند و همچنان هم در اين توهم خود هستيم و خود را قدرت برتر آسيا مي دانيم و جام جهاني و قهرماني در آسيا را از اصول بديهي تصور مي كنيم آري از ناكجا به ناكجا آباد ديگري مي ريم و نامش را مسير گذاشته ايم   

قصه خصوصي سازي

روند خصوصي سازي در ورزش چگونه بوده است ؟
ورزش در پيش از انقلاب در دو بخش دولتي و خصوصي اداره مي شد اما اين امر بعلت ايجاد مانع برامر خصوصي نبود بلكه در بسياري از مواقع انگيزه براي سرمايه گزاري در امر ورزش كمتر بود اما در همان روزگار  باشگاه هاي مختلف  از جمله دو باشگاه استقلال و پرسپوليس كه بر خلاف اين روزها تنها تيم نبوده و بعنوان يك باشگاه مشغول به فعاليت بوده و در رشته هاي مختلف  تيمداري مي كردند توسط مالكان خصوصي اداره مي شدند كه مشهور ترين آنها علي عبدو صاحب كلوپ بولينگ عبده بود كه پس از انحلال شاهين و در پي آن دو دسته شدن  تيم به دو گروه كه عده اي به پيكان و عده اي ديگر در پرسپوليس كه صاحب آن علي عبدو بود و چند سالي بي روند رشد زندگي مي كرد  سعي كرد كه امتياز تيم فوتبال پيكان را از خيامي صاحب آن روزگار كارخانجات ايران ناسيونال و تيم  پيكان بخرد و همين كار را انجام داده و اين دو تيم به  يك باره يكي شده و باشگاه پرسپوليس را ساختند  و در سوي ديگر باشگاه استقلال فعلي و يا تاج سابق بود كه تيمسار خسرواني با دارائي خود اين باشگاه را كه نخست به نام دوچرخه سواران بود را تاسيس و سپس در ادامه با ايجاد تسهيلات مناسب آن روزگار باشگاه تاج را ساخت كه در بسياري از رشته ها مشغول به فعاليت شد با پيروزي انقلاب اسلامي اين دو باشگاه به بنياد مستضعفان واگذار و به نفع مردم ضبط شد و بعدها به بخش دولتي يا همان سازمان تربيت بدني واگذار شد كه البته چندين بار به بخشهاي ديگر دولتي نظيرواگذاري پرسپوليس به  يكي از وزارتخانه ها انجام شد و حتي در دعواي بحث بر انگيز بين حوزه هنري و اين وزارتخانه اين سازمان تربيت بدني بود كه دو باره صاحب اين تيم مردمي شد در مورد تيم استقلال هم حكايت مالكيت دولتي سالها است كه ادامه دارد و شعار واگذاري به مردم در تمامي دورانهاي سازمان تربيت بدني به گوش رسيده است

حكايت امروز خصوصي سازي چيست؟
اين مسئله كه خصوصي سازي در بطن خود كار پسنديده اي است جاي هيچ شبهه اي ندارد اما اين كه اين روند خصوصي سازي به نحوه صحيحي انجام شود و قصه هاي تلخ استقلال اهواز و استيل آذين و حتي راه آهن امروز شكل نگيرد چندان قابل تصور نيست
قصه خصوصي سازي استقلال و پرسپوليس مدتها است كه تبديل به شوخي مضحكي شده است سالها است كه مي شنويم قرار است اين دو باشگاه مردمي سر انجام روزي به مردم واگذار شوداما هر سال دريغ از پارسال اما به نظر مي آمد كه اين وعده سر انجام در سال جاري به تحقق برسد كه ناگهان به گونه اي ديگر شد از سوي وزارت ورزش دو ورزشگاه شهيد كشوري و درفشي فر به دو باشگاه واگذار شد تا اين دو باشگاه به اصطلاح با سرمايه و بيلان مثبت وارد بازار فرا بورس شود اما سوال اين بود وقتي به گفته خود متوليان طرح اهداي اين دو ورزشگاه اين دو مكان تنها 30 ميليارد تومان ارزش دارند چگونه مي توان تصور كرد تيمهائي چون استقلال و پرسپوليس كه حداقل در سالي نزديك به 15 ميليارد هزينه دارند و سالها است كه بدهكار هستند داراي بيلان مثبت مي باشند؟ به ياد داشته باشيم شرط مهم بيلان مثبت هر شركت حاضر در بازار سرمايه و تالارهاي بورس سالها است كه بعنوان بديهي ترين اصل مالكيت خصوصي تعيين شده است  اما سعي كرديم حل اين حكايت را به  اين مسئله ربط دهيم  كه بدهي هاي گذشته شايد به يك باره حذف شوند و از نقطه صفر شروع كنيم  سوال بعدي در مورد نحوه در آمد زائي اين دو باشگاه بود كه هنوز مشخص نيست سرمايه گذاران چگونه با اين گونه دخل و خرج اين دو باشگاه  علاقمند به سرمايه گزاري در اين دو باشگاه باشند ؟هنگامي كه بديهي ترين منابع در آمد هر باشگاه ورزشي چون كنترل بر نحوه بليط فروشي و  قوانين كپي رايت و حق پخش تلويزيوني از باشگاه هاي ما دريغ مي شوند آيا مي توان جواب صحيحي براي سهامداران آتي داشت كه علاقمند هستند در اين بازار سرمايه گزاري كنند؟ در ادامه  اين سوال اين مسئله عنوان مي شود شايد با تغيير مديريت مصرف گراي دولتي كه همه چيز را از دولت مي خواهد و چون بخش خصوصي نيست كه دخل و خرج برايش مهم باشد بتوان به آينده اميدوار بود اما اعلام اين مسئله كه تنها بين 5 تا 10 % سهام اين دو باشگاه در فرابورس واگذار مي شود و بقيه سهام به صورت بلوكي در آينده نزديك به بازار بورس مي آيد مسئله را پيچيده كرد خصوصا آن كه همه مي دانيم سهام بلوكي  كاملا با مفهوم خريد سهام توسط مردم وشعارهاي واگذاري سهام به مردم فرق دارد  در بازار سهام كساني قادر به خريد سهام بلوك هستند كه داراي سرمايه هاي فراوان و عمدتا شركتهاي شبه دولتي و يا اين كه افرادي هستند چون حسين هدايتي و يا گروه هائي كه خريد سهام تيم راه آهن را تقبل كردند در مورد حسين هدايتي شاهد بوديم كه او با هر نوساني تصميم مي گيرد كه تيمداري كرده يا اين كه نكند سرنوشت تيم استيل آذين تهران را كه بخاطر داريم ؟ و حالا خبر مي رسد كه باشگاه هاي ملوان و گهر دورود هم با بلا تكليفي تك سرمايه گزاري چون هدايتي براي ادامه و يا توقت سرمايه گزاري  مواجه است ؟ اين كه گفته مي شود هدايتي براي اين كه علاقمند به فوتبال است  دست به اين سرمايه گزاري مي زند همواره مورد ترديد بوده است اما بر فرض اين كه اين ادعا صحيح باشد آيا بايد بپذيريم افراد ديگري از سر دلخوشي وارد فوتبال شوند و به يك باره آن را ترك كنند ؟ و از سوي ديگر در ميان اين همهمه حكايت واگذاري سهام به مردم چه حكايتي دارد ؟ مردمي  كه نمي دانند بلكوك ها 90% باقي مانده متعلق به چه كساني خواهد بود چگونه مي توانند در اين 10% (شايد) و اما ارائه شده سرمايه گزاري كنند ؟ بعنوان كساني كه مي خواهند در اين امر سرمايه گزاري شركت كنند آيا نبايد از متوليان سهام پرسيد تكليف بدهي هاي دو باشگاه پرسپوليس و استقلال كه سر به فلك مي كشد بر عهده چه كساني غير ازسهامداران آينده خواهد بود ؟از آينده سخن گفتيم وقتي مردم تنها مي توانند در 10% مديريت حضور داشته باشند وبقيه سهام به احتمال زياد به شركتهاي نيمه دولتي و يا افراد متولي چون حسين هدايتي ها واگذار مي شود كه روزي به دنبال ساختن استيل آذين قطب سوم هستند و حالا مي بينيم با گهر دورود و ملوان هم ممكن است همان گونه رفتار كنند آرامش داد؟ به نظر مي رسد بازي سهام دو باشگاه استقلال و پرسپوليس همچنان در حد يك بازي و واگذاري آن به مردم به طور حتم يك شوخي بزرگ است وقتي مي انديشند اين دو باشگاه با يك ملك 30 ميليارد توماني بيلان مثبت دارند و براي واگذاري سهام 5 تا 10 در صد اين دو باشگاه حكايت شايد و وقت ديگر هست پس بهتر است به اين حكايت ها نيانديشيم و بگوئيم اين دو باشگاه مدتهاي زيادي بايد به دور خود بچر خند و مالكيت هاي بخش خصوصي وجود نداردو مهمتر از همه اين حكايت ها وقتي فوتبال در اين ديار تنها هزينه دارد چگونه مي توان از واژه هاي سهامي كردن آنها در حالي صحبت كرد كه مفهوم ضرر حداقل در ظاهر در آن آشكارا است  و مي توان گفت كه خصوصي سازي تنها رويائي بوده كه امروز به كابوسي تبديل شده است؟

سه صحنه از فوتبال

صحنه اول:

بازي سپاهان و استقلال حكايت بس آشنا را از فوتبالمان به تصوير مي كشيد جائي كه دو تيم بزرگ اين روزهاي فوتبال ما براي حضور در فينال به مصاف هم مي روند بازي بسيار جالب است جائي كه فوتبال ما بايد بزرگي كند و تجربه هاي خود را به تصوير كشد اما براستي اين گونه بود ؟ نگاهي به اتفاقهاي درون زمين مي افكنيم  خسرو حيدري بهترين مدافع و بال راست فوتبال ما چگونه آسان اخراج مي شود حيدري قرار است كه براي ما در جام جهاني بزرگي كند ( البته اگر جام جهاني براي ما باشد) او براحتي آب خوردن از زمين اخراج مي شود آرش برهاني بازيكني كه سابقه حضور در تورنمنت هاي بزرگ را دارد هم بي دليل اخطار مي گيرد و امير قلعه نوعي بنا به گفته خودش به فرهاد مجيدي بخاطر مردم  زمان زيادي بازي مي دهد و سر انجام پس از بازي هم بهانه جوئي هاي از نوع امير قلعه نوعي دارد كه دشمن پنهاني وجود دارد كه  مي خواهند او را زمين بزنند و از همه بدتر مدير بالاي سر او است كه همه كاسه و كوزه اين بازي را به سر تيم ملي ميشكند  و مي گويد خلعتبري تمارض كرده كه در بازي  نيمه نهائي بوده است و اين در حالي است كه بايد اين گفته خودش را اثبات كند   حكايت رحمتي هم جالب است كه در اقدامي عجيب پنالتي مي زند و پنالتي را خراب مي كند و كسي نمي داند به چه دليل قلعه نوعي چنين اشتباهي را مي كند و چرا امير حسين صادقي پنالتي مي زند در حاليكه همگان مي دانند اصولا او نمي تواند پنالتي زن باشد مي پرسيم اين همه هياهو و جنجال و احساسات كه در كنار الفاظ ركيك عليه خلعتبري در ميدان وجود دارد چه چيزي جز آماتوريزم كامل فوتبال ما را نقش مي زنند ؟

صحنه دوم :

بازي پرسپوليس و پيكان است جائي كه پرسپوليسي ها هم احساسي بودن خود را اثبات مي كنند در جريان بازي به بازيكنان مي نگريم  همه بازي تحت تاثير احساسات است و اوج اين احساسات استفاده از كريمي است كه تنها كارش در زمين چند دريبل زني بي دليل است  كريمي زماني به ميدان مي آيد كه تماشاچي او را صدا مي زند و يحيي گلمحمدي كه قبلا احساساتي عمل كردنش را در آخرين برنامه 90 در سال 91 ديده ايم اعلام مي كند كه كريمي آماده نيست اما او بازي مي كند اين تمامي درد پرسپوليس نيست عادل كلاه كج به چه دليل به ميدان مي آيد ؟ چرا مهدوي كيا كه در برنامه 90 از آمادگي بدني خود سخن مي گفت با لباس شخصي كنار باقري مي نشيند ؟ در پيكان چه خبر است ؟ زنيد پور بي انگيزه است و با حقي سر يك ضربه آزاد نزديك است گلاويز شوند  مبعلي و كاملي مفرد روزگاري ملي پوش بودند اما  حالا حتي در حد دسته اولي پيكان نيستند آنها بي انگيزه هستند  و از اين حوادث زياد در فوتبال يكشنبه است

صحنه سوم :

بازي منچستر يونايتد و چلسي است بازيكنان به زمين مي روند با بازيكن آفريقائي تبار چلسي در زمين است گل پيروز بخش خود را مي زند اما تورس كه براي اتلاف وقت تعويضش صورت گرفت صدايش در نمي آيد در چلسي تري و لمپارد بازي نمي كنند  چون نام دارند اما چون كريمي و مجيدي به نام آنها بها داده نمي دهند و از بهترين ها بازي مي گيرند فن پرسي و روني و گيگز هم نامشان باعث نمي شود كه در زمين باشند  در جريان بازي الفاظ زشتي كه نثار خلعتبري مي كنند به آنها نمي دهند  گيگز 40 ساله به ميدان مي آيد او انگيزه دارد او بر خلاف امثال كاملي مفرد و مبعلي و ... نيست كه از فوتبال خسته باشد اما به اصرار در  تيم بازي مي كند بازي منچستر يونايتد و چلسي صحنه هاي زيبا دارد و سرعت دارد و تاكتيك دارد و آمادگي روحي و بدني دارد آري فوتبال حرفه اي تفاوت خودش را با زرد و قرمز و آبي هاي آماتوريزم ايران نشان مي دهند و به ما مي گويند چرا بايد فوتبال ما براي جام جهاني رفتن در مصاف با ازبكستان و لبنان و قطر با مشكل رو به رو بايد شود زيرا آمادگي ندارد و همه فوتبال ما حرف است و حديثهاي بي معني ...

حكايت غريبي نيست ولي ...

 تيم استقلال براحتي دو امتياز بازي در برابر الريان را از دست مي دهد به اين دليل كه جاشيه اي به نام ماليات گريبانگرش را مي گيرد  چرا؟

رفيق تاجري كه اين روزها به نام بيزنس من (business man)خوانده مي شود مي گفت چند سال پيش در يك كشور اروپائي در مورد يك  همكاري اقتصادي با شركاي اروپائي خود سخن مي گفته است و پيشنهاد داده كه اگر بر يك روش ديگر آن فعاليت را انجام بدهند مي توانند ماليات فرار كنند و مبلغي در هزينه ها صرفه جوئي كنند  و شريك آلماني او با تعجب پرسيده است كه چرا بايد چنين كاري كرده و حق ملت و كشور راضايع كنند

اين طرز تفكر كه ريشه بر انديشه ملت و عملكرد دولتها دارد در بسياري از نقاط جهان معناي مختلفي دارد و شايد فرار از ماليات را نبايد مختص ايران دانست زيرا شاهديم در بسياري از كشورها با اين مسئله رو برو هستيم اما نوع برخورد با اين معضل اجتماعي فرق مي كند در بسياري از نقاط جهان سيستمهاي مدون مالياتي وجود دارد كه ماليات در هنگام اخذ در آمد پرداخت مي شود و حتي كسر مي شود و تنها به وجدان عمومي واگذار نمي شود اعمال فشارهاي قانوني شديد بخش ديگري از اخذ ماليات است و در بسياري از كشورها به محض يافتن چنين سردر گمي در پرداخت ماليات افراد را در هر موقعيت  اجتماعي كه باشند نقره داغ مي كنند اما حكايت كشور ما بسيار جالب است

 در حاليكه يك كار گر و يا كارمند در هنگام دريافت دستمزد خود ماليات خود را كسر شده مي بيند در كشور ما ماليات بر روي دستمزدهاي كلان همچنان با معضل رو به رو است و از آن بد تر نحوه مقابله با پرداخت عجيب تر است  اين كه اختلاف مالياني مي تواند در پرداخت ها وجود داشته باشد در همه جا وجود دارد و كد اقتصادي و فاكتور رسمي يكي از راه كارهاي كنترل گردشهاي مالي است اما اين كه شاهديم در كشور ما شخصي چون افشين قطبي كه از سرزمين آمريكا آمده و در اروپا سالها كار كرده است بخاطر عدم پرداخت مالياتي همچنان بدهكار به فوتبال اين مرزو بوم بوده چندان عجيب نيست اما اين كه ايشان در همان روزگاري كه سر مربي تيم ملي فوتبال ما بوده به خاطر عدم پرداخت مالياتي تيم ملي را در روزهاي آخر پيش از حضور در جام ملتهاي آسيا 2010 تنها مي گذارد اتفاقي است كه تنها در فوتبالفارسي حاصل مي شود و اين كه پس از چندين سال هنوز فوتبال ايران 200 ميليون تومان كه معادل 55000 دلار مي باشد را از ايشان طلبكار است  از شاهكارهاي فوتبال ما است اين اتفاق قديمي اين روزها در استقلال هم رخ مي دهد مجتبي جباري در تمرين تيم استقلال جهت حضور در مسابقات ليگ قهرمانان آسيا شركت نمي كند زيرا معتقد است كه ممنوع الخروج است اين اتفاق در حالي مي افتد كه گفته مي شود همين مشكل را امير قلعه نوعي نيز دارد و در اين ميان آن چه كه مهم نيست حيثيت و آبرو نماينده فوتبال ايران در آسيا است وقتي مي بينيم سر مربي سابق تيم ملي فوتبال ايران مالياتش را نداد و به همين دليل  به تيم ملي ضربه زد و يا اين كه امروز جباري همين كار را مي كند آيا نبايد به اين مسئله بيانديشيم كه مقصر اصلي اين ماجراها كيست ؟ اين همه گنگي در پرداخت ماليات نبايد در قراردادهاي اوليه لحاظ مي شده است ؟ اين قراردادهاي فوتبال ايران چگونه  است كه  تكليف ماليات كه از اصول اوليه هر مبادله تجاري است مشخص نيست و اگر هم هست چرا كسي مسئوليت آن را بر عهده نمي گيرد و با قهر و فرار و رها كردن تيم ضربه به ملتي مي زند كه بيشتر اقشارش علي رغم قابليت هاي بيشتر و در آمد كمتر مالياتشان مي پردازند ؟

گناه اين مردم چه بود كه آقاي قطبي براي فرار از ماليات تيم ملي آنها را رها كرده بود ؟ و اين مردم به چه دليل بايد شاهد آزار روحي عدم حضور مجتبي جباري ها در تمرين استقلال باشند ؟ اين چه قرار دادهائي است كه روزي مي شنويم بازيكن هپاتيت گرفته در باشگاه پرسپوليس بي هيچ دليل ميليونها پول مي گيرد و يا قرار داد با دنيزلي منعقد مي شود اما او به تهران نمي آيد كه هيچ بلكه با تيم ديگري قرار داد مي بندد؟   اين فوتبال پر سرو صدا و بي افتخار و تا حد زيادي رنج آور به چه دليل بايد تنها در آمد داشته و قراردادهاي مشكوكي به امضا برسد تا نه تنها پرداخت ماليات كه حق مسلم هر دولتي براي ارائه خدمات به كشور است قابل وصول نباشد بلكه صاحبان اين در آمد نظير امثال دنيزلي و قطبي و حالا جباري اين گونه طلبكارانه با ملت ايران برخورد كنند ؟ مديران باشگاه ما چه قراردادهائي را به امضا رسانده اند ؟

و تيمهاي ما همچنان دچار حاشيه هائي مي شوند كه شايد با اندكي تفكر به راحتي قابل حل بودند

قلم .....

