به كجا مي توانيم رويم ؟

حكايت هاي  تفاوتهاي ما با فوتبال جهان مدتها است كه بر زبان آورديم و نوشتيم و سر انجام جز حسرت و آه ترفندي نبستيم از امكانات مالي و سرمايه گزاري و برنامه ريزي و مديريت  گفتيم از سازندگي و آينده نگري ها سخن رانديم اما هر روز كه مي گذرد متوجه مي شويم كه ما حتي در اولين بحثهاي مديريت مانده و آنها پيش مي تازند

 تيمهاي آلماني گل سر سبد فوتبال جهان شده اند و به سلطه بلامنازع  اسپانيائي ها در فوتبال جهان لطمه هاي زيادي خصوصا در سالهاي اخير وارد كرده اند كه گل سر سبد آنها  بازيهاي ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا بوده است بايرن مونيخ و دور تمند 8 گل به ثروت مندان و با افتخار ترين لا ليگا يعني  زده اند شايد جالب باشد كه نگاه دقيق تر به دو تيم بايرن مونيخ و دورتمند داشته باشيم و بيانديشم كه اين دو تيم براي آينده خود چه اقدامي مي كنند ؟ بايرن مونيخ در پايان اين فصل  يوپ هاينكس سر مربي مسن خود كه تيم را مدعي اصلي سه جام بوندس ليگا(آن هم صاحب اين عنوان شدند) قهرمان جام حذفي و ليگ قهرمانان كرده كنار گذاشته و به سوي گوارديولا خواهد رفت گوارديولا به يارن مونيخ مي آيد تا نسل جديدي را براي فوتبال بايرن مونيخ ساخته و نگذارد اين تيم در مسير پيشرفت خود توقف كرده و در جامهاي خود غرقه شود آن گونه بارسا اين روزها شده است و شاهديم كه بازي يكنواخت و خستگي ستارگاني چون مسي و ژاوي و اينيستا و پيكه و آلوز و ويا ...درد امروز بارسلونا است  در حاليكه رئال مادريد همچنان مشغول دعواهاي مورينيو با حداقل 15 بازيكن خود است و خبر مي رسد بار دير به چلسي بر مي گردد تا كهكشاني ديگر را طراحي كند كلوپ سر مربي دور تمند هم دو ستار بزرگ خود را با قيمت هاي چند برابر به بايرن مونيخ مي فروشد كه مهمترين آنها مهاجم لهستاني تيم خود است كه چهار بار دروازه رئال را باز مي كند اما كلوپ مي خواهد چون دوران كاري خود در ماينز و حالا در دور تمند سرمايه گزاري كند و سرمايه هائي را كه ساخته به كار اندازد به اين جمله هاي آخر بنگريم نگهداري از جريان سرمايه گزاري و حفظ سرمايه هاي بدست آمده اساس موفقيت تيمهاي بايرن مونيخ و دور تمند است ما چه كرده ايم ؟

 نمي خواهم از روند ناموفق باشگاه داري سخن برانم كه مثنوي هفتاد من مي شود و يا از نحوه سازندگي در رده هاي تيمهاي پايه غمنامه بنويسم كه اشكها بسيار بايد بر آن ريخته ايم از قصه مديريت و برنامه ريزي هم نمي گويم كه  حرفها بسيار است نگاه من به يك نكته كوچك است زمين ورزشگاه آزادي از بعد شرايط چمن تنها زميني بوده است كه  ارج و قرب بزرگي داشته است ما در اين ورزشگاه نزديك به 40 ساله قرار بود بازي استقلال و الريان در اين ورزشگاه برگزار شود اما در فاصله چند روز مانده به  اين مسابقه براحتي با انجام يك ميتينگ سياسي كيفيت اين چمن را از بين مي بريم متولي نگاهداري از اين ورزشگاه وزارت ورزش است و شركت هاي وابسته به نگهداري تجهيزات  از سوي اين نهاد تغذيه مالي مي شوند اما ميتينگ سياسي  بر روي  اين چمن توسط دولت انجام مي شود  و براحتي كيفيت چمن ورزشگاه كاهش مي ايبد يعني ما نه به اين فكر هستيم كه سر مايه گزاري كنيم و ورزشگاه هاي خود را تجهيز كنيم و نه آن كه براي تيم خود يعني استقلال زمينه سهولت يك بازي روان را بر روي چمن مناسب فراهم مي كنيم مي پرسيم با يان طرز تفكر چگونه مي خواهيم به آينده خوش بين باشيم ؟ اين همه غفلت و بي توجهي ما را مي تواند به جام جهاني و حتي حضور نصف و نيمه در سطح اول جهان برساند ؟به آلماني ها بنگريم آنها هم اكنون از هاينكس  پير تا كلوپ جوان مربي كار آزموده دارند و مي خواهند كه باز هم پيشرفت كنند اما ما حتي قادر نيستيم زمينه راحتي را براي نمايندگان كشورمان آماده كنيم و با اين همه ادعا مي خواهيم به جام جهاني برويم و متعجب هستيم كه چرا سپاهان و تراكتور سازي و تيم ملي ما به اين راحتي به رقباي آسيائي خود مي بازند و همچنان هم در اين توهم خود هستيم و خود را قدرت برتر آسيا مي دانيم و جام جهاني و قهرماني در آسيا را از اصول بديهي تصور مي كنيم آري از ناكجا به ناكجا آباد ديگري مي ريم و نامش را مسير گذاشته ايم   

