مدير فارسي!

 نگاهي به رفتارها و اتفاقهائي كه پيرامون بحث مديريت در اين ديار مي چرخد بايد بارها كرد و شايد باي تنها د حسرتي و يا آهي كشيد  مي گويند كه علي فتح الله زاده خوئي در بلژيك ملقب به شواليه شده است!! اين عنوان شواليه بر اساس انتخاب موسسه اي است كه به مديراني كه طرح هاي خلاقانه دارند اعطا مي شود  در حقيقت نمي دانيم كه علي فتح الله زاده بر اساس چه طرح خلاقانه اي ملقب به عنوان شواليه شده است كه اين عنوان شواليه بر خلاف گفته بر خي از منابع خبري هيچ ارتباطي به عنوان شواليه دونور كه به شهرام ناظري ندارد كه چند سال پيش از طرف فرهنگستان فرانسه به او داده شد اما بهر حال به اين مدير تبريك مي گوئيم و همچنان در اين انديشه هستيم كه طرح خلاقانه ايشان در عرصه مديريت را بشناسيم  اما اين تنها خبر مديريتي در عرصه فوتبال ما نبود مي خوانيم

 

1/ علي كفاشيان اعلام مي دارد "اگر متوجه شوم كه كسي برنامه اي نوشته است كه موفقيت فوتبال ايران را تضمين مي كند حتي يك لحظه هم در اين پست نمي مانم " مي پرسيم با اين ادعا ايشان به اين دليل مانده اند كه طرح تضمين موفقيت فوتبال ايران را نوشته اند؟ ! كه اگر اين طور است پس چرا اين طرح اجرائي نيست و شاهد اين همه شكوفائي !! از نوع شكوفه زائي ( زايش شكوفه ) در عرصه نتايج  فوتبال هستيم ؟ و اگر اين طور نيست يعني ايشان طرحي اين چنين ندارند پس چرا بايد  براي خداحافظي و دل كندن از پست و رياست و سفر و مزايا و شهرت  ايشان بايد چراغ به دست بگيريم و در به در به دنبال طرح نويس با تضمين 100% بگرديم ؟ احتمالا علي كفاشيان فدراسيون فوتبال را با پشت بام خانه ها اشتباه گرفته كه دنبال ايزو گام  كار با تضمين100 % مي گردند

2/ خسرو والي زاده مدير رسانه اي اسبق فوتبال ايران پس از انتقاد از علي كفاشيان و خواستار بركناري او ( البته پس از بركناريشان از پست مديا آفيسر) اعلام مي دارند كه علي كفاشيان سالم ترين مدير فدراسيون فوتبال در سالهاي اخير بوده اند و چندان رغبتي براي رفتن ايشان ندارند به نظر مي آيند كه  ايشان نمي دانند كه اصل پاك بودن و سالم زندگي كردن از بديهيات است و هر انساني بايد پاك و سالم بوده و كار كند  اما به صرف پاك بودن كه به انسان نبايد جايزه مديريت داد كه اگر اين گونه باشد بسياري از كارگران و برزگران و كاسب كاران وخانم خانه داركه زنبيل را برمي دارد و ره به سوي وانت سبزي فروشي مي رود بسيار پاك هستند آيا بايد به همه اين انسانها پست مديريت در فوتبال داد ؟

3/ حكايت علي كريمي هم مصداق ديگري از نوع مديريت فوتبالفارسي است علي كريمي با ژوزه آشتي مي كند و قضيه تمام مي شود و به قولي ماست مالي مي شود آن وقت مديري مي آيد و نمايش اتحاد مي خواهد راه بياندازد و از ياد مي برد كه اصولا دير رسيده و از سوي ديگر نه كريمي و نه ژوزه مضحكه نيستند كه اسير چنين بازي هائي بشوند كه اگر مدير همان مدير بود هيچگاه كريمي 52 روز از تيم دور نبود و قصه ادعاهاي ژوزه و كريمي و آن سخنان زيبا !! بين آنها رد و بدل نمي شد