بار ديگر سردار سرخها به يك باره سخني گفت و به قول قديمي ها سبوئي بشكست و آبي بريخت

سردار رويانيان معتقد است كه داوري ها در بازي با پرسپوليس پر از اشكال است و تمامي درد هاي پرسپوليس در فصل جاري و در نيم فصل دوم كه اين تيم قديمي تحت مديريت ايشان اداره مي شد رابطه مستقيم به داوري دارد در اين مقاله سعي نداريم كه بگوئيم  داوري ما مشكل ندارد زيرا همه مي دانيم اين داوري و به اصطلاح دپارتمان آن سالها است با مشكل مديريت و دانش و فن آوري و عدالت و نوع آوري و پاسخ گوئي رو به رو است آن گونه كه در كميته هاي بين المللي و بازاريابي و انضباطي و جوانان و سالني و فني و به طور كلي در تمامي قسمتهاي اين فدراسيون وجود دارد  اما  از همين كميته داوري بوده كه داوري به ميدان آمده كه در بازي گل گهر و پرسپوليس در بازي برگشت گل با دست زده شده هادي نوروزي را سالم مي گيرد از همين كميته به قول سردار رويانيان تباني گل محمد پروين در بازي رفت گرفته نمي شود مگر سپاهان به خاطر ضعف داوري ده نفره نشد و  بازي را نباخت ؟

سردار رويانيان از آفسايد هاي بي دليلي مي گويد كه در موقعيت هاي تك به تك گرفته شده است مي پرسيم مگر هادي نوروزي در همين بازي در موقعيت تك به تك قرار نگرفت آيا آن را تبديل به گل كرد ؟ در بازي برگشت با صبا قم انصاري فرد تك به تك را به گل تبديل نكرد  پس اين كه تمامي مشكلات ما ارتباطي به آفسايد اشتباه است معنا ندارد  مي گوئيد در بسياري از بازي ها پنالتي تيم ما را نگرفتند مي پرسيم آيا مطمئن هستيد همه آن پنالتي ها چون پنالتي ها بازي گل گهر نمي شد ؟ مي پرسيم پرسپوليس در نيمه دوم با آلومينيوم چه تيمي بود ؟ اين تيم ناي بازي كردن نداشت مي پرسيم تمامي مشكلات سرعت و تاكتيك و هماهنگي و بي انگيزگي اين تيم ارتباط به داوري دارد ؟ روي نيمكت پرسپوليس دو خريد گران جناب سردار كه بدون سر مربي آنها را انتخاب كرده يعني قاضي و انصاري فرد بودند آيا اين افت بازيكنان هم به داوري ربط دارد ؟ شهاب گردان با مبلغي هنگفت به اين تيم آد و بعد رفت ؟ بازيكني چون عادل كلاه كج به اين تيم به چه دليل آمده است ؟ در تيم پرسپوليس بارها ضعف در نيروي انساني داشته ايم آيا اين ارتباط به داوري دارد ؟آيا انتخاب سر مربي چون خوزه مربوط به داوري است ؟آيا عقد قرار داد با مصطفي دنيزلي به مدد يك سال و نيم كه تنها  نيم فصل آن اجرا شد و كسي ندانست چرا دنيزلي به اين قرار داد راحت پشت مي كند تقصير داوري است ؟ راستي به چه دليل دنيزلي در تركيه مربيگري مي كند و ما نمي پرسيم بر سر پول اين ديار چه آمد ؟

مي گوئيد داوري باعث شده كه دستور انصراف از بازي ها را بدهيم  مي پرسيم اين اقدام بر اساس كدام تجربه  و دانشي گرفته مي شود ؟

آقاي سرداررويانيان! به ياد داشته باشيد اين تيم از تيم شاهين آمده كه حتي وقتي منحل شد تصميم گرفت ادامه دهد و تبديل به پرسپوليس شود اين تيم  متعلق به شما نيست كه چون يك مغازه  كر كره آن را بخواهيد هر موقع پايين كشيده و تعطيلش كنيد اين تيم نه تنها از اشتباهات داوري كه از اشتباهات مديريتي در اين ماه ها رنج مي برده است چرا در هنگام اشتباهات مديريتي در اين باشگاه سخن از ترك و كناره گيري نمي شود ؟  از شما مي پرسيم  در طي اين سالها كه بعنوان مدير سوخت رساني بوده ايد و مشكلات بي شماري سوخت نامرغوب نصيب مردم شد بايد از رانندگي و اتوموبيل راني دست مي كشيديم ؟آيا اگر در راهنمائي و رانندگي اگر پليسي اشتباه كرد بايد بگوئيم كه ديگر رانندگي نمي كنيم ؟

آقاي رويانيان ! اين حرفهاي شما حكايت  روزگار دور را تداعي مي كند كه وقتي باختي پيش مي آيد بهانه مي كرديم و جر زني مي كرديم

آقاي رويانيان تقصير چه كسي است كه پرسپوليس آن چنان سر مربي بي تجربه اي دارد كه بخاطر يك اوت با كمك داور بحث مي كند ؟ اين سر مربي از روزي كه به اين باشگاه آمده در دو بازي اخراج شده است

آقاي رويانيان ! تقصير داوري است كه پرسپوليس اين همه بي انگيزگي در حركاتش ديده مي شود و بدنهاي بازيكنان در نيمه دوم كم مي آورد ؟

آقاي رويانيان ! درد پرسپوليس همين حرفهاي غير كارشناسانه و سخنان بر پايه احساسات است اين تيم تبديل به ملك شخصي شده كه حتي در روزگار علي عبدو كه ملك شخصي هم بود چنين رفتاري با آن نمي شد

بي دست دگر

هيچ عاشق خود نباشد وصل جو

كه نه معشوقش بود جوياي او

هيچ بانگ كف زدن نايد به در

از يكي دست تو بي دست دگر

مولانا "مثنوي دفتر سوم "

در خبرها خوانديم كه امير قلعه نوعي و كارلوس كي روش در فرودگاه شيراز گفتگوئي كوتاه داشته اند كه در آن امير قلعه نوعي سعي داشت كه مسئله رحمتي را با كي روش در ميان بگذارد ولي كي روش تنها با كلمه " انشا الله " وعده ديدار را به روز دگر و شايد هيچ روز داده است

سالها است كه با حكايت غريبي روبه رو هستيم و آن در اين مسئله است كه سر مريبان تيم ملي در حصاري آهنين بي هيچ توجيهي حبس شده اند و دل به كميته فني داده اند كه همه  معتقدند كه تنها نمادي از " فني " بودن را دارد اين حكايت در مورد سر مربيان خارجي تيمهاي ملي دردناك تر است زيرا سر مربيان داخلي چون دائي و قلعه نوعي آقا جلال طالبي و منصور خان پورحيدري و... مطلع از شرايط فوتبال ايران بوده اند با روانشناسي و جامعه شناسي و آداب و رسوم آن آشنا هستند و  مي دانند كه مديريت قبيله اي و كدخدا منشي و پيش كسوتي مي تواند خيلي از دردهاي فوتبال را حل كند اما مرداني چون بلاژويچ بايد خداداد و مجيدي  را از دست بدهند برانكو بايد مدتها دردي به نام هاشميان را داشته باشد و حالا كارلوس كي روش بايد با رحمتي لج بازي كند و حال كه قرار است مسئله حل شود باز هم جنجال بر پا مي شود جنجالهائي چون اين كه دانيال داوري با دلالي برادر فردوسي پور به تيم ملي آمده است و يا اين چرا فردوسي پور در لابي خانه كي روش ديده شده است در حاليكه در اتاقهاي بي شمار فدراسيون فوتبال و وزارت ورزش در خيابان ورزش مي تواند مكانهائي به نام اتاق فكر ساخت و براي سر مربيان تيمهاي ملي دفتر كاري مهيا كرد كه با وقت قبلي بتوانند دست به سوي نيروهاي داخلي با تجربه دراز كنند چرا بايد كي روش از طريق غير مستقيم مترجم و يا برخي از روزنامه ها و خبر گزاري هائي كه او دوست دارد از حكايت هاي بيرون تيم ملي خبر داشته باشد ؟ چرا امير قلعه نوعي گه سر مربي تيمهاي بزرگ ما در سالهاي اخير بوده و شاهديم در تراكتور سازي و سپاهان و استقلال و تيم ملي مربيگري كرده نتواند واسطه اي شود تا مشكل رحمتي و تيم ملي را بر طرف كند خود كارلوس كي روش در منچستر يونايتدي مربيگري كرد كه اختلافهاي بزرگ با سيستم قبيله اي و رئيس قبيله اي چون فر گوسن حل مي شد به عنوان مثال به ياد داريم در سال 1998 و پس از اخراج ديويد بكهام در بازي حذفي جام جهاني در برابر آرژانتين كه با زيركي سيمئونه هافبك آن روزهاي تيم ملي آرژانتين و سر مربي فعلي آتلتيكو مادريد همراه بود او مورد هجوم گسترده مطبوعات آن كشور قرار گرفته و همه او را مسبب حذف تيم بسيار خوب تيم انگلستان مي دانستند اما درايت فرگوسن نه تنها بكهام را نجات داد بلكه باعث شد منچستر يونايتد در سال 1999 قهرمان  رقابتهاي  ليگ قهرمانان باشگاه هاي اروپا شود در همان تيم منچستر يونايتد بخاطر داريم كه در سال 2006 شيطنت كريس رونالدو باعث شد كه وين روني در بازي حذفي پرتغال و انگلستان اخراج شود در بازگشت خشم مردم انگلستان و اختلاف هاي روني و رونالدو مي توانست كار را براي منچستر سخت كند اما بار ديگر گفتگو همه چيز را حل كرد مي پرسيم چرا چنين فرهنگي كه براي كي روش بايد طبيعي باشد اين همه دور از او است ؟ جواب ساده است كي روش در فدراسيون فوتبال يكه تازي مي كند و نه كميته فني و نه مديراني دارند كه بتوانند  به تيم ملي كمك كنند امروز مي پرسيم اگر امثالي چون آقا جلال طالبي و امير قلعه نوعي و حسن آقا حبيبي و منصور خان پور حيدري در كميته فني تيم ملي بودند آيا كي روش اين گونه رفتاري داشت ؟ چرا بايد فوتبال ما با " انشاالله " كي روش به اضطراب رود بازي با قطر و لبنان و كره جنوي خيلي نزديك است اما فوتبال ما همچنان دستهاي زيادي دارد كه مي خواهند بي دست دگري بزنند افسوس

بلوك مردم چه شد؟

قصه خصوصي سازي استقلال و پرسپوليس مدتها است كه تبديل به شوخي مضحكي شده است سالها است كه مي شنويم قرار است اين دو باشگاه مردمي سر انجام روزي به مردم واگذار شوداما هر سال دريغ از پارسال اما به نظر مي آمد كه اين وعده سر انجام در سال جاري به تحقق برسد كه ناگهان به گونه اي ديگر شد از سوي وزارت ورزش دو ورزشگاه شهيد كشوري و درفشي فر به دو باشگاه واگذار شد تا اين دو باشگاه به اصطلاح با سرمايه و بيلان مثبت وارد بازار فرا بورس شود اما سوال اين بود وقتي به گفته خود متوليان طرح اهداي اين دو ورزشگاه اين دو مكان تنها 30 ميليارد تومان ارزش دارند چگونه مي توان تصور كرد تيمهائي چون استقلال و پرسپوليس كه حداقل در سالي نزديك به 15 ميليارد هزينه دارند و سالها است كه بدهكار هستند داراي بيلان مثبت مي باشند؟ اما سعي كرديم اين حكايت را به  اين مسئله سوق دهيم كه بدهي هاي گذشته شايد به يك باره حذف شوند و از نقطه صفر شروع كنيم  سوال بعدي در مورد نحوه در آمد زائي اين دو باشگاه بود كه هنوز مشخص نيست سرمايه گذاران چگونه با اين گونه دخل و خرج اين دو باشگاه  علاقمند به سرمايه گزاري در اين دو باشگاه باشند ؟ در ادامه  اين سوال اين مسئله عنوان مي شود شايد با تغيير مديريت مصرف گراي دولتي كه همه چيز را از دولت مي خواهد و چون بخش خصوصي نيست كه دخل و خرج برايش مهم باشد بتوان به آينده اميدوار بود اما اعلان اين مسئله كه تنها بين 5 تا 10 % سهام اين دو باشگاه در فرابورس واگذار مي شود و بقيه سهام به صورت بلوكي در آينده نزديك به بازار بورس مي آيد مسئله را پيچيده كرد خصوصا آن كه همه مي دانيم سهام بلوكي  كاملا با مفهوم خريد سهام توسط مردم وشعارهاي واگذاري سهام به مردم فرق دارد  در بازار سهام كساني قادر به خريد سهام بلوك هستند كه داراي سرمايه هاي فراوان و عمدتا شركتهاي شبه دولتي و يا اين كه افرادي هستند چون حسين هدايتي و يا گروه هائي كه خريد سهام تيم راه آهن را تقبل كردند در مورد حسين هدايتي شاهد بوديم كه او با هر نوساني تصميم مي گيرد كه تيمداري كرده يا اين كه نكند سرنوشت تيم استيل آذين تهران را كه بخاطر داريم ؟ و حالا خبر مي رسد كه باشگاه هاي ملوان و گهر دورود هم با بلا تكليفي تك سرمايه گزاري چون هدايتي براي ادامه و يا توقت سرمايه گزاري  مواجه است ؟ اين كه گفته مي شود هدايتي براي اين كه علاقمند به فوتبال است  دست به اين سرمايه گزاري مي زند همواره مورد ترديد بوده است اما بر فرض اين كه اين ادعا صحيح باشد آيا بايد بپذيريم افراد ديگري از سر دلخوشي وارد فوتبال مي شوند ؟ و از سوي ديگر در ميان اين همهمه حكايت واگذاري سهام به مردم چه صيغه اي است ؟ مردمي  كه نمي دانند بلكوك ها 90% باقي مانده متعلق به چه كساني خواهد بود چگونه مي توانند در اين 10% شايد و اما ارائه شده در پايان سال سرمايه گزاري كنند ؟ بعنوان كساني كه مي خواهند در اين امر سرمايه گزاري شركت كنند آيا نبايد از متوليان سهام پرسيد تكليف بدهي هاي دو باشگاه پرسپوليس و استقلال كه سر به فلك مي كشد بر عهده چه كساني غير ازسهامداران آينده خواهد بود ؟از آينده سخن گفتيم وقتي مردم تنها مي توانند در 10% مديريت حضور داشته باشند وبقيه سهام به احتمال زياد به شركتهاي نيمه دولتي و يا افراد متولي چون حسين هدايتي ها واگذار مي شود كه روزي به دنبال ساختن استيل آذين قطب سوم هستند و حالا مي بينيم با گهر دورود و ملوان هم ممكن است همان گونه رفتار كنند؟ به نظر مي رسد بازي سهام دو باشگاه استقلال و پرسپوليس همچنان در حد يك بازي و واگذاري آن به مردم به طور حتم يك شوخي بزرگ است وقتي مي انديشند اين دو باشگاه با يك ملك 30 ميليارد توماني بيلان مثبت دارند و براي واگذاري سهام 5 تا 10 در صد اين دو باشگاه حكايت شايد و وقت ديگر هست پس بهتر است به اين حكايت ها نيانديشيم و بگوئيم اين دو باشگاه حالا حالا ها بايد به دور خود بچر خند و مالكيت هاي بخش خصوصي وجود نداردو مهمتر از همه اين حكايت ها وقتي فوتبال در اين ديار تنها هزينه دارد چگونه مي توان از واژه هاي سهامي كردن آنها در حالي صحبت كرد كه مفهوم ضرر حداقل در ظاهر در آن آشكارا است  راستي بلوك مردم كجا بود؟

قصه  امير فوتبالفارسي

امير قلعه نوعي يكي از موفق ترين سر مربيان فوتبال ايران است و علت اين امر به غير از هوش و تجربه اي كه دارد به اين مسئله بر مي گردد كه او بخوبي  با فوتبالفارسي آشنا است

بي هيچ اغراق بايد گفت كه امير قلعه نوعي نمادي از فوتبالفارسي است امير بخوبي مي داند كه در اين فوتبال چگونه حرف بزند و رفتار كند و بازيهاي پشت پرده را مي داند و با مديريت فارسي مي تواند سازش كند و نگذارد كه اسير بازيهاي مديران سياسي شود و در اين فوتبال موفق باشد اگر امير گاه به گاهي اشتباه مي كند  و مثلا سخناني چون حكايت هاي " كل يوم " پيش آيد و يا درگيري هائي با قديمي هاي استقلال چون زنده ياد ناصر حجازي  داشته و كارش با حاجيلو و مايلي كهن به دادگاه بكشد و  " عزيزم " و " بزرگوار " و... به عادل مي گويد به اين دليل است كه از ياد مي برد موفقيت او در فوتبال ما به اين علت است كه امير قلعه نوعي و نه كساني كه او مي خواهد اداي آنها را دربياورد

او بد دهني مي كند و خشمگين و گاهي از كورده در مي رود و سو رفتاري از خود نشان مي دهد  فرا فكني مي كند و لي  بسيار اوقات  او موفق هم بوده است  و اين امير قلعه نوعي همان كسي است كه بارها قهرماني و نايب قهرماني به ار مغان آورده است و نمي توان گفت كه موفقيت هاي او ناشي از شانس و اقبال و يا برخي از شايعاتي كه پشت سر او است    شكل گرفته است اما با اين همه  امير قلعه نوعي در رده بين المللي موفق نيست و نبوده است و اين تنها مربوط به امير نيست زيرا فوتبال ما با مقوله فوتبال بين المللي مشكل دارد كه نمونه آن سخناني چند روز اخير امير قلعه نوعي است امير مي گويد ادعاي  كارشناساني كه مي گويند دلايل عدم نتايج مناسب تيم ملي در مسابقات مقدماتي 2014 دليلي بجز  كيفيت نازل ليگ فوتبال ما و از جمله دربي و يا بقول عادل فردوسي پور ال كلاسيكو فارسي نيست حرف اجنبي پسند است امير قلعه نوعي معتقد است كه تيم ضعيف ملي ما ربطي به كيفيت  ليگ نازل ما   ندارد  امير قلعه نوعي از فوتبال بين المللي دور است سخن ما از تاكتيك و تكنيك و آمادگي بدني و رواني و تجربه نيست بلكه تفكر امير است كه معتقد نيست فوتبال يك ديار زماني موفق خواهد بود كه ليگ قوي داشته و يا بازيكنان لژيونر فراواني در ليگهاي ديگر دارند بعنوان نمونه اسپانيا سالها است كه صاحب بيشترين افتخار در عرصه باشگاهي و ملي است همين اتفاق براي آلمان هم افتاده است و ليگ بوندس ليگا شايد پايين از سطح ليگ برتر انگلستان باشد اما ريشه بومي تري دارد انگلستان با كمبود نيروي انساني و اختلافات مواجه است كه ليگش نمي تواند تيم ملي خوبي بسازد اما در هيچ كجاي دنيا چون امير قلعه نوعي بي اعتنا به رابطه ليگ و تيم ملي نيستند هنگامي كه ليگ ما قوي نباشد به طور حتم تيم ملي خوبي نخواهيم داشت و شاهد خواهيم بود كه حتي در مسابقات نازل غرب آسيا هم حذف مي شويم وقتي بازيكنان ما چون ياران استقلال و پرسپوليس در يك بازي نمي توانند 4 پاس صحيح و يا حركات تركيبي به نمايش بگذارند مي توانند در عرصه بين المللي موفق باشند ؟چرا امير قلعه نوعي با واقعيت به اين وضوح عناد دارد ؟ شايد اگر ديگر دست اندركاران فوتبال ما هم اين چنين به ليگ اهميت مي داند امروز تيم ملي ديگري داشتيم ليگي كه در شرايط بد و در زمين هائي چون آلومينيوم هرمزگان و صبا قم و ... برگزار مي شود ليگي كه با كمبود تماشاچي رو به رو است ليگي كه در بد ترين شرايط زمان بندي شده  به حركت خود ادامه مي دهد مي تواند توليد كننده و نيرومي محرك تيم ملي باشد؟تيمهاي ما از جمله موفق ترين آنها يعني تراكتور سازي و سپاها ن و استقلال چه نمايش خلاقي را مي دهند ؟چرا وقتي تيمهائي چون آلومينيوم و يا گهر در حد ليگ نيستند ليگ ما 18 تيمه برگزار و شتاب زده است ؟ وقتي سيستمي موجود باشد تيمها مي توانند براحتي مسير صحيح را ادامه دهند به تيم بارسلونا بنگريد اين تيم با كمك مربي كمك مربي سال گذشته خود همان بازي را انجام مي دهد كه با گوارديولا انجام مي داد در همين تيم بارسلونا بازيكناني چون پدرو و تياگو خودي نشان مي دهند به دورتموند بنگريم اين تيم با اين كه مورد هجوم تيمهاي ديگر قرار گرفت  و افت كرد اما امروز بار ديگر جز تيمهاي بالانشين بونديس ليگا است كشور برزيل اخطار به همه بازيكنان شاغل در ليگ هاي اروپائي كرده كه اگر خوب در آنا نيستند به ليگ داخلي بر گردند چون نگاه اسكولاري به ليگ داخلي برزيل به صورت جدي است و بعد از رو نالدينيو و پاتو سخن از حضور چند برزيلي معروف ديگر در ليگ آنها  نيز مي شود در ديگر كشورها هم ليگ مهم از بعد اقتصادي و اجتماعي و حتي ورزشي است اما بهترين سر مربي داخلي فوتبال ما از بعد كسب نتيجه در چند سال گذشته  به كساني كه واقعيت محض  تيم ملي خوب از دل باشگاه هاي بزرگ يك ليگ پويا بيرون مي آيد را سخناني نابخردانه و حتي بر پايه خيانت مي داند از امير قلعه نوعي نمي توان ايراد گرفت او نمادي از فوتبال بومي و سر در برف كرده اي است كه نام فوتبالفارسي به آن نهاده ايم    فوتبالي كه  مصرف داخلي دارد ولي در خارج از مرزهاي ايران عملا هيچكاره است

شيوا باشيم!!

