رازهاي اسپانيائي

بازي هاي يورو 2012 تمام شد و چهاردهمين جام هم چون 2008 و 1964  به اسپانيا رسيد تا  اين تيم اسپانيا و نسل طلائي اش باوري سازند كه براي قهرماني ها نياز نيست كه چون جام قبل 44 سال  در انتظار باشند و سرخهاي پراعتبار سالهاي اخير باز هم اعتبار كسب كردند دل بوسكه سرمربي تيم ملي اسپانيا  در اظهار نظري جالب مي گويد" راز قهرماني و موفقيت ما حفظ توپ بود" اين سخن صحيح بود اما رازهاي اسپانيائي بيش از اين بودند

1/نخستين راز اسپانيائي ها اتحاد تيمي بود با اين كه خبر از اختلافات اسپانيائي مي رسيد و بسياري معتقد بودند كه درگيري رئال مادريدي ها و بارسلونائي ها مي تواند براي تيم بحران بسازد خصوصا آن كه رهبر كاتالانها يعني پويول جاي خود را به كاتالاني متعصب تر يعني  ژاوي داده بود اما در كل مسابقات هيچ اتفاقي مبني بر جدائي ها نيافتاد در طول بازي ها شاهد بوديم زوجهائي چون راموس وپيكه و آربروا و آلبا ( تازه بارسلونائي  و متولد ايالت كاتالان)و بوسكتس و آلونزو  و فابرگاس و تورس  بسيار موفق با هم بودند شايد اوج اين ارتباط عكس دو نفره كاسياس و ژاوي با پرچم كاتالان در پايان فينال بود كه نشان داد وصل چه حكايت شيريني دارد

2/دل بوسكه با مشكل بزرگي يعني افول در خط حمله رو به رو بود داويد ويا مصدوم و تورس افت كرده يكي از مشكلات بودند  در لا ليگا هم  سه گل زن برتر مسي آرژانتيني و رونالدو پرتغالي و فالكائو برزيلي بودند  از سوي ديگر تراكم هافبك در تيم اسپانيا زياد بود سيستم  شش هافبك چرخشي توانست راه كاري براي دل بوسكه باشد ضمن آن كه تورس هم در معدود دقايقي كه حضور داشت 3 گل به ثمر رساند بازي درخشان اينيستا و سيلوا  در كنار زوج  دفاعي بوسكتس و آلونزو شايد در نگاه اول خسته كننده بود ولي به مرور جا افتاد و 6 هافبك اسپانيا در دو فاز حمله و دفاع ثبات كافي به اين تيم دادند ضمن اين كه تعدد بازي ساز(playmaker) يعني اينيستا و ژاوي و فابرگاس و سيلوا تيمها را با بحران يارگيري مواجه مي ساخت

3/ خط حمله تنها ويژگي اسپانيا نبود اين تيم يك سيستم تدافعي منسجم را ارائه كرد كه در فاز تهاجمي هم مفيد بود نخست از فاز تهاجمي سخن مي گوئيم در اين جام مدافعين كناري نقش برجسته اي در حملات داشتند تفاوت آلمان و اسپانيا در مصاف با ايتاليا بخش بزرگش به تفاوت عملكرد مدافعين كناري اين دو تيم داشت بوآتنگ و لام  در سطح بسيار پايين تر از  آربرواو آلبا بودند و شاهد بوديم كه اين دو مدافع چگونه در فازهاي حملات مثمر ثمر بودند مدافعين كناري اسپانيا در سرعت و قدرت بدني بسيار بالاتر از بسياري از همتايان خود در تيمهاي ديگر بودند در سوي ديگر دو مدافع مركزي اسپانيا به هماهنگي عجيبي رسيده بودند پيكه و راموس در اين بازيها زوجهاي هميشگي خود يعني پويول و په په را نداشتند اما بسيار هماهنگي بودند اين دو بازيكن هم خصلتهاي تهاجمي داشتند و از سوئي در جنگندگي هم بسيار موفق بودند اما اساس موفقت اسپانيا در حفظ دروازه مربع پيكه و راموس و دل بوسكه و آلونزو بودند اين مربع بارها همديگر را پوشش دادند و سعي مي كردند كه تيمها را به كناره ها سوق دهند و اين به كنار كشيدن حريفان استحكام را در قلب دفاع بالاتر مي برد

4/ دروازه بان: در اين بازيها قصه دروازه بانها بار ديگر رشد كرد سه دروازه بان برتر دنيا يعني كاسياس و بوفون و نوير در نيمه نهائي بودند  حضور چنين شخصيت هائي در درون دروازه براي اسپانيا ويژگي بزرگي بود

5/ نيروي انساني : اسپانيا با نيروي انساني فوق العاده اي كه روي نيمكت داشت بارها توانست با مرداني چون ناواس و پدرو و تورس و... روند بازي را عوض نمايد  و دل بوسكه با اقتدار و مديريت و شخصيت بزرگ خود مانع از درگيري هائي شد كه در تيمهاي هلند و فرانسه و انگلستان با آنها مواجه بوديم

6/ اعتماد به نفس: تيمي كه به پيروزي عادت مي كند كمتر شكست مي خورد و اسپانيا از جمله چنين تيمهائي است اين تيم در مصاف با كرواسي و فرانسه و پرتغال  تيم برتر ميدان نبود اما به مدد قدرت برتري طلبي توانست از اين حريفان عبور كند

7/ تي كي تاكا: در تيم اسپانيا بازي هوائي نقش بزرگي نداشت و سرعت و تعدد پاس و جابه جائي هاي فراوان كه به قول دل بوسكه راز اسپانيائي بود توانست تيم افسانه اي اسپانيا را بسازد

