ممنوع است
قطعه زيبا ئي را مي خوانم
شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "
آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"
بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "
نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "
نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و
در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم
و چنين است كه باز عشق را طلب كند و باز اميد را بهانه اي براي بهانه گيري ها قرار دهد
حكايت زيبائي است كه شايد ربطي به فوتبال نداشته باشد اما وقتي حوادث فوتبال در اين روزها را مي خوانم مي توانيم حدس بزنيم شايد همين ممنوع بودن ها باعث شود روزي حسرت بخوريم نزديك به يك هفته از انتخاب رئيس فدراسيون جديد گذشته است و در عرض اين هفته به طور حتم اين رئيس جديد مشغول به كار نشده است وقتي او مي داند كه سازماني كه زير نظر آن كار مي كند يعني وزارت ورزش قبولش ندارد چگونه مي تواند موفق باشد ؟ رئيس فدراسيون فوتبال ايران در هفته گذشته بجاي برنامه ريزي در مورد فوتبال تنها به دادسراي كاركنان دولت رفت و بعد راهي مجلس شد مجلسي كه در هنگام نتايج ضعيف المپيك 2008 و ناكامي فوتبال در راه جام جهاني 2010 و المپيك 2012 تنها كميسيون بررسي نتايج تشكيل داد و سر انجام نه كسي محكوم و نه كسي جوابگو بود حالا طرح يك فوريتي براي اساسنامه فوتبال مي دهد و گوئي نمي داند كه فيفا اكيدا دستور عدم دخالت مديريت دولتي در فوتبال را داده است اما مي خواهيم بگوئيم ممنوع است تا روزي بر سر قبر فوتبال گرد آئيم بايد بگوئيم تشيع جنازه فوتبال را گرفته ايم در فوتبالي كه كفاشيان بودن و يا نبودنش بحران ساز مي شود بايد هم كه مرده باشد اين چه فوتبالي است كه اگر كفاشيان باشد پس از 4 سال رسما مي ميرد و اگر هم نباشد تعليق مي شود در اين وزارت خانه ورزش كسي يافت نمي شد كه رسما به كفاشيان بگويد كه نيايد؟ حميد سجادي را نگاه كنيد چه اميدهائي براي او داشتند او قهرمان آسيا و كشوري است و تحصيلات تربيت بدني دارد اما او هم در جنگ لابي بازي ها است در ورزشي كه سجادي بايد اين گونه شود واي به حال ديگر كساني كه هيچ آشنائي با آن ندارند در فوتبالي كه كفاشيان براي آن تعيين و تكليف مي كند در فوتبالي كه از همين امروز معلوم است جنگ هاي مديريتي چه بلائي بر سرش مي آورند چه راهي جز انتظار مرگ مي توان د اشت كفاشيان بي سواد است كفاشيان از فوتبال هيچ نمي داند كفاشيان ناكام است كفاشيان بازنشسته است اما كفاشيان اگر نباشد فوتبال ما تعليق مي شود بايد بر اين فوتبال گريست بايد بر اين فوتبال گريست فوتبال ما يك هفته ديگر از دست داد شايد هفته ها و ماه ها را از دست دهد و جام جهاني دور و دور تر مي شود و در اين ميان ما بايد كه مرگ فوتبال را به چشم ببينيم افسوس
شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "
آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"
بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "
نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "
نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و
در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم
و چنين است كه باز عشق را طلب كند و باز اميد را بهانه اي براي بهانه گيري ها قرار دهد
حكايت زيبائي است كه شايد ربطي به فوتبال نداشته باشد اما وقتي حوادث فوتبال در اين روزها را مي خوانم مي توانيم حدس بزنيم شايد همين ممنوع بودن ها باعث شود روزي حسرت بخوريم نزديك به يك هفته از انتخاب رئيس فدراسيون جديد گذشته است و در عرض اين هفته به طور حتم اين رئيس جديد مشغول به كار نشده است وقتي او مي داند كه سازماني كه زير نظر آن كار مي كند يعني وزارت ورزش قبولش ندارد چگونه مي تواند موفق باشد ؟ رئيس فدراسيون فوتبال ايران در هفته گذشته بجاي برنامه ريزي در مورد فوتبال تنها به دادسراي كاركنان دولت رفت و بعد راهي مجلس شد مجلسي كه در هنگام نتايج ضعيف المپيك 2008 و ناكامي فوتبال در راه جام جهاني 2010 و المپيك 2012 تنها كميسيون بررسي نتايج تشكيل داد و سر انجام نه كسي محكوم و نه كسي جوابگو بود حالا طرح يك فوريتي براي اساسنامه فوتبال مي دهد و گوئي نمي داند كه فيفا اكيدا دستور عدم دخالت مديريت دولتي در فوتبال را داده است اما مي خواهيم بگوئيم ممنوع است تا روزي بر سر قبر فوتبال گرد آئيم بايد بگوئيم تشيع جنازه فوتبال را گرفته ايم در فوتبالي كه كفاشيان بودن و يا نبودنش بحران ساز مي شود بايد هم كه مرده باشد اين چه فوتبالي است كه اگر كفاشيان باشد پس از 4 سال رسما مي ميرد و اگر هم نباشد تعليق مي شود در اين وزارت خانه ورزش كسي يافت نمي شد كه رسما به كفاشيان بگويد كه نيايد؟ حميد سجادي را نگاه كنيد چه اميدهائي براي او داشتند او قهرمان آسيا و كشوري است و تحصيلات تربيت بدني دارد اما او هم در جنگ لابي بازي ها است در ورزشي كه سجادي بايد اين گونه شود واي به حال ديگر كساني كه هيچ آشنائي با آن ندارند در فوتبالي كه كفاشيان براي آن تعيين و تكليف مي كند در فوتبالي كه از همين امروز معلوم است جنگ هاي مديريتي چه بلائي بر سرش مي آورند چه راهي جز انتظار مرگ مي توان د اشت كفاشيان بي سواد است كفاشيان از فوتبال هيچ نمي داند كفاشيان ناكام است كفاشيان بازنشسته است اما كفاشيان اگر نباشد فوتبال ما تعليق مي شود بايد بر اين فوتبال گريست بايد بر اين فوتبال گريست فوتبال ما يك هفته ديگر از دست داد شايد هفته ها و ماه ها را از دست دهد و جام جهاني دور و دور تر مي شود و در اين ميان ما بايد كه مرگ فوتبال را به چشم ببينيم افسوس
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 18:9 توسط تورج عاطف
|