4/ آقاي ترابيان هم نمونه ديگري از مديريت هاي ما است ايشان بجاي اين كه از ضعف هاي تيم ملي فوتسال بگويند و حكايت ضعف خود را آشكارا بيان كنند قسم مي خورند كه خيلي ها آرزوي باخت تيم ملي را داشتند نمي دانيم ايشان چگونه به علوم ماورا طبيعي احاطه دارند و اگر اين چنين هست چرا طرح تاكتيكي تيمهاي كلمبيا و پاناما و مغرب را رصد نكرده و به صانعي بنده مظلوم خدا ندادند اما از ايشان مي پرسيم شما كه مي گوئيد اگر توپ هائي كه به تير دروازه خورده بود به داخل دروازه مي رفت حالا او بهترين مدير بود بايد عرض كنيم اگر پاناما و مغرب هم كمي از آن شانس ها داشتند حالا تحليل مديريت ايشان واقعا گلاب به رويشان مي شد آخر تا به كي مي خواهند توجيه كنند ؟

5/ و آخري امير عابديني است كه يكي از با تجربه هاي مديريت است او كه از سينه چاكان انتخاب مجدد كفاشيان بود حالا مي گويد مي خواهم به فدراسيون بروم و به كفاشيان بگويم سه راه داريد و بايد يكي را انتخاب كنيد مي پرسيم اگر قرار بود بين راه هاي عابديني اين كفاشيان باشد كه در سرگرداني سير كند اصولا چه اصراري بود كه علي خندان فوتبال ما انتخاب شود ؟ اين نحوه مديريت از راه دور و آن هم با حربه تهديد و تحقير و تحميل  در كجا دنيا بجز اين سرزمين وجود دارد ؟

 راستي با اين مديريت ها به كجا بجز اين ورطه سقوط و سكوت و سستي كه در آن هستيم مي توانستيم كه برسيم ؟

و اين قصه ادامه دارد

آقاي مدير!چرا سرمربي مي آوريد؟

حكايت هاي فوتبالفارسي در نوع خودش جالب است  در فوتبال ما هيچ چيز در سر جاي خود قرار ندارد و كلاف سر در گم فوتبال همچنان گره هاي ناگشودني اش زياد است

در فوتبال ما شاهد هستيم كه سر مربي چون قلعه نوعي پس از اعتراض مردم به نحوه تعويض ها كه استفاده از يك مدافع در نوك حمله است فرياد " فرهاد مجيدي " را سر مي دهند قاطعانه  مي گويد براي ما حرف و تشويق مردم مهم نيست و ما كار خودمان را مي كنيم و علنا در حوزه كاري مديريت روابط عمومي و روابط رسانه اي و مديريت اجرائي دخالت مي كند و يا  شاهديم كه مديري چون امير عابديني مي گويد " اگر فرگوسن هم به داماش گيلان بيايد در كار او دخالت مي كنم "مي خواهيم به بحث بزرگي بپردازيم شايد امير قلعه نوعي حق داشته باشد كه كار خود را انجام دهد اما اين گونه بي اعتنائي به حرف مردم لزوما زيبا نيست امير قلعه نوعي خيلي راحت مي توانست با مديريت صحيح در اين حوزه وارد نشود اين كه مربي كار خود را انجام مي دهد نياز به مقابله اين گونه ندارد امير قلعه نوعي مي داند استقلال از رسانه هاي مختلفي چون روزنامه و سايت رسمي سخن با تماشاچي بكند همين دخالت در امور تماشاچيان را افشين پيرواني هم دارد كه بي دليل مي گويد هر كس  مي خواهد روي سكوها كس ديگر را تشويق كند به استاديوم نيايد اين سخن پيرواني ما را به ياد حرفهاي استيلي در فصل گذشته مي انداخت كه به تماشاچيان مي گفت كه به استاديوم نيايند و كسي نمي داند چه كسي چنين اجازه به آنها داد

