ببرها گريه هم مي كنند

سالها پيش در فيلمي به نام " ببرها هم گريه مي كنند " ديالوگ زيبائي را شنيدم كه مي گفت غربي ها  در آينده زندگي مي كنند و آفريقائي ها در حال زيستن اكنون هستند و آسيائي ها به گذشته دلخوشند
اين جمله مصداق بسياري از كشورهاي آسيائي ديگر نيست و كشورهاي زيادي هستند كه به رشد و بالكندگي و برنامه ريزي و مديريت چشم دوخته اند اما قصه برخي ديگر فرق مي كند
 از فوتبال سخن مي رانم ژاپن و كره جنوبي و بسياري از كشورها رو به آينده دارند اما فوتبال ما هنوز به اين دلخوش است كه سه دوره در دهه 70 قهرمان آسيا شده است و تا قبل از دهه 80 چند باري به المپيك رفته است و بزرگترين افتخار بين المللي اش مربوط به 7 سال پيش و حضور در جام جهاني 2006 است  براستي علت چيست ؟ بايد گفت وقتي فوتبال ما در يك دور تسلسل و بي نتيجه مي چرخد نبايد هم حكايتي جز اسب عصاري داشته باشد
سالها است كه به يك گونه اين فوتبال را اداره مي كنند و نتيجه نمي گيريم و باز هم تكرار مي كنيم به وقايع اين روزهاي فوتبال نگاه كنيم
1/ پرسپوليس مربي ندارد آن گونه كه فصل پيش هم نداشت و در پيش فصل قبل از آن هم اين گونه عمل كند حكايت مايلي كهن و دائي و درخشان و برانكو و يك گزينه خارجي تا به كي بايد ادامه داشته باشد ؟ باز هم پرسپوليس قرارداد داخلي امضا مي كند با يعقوب كريمي و شجاع خليل زاده صحبت مي كنند اين بازيكنان را چه مربي انتخاب كرده است ؟ مگر حكايت مانوئل ژوزه كافي نبود كه حالا باز هم مشغول همان حكايت هستيم ؟مگر به ياد نداريم با دنيزلي و دائي و كرانچار و آري هان و...همين كار را كرديم ؟ تا به كي قرار است اسامي چون مايلي كهن و درخشان  و پروين را بياوريم تا از ترس به كرسي رسيدن اين اسامي به اسامي چون اوليوييرا و ژوزه و ... دلخوش كنيم ؟ قصه دائي مي آيد و نمي آيد هم كه سريال تكراري است كه هر سال بايد بشنويم و خسته شويم
2/ به استقلال بنگريد باز هم قصه قهر و ناز امير قلعه نوعي ادامه دارد و بار ديگر حكايت قرار داد خارجي با امير مطرح است اين بازي چند سال ديگر ادامه دارد روزگاري مذاكره با ازبكها بود و حالا قصه عربهائي است كه هيچگاه نمي آيند از فوتبال ضعيف ايران در اين سالها سر مربي بياورند چرا قصد قهر و آشتي تكراري ها را داريم ؟ قصه نسق كشي و قهر از تماشاچي كه مجيدي را در يك يا دو بازي فرياد زدهايش همه حاشيه دارد ؟ چرا براي يك بار هم كه شده تصميم نمي گيرند كه با سر مربي قرار داد چند ساله تنطيم كنند ؟ امروز منچشتر در غياب فرگوسن با  سر مربي جديدش قرار داد 6 ساله دارد و به او مي گويد كه به او اطمينان دارد و مي گذارد كه كارش را به اتمام برساند اما ما ....
 3/ قصه سوم مال هر دو اين تيم است مي گويند كه مجلس تاييد كرده كه 49 در صد سهام پرسپوليس به طرفداران و 51 در صد به بخش خصوصي واگذار شود  مي گوئيم اين اهداي سهام به طرفداران  از چه راهي امكان پذير است وقتي ما هنوز نمي توانيم يك كارت طرفداري با امكانات صادر كنيم سهام كجا را به اين طرفدار مي خواهيم تقديم كنيم ؟ 51 در صد به بخش خصوصي كجاست ؟ بخش خصوصي چه كساني هستند ؟آيا بخش خصوصص همان آقايان هدايتي و... خواهند بود كه آن بلا را بر سر استيل آذين و گهر و ملوان آوردند ؟
اين سهامي كه سالها است هيچگاه به بخش خصوصي واگذار نمي شود و هر ساله فقط در هنگام انتخابات تب آن بالا مي گيرد و بعد ها فروكش مي كند چگونه قرار است به  مزايده گذاشته شود ؟
قصه هاي فوتبال ايران همواره تكراري است و گوئي تمامي ندارد و در اين ميان بايد نشست با غصه هاي فراوان به اين قصه هاي تكراري نگاه كرد چون حكايت ببر ها گريه نمي كنند گريه كردن هاي ناشي از شكست ها را نظاره كرد و پرسيد به كدام ادله محكم مي خواهيم پرواز ديگري را تجربه كنيم و انتظار داشته باشيم كه  تغييري در آينده رخ دهد ؟