قصه فينال

بازي بزرگ سر انجام رسيد يك طرف داستان لاجوردي ها هستند مردان قهرمان 4 گانه جهان و در سوي ديگر آخرين قهرمان جهان حضور دارد هر دو تيم از كشورهائي مي آيند كه قدمت كهن در تاريخ و تمدن و هنر و ... دارند اما باله هنرمندان اين بازي مربوط به مستطيل سبز و توپ و دروازه است نگاهي به مصاف اين دو حريف مي افكنيم و ابزارهائي كه دارند

1/ روحيه : هر دو تيم داراي روحيه بالائي هستند  اسپانيا  در سالهاي اخير داراي توانائي به نام برند قهرماني شده است آنها ديگر يك تيم خوب نيستند بلكه قهرمان نام گرفته اند حضور در سه فينال معتبر جهاني  يعني اين كه اين تيم داراي اعتماد به نفسي فراتر از بسياري از تيمهاي سالهاي اخير است و شايد قويترين تيم تورنمنتها است از سوي ديگر ايتاليائي ها هم با گامهاي لرزان و آهسته به فينال رسيدند تيمي از انصراف به فينال رسيده است اين تيم پس از 2006 عملا صاحب افتخاري نبوده است آنها در يورو 2008 توسط اسپانيائي اوت شده اند و در جام جهاني يك بازنده كامل بوده اند اما حالا ايتاليا در گير فساد و تباهي براي خود راهكارهاي جديدي باز كرده است قهرمان در شرق اروپا آنها را به آينده اميدوار مي كند

2/ مربيان : يك مربي با تجربه به نام دل بوسكه بر روي نيمكت قرمزها است مربي كه تجربه حضور در رئال مادريد را داشته و سر مربي قهرمان جهان است او خونسرد است ولي محتاط بازي مي كند او يك مربي خوشبخت است و دغدغه هاي شيريني براي انتخاب بازيكنانش دارد دل بوسكه پر حوصله است او مي داند تيمش شخصيت قهرماني دارد و براي حفظ جايگاهش هيچ دغدغه اي ندارد در سوي ديگر پراندلي است مردي كه حالا مشغول نازكردن براي ادامه كار  در آتزوري ها است پراندلي سرمربي است كه توانست اعتماد به نفس و روحيه را به پسران بد فوتبال ايتاليا چون كاسانو و بارتولي بدهد پراندلي مي خواهد  يك سر مربي قهرمان باشد پراندلي طراح تغيير تاكتيك است او مي تواند براحتي يك مجري باشد او خوب تعويض مي كند شجاع است و نيمكتش را آرام مي كند هر دو مربي آنقدر استواري دارند كه همه چيز روي نيمكت آرام است

3/ فرماندهان بازي : هر دو تيم فرماندهان بزرگان در بازي دارند نخستين فرماندهان دروازه بانها و كاپيتانها هستند دو دروازه بان بزرگ و با تجربه و آماده و پر روحيه از دروازه تيمها حفاظا مي كنند كاسياس و بوفون هر دو شوت گير هستند و عكس لعمل هاي فوق العاده دارند و راحت گل نمي خورند بوفون  و كاسياس قهرمانان بزرگي هستند هردو قهرمان جهان بوده اند و حالا بوفون مي خواهد قهرمان اروپا و كاسياس در پي تكرار اين عنوان است آنها به خط دفاع و كل تيم آرامش مي دهند آسان گل نمي خورند  از سوي ديگر در خط دفاعي هر دو تيم دو فرمانده ديگر وجود دارد دروسي يك هافبك تدافعي در رم بود كه حالا در ايتاليا يك مدافع شده است او خونسرد است و به دفاع سه نفره آرامش مي دهد در سوي ديگر راموس چنين وظيفه اي دارد در خط مياني ناخدايان اصلي دو ناو جنگي ايتاليا و اسپانيا حضور دارند ايتاليا يك فرمانده بزرگ چون پيرلو دارد او مي تواند به تيم آرامش دهد به موقع پاس دهد و دريبل بزند در سوي ديگر  اينيستا همان قهرمان فينال 2010 وجود دارد او توانسته افت ژاوي را جبران كند او بخوبي مي تواند مرد لحظه ها باشد

4/ تي كي تاكا يا كاتانچيو؟ ايتاليائي ها در دو بازي اخير خود با انگلستان و آلمان به هيچ عنوان ارائه گر فوتبال دفاعي نبودند آنها يك نوع فوتبال بر پايه ضد حمله را ساخته اند پاسهي صحيح و جابه جائي هاي فراوان و سرعت بازيكناني چون باروتلي و كاسانو و دي ناتاله تيمهاي مختلف را اذيت كرده از سوي ديگر دل بوسكه همچنان به تي كي تاكا پايبند است اما در اين ميان يك تقابل جالب بين اسپانيا و ايتاليا وجود دارد ايتاليا در عمق جمع مي شود و اسپانيا عاشق نفوذ از اعماق است ايتاليا كناره ها را باز مي گذارد و اسپانيا با وجود سانترهاي البا و آربروا مرداني براي استفاده از سانترها ندارد ايتاليا عاشق استفاده از فضاي پشت مدافعين است و اسپانيا مدافعين كند و سنگين چون راموس دارد براستي كدامين تيم موفق مي شوند ؟ ايتاليا تنها گل اين تورنمنت به دروازه اسپانيا را با همين ترفند زده است ضمن اين كه سرعت و شوت زني و پاس كاري ويژگي هاي اسپانيا خلاق است خصوصا آن كه ناواس و سيلوا و فابرگاس  در حمله باشند شايد دل بوسكه براي اولين بار يك مهاجم صد در صد حرفه اي را در اول بازي به كار گيرد

