آزموده

در ضرب المثل هاي ما بسيار شنيده ايم كه " آدم عاقل دو بار از يك سوراخ گزيده نمي شود " و مصداق آن مربوط به اين حكايت است كه آزموده ها را نبايد دو باره آزمود  اما در فوتبال ما وشايد جامعه شناسي ما اين چنين است ؟ تجربه نشان داده است كه بارها  در تاريخ آزموده ايم و باز جسته ايم بخت خويش از دو باره آزمودني ها در حاليكه واقعيت هميشه يكي است و بايد به دنبال حقيقتي رفته كه بر اساس تجربه هاي موفقيت آميز حاصل شده است   اين روزها دو باره حكايت هاي تكراري را مي شنويم در گل گهر مشكل به مديريت و عدم توانائي يك تيم  از بعد زير ساخت هاي لازم براي حضور در ليگ برتر مطرح است اما مرتب مدير و سر مربي در آن عوض مي شود در پرسپوليس  با كلي جنجال كريمي قراردادش را تمديد مي كند بعد او را به بد ترين شكل از تيم دور مي كنند و حالا دو باره به او در حالي دعوت به حضور دو باره مي دهند كه عملا سر مربي در اين پروسه هيچكاره  است و اين داستان ها همچنان ادامه دارد اما در فوتبال جهان واقعيتهاي كاملا بر اساس منطق حاصل مي شود مثلا نگاهي به جداول مسابقات ليگ هاي برتر اروپا مي كنيم تفاوت امتياز ها يكسان است در آلمان بايرن مونيخ از 9 بازي 24 امتياز دارد در انگلستان تيم چلسي از همين تعداد بازي 22 امتياز در اسپانيا بارسا و آتلتيكو مادريد توانسته اند 25 امتياز از همين تعداد بازي بدست آورند  يعني منطق مي گويد تيمي كه براي قهرماني بسته مي شود نمي تواند امتيازهاي اول فصل را به آساني به هدر دهد و تيمهاي برتر اروپا با همين علم و دانش است كه مدعي در اروپا مي شوند  به مثال ديگر مي پردازيم و به بازي چلسي و منچستر يونايتد نگاهي ديگر و دقيق تر مي افكنيم

1/ در اين بازي نشان داده شد تيمي در فوتبال موفق است كه از كوچكترين موقعيت هاي خود بهره بگيرد منچستر يونايتد و چلسي گلهاي خود را در محدود موقيعت هاي گل خود ساختند و اين گونه نبود كه تيمي موقعيت هاي گل فراواني از دست بدهد تا به گل برسد

2/تيمها با آرامش مي توانند به موفقعيت برسند و اين درس منچستر يونايتد به چلسي بود تيمي چون چلسي كه سوار بر بازي بود آرامش و تمركز خود را از دست داد و با اخراج ايوانوويچ نخستين ضربه و بعد با اشتباه داوري ضربه خورد اما در اين ميان اين آرامش بود كه به درد منچستر رسيد و از اين موقعيت بهره برد

3/ اشتباه داوري هميشه وجود دارد و شاهد بوديم در بازي در حد بازي چلسي و منچستر يونايتد هم اين اتفاق مي افتد اما انسجام تيمها به هم نمي خورد مربيان و بازيكنان كار خود را انجام مي دهند و نمي گذارند كه تيمها تاكتيك اوليه خود را انجام ندهند

4/بازيكنان بزرگ مهره هاي مهم هستند چرا چلسي نتوانست خلا تري را با  لويز پر كند ؟ چرا در غياب لمپارد ( مصدوم )و اسين (منتقل شده ) مرداني چون رامينز و اوبي ميكل نتوانستند موفق شوند ؟ چرا ون پرسي و روني و ماتا  مهم بودند ؟ چرا هنوز در تركيب منچستر يونايتد بازيكنان مسني چون فرديناند و گيگز و روي نيمكت اسكولز وجود دارند ؟  زيرا بازيكنان بزرگ يك شبه ساخته نمي شوند اما از سوي ديگر نامها هم در صورت عدم آمادگي عملا كاررائي ندارند به مرداني چون تورس و كول و كريك  كه مي ديديم اين واقعيت بيشتر نمايان مي شد پس بازيكن بايد باشد اگر بزرگ و آماده باشد

