به جائي نمي  رسيم

فوتبال ما پيشرفت نمي كند !اين جمله خيلي هم نمي تواند درست باشد شايد جمله صحيح اين باشد كه فوتبال ما حتي در حالت بي تغييري هم نمي ايستد!!آري نبايد ازخود دور شويم

 علي كفاشيان در دور دومي كه به رياست فدراسيون فوتبال رسيد اولين شرطش خداحافي نواب قبليش يعني مهدي تاج و عزيز محمدي بود و به اين هدف هم رسيد و به نظر مي رسيد اين رييس كه همواره عنوان مي شود يك گوشش به انتقادها دروازه و گوش ديگرش به فرامين صندوقخانه است اين بار توانسته علي رغم متولي ورزش يعني وزارت ورزش به فوتبال برگردد

علي كفاشيان از استقلال فدراسيون بسيار مي گفت اما حالا مي بينيم كه پس از چند ماه بار ديگر مهدي تاج به او تحميل شد و وقتي از او پرسيده مي شود كه چگونه در انتخابات علي رغم دستور سجادي كه بر غير قانوني بودن بهروان اشاره داشت بار ديگر او انتخاب شد تنها مي گويد " نبايد مي شد اما شد"

مجسم كنيد نايب رئيس فدراسيون فوتبال  ماه ها است غير قانوني مديريت مي كند و حتي براي ليگ ما برنامه ريزي مي كند و رئيس سازمان ليگ است اما با قانون " نبايد مي شد اما شد " همه چيز تمام مي شود

اين فدراسيون برترين فدراسيون فوتبال آُسيا است ؟ فدراسيوني كه حتي نمي تواند كادر خود را بر اساس قوانين انتصاب كند مي تواند برترين فدراسيون باشد و تازه وعده دهد 20 سال ديگر هم مي خواهد به كار ادامه دهد ؟

  اشاره اي به تعريف تشكيل يك تيم مدريتي درمفهوم جهاني شايد بتواند كمي ما را با فاجعه مديريتي حاكم بر فوتبالمان آشنا كند  هر گروه  و تيم مديريتي 5  مرحله دارد

در مرحله اول تيم تشكيل مي شود يعني افراد يك تيم توسط يك رهبر تيم انتخاب مي شوند  كه اين مرحله را فرمينگ* مي گويند

در مرحله دوم مرحله اختلافات شروع مي شود و خودانگيزگي وارد عمل مي شود در اين مرحله تيم به دنبال جايگاه هاي افراد مي رود كه اين مرحله را استورمينگ** و يا مرحله طوفاني مي گويند

در مرحله سوم تيم به آرامش مي رسد و افراد شروع به رشد مي كنند و خود را پيدا مي كنند اين مرحله را مرحله طبيعي شدن اوضاع يا نورمينگ*** مي گويند

در مرحله چهارم تيم به مرحله عادي شدن رسيده است مرحله اي كه همه چيز  كامل است و نياز به نوع آوري و تغيير و تحول نيست اين مرحله را پرفورمينگ **** مي گويند

در مرحله پنجم تيم رو به نابودي مي رود زيرا ديگر كارائي ندارد و بايد به فكر تشكيل ديگر تيم بود كه به آن مرحله مورنينگ***** مي گويند

سوال اين است تيمي چون تيم مديريت فدراسيون فوتبال كه هنوز نزديك به 5 سال در مرحله اول خود يعني تشكيل يك تيم مشكل دارد مي تواند موفق باشد ؟ اين تيم چگونه مي تواند برترين باشد ؟ مي پرسيم در آن جلسه  مجمع چه افرادي حضور داشتند كه ساده ترين قانون يعني عدم انتخاب بهروان را نمي دانستند ؟ افرادي در آن مجموعه بودند كه همگي مديران اين فوتبال به نام فوتبالفارسي هستند آيا با اين افراد نبايد گفت فوتبال ما بي آن كه از مرحله دوم و سوم و چهارم بگذرد به يك باره پس از انتخاب كفاشيان و تيمش از مرحله تشكيل تيم به مرحله مرگ يك تيم رسيده است؟ با اين افراد به جائي مي رسيم ؟آيا نبايد گفت سقوط فوتبال ايران طبيعي ترين ماحصل اين سبك مديريت با اين نحوه شعار يعني " نبايد مي شد و لي شد " مي تواند باشد؟ به دنبال چه هستيم جام جهاني ؟ فوتبال بين المللي ؟ اقتصادي كردن فوتبال ؟ فرهنگ فوتبال ؟و... نه با اين گروه مديريت و هييت ناظري اين گونه نا آگاه به جائي نمي رسيم