5/ شانس : هر دو تيم از گرداب پنالتي ها گذشته اند ايتاليائي ها در 4/1 نهائي و اسپانيائي ها در نيمه نهائي اين گونه بوده اند اما اگر بازي بار ديگر به پنالتي بكشد باز هم قصه يورو 2008 و پيروزي ماتادورها تكرار مي شود و يا ايتاليائي ها  بار ديگر قصه دانمارك 92 را تكرار مي كنند تيمي كه همه آنها را بازنده مي دانستند اما قهرمان شدند  ؟

به انتظار مي نشينيم

درس نيمه نهائي اول

رقابتهاي يورو 2012  تيمهاي  برتر خود را مي شناسد حالا تها سه تيم اسپانيا و ايتاليا و آلمان مانده اند و درس بزرگ انضباط و سر سختي و كار و تلاش و صد البته استعداد را به رخ مي كشند اسپانيا براي  سومين  بار پياپي  در تورنمنت معتبري به فينال رسيد و پرتغال بار ديگر به خانه بازگشت تا همچنان دلخوش به يك نايب قهرماني در سال 2004 و يك عنوان سومي مهم در سال 1966 باشد تيم پرتغال بازي را در ضربات پنالتي باخت اما بنا به گفته بنتو و دل بوسكه شكست استقلال زماني رخ داد كه بازي به وقت اضافي و بعد به پنالتي كشيده شد اسپانيا خسته تر از پرتغال بازي را برد و اين تنها يك دليل داشت كه اين تيم بعلت حضور بازيكنان با استعداد فراوان مي توانست نقشه دوم (plan b) داشته باشد  اسپانيا مي دانست اساس كار پرتغالي ها استفاده از فاكتور سرعت در نزد رونالدو و ناني و  ضد حمله است  و به همين سعي مي كد كه بي گدار به آب نزند مدافعين كناري اسپانيا  در اين بازي در 90 دقيقه ناكام در امور حمله بودند زيرا از ضد حمله مي ترسيدند و از سوي ديگر ژاوي و اينيستا هم نمي توانستند تك مهاجم خود را صاحب توپ كند و از اين رو به نظر مي رسيد كه اسپانيا ناكام شده است كنترل توپ در ميانه ميدان و كشاندن جنگ به وسط از حربه هاي پرتغال بود و چنين بود كه تيكي تاكا حذف شد زماني كه تيكي تاكا را از اسپانيا بگيريم چه چيزي باقي مي ماند ؟ در تيم ملي پرتغال نمائي از روش هاي مورينيو با رئال مادريد و دي ماتيو با چلسي را مي ديديدم اين دو تيم در مصاف با بارسلونا در فصل گذشته توپ را به آساني به حريف نمي دادند روش تخريبي و استفاده از برخوردهاي سهمگين با هافبكهاي كوتاه قامت و سبكي چون اينيستا و ژاوي  داشته و عملا قدرت را براي بازي سازي  از آنها گرفته بودند  و از سوي ديگر وقتي رونالدو و ناني مترصد فرار بودند طبيعتا زنجيره ها(links) كناري زمين هم تشكيل نمي شد  براي فرار از اين بحران دل بوسكه تاگتيك دوم كه در بازي با كرواسي و فرانسه هم به كار برده بود را بار ديگر بهرهع گرفته اصتفاده از ناواس و پدرو در كناره ها و بردن اينيستا به ميانه زمين عملا ارتباط را بهتر كرد ناواس و پدرو با همراهي آربروا و آلبا بارها براي پرتغال در وقتهاي اضافي دردسر درست كردند و شاهد بوديم رونالدو و ناني از جريان بازي حذف شدند  معتقديم كه تيم اسپانيا   بخوبي مي دانست كه در مقابل دفاع هاي قد بلند كرواسي و فرانسه و بعد پرتغال نيازي به سانتر كردن ندارد ضمن اين كه در فوتبال اسپانيا گل زنان برتر مسي و رونالدو و فالكائو هستند كه اصولا سر زن نيستند بايد گفت نقشه دوم (plan b) درس بزرگي است كه فوتبال ما و خصوصا فوتبال ملي ما با حضور كي رش پرتغالي بگيرد كي رش در جام جهاني مغلوب اسپانيا   شد و حالا بنتو درحاليكه همه مي دانيم تيمهاي دانمارك و هلند و چك  اسير ضد حمله و تاكتيك ضد حمله و سرعت و ترس از ناني و رونالدو شدند اما دل بوسكه علي رغم اسارت 90 دقيقه اي در كار تاكتيكي چون بازي با ايرلند و كرواسي و فرانسه با نقشه دوم خودش به فينال رسيد تا نشان دهد تيمهائي كه قابليت هاي تاكتيكي مختلف دارند مي توانند موفق تر باشند و از سوي ديگر نوع فوتبالي كه در ليگ يك كشور انجام مي گيرد نشانه  عادت ها و تكرارها و افكاري است كه مرتبا تكرار شده و بايد در تيمهاي ملي هم به آن پايبند باشند  اسپانيا بهترين خط دفاع را دارا ست زيرا بر خلاف برزيل دهه 80 و يا هلند دهه 70  احساسي بازي نمي كنند آنها چون فرانسه 90  مي دانند بايد صبور باشند نياز به نمايشي بازي كردن ندارند تيم را با خود خواهي اداره نمي كنند پرتغال درد بزرگ ديگري در اين جام داشت و آن اعتماد بيش از اندازه به رونالدو مغرور داشت كه اگر كمي انديشه بيشتر و حاشيه كمتري داشت شايد مي توانست در همان 90 دقيقه  باعث  وقوع اتفاقي بشود كه پرتغالي ها پس از سال 2004 از آن دور بودند و آن حضور در فينال است  در تيم اسپانيا هيچ ستاره اي حتي ژاوي و سس فابرگاس و اينيستا و تورس ... اين چنين يك نفره بازي نمي كنند و بايد گفت اين درس هم مي تواند در كنار نقشه دوم (plan b) درس ديگري از اين رقابت اول نميه نهائي باشد