 اما شايد بايد با توجه به سن و سابقه تحصيل و جامعه شناسي و روانشناسي مربيان جوان ايران چندان به آنها ايراد نگيريم اما از امير عابديني سوال داريم و مي پرسيم او اگر قرار است در كار هرسر مربي دخالت كند به چه دليل سر مربي مي آورد ؟ چرا امير عابديني خودش روي نيمكت نمي نشيند و اگر هم اين گونه نمي خواهد باشد چرا در هنگام باخت وحشتناك تيمي چون داماش در برابر فجر سپاسي  تنها سر مربي مقصر شناخته مي شود ؟امير عابديني در هر فصل چند سر مربي را عوض مي كند زيرا مي خواهد در هنگام باخت تمامي كاسه و كوزه ها را سر آنها بشكند از امير عابديني مي پرسيم شما به چه عنوان خود را در حد سر مربي نام آشنائي چون فرگوسن مي دانيد ؟اصولا چرا مديران ما اين گونه از وظايف خود دور هستند ؟ همين مسئله در مورد رويانيان هم صدق مي كند تا به امروز كسي نمي داند رويانيان بر اسا س خواسته هاي چه كسي بازيكن گرفته است ؟ چرا رويانيان امروز در حالي كه مانوئل هيچ اظهار نظري در مورد كم كاري بازيكنان نكرده همچنان اعتقاد دارد كه برخي از بازيكنان كم كاري مي كنند و بايد آنها را از تيم بيرون انداخت ؟قصه به همين جا ختم نمي شود محسن عاشوري در چند هفته اي كه سر مربي تيم پرسپوليس بود اعلام كرد علي پروين سعي داشت كه به زور تركيب تيم را به او بقبولاند پروين كه عضو هييت مديره است به چه دليل بايد چنين كاري مي كرد ؟همين امروز مي خواهند كه يك كمك ايراني به مانوئل تحميل كنند مي پرسيم آيا خود مانوئل چنين كمكي خواسته و يا اين كه باز هم يكي از انواع طرح هاي فرافكني مديريتي را شاهد هستيم ؟ همين تحميل كمك مربي را با كي روش هم مي بينيم و كسي نمي داند مردي چون آقا جانيان با كدام ادله اي به كي روش تحميل شده است ؟ و ...

فوتبال ما حكايت هاي فراواني دارد قصه هاي سو مديريت  را مي توان در همين چند قصه كوتاه ديد همان قصه هائي كه نشان مي دهد عدم تمركز و دخالت هاي بي جا در امور مديريت از سوي سر مربيان و يا در سوي ديگر دخالت مديريان در امور مربيگري چه حكايت شبيه به قصه شهر قصه و آن فيل بي نوا ئي است كه يك عاجش مي شكند بعد عاج ديگر آن را هم مي كشنند و خرطومش را قطع مي كنند شاخ ها را بر سر ش مي گذارند و بعد  وقتي كه او مي گويد فيل است باورش نمي كنند  در فوتبال ما همه به كار همديگر دخالت مي كنند و همه ناكار آمد در حوزه هائي هستند كه بي دليل دخالت مي كنند و سر انجام بر فوتبال ما همين مي رود كه تا به امروز رفته است و اين حكايت ها همچنان باقي است

تولد حسرتي ديگر

 شايد فردا حسرتي باشد

نگاهي به سالهاي دور فوتبال مي افكنيم و به ياد مي آوريم كه روزگاري  در اين ديار چه تيمهائي داشتيم شاهين و دارائي و تهرانجوان   و هما  در تهران و شاهين آبادان و صد البته شاهين اهواز در خوزستان و پلي اكريل اصفهان و سپيد رود رشت و استقلال رشت و چوكا انزلي وبرق شيراز و ... نامها بسيار هستند بر خي از آنها هنوز مانده اند ابومسلم خراسان و ماشين سازي تبريز  كه روزگاري در سطح اول فوتبال كشور بودند

 به گزارشي از تلويزيون مي نگريم خبرنگاري خراساني مي گويد شايد سالها طول بكشد تا بار ديگر فوتبال خراسان نماينده اي در ليگ برتر داشته باشد ابومسلم خراسان امروز كجاست ؟ چه كسي مي تواند باور كند استاني چنين متمول قادر نباشد تيمي را در ليگ برتر كشور تغذيه كند؟ اما چنين اتفاقي افتاده است ابومسلم  خراسان كه مردان بزرگي چون مسيح مسيح نيا و محمد پنجعلي و خداداد عزيزي و بادامكي و منصوري و جباري و تيموريان  و نيكبخت واحدي و اكبر ميثاقيان واكبر اعظم و پترويچ و اولروم ...  در آن رشد كرده اند امروز حسرت مي خورد و پيام مشهد ديگر تيم اين استان هم هر سال يك دسته پايين تر سقوط مي كند  به تبريز مي رويم آنجا هم روزگاري سبز قباياني چون ماشين سازي داشت كه در فوتبال كشور بزرگي مي كردند اما با سقوط شهرداري تبريز حالا تنها به تراكتور سازي خوش است  و حالا نگاهي به داماش گيلان مي افكنيم از دير باز خطه گيلان  مهد بازيكنان بزرگي بود و مرداني چون سيروس قايقران و غفور جهاني و علي افتخاري و سيد جلال حسيني و پ‍‍‍ژمان نوري و احمد زاده و اشجاري و شيرزاد و بسياري ديگر از سواحل با صفاي گيلان خود را به فوتبال ايران معرفي كردند به ياد داريم روزگاري در اين شهر قرمزهاي محبوبي چون سپيد رود رشت و بعد هم آبي هاي استقلال رشت و صد البته استقلال انزلي رشد كردند  و در طي اين سالها نام بزرگ ملوان بندر انزلي هم مي درخشيد و در كنار انزلي به ناگهان شهر رشت هم صاحب تيمي  چون پگاه گيلان شد كه بعدها به داماش تغيير نام پيدا كرد