5/ نگاهي به بنزين سبز بياندازيم كه سالها پيش در ابرار ورزشي از آن سخن مي كرديم مرداني چون رافائل و والنسيا و لخيا و ماتا و كاهن ... اين بازيكنان چگونه به اين حد بزرگي رسيده و ما هنوز در ترس  استفاده از مثلا كنعاني ها در تركيب تيم پرسپوليس هستيم و يا در  اخبار مي خوانيم كه استقلال مي خواهد باز به دنبال عماد رضا برود

به سخن اوليه برمي گرديم و مي پرسيم اگر درد پرسپوليس با كريمي درمان مي شود چه كساني باعث خروج او از تيم شدند و چرا بايد همچنان در اين تيم باشند و اصولا چرا پرسپوليس در زمان كريمي هم نتيجه نمي گرفت ؟ و اگر درد كريمي نيست اين همه كميته و جلسه تشكيل دادن بهر چيست ؟ به ياد داشته باشيم در فوتبال دنيا آزمودني هاي مثبت باز آزموده مي شويم و ما هنوز مشغول نيش خوردن هستيم .... 

يادداشتي براي نامحبوب ها

به عنوان يك عاشق فوتبال و كسي كه سالها است در اين عرصه قلم مي زنم  گمان ندارم كه احساسات را بايد در خود مدفون كرد و طرفداري و يا عدم علاقه به يك تيم اگر چاشني تعصب و توهين به رقيب و قضاوت عجولانه و نابخردانه و مغرضانه نداشته باشد را چندان مهم نمي دانم از اين رو خيلي دوست دارم كه بگويم هيچگاه فوتبال آلمان مرا خوشنود نكرده است  در تاريخ فوتبال مي خوانيم ‍ژ‍رمنها در سال 1954 براي اولين بار قهرمان جام جهاني شدند آلماني با هر برگر بزرگ در حالي در برن سوئيس قهرمان شدند كه بسياري معتقدند كه آنها  شاهكاري بزرگ كردند كه از خرابه هاي جنگ بر خواستند و قهرماني جهان را بدست آوردند هر چند كه  در سال گذشته  شايعاتي مبني بر دو پينگ اين تيم در محافل خبري منتشر شد اما آنها در آن جام مجارستان محبوب با كاپيتان پوشكاش را در حالي  در فينال مقهورخود كردند كه در مراحل اوليه به اين تيم باخته بودند  آلماني ها در سال 1966 روي بد فوتبال را ديدند و در فينالي بسيار مشكوك به انگلستان باختند اما مظلوميت آلماني ها در رقابتهاي 1970 نمودار شد جائي كه بكن بائر جوان با كتفي در رفته نيمه نهائي جام  بازي را به ايتاليائي ها واگذار كرد آلماني ها  در دوره بعد را بار ديگ تيم بزرگ ديگري را ناكام كرد و يك تيم محبوب را از رسيدن به قهرمان جهان محروم كردند و هلندي ها با رهبري كرايوف بزرگ در خاك آلمان مقهور شدند  قصه قرباني كردن آلماني ها در جام جهاني 1982 تكرار شد و آنجا هم در ديداري بسيار جنجالي ياران پلاتيني را از رسيدن به فينال محروم كردند و فرانسه هيدالگو كه براستي شايسته حضور در فينال بود به ديدار رده بندي فرستادند آلماني ها در 1990 قهرمان جهان شدند و يكي از بهترين تيمها را در جام جهاني 1990 داشتند اما به واقع آنها در زشت ترين فينال  ادوار جام جهاني قهرمان شدند آنها در فينال 2002 هم حضور داشتند ولي اين بار محبوب ديگري چون برزيل بازنده نشد تا به جمع مجارستان 1954 و هلند 1974 بپيوندد اين اتفاق در فينال 2010 هم رخ داد تا اسپانيا  قهرمان جهان شود بايد بگويم در بيشتر دوران طرفدار فوتبال آلمان نبودم ولي هر گاه كه طرفدار آنها شدم باز از سوي آنها نا اميد شده