درسهاي اروپائي

بازيهاي اروپاي 2012 به نيمه نهائي رسيد و چهار تيم اسپانيا با دو قهرماني و آلمان با سه قهرماني و ايتاليا با يك و پر تغال با يك نايب قهرماني در اين رقابتها  پاي به اين رقابتها و مرحله گذاشتند براستي چه اتفاقي افتاد كه تيمهائي پر قدرت  چون انگلستان و روسيه و سوئد  ميزبانهائي چون لهستان و اوكراين و دانمارك و فرانسه و هلند و يونان چك  قهرمانان  و تيم پرصلابتي چون كرواسي با پشتوانه اي چون فوتبال كلاسيك يوگوسلاوي سابق اين گونه آسان از گردونه خارج شدند ؟ شايد پاسخ به اين سوال بتواند گره هاي فوتبال ما را بگشايد  يه چند نكته از اين دلايل مي پر دازيم
1/ شكست انگلستان نمونه اي كامل  از عدم موفقيت بخاطر دير كرد در انتخاب سر مربي است اين واقعيت را قبول داريم كه شايد غايبيني چون لمپارد  مي توانستند به تيم كمك كنند اما بايد گفت وقتي تيمي چون انگلستان سر مربي چون روي هاجسون را  دير انتخاب مي كند بايد هم دچار مشكلات بي شماري باشد كه براي حفظ نتيجه بازيكناني چون والكات و اندي كارول را كه اصولا خصلتهاي تهاجمي را دارند به ميدان بخواند انگلستان چون انتخاب دير سر مربي و حواشي چون انتخاب كاپيتان را خورد كه منجر به بر كناري كاپلو شد انگلستان بجاي توجه به متن به حاشيه پرداخت و با دادن القابي چون جاسوس به كاپلو ناخود آگاه زمينه سر خوردگي خود را دارد پس  عدم انتخاب به موقع سر مربي و درگيري در  حاشيه درسي براي خيلي از تيمها از جمله پرسپوليس امروز است
2/ سالها  است كه روسيه با هزينه هاي سرسام آوري كه ماحصل رانت هاي بي شمار است در فوتبال سر مايه گزاري مي كنند مالكان آرسنال و چلسي روسي تبار هستند و هزينه هاي بي شمار بر روي زنيت سنت پطرز بورگ   و استفاده از سر مربياني چون گاس هيدينگ و اددوكات با آن هزينه هاي بي شمار نشان داد كه روسيه حاضر است براي فوتبال سر كيسه را شل كند اما آنها موفق نبودند هر چند خيلي ها معتقدند كه آنها بدشانسي آوردند اما بايد گفت تساوي در برابر لهستان و شكست در برابر يونان  نشان داد پول همه چيز نيست شايد بايد اين درس را فوتبال ما هم بگيرد استعفا مسئولين تيم ملي فوتبال  روسيه از سمت هاي خود پس از ناكامي در اروپا درس ديگري به فوتبال ما است كه به مدير امكانات مي دهند ووقتي نتيجه نگرفت بايد برود و دست به دامان تعليق فيفا نبايد بشود
3/فرانسه  و هلند تيمهائي است كه چوب مربي كم تجربه  و مديريت نازل تيمي را مي خورند فرانسوي ها سالها است كه علي رغم  بر خورداري از مربيان بزرگي چون ونگر و هوليه و ... در عرصه باشگاهي در عرصه ملي دچار مشكل هستند شايد اين تيم هم بايد به دنبال مردان بزرگي براي نيمكت رهبري تيم خود باشند مرداني كه دانش مرداني چون لو و تجربه دل بوسكه را داشته باشند فرانسه و هلند چوب كوچكي مربي خود را خوردند مردان بزرگ بايد تيمهاي بزرگ را بسازند و اين مردان بزرگ بايد در عرصه مربيگري بزرگ باشند كه همه مي دانيم بلان و پلاتيني  و فان باسن و فيليپ كوكو در عرصه غير مربيگري بزرگ بوده اند  عدم اتحاد تيمي درد ديگر قهرمانان سابق اين جام در سالهاي 1988 و 2000 بود
4/ميزباني شرط اول پيروزي در هر ديداري نيست شايد لفط دهكده جهاني را اين روزها بايد براي فوتبال به وضوح مشاهده كرد  امروز در اوكراين و لهستان چون اتريش و سوئيس ميزبان به مراحل پاياني نمي رسد پس ميزباني و ترس از بازي در زمين حريفان  را بايد از تيمها دور كرد امروز آلمان و ايتاليا كه دشمنان متفقين يعني حاميان لهستان در جنگ دوم جهاني بودند در اين كشور موفق هستند ضمن اين كه اسپانيا و پرتغال را هم به نوعي متحدين ايتاليا بايد شمرد امروز تاريخ گم مي شود دشمني از ياد مي رود و دهكده جهاني نشان مي دهد شرط ميزباني هميشه دليل ترس از ميزبان نبايد باشد و لهستان و اوكراين بخوبي ين مسئله را نشان دادند
5/ تنوع تاكتيكي  شرط اول پيشرفت  است و اين نكته اي است كه تيمهائي چون دانمارك و سوئد و يونان و كرواسي  دير به آن رسيده اند كشورهاي اسكانديناوي سالها است چون جام جهاني 1994 و يورو 92 و 96 ... موفق نيستند و يونان قهرمان يورو 2000  و كرواسي تيم سوم جام جهاني 1998 هم ناكام ماند چون تنوع تاكتيكي نداشت قدرت بدني و دوندگي  و بازي تدافعي زماني مفيد است كه تيم از طراوت تكنيكي و تنوع هم برخوردار بشوند و شاهديم تيمهائي چون آلمان و ايتاليا و  اسپانيا و پرتغال بخوبي داراي چنين ابزارهائي هستند و سوئد و دانمارك و يونان و كرواسي  اين گونه نبودند
6/تيمهائي كه سخت گل مي خورند بسيار موفق بودند شايد در اين جام ستارگان بزرگ گل زني چون گومز و رونالدو و ... وجود داشتند اما بايد گفت در اين جام با وجود اين ستارگان و گل زنان برجسته اي چون وان پرسي و هونتلار و ابراهيموويچ و شوچنكو و آرشاوين و تورس و باروتلي و كاسانو و دي ناتاله ... بهترين ها در نقطه مقابل بودند براستي جالب است كه سه دروازه بان اول دنيا يعني كاسياس و بوفون و نوير در نيمه نهائي هستند  در فوتبال امروز  قهرمانان اصلي دروازه بانهائي هستند كه آسان گل نمي خورند و اين مشكلي است كه سالها فوتبال ما دارد و تنها به رحمتي دلخوش است
و اين قصه ادامه دارد...