به همين سادگي

 فوتبال  همچنان زيبا و دوست داشتني است خيلي اواقت مي پنداريم ميلياردهاي فوتبال توانسته اند كه اين فوتبال را نابود كنند  اما اين ورزش همچنان بوي رفاقت و سادگي مي دهد

در حاليكه تيم بارسلونا در عرض دو هفته سه شكست بد از تيمهاي آث ميلان و رئال مادريد مي خورد و بسياري از هميشه حاضري خور هاي اين فوتبال كه با چهره هاي عبوس و اظهار نظرهاي بي معني و خشك خود پايان عصر " تي كي تا كا" را اعلام مي كنند و خبر مي دهند كه بارسا پلان ب ندارد در حاليكه نمي دانند بازي مستقيم و سانترهاي بي حاصل كه ماحصل تدريس اين آقايان به مربيان فوتبال اين مرز و بوم بوده معناي پلان و نقشه ندارد

اين آقايان حتي خبر ندارند كه فوتبالي كه استفاده از همه نقاط زمين و پاسهاي بي شمار در تمامي جهتها و گوشه ها و حركات دائمي بازيكنان است نه تنها پلان ب كه پلان هاي سي و دي هم دارند اما وقتي اين آقايان سه باخت را پايان يك عصر از فوتبال بدانند نبايد تعجب كنيم كه امروز از پايان دوران الكس فرگوسن در اولترافورد يا پايان تئاتر روياها نام ببرند در اولترافورد روياها تمام نشده بود جائي كه اميد با درخشش مادريدي ها دو باره نقش زد مادريدي هائي كه به فوتبال و به پايان دوره خوزه مورينيو( البته به زعم آقايان) نه گفتند مادريدي ها در ليگ اسپانيا 16 امتياز عقب بودند و در بازي رفت جام كوپا دو ري در سنتياگو برنابئو به تساوي يك به يك رسيده بودند و در ليگ قهرمانان اروپا هم نتيجه بهتري كسب نكرده بودند اما فوتبال غيرتي و روحيه بخش و شروع دوباره در بدترين لحظه ها خود را نشان داد

مورينيو نشان داد كه خاص است وقتي كه در پايان بازي با منچستر از برتري اين تيم مي گويد رونالدو نشان داد كه ره به سوي بهترين ها بر مي دارد او در حاليكه از سوي طرفداران منسچتر يونايتد هو مي شد در هنگام گل زدن شادي نكرد  او نشان داد كه انر‍ژي را بايد صرف بهترين عملكرد و نه حاشيه ها كرد

 

داور با اشتباه فاحش منچستري ها را فلج كرد اما آنها تا آخرين لحظه بازي كردند انگيزه منسچتري ها تا آخرين دم اين بود كه اين فوتبال همه چيزش پول نيست و غيرت دارد و شوق ملت را دارد و بي هيچ شعار هاي توخالي مي تواند شوق به ميليونها بيننده اش بدهد

 گپ و گفتگوي دو تن از بزرگترين مربيان دنيا يعني مورينيو و فرگوسن بايد درسي براي همه فوتبالي هاي جهان بدهد تا بدانند بزرگي و شخصيت و كاريزماتيك بودن هيچ ارتباطي به خشونت و دشمني و كوته فكري ندارد كه خيلي از داخلي هاي ما بي دليل در دامش افتاده اند