و تصميم گرفتم همچنان قرابتي با اين فوتبال با نظم و ماشيني نداشته باشد در عرصه باشگاهي   هيچگاه از قهرمانان آلماني انرژي بزرگي نگرفتم و براي من تيمهاي هامبورگ با ماگات و دورتموند  و بايرن مونيخ هيتسفيلد دوست داشتني نبودند  اما بايد بگويم در فينال 2012 علي رغم بي علاقگي به ژرمنها دوست داشتم كه آنها بر چلسي  دي ماتيو پيروز بشوند زيرا به هيچ عنوان نمي توانستم به خودم بقبولانم كه تاكتيك برتر بايد منجر به ارائه يك  بازي كسل كننده شود اما دي ماتئو ايتاليائي مردي كه از مكتب فوتبال كاتانچيو ايتاليا مي آيد توانست بار ديگر همه محاسبات را بر هم زند آنها در نيمه نهائي در مقابل بارسلونا و فينال جام جذفي در برابر ليورپول و فينال ليگ قهرمانان اروپا با ارائه يك بازي در گيرانه و با دوندگي بسيار و بستن منافذ بازي ها را ببرند هرچند كه در هرسه بازي چاشني شانس با آنها بود آنها در برابر بارسلونا و چلسي  از دو ضربه پنالتي گل نخوردند  و در بازي با ليورپول هم گلي خوردند كه داور بازي قبول نكرد  اما  نمي توان قرعه و شانس را عاملي منفي دانست زيرا براي بسياري از تيمها چنين حوادثي پيش آمده است زيرا همگان مي توانستند حدس بزنند كه آرين روبن بازي فينال و مسي نيمه نهائي به هيچ عنوان در شرايط آرماني از بعد روحي نبوده اند اما چلسي ارائه كننده بازي بود كه تيمها را مجبور مي كرد كه به خواسته آنها  بازي كنند  چلسي تيم مسني بود پس توپ را به حريف مي داد و روزنه ها را مي بست و اين خود تاكتيكي  براي موفقيت در يك بازي مدافعين چلسي در اين بازيها به واقع كم اشتباه بودند و  اشلي كول و بوسينگوا  هيچگاه اجازه نمي داند كه مرداني نفوذي چون مسي و آلوز و ريبري و آرين روبن  از كناره ها نفوذ كنند آنها اين بازيكنان را مجبور مي كردند كه به داخل زده و در فضاي شلوغ آنجا يا توپ را از دست بدهند و يا اين كه شوتهاي بزنند كه در تراكم بازيكنان دفع مي شد  ياران چلسي به خوبي مي توانستند در فضاهاي بين ضربه ها و دروازه خودي قرار بگيردند مدافعين باهوش چلسي اجازه نمي دادند كه اسير يك  و دو ها بشنوند و يا اين كه چك را وادار كنند كه غافلگير شوند قدرت سر زني مدافعين چلسي جز يك بار كه توسط مولر خدشه دار شد در بقيه بازي بسيار كاررائي داشت آنها در بازي با ليورپول و با كارو مهاجمين ليورپول دچار مشكل بودند اما در بازي با بارسلونا و بايرن مونيخ چون اين دو تيم سر زنهاي برجسته اي نداشتند بسيار موفق بودند براستي اگر نگاهي به گل چلسي  در بازي فينال بيافكنيم و ضربه استثنائي دروگبا را مشاهده كنيم متوجه مي شويم چرا بايرن مونيخ نتوانستند از آن همه تعداد كرنر زده شده بهره بگيرد ولي چلسي از تك موقعيتهاي توپهاي سانتر شده به روي دروازه بهره مي گرفت  خونسردي و عوامل روحي يكي ازموفقيتهاي بزرگ فوتبال است كه چلسي آن را بخوبي نشان داد كسب موفقيتها در آريانس آرنا  مونيخ و نيوكمپ بارسلونا  در راستاي اثبات همين عقيده است چلسي نشان داد تك ستاره ها همچون چك و لمپارد و كول و دروگبا حتي  در سنين بالا موثر هستند

