مديريت بحران ساز و مديريت بحران زا
در علم مديريت با واژه اي به نام مديريت بحران ((crisis managementآشنا مي شويم كه اساس آن حل بحران پيش آمده و شايد شاه بيت علم مديريت در زماني رخ مي دهد كه بحرانهائي ومدير قابل به حل آن شده به وجود آيد اما به نظر مي آيد در مديريت آن هم از نوع مديريت فوتبالفارسي بايد اصطلاح مديريت در بحران(management in crisis)را تكرار كرده و به آن اذعان داشت كه فوتبال و شايد ورزش ايران توانسته است چنين مديريتي را ابداع كند در ورزش ما و خصوصا فوتبال ساده ترين مسائل را مي توان تبديل به بحران نمود و باعث مشكلات شد خوب بخاطر داريم طرح 27 ساله ها كه باعث شد بهترين بازيكنان ايران نظير زنده ياد ناصر حجازي در هنگام چنين طرح بحران آفريني از تيم ملي محروم شوند يكي از آنها بود اختلافت علي آبادي و دادكان نمونه ديگري از اين نوع مديريت بود كه باعث شد فوتبال ما تعليق شود و بعد از آن حكايت كاشاني و دائي را بخاطر داريم كه چگونه حبيب كاشاني بي دليل بحراني به نام علي دائي را ساخت و خود و استيلي در آن غرق شدند و هيچكس نپرسيد به چه دليل خيلي آسان و راحت به علي دائي نگفتند كه حاضر نيستند قرار داد او را تمديد كند و از راه هاي عجيب استيلي را بر پست سر مربيگري تيم پرسپوليس گذاشتند و اين بلا ي ليگ يازدهم را بر سر او و تيم پرسپوليس و بي نوا طرفدارانش آوردند حالا به نظر مي رسد كه قصه اي شبيه آن در استقلال شكل گرفته است رسولي نژاد مردي كه اين روزها به مدد فوتبال رئيس هييت مديره استقلال و مشهور شد به ناگهان كادر فني قبلي استقلال را از كار بركنار مي كنند و اين در حالي است كه مديرعامل باشگاه براي دلجوئي و سخنان و حمايت بيشتر از خود و بدهي هاي استقلال وزير ورزش را در سفر به تركيه همراهي كرده است و همه مي دانند عزل و نصب سر مربي باشگاه بر عهده مدير عامل است اما مديريت بحران آفرين به گفته ها به خانه سر مربي آينده يعني امير قلعه نوعي جهت مهماني شام مي رود و بعد به ناگهان كادر قبلي از كار بركنار و امير قلعه نوعي به اين پست گمارده مي شود شايد استيلي و امير قلعه نوعي از باب محبوبيت در نزد طرفداران و مظلومي و دائي از ديدگاه بركناري غير اصولي خيلي نزديك هم نباشند اما شباهتهاي نحوه مديريت فوتبال فارسي رسول نژاد و كاشاني و كفاشيان و علي آبادي ... بي نهايت شبيه به همديگر است يعني آنها يك اتفاق ساده يعني تمديد قرار داد يك سر مربي را تبديل به بحراني به نام انتخاب سر مربي لابي ها مي كنند خوب بخاطر داريم كه خود امير قلعه نوعي به همراه افشين قطبي به گونه اي قرباني اين طرز برخورد در هنگام انتخاب سر مربيگري علي دائي در تيم ملي شده اند اما حالا كه باد به پرچم قلعه نوعي مي وزد او دقيقا همين كار را تكرار مي كند
مي پرسيم چرا پرويز مطلومي به دفتر هييت مديره دعوت مي شود و هيچ ليست بازيكن و برنامه اي از او گرفته نمي شود اما گروه ائتلاف بر عليه فتح الله زاده به خانه قلعه نوعي رفته و نمك گير او مي شوند ؟
مي پرسيم فتح الله زاده بايد اين انتخاب قبول كرده و به حضور خودش در استقلال به عنوان يك مهره سوخته و چرخ پنجم و كسي كه شان او را بعنوان مدير عامل استقلال پايين آورده اند همچنان ادامه دهد و سر انجام هم آنقدر كم رنگ شود تا بي رنگش كنند و يا اين كه امروز از پست مدير عاملي باشگاه استقلال استعفا دهد؟ و بعد حكايت دائي گفتن در هنگام سر مربيگري استيلي با حكايت فتح الله زاده در هنگام نتيجه نگرفتن استقلال در فصل آتي تكرار شود براستي اين چه نحوه مديريت و انتخاب سر مربي است ؟ چرا بايد با پنهان كاري و محرمانه نمودن امور ساده اي را تبديل به بحران كرد ؟ استقلال نيازي به اين نحوه انتخاب مربي نداشته است اين كه مظلومي را عوض مي كنند و بعد اعلام مي شود كف انتظارات ما كسب يك جام است و مظلومي اين عمل را انجام داده ولي با اين همه اين گونه كنار گذاشته مي شود نمونه ديگري از مديريت بحران ساز بجاي بحران زا است استقلال فصل نقل و انتقال را با مشكل آغاز خواهد كرد مرداني چون جباري و رحمتي و مجيدي ( در صورت بازگشت ) به احتمال زياد با قلعه نوعي مشكل خواهند داشت و از سوي ديگر گروهي از خوزستاني ها نظير ميداوودي و حمودي از گروهي هستند كه عقد اخوتي با مظلومي داشته اند نمي دانيم به چه دليل قلعه نوعي بايد اين گونه به استقلال بازگردد؟ او مي توانست بسيار منطقي تر عمل كند و اين كه با لحني پر منت بگويد بخاطر طرفداران استقلال به اين تيم " نه" نگفتم از عجايب روزگاري است كه مردي چون قلعه نوعي را فرصتي براي ابراز وجود و رشد داد و سه سال هم مهلت نصيبش كرد و حالا مي بينيد كه با منت و غرور به اين تيم مردمي تفخر مي فروشد در هرحال معتقديم اين نحوه انتخاب سر مربي براي استقلال جدا از نام قلعه نوعي چندان به نفع استقلال نيست اما مديريت در بحران عادتي بس مذموم در ديار ما است و همواره قرار است تكرار شود افسوس
تورج عاطف
مي پرسيم چرا پرويز مطلومي به دفتر هييت مديره دعوت مي شود و هيچ ليست بازيكن و برنامه اي از او گرفته نمي شود اما گروه ائتلاف بر عليه فتح الله زاده به خانه قلعه نوعي رفته و نمك گير او مي شوند ؟
مي پرسيم فتح الله زاده بايد اين انتخاب قبول كرده و به حضور خودش در استقلال به عنوان يك مهره سوخته و چرخ پنجم و كسي كه شان او را بعنوان مدير عامل استقلال پايين آورده اند همچنان ادامه دهد و سر انجام هم آنقدر كم رنگ شود تا بي رنگش كنند و يا اين كه امروز از پست مدير عاملي باشگاه استقلال استعفا دهد؟ و بعد حكايت دائي گفتن در هنگام سر مربيگري استيلي با حكايت فتح الله زاده در هنگام نتيجه نگرفتن استقلال در فصل آتي تكرار شود براستي اين چه نحوه مديريت و انتخاب سر مربي است ؟ چرا بايد با پنهان كاري و محرمانه نمودن امور ساده اي را تبديل به بحران كرد ؟ استقلال نيازي به اين نحوه انتخاب مربي نداشته است اين كه مظلومي را عوض مي كنند و بعد اعلام مي شود كف انتظارات ما كسب يك جام است و مظلومي اين عمل را انجام داده ولي با اين همه اين گونه كنار گذاشته مي شود نمونه ديگري از مديريت بحران ساز بجاي بحران زا است استقلال فصل نقل و انتقال را با مشكل آغاز خواهد كرد مرداني چون جباري و رحمتي و مجيدي ( در صورت بازگشت ) به احتمال زياد با قلعه نوعي مشكل خواهند داشت و از سوي ديگر گروهي از خوزستاني ها نظير ميداوودي و حمودي از گروهي هستند كه عقد اخوتي با مظلومي داشته اند نمي دانيم به چه دليل قلعه نوعي بايد اين گونه به استقلال بازگردد؟ او مي توانست بسيار منطقي تر عمل كند و اين كه با لحني پر منت بگويد بخاطر طرفداران استقلال به اين تيم " نه" نگفتم از عجايب روزگاري است كه مردي چون قلعه نوعي را فرصتي براي ابراز وجود و رشد داد و سه سال هم مهلت نصيبش كرد و حالا مي بينيد كه با منت و غرور به اين تيم مردمي تفخر مي فروشد در هرحال معتقديم اين نحوه انتخاب سر مربي براي استقلال جدا از نام قلعه نوعي چندان به نفع استقلال نيست اما مديريت در بحران عادتي بس مذموم در ديار ما است و همواره قرار است تكرار شود افسوس
تورج عاطف
+ نوشته شده در چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 11:56 توسط تورج عاطف
|