باله اروپائی

ب

 فوتبال اروپا در اوج هيجان خود قرار دارد بازيهاي يرو 2012 به گونه اي پيش مي رود كه هر بازي مي تواند به مراتب بيش از صدها سمينار و درس و كلاس و كتاب و جزوه فوتبال را به مخاطبين و صد البته عاشقانش بياموزاند  فوتبال اروپا در صحنه خود درگيري هاي قدرت و جنگندگي را با سرعت و تكنيك بارها ترجمه مي كند و شاهد آن مسابقات بين پرتغال و دانمارك  و هلند و آلمان و چك و يونان و اسپانيا و ايرلند و كرواسي ايتاليا و انگلستان و سوئد و فرانسه و اوكراين است در تمامي اين مسابقات تيمهاي چك و پرتغال و آلمان و اسپانيا و انگلستان و فرانسه و كرواسي موفق تر بوده اند كه نمايانگر

1/ فوتبال تكنيكي  و سرعتي بسيار موفق  تر از فوتبال همراه با درگيري فيزيكي و تخريبي است  تيمهاي سرعتي نشان داده اند جابه جائي بي شمار در زمين و ارائه پاسهاي بي شمار و سرعت و بهره گيري از پراكندگي در زمين كه منجر به رهائي از سيستم يارگيري مي شود تا چه حد مي تواند موثر باشد و شاهد بوديم مرداني چون  ژاوي و اينيستا  و سيلوا در اسپانيا و ولكات و ولبرگ  در انگلستان و ريبري و نصري در فرانسه و ناني و رونالدو در پرتغال و اوزيل و شواشنايدر در آلمان  چگونه در اين روش سرعت و تكنيك موفق تر از هافبكهاي تخريبي بودند

2/ نقش مردان نوك حمله است در سيستمهاي چهار خطي   عوض شده و اين بازيكنان ديگر مردان سر گردان در منطقه جريمه نيستند نقش تورس در اسپانيا و گومز در آلمان و بنزما در فرانسه و كارول در انگلستان  را بنگريم اين بازيكنان بعنوان سازندگان فضا و موقعيت گل شناخته شده اند بنزما از بهترين نمونه هاي اين طرز فكر است كه يك مهاجم نوك نبايد دقايق بي شمار در محوطه جريمه زمان خود را تلف كند همين طرز تفكر را در تيم سوئد شاهد بوديم كه زلاتان چگونه در بازي در برابر انگلستان رو به سازندگي آورده و بن بست تاكتيكي سوئد در نيمه اول را در نيمه دوم حل و  به نوعي رهائي بخشيد  بالهاي راست  و چپ به همراه مدافعين چپ و راست به عقب نشيني مردان نوك مي توانند منافذ زيادي را در دفاع هاي متراكم باز كنند و موجب اتفاقهاي زيادي روي دروازه حريف بشوند

3/روزگاري گفته مي شد يكي از مشكلات سيستم 2-5-3 در اين بود كه پيستونهاي كناري داراي توان فيزيكي بالا نمي توانسته كه باشند و مرداني چون برمه در آلمان دهه 90 در سيستمهاي فوتبال جهان كم بوده اند كه چنين تواني داشته باشند حال نگاهي به گلن جانسون و  اشلي كول در انگلستان و دبوشي و كليشي در فرانسه و لام و بواتنگ در آلمان و آربلواو آلبا در اسپانيا ... بياندازيم اين بازيكنان به واقع چون پيستونها عمل مي كنند و بارها به محوطه هيجده حريف نفوذ كرده و دوباره به جايگاه خود باز مي گردند