 اين روزها داماش مشكلات عديده اي دارد اختلاس بزرگ 3000 ميلياردي قرباني به نام گروه سرمايه گزاري و هلدينگ داماش را هم داشته است و اين تيم دچار مشكلات مالي عديده اي است هر چند كه ملوان هم كه قرار بود تحت حمايت منطقه آزاد انزلي قرار گيرد در روزمرگي ها دست وپا مي زند اما موضوع صحبت امروز ما داماش گيلان است امير عابديني مدير عامل اين باشگاه مي گويد قرار است  فولاد ماهان اصفهان كه مدير عامل نام آشنائي چون محمد رضا ساكت يعني همان مدير عامل اسبق سپاهان است براي خريد داماش پيش قدم شوند اما مشكلات زياد است اين كه روزگاري سپاهان نوين به ليگ برتر مي آيد و امتيازش را به فولاد اهواز مي فروشند و امروز قرار است همان تصميم گيرندگان براي اصفهان يك تيم ديگر يعني به اصطلاح داماش و ماهان اصفهان درست كنند طنز تلخ فوتبال ما است اما سخنان عابديني جالب است كه مي گويد جلسه اي با مسئولين استاني و شهرداري و شوراي شهر و هيات فوتبال و نمايندگان گيلاني مجلس داشته  ايم و آنها قول داده اند در صورت عدم مشتري براي داماش خودشان پا جلو بگذارند و از تيم حمايت كرده و براي اين تيم بودجه اي بگذارند مي پرسيم چرا  اين همه مسئول استان گيلان مي خواهند پس از مرگ سهراب  به دنبال نوش دارو باشند ؟ چرا حالا كه به زعم عابديني قرار است اين همه مسئولين اقدامي كنند بايد در پي خريداران اصفهاني بدوند ؟ شايد بد نباشد مسئولين استان گيلان و شهر رشت نگاهي به حكايت هاي تلخ امروز ابومسلم خراسان  و ماشين سازي  تبريز و شاهين اهواز  بيافكنند و يا به ياد آورند روزگاري در شهر رشت تيمي به نام سپيد رود بود كه  آنقدر قوي بود كه بعنوان نماينده ايران به مسابقات بين المللي  قائد اعظم در پاكستان اعزام مي شد ولي حالا هيچ خبري از اين تيمها نيست كجا رفت شاهين اهواز كه روزگاري قهرمان جام حذفي ايران و نماينده كشورمان در جام در جام آسيا شد؟آيا  مسئولين شهر رشت و استان گيلان مي توانند بيانديشند چند سال مردم آذربايجان خون و دل خوردند تا تراكتور سازي بار ديگر به ليگ برتر بازگشت ؟آيا باز هم اين آقايان مي خواهند دست روي دست بگذارند تا داماش و به دنبال آن ملوان به دسته ليگ اول سقوط كنند ؟ چرا اين آقايان امروز نبايد به كمك داماش بيايند دست به دامان صنعت فولادي بشوند كه گرفتاري زيادي با فولاد مباركه سپاهان و فولاد مباركه اهواز دارد گروه صنعتي ماهان در بسكتبال بسيار موفق بوده است وبه طور حتم اگر داماش به اصفهان برود  روزگار بهتري خواهد داشت اما مي پرسيم اگر داماش از رشت برود و ملوان هم بار ديگر اسير فقر و نداري ها و از دست دادن بازيكن بشود كسي در زير باران هاي زيباي استان گيلان اشك حسرت چون عاشقان فوتبال در خراسان نخواهد ريخت ؟