روي پيشاني تصاوير و مجسمه هاي  شيوا يكي از خدايان و اساطير هند باستان سه خط خاكستري كشيده شده كه سه بي نوائي بشر را به تصوير مي كشد " جهل – خود پرستي – خشم

 اين بي نوائي ها ي انسان هستند

و شيوا خدا شد زيرا بر اين سه پديده غلبه كرد  شيوا پوست ببر كه نشانه شهوت و پوست فيل كه نشانه غرور و پوست گوزن كه نشان ذهن سرگردان است را به تن كرد تا بگويد براي قدرت بايد بر اين سه پيروز شد

 از شيوا سخن گفتيم تا بعنوان نمادي از آن براي اتفاقهاي امروز فوتبال از آن استفاده كنيم

آيا فوتبال ما نياز به قهر ديگري دارد؟ تيم ملي فوتبال در وضعيتي نه چندان اميدوار كننده در راه ادامه صعود به جام جهاني 2014 برزيل قرار دارد و در اين مقطع خاص نياز به آگاهي – هم دلي  خوش دلي دارد اما اين روزها سخن ها همواره از خشم – خود پرستي – خشم است

 سيد مهدي رحمتي از حضور در اردوي تيم ملي خودداري مي كند و خودش اعلام مي كند كه مشكل خستگي و خانوادگي دارد اين كه بازيكني خودش به عدم آمادگي خود اشاره كند به واقع عمل بدي نيست اما كارلوس كي رش به يك باره واكنش نشان مي دهد و مي گويد تا زماني كه او در تيم ملي ايران باشد از رحمتي دعوت نخواهد كرد كه البته اين نوع تهديد ها در فوتبال ما پديده جدي گفته نمي شود چون بارها شاهد نمونه هائي از اين ادعاها و سپ نقضش بوديم كه قصه خوزه و كريمي آخرين نمونه از آنها بود اما مي پرسيم به چه علت كي روش چنين واكنشي دارد ؟آيا شايعاتي كه گفته مي شود رحمتي به اين علت كه دروازه بان حاضر در ليگ دوم بوندس ليگا به تيم ملي دعوت شده از تيم ملي قهر كرده صحت دارد؟ تجربه نشان مي دهد كه رحمتي بي علاقه نبوده كه بي رقيب باشد حكايت هاي او با طالبلو را بخاطر داريم و حتي شاهد بوديم در روزهائي كه او در تيمهاي مختلفي چون سپاهان و مس و بار دوم حضورش در استقلال بوده هيچگاه رقيب قدري را روي نيمكت نمي ديده است  از سوي ديگر رحمتي بازيكني است كه از سر دمداران حركت عدم مصاحبه با رسانه بعد از درخشش ورزشكاران ديگر رشته ها در المپيك و انتقاد از فوتبال بوده است اين روزها هم شواهدي وجود دارد كه از اختلاف هاي او با نكونام پرده بر مي دارد اما اين يك سوي جريان است رحمتي سالها است كه بي وقفه در درون دروازه مي ايستد و حتي در بازيهاي آسيائي گوآنجو هم او را بعنوان يكي از بازيكنان بزرگسال به همراه تيم برده اند در ليگ امسال و سال گذشته در تقريبا همه بازيهاي استقلال حضور داشته و اين اتفاق در تيم سپاهان و حتي مس هم براي او رخ داده است  اين كه رحمتي فرسوده شده بارها از سوي رسانه ها عنوان شده است اما رحمتي امروز هيچ نشانه اي از فرسودگي ندارد او در وضعيتي خوب به سر مي برد و تيمش در صدر است و بسيار كم گل مي خورد پس بايد به شايعات توجه كرد ؟ در فوتبال ما چون بسياري از اتفاقات خشم و خود پرستي  و خشم حكمراني مي كرده اند همان طوري كه شهوت قدرت طلبي و غرور بي معنا و ذهن سرگردان از ابزارهاي اصلي مديريت در اين ديار بوده اند

مي پرسيم چرا از حكايت هاي شيوا سخن گفته نمي شود ؟ اين كه رحمتي مي گويد به صورت موقت از تيم ملي دوري مي كند چه شيوائي در كلام دارد ؟ چرا او بايد اين هم با راز از تيم ملي جدا شود؟ در فوتبال چون هر پديده ملي بايد يك اتحاد ملي باشد و شاهد بوديم بازيكنان بزرگي چون گونتزر در تيم ملي آلمان 1974  و پل برايتنر در 1978 و بازيكناني چون كانتونا و ژينولا از تيم ملي فرانسه پس از  بازيهاي انتخابي 1994 كه به حذف فرانسه گذاشته شد كنار گذاشته شده اند اما اول بايد ببينيم حكايت رحمتي چه چيزي است ؟ اگر او خسته و بي انگيزه است نبايد هم در تيم ملي حضور يابد و بايد به او فرصت ريكاوري بدهند ولي اگر قصه اي ديگر در جريان است جامعه علاقمند به فوتبال ايران بايد از آن باخبر باشند

فوتبال ما همچنان در انتظار پاسخي از سوي رحمتي و كي روش و يا مهمتر از آنها فدراسيون فوتبال ايران است فدراسيون فوتبالي كه در طي اين سالها بي مبالاتي ها زياد و سكوت هاي كش دار و عدم كنترل صحيح بر روي اعمال داشته است فدراسيون فوتبالي كه در بهمن و در هفته هاي ششم و هفتم دور برگشت اعلام مي شود كه قرار است برنامه ريزي جديدي براي ليگ و تيم ملي داشته باشد و يا اين كه انتخابات هييات فارس آن باطل مي شود اما كسي آن را اعلام نمي كند چون علي كفاشيان  قبلا نسخه اي ديگر را اعلام كرده و يا شاهديم رياست به زور و چسبيده شدن ها ادامه دارد سراسر از ضعف مديريت در اين فوتبال نمايان است در هر حال به انتظار مي نشينيم و هشدار مي دهيم با اين روشي كه تيم ملي پس از بازي با ازبكستان در پيش گرفته نه تنها گفته جناب تاج كه مي گويد حتي ممكن است بعنوان تيم اول صعود كنيم غير عقلاني به نظر مي رسد بلكه حتي روياي حضور در مرحله پلي آف هم كه به نظر مي رسد بايد نگاه جدي به آن داشته باشيم هم دور تر مي شود

 

هلينو هررا ...

در تاريخ فوتبال جهان شك هلينو هررا يكي از مشهور ترين سر مربيان و چهره هااست

هلينو هررا با تيم بارسلونا  دو جام حذفي و دو جام ليگ اسپانيا و با تيم اينتر ميلان دو بار قهرمان اروپا و سه بار قهرمان ليگ ايتاليا شد اما آن چيزي كه او را فراتر از اين حكايت ها كرد نوع بازي بود كه تيمهاي او ارائه مي دادند و به نام كاتناچو از آن ياد مي شد

 در زبان ايتاليائي كاتناچو به معناي قفل است و در فوتبال به نام سيستم دفاعي مخربي ياد مي شود كه مي تواند تيمهاي بزرگ را با گرفتن فضا و يارگيري هاي من تو من زمين گير كند   اما با اين همه نبايد گفت هررا تنها به اين دلايل مشهور شده است  او سر مربي بود كه با اظهار نظر هاي جنجالي و اعمالي كه انجام مي داد جهان فوتبال را تحت تاثير قرار داده بود

زماني كه هررا در تيم رم به پست سرمربيگري منصوب شد تيم پايتخت نشين تنها يك سال و در سال 1941 قهرمان شده بود و هررا مي گفت دليل قهرماني رم در آن روزگار اين بود كه موسيليني ديكتاتور فاشيست دوره جنگ سرمربي آن بوده است !! روزي در همين تيم وقتي شنيد كه تاكولا بازيكن جوان اين تيم دچار بيماري قلبي  است خوشحال نشد و او را به ساحل برد و در سرماي ساحل تمرين داد و اين بازيكن سرما خورد و تب كرد و بازي را مشاهده كرد و بعد مرد!!

در سال 1962 وقتي يوونتوس  رقيب سنتي اينتر در رقابتهاي اروپائي حذف شد او آشكارا شادي كرد

هررا در زمان خودش جنجالي تر از برايان كلاف سر مربي جنجالي ناتينگهام فارست و يا خوزه مورينيو بود كه چون او هم در ايتاليا و تيم اينتر و هم در اسپانيا ولي بر خلاف او در رئال مادريد مربيگري كرده بود

 

به فوتبال ايران باز مي گرديم  دو تيم استقلال و پرسپوليس در دو بازي اخير خود با نمايش نا اميد كننده اي سعي داشتند كه خود را براي دربي نگاه دارند و عملا زمزمه يك دربي خسته كننده ديگر را در گوش ما بخوانند و اين در حالي است كه دست اندركاران اين دو بسيار اصرار داشتند كه اعلام كنند دربي بي تاثير است مي پرسيم كه چرا دست اندركاران اين دو تيم حرفهائي مي زنند كه به مراتب عجيب تر از سخنان هررا در روزگاران گذشته است ؟ اين دو تيم با مشكلات روحي چون بقيه فوتبال ايران رو به رو هستند اين دو تيم بي دليل مي خواهند اين مشكلات را نفي كنند و نمي دانند در بزرگترين تيمهاي دنيا هم مسئله حريف مستقيم شرط بزرگي براي ادامع راه است كه نمونه واضح آن تيم بارسا است كه به محض اي كه فاصله اش با رئال مادريد با عدد شگفت انگيز 18 رسيد نه تنها در نيو كمپ  در چارچوب كوپا دو ري با مالاگا در بازي رفت به تساوي 2- 2 رسيد بلكه  بازي برده در برابر سويا در خانه آن تيم را مي بازد

 دو تيم پرسپوليس و استقلال در بازيهاي اخير خودشان به سختي 4 امتياز كسب كرده اند و آمارها نشان مي دهد كه بيش از 80 در صد بازي در ميانه ميدان بوده اند و تعداد موقعيت هاي دو تيم به اندازه انگشتان يك دست در دو بازي اخيرشان نبوده است  دو تيم در تعويض ها محتاط هستند امير قلعه نوعي عملا با تعويض هاي شتابزده برهاني و حاتمي در بازي با ملوان  نشان داد كه تحت فشار دربي است و گلمحمدي هم در بازي خانگي در برابر تيم سيزدهم جدول يعني داماش در نيمه دوم يك تيم ترسو را به ميدان فرستاد و حاضر نشد كه با قاضي و انصاري فرد دامنه حملاتش را گسترش دهد شايد از ديد همگان اين كارها طبيعي باشد اما مشكل از زماني شروع مي شود كه مي خواهيم به زور بگوئيم كه دربي اهميت ندارد كه به واقع دارد و اين اتفاقها چون سخنان هررا منشا غير اصولي دارد و همه مي دانيم دربي 76 مهم خواهد بود و ترسي عظم گريبان ما را گرفته كه با اين روند ممكن است دربي سردي باشد و اميد داريم كه اين چنين نباشد

از ايويچ تا كي روش

هنوز جمله مشهور توميسلاو ايويچ را در ذهن داريم كه مي گفت " من كارگر معدن طلا فوتبال ايران هستم " نمي دانم در آن روزگار به واقع ايويچ قصد داشت كه فوتبال ايران را متحول كند و يا اين كه اين جمله هم تنها يك ‍ژست تبليغاتي بود اما به هر حال واقعيت اين است كه فوتبال ايران علي رغم تمامي حاضري خوري ها و بي برنامگي ها و حضور پولهاي بي حساب دولتي و مديريت ضعيف باز هم نفس هائي  مي كشد

روزي كه بحث حضور ايراني هاي بزرگ شده در خارج از كشور در تيم ملي مطرح شد بهانه اين بود كه سازندگي نداريم و بعدها همين موضوع تبديل به اين حكايت شد كه اصولا استعدادي نداريم كه بخواهيم آنها را بسازيم  و چنين بود كه همه چيز را از ياد برديم و نا اميد شديم به همه چيزهائي كه هنوز مي توانيم داشته باشيم مشروط به آن كه مديريت منابع انساني و سرمايه گزاري و برنامه ريزي را مشق كنيم  نمونه واضح اين حكايتها را در قصه هاي خوب اين روزهاي فوتبال ايران مي بينيم

فوتبال ايران در بحران اقتصادي و تماشاچي است تماشاگر قهر با فوتبال ايران كرده است زيرا اميدهايش را پر ادعاهاي ناكاررائي در اين چند ساله بر باد داده اند اما در همين روزها با نگاهي موشكافانه مي توانيم هنوز اميد را ببينيم  در فوتبال ما سالها است كه مي گويند مربيان با دانش نداريم و يا حداقل مربياني كه قابليت داشته باشند كمتر ديده مي شوند و چنين است كه مربيان خارجي چون كي روش و حتي داخلي چون دائي و قطبي و قلعه نوعي كه به تيم ملي آمدند دستياران بزرگي را نداشتند در تيم ملي امروز ما اميد نمازي است كه از ديد كي روش بهترين گزينه دستياري است و در كنار او آقا جانيان است كه كسي نمي داند چگونه به تيم ملي رسيده است در تيم جوانان هم اكبر محمدي را داشتيم و در تيم ملي اميد ما منصوريان بي تجربه است اما در همين ليگ نصف و نيمه استعدادهاي مربيگري خوبي را مي يابيم نگاهي به مجتبي تقوي مي كنيم او با تيم سايپا خوب بازي مي كند تيم سايپا تيمي است كه ستاره هائي چون انصاري فرد و منوچهري را از دست داده است اما اين تيم خوب بازي مي كند  ديگر مثال را در مورد گلمحمدي مي زنيم تيم او بسيار بهتر از تيم ژوزه و دنيزلي و استيلي و دائي بازي مي كنند  حسين فركي ديگر مثال اين حكايت است فركي  سالها در تيمهاي ملي كمك بود اما شاهديم او هم با تيم نفت تهران و هم با تيم فولاد اهواز خوب نتيجه  مي گيرد و نمايش خوبي دارد آيا نبايد به اين مربيان اعتقاد بيشتري داشتيم ؟

 به دنياي بازيكنان بر مي گرديم چقدر براي امثال قوچان نژادها مقاله نوشتيم و از آنها تعريف كرديم ؟ چقدر بر سر تيم اعزامي به بازيهاي غرب آسيا كوبيديم ؟ چقدر گفتيم در ايران كه كشوري است جوان استعدادي يافت نمي شود اما در همين چند بازي اخير ليگ چند استعداد ناب و پر انگيزه و با روحيه مي بينيم  فرزاد حاتمي كه در هنگام گل زدن  ژست هاي مونتلار فوروارد سابق تيم رم را دارد به واقع خوب گل مي زند و سرعت دارد و باهوش است و مي تواند فوتبال ما را به حضور فوروارد سر زني خوب اميدوار كند امين موسوي هم پر روحيه است اين بازيكن در چند بازي اخير به استقلال اضافه شده و گل زن است و سرعت بالا و قدرت بدني خوب دارد و مي تواند در صورت گوش دادن به فرامين مربيانش به يكي از فورواردهاي خوب ايران تبديل شود  وقتي به اين جوانان نگاه مي كنيم به ياد  ايويچ و معدن طلاي ايران مي افتيم و همين طور به طعنه هاي بي معني كي روش كه ايران را فاقد از استعداد مي دانست و حكايت آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد را تكرار مي كند امير قلعه نوعي توانست براي فوتبال ما فرزاد حاتمي و امين موسوي را در فصل جديد هديه دهد گلمحمدي هادي نوروزي  و فشنگچي و انصاري فرد را احيا كند تقوي با تيم سايپا مدل هاي كوچكي از فوتبال با بر نامه را ارائه مي دهند و اين حكايت ها بسيارند اگر اسير حواشي نشويم اگر فرصت كار بدهيم  در استقلال بايد اسارت نامها را از ياد ببرند و به جواني و انگيزه حاتمي و موسوي بيش از جار و جنجال هاي بازوبند و بازيكنان مس بها دهند در پرسپوليس مي توانند از باقري ها مديران فني و مردان كار بلدي بسازند كه امثال مياچ و شيريني و دستياران بي خاصيت هلندي قطبي نمي توانند چنين باشند و در ماحصل كار بايد كي روش كه نزديك به دو سال است در ايران حضور دارد بسيار امثال حاتمي ها و موسوي ها و... را مي يافت و آن مضحكه سر مربيگري در بازيهاي غرب آسيا را نداشت  و اين قصه ادامه دارد" تورج عاطف"

 

بين المللي و محلي!