 

 فوتبال دو تيم سخت در گيرانه بود اما خشونتي نداشت و در گيري هاي حاشيه اي در كمترين حد بود

 در اين بازي دروازه بان رئال بي هيچ ادعائي آمد و استوار بازي كرد و نشان داد ميدان فوتبال جاي مبارزه طلبي است و هر كس شهامت و اعتماد به نفس و علاقه و آمادگي جسمي و روحي داشته باشد مي تواند ستاره اي باشد

روني و كاكا و بنزماو په په   مي توانند روي نيمكت بنشينند و بعد آن گونه با انگيزه به زمين بيايند آري فرصت مبارزه حتي به اندازه چند دقيقه موهبتي است كه صاحب انگيزه قدرش را مي داند و اين بزرگان دانستند

 گيگز در هزارمين بازي خود به ميدان رفت با انگيزه بازي كرد و نشان داد مي توان صلابت داشت و قوي بود و باور داشت كه مي توان جلوتر رفت به شرط آن كه پشتكار و استقامت باشد

فوتبال مي تواند هجومي باشد سيستمها زماني كار آمد هستند كه بازيكنان پوياتري باشند تفاوت رئال و منچستر در برخي از دقايق دقيقا به اين فاكتورها بر مي گشن منچستر كه اسير مشكل روحي حفظ گل شد و بعد بازيكنش را از دست داد تمركز خود را از دست داد رئال با تجربه بتواند به هدف خود برسد هر چند كه منچستر خوش روحيه با آمدن والنيسا و روني به تيم شجاع تبديل شد  و بارها تا آستانه  گل رفت شجاعت درس ديرين فوتبال و زندگي  برتري

1-3-2-4 مورينيو و فرگوسن در دقايق مختلف بازي بود

و سرانجام بايد گفت كه اين گفته "داور هم اشتباه مي كند " همواره نمي تواند  توجيه داشته باشد منچستر و بارسا باخت را تجربه كردند كه داوري صد در صد در آن نقش داشت   دو  اشتباه بزرگ داوري در دو بازي به رئال  پيروزي هائي هديه كرد و شايد بايد اين هم درسي براي مورينيو باشد كه همواره نبايد اشتباه داوري را مستمسكي براي برد حريف دانست زيرا روزي اين اشتباه مي تواند در سوي او باشد ( كه در اين دو بازي بود )

 سبز هاي رئال مادريد به همراه قرمز هاي منچستريونايتدي بازي سراسر از سپيدي تاكتيك و تكنيك و قدرت بدني و انگيزه را به نمايش گذاشتند تا آرزو كنيم در سرزميني ما كه نماد سبز و سپيد و قرمز دارد هم انگيزه و آمادگي و صداقت براي بازي بهينه مد نظر قرار گيرد

باز هم بايد گفت فوتبال شجاع و هنرمند و متفكر  و جوانمردانه هنوز هم مي تواند باشد به همين سادگي

درس هاي نيمه نهائي دوم اروپا

در سهاي نيمه نهائي دوم

 درس اول :

 جمله عجيبي را خوزه مورينيو در مصاحبه پايان بازي نيمه نهائي ليگ قهرماني باشگا ه هاي اروپا مي گويد  و آن جمله اين است

" پيروزي در ال كلاسيكو باعث باخت ما در نيمه نهائي  ليگ قهرمانان اروپا شد" شايد اين جمله  مورينيو  اولين درس نيمه نهائي ليگ قهرمانن باشگاه هاي اروپا باشد و اين حكايت چيزي نيست جز آن درس قديمي نبردها كه مي گويد " گستردگي جبهه ها باعث اضمحلال ارتش ها مي شود " اين درس را بسياري از فاتحين جنگ داشته اند  خوب به خاطر داريم بزرگاني چون امپراطور كوروش كبير و اسكندر مقدوني و آتيلا و چنگيز و ناپلئون و هيتلر ... بعلت گستردگي جبهه هاي ارتشهايشان با مشكل رو به رو شده است و اين درس تاريخي نشان مي دهد كه در فوتبال هم بايد جاه طلبي 100% را كنار گذاشت رئال مادريد توانائي جنگ 120 دقيقه اي با بايرن مونيخ را نداشت و شايد اگر آن بازي كه در دقايق اول بازي خود با بايرن مونيخ داشت در بقيه  مدت بازي هم مي كرد بايرن مونيخ گلهاي فراواني مي خورد اما چنين نشد زيرا كه لا ليگا ليگي فشرده تر از نظر تعداد بازي  نسبت به بقيه ليگ ها است  و براي تيمهائي چون رئال مادريد و بارسلونا كه در همه بازيهاي ليگ خود تهاجمي بازي مي كنند و نمي توانند به تساوي فكر كنند و به نيروهاي خود استراحت بدهند  پيروزي در ديگر جبهه ها سخت است اما اين تمامي ماجرا نبود