بلوك مردم چه شد؟

قصه خصوصي سازي استقلال و پرسپوليس مدتها است كه تبديل به شوخي مضحكي شده است سالها است كه مي شنويم قرار است اين دو باشگاه مردمي سر انجام روزي به مردم واگذار شوداما هر سال دريغ از پارسال اما به نظر مي آمد كه اين وعده سر انجام در سال جاري به تحقق برسد كه ناگهان به گونه اي ديگر شد از سوي وزارت ورزش دو ورزشگاه شهيد كشوري و درفشي فر به دو باشگاه واگذار شد تا اين دو باشگاه به اصطلاح با سرمايه و بيلان مثبت وارد بازار فرا بورس شود اما سوال اين بود وقتي به گفته خود متوليان طرح اهداي اين دو ورزشگاه اين دو مكان تنها 30 ميليارد تومان ارزش دارند چگونه مي توان تصور كرد تيمهائي چون استقلال و پرسپوليس كه حداقل در سالي نزديك به 15 ميليارد هزينه دارند و سالها است كه بدهكار هستند داراي بيلان مثبت مي باشند؟ اما سعي كرديم اين حكايت را به  اين مسئله سوق دهيم كه بدهي هاي گذشته شايد به يك باره حذف شوند و از نقطه صفر شروع كنيم  سوال بعدي در مورد نحوه در آمد زائي اين دو باشگاه بود كه هنوز مشخص نيست سرمايه گذاران چگونه با اين گونه دخل و خرج اين دو باشگاه  علاقمند به سرمايه گزاري در اين دو باشگاه باشند ؟ در ادامه  اين سوال اين مسئله عنوان مي شود شايد با تغيير مديريت مصرف گراي دولتي كه همه چيز را از دولت مي خواهد و چون بخش خصوصي نيست كه دخل و خرج برايش مهم باشد بتوان به آينده اميدوار بود اما اعلان اين مسئله كه تنها بين 5 تا 10 % سهام اين دو باشگاه در فرابورس واگذار مي شود و بقيه سهام به صورت بلوكي در آينده نزديك به بازار بورس مي آيد مسئله را پيچيده كرد خصوصا آن كه همه مي دانيم سهام بلوكي  كاملا با مفهوم خريد سهام توسط مردم وشعارهاي واگذاري سهام به مردم فرق دارد  در بازار سهام كساني قادر به خريد سهام بلوك هستند كه داراي سرمايه هاي فراوان و عمدتا شركتهاي شبه دولتي و يا اين كه افرادي هستند چون حسين هدايتي و يا گروه هائي كه خريد سهام تيم راه آهن را تقبل كردند در مورد حسين هدايتي شاهد بوديم كه او با هر نوساني تصميم مي گيرد كه تيمداري كرده يا اين كه نكند سرنوشت تيم استيل آذين تهران را كه بخاطر داريم ؟ و حالا خبر مي رسد كه باشگاه هاي ملوان و گهر دورود هم با بلا تكليفي تك سرمايه گزاري چون هدايتي براي ادامه و يا توقت سرمايه گزاري  مواجه است ؟ اين كه گفته مي شود هدايتي براي اين كه علاقمند به فوتبال است  دست به اين سرمايه گزاري مي زند همواره مورد ترديد بوده است اما بر فرض اين كه اين ادعا صحيح باشد آيا بايد بپذيريم افراد ديگري از سر دلخوشي وارد فوتبال مي شوند ؟ و از سوي ديگر در ميان اين همهمه حكايت واگذاري سهام به مردم چه صيغه اي است ؟ مردمي  كه نمي دانند بلكوك ها 90% باقي مانده متعلق به چه كساني خواهد بود چگونه مي توانند در اين 10% شايد و اما ارائه شده در پايان سال سرمايه گزاري كنند ؟ بعنوان كساني كه مي خواهند در اين امر سرمايه گزاري شركت كنند آيا نبايد از متوليان سهام پرسيد تكليف بدهي هاي دو باشگاه پرسپوليس و استقلال كه سر به فلك مي كشد بر عهده چه كساني غير ازسهامداران آينده خواهد بود ؟از آينده سخن گفتيم وقتي مردم تنها مي توانند در 10% مديريت حضور داشته باشند وبقيه سهام به احتمال زياد به شركتهاي نيمه دولتي و يا افراد متولي چون حسين هدايتي ها واگذار مي شود كه روزي به دنبال ساختن استيل آذين قطب سوم هستند و حالا مي بينيم با گهر دورود و ملوان هم ممكن است همان گونه رفتار كنند؟ به نظر مي رسد بازي سهام دو باشگاه استقلال و پرسپوليس همچنان در حد يك بازي و واگذاري آن به مردم به طور حتم يك شوخي بزرگ است وقتي مي انديشند اين دو باشگاه با يك ملك 30 ميليارد توماني بيلان مثبت دارند و براي واگذاري سهام 5 تا 10 در صد اين دو باشگاه حكايت شايد و وقت ديگر هست پس بهتر است به اين حكايت ها نيانديشيم و بگوئيم اين دو باشگاه حالا حالا ها بايد به دور خود بچر خند و مالكيت هاي بخش خصوصي وجود نداردو مهمتر از همه اين حكايت ها وقتي فوتبال در اين ديار تنها هزينه دارد چگونه مي توان از واژه هاي سهامي كردن آنها در حالي صحبت كرد كه مفهوم ضرر حداقل در ظاهر در آن آشكارا است  راستي بلوك مردم كجا بود؟