سالها است كه سخن از بين المللي شدن ها مي گوئيم و از حرفه اي بودن ها تعريف كرديم اما در ساده ترين مسائل هم قادر نيستيم كه بين المللي باشيم نگاهي به حوادث اخير بيافكنيم  قصه كاپيتاني در استقلال بايد تا اين اندازه مهم باشد اشتباه نكنيد معتقديم كه بازو بند كاپيتان يك تكه پارچه به قول امير قلعه نوعي نيست نشان كاپيتاني مفهوم رهبري مي دهد يعني كسي كه قادر به رهبري گروهي باشد و اين رهبر بايد تاثير گذار باشد و توجه كند و تصميم گيري صحيحي داشته باشد و تحمل خود را بالاتر از هم نگاه دارد آيا اين ويژگي هاي را در ميان مدعيان كاپيتاني در استقلال ديده ايم ؟ يك كاپيتان بين المللي خوب چه كسي  است ؟ براي بيان مثال  نگاهي به رهبران موفق  چند سال اخير فوتبال جهان يعني مرداني چون كاسياس و ژاوي و پويول و ... مي اندازيم اين رهبران نشانه هاي رهبري را كه ذكر كرديم بخوبي دارند آنها تيمهاي خود را بخوبي رهبري مي كنند بعنوان مثال كاسياس مشكل بزرگي كه با مورينيو دارد در اين نكته است كه روابط خوبي با بارسلونائي هائي چون ژاوي و پويول و ... دارد  و اين مسئله به مذاق مورينيو مغرور خوشايند نيست كه گويا پديده " پرتغالي ها" ما در مورد او هم صدق مي كند كه مي انديشند مركز جهان هستند كاسياس خونسرد است با او رفتار بدي مي كنند اما روي نيمكت مي نشيند و در طول سالهاي طولاني بازي خود هيچگاه دنبال حاشيه نبوده است و كم فروشي نكرده و منافع خودش را بر منافع تيمي ترجيح نداده است  و از همه مهمتر او يك برند موفقيت است او در وجه داخلي يعني در لا ليگا و چه در بعد جهاني تيم ملي اسپانيا عامل موفقيت  بوده است در فوتبال ما چه كاپيتان موفقي در سالهاي اخير مي توانيم بيابيم كه اين چنين بوده باشند ؟ مرداني چون نكونام و يا فرهاد مجيدي و يا رحمتي  چنين رفتارهائي داشته اند ؟ شايد مقايسه بي دليلي باشد كه كاسياس را با مردان فوتبال آماتور حرفه اي نما مقايسه كنيم پس به معيار هاي خود باز مي گرديم در فوتبال ما كاپيتان هاي ما چه كساني بوده اند ؟چه معيار هائي داشته اند ؟ بر خلاف نظر علي فتح الله زاده كه معتقد است مكتبي استقلال ندارد بايد بگوئيم كه فوتبال ما و تيمهائي چون استقلال امروز و تاج ديروز و پرسپوليس امروز و شاهين ديروز و پاس ديروز و كيان و دارائي و عقاب و ... مكتب دارند وبراي اثبات  اين معيارها به سخنان حسن آقا حبيبي اشاره دارم كه  مي گويد

" در روزگار ما تيمها و بازيكنان با هم قسم نامه امضا مي كردند " خود حسن آقا پس از اختلاف  با تيم شاهين دكتر اكرامي نمي توانست به تيم تاج منتقل شود زيرا بايد تكليف قسم نامه او مشخص مي شد اما در فوتبال امروزي به راحتي تيم را ترك مي كنند و حتي اعلام مي كنند دوست ندارند كه براي اين تيم بازي كنند علي رغم اين كه مخارج بي دليلي را برتيمي تحميل كردند فرهاد مجيدي تيم را به يك باره ترك مي كند به قطر مي رود و يا نكونام مجاني از اوساسونا  جدا مي شود اما اعلام مي كند باشگاه بايد به او چند صد هزار يورو در ازاي رضايتنامه از اوساسونا بپر دازد آيا اين گونه افكار شايسته كاپيتاني است ؟ رحمتي چند بار در هنگامي كه قرار داد داشته ناز كرده كه از تيم مي رود و اين مسائل فقط مختص استقلال نيست و يا حسن آقا حبيبي مي گويد " در تيم پاس تا 8 كاپيتان پشت سر هم معلوم بود " اين معيارها در تيمهاي ما وجود دارد فرهاد مجيدي مي گويد "خودم بازوبند كاپيتاني را به بازو جوان ترين بستم" آيا اين روش معناي مديريت مي دهد؟و يا جواد نكونام بي اين كه سابقه استقلالي شدن داشته باشد به صرف اين كه كاپيتان تيم ملي است خواهان كاپيتاني در استقلال بوده است مي پرسيم چرا اين قصه براي علي دائي رشد كرده در فوتبال مدرن آلمان نبوده كه حاضر نشد در حپور يحيي گلمحمدي و پيرواني در پرسپوليس و يا صادقي در سايپا اين كار را بكند ؟ از سوي ديگر گوئي يادمان رفته است كه رهبري در تيم با زور و اجبار حاضل نمي شود بلكه عامل توافقي و حتي در خيلي از وقتها انتخابي و يا حتي انتصابي است و به بازيكني ربط ندارد كه بخواهد به زور كاپيتان شود كه نمونه آن كاپيتاني پاتريك اورا در منچستر يونايتد در زماني است كه گيگز و اسكولز همچنان در تيم هستند بيائيم نگاهي به الگوهاي كاپيتاني خودمان يعني مرداني چون علي جباري و ناصر حجازي  و محمود بياتي و حسن حبيبي و پرويز دهداري و علي دائي ... و يا نمونه هاي خارجي چون توتي و رائول گونزالس و فرناندو هيرو و پويول و كاسياس و پيتر اشمايكل و بكن بائر و كرايوف و بابي مور و... بياندازيم و بيانديشيم كه اگر كاپيتاني بايد بر اساس منطق و رهبري باشد شايد خيلي از صداهاي امروز بايد خاموش مي شد

دستاورد ايتاليائي

اين كه مديري تصميم مي گيرد براي اطلاع از شرايط باشگاه داري ره به سوي سفري دور گذارد به خودي خود اتفاق بدي نمي تواند باشد اما به شرط اين كه چون هزاران سفري كه در طي سالهاي دور و نزديك به اسم تفحص و تحقيق شده و دستاوردي تبليغاتي آن هم براي خود مسافران داشته باشد نباشد به همين دليل دلمان مي خواست كه از آقاي رويانيان چند سوالي در مورد سفر ايشان داشته باشيم
1/ آقاي رويانيان ! آيا در اين سفر گالياني به شما گفت يك سر مربي را بعد از تشكيل تيم انتخاب مي كنند و بعد در نيم فصل او را منتظر خدمت مي كنند و نه اخراج و نه به سر تمرين مي فرستند ؟ آيا اين سر مربي كه عملا شخصيتي پس از دعواي با كاپيتانش نداشته را تخطئه مي كنند و بعد ليست بازيكنان مازاد او را قبول مي كنند ؟آيا در ميلان هم كميته فني با حضور سر مربي اخراجي سابق وجود دارد ؟آيا در ميلان كه در شرايط بسيار بعدي است با آلگري هم همان بازي را مي كنند كه با ژوزه كرده اند ؟ آيا در همان ايتاليا نديديد دانيل روسي ستاره بزرگ تيم رم به اين دليل كه با زدنك زمان سر مربي مشهور اين تيم مشكل دارد روي نيمكت مي نشيند و اظهار نظر هم نمي كند
2/آقاي رويانيان !آيا در ميلان به شما گفته اند بازيكني چون انصاري فرد كه اصولا پستي كاملا متفاوت با توماس مولر دارد را توماس مولر آسيائي است؟آيا بازيكني كه در يك سال اخير افت شديدي كرده به تيمي مي توان فرست كه فورواردهائي چون روبينيو و پاتو را دارد؟آيا از تيم رده دوازدهم ليگ  كشوري كه حتي نمي تواند سهميه كامل براي شركت در مسابقات قاره اي بدست آورد مي توان بازيكني به سري آ فرستاد ؟
3؟آقاي رويانيان ! مدرسه استعداد يابي رئال مادريد ديگر چيست ؟تا آنجا كه مي دانيم رئال مادريد از جمله باشگاه هائي است كه بر خلاف تيمهائي چون بارسلونا و آرسنال و آژاكس ... تن به سازندگي مي دهد نگاهي به تركيب امروز رئال مادريد مي اندازيم چند استعداد از مدرسه خود داشته است ؟شايد تنها كاسياس  مي پرسيم حالا كه  اين ايده مدرسه سازي را در ذهن داشتيد چرا با مظهر سازندگي باشگاه ها يعني بارسا قرار داد نبستيد ؟بارسا و مدرسه معروف مس آيا نامي بسيار مهمتر از رئال مادريد در عرصه سازندگي دارد آيا جناب استيلي كه بعنوان مطلع با شما آمده اند نمي توانستند حداقل اين اطلاعات كه هر اندك مطلعي از فوتبال را دارد به شما انتقال بدهند ؟
4/ آقاي رويانيان ! آيا در كشور ايتاليا هم شنيديد كه ادبياتي چون حكايت  دعواي شما با هدايتي و يا هدايتي با فردوسي پور و يا ... پيش آيد ؟ همين چند هفته پيش نبود كه در ويلاي لواسان آن همه شكر افشاني آشتي ها و دوستي ها شد و هنوز چند هفته اي نگذشت كه شاهد اين گونه اتهام زني ها شده ايم ؟
5/آيا از سران ميلان پرسيديد كه هنگام تباني چه بلائي بر سر تيمهائي چون يوونتوس و كونتي و... آوردند ؟آيا گفتيد كه تيم فوتسال ما تباني اش ثابت شد اما آب از آب تكان نخورد ؟ آيا اعلام كرديد در زماني كه شما در اين باشگاه حضور داريد يعني حدود يك سال و سه ماه يعني 15 ماه استيلي را با دنيزلي و دنيزلي را با ژوزه و حالا ژوزه را با معلوم نيست قرار است عوض كنيد ؟آيا گفتيد كه چگونه يار گيري شما و تيم همراهتان كرديد تا تيم بدون هافبك تدافعي بسته شود ؟آيا روي نيمكت و كادر اداري ميلان شاهد نبوديد كه مرداني نا آشنا به يك باره وارد فوتبال نشده  و شيريني نمي شوند ؟
6/ آقاي رويانيان ! دوست داشتيم در زماني كه در مهد فوتبال هستيد به اين نكته توجه كنيد كه روند اداره فوتبال هيچگاه با جنجال نيست و به تعداد مصاحبه هاي گالياني هم نگاهي مي كرديد و ...
اميد واريم كه اين سفر دستاوردهاي ديگري هم داشته باشد كه قلم قاصر و ذهن كم جنبه ما قادر به درك آنها نبوده و بعدها به ما اثبات شود كه سفري فراتر از انتطار و به دور از حواشي و تبليغات بوده باشد

بحث " فني"

اين كلمه " فني "  قصه هاي فراواني دارند . آن قديم تر ها به آدمي " فني " مي گفتند كه از تكنولوژي و منطق صحبت مي كرد و در آن وادي كار فعال بود  و يا به قولي آچار به دست باشد  و شايد به همين دليل بود كه كلمه تكنولوژي فرنگي با واژه فني به هم گره خورد و حتي نام  دانشگاه هاي  تكنولوزي و پلي تكنيك ما تبديل به دانشكده فني شد يعني جائي كه آدمها با فن و منطق و علت و معلول ياب را پرورش مي دهد  اما قصه " فني " در ادبيات ورزش فارسي ما معناي ديگري داشت  در كشتي ما يك واژه به معني " ضربه فني" داشتيم  كه اهميت زيادي داشت و برنده را تعيين مي كرد بعد ها درورزشهاي رزمي چون جودو و تكواندو و كاراته متوجه شديم كه واژه فني خيلي امتياز آور است اما قصه " فني " در فوتبال حكايت ديگري داشت

روزگاري ضربه كاشته زن هاي حرفه اي را مي گفتند كه " فني " ضربه مي زنند كه بزرگترين ضربه فني زن ما در سالهاي دور يعني علي آقا پروين ! نخستين بار از واژه " مدير فني " بعنوان " كشك " ياد كرد و كشك در معني مجازي خود بر خلاف واژه حقيقي بي طعم و بي فايده و عدم حضورش بي تاثير است بعد ها اين فني ها خيلي سعي كردند خودي نشان دهند مثلا محمد دادكان مي گفت اين كميته فني هستند كه راي به حضور برانكو ايوانكوويچ  نه چندان شايسته  براي حضور بر روي نيمكت تيم ملي فوتبال در آوردگاه جام جهاني داده اند اين كميته فني كه كسي واقعا نام آنها را ندانست و در بازگشت دادكان و اخراج او كميته فني تبديل به خرد جمعي شد كه قصه هاي ملال آوري را ساخت كه لازم به تكرارش نيست اما اين روزها به وضوع به كشكي بودن واژه فني پي مي بريم كه به دو مثال آن مي پردازيم

1/يادتان مي آيد كه جناب حبيب كاشاني مي گفت كميته فني راي به حضور حميد استيلي در باشگاه پرسپوليس داده است اما همان كميته فني كه از اعضائي چون پنجعلي و زادمهر و ذولفقار نسب تشكيل شده بود خيلي راحت از زير بار مسئوليت اين انتخاب شانه خالي كردند حالا مي گويند راي كميته فني قرار است براي  عدم و يا حضورژوزه صادر شود  سوال اول اين است كه خود اين پيرمرد نزديك به 70 ساله را چه كسي به پرسپوليس آورده است ؟ مگر علي پروين كه سابقا از كشك بودن عنوان " فني " سخن مي گفت و حالا عضو اين كميته فني  است نگفت كه "آن پرتغالي را خواستيم " حال مي گوئيم چرا در ازاي اشتباه در اين تصميم گيري استعفا نمي دهد ؟ ديگر اعضا فني چه كسي هستند افشين پيرواني كه چند بازي سر مربي پرسپوليس بود بعد با آمدن وينگادا اخراج شد و خود علي پروين هم در آخرين پست خود در پرسپوليس اخراج شد و حميد استيلي كه خود رويانيان او را اخراج كرد وحالا رفيق همسفر او است  آشتياني  كه اصلا سابقه مربيگري ندارد ووطن خواه كه پس از مرحوم دهداري هيچگاه در هيچ كجا مربيگري بزرگي نداشت حالا مي پرسيم اين كميته چگونه مي خواهد آچار به دست گيرد و" فني " شود ؟ و تازه همه اين به اصطلاح فني ها با اظهار نظر غير فني چون " بهتر است " " بهتر نيست " مي خواهند كه عقايد خويش را به اثبات برسانند

 

2/ديگر واژه " فني " را امير قلعه نوعي ارائه مي دهد او در ازاي اين پرسش كه مي پرسند " نظر شما در باره دو  باخت پشت سر هم استقلال چيست ؟" مي گويند  ممنونم كه يك سوال فني پرسيديد دوباخت براي ما سخت است اما با توجه به اين كه مشكلات را مي دانستيم ليستمان را به فتح الله زاده داديم و اگر بتوانيم دو بازيكن را جا به جا كنيم و دو خارجي هم به تيم آوريم !!

براستي اين پاسخ فني بود ؟ امير قلعه نوعي در مورد بازي با داماش تنها استدلال فني اش اين بود كه تماشاچي فحش مي دهد كه او بعنوان بچه نازي آباد نشنيده است و اين كه همه متحد شدند كه تيم او ببازد  آيا اين توضيحات فني است ؟ همه مي دانيم در چند هفته اخير استقلال با درخشش رحمتي در بازيهائي چون بازي با سپاهان 3 امتياز گرفته است قلعه نوعي در تهران كه به فولاد باخت كه عوامل نامرئي نمي خواستند تيم او ببازدو از بغل جايگاه فحش نمي شنيد  پس چرا باخت ؟

 براستي اين حكايت هاي فني تا به چه هنگام كشك و كشكي بودن را به ياد ما خواهند انداخت ؟

معاني كلمات را دريابيد

 اين فوتبال پول ندارد و مديريت ندارد و برنامه ريزي ندارد و آينده نگري ندارد و سرمايه گزاري بهينه ندارد وامكانات ندارد و شايد خيلي چيزهاي ديگر نداشته باشد اما مهمترين چيزي كه ندارد حرفي براي گفتن است  و اين حرف نداشتن بهر اين مي تواند باشد كه دانشي نمي تواند وجود داشته باشدكه معاني را بدرستي بداند و بخواهد كه به موقع از آن استفاده كند بعنوان مثال به چند نمونه از اين حرفها و اظهار نظرها نگاه ديگري مي اندازيم

1/ امير قلعه نوعي مي گويد روزي كه به سپاهان رفتم به دنبال ساختار سازي بودم و همين كار را در تراكتور سازي انجام دادم مي پرسيم منظور از ساختار سازي چيست ؟ امير قلعه نوعي به دنبال زير ساخت (infrastructure) بود  ؟ اين زير ساخت اقتصادي بود ؟ كه اين مسئله نمي توانسته باشد زيرا نه قلعه نوعي تخصص اين كار را دارد و نه در يك سال قادر به اين كار مي توانست باشد و نه اين كه اصولا يك سر مربي اين كار را مي كند آيا او زير ساخت منابع انساني داشت ؟ اين گزينه هم منتفي است قلعه نوعي با چند بازيكن مورد علاقه اش چون اكبر پور و صادقي و حاج صفي و آل نعمه   و كاردر مورد علاقه اش به تراكتور سازي رفت و  اصولا زير ساخت منابع انساني هم نيازمند كاري چند ساله است آيا قلعه نوعي زير ساخت مديريتي  ساخت ؟ اصولا قلعه نوعي چه زير ساختي ساخت ؟آيا او مي داند زير ساخت چه معني دارد ؟چرا او از چنين كلماتي استفاده بد مي كند ؟ پاسخ روشن است او نمي داند كه در چه مورد صحبت مي كند

2/علي كفاشيان مي گويد درمورد پرداختها به كي روش مشكلي ندارد زيرا از روز اول با استفاده از اقتصاد مقاومتي كار را شروع كرده  است بايد بگويم معني اقتصاد مقاومتي يا اصطلاح صحيح آن رياضت اقتصادي (austerity) افراد به دنبال مديريت هزينه و در آمد زائي   و استفاده بهينه از منابع هستند كفاشيان در كجاي اين مسائل اقتصاد مقاومتي را اعمال كرده است ؟ او با روش آزمون و خطا كه نشاي از بي دانشي كامل او در مديريت فوتبال بود هزينه سازي زياد كرد در امر در آمد زائي او به واقع يك هيچ كاره بود و فوتبال ما در زمان ايشان كاملا ناموفق از بعد در آمد زائي بود و از بعد استفاده از منابع نگاهي به نتايج او بياندازيد كارنامه او 81 % شكست و ناكامي را نشان مي دهد علي كفاشيان  در حوزه اقتصاد تحصيل كرده و مي گويند زماني در بانك مركزي و در زمينه  اختصاص منابع ارز به صنايع كار مي كرده است گفته مي شود او در بروكسل  بلژيك جائي كه اتحاديه اروپا  مقر اصليش است تحصيل كرده است اما او هيچگاه  نتوانست اقتصاد پويا و اقتصاد مولد و اقتصاد رياضتي را بر اين فوتبال حكم فرما كند  پس او هم نمي داند در چه مورد صحبت مي كند و شايد چون بقيه حرفهايش قط از سر تفريح و خنده و شوخي  سخن مي گويد

3/ترابيان  رئيس كميته فوتسال هم ادبيات جالبي دارد او مي گويد كه از مردم عذر خواهي مي كند اما همچنان بر سر مسند خود هست و گويا فكر مي كند با گفتن ببخشيد همه چيز حل مي شود مصداق عذر خواهي او حكايت كسي را دارد كه با اتوموبيلش تصادف مي كند و باعث خسارت جاني و مالي مي شود و  مي خواهد با ببخشيد همه چيز حل شود او مي گويد در مورد مسائل فني صحبت نمي كند اما نمي گويد چرا گرمكن پوشيده و روي نيمكت نشسته است  او مي گويد حالا وقت بررسي نتايج نيست بلكه بايد به غم بازيكنان رسيد و غم مردم كه غم فوتسال را در كنار غم نان خودشان را دارند را به امان خدا رها كرد تا باز مزايا و سفرها و امكانات براي اين آقايان از جيب مردم باشد

4/ علي صانعي سر مربي تيم فوتسال هم چون رئيسش حرف مي زند او مي گويد داور كمر تيم ما را شكست  گوئي او در سالن ديگري بوده وگرنه همه ديدند داور در كسب نتايج وحشتناكي چون  بردن ناپلئوني بر پاناما و مغرب و شكست از كلمبيا هيچ نقش مهمي نداشت او مي گويد ما مسلطا به بازي بوديم و نمي گويد در هيچ كجاي دنيا تسلط بر بازي ( كه خود اين حرف هم جاي بحث دارد ) مهم نيست و اصولا خود سوال بر انگيز است كه چگونه تيمي مسلط بر بازي است اما نمي تواند به نتيجه برسد

و اين سو استفاده از ابزار كلامي همچنان در اين فوتبال و فوتسال هست تا بدانيم از ماست كه بر ماست  

سهم مردم چه شد ؟

گفته اند كه جشن ؛آشتي كنان ملي فوتبال ايران به همت حسين هدايتي بر پا شد و در آن مجلس پر از شيريني ها همه قهر كرده ها قرار بود كه آشتي كنند كه صد البته بزرگ قهر كرده هائي چون دادكان و علي دائي و ... حضور نداشتند اما حضور محمد مايلي كهن و تاج و كفاشيان و رويانيان در نوع خودش جالب بود هر چند كه در اين مجلس حرفهاي شيرين بسيار زده شد خيلي ها از همه عذر خواهي كردند محمد مايلي كهن كه امروز در تيم اخوي صاحب مجلس حضور دارد و لابد از ياد برده سخناني كه از حضور غريبه ها در ورزش مي كرد از كفاشيان  دلجوئي مي كند و كفاشيان و تاج هم كنار هم مي نشينند و با هم دل مي دهند و قلوه مي گيرند و حسين هدايتي هم چون هميشه نقل مجلس است و فرصتي دارد كه در كنار   داشتن تيم ملوان و كنترل راه دور گل گهر به امورات ختم به خير بپردازد