 درس دوم : داور هاي زمين زياد تر شد اند اما آيا دقت داوري بالا رفته است ؟ در بازي بايرن مونيخ و رئال مادريد شاهد بوديم كه داور مجارستاني به هيچ عنوان در حد جانشيني ساندرو پل داور بزرگ و هم وطنش كه بازي فينال جام جهاني 1994 را سوت زند نبود ساندرو پل همان داوري  است كه بازي ما در برابر استراليا در ملبورن 1997 هم سوت زد او يك پنالتي بسيار مشكوك براي رئال گرفت و يك پنالتي واضح را براي آنها چشم پوشي كرد داور بازي در طول مسابقه نشان داد كه چون داور تركيه اي بازي بارسا و چلسي در حد اين ديدار ها نبودند

 

 درس سوم : هر دو تيم از يك دروازه بزرگ بهره مي گرفتند دروازه بان هائي كه نشان دادند در يك تيم فوتبال محافظت از قفس توري كار بزرگي است  و اين مسئله براي چلسي ديگر  فيناليست جام هم صادق بود  كاسياس و نوير در طول بازي نشان دادند كه براي موفقيت يك تيم فوتبال تا چه حد دروازه بان مهم است هر چند كه نوئر جوان در اوايل بازي اعتماد به نفس كافي را نداشت اما به مرور خوب شد و در آخر بازي يك قهرمان به تمام معني بود و نشاني از سپ ماير و شوماخر و اولي كان و لمن   ديگر دروازه بانان افسانه اي آلمان را بروز داد

 

درس چهارم : توازن در دو جناح نشانه اي از يك تيم بزرگ است  بايرن مونيخ با  زوجهاي خوبي در جناحين بودند لام و روبن  در راست و ريبري و آلابا در سمت چپ بارها به رئال مادريد فشار آوردند   همين اتفاق براي رئال هم افتاد آنها كه  با دي ماريا و آربروا از سمت چپ و مارسلو و كريس رونالدو از سمت راست بسيار موثر بودند ووقتي با تعويض دي ماريا و آمدن كاكا اوزيل به سمت چپ رفت اين توازن چشم نواز تر شد هم بايرن مونيخ و هم رئال مادريد با حضور مهره هائي كار آمد در همه نقاط زمين توانستند بازي چشم نوازي را نشان دهند اين اتفاق براي بارسا نيافتاد چون مردان سمت راستش بسيار قوي تر از سمت چپ ضعيفش بود

 

درس پنجم : نبرد ميانه ميدان هم حكايت زيبائي داشت و جنگ اشنايگر و گوستاوو و كروس با خديرا و آلونسو  نشان از اولين نقطه نبرد داشت در طول بازي شاهد بوديم هر چقدر خديرا و آلونسو خسته تر شدند بايرن مونيخ به بازي تسلط بيشتري داشت و مورينيو سعي داشت كه بازي را به جناحين و با فرار مارسلو و رونالدو  از راست و اوزيل و بنزما از چپ بكشاند اما مردان مياني خط هافبك بايرن مونيخ اين فرصت را خصوصا در محوطه جريمه كمتر مي دادند اوزيل و رونالدو به همراه  مارسلو و بنزما تا پشت محوطه جريمه خوب بودند اما براستي محوطه جريمه براي آنها قدغن شده بود

 