*forming

** storming

***norming

**** performing

*****mourning

سناريوئي كه بد نوشته شد

سالها پيش در كتابي خواندم " براي اين كه مفهوم آزادي و  استقلال را بيابي نيازي نيست كه به دنبال افلاطون و ارسطور بروي بلكه تنها كافي است به داخل مردم بروي و از زبانها آنها مفهوم آزادي و استقلال را بشنوي "  و اين دقيقا معناي حقيقت است كه براي توصيف واقعي " استقلال " و "آزادي " بايد از كتابها و كلمات بيرون رفت كه اين كلمات است كه در خيلي از وقتها به زيبائي بيان شده است اما گوينده از آن استفاده ابزاري كرده است

به دنياي فوتبال بر مي گرديم علي كفاشيان با ترفند استقلال فدراسيون از وزارت ورزش براي بار دوم به پست رياست فدراسيون فوتبال منتصب شد او مي خواست تصويري كه در انتخاب اول از خود بجا گذاشته است و چون علي آبادي نمي توانست به اين پست بيايد پس  او را در اين پست گمارد تا از راه كنترل دور فدراسيون را اداره كند را به گونه اي پوشش دهد نمايش به نفع او بود فردوسي پور لب خواني كرد  و نشان داد كه مرداني چون سجادي معاون وزير ورزش  به دنبال كفاشيان نبوده است قصه حكم موقت و خيلي چيز هاي ديگر آمد تا اصل موضوع يعني عدم صلاحيت مديريت كفاشيان چندان مورد سوال قرار نگيرد و او بعنوان قهرماني كه مي خواهد فوتبال دولتي نباشد وارد عمل شود خوب به اين تركيب نگاه كنيد " قهرمان فوتبال  مستقل " و " علي كفاشيان "

باور كردني است؟

كفاشيان سناريو استقلال طلبي را نوشت اما از آنجائي كه مرد خنده روئي است طبيعتا به فيلم كمدي علاقه بيشتري دارد به همين دليل سناريو چندان منطقي نوشته نشد و همه چيز خنده دار بود  زيرا

1.    او مي گويد به دنبال استقلال فدراسيون از قواي دولتي است اما چه كساني از او حمايت مي كنند ؟ علي فتح الله زاده خوئي و محمد رويانيان مديرعاملان تيمهاي دولتي استقلال و پرسپوليس كه زير نظر مستقيم وزير ورزش انتخاب شده و حتي هييت مديره آنها هم از منتخبين همين وزارتخانه هستند ؟ آنها مي توانند بدون هماهنگي با وزارت ورزش از ايشان دفاع كنند ؟

 

2.    كفاشيان مي گويد :  مخالفين او در رسانه ها كساني هستند كه از رقيبان او يعني دكتر قريب و محمد دادكان حمايت مي كنند ! مي پرسيم اگر اين فرضيه درست باشد  مدافعين او يعني رويانيان و فتح الله زاده چه كساني هستند ؟آيا بر كسي پوشيده است كه دكتر قريب از  رقباي فتح الله زاده براي پست مدير عاملي استقلال بوده و رويانيان با محمد دادكان  رابطه اي  بس تيره دارند  اگر مخالفين او دلايل ديگري براي انتقاد او دارند براحتي با همين منطق مي توان گفت موافقين او هم  به دليل قدرت مديريت و توانائي پشت سر او گار د نگرفته و با او به مجلس مي روند و به نمايندگان قول صعود به جام جهاني با مديريت كفاشيان مي دهند زيرا مي دانند  رقبائي چون قريب و دادكان در راه هستند