4/ نقش مدافعين مركزي با هافبكهاي مياني بسيار تماشائي است مربع تدافعي و آغاز حركات تهاجمي  در تيمها را اين مربع مدافعين مياني و هافبكهاي تدافعي بازي مي كنند و تيمهائي كه از مربع كامل تري چون مربع پيكه و راموس و بوسكتس و ژاوي آلونسو در اسپانيا و يا  خديرا و شواشتايگر و هولمز و بادااشتوبر در آلمان و... بهره مي برند داراي استحكام بيشتري هستند

5/تيمها در بازيهاي خود براحتي سيستمهاي جانشين دارد و شاهديم كه چگونه تيمي چون انگلستان مي توان از سيستم 2-4-4 خود تبديل به 2-1-3-4 و يا 2-3-1-4 تبديل شود تنوع تاكتيكي را در فرانسه و اسپانيا و آلمان و حتي پرتغال هم شاهديم اين جام مردان قد كوتاه و لي سريع چون ريبري  و نصري و ولكات و ژاوي و اينستاو اوزيل و ... مي توانند سرنوشت تيمها را روشن كنند

6/سانترهاي صحيح و عدم تعجيل در ارسال و تمركز در جاگيري به موقع از اولين عوامل ثبت گلهاي زيبائي چون گل كارول به سوئد و يا گلهاي بنتلر به پرتغال و يا گل روسيه به لهستان شده است

7/ خونسردي در زدن ضربه آخر را در بازيها بارها ديده ايم گل پيروزي بخش پرتغال در بازيبا دانمارك گلهاي گومز به هلند و گلهاي ي تورس و سيلوا و فابرگاس  به ايرلند گل كرواسي به ايتاليا ناشي از دقت در زدن ضربه آخر است

 و اين داستان ادامه دارد

قصه هاي اروپائي من

تاريخ وفوتبال همواره  برايم جالب بودند وقتي چشمهايم را مي بندم درمورد لهستان واوكراين مي انديشم خاطرات تاريخي وفوتبالي زيادي در ذهنم مي آيد ورشو لهستان در نگاه نخستين مرا ياد تخريب نازيها مي اندازد و بعد از آن ياد نسل طلائي لهستان دهه 70 با لاتو وژارماخ وداينا  و توماژفسكي مي افتم كه در جام جهاني 1974 آنقدر خوب بودند كه برزيلي ها يعني قهرمان دوره پيش از آن را بافستيوال گوجه فرنگي در فرودگاه ريو مواجه كردند وبعد به لهستان 1982 مي انديشم و ستاره بزرگي چون بونيك كه بعدها با پلاتيني بزرگ در يوونتوس بزرگي كرد و صد البته ياران پلاتيني را در رده بندي اسپانيا 1982شكست داد و بعد در پهنه تاريخ مي روم  و به ياد لخ والسا رهبر اتحاديه كارگري به  فرو پاشي نظام كمونيستي مي انديشم

به اوكراين كه فكر مي كنم شاهزادگان آن را  در تاراس بولبا به خاطر مي آورم و عشق يك تاتار به يك شاهزاده خانم اوكرايني و ياد آوري بزرگ مردي چون توني كرتيس و يول براينر و قصه هاي چخوف و بعد به  فوتبال بر مي گردم و به ياد لوبانفسكي مي افتم او كه مدرسه فوتبال بزرگي در اوكراين و شهر كيف زيبا ساخت كه اساس تيم اتحاديه جماهير شوروري سابق بود آنجا كه بزرگاني چون بلوخين مرد سال 1976 اين كشور و سر مربي فعلي اين تيم در آنجا به دنيا شناخته شدند و بعد هم شوچنكو و.... و اوكراين برايم چرنويل و تخريب ديگري را به ياد مي آورد و چون لهستان يك حركت آزادي خواهي ديگر چون انقلاب نارنجي كه در آن بانوئي چون پوليا تيموشنكو جهاني شد و...

اروپا 14 شروع شد بازيهاي جام ملتهاي اروپا كه براي برخي والاتر از جام جهاني است اما من بعنوان يكي از علاقمندان فوتبال و كسي كه سالها با عشق فوتبال را ديد و تفسير كرد جام جهاني جايگاه ديگري دارد شايد قصه حضور آمريكاي جنوبي ها باشد كه از دير باز عاشق آنها بودم و شايد هم ربطي به فوتبال آفريقا دارد كه هنوز هم با عشق به پاهاي آنها مي نگرم تا خاطره الجزاير 1978 و تونس 1982 و كامرون 1990 و نيجريه 1994 و غنا 2010 را برايم زنده كند و از سوي ديگر بعنوان يك آسيائي دلم مي خواهد بازي ژاپن و دانمارك سال 2010 بار ديگر تكرار شود و شخصا معتقدم شايد خيلي از تيمهاي اروپائي هم به قدرت آفريقائي ها و صد البته آمريكاي جنوبي ها نباشد و از سوي ديگر فوتبال زماني پر هيجان است كه تماشاچي متعصب داشته باشد اما در مسابقات يورو  چهار قاره در بي ميلي هستند و تنها بازي را تماشامي كنند و تنها قاره سبز دماسنج  اعصاب و هيجان عاشقان فوتبال در نقطه جوش است اما بهر حال كلاس فوتبال اروپا براي همه جالب است خصوصا كه در فاصله دو سال مانده به رقابتهاي جام جهاني رقباي اروپائي را مي توان نگاهي كرد براي من هم يورو پر از خاطره است  خوب بخاطر دارم كه نخستين بار در يورو 1976 جذب اين مسابقات شدم برايم باور كردني نبود كه چك اسلواكي آن روزگار بتواند آلماني ها و بزرگانش را ببرد آلماني ها كه با قيصر و گرد مولر و فوگتس و بونهوف و ماير توانسته بودند دو سال قبلش اشكهاي يك پسر هشت ساله را در تهران سال 1974 به واسطه پيروزي بر هلندي هاي  به رهبري كرايوف و با هنرمندي كرول و نيسكنس و ... در بياورند