 درس ششم : از دروازه بان ها گفتيم اما بد نيست  از زوجهاي طلائي دو تيم در قلب دفاع ياد نكنيم  هر دو تيم از بهترين خطوط حمله در ليگها و اروپا برخوردارند اما اين دليل نمي شود كه هنرمندان بزرگ خط دفاعي را نداشته باشند زوج بواتنگ و اشتوبر چون په په و راموس براستي از بهترين ها زمين بودند و شايد در نيمه اول كمي سردر گم مي نمودند اما در مابقي بازي براستي قوي بوده و دو گل بزرگ دو تيم يعني ماريو گومز و كريم بنزما را كنترل كردند اين دقيقا  دردي بود كه بارسا داشت و افسوس در اينجا است كه اشتوبر و تري دو مدافع مياني برتر اروپا در فنيال حضور نخواهند داشت

 

تورج عاطف

درسهاي بارسا -چلسي

هفته پر ز درسهاي دانشگاه فوتبال تمامي ندارد و بازي بارسا و چلسي حكايت ديگري براي فوتبال دوستان داشت بارسلونا محبوب ترين تيم سالهاي اخير در عرض يك هفته دو جام معتبر را نه تنها از دست داد بلكه نتوانست از عنوان قهرماني خود در هر دوي اين دو جام حفاظت كند و اين تمامي ماجرا نبود بارسلونا در نمايشي  از عجز و استيصال دو بازي بزرگ در مقابل رئال مادريد مورينيو و چلسي دي ماتئو را وا داد براستي بايد  چه توجيهي براي اين بازيهاي بارسلونا داشته باشيم ؟ شايد عده اي دوست داشته باشد لقب " ضد فوتبال " را به بازيهاي رئال مادريد و چلسي بدهند اما نگارنده معتقد است كه آنها هم فوتبال ولي با فلسفه ديگر انجام دادند بيائيم منطقي باشيم از دير باز دو گروه براي هر نبردي وجود داشته اند و گاهي يك گروه قوي تر و گروه ديگر ضعيف تر بوده است در اين صورت بايد بگوئيم همواره ضعيف تر باخته است ؟ شايد گفته شود كه بيشتر اوقات اين گونه بوده است اما به ياد داشته باشيم سپاهايان خشايار شاه در مقابل يونانياني كه ماراتن را در پايان آن نبرد آفريدند بي شمار تر بودند هومر افسانه سراي يوناني از نبرد تروا مي گويد كه چگونه يوناني ها با اين كه نيروي بيشتري داشتند اما با حربه اسب تروا جنگ را بردند در شاهنامه ما در حكايت بيژن و منيژه هم رستم و دوستانش با پوشيدن لباس  مبدل بيژن را از چاه مي رهاند و يا در تاريخ داريم سربازان بابك خرمدين به علت اين كه در ارتفاعات بودند همواره بر لشكر عباسيون برتري داشتند پس دفاع كردن بخشي از نبرد است و اين مسئله در فوتبال هم وجود دارد تيمي كه  دفاع كردن را بلد نباشد و نتواند از خطوط دفاعي با تاكتيك هاي متنوع بگذرد محكوم است كه بارسلونا امسال باشد بارسلونا مشكل بزرگش  اين بود كه تغيير تاكتيكي بعد از سه سال موفقيت نداشت  با هم به جزئيات تاكتيك آنها مي نگريم

1/ بارسلونا در بازي با چلسي دو بازيكن ضعيف بازي با رئال يعني آدريانو و آلوز را عوض كرد آن ها با پويول و ماسكرانو و پيكه براي دفاع آمدند  در اين سيستم قاعده  ماسكرانو و پويول بودند و پيكه در كنار بوكتس خط دوم را مي ساخت اما با مصدوميت پيكه بوسكتس جانشين پيكه شد  اين سيستم مشكل داشت زيرا پويول جا مي ماند او هم نتوانست جانشين خوبي براي آبيدال بيمار باشد و چون آدريانو يك بازنده صرف بود  و در سمت راست حفره بزرگي در هنگام نفوذ آلوز وجود داشت نتيجه اين بود كه بارسلونا چون گل دوم  بازي با رئال بار ديگر از حفره چپ گل خورد و گل بعد هم از حفره راست خورد يعني اين كه دفاع سه نفره پپ نتيجه درستي نداشت