درسهاي بارسا -چلسي

هفته پر ز درسهاي دانشگاه فوتبال تمامي ندارد و بازي بارسا و چلسي حكايت ديگري براي فوتبال دوستان داشت بارسلونا محبوب ترين تيم سالهاي اخير در عرض يك هفته دو جام معتبر را نه تنها از دست داد بلكه نتوانست از عنوان قهرماني خود در هر دوي اين دو جام حفاظت كند و اين تمامي ماجرا نبود بارسلونا در نمايشي  از عجز و استيصال دو بازي بزرگ در مقابل رئال مادريد مورينيو و چلسي دي ماتئو را وا داد براستي بايد  چه توجيهي براي اين بازيهاي بارسلونا داشته باشيم ؟ شايد عده اي دوست داشته باشد لقب " ضد فوتبال " را به بازيهاي رئال مادريد و چلسي بدهند اما نگارنده معتقد است كه آنها هم فوتبال ولي با فلسفه ديگر انجام دادند بيائيم منطقي باشيم از دير باز دو گروه براي هر نبردي وجود داشته اند و گاهي يك گروه قوي تر و گروه ديگر ضعيف تر بوده است در اين صورت بايد بگوئيم همواره ضعيف تر باخته است ؟ شايد گفته شود كه بيشتر اوقات اين گونه بوده است اما به ياد داشته باشيم سپاهايان خشايار شاه در مقابل يونانياني كه ماراتن را در پايان آن نبرد آفريدند بي شمار تر بودند هومر افسانه سراي يوناني از نبرد تروا مي گويد كه چگونه يوناني ها با اين كه نيروي بيشتري داشتند اما با حربه اسب تروا جنگ را بردند در شاهنامه ما در حكايت بيژن و منيژه هم رستم و دوستانش با پوشيدن لباس  مبدل بيژن را از چاه مي رهاند و يا در تاريخ داريم سربازان بابك خرمدين به علت اين كه در ارتفاعات بودند همواره بر لشكر عباسيون برتري داشتند پس دفاع كردن بخشي از نبرد است و اين مسئله در فوتبال هم وجود دارد تيمي كه  دفاع كردن را بلد نباشد و نتواند از خطوط دفاعي با تاكتيك هاي متنوع بگذرد محكوم است كه بارسلونا امسال باشد بارسلونا مشكل بزرگش  اين بود كه تغيير تاكتيكي بعد از سه سال موفقيت نداشت  با هم به جزئيات تاكتيك آنها مي نگريم

1/ بارسلونا در بازي با چلسي دو بازيكن ضعيف بازي با رئال يعني آدريانو و آلوز را عوض كرد آن ها با پويول و ماسكرانو و پيكه براي دفاع آمدند  در اين سيستم قاعده  ماسكرانو و پويول بودند و پيكه در كنار بوكتس خط دوم را مي ساخت اما با مصدوميت پيكه بوسكتس جانشين پيكه شد  اين سيستم مشكل داشت زيرا پويول جا مي ماند او هم نتوانست جانشين خوبي براي آبيدال بيمار باشد و چون آدريانو يك بازنده صرف بود  و در سمت راست حفره بزرگي در هنگام نفوذ آلوز وجود داشت نتيجه اين بود كه بارسلونا چون گل دوم  بازي با رئال بار ديگر از حفره چپ گل خورد و گل بعد هم از حفره راست خورد يعني اين كه دفاع سه نفره پپ نتيجه درستي نداشت

2/ بارسا براي حمله چه طرحي داشت ؟ بوسكتس مرد اولي بود كه توپ را مي  آورد به چهار مرد جلوي خود يعني ژاوي و اينيستا و سس فابرگاس و كوآنيكا مي داد و آنها به مسي مي دادند و مسي هم به دنبال سانچز بود مشكل چه بود ؟ ياران بارسا عملا با پاسهاي بي شمار سعي در نفوذ داشتند اما ياران چلسي از تاكتيك مورينيو "يعني توپ را بده و فضا را بگير "بهره بردند بارسلونا  دو مرد كنار خوبي هم نداشت نه كوآنيكا و نه اينيستا  نتوانستند از كناره ها فرصتهاي بي شمار درست كنند و تنها يك بار كو آنيكا و يك بار هم مسي و اينسيتا توانستند خللي در سيستم دفاعي چلسي بوجود آورند چرا ؟

