از فيليپو ياد بگيريم
خيلي چيزها را از فوتبال جهان نمي دانيم ما اطلاع نداريم كه مديريت و برنامه ريزي و هدايت مالي و اداري و فني و سرمايه گزاري چيست ما خبر نداريم كه در انتخابات اگر دامنه وسيع تر باشد افكار بيشتري را خواهيم داشت و اين افكار بيشتر مي تواند دامنه راي دهندگان را افزون و در نتيجه تعداد بيشتري به فدراسيون فوتبال اعتقاد پيدا كنند و چنين نيست كه در كشور ما سه گزينه باشند كه دو گزينه از همان فدراسيون قبلي كه كارنامه ضعيف داشته و يكي هم كه كارنامه نه چندان خوبي دارد تازه مي گويند سوگولي وزارت ورزش است اما در تركيه 21 نفر براي حضور در فدراسيون فوتبال رقابت مي كنند ما نمي دانيم چگونه فوتبال پول ساز داشته باشيم نمي دانيم چگونه فوتبال با اخلاق داشته باشيم نمي دانيم كه چگونه از امثال بلاژويچ و كي رش و ايويچ و استانكو پابلوكوويچ و دنيزلي استفاده كنيم نمي دانيم كه در فوتبالي كه اين همه بر پايه احساسات است نمي توان امير قلعه نوعي را سر مربي تيم پرسپوليس كرد زيرا ملتي كه اين همه احساسات كاذب دارند نمي توانند بپذيرند كه مثلا چون ايتاليا لئو ناردو بازيكن ميلاني سر مربي اينتر شود و يا كاپلو كه در ميلان بوده مي تواند در اينتر سر مربي باشد و يا دنيزلي باشد كه در هر سه تيم معروف تركيه سر مربيگري كرده است يا مورينيو كه در مكتب بارسا رشد كرده مي تواند در رئال مادريد مربيگري كند آري در فوتبال ما همه چيز احساسات است اما همين احساسات ما هم از نوع زود گذر و نه چندان منطقي است يك نمونه از اين نوع احساسات را در دربي 74 ديديم كه تماشاچي پرسپوليس چقدر راحت در دقيقه 70 تيمش را رها مي كند نمونه ديگر را در بازي تيم ملي با ايرلند ديديدم كه چقدر راحت شانس مسلم حضور در جام جهاني را از دست داديم اما چه خوب است كه ياد بگيريم كه در فوتبال جهان چه رخ مي دهد
فيليپو يك پسر 9 ساله ايتاليائي است كه طرفدار تيم اينتر است او در اين فصل خيلي غمگين است و به همين دليل در بازي آخر اينتر دست نوشته اي به استاديوم مي برد كه روي آن نوشته شده است " لطفا ببريد تا ديگر مرا در مدرسه مسخره نكنند " باشگاه اينتر ميلان هم كه چنين حادثه اي را متوجه مي شود از اين هوادار خردسال خود دعوت مي كند كه به باشگاه بيايد از او عذر خواهي مي كند حتي زانتي پيراهن خود را به او هديه مي دهد نگاهي به اين رفتار اجتماعي حرفه اي ها بياندازيد براستي چه تفاوتهائي با آنها ما داريم اختلافهائي كه نه ربطي به استاديوم غول آساي جوزپه متزا با استاديوم هاي ايران دارد و نه به مديريت موراتي با امثال مديران ما بلكه يك رفتار اجتماعي را به تصوير مي كشد بايد بگويم مشكل بزرگ بسياري از عقب ماندگي ما در عدم ارتباط با مقوله هاي اجتماعي و فرهنگي است تماشاچي ما در دقيقه 70 استاديوم را ترك مي كند و يا خيلي راحت استيلي و دائي را كه قبلا برايش نواي حيا كن و رها كن سر داده را بر سر دنيزلي مي كوبد تماشاچي ما يادش مي رود تيم ملي و استقلال و تراكتور سازي و نفت آبادان و ملوان و مس و سپاهان و ذوب آهن ... را تا آخر تشويق كند و خيلي راحت به بدترين وجهي اعتراض مي كند تماشاچي ما نمي تواند ميزان عشق و علاقه خود را به طرز صحيح انتقال دهد و از سوي ديگر مديريت ها را ببينيد امروز كه حرف و حديث در مورد انتخابات فدراسيون فوتبال است وزير ورزش خيلي راحت مسئله را سياسي مي كند و سخن از فتنه و توطئه خارجي مي كند و يا مدير قرمز و آبي و زرد و ... به خودش اين تكان را نمي دهد كه از مردم عذر خواهي كند مدير آبي ها تا به جال در مورد فروش مجيدي چند بار عذر خواهي كرده است ؟ او در مورد انتقال جاسم كرار ووليد علي چه توضيحي داده است ؟ مدير اسبق سرخها چند بار آمد و رسما از تماشاچي عذر خواست آيا غير از اين بود كه تا اوضاع نامساعد مي شد تمرين هاي تيم را بدون حضور تماشاچي برگزار مي كرد ؟ سر مربي اسبق سرخها چند بار به تماشاچي توهين كرد و خواستار عدم حضور آنها در ورزشگاه شد ؟ و ... مي بينيد ما كجا و چرا آنها به آنجا رسيده اند از دير باز در اين سرزمين اهورائي سه پند مشهور را داشته ايم پندار نيك و كردار نيك و گفتار نيك كه قرار بوده سر لوحه كار ما قرار گيرد براستي چند بار به آن عمل كرديم ؟ آيا فيليپو 9 ساله به همه ما درس ادب و متانت و عشق به تيم را ياد نداده است ؟ او فحاشي كرد و يا نداي حيا كن و رها كن سر داد؟ او لقب بي غيرت به بازيكن محبوبش داد؟ او با ادب آمد و به تيمش انگيزه داد او وفاداري كرد و تحقير شد اما وفادار بود او علي رغم باختهاي تيمش باز اميد داشت و به آنها گفت ببريد چون او مي دانست كه شايستگي برد را دارند اما ما اين گونه عمل كرديم ؟ چند بار خود ما به تيم ملي پشت كرديم ؟ و كلمه عذر خواهي چه گوهر گران بهائي است آيا امثال كفاشيان و عزيز محمدي بجاي ثبت نام در انتخابات فدراسيون نبايد نخست عذرخواهي و متانت و ادب را از مديران اينتر ياد مي گرفتند ؟ بگذريم فاصله ما بسيار است و ندا همان آواي ديرين يار دبستاني ما است
دشت بي فرهنگي ما هرزه تمام علفهاش / خوب اگر خوب, بد اگر بد مرده دلهاي آدمهاش
دست من و تو بايد اين پرده ها را پاره كند/ كي مي تواند جز من و تو درد ما را چاره كند
آري در د ما را تنها ما مي تواند چاره كند كه اين دشت بي فرهنگي پر از علفهاي هرزاست