2/ بارسا براي حمله چه طرحي داشت ؟ بوسكتس مرد اولي بود كه توپ را مي  آورد به چهار مرد جلوي خود يعني ژاوي و اينيستا و سس فابرگاس و كوآنيكا مي داد و آنها به مسي مي دادند و مسي هم به دنبال سانچز بود مشكل چه بود ؟ ياران بارسا عملا با پاسهاي بي شمار سعي در نفوذ داشتند اما ياران چلسي از تاكتيك مورينيو "يعني توپ را بده و فضا را بگير "بهره بردند بارسلونا  دو مرد كنار خوبي هم نداشت نه كوآنيكا و نه اينيستا  نتوانستند از كناره ها فرصتهاي بي شمار درست كنند و تنها يك بار كو آنيكا و يك بار هم مسي و اينسيتا توانستند خللي در سيستم دفاعي چلسي بوجود آورند چرا ؟

 زيرا چلسي 4 مدافع قد بلند در خط دفاعي كه آفسايد گيري نمي كرد را به كار برده بود جلوي اين چهار مرد اوبي ميكل و مريلز و لمپارد بودند و جلوي اين دو ماتا و راميرز كه آنها هم معمولا زياد نفوذ نمي كردند و دروگبا هم به عقب بر مي گشت يعني  يك  چند ضلعي عجيب كه آرايش 1-2-3-4 و در هنگام اخراج تري به 5-4 تبديل شد  چلسي فضاي پاسكاري تا پشت محوطه هيجده قدم مي داد و اجازه مي داد بارسا  سانتر كند منتهي چون ابراهيموويچ يا بازيكن سر زن  در بارسا نبود بارسا بار ديگر بايد به عقب بر مي گشت از سوي ديگر بارسا توازن در دو جناح نداشت و بيشتر توپها از سمت راست خود مي آورد كه آنجا هم به مشكل بر مي خورد بارسلونا تنها يك شوت خوب توسط مسي زد كه به تير خورد و ضربه هاي كاشته هم نمي توانست از حريف بگيرد و اگر هم مي گرفت خيلي بد آنها را چون ضربه كاشته اي كه در اثر خطاي  جان تري بدست آورد بد مي زد

3/ يك تيم در  ال كلاسيكو و نيمه نهايئ جام قهرمانان اروپا چند موقعيت بايد بدست آورد ؟ در ال كلاسيكو شاهد بوديم كه بارسا چگونه توسط ژاوي و تيو  دو فرصت تك به تك را از دست داد در بازي ديروز هم شاهد بوديم كه مسي يك تك به تك و يك پنالتي را از دست داد براستي بايد يك تيم چنين بي توجه در ضربات آخر باشد ؟ مسي كه روحيه خوبي نداشت نبايد پشت ضربه پنالتي مي رفت اما رفت و بارسا نتيجه را ديد

4/ بارسا فرسوده است بازيكني چون پويول پير  و به احتمال فراوان براي اسپانيا دل بوسكه هم دردسر مي سازد بازيكناني چون اينيستا و ژاوي هم بازيهاي يك نواختي دارند و تمركز بيش از اندازه روي مسي كار بارسا را خيلي مشكل مي كند از سوي ديگر بارسلونائي ها عصبي و خسته هستند و اين نشان از اين دارد كه تيمهائي كه مي خواهند همه جامها را ببرند چه تاواني مي پردازند

5/ بارسا تنوع تاكتيكي ندارد در اين بازي ها ديديم سبك تيكي تاكا هم  داراي ضعف است از سوي ديگر شايد مدرسه فوتبال ماستايا محصولات خوبي داشته باشد اما تكيه تنها به اين مدرسه و بي توجهي به خريد هاي خوب براي بارسا گران تمام مي شود همه مي دانيم بارسلونا با اتئو و رونالدو و استيچكوف و رونالدينيو و ريوالدو و كومان و كرايوف و ... افتخارات زيادي داشته است اما تعصب و اصرار بيش از اندازه گوارديولا به مدرسه ماسايا شايد بايد پاياني داشته باشد

6/ اما رفتارهاي ورزشي هم جالب بود تماشاگر بارسلونا بعد از يك هفته تاريك در پايان بازي سه شنبه شب به پا مي خيزد و يك صدا براي تيم دست مي زند اين تماشاگر نه بطري آب براي راميرز و  نه ال نينو پرتاب نمي كند و گوارديولا اولين كسي است كه به دي ماتيو اين پيروزي را تبريك مي گويد و رفتارهاي غير معمول انجام نمي دهد نمي دانم اگر اين اتفاقات در ايران بود فرياد " حيا كن و رها كن " دست از سر مربي و ستاره هاي تيم  رها مي شد يا خير ؟