به نظر مي رسد كه مجلس بي ريا است و حكايت آشتي كنان هميشگي ما ايرانيان است كه در خيابان تصادف مي كنيم و به هم فحش و ناسزا مي گوئيم و حتي گلاويز مي شويم اما مي خواهيم با يك صلوات سرو ته قضيه را به هم آوريم و يا اين كه  بي هيچ شناخت و تفكري سر از دادگاه هاي خانواده در مي آوريم بعد قاضي را در مسند يك پند دهنده مي بينيم كه با يك سري كلمات تكراري مي خواهد همه چيز را به سر جاي اول خود بر گرداند و يا كينه هاي قديمي را سالها نگاه مي داريم و چون سريال هاي فارسي همه چيز در آخر به مهرباني ختم مي شود و اگر در همه جاي اين جامعه اين حكايت است چرا  در فوتبال نباشد كه مي خواهيم همه چيز با يك شام به اتمام برسد و مثلا نپرسيم

1/ آقاي هدايتي ! آيا شما از مردم ايران بخاطر آوردن ارقام نجومي و تورم در فوتبال عذر خواهي كرديد و در خواست آشتي داديد ؟ و يا با ساختن تيم استيل آذين با آن هزينه هاي گزاف كه بازار فوتبال ما را با بحران متوجه كرد و نابودي آن لحظه اي به فكر فرو رفتيد ؟آيا از طرفداران پرسپوليس عذر خواهي كرديد كه آن گونه علي كريمي را به تيم خود در روز آخر برديد؟آيا عذر خواهي كردي كه مربيان درجه سوم را با قيمتهاي نجومي به اين فوتبال تحميل كرديد ؟

2/ آقاي مايلي كهن ! آيا بخاطر كسب نتايج ضعيف در راه المپيك 2000 عذر خواهي كرديد ؟آيا بخاطر ادبياتي كه در اين سالها استفاده كرديد و واژه هاي " گنده باقالي " و " گروهبان قندلي " را كه در اين فوتبال رو نمائي كرديد در خواست آشتي به مردم ايران داديد؟آيا از آن خبرنگار كه كتكش زديد عذر خواهي كرديد ؟آيا بخاطر اين كه تيم ملي ايران را در راه مسابقات جام جهاني 1998 به آن روز انداختيد حتي يك بار عذر خواستيد ؟آيا خواستيد لحظه اي بيانديشيد كه  چگونه در راه مسابقات انتخابي جام جهاني 2010 آن گونه تيم را به حاشيه قبل از حضور بعنوان سر مربي تيم ملي برديد ؟آيا بخاطر همه ادعاهائي كه بسياري از آنها به حق نبود از اين مردم در خواست مهر طلبيديد ؟

3/آقاي كفاشيان و آقاي تاج ! هيچ مي دانيد اختلافات شما در آن سالها كه در فدراسيون فوتبال بوديد چه بر سر اين فوتبال آورد ؟آيا بخاطر  نتايج وحشتناكي كه در آن سالها آورديد  از مردم عذر خواهي كرديد ؟آيا از اين كه با آسان گيري و سهل انگاري بر سر اين فوتبال ضربه ها زده ايد لحظه اي انديشيديد ؟

 حرفها زياد است اما از اين آقايان مي پرسيم در اين مهماني آشتي كنان چه كسي با ميز بان اصلي آشتي كرد ؟ روي سخنم با حسين هدايتي نيست بلكه با مردم و عشق مردم به فوتبال است كه بخاطر آنها است كه همه شما اين گونه مشهور و صاحب امكانات شديد آيا شما آقايان با اين مردم صحبت كرديد كه چرا اين همه با فوتبال قهر هستند ؟چرا سكوهاي ورزشگاه آزادي در روزهائي كه مردم ايران بسيار كمتر از حالا بودند همواره پر بود اما براي ديدن بازي صدر نشين فوتبال ما يعني استقلال تنها 5000 نفر در روزهاي خوب نتيجه گرفتنش حضور دارند ؟ از حضور تماشاچي در بازي پرسپوليس نگوئيم بهتر خواهد بود

چرا در همين مجلس كه رئيس فدراسيون فوتبال و مدير عامل باشگاه پرسپوليس بود اين آقايان در مورد ادبياتي كه اين روزها كي رش و مانوئل خوزه بر عليه هم  استفاده مي كنند اقدامي نكردند و به اين آقايان نگفتند فوتبال ايران مستعمره شما به همت ضعف ما شده است اما نتيجه اين رفتار همچنان قهر خواهدبود

محمد رويانيان مي گويد آشتي ملي معني ندارد زيرا كسي قهر نكرده است اما او هم نمي داند كه اين مردم با  اين بلاهائي كه  بر سر فوتبالش اين مديران دولتي و فوتبالي هاي هر دم از اين باغ بري مي رسد  همواره آورده اند نياز به سالها  دلجوئي دارند در فوتبالي كه اين آقايان تورم و عدم برنامه ريزي و پول بي حساب و كتاب و شكست و حقارت و تلخي و ناكامي و  ادبيات بد و كتك زدن تماشاچي و هر دم به رنگي در آمدن آورده اند اين نحوه آشتي كنان چيزي بيشتر از تئاتر هاي مضحك رهبري فرد و علي پروين و هاشمي نسب و علي پروين و يا آشتي كنان در خيابان ها  و سريال ها و يا در هنگام دعواي ارث  نخواهد داشت

در  اين آشتي كنان سهم مردم صفر است كه مردم به همت اين آقايان سهم خود را كه دوري از فوتبال و بازيهاي رنگارنگ و حضور بي دليل غريبه ها در آن است را گرفته وواكنشي به اندازه قهر بزرگ  نشان داده اند  براستي سهم مردم چه شد ؟

آقايان چقدر دير

مجمع فدراسيون فوتبال تشكيل مي شود و ناگهان علي فتح الله زاده خوئي و محمد رويانيان جلسه را ترك مي كنند خبرنگاران در بيرون سالن متعجب به سوي آنها مي روند و دليل ترك جلسه را مي پرسند  و آنها مي گويند " شان پرسپوليس و استقلال رعايت نشد " و " در گزارش مالي هيچ سند كتبي ارائه نشد " و رويانيان از شرمي مي گويد كه از ديدن صحنه هائي كه در جلسه ديده و قادر به بيانش نيست داستان ها دارد و اين حكايت براي فتح الله زاده هم تكرار مي شود كه مي گويد " يك عده با هم رفيق شده اند و كنار هم نشسته اند " حكايت هاي مديران سرخ و آبي را كه مي شنوي نا خود آگاه تاسف مي خوري چرا شان فوتبال ما اين همه دير رعايت شد سوالاتي از مديران استقلال و پرسپوليس داريم و مي پرسيم

1/آقاي فتح الله زاده !آن روزها كه به شما مي گفتيم شخصي چون كفاشيان نمي تواند مدير فوتبال ما به علت تجربه و كاررائي و... باشد شما به شان فوتبال فكر كرديد كه از او حمايت مي كرديد؟

2/ آقاي رويانيان !آن روزها كه نامه براي بركناري كفاشيان امضا مي شد شما به فكر شان فوتبال بوديد كه مي گفتيد فعلا تيم ملي را بايد دريافت و كفاشايان بايد بماند

3/ آقايان مديران سرخابي آيا شان استقلال و پرسپوليس اين است كه سالها در حد آماتور اداره شود ؟آيا شفاف سازي مالي در مورد استقلال و پرسپوليس در زمان مديريت شما و پيشينيان شما صورت گرفته كه حالا با عدم شفاف سازي فدراسيون دچار غليان احساسات شده ايد ؟

4/ آقايان سرخ و آبي شان استقلال و پرسپوليس سالها است كه با دولتي شدن آنها رفته است چرا هيچگاه خصوصي سازي را ارج ننهاده ايد؟ از رفيق بازي مي گوئيد چند نفر از انتخابات مديران اين باشگاه و نفراتي كه در اين تيمها كار مي كنند بدون فاكتور رفيق بازي و فاميل بازي بوده اند ؟ در همين باشگاه ها شاهد بوديم فاميلي  باعث انتخاب افراد مسئول شده است اما هيچگاه شما سكوت خود را نشكستيد

5/آقايان شان استقلال و پرسپوليس اين بود كه حتي از يك باشگاه درجه دوم قطري هم پايين تر باشد امروز قطر و امارات با سرمايه گزاري هاي فراوان توانسته اند صاحب تيمهائي چون پاري سن ژرمن و منچستر سيتي و احتمالا ميلان بشوند قطر قرار است در سال 2022 ميزبان جام جهاني بشود اما ما هنوز اندرخم ساختن  استاديوم هاي نيمه كاره و مخروبه هستيم چرا شان فوتبال آنجا ديده نشد ؟

6/ آقايان چند مدير  مناسب در اين فوتبال بوده اند ؟ خود شما بنابر چه تجربه فوتبالي  به اين فوتبال آمده ايد كه حالا شان فوتبال را متولي هستيد ؟ آقايان شان استقلال و پرسپوليس جايگاه صندلي آنها در مجمع نبود كه شان آنها ادبيات و گفتاري است كه بر مديران آن حكم فرما است بايد رعايت مي كرد   اين چه شاني است كه ليدر بايد براي آن گلو بدرد و پولي در آورد ؟ اين شان همين قهر تماشاچي است كه شاهد آن هستيم قدري براي اين تماشاچي  و شان آن همه عشق سخن رانده ايد ؟ مگر در جشن سالگرد استقلال برگزار نشد چون كسي حاضر نبود پول شيريني و ميوه آن را دهد ؟ مگر كمپ استقلال كه اين همه به آن مفتخر بوديد معلوم نشد كه از آن وزارت ورزش است مگر پرسپوليس تا آنجا پيش نرفته كه به قول فردوسي پور فرهنگ " جگر كلاه قرمزي " بر آن حكم فرما نيست ؟  پس در اين ميان شان باشگاه ها كجاست ؟

7/شان پرسپوليس و استقلال و فوتبال آنقدر پايين آمده كه آن نوع انتخابات رئيس آن مسئله دارد انتخابات هييت هاي فارس و كرمانشاه و... مسئله دارد جام حذفي كه همين امروز در كشورهاي آلمان و انگلستان و اسپانيا  برگزار مي شود بخاطر عدم برنامه ريزي و مديريت لغو مي شود اما آقايان حامي همين مديريت تنها زماني سكوت خود را مي شكنند كه جاي صندلي آنها عوض مي شوند

آقايان خوشحاليم كه شان و غيريت و تعصب هنوز صداهائي در  اين فوتبال دارد اما چرا اينقدر دير؟ و چرا اين همه مرغ همسايه را غاز ديدن ؟ 

آزموده

در ضرب المثل هاي ما بسيار شنيده ايم كه " آدم عاقل دو بار از يك سوراخ گزيده نمي شود " و مصداق آن مربوط به اين حكايت است كه آزموده ها را نبايد دو باره آزمود  اما در فوتبال ما وشايد جامعه شناسي ما اين چنين است ؟ تجربه نشان داده است كه بارها  در تاريخ آزموده ايم و باز جسته ايم بخت خويش از دو باره آزمودني ها در حاليكه واقعيت هميشه يكي است و بايد به دنبال حقيقتي رفته كه بر اساس تجربه هاي موفقيت آميز حاصل شده است   اين روزها دو باره حكايت هاي تكراري را مي شنويم در گل گهر مشكل به مديريت و عدم توانائي يك تيم  از بعد زير ساخت هاي لازم براي حضور در ليگ برتر مطرح است اما مرتب مدير و سر مربي در آن عوض مي شود در پرسپوليس  با كلي جنجال كريمي قراردادش را تمديد مي كند بعد او را به بد ترين شكل از تيم دور مي كنند و حالا دو باره به او در حالي دعوت به حضور دو باره مي دهند كه عملا سر مربي در اين پروسه هيچكاره  است و اين داستان ها همچنان ادامه دارد اما در فوتبال جهان واقعيتهاي كاملا بر اساس منطق حاصل مي شود مثلا نگاهي به جداول مسابقات ليگ هاي برتر اروپا مي كنيم تفاوت امتياز ها يكسان است در آلمان بايرن مونيخ از 9 بازي 24 امتياز دارد در انگلستان تيم چلسي از همين تعداد بازي 22 امتياز در اسپانيا بارسا و آتلتيكو مادريد توانسته اند 25 امتياز از همين تعداد بازي بدست آورند  يعني منطق مي گويد تيمي كه براي قهرماني بسته مي شود نمي تواند امتيازهاي اول فصل را به آساني به هدر دهد و تيمهاي برتر اروپا با همين علم و دانش است كه مدعي در اروپا مي شوند  به مثال ديگر مي پردازيم و به بازي چلسي و منچستر يونايتد نگاهي ديگر و دقيق تر مي افكنيم

1/ در اين بازي نشان داده شد تيمي در فوتبال موفق است كه از كوچكترين موقعيت هاي خود بهره بگيرد منچستر يونايتد و چلسي گلهاي خود را در محدود موقيعت هاي گل خود ساختند و اين گونه نبود كه تيمي موقعيت هاي گل فراواني از دست بدهد تا به گل برسد

2/تيمها با آرامش مي توانند به موفقعيت برسند و اين درس منچستر يونايتد به چلسي بود تيمي چون چلسي كه سوار بر بازي بود آرامش و تمركز خود را از دست داد و با اخراج ايوانوويچ نخستين ضربه و بعد با اشتباه داوري ضربه خورد اما در اين ميان اين آرامش بود كه به درد منچستر رسيد و از اين موقعيت بهره برد

3/ اشتباه داوري هميشه وجود دارد و شاهد بوديم در بازي در حد بازي چلسي و منچستر يونايتد هم اين اتفاق مي افتد اما انسجام تيمها به هم نمي خورد مربيان و بازيكنان كار خود را انجام مي دهند و نمي گذارند كه تيمها تاكتيك اوليه خود را انجام ندهند

4/بازيكنان بزرگ مهره هاي مهم هستند چرا چلسي نتوانست خلا تري را با  لويز پر كند ؟ چرا در غياب لمپارد ( مصدوم )و اسين (منتقل شده ) مرداني چون رامينز و اوبي ميكل نتوانستند موفق شوند ؟ چرا ون پرسي و روني و ماتا  مهم بودند ؟ چرا هنوز در تركيب منچستر يونايتد بازيكنان مسني چون فرديناند و گيگز و روي نيمكت اسكولز وجود دارند ؟  زيرا بازيكنان بزرگ يك شبه ساخته نمي شوند اما از سوي ديگر نامها هم در صورت عدم آمادگي عملا كاررائي ندارند به مرداني چون تورس و كول و كريك  كه مي ديديم اين واقعيت بيشتر نمايان مي شد پس بازيكن بايد باشد اگر بزرگ و آماده باشد

5/ نگاهي به بنزين سبز بياندازيم كه سالها پيش در ابرار ورزشي از آن سخن مي كرديم مرداني چون رافائل و والنسيا و لخيا و ماتا و كاهن ... اين بازيكنان چگونه به اين حد بزرگي رسيده و ما هنوز در ترس  استفاده از مثلا كنعاني ها در تركيب تيم پرسپوليس هستيم و يا در  اخبار مي خوانيم كه استقلال مي خواهد باز به دنبال عماد رضا برود

به سخن اوليه برمي گرديم و مي پرسيم اگر درد پرسپوليس با كريمي درمان مي شود چه كساني باعث خروج او از تيم شدند و چرا بايد همچنان در اين تيم باشند و اصولا چرا پرسپوليس در زمان كريمي هم نتيجه نمي گرفت ؟ و اگر درد كريمي نيست اين همه كميته و جلسه تشكيل دادن بهر چيست ؟ به ياد داشته باشيم در فوتبال دنيا آزمودني هاي مثبت باز آزموده مي شويم و ما هنوز مشغول نيش خوردن هستيم .... 

شوخي به نام فرهنگ

سميناري تحت عنواني مربوط به فرهنگ با حضور نمايندگان باشگاه هاي كه شامل مديرعامل و سرپرستان و افرادي تحت عنوان كانون هواداران به رياست مسئول فرهنگي فدراسيون فوتبال بود  در تهران بر گزار مي شود و در پايان شاهد حكايت هائي از اين به اصطلاح  بررسي فرهنگي را تحت مصاحبه هائي مي بينيم كه برخي از آنها جالب هستند

 رئيس كميته فرهنگي فدراسيون فوتبال سطح فرهنگ در فوتبال را مطلوب مي داند و كسي از او نمي پرسد فاكتور هاي اين بررسي چه بوده و بر اساس چه شواهد و نمره بندي و تحليلي از ديد چه كارشناس فرهنگي سطح فرهنگ را مطلوب دانسته است در سوي ديگر مدير عامل باشگاه پرسپوليس پس از نزديك به 13 ماه در فوتبال سطح فرهنگ فوتبال را با ارفاق نمره 10 مي دهد و نمي گويد كه او چه معيارهائي براي اين نمره گزاري دارد و اصولا چگونه مي تواند چنين نمره اي را بدهد در حاليكه سابقه فرهنگي ندارد و چقدر خوب مي شد كه از ايشان پرسيده مي شد نمره فرهنگ به ستاد سوخت رساني و نيروي انتظامي كه ايشان در آن مشغول خدمت بوده اند از ديد ايشان چقدر است واز اين نوع  قصه ها در آن جلسه به وفور وجود داشت

 اما نگارنده علاقمند است چون 16 سالي كه در عرصه ورزش قلم زده و شايد نزديك به 70% نوشته هايش در مورد فرهنگ و جامعه شناسي و روانشناسي ورزش بوده چند مطلبي را بيان كنم

1/ اين كه تماشاچي را متهم به بي فرهنگي كنيم كار آساني است اما فرهنگ تماشاچي چگونه مي تواند منصفانه قضاوت شود وقتي كه تحت فشارهاي اجتماعي و اقتصادي قرار دارد ؟ مگر فرهنگ فوتبال در فضائي خارج از فرهنگ جامعه مي تواند قضاوت شود ؟ به سخنان زنده ياد ناصر حجازي بر مي گرديم كه مي گفت در كدام وجه از وجوه مختلف اجتماع فساد وجود ندارد كه همواره از فوتبال بعنوان عامل فساد صحبت مي شود ؟ وقتي جامعه اي در انحطاط فرهنگي به سر مي برد چگونه مي توان فوتبال را صاحب فرهنگ كرد ؟ در جامعه اي كه خط عابر پياده و عدم عبور از چراغ قرمز و عدم تردد در پياده رو توسط وسيله نقليه و عدم پارك در جلوي پاركينگ و بردن كيسه زباله در ساعت خاصي از روز وعدم توهين و احترام و رعايت حق افراد شوخي بي مزه اي شده است مي توان فوتبال با فرهنگ داشت ؟