3.    دليل سوم  ديگري را هم مي توانيم به او ارائه دهيم و آن توجه به توصيه اول اين مقاله است شما براي مفهوم  مديريت خود و علاقه و اعتماد مردم و كارشناسان و عقل سليم نيز نيست در ساختمان سئول پنهان شويد  بلكه كافي است به برنامه هاي تلويزيوني و سايتها و روزنامه و حتي مردم داخل كوچك مراجعه كنيد و ببينيد چه كساني از شما دفاع مي كنند و اگر همين امروز بگوئيم در فردا روزي كه ايران به جام جهاني نرفت آيا همين آقايان رقيب دكتر قريب و دكتر دادكان مي آيند و بخاطر اين حمايت از پست خود استعفا مي دهند و يا خير مطمئنا با جواب منفي رو به رو مي شويم مجلس در پايان حذف از جام جهاني 2010 و حذف از المپيك 2012 و شكست فاجعه بار در جام ملتهاي آسيا 2010  و ناكامي عدم صعود به المپيك از سال 1980 تا به امروز و عدم صعود به فينال جام ملتهاي آسيا و ناكامي باشگاه هاي ما و... تا به امروز چه كاري جز كميسيون بررسي شكست انجام داده است كه حالا بايد باز به اعتماد مجلسيان به شما بعنوان دليلي براي موفقيت ادامه روند امروز يعني حفظ مديريت شما ببنديم ؟

ممنوع است

قطعه زيبا ئي را مي خوانم

شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "
آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"
بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "
نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "
نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و
در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم
و چنين است كه باز عشق را طلب كند و باز اميد را بهانه اي براي بهانه گيري ها قرار دهد

حكايت زيبائي است كه شايد ربطي به فوتبال نداشته باشد اما وقتي حوادث فوتبال در اين روزها را مي خوانم مي توانيم حدس بزنيم شايد همين ممنوع بودن ها باعث شود روزي حسرت بخوريم  نزديك به يك هفته از انتخاب رئيس فدراسيون جديد گذشته است و در عرض اين هفته به طور حتم اين رئيس جديد مشغول به كار نشده است وقتي او مي داند كه سازماني كه زير نظر آن كار مي كند يعني وزارت ورزش قبولش ندارد چگونه مي تواند  موفق باشد ؟ رئيس فدراسيون فوتبال ايران در هفته گذشته بجاي برنامه ريزي در مورد فوتبال تنها به دادسراي كاركنان دولت رفت و بعد راهي مجلس شد مجلسي كه در هنگام نتايج ضعيف المپيك 2008  و ناكامي  فوتبال در راه جام جهاني 2010 و المپيك 2012 تنها كميسيون بررسي نتايج تشكيل داد و سر انجام نه كسي محكوم و نه كسي جوابگو بود حالا طرح يك فوريتي براي اساسنامه فوتبال مي دهد و گوئي نمي داند كه فيفا اكيدا دستور عدم دخالت مديريت دولتي در فوتبال را داده است اما مي خواهيم بگوئيم ممنوع است تا روزي بر سر قبر فوتبال گرد آئيم بايد بگوئيم تشيع جنازه فوتبال را گرفته ايم در فوتبالي  كه  كفاشيان   بودن و يا نبودنش بحران ساز مي شود بايد هم كه مرده باشد اين چه فوتبالي است كه اگر كفاشيان باشد پس از 4 سال رسما مي ميرد و اگر هم نباشد تعليق مي شود در اين وزارت خانه ورزش كسي يافت نمي شد كه رسما به كفاشيان بگويد كه نيايد؟ حميد سجادي را نگاه كنيد چه اميدهائي براي او داشتند او قهرمان آسيا و كشوري است و تحصيلات تربيت بدني دارد اما او هم در جنگ لابي بازي ها است در ورزشي كه سجادي بايد اين گونه شود واي به حال ديگر كساني كه هيچ آشنائي با آن ندارند  در فوتبالي كه كفاشيان براي آن تعيين و تكليف مي كند در فوتبالي كه  از همين امروز معلوم است جنگ هاي مديريتي چه بلائي بر سرش مي آورند چه راهي جز انتظار مرگ مي توان د اشت كفاشيان بي سواد است كفاشيان از فوتبال هيچ نمي داند كفاشيان ناكام است كفاشيان بازنشسته است اما كفاشيان اگر نباشد فوتبال ما تعليق مي شود بايد بر اين فوتبال گريست بايد بر اين فوتبال گريست  فوتبال ما يك هفته ديگر از دست داد شايد هفته ها و ماه ها را از دست دهد و جام جهاني دور و دور تر مي شود و در اين ميان ما بايد كه مرگ فوتبال را به چشم ببينيم افسوس