از معيارهاي فرگي ...
1/ محمد رويانيان
او مي گويد براي انتخاب سر مربي تيم به سه فاكتور مديريت و جمع كردن حاشيه و قدرت فني توجه داريم نگاهي به كلمه ها مي افكنيم
مديريت ؟ معني اين لغت از بعد يك سر مربي چيست ؟ آيا معناي آن نمي تواند اين باشد كه فاكتورهاي يك مدير يعني
1/ ايده
2/ برنامه ريزي
3/ اجراي برنامه
را داشته باشد ؟ ايده هاي يك سرمربي در باشگاه پرسپوليس مي تواند مستقل باشد ؟ وقتي تيمي همه چيزش از قدرت مطلقه مديرعاملي مي آيد كه پول دارد يك سر مربي چگونه مي تواند ايده داشته باشد؟
برنامه ريزي در پرسپوليس چگونه بوده است ؟ اين تيم در طي اين چند سال چند سر مربي و مربي و مدير عوض كرده است ؟آيا اين گونه مي توان برنامه ريزي داشت ؟
اجراي برنامه چگونه است ؟ براي پاسخ به اين سوال به قسمت دوم فاكتور يك مدير نمونه اشاره داريم مدير عامل باشگاه پرسپوليس مي گويد او بايد حاشيه ها را جمع كند مي پرسيم
آيا ايشان مي دانند پر حاشيه ترين فرد باشگاه پرسپوليس در دو سال تاريك اخير چه كسي بوده است ؟ به طور حتم همگان مي دانند كه نام اين شخص كسي جز محمد رويانيان نمي تواند باشد مي پرسيم يك سر مربي چگونه مي تواند حاشيه هائي كه توسط مديريت به اين تيم منتقل مي شود را جبران كند ؟
از سوي ديگر گفته مي شود بايد قابليت هاي فني بالائي در ناصيه اين سر مربي باشد مي پرسيم تيمي كه در سالهاي اخير بازيكن را كس ديگر انتخاب كرده چگونه مي تواند حتي با مورينيو موفق باشد ؟
اما راه كار چيست؟
آلكس فرگوسن به اين سوال جواب مي دهد او در مصاحبه اخير خود در مورد پيوستن ديويد مويس مي گويد
او ايده هاي مخصوص به خودش را دارد و اين خيلي خوب است
اين سخن فرگوسن چه چيزي جز استقلال در تصميم گيري و اجراي برنامه ها را تداعي مي كند ؟آيا استقلال در ساختار مديريتي باشگاه هاي ما براي انتخاب سرمربيان وجود داشته و دارد ؟
فرگوسن در ادامه حرفهاي خود اضافه مي كند
مويس بايد بداند اولويت اصلي براي او بايد تيم باشد زيرا بدون تيم نه مدير و نه اسپانسر و نه اصولا چيزي باقي مي ماند
آيا سالها درد اصلي تيمهاي ما اين نبوده كه مديري يا سازماني و يا حتي وزيري به صرف اين كه پول به باشگاه تزريق مي كند نخواسته باشد مربيان و بازيكنان و اصولا نحوه كاررائي نداشته خود را القا كند ؟ چند سال است به صرف نداشتن در آمد و دريافت عايدي از يك منبع و يا شخص فوتبال خود را به ناكاردانها داده ايم
آري معيارها را مي دانيم و ما ندانستن هايمان معيار شده است افسوس