2/ متوليان فرهنگي كيستند ؟  خانواده و آموزش و پرورش و آموزش عالي و رسانه و وزارت ارشاد كه متولي فرهنگي است خانواده اي كه در گير اقتصاد پر تورم است و آموزش و پرورشي كه هيچ درگيري با ورزش ندارد و يك سري مسابقات بين مدارس را تحت عنوان مسابقات جهاني مدارس معرفي مي كند وزارت علوم كه ورزشكار ملي را دانشجو مي كند و تحت عنوان تيم دانشجويان به مسابقات مي فرستد و به اصطلاح  افتخار آفريني مي كنند  و رسانه اي چون تلويزيون كه براحتي از فوتبال در آمد دارد اما حق پخش آن را نمي دهد و حكايت پخش بازي ايران و لبنان را در مي آورد مي تواند فرهنگ بسازند ؟ وقتي براي چاپ كتاب پروسه چندين ساله وجود دارد وقتي نويسنده و ناشر در مافياي پخش كتاب بايد نابود شود مي توان كتاب فرهنگي نوشت ؟ در عرصه رسانه خيلي از باشگاه هاي مشهور چون استقلال و پرسپوليس و تراكتور سازي  سايت ها و  روزنامه هاي اختصاصي دارند  روزنامه هاي ورزشي به وفور ديده مي شود در اين روزنامه ها چند بحث فرهنگي صحيح در طول سال مطرح مي شود؟ متوليان آنها چه كساني بغير از منتخبين از سوي مديريت هستند ؟ چه دانش و سابقه و كارنامه فرهنگي دارند ؟چند بار صدا و سيما از كارشناسان فرهنگ و ورزش دعوت بعمل آورده است ؟ مربيان ما كه همواره بر عليه هم سخن مي گويند مي توانند فرهنگ ساز باشند ؟ مديرعاملي چون رويانيان كه خودش مي گويد دروغ مي گويد و مبلغ اصلي قرار داد را اعلام نمي كند و ديگر مديران نيز اين چنين هستند مي توانند فرهنگ سازي كنند ؟  در سايت فدراسيون فوتبال چند بار كار فرهنگي شده است ؟ متولي فرهنگي باشگاه ها و فدراسيون چه سابقه و كارنامه فرهنگي دارند ؟ بودجه اختصاصي به فرهنگ فوتبال چيست ؟ همين امروز مدير  رسانه اي تيم ملي فوتبال قهر كرده است بازيكنان تيم ملي فوتبال با رسانه قهر مي كند چون به حق سخن مردم را انتشار داده اند كه چرا فوتبال بايد اين همه پول داشته و خروجي نداشته باشد

3/ نايب رئيس فدراسيون فوتبال  مي گويد باشگاه ها براي فرهنگ خرج نمي كنند و به همين دليل اوضاع اين گونه است مي پرسيم فدراسيون براي آرامش و آسايش تماشاچيان چقدر خرج كرده تا بي نوا تماشاچي از درد سختي حضور در ورزشگاه و ديدن بازي هاي نازل از بعد روحي به هم نخورد ؟

4/ سينما و تئاتر و تلويزيون تا به چه اندازه با ادبيات ورزشي گره خورده اند امروز خانم نيكي كريمي مشغول ساختن فيلمي در مورد فوتبال است او تا چه حد از منابع  واقعي فرهنگ ساز فوتبال بهره مي گيرد ؟

5/ در رسانه هاي ما تا چه حد ارتقا فرهنگي وجود دارد ميزان تحصيلات و دانستن زبان تخصصي و عبور از آزمون ها و بررسي ها ت چه حد است ؟ افراد شاغل در روزنامه ها و هفته نامه ها و ماه نامه ها بر اساس كدامين موازين صحيح انتخاب و حقيقتي چون آشنا داشتن و پارتي بازي در انتخاب آنها دخيل نيست ؟ در روزنامه اي كه بخاطر علاقه و يا مسائل ديگر جاي مقاله ها و حتي فونت آنها تغيير مي كند چگونه مي توان به فرهنگ رسيد ؟

6/ انجمن هاي روزنامه نگاري در كشور ما در عرصه ورزش يكي بوده كه آن هم قادر نيست حتي پاسخي به همكاراني دهد كه مبلغ ساليانه عضويت خود را پرداخته  و منتظر جواب هستند انجمن هائي كه معلوم نيست جلسات آن چه زماني است و چگونه برگزار مي شودو اصولا چه قدرت و توانائي و نفوذي دارد

و حال با فوتبالي كه نه فدراسيونش و نه رسانه هايش  و نه مديرانش و نه بازيكنانش و نه مربيانش  كار فرهنگي نمي كنند و اصولا با آن بيگانه هستند تنها تماشاچي بي فرهنگ است ؟ اين تماشاچي بي فرهنگ همان هائي هستند كه شب و روز از آنها مي خواهيم براي تشويق تيم ملي به ورزشگاه بيايند و آنها را يار دوازدهم مي ناميم ؟

جهاني شدن از اولين قدم

از جهاني شدن و رفتن به جام جهاني صحبت كرده ايم و معتقديم براي رفتن به جام جهاني در وهله اول بايد افكار جهاني داشت و اين افكار جهاني تنها با آمدن مردان جهاني چون كي روش و دژاگه و يا چند با تجربه حاضر در محيط هاي بين المللي  چون كريمي و نكونام و شجاعي و قوچاني ن‍ژاد و نظري و نمازي و... نمي توان بدست آورد فوتبال ما بايد در ابعاد كلان و غير كلان جهاني فكر كند براي روشن نمودن اين حكايت دو مثال  از قصه هاي اين روز فوتبال مي زنيم

1/ رويانيان در مورد مسائل پرسپوليس و كريمي در جمع بازيكنان تيمش مي گويد " من تاكنون به مواردي مثل مو و كلا مسائل و زندگي شخصي شما ورود نكرده ام  اما بر سر فوتبال تعارف ندارم و هر آن چه بر پرسپوليس تاثير مي گذارد دخالت مي كنم" سوال اول  اين است چرا رويانيان نمي داند كه مسئله خصوصي يك بازيكن فوتبال مي تواند در فوتبال او تاثير بگذارد رويانيان بايد بداند اين ژست روشنفكرانه جهاني نيست يك فوتباليست در هر جاي دنيا به باشگاهش تعهد مي دهد كه سالم زندگي كند و در قراردادش ذكر مي شود و اين بازيكن حتي اگر رونالدينو و دكو باشند هم از بارسا اخراج مي شوند اگر غير حرفه اي زندگي كنند خود زيدان پس از بازنشستگي مي گويد ساعت 10 شب پاريس را ديده است  حال در باشگاهي كه خود مدير عامل مي گويد بازيكنانش تا ساعات ديروقت شب قليان مي كشند و بيدار هستند بايد سكوت كند ؟ مدل مو ربطي به مدير عامل ندارد كه بخواهد عدم دخالت در اين مورد را امتيازي براي خودش بداند اما عدم زندگي حرفه اي نه به او كه به سر مربي ربط دارد سر مربي كه اختيارات داشته و چون مانوئل نباشد كه قاطعانه گفته كريمي را نمي خواهد حالا مي خواهند سو مديريت را كه به قول خودشان منجر به پيچيدگي اوضاع شده است را با سريال بهروز رهبري فرد و هاشمي نسب با پروين را اين بار با ورژن  جديد كريمي و مانوئل حل كنند اين راه كار جهاني نيست اين افكار جهاني نيست و با استانداردهاي جهان فرق دارد يك مدير عامل خط مشي  ايدولوژي و خط مشي مديريت حاكم بر باشگاه را بايد دنبال كند نه اين كه چون مديران مدرسه به دنبال موي سر و اين گونه مسائل  باشد

2/حكايت قطب آبي هم جالب است سر مربي تيم مي گويد بازيكنان پول نگرفته اند و چون بي معرفتي روي سكوها مي بيند مي خواهد استعفا دهد ما نمي دانيم عدم پرداخت هاي مالي به بازيكنان كه حكايتي مربوط به ناكاررائي مديريت دولتي فوتبال و مديريت خود باشگاه دارد چه ارتباطي به تماشاچي بي نوائي دارد كه روي سكوها خسته و كلافه از بحران هاي اقتصادي و اجتماعي باز دل به اين فوتبال نالان بسته است مي تواند داشته باشد ؟آقاي قلعه نوعي كه در حكايت مرگ والده محترمشان محبت مردم را ديد در اولين اقدام در بازگشت به ميدان فوتبال اين مردم را تنبيه مي كند ؟ در كجاي دنيا تماشاچيان نسبت به عملكرد كادر فني اعتراض نمي كنند به نحوه چگونگي اعتراض كاري نداريم كه اگر فرهنگ سخيفي بر آن حكم فرما است ارتباط مستقيم به همان فرهنگ حاكم بر مديريت و اداره فوتبال وحتي در مقياس كلان در جامعه دارد اين تماشاچي مي خواهد فرهاد مجيدي را تشويق كند اين كه نسق كشي از سوي سرمربي نبايد داشته باشد اصولا يك سر مربي در مقام و جايگاهي بايد باشد كه اين گونه ضعف نشان ندهد اين كه بخاطر اين بي معرفتي ها از استقلال مي روم را چگونه مي توان با آن ادعاي قلعه نوعي مقايسه كرد كه مي گفت از گران ترين قرارداد تاريخ فوتبال ايران بخاطر مردم گذشتم ؟ چرا حرفه اي فكر نمي كنيم ؟چرا جهاني و بين المللي نبايد فكر كنند ؟ سر مربي چون فرگوسن آنقدر بزرگ است كه اگر بكهام و رونالدو وتوز و رابي كين و برباتوف و... بروند او نگران سكوها نيست همين اتفاق براي پپ گوارديولا افتاد او نگران تشويق هاي رونالدو دكو و اتو ئو در سال اول ورودش به نيمكت نيوكمپ نبود و از ياد نبريم امه ژاگه سرمربي موفق فرانسه در جام جهاني 1998 براحتي كانتونا و ژينولا را كه ستارگان منچستر يونايتد و تاتنهام بودند را كنار زد و به سكوها كاري نداشت اين گونه به جائي نمي رسيم تا افكار محلي و پيش پا افتاده داريم نمي توانيم پيشرفت كنيم فوتبال ما نيازمند رنسانس فرهنگي است و براي رسيدن به آن بايد كساني كه در اين فوتبال مسئوليت دارند تغييرات ذهني بزرگي داشته باشند  كه اگر اين گونه باشد بر فوتبال ما هر روز حكايت " پيچيده شدن " ها آوار مي شود

اول تفكر

دنياي فوتبالفارسي با  تفاوتي شگرف با دنياي فوتبال بين المللي دارد اشتباه نكنيد نمي خواهم از امكانات و سرمايه گزاري و برنامه ريزي و مديريت صحبت كنم كه همه اين عوامل زير مجموعه عامل بزرگ يعني " تفكر " دارند وقتي افكار صحيح و حساب شده باشند افراد مناسبي يافت مي شوند به ميدان مي آيند به آنها مسئوليت مي دهند و اين افراد با استفاده از ابزارها و سيستمها صحيح مي توانند برنامه ريزي كنند و سرمايه گزاري را طلب كنند و مديريت نمايند و چنين است كه شاهديم چرخهاي يك سيستم صحيح كار مي كند بهانه معنا ندارد و حرفهاي عجيب نمي شنويم امروز شاهديم آلمان در دو بلين ايرلند جنوبي مي تواند با 6 گل اين تيم را در هم بكوبد و يا روماني در تركيه و اسپانيا در بلا روس بحثي به اسم امتياز ميزباني كه همواره بهانه  اي براي فوتبال ما شده و شكستهاي فاجعه باري را برايمان نظير آخرين شكست فوتبالمان يعني باخت تيم سپاهان در عربستان را به ارمغان داشت را به فراموشي مي سپارند و يا حكايت تعطيلي ليگ كه بهانه اي براي آمادگي بيشتر تيمها است در بازيهاي شب گذشته اروپا به سخره گرفته مي شود زيرا شاهديم در بازي  اسپانيا و بلا روس پدرو و آلبا سه بازيكن بارسا و  ال كلاسيكو اخير زنندگان گلهاو ستاره  هستند در بازي كلمبيا اين فالكائو گل زن برجسته آتلتيكو مادريد است كه درخشان ظاهر مي شود و آرژانتين هم گل زني چون مسي در بازي خود دارد زلاتان ايبراموويچ در بازي سوئدو روني در انگلستان و فان در فارت و هونتلار در هلند .. گل مي زنند اما ما هنوز مي خواهيم در لاي پر قو بازيكنان خود را بگذاريم و حتي از انجام بازي تداركاتي سر باز مي زنيم زيرا مي ترسيم در حاليكه ژاپن و ازبكستان كه در اين هفته استراحت دارند تن به بازي هاي تداركاتي مي دهند اما ما مي پنداريم كه تركيب ما را كره اي ها نمي دانند و آناليزي از تيم كمتر تغيير كرده ما ندارند كه در پشت درهاي بسته بازي هاي خود را بر گزار مي كنيم  و مثلا مي پنداريم كه در اطلاعات فوتبال ذخيره سازي كرديم براستي تا به كي مي خواهيم بهانه بد بازي كردن ستاره هاي ليگ را به خستگي آنها ربط دهيم ؟ چرا ليگ خود را در بازي با لبنان تعطيل كرديم و نتجيه بد گرفتيم اما باز اين كار را تكرار مي كنيم ؟  چرا اين همه حاشيه تيم ملي ما خصوصا امثالي چون كريمي دارند ؟چرا فكر مي كنيم همه چيز فوتبال ارتباط به شرايط ميزباني دارد و آن هم در حالي از اين مسئله صحبت مي كنيم كه شاهد بوديم در سالهاي اخير  حتي قطر در همين ورزشگاه آزادي هم اسير جو فوتبال ما نشد و يا تيمهاي استقلال وپرسپوليس  در ليگ قهرمانان باشگاه هاي آسيا نتوانستند از پس حريفان بسيار كم تجربه تر از تيم ملي كره جنوبي بر نيامدند و يا شاهد بوديم درتهران و در ورزشگاه دستگردي تيم ملي نوجوانان ما چگونه خود اسير جو ورزشگاه بيشتر از نوجوانان ازبكستان شد  چرا مي خواهيم افت فوتبال و ستاره هاي خود را كه بي دليل پول مي گيرند و به گذشته آنها هنوز دلخوشيم را در حد بالاترين ها بالا ببريم ؟ در اين چند ساله چند بازي جالب از اين نامها ديده ايم در كلمبيا فالكائو در انگلستان روني و در آلمان اوزيل و كلوزه و در اسپانيا ستارگان بارسا و در ايتاليا پير لو  ستاره باشگاه و تيم ملي خود هستند اما در فوتبال ما به بهانه روحيه دادن مي خواهيم همه چيز را فراموش كنيم در هر حال سه شنبه بازي ما با تيم كره جنوبي است اما بيائيم اين بازي را با ديگاه منطقي نظاره كنيم همه دوست داريم به جام جهاني برويم اما  در كنار آن بايد به فاكتور هاي جهاني هم نظر داشته باشيم اگر  مي خواهيم در جام جهاني باشيم بايد هم چون جهانيان فكر كنيم و افكار فرا تر از فوتبالفارسي داشته باشم  اين كه  مثلا رويانيان مدير عامل يك باشگاه بگويد در اردوي تيم ملي 2 ساعت با كي روش و 4 ساعت  با اعضاي تيم ملي صحبت كرده و عملا 6 ساعت از وقت تيم ملي را گرفته حرفه اي نيست اين كه تيم ملي با عناد دو ماه مصاحبه كند بعد با يك بيانه بخواهد همه چيز را تمام كند حرفه اي نيست اين كه همه چيز را بخواهيم به گرده تماشاچيان و امتياز ميزباني بگذاريم منطقي نيست اين كه سياهي لشگر از بهترين هاي ليگ در اردوي اخير تيم ملي بسازيم فكر جهاني نيست اين كه ليگ را تعطيل و بازي تداركاتي نكنيم تفكر بين المللي نيست اين كه كي روش را به ايران بياوريم و از او مربي وطني با افكار فوتبالفارسي بسازيم آتشي است كه دو دش به چشم خود ما خواهد رفت دلمان مي خواهد به جام جهاني برويم اما براي رسيدن به اين جايگاه بايد فاصله ها خود خصوصا از بعد تفكر را با جهان بين المللي فوتبال كم كنيم

 

 

آقاي علي دوستي هميشه خندان باشيد

آقاي علي دوستي مهر  !هميشه خندان باشيد

بازي تيمهاي ملي ايران و استراليا كه با برتري چشمگير بچه هاي ما به اتمام رسيد خبرنگار شبكه خبر از علي دوستي سر مربي زحمتكش تيم ملي نوجوانان ايران مي پرسد كه راز تحول شگفت بازي ايران با استراليا با بازيهاي قبلي در چه بوده است ؟ و علي دوستي در پاسخي عجيب گفت:" ما گريه كرديم " ا

اين جمله علي دوستي را شنيديم و شايد منظور اصلي حرفهاي او را نفهميديم اما مي خواهيم بگوئيم كه علي دوستي پس از مدتها خنده را به فوتبال پر گريه ما آورد تا بار ديگر اميدوار باشيم نزديك به 5 سال پيش تيم ملي نوجوانان ما به رهبري علي دوستي در بازيهاي 2007 ازبكستان قهرمان آسيا شد تيمي كه بازيكنان مشهوري چون كاوه رضائي و پيمان صادقيان ... را داشت بازيكناني كه ما را اميدوار مي كردند كه حداقل به بازيهاي المپيك 2012 صعود كنيم و امروز شاهد درخشش آنها باشيم به گونه اي  حكايت داغ فوتبال ما بازنشستگي همراه با حسرت فرهاد مجيدي و يا اخراج علي كريمي در اين روزها نباشد دوست داشتيم آن تيم قهرمان جوانان آسيا مي شد و بعد در بازيهاي قطر 2010 چند ستاره از آن تيم را داشتيم و به قهرمان آسيا مي رسيديم و يا حداقل جز 4 تيم برتر آسيا مي شديم و به جام جهاني 2010 مي رفتيم و يا حداقل امروز آنها را داشتيم تا كي رش مجبور نباشد التماس جان واريو را بكشد تا تغيير مليت دهد و يا به دنبال ايراني تبارها در تمامي جهان بگردد تا مهره هائي چون قوچاني نژاد و نظري و... را بيابد اما اين گونه نشد و حالا پس از 5 سال بار ديگر يك تيم ديگر داريم با مرداني چون بازاج و ريگي و عزت اللهي و رضا كرملا و... كه هر كدام مي توانند ما را به آينده اميدوار كنند دوست داريم پس از قهري كه نسبت به فوتبال پس از المپيك پيش آمد و به دنبال آن حكايت هاي ميلياردي ها كه پيش آمد حالا دلمان خوش  است كه اين خطه هنوز مهد شيران است به شر ط اين كه زحمتكشاني چون علي دوستي و... را قدر بدانيم علي دوستي از جنس مرداني چون پرويز دهداري و  رسول مددي و علي ابوطالب و حسين فكري و منوچهر ساليا و بهمن صالح نيا و مجيد جلالي و اردشير لارودي و .. است كه گنج ياب بودند و همچنان هستند همان هائي كه  توانستند بزرگاني را از تيمهاي نوجوانان و جوانان بانك ملي و راه آهعن و جم آبادان و ملوان و... به تيم ملي برسانند فوتبال ما لبخند مي زند وقتي بي ادعائي چون علي دوستي وجود درد كه مي تواند بي هيچ تفخر نشان دهد كه وطن پرستي و تلاش و بي ادعائي هنوز هم مي تواند معجزه كند  علي دوستي مهر با مهر و دوستي در روزهاي مهر نشان داد كه آري مي توان

 دست به دست دهيم به مهر ميهن خويش را كنيم آباد

اين فوتبال اگر به دست آدمهاي از جنس عشق و تلاش و بي ادعا باشد باز هم مي تواند با قهر تماشاچي رو به رو نشود امروز تيم ملي نوجوانان ما به جام جهاني رفت اما بايد قدر اين تيم را بدانيم اين تيم را براي المپيك 2014 و بازيهاي جام جهاني 2016 مي خواهيم اين تيمي كه امروز به فوتبال پر از غصه اي كه غريبه ها و ميلياردي درست كنها ساخته اند اينقدر اميد داده است كه مي تواند حالا دل به اين خوش كند كه در بازيهاي آتي تيم ملي بزرگسالان با كره جنوبي و ازبكستان شاهد تعصب و تلاش و وطن پرستي و روحيه بالا باشيم اين فوتبالي كه تماشاچي بي نوا را به روي سكوهاي پر آفتاب  رهنمون مي سازد و رنجش مي دهد اما با اين همه بچه هاي داخل ميدان كه نام پر افتخار ايران را بر سينه هايشان نقش زده همه دلخوري و كدورتها را از بين مي برند ما استراليا را با 5 گل شكست مي دهيم تيم ما آماده است كه بزرگي كند استراليا شباهتي به لائوس و يمن و كويت نداشت اين استراليا تيمي  قوي بود اما علي دوستي خون دل خورد و اشكها ريخت تا به ما شادي دهد براي او و شاگردانش به پا مي خيزيم و دست مي زنيم اما آرزو داريم اين تيم سرنوشتي به مراتب بهتر از تيم نوجوانان سال 2007 ازبكستان داشته باشد اين بچه ها و علي دوستي را نبايد رها كرد اين بچه ها در رده هاي جوانان و اميد بايد از دانش روز بهره ببرند بايد به آنها توجه كرد باشد كه چنين باشد