 در آن روزگار حالا اشك مي ريختند كه به چك اسلواكي باخته بودند دوره بعد در روزگار سخت و غير ممكن پخش مستقيم تنها صحنه هائي از بازي آلمان وبلژيك را ديدم و گلهاي هروس هروبش فوروارد افسانه اي هامبورگ را كه چگونه بلژيكي ها كه خود را هلند نوين مي دانستند اما از ديد من هيچ شباهتي با همسايه شمالي خود نداشتند به ديار نا اميدي فرستاد بعد از آن در سال 1984 عاشق پلاتيني و آن گل زيبايش به زوبي زارتا در فينال شدم و بعد هم به آرزويم رسيدم در سال 1988  هلند محبوب من با رينوس ميشل بزرگ و سه تفنگدار جديد يعني فون باستن و رايكارد و گوليت توانستند داسايف را مغلوب كنند در سال 1992 من هم متحير از قهرماني دانماركي ها شدم و برايم باور كردني نبود كه وايكينگها مي برند اما از اين كه آلماني ها را مي بردند باز خوشحال بودم هر چند هلندي ها من هم آنجا قرباني شدند در سال 1996 همه چيز بيرهوف بود اما خروس هاي فرانسوي با جواناني چون زيدان و ژوركايف و بلان و ... برايم دلنشين بودند خصوصا امه ژاگه كه ژينولا و اريك كانتونا را خط زده بود و بعدها دو سال بعد قهرمان جهان و دو سال بعد از آن هم قهرمان اروپا شدند   هر چند در سال 2000 دردي به نام حذف هلند را در نيمه نهائي داشتم و آن ضربه پنالتي كه رايكارد را بي نوا در خانه كرد در سال 2004  مثل همه از اتو رها گل و تيمش سر خورده شدم و دلم به حال پر تغالي ها و كوتو و كاستا و فيگو و ژائو پينتو ... سوخت از ديد من پرتغالي هاي دهه 2000 به گونه اي هلندي هاي دهه 70 را تداعي مي كردند  خصوصا آن كه چون هلندي ها در خانه قهرماني را واگذار كردند سال 2008 همه چيز من اسپانيا آرو گانس بود و ويا و تورس و صد البته تي كي تاكا بارسلونائي ها  و خصوصا برد بر آلماني هادر فينال كه باز هم برايم شيرين بود و دو سال بعد در آفريقاي جنوبي تكرار شد و اين جام براي من دهمين جام ملتهاي اروپا است و در گذر زمان از نوجواني تا جواني و حالا كه به سنين ميان سالي رسيده ام تصاوير زيادي را در ذهن دارم كه برخي را در نوشته هاي بالا گفتم اما شايد براي من اين جام حكايت هاي ديگري داشته باشد جام ملتهاي اروپا در لهستان و اوكراين برگزار مي شود و اين مسئله براي سومين بار رخ داده و دفعه اولي است كه به اين صورت در كشورهاي شرق اروپا انجام مي شود  و در جائي كه ياد آور بي مهري آلماني ها براي لهستاني ها و نبرد روس ها با انقلابيون اوكرايني است اما همه چيز در فوتبال حل مي شود در اين دوره ورزشگاه زيباي شهر ورشو را مي بينيم جائي كه ديگر نشانه اي از تخريب نيست  و پيام فوتبال يعني شادي وصلح و  آباداني را آورده است به تيمها مي نگرم بار ديگر هلندي ها محبوبم و پر تغالي هاي مغموم و دانماركي هاي مغرور در مقابل همان آلمان هستند كه سالها مرا  مفتون پشتكارشان كرد و نبرد تراپاتوني با هم وطنانش و بازگشت يوناني ها و روسيه اددوكات و انگليس ها بار ديگر با مربي وطني وروي هاجسون و آلماني ها يواخيم لو ودل بوسكه و بدون پويول و ويا سوپر  قهرمانان يورو 2008 و جام جهاني  و 2010 و خروسهاي جوان فرانسوي با بلانو به دور از جنجالها و رسوائيها  ستارگان سابقش و صد البته خرافه پرستي ها دومنك  .. حضور دارند جشن دهم فوتبال اروپا برايم شروع شد در حاليكه در چهاردهم دوره دوست دارم مهتاب گونه باشد و ماه شب چهارده را در اين دوره ببينيم دوره اي پر بار و درخشنده و تا حد بي اندازه نزديك به كمال

به انتظار مي نشينيم

درس هاي نيمه نهائي دوم اروپا

در سهاي نيمه نهائي دوم

 درس اول :

 جمله عجيبي را خوزه مورينيو در مصاحبه پايان بازي نيمه نهائي ليگ قهرماني باشگا ه هاي اروپا مي گويد  و آن جمله اين است