 زيرا چلسي 4 مدافع قد بلند در خط دفاعي كه آفسايد گيري نمي كرد را به كار برده بود جلوي اين چهار مرد اوبي ميكل و مريلز و لمپارد بودند و جلوي اين دو ماتا و راميرز كه آنها هم معمولا زياد نفوذ نمي كردند و دروگبا هم به عقب بر مي گشت يعني  يك  چند ضلعي عجيب كه آرايش 1-2-3-4 و در هنگام اخراج تري به 5-4 تبديل شد  چلسي فضاي پاسكاري تا پشت محوطه هيجده قدم مي داد و اجازه مي داد بارسا  سانتر كند منتهي چون ابراهيموويچ يا بازيكن سر زن  در بارسا نبود بارسا بار ديگر بايد به عقب بر مي گشت از سوي ديگر بارسا توازن در دو جناح نداشت و بيشتر توپها از سمت راست خود مي آورد كه آنجا هم به مشكل بر مي خورد بارسلونا تنها يك شوت خوب توسط مسي زد كه به تير خورد و ضربه هاي كاشته هم نمي توانست از حريف بگيرد و اگر هم مي گرفت خيلي بد آنها را چون ضربه كاشته اي كه در اثر خطاي  جان تري بدست آورد بد مي زد

3/ يك تيم در  ال كلاسيكو و نيمه نهايئ جام قهرمانان اروپا چند موقعيت بايد بدست آورد ؟ در ال كلاسيكو شاهد بوديم كه بارسا چگونه توسط ژاوي و تيو  دو فرصت تك به تك را از دست داد در بازي ديروز هم شاهد بوديم كه مسي يك تك به تك و يك پنالتي را از دست داد براستي بايد يك تيم چنين بي توجه در ضربات آخر باشد ؟ مسي كه روحيه خوبي نداشت نبايد پشت ضربه پنالتي مي رفت اما رفت و بارسا نتيجه را ديد

4/ بارسا فرسوده است بازيكني چون پويول پير  و به احتمال فراوان براي اسپانيا دل بوسكه هم دردسر مي سازد بازيكناني چون اينيستا و ژاوي هم بازيهاي يك نواختي دارند و تمركز بيش از اندازه روي مسي كار بارسا را خيلي مشكل مي كند از سوي ديگر بارسلونائي ها عصبي و خسته هستند و اين نشان از اين دارد كه تيمهائي كه مي خواهند همه جامها را ببرند چه تاواني مي پردازند

5/ بارسا تنوع تاكتيكي ندارد در اين بازي ها ديديم سبك تيكي تاكا هم  داراي ضعف است از سوي ديگر شايد مدرسه فوتبال ماستايا محصولات خوبي داشته باشد اما تكيه تنها به اين مدرسه و بي توجهي به خريد هاي خوب براي بارسا گران تمام مي شود همه مي دانيم بارسلونا با اتئو و رونالدو و استيچكوف و رونالدينيو و ريوالدو و كومان و كرايوف و ... افتخارات زيادي داشته است اما تعصب و اصرار بيش از اندازه گوارديولا به مدرسه ماسايا شايد بايد پاياني داشته باشد

6/ اما رفتارهاي ورزشي هم جالب بود تماشاگر بارسلونا بعد از يك هفته تاريك در پايان بازي سه شنبه شب به پا مي خيزد و يك صدا براي تيم دست مي زند اين تماشاگر نه بطري آب براي راميرز و  نه ال نينو پرتاب نمي كند و گوارديولا اولين كسي است كه به دي ماتيو اين پيروزي را تبريك مي گويد و رفتارهاي غير معمول انجام نمي دهد نمي دانم اگر اين اتفاقات در ايران بود فرياد " حيا كن و رها كن " دست از سر مربي و ستاره هاي تيم  رها مي شد يا خير ؟