قدم  بعدي

پرسپوليس سر انجامپس از 9 بازي دومين برد خود را كسب كرد در ورزشگاهي خالي از تماشاچي پرسپوليس به لطف ضربه استثنائي مهدي مهدوي كيا كه  با جاگيري اشتباه دروازه بان همراه بود به گل رسيد و در بقيه مدت بازي چند فرصت گل داشت كه موفق نبود اين پيروزي تا چه اندازه مي تواند براي پرسپوليسي ها مفيد باشد ؟آيا اين تيم مي تواند موفق باشد ؟ براي پساخ به اين سوال بايد به يك درس  از علم مديريت اشاره داشت كه براي موفقيت در يك كار مهمترين مسئله آگاهي و دانش است  بعنوان مثال مدير يك شركت براي موفقت بايد آگاهي به صنعتي كه شركت در آن مشغول كار است و بازار محصولات و از همه مهتر نحوه مديريت با فاكتورهاي آن صنعت يا تجارت داشته باشد فوتبال حتي از نوع دولتي آن هم بي شباهت به يك صنعت و يا تجارت نيست آيا مديريت پرسپوليس اين گونه است ؟ براي پاسخ به اين سوال نگاهي به يكي از مصاحبه هاي آخر مدير عامل پر مصاحبه باشگاه مي افكنيم تا در ميان آن گفته بتوانيم قدم اول يعني "آگاهي " را بار ديگر نمايان سازيم

1/او مي گويد" فوتبال ارزش اين همه خرج كردن را ندارد" مي پرسيم ايشان از كدايمن فوتبال سخن مي گويند ؟ خرج كردن در فوتبالفارسي مدتها است نهي شده است زيرا آگاهي در اين فوتبال وجود ندارد فوتبال ارزشمند است مي تواند در آمد و مخاطب بي شماري داشته باشد اما اين فوتبال بايد ساخته شود و ساختن چنين فوتبالي با مديريتي نمي تواند باشد كه پس از تنها يك سال حضور در فوتبال از بي ارزش بودن فوتبال سخن مي راند اگر فوتبال بي ارزش است پس چه اصراري بر ادامه حضور در اين فوتبال از سوي اين آقايان وجود دارد ؟ و سوال بعدي اين است كه هزينه هاي بي هوده در فوتبال را چه كساني كرده اند ؟

2/ او مي گويد" درد پرسپوليس بازيكن سالاري است " و در ادامه مي گويد " ما در خط هافبك با كمبود بازيكن رو به رو بوديم و اين مشكل را مربي بايد حل كند " تكراري نا آگاهي است فوتبالي كه از زعم ايشان بي ارزش است بايد هم چنين برداشت هائي داشته باشد براستي بازيكن سالاري را چه كساني باب كردند ؟ وقتي به بازيكني كه از ساده ترين حركات فوتبال عاجز است ميليارد پرداخت مي شود وقتي  يك مدير نمي داند وقتي تيم بازيكن مناسب نمي گيرد ناچار است كه بازيكن سالاري را پيش بگيرد وقتي مديريت نمي خواهد اين درس را فرا گيرد كه نمي توان نان پخت وقتي آرد نباشد و مربي كه هافبك ندارد نمي تواند مشكل تيم را حل كند آنگاه چگونه مي توان به عنصر عدم آگاهي در هدايت فوتبال اشاره نكرد ؟

3/مدير مي گويد " از طرفداران مي پرسم  فرق كريمي با ديگر بازيكنان چيست كه مربي نتوند با او برخورد كند " و از سوي ديگر مي گويد " دوست ندارم دلايل كنار گذاشتن كريمي از سوي ژوزه اعلام شود " مي پرسيم اين طرفدار كه غريبه است كه نبايد دلايل را بداند چگونه مي تواند به مربي اعتماد كند ؟ اين كه كريمي بازيكني با اين خصوصيات است را تازه فهميده اند ؟ كريمي در فصل پيش چند بار با دنيزلي مشكل داشت ؟ كريمي با قطبي و دائي و برانكو هم مشكل داشت پس چرا اين بازيكن قراردادش تمديد شد حتي به قيمت عدم تمديد  قرارداد دنيزلي كه به گفته خود مديريت باشگاه اسير گروه بندي بازيكنان شد مي پرسيم  اكر در تيم  گروه بندي بود چرا مديريت كاررائي نداشت ؟چرا كريمي حق دفاع از خود را ندارد ؟ اين كه كريمي سر دسته حركت غير اصولي عدم مصاحبه با رسانه ها بود دليلي نمي شود كه او را در سانسور خبري بگذارند

4/ مدير پرسپوليس در ادامه سخن از توقت جمع آوري امضا  براي برگزاري جمع فوق العاده فدراسيون فوتبال بعلت شرايط حساس فوتبال كرده اند مي پرسيم چرا بايد مديريت سراسر از اشتباه نبايد در مجمع براي ادامه كار خود راي اعتماد بگيرد ؟ اين كه چشم بر روي اشكالات بي شمار فدراسيون فوتبال ببنديم با كدام منطق مديريتي و عنصر آگاهي هماهنگ است ؟

آيا با اين نحوه تفكر و آگاهي مي توان اميد وار بود كه پرسپوليس ادامه راه را با قدمهاي پر صلابت ادامه دهد ؟ 

فريادهاي غربت

مي گويند كه  بايد ريشه ها را يافت تا بتوانيم ادامه راه را پيدا كنيم سالها است كه از فوتبالمان فاصله گرفتيم از آن فوتبالي كه با استاد صدقياني ها شروع شد و تا به امروز به كفاشيان رسيد فوتبالي كه بزرگاني در آن زحمت كشيدند تا سه قهرماني در جام ملتهاي آسيا و سه بار حضور در جام جهاني و حضور در المپيك هائي مختلف چون توكيو و مونترال  را برايمان ارمغان آوردند اما امروز همه چيز به فراموشي مي رود

 به حكايتهاي مردم مي نگريم اين مردمي كه تاريخ و تمدن و ريشه و فرهنگ داشته اند اما امروز براحتي همه چيز را از ياد برده اند مردمي كه بايد از خيلي ها چون امپراطور بزرگان كوروش تا  سعدي و حافظ و مولانا و فردوسي و... مي آموختند اما امروز براحتي دشنام مي دهند و بي احترامي مي كنند و هنوز هم با شگفتي بسيار از تاريخ و تمدن خود مي گويند در مراسم افتتاحيه المپيك لندن شاهد بوديم كه  بريتانيائي ها با نشان دادن تاريخ سرزمين خود بحران مالي ميزباني المپيك را تحت تاثير قرار دادند همين قصه در المپيك پكن و جام جهاني آفريقاي جنوبي بود تا مردم  اين سر زمين ها بدانند چه راه سختي را طي كردند تا ميزباني چنين وقايع مهمي را داشته باشند اما ما چه كرديم ؟

امروز فوتبال ما عقب گرد مي كنند چون بي تجربگي را تجربه مي كند فوتبال ما به دست غريبه هائي افتاده است كه چون تاريخ نمي دانند خود  مجبور به تكرار آن هستند  در جشن تولد 68 سالگي استقلال همه چيز را از ياد بردند براي باشگاه دوچرخه سواران و تاج و استقلال حالابر پائي جشن معضل شده است حتي اگر اين جشن ساده باشد اما آقاياني كه اين باشگاه را سالها است اداره مي كنند نتوانستند بساط شيريني و ميوه اي و حتي پخش تاريخي از فوتبال ايران و استقلال و تاج و دوچرخه سواران مهيا كنند در باشگاهي كه ميليارد ها هزينه براي آن صرف شده جشني بر گزار نشد تا قدمي در جهت ارتقا فرهنگي برنداشته نشودكه ملتي بداند كه از كجا آمده  است ؟ ملتي كه مي توانست با شناختن  كوزه كناني ها و محمد رنجبر ها و علي جباري ها و حجازي ها و بيوك جديكار ها  و... بداند اين آبي است كه باقي مي ماند نه آن كه نامها را در جلوي موفقيت تيم بگذاريم  اما نخواستند اين كار را بكنند زيرا اين تيم در دست صاحبانش كه مردم هست نبود تا اين مردم براي عشقي كه 68 سال برايش فرياد كشيدند جشني در خور يك باشگاه بزرگ بگيرند استقلال غريبه بود زيرا صاحبش را در اداره آن دخالت نمي دهند  در باشگاه استقلال بايد موزه اي بود فيلمهاي تاريخي ساخته مي شد تا مردم از اين باشگاه بيشتر بدانند كه چگونه دوچرخه سواران تبديل به استقلال امروز شد مردم بدانند اين باشگاه بود كه با پيروزي بر تيم نماينده اسرائيل توانست قهرمان آسيا بشود اين تيم توانست با رايكوف نسلي براي فوتبال ما در دهه 50 بسازد كه هنوز هم به آن افتخارات مفتخريم  همين مسئله براي پرسپوليس است   اگر امروز رويانيان كه هيچ از تاريخ باشگاه پرسپوليس نمي داند ادعاي  مي كند تيم من نتيجه نمي گيرد به اين علت است كه صاحبان تيم نيستند صاحباني كه از شاهين به پرسپوليس رسيدند و حالا بايد غم بخورند و اشك بريزند نگاه به كساني بكنند كه خود را بيش از پرسپوليس مي خواهند اگر از گذشته خود خبر داشتيم مي گذاشتيم شاهين و تهران جوان و دارائي و عقاب و ابومسلم و .. به اين روز برسد ؟  فوتبال ما به قهقرا رسيد زيرا گذشته خود را از ياد برد و به دست بيگانه ها رسيد  استقلال  دور از صاحبانش بود كه پولي براي چند كيلو ميوه و شيريني در حالي نداشت كه ركورد حضور  بازيكنان را در قرار داد با  نكونام شكسته است پرسپوليس امروز در حالي به غربت و تنهائي رسيده است كه صاحبانش از ياد بردند در اين تيم مرداني چون دكتر اكرامي ها و برومند ها و دهداري ها و محراب شاهرخي ها و همايون بهزادي ها و عزيز اصلي ها و ... چه كرده اند آري ريشه هاي خود را از ياد برده ايم زيرا ريشه و سر رشته اين ريشه در دست كساني است كه خبري از اين ريشه ها ندارند افسوس و از ما چه كاري بر مي آيد جز آن كه با قلبي پر درد و قلمي پر از ايراد و اشكال باز جشني به مناسبت يكي از دلايل عشق به فوتبال در اين ديار يعني دوچرخه سواران و تاج و استقلال گرفته و اميد داشته باشيم روزگاري صاحبان استقلال و پرسپوليس و ... بار ديگر  جشن تولدي براي اين تيمها بگيرند به اميد آن روز

كار فوتبال ما به اينجا رسيده است ؟

تصاوير تلويزيوني خبر از يك واقعه جديد مي دهد پرسپوليسي ها به همراه سر پرست خود در اصفهان دچار مشكل شده اند اخبار دو گانه است  و دو فرضيه را مطرح مي كنند

1/ فرضيه اول اين است كه پرسپوليسي ها دچار مسموميت شده اند و مدعي هستند كه سپاهاني ها براي بردن تيم دست به اين ترفند زده اند

2/ فرضيه دوم اين است كه پرسپوليسي ها براي توجيه بازي بسيار بد تيم خود در برابر سپاهان اين ادعا را اعلام كرده اند

نگاهي به دو فرضيه مي كنيم محمد نوري مي گويد اين برد سپاهاني ها جوانمردانه نيست او علي رغم ادعاي پزشك تيم كه علائم هر نوع مسموميت را انكار مي كند حكايت هائي را بر زبان مي آورد كه نشان از تئوري تو طئه دارد  اما در فرضيه دوم قصه هاي سپاهاني ها را مي شنويم

 به صحت  و سقم اين دو فرضيه كاري نداريم اما مي پرسيم فوتبال اين گونه همه چيز را باخته است ؟ يعني امكان دارد قهرمان سه گانه ليگ  و نماينده ايران در ليگ قهرمانان آسيا  براي بردن تيم پانزدهم جدول دست به اين كار بزند؟ فوتبال ما ره به كجا مي رود؟ يعني بايد چنين چيزهائي  را در فوتبالمان باور كنيم ؟ در رقابتهاي سري آ بازي رم در اين هفته بعلت اين كه شرايط امنيتي استاديوم پيش از آغاز بازي مهيا نبود سه بر صفر اعلام مي شود بي آن كه دو تيم حتي ثانيه اي به ميدان بروند پس چگونه  مي توان چنين نا امني را در استاديوم هاي ايران باور كرد ؟يعني اگر چنين شايعه اي در كنفدراسيون فوتبال آسيا پخش شود  نبايد از وضعيت بغرنج نمايندگان فوتبال كشورمان در ليگ آينده قهرمانان آسيا بيشتر ترسيد ؟

اما فرضيه دوم را نگاهي مي كنيم يعني بايد بپذيريم تيمي با اين همه هزينه و قدمت و طرفدار براي توجيه عدم كاررائي تيمش  دست به چنين ترفندي بزند ؟ يعني بازيكني چون مهدي مهدوي كيا با آن سابقه بالا در بوندس ليگا و تيم ملي و پرسپوليس در چنين نقشه اي شركت مي كند ؟ باور اين مسئله خيلي سخت است اما وجوه ديگري هم  اين جريان دارد ودقيقا بر مي گردد به اتفاقاتي كه در بازي افتاد مي پرسيم چرا تنها چند بازيكن از تيم دچار اين عارضه شده اند و اين مردان همان مرداني هستند كه در ميانه ميدان پرسپوليس قرار دارند و هفته ها است كه از ناكاررائي آنها صحبت مي شود ؟ محمد نوري و ميثم نقي زاده و مهدي مهدوي كيا به  ادعائي مسموم شده اند مي گوئيم اگر چنين است پس به چه دليل خود باشگاه پرسپوليس بدون آن كه اين ادعا ثابت شود به يك باره دستور جريمه كسري 10% از مبلغ قرار داد را تصويب كرده است ؟ مي گوئيم مگر پرسپوليس در نيمه اول تيم مدافع نبود پس چرا بايد سپاهان چنين اقدامي را بكند ؟چرا اين اقدام در بازيهاي كم تماشاچي قبلي صورت نگرفته است ؟

هر دو فرضيه زشت و غير قابل باور هستند و از صميم قلب بايد آرزو كنيم  كه هر دو تيم مبرا از اين دو فرضيه باشند اما مي گوئيم فوتبال ما كه به قول مدير عامل پرسپوليس تنها مقصرانش بازيكنان و كادر فني هستند چگونه به چنين فضاي پر از تنش و زشتي و سو تفاهم و حتي پليدي رسيده است ؟ فوتبالي كه تيمي بخواهد براي پيروزي بازيكنان تيم مقابل را در معرض به خطر انداختن سلامت بياندازد  بايد ادامه پيدا كند ؟ فوتبالي كه تيمي بخاطر اين كه بد گونه اداره و مديريت مي شود و همين سو مديريت اين تيم را در ورطه اعتراض انداخته و چنين بهانه هائي را جور مي كند بايد  دل و عشق و انگيزه به آن داد ؟ فوتبالي با چنين افكاري مي تواند رو به جلو حركت كند ؟ فوتبالي با اين گونه پليد انديشه ها مي تواند در عرصه بين المللي و خصوصا حضور در جام جهاني را باور كند ؟ برسر اين فوتبال چه آمده است ؟ اتحاد و انسان دوستي و درك به كجا رفته است ؟ پيروزي به هر قيمت و توجيه شكست به هر بهائي رابايد مديريت فوتبالفارسي ناميد ؟ به نظر اين گونه مي آيد اين فوتبال روزهاي تلخي را تجربه مي كند اما از صميم قلب بايد بپذيريم كه فوتبال ما به واقع  سقوط فرهنگي دارد و اين سقوط مي تواند دردناك تر باشد وقتي با اكراه از يافتن ريشه ها نسبت به اين مسائل بي اعتنا باشيم همان طوري كه در مورد شيوع دلال بازي و ارتشا و دو پينگ و خريد مديران و مربيان و بازيكنان يا به طور كلي تباني  در سالهاي گذشته اين چنين برخورد كرديم

حق پخش تلويزيوني

حكايت عدم پخش بازيهاي تيم ملي همچنان سوژه روز بسياري از رسانه ها البته بجز رسانه اي است كه خود را رسانه ملي ايرانيان مي داند حكايت هاي عدم پخش حتي در برنامه عادل فردوسي پور هم تصوير روشني نداشت و مسئولين سيما با بي اعتنائي هر چه تمامتر به سكوت خود ادامه داده بودند تا اين كه چندي پيش از سوي غلامرضا رفيعي مشاور حقوقي سيما در شبكه خبر  اعلام شد كه شركت (WORLD SPORT GROUP) كه با عقد قرار دادي يك ميليارد دلاري با كنفدراسيون فوتبال آسيا حق پخش بازيها را در دست دارد به يك باره مبلغ غير متعارفي را به آنها براي پخش بازيهاي پيشنهاد داده است جيمز ام دورسي * كه نويسنده سنگاپوري  وب بلاگ دنياي آشفته فوتبال خاورميانه ** است در پستي از اين موضوع سخن مي گويد بايد ياد آوري كنيم كه جيمز  ام دو رساي در دانشگاه  نانيانگ تكنولوژي *** سنگاپور مشغول به كار و تحصيل  است  او در نوشته  خود مدعي مي شود كه  شركت (WSG) مبلغ 11 ميليون دلار كه براي تمامي بازيهاي ملي و باشگاهي فوتبال ايران در طي 4 سال آينده  و نه تنها بازيهاي انتخابي جام جهاني 2014درخواست كرده وبه فدراسيون فوتبال ايران پيشنهاد داده است اما غلامرضا رفيعي مدعي شده است كه اين شركت  تنها بابت بازي هاي انتخابي جام جهاني 2010 مبلغ 4 ميليون دلار قرار دادي با فدراسيون فوتبال منعقد كرده و خود بازي ها جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي با مبلغ 7.5 ميليون دلار حق پخشش واگذار شده است و براي بازيهاي المپيك لندن مبلغ 1 ميليون دلار قرارداد داشته به يك باره براي پخش بازيهاي انتخابي جام جهاني 2014 مبلغ  40 ميليون دلار درخواست كرده است و اين مبلغ باعث شده است كه تلويزيون لبنان هم حاضر به پرداخت اين مبلغ نشود شايعاتي جاري  است كه معتقد است كه محمد بن همام مداركي مبني بر پرداخت مبالغي به او در ازاي قرار دادهاي مختلف  اين شركت سنگاپوري را از مقر كنفدراسيون فوتبال آسيا در كوالالامپور را توسط افرادي به سرقت برده است  كه عاملين اين سرقت به گفته پليس مالزي دستگير شده اند  اما جدا از درگيري هاي اين شركت با پليس مالزي از سوي اين شركت اعلام مي شود كه اظهارات غلامرضا رفيعي مشاور تلويزيون صحيح نمي باشد زيرا مبلغ عقد قرار داد بازيهاي مابين سالهاي 2008 تا 2012 رقمي حدود 4.5 ميليون دلار بوده است حال سوال اينجا است كه كدامين مبالغ صحيح مي باشد؟ و اين كل ماجرا نيست در حاليكه عنوان مي شود در آمد تلويزيون از پخش بازيهاي ليگ رقمي  بين 80 ميليارد تا 120 ميليارد تومان كه به نرخ بازار آزاد ارز (2500 تومان ) معادل 32 ميليون تا 48 ميليون دلار بوده و براي پرداخت مبلغ 4 ميليارد توماني  از اين مبالغ  فدراسيون فوتبال هم هزاران پيچ در پيچ دارند چرا بايد براي پرداخت حق پخش بازيها در فاصله 4 سال نتوانند معادل 3 ميلون دلار در هر سال از اين ميزان در آمد را پرداخت كنند ؟ در حاليكه صحبت از هجوم فرهنگي و كاهش نرخ  حضور جوانان در ورزشگاه ها و افزايش نرخ جرائم و اعتياد در جامعه  هستيم اين گونه پشت كردن به مخاطبين ورزش چه معنائي مي تواند داشته باشد ؟ عدم اعلام صحيح ارقام و بر گرداندن ارقام واقعيت دارند ؟ چرا حكايت حق پخش تلويزيوني  همواره بايد در پرده ابهام بوده و شفاف سازي قطعي در مورد آن انجام نشود ؟  اين روزها سخن از فوتبال شكست خورده در بسياري از ابعاد از جمله  بعد اقتصادي مي شود فوتبالي كه مي توانست از در آمد 80 تا 120 ميليارد توماني در يك سال صاحب  زيرساختهاي اساسي شود اما حال كه اين در آمدها به باشگا ها به صورت مدون داده نمي شود و هر ساله مديران سياسي براي حفظ بقاي خود باشگاه دولتي را به دولت بدهكارتر مي كنند چرا در زمينه  جذب مخاطب اين گونه سستي و اهمال كاري مي شود ؟ به ياد داشته باشيم سرخوردگي و عدم اعتنا به خواسته جوانان راه كار عاقلانه اي در مقطع كنوني جهان كار عاقلانه اي  نمي تواند باشد در هر حال اگر اين ارقام خبرنگار سنگاپوري كه در اين زمينه تحقيق كرده درست باشد نبايد براي اين فوتبال و عاشقانش نجواي بدرود ترنم كرد؟