" پيروزي در ال كلاسيكو باعث باخت ما در نيمه نهائي  ليگ قهرمانان اروپا شد" شايد اين جمله  مورينيو  اولين درس نيمه نهائي ليگ قهرمانن باشگاه هاي اروپا باشد و اين حكايت چيزي نيست جز آن درس قديمي نبردها كه مي گويد " گستردگي جبهه ها باعث اضمحلال ارتش ها مي شود " اين درس را بسياري از فاتحين جنگ داشته اند  خوب به خاطر داريم بزرگاني چون امپراطور كوروش كبير و اسكندر مقدوني و آتيلا و چنگيز و ناپلئون و هيتلر ... بعلت گستردگي جبهه هاي ارتشهايشان با مشكل رو به رو شده است و اين درس تاريخي نشان مي دهد كه در فوتبال هم بايد جاه طلبي 100% را كنار گذاشت رئال مادريد توانائي جنگ 120 دقيقه اي با بايرن مونيخ را نداشت و شايد اگر آن بازي كه در دقايق اول بازي خود با بايرن مونيخ داشت در بقيه  مدت بازي هم مي كرد بايرن مونيخ گلهاي فراواني مي خورد اما چنين نشد زيرا كه لا ليگا ليگي فشرده تر از نظر تعداد بازي  نسبت به بقيه ليگ ها است  و براي تيمهائي چون رئال مادريد و بارسلونا كه در همه بازيهاي ليگ خود تهاجمي بازي مي كنند و نمي توانند به تساوي فكر كنند و به نيروهاي خود استراحت بدهند  پيروزي در ديگر جبهه ها سخت است اما اين تمامي ماجرا نبود

 درس دوم : داور هاي زمين زياد تر شد اند اما آيا دقت داوري بالا رفته است ؟ در بازي بايرن مونيخ و رئال مادريد شاهد بوديم كه داور مجارستاني به هيچ عنوان در حد جانشيني ساندرو پل داور بزرگ و هم وطنش كه بازي فينال جام جهاني 1994 را سوت زند نبود ساندرو پل همان داوري  است كه بازي ما در برابر استراليا در ملبورن 1997 هم سوت زد او يك پنالتي بسيار مشكوك براي رئال گرفت و يك پنالتي واضح را براي آنها چشم پوشي كرد داور بازي در طول مسابقه نشان داد كه چون داور تركيه اي بازي بارسا و چلسي در حد اين ديدار ها نبودند

 

 درس سوم : هر دو تيم از يك دروازه بزرگ بهره مي گرفتند دروازه بان هائي كه نشان دادند در يك تيم فوتبال محافظت از قفس توري كار بزرگي است  و اين مسئله براي چلسي ديگر  فيناليست جام هم صادق بود  كاسياس و نوير در طول بازي نشان دادند كه براي موفقيت يك تيم فوتبال تا چه حد دروازه بان مهم است هر چند كه نوئر جوان در اوايل بازي اعتماد به نفس كافي را نداشت اما به مرور خوب شد و در آخر بازي يك قهرمان به تمام معني بود و نشاني از سپ ماير و شوماخر و اولي كان و لمن   ديگر دروازه بانان افسانه اي آلمان را بروز داد

 

درس چهارم : توازن در دو جناح نشانه اي از يك تيم بزرگ است  بايرن مونيخ با  زوجهاي خوبي در جناحين بودند لام و روبن  در راست و ريبري و آلابا در سمت چپ بارها به رئال مادريد فشار آوردند   همين اتفاق براي رئال هم افتاد آنها كه  با دي ماريا و آربروا از سمت چپ و مارسلو و كريس رونالدو از سمت راست بسيار موثر بودند ووقتي با تعويض دي ماريا و آمدن كاكا اوزيل به سمت چپ رفت اين توازن چشم نواز تر شد هم بايرن مونيخ و هم رئال مادريد با حضور مهره هائي كار آمد در همه نقاط زمين توانستند بازي چشم نوازي را نشان دهند اين اتفاق براي بارسا نيافتاد چون مردان سمت راستش بسيار قوي تر از سمت چپ ضعيفش بود

 

درس پنجم : نبرد ميانه ميدان هم حكايت زيبائي داشت و جنگ اشنايگر و گوستاوو و كروس با خديرا و آلونسو  نشان از اولين نقطه نبرد داشت در طول بازي شاهد بوديم هر چقدر خديرا و آلونسو خسته تر شدند بايرن مونيخ به بازي تسلط بيشتري داشت و مورينيو سعي داشت كه بازي را به جناحين و با فرار مارسلو و رونالدو  از راست و اوزيل و بنزما از چپ بكشاند اما مردان مياني خط هافبك بايرن مونيخ اين فرصت را خصوصا در محوطه جريمه كمتر مي دادند اوزيل و رونالدو به همراه  مارسلو و بنزما تا پشت محوطه جريمه خوب بودند اما براستي محوطه جريمه براي آنها قدغن شده بود

 

 درس ششم : از دروازه بان ها گفتيم اما بد نيست  از زوجهاي طلائي دو تيم در قلب دفاع ياد نكنيم  هر دو تيم از بهترين خطوط حمله در ليگها و اروپا برخوردارند اما اين دليل نمي شود كه هنرمندان بزرگ خط دفاعي را نداشته باشند زوج بواتنگ و اشتوبر چون په په و راموس براستي از بهترين ها زمين بودند و شايد در نيمه اول كمي سردر گم مي نمودند اما در مابقي بازي براستي قوي بوده و دو گل بزرگ دو تيم يعني ماريو گومز و كريم بنزما را كنترل كردند اين دقيقا  دردي بود كه بارسا داشت و افسوس در اينجا است كه اشتوبر و تري دو مدافع مياني برتر اروپا در فنيال حضور نخواهند داشت

 

تورج عاطف