*JAMES M.DORSEY

** THE TRIBULENT WORLD OF MIDDLE EAST SOCCER

 ***NANYANG TECHNOLOGICAL UNIVERSITY

آقاي غير فوتبالي ! لطفا فوتبال ببينيد

آقاي مديرغير  فوتبالي ! فوتبال ببينيد

نمي دانم كساني كه از سربد شانسي فوتبال سر از فوتبالفارسي بعنوان مدير در آوردند همه مثل كفاشيان هستند كه  بسختي مي تواند نام چند سر مربي معروف جهان را بخاطر آورد يا نه ؟ اما معتقديم حتي اگر امروز هم به فوتبال آمده باشيد شايد با ديدن فوتبال آنهائي كه فوتبالي هستند سر از اشكالات مديريت غير فوتبالي خود بر فوتبال در بياورند و براي اثبات اين گفته مي خواهيم مثالي بزنيم

سه شنبه شب گذشته تيم رئال مادريد در مقابل تيم منچستر سيي به ميدان رفته بود  تيم  رئال مادريد كه در بحران نتايج ضعيف لا ليگا به ثمر مي برد قصد داشت با برتري بر تيم ديگر كهكشاني جهان يعني منچستر سيتي سر و ساماني به تيم خود دهد از رو با انگيزه به ميدان رفت مورينيو از هيگوئين در نوك حمله و روماريا و رونالدو خديرا بعنوان سه مرد پشتيبان و از اسين و آلونسو بعنوان دو هافبك تدافعي استفاده كرد رئال مادريد در نيمه اول و تا اواسط نيمه اول مشكل داشت چون اسين و خديرا و آلونسو سه عنصر تدافعي بودند كه نمي توانستند چيدمان تهاجمي خوبي به رئال مادريد بدهند و به همين دليل حضور اوزيل و موديج  بجاي خديرا و اسين اين چيدمان را اصلاح كرد و رئال مادريد با فشار به خطوط مختلف منچستر سيتي باعث عقب نشيني اين تيم و در نتيجه دفاع در محوطه 3/1 زمين خودشان كرد و به همين دليل بود كه توانست با تيز هوشي و فشار زياد منچستر سيتي و خط دفاع و جو هارت دروازه بانش را وادار به اشتباهات مهلك كند  بازي باخته را ببرد درس مورينو و رئال مادريد اين بود " چيدمان كليد موفقيت يا شكست است "

 به فوتبالفارسي بر مي گرديم مشكل تيمهاي ما چيست ؟ سخن از تركيب درون زمين نمي كنيم بلكه به كل سيستم اشكال داريم اگر تيم ملي ما نتيجه نمي گيرد چون چيدمان  مديريتي اشكال دارد كفاشيان و تيم تحت نظر او براي اين كار ساخته نشده اند و به همين دليل اين چيدمان بد به كميته فني و كميته نظارت و كمك مربي وحتي به سر مربي  و تيم داخل ميدان هم مي رسد

 تيم ملي اگر مي خواهد موفق باشد بايد تيم مديريت خود را عوض كند

مثال ديگر مربوط به پرسپوليس است رويانيان چيدمان بدي در پرسپوليس دارد او  در اطرافش مردان صاحب نظر يا ندارد و از افرادي هستند چون شيريني كه معلوم نيست چگونه به فوتبال آمده اند بهره گرفته و يا از پيش كسوتان سنتي بهره مي گيرد كه تنها مي خواهد از نام آنها استفاده كند به همين دليل او تيم را بد مي چيند  او خودش معترف است علت رفتن دنيزلي وجود چند بازيكن بوده است مي پرسيم پس چرا آنها را نگاه داشت ؟ او مگر نمي دانست بازيكنان پير و ناكار آمد به تيم صدمه مي زنند پس چرا سكوت كرد ؟ او بايد بداند بازيكناني چون بكهام و رونالدو به اين علت كه روند تيم منچستريونايتد  را مختل مي كردند توسط فرگوسن بيرون رانده شدند اما در پرسپوليس مدير معترف است كه اين مسئله را مي دانسته ولي سكوت كرده است از مدير مي پرسيم  تيم شما را كدام تيم  فني بسته است؟ شما بد يار گيري كرديد همه مي گفتند قرار نبود كه گردان اين همه هزينه شود كه روي نيمكت بنشيند و يا دو مدافع پير چون بنگر و حسيني به تيم بيايند و يا تيم مدافع چپ نگيرد و يا هافبك تدافعي نداشته باشد و از همه جا رانده شده هائي چون سامان آقا زماني و هادي نوروزي و مهرزاد معدنچي و ...  در تيم حفظ و يا به تيم اضافه شوند در اينجا چه كسي مقصر بجز چيدمان بد تيم مديريت نقش دارد ؟ امروز تيم نتيجه نمي گيرد مي پرسيم فقط كريمي مقصر است ؟ اگر آن پاس طلائي كريمي به قاضي در دربي به گل تبديل مي شد امروز كريمي را به عرش نمي برديم ؟ اين كه كريمي با دائي و قطبي و وينگادا و خوردبين و دنيزلي و حالا مانوئل مشكل دارد چيز تازه اي نيست چيدمان تيم مديريتي پرسپوليس اگر درست بود هيچگاه امثال دنيزلي را فداي كريمي نمي كرد و يا اين كه به اين خاطر كه كريمي قرار دادش را تمديد نخواهد كرد از دائي نمي گذشت  اما مشكل امروز پرسپوليس فقط كريمي نيست همان طوري كه مشكل تيم ملي هم فقط كريمي نيست اين كه كريمي كاررائي ندارد پس چرا بازي مي كند مقصري جز مربيان پرتغالي او در تيم ملي و پرسپوليس ندارد اما اين جو شانتاژ و هجمه اي كه عليه كريمي است چيزي جز سو مديريت نيست تيم پرسپوليس هافبك ندارد تيمش بد بسته شده است تيم دير سر مربي انتخاب كرده است تيم حواشي دارد كه امثال شيريني نمي توانند كه حل كنند تيم مديري بي تجربه در عرصه فوتبال  دارد و همه اين مسائل مي گويد تيم بد چيده شده است تيمي كه تيم مديريت و يا همان تيم بيرون زمينش بد هستند چگونه مي توانند در داخل خوب باشند اين كه هر روز مدير عامل عكس با سفير و كشتي گير و وزنه بردار بگيرد مشكل پرسپوليس را حل مي كند؟ مشكل پرسپوليس و كل فوتبال ما چيدمان بد تيم بيرون ميدان سبز است   

تاريخ زيبا

" ملتي كه از تاريخ خود چيزي نمي دانند مجبور به تكرار آن هستند" ويل دورانت مورخ فرانسوي
 در يكي از شبهاي بي نظير برنامه 90 به تماشاي بخشي از تاريخ فوتبال ايران نشستيم هر چند كه در پاره اي ازاوقات وقايع روز فوتبال ايران هم به ميان برنامه سيري در تاريخ فوتبال ايران آمده و دل را به رنجش در مي آورد كه چه بر سر اين فوتبال ايران آمد ؟و چرا فوتبال ما اين گونه در دست غريبه ها است ؟ عادل فردوسي پور با بضاعتي در حد قابل قبول به مرور فوتبال ايران پرداخت البته كار او دور از اشكال هم نبود زيرا همه مي دانند براي دعوت از فوتباليستهاي دهه 40 فوتبال ايران گزينه هاي بهتري هم مي توانستند كه باشند  مرداني چون حسن آقا حبيبي و حشمت مهاجراني و اصغر شرفي و حسين كلاني و... يا همه مي دانستند در دهه 60 مرداني چون حاجيلو و بياني و درخشان و پنجعلي وچنگيز و عليدوستي و ... بسيار موجه تر از فرشاد پيوسي است كه عملا مربوط به دهه 70 از بعد درخشش بود اما بهر حال بيان بخشي از تاريخ فوتبال ايران توانست براي بسياري از ما جمله ويل دورانت  را تداعي كند به قصه هاي فردوسي پور گوش داديم و در لا به لاي آمارهاي او به تكراري هاي فوتبال رسيديم  كه  به بخشي از آنها مي پردازيم
1/ چهار نسل فوتبال ما در اين برنامه از عشق به فوتبال سخن گفتند از تلاش و سعي و عرق و تعصب سخن گفتند نمي دانيم چرا فكر مي كنيم وقتي كه پول وارد مقوله اي مي شود بايد تعصب به كناري رود در فوتبال جهان مسي و رونالدو و توتي و روني و كانتونا و گاتوزوو....ثروتمندو پرتعصب هستند اما در فوتبال ما همه چيز رنگ عوض كرده است زيرا تعصب زماني حاصل مي شود كه براي چيزي زحمتي كشيده باشي وقتي مديران فوتبال ما به يك باره به اين فوتبال آمده اند چگونه بايد دل بسوزانند و دل به كار دهند و دانش و تلاش كنند حكايت تعصب و دلسوزي براي مديران تازه به دوران رسيده فوتبال ما چون ارث هنگفتي است كه پدري سالها زحمت مي كشد و به فرزندانش مي دهد كه چندان به اهميت آن فكري نمي كنند
2/ نگاهي به آمارها مي كنيم 10 بازيكن برتر فوتبال ايران از بعد بازي و تعداد بازي به پس از انقلاب بر مي گردند آيا اين آمار نشان نمي دهد كه چگونه سالها دل به ستاره ها دلخوش كرديم و آنقدر از آنها استفاده كرديم تا شايد و روزي نسل جديدي به كار آيند ؟ اين آمارها نشان مي داد حلقه سازندگي چقدر گم شد در دهه هاي 60 و 70 و حالا ...
بازيكنان برتر تاريخ فوتبال ما از بعد بازي  دائي و نكونام و كريمي و باقري و استيلي و زرينچه و مهدوي كيا و كعبي و گل محمدي و عابد زاده بودند  نگاه به تركيب بياندازيد يك دروازه بان و يك مدافع آخر و سه مدافع راست و سه هافبك تدافعي و يك هافبك تهاجمي و يك سانتر فوروازد بيشترين بازي را براي ما كرده اند چرا فوتبال ما كمتر تداوم در دفاع چپ و هافبك چپ ... داشته است البته اگر با نسل دهه 50 ما آن معامله نمي شد شايد حجازي و پروين و روشن و... در اين آمارها جائي داشتند و يا اگر حكايت دهه 60 پيش نمي آيد شايد بزرگاني چون چنگيز و پنجعلي وبرادران بياني و حاجيلو و درخشان و عليدوستي جايگاه بهتري داشتند و يا اگر در دهه 40 فضاي فوتبال بزرگتر بود كلاني ها و بهزادي ها و علي جباري ها و جلال طالبي ها و... قصه هاي بهتري داشتند اما فوتبال ما هيچكدام مدافع چپ   و هافبك چپ ثابت در طي سالهاي پس از انقلاب به صورت دائمي نداشت مرداني چون محرمي و شاهرودي و ميناوند و نيكبخت  اگر زير نظر رايكوف ها و مهاجراني ها ... شايد چون آندرانيك اسكندريان و ... بودند اما نگاهي به آمارها بياندازيد درد نداشتن دفاع چپ يك درد تاريخي است كه چون به آن توجه نكرديم تكرار شده است
3/ بحث هاي فردوسي پور با حسن روشن و با پيوس و شاهرودي مقايسه كنيد با روشن حرفها فقط در جهت كلان اهداف بود و سخنان بر اساس رفاقت ها بود رايكوف از جوانها مي گفت كه سالها قهرمان آسيا بودند اما به قول فردوسي پور ما نسل هاي مغمومي داريم كه در رده اميد ناكامي تجربه كرده اند روشن از رفاقت مي گفت از دوستي ها مي گفت از دوستي با پروين و حجازي و ... اما پيوس از حرفهاي كرماني سخن گفت از بي نظمي ها و از محروميتها و از بي انضباطي ها مي گفت همين داستان شاهرودي با دائي و مايلي كهن داشت تفاوت بحثها فردوسي پور با روشن در مقايسه با پيوس و شاهرودي بخوبي مي توانست بگويد وقتي فرهنگ پايين آمد وقتي مديريت نازل شد وقتي اهداف گم شد وقتي غريبه ها به فوتبال آمدند بر سر فوتبال ما اين آمد كه حالا در پي پيروزي بر لبنان هستيم در حالي كه روشن از رئال مادريد و برزيل و فرانسه و... مي گفت
و قصه هاي فردوسي پور تلخ مي شد اگر نماينده نسل دهه 80 مي آمدند اگر از غريبگيها و از پول بي زبان از بي اخلاقي ها  مي گفتند و خوشحاليم كه قصه فردوسي پور در همان پايان دهه 70 تمام شد

از نخود و لوبيا تا به فوتبال

محمد رويانيان كه عمر مديريتش در عرصه فوتبال به سختي به يك سال مي رسد تمامي تقصير ها فوتبال را به گردن برنامه 90 انداخته است شخصا با عادل فردوسي پور قرابتي ندارم و بارها به برنامه او ايراد هم گرفته ام كه مهمترين آن عدم توجه به بحث حق پخش تلويزيوني است كه همچنان در سكوت است اما سخناني مدير باشگاه پرسپوليس كرد كه لازم ديده ام نگاهي دقيق تري به آن داشته باشم

1/محمد رويانيان مي گويد "به فوتبال بيش از حد پرداخت شده است " با نظر ايشان موافق هستيم و معتقديم فوتبالي كه در عرص چند دهه افتخاري برايمان كسب نكرده نبايد اين همه به آن پرداخت شود ايشان مي گويند مي خواهند در رشته هاي كشتي و وزنه برداري و تكواندو كه مقامهاي شامخ در المپيك آورده اند بپردازند به ايشان مي گوئيم چرا به رشته فوتسال توجهي ندارند كه سالها است در جهان ما شاخص هستيم اما در پرسپوليس يك بغض شده است چرا نبايد به يك تئوري توجه كنيم كه نخست خرابه هاي امروز را تعمير كنيم و بعد به فكر ساختن بناهاي ديگر باشيم از سوي ديگر يكي از بزرگترين مشكلات ما در المپيك عدم نتيجه گيري در رشته هاي تيمي است رشته هاي انفرادي توسط نوابغ و ستاره ها و چهره ها مطرح مي شوند در حاليكه رشته هاي تيمي مي توانند دوام بيشتر و برد بيشتري در اجتماع داشته باشند چرا ايشان به بسكتبال و واليبال پرسپوليس توجه نكنند اين دو تيم سالها براي پرسپوليس افتخار كسب كرده اند و از سوي ديگر مي خواهيد سرمايه گزاري كنيد چرا بر روي ورزشهاي پايه چون شنا و ژيمناستيك و دووميداني كه پايه همان وزنه برداري و كشتي و تكواندو هستند انجام ندهيد؟

2/ ايشان مي گويند چه كسي در فوتبال اسطوره سازي مي كنند ؟ يا چه كساني بازيكن ميلياردي مي سازد ؟ مي گوئيم در مورد بازيكنان ميلياردي همه اين افراد را مديران بي تجربه در عرصه فوتبال چون شما و مشاورانتان نظير اكبر غمخوار و حبيب كاشاني و يا امثال ساكت و فتح الله زاده و هدايتي ساخته اند كه بي دليل بخاطر جذابيت فوتبال وارد آن شده اند و متاسفانه بر سر فوتبال ما اين بلا را آورده اند اما اسطوره ها را هم رسانه هائي ساخته اند كه متاسفانه بسياري از آنها فرسنگها فاصله با مفاهيم اسطوره اي ما دارند و رسانه ها در كنار مديران و جمعتي جو زده ساخته اند و همان اسطوره ها بودند كه سر خم در مقابل مديران تازه به كار آمده كرده و اين بلا را سر فوتبال ما آوردند

3/مي گوئيد كدام برنامه جز برنامه فوتبال اين همه كارشناس و مجري دارد ؟ مي پرسيم كدام واژه اجتماعي چون فوتبال اين همه مدير عامل و رئيس هييت مديره و عضو هييت مديره بدون سابقه دارد ؟آيا جذابيت فوتبال باعث نشده كه بسياري از جمله شما به اين عرصه تشريف بياوريد پس آن چه جذاب است پس حرف زياد دارد و حضور مجري و كارشناس در كنار مدير امري منفي ولي اجتناب ناپذير است

4/مي فرمائيد اگر برنامه 90 به نخود و لوبيا با همين روش مي پرداخت جذاب بود بايد بگوئيم با توجه به اين تحليل تعجب نمي كنيم كه چرا در پرسپوليس اين همه ساده انگاري وجود دارد مگر مي توان نخود و لوبيا را با فوتبال يكي دانست ؟

5/شما مي فرمائيد كه كسي در اين فوتبال به بيانه علما احترام نگذاشت و حتي شما را مورد شماتت قرار دادند مي پرسيم خود شما مگر نگفتيد اجازه بازي در ماه رمضان را از علما گرفته ايد ؟ اگر اين طور است كه گله اي نيست و اگر اين طور نبوده خود شما هم به آن بيانه واكنش مشابهي انجام داده ايد پس گله از بهر چيست ؟

6/شما مي فرمائيد در اين فوتبال بايد از شور و شادي و اخلاق سخن گفت با گفته شما موافقيم اما مگر با اين نحوه مديريت و برنامه ريزي و سرمايه گزاري شور و شادي و اخلاقي در اين فوتبال مي ماند ؟از كدامين شادي صحبت كنيم وقتي فوتبال همواره پر از شكست است ؟ از كدام اخلاقي سخن رانيم كه مدير عامل باشگاه ها به هم عناويني چون " رانت خوار " و " عددي نيست " مي دهند و رسما در رسانه ها مي گويند بخاطر عقد قرار داد به دروغ متوصل شده اند ؟ از كدامين شور صحبت كنيم كه مردم روزه دار به استاديوم مي آيند و شاهد اين هستند كه ستاره هاي ميلياردي آنها حتي در مقابل گلگهر هم بازنده هستند اما داور نجاتشان مي دهد ؟ شما مي گوئيد كه به تيم ما لقب ميلياردها را داده اند ؟ مگر اين موضوع دروغ است ؟ 7

/ و سخن آخر اين است كه درد فوتبال ما برنامه 90 و رسانه نيست درد ما مديران و برنامه ريزاني هستند كه خوراك خوبي براي برنامه 13 ساله 90 مي سازند كه با اين نحوه مديريت به احتمال فراوان 113 ساله هم خواهد شد