نيوكمپ معدن عشق

خيلي وقتها مي پنداريم كه ديگر در فوتبال دلي وجود ندارد و همه چيز آن پول شده است روزگار دوري است كه كمتر از عشق به فوتبال گفته اند ورزش بزرگي كه قرنها پيش بعنوان يك تاكتيك نظامي در چپن به آغاز به كار كرد وقرنها بعد از آن در انگلستان و ايتاليا مدون شد كمتر بوي عاشقي مي دهد همان عشقي كه ساحل نشينان برزيلي به اندازه اسكيموهاي اسكانديناوي  و سپيد هاي اروپائي را به اندازه سياهان آفريقائي محسور خود كرده است اما فوتبال همچنان عاشق دارد و شايد يكي از معابد بزرگ عاشقانه اي به نام فوتبال نيوكمپ باشد

 نيوكمپ بارسلونا جائي كه انار و آبي پوشان بارسا پاي به ميدان مي گذارند مرداني در اين تيم بوده اند كه عشاق زيادي در جهان فوتبال به دنبال خود كشاندند كرايوف و مارادو نا و رونالدو و رونالدينيو و ريوالدو و حالا مسي و ژاوي و اينيستا بخشي از اين عاشقانه است اما قصه عاشقانه بارسلونا تنها به نتيجه و كسب پيروزي هاي فراوان و ابداع سبك جديدي به نام تي كي تاكا نمي شود در فوتبال هنوز احساس وجود دارد حس همراه هم بودن كه واژه انگليسي " تيم " را يدك مي كشد در اين باشگاه نمادهاي زيبائي پيدا كرده است  از اريك آبيدال شروع مي كنيم مدافع چپ سيه چهرده فرانسوي بارسلونا كه دست به گريبان سرطاني بود كه وجودش را فرا گرفت اما آبيدال به عشق بارسلونا با اين بيماري جنگيد هنوز خاطره پيروزي دو سال پيش بارسا بر منچستريونايتد در فينال جام باشگاه هاي اروپا از يادمان نمي رود كه پپ گوارديولا با تعويض آبيدال و آوردن او به زمين جشن عاشقانه تيمداري را به جهان فوتبال داد و حالا بار ديگر تيتو ويا نوا  او از بستر بيماري سرطان مي آيد اما باز هم نگران به بارسا خود مي نگرد بارسائي كه با همكار بزرگش پپ گوارديولا آن را سالها است كه مي سازند عشق به بارسا از سرطان هم براي او مهمتر است همه مي دانيم سرطان از ترشح بيش از اندازه آدرنالين كه بر اثر هيجان زياد است رشد مي كند اما ويا نوا مي آيد و روي نيمكت مي نشيند و به شاگردانش مي نگرد كه به عشق او بازي مي كنند آنها در آخرين بازي سال 2012 به عشق او به زمين آمدند در حاليكه او در روي تخت بيمارستان و در پي جراحي بود  و حالا بارسلونا به چهره رنجوري كه ويا نوا پس از بيماري دارد مي نگرد و دربي كاتالان را مي برد در سوي ديگر آقاي گل سال 2012 يعني ليونل مسي را مي بينيم مردي كه در اين بازي و در شب قبل از انتخاب براي توپ طلا  تنها توپ سازي مي كند او كمتر به قصد چار چوب به توپ  ضربه مي زند و دو گل بارسا حاصل كارهاي او است و اين تمام ماجرا نيست در شب ماقبل انتخاب بهترين بازيكن سال مسي اعلام مي كند كه براي او  پيروزي رقيبش در انتخابات بهترين بازيكن سال يعني اينيستا چون پيروزي او است زيرا اين پيروزي متعلق به بارسا است و در طعنه اي به كريس رونالدو مي گويد ما براي يك تيم بازي مي كنيم و شايد به همين دليل است كه انتخابش بعنوان بهترين مرد سال فوتبال طعم شيريني براي همه فوتبال دارد

  اين گونه عشق ورزيدن به يك تيم و واژه تيم را تنها در معني درست فوتبال و ورزش و تيم مي توان يافت

 در هرحال چه طرفدار بارسلونا باشيم يا خير و يا اين كه به فوتبال علاقمند باشيم و يا نباشيم بايد به اين نكته باور داشته باشيم كه بارسلونا تيمي است كه واژه تيم را در كنار هنر فوتبال براي ما مشق مي كند و هنر فوتبال كه بر خواسته از جنگ بود و بعد ها به عشق تبديل شد تنها با باور عشق مي تواند معنا و هدف واقعي خود را بيابد پس بيائيم از امروز در كنار تي كي تاكا  و يا درصد بالاي مالكيت توپ و هنر نمائي هاي مسي و فرماندهي ژاوي و وفاداري پويول و فداكاري آبيدال و ويا نوا  كه  در برگرفته از مكتب بارسا است به عشق به تيم و عشق به دوستي و عشق به فوتبالي بيانديشيم كه بارسا در سالهاي اخير به ما ياد آوري كرده است و آرزو كنيم كه جهان فوتبال ما بتواند با حكايت نفسي ديگر كشد و شايد گفته حافظ را به يادمان آورد كه

 آدمي در عالم خاكي نمي بايد به دست / عالمي از نو ببايد و از نوع آدمي

را اين بار در قالب ورزش و فوتبال و بارسلونا بيابيم باشد كه براي فوتبال در گير پول و قدرت و تزوير و زور و خشونت و نژاد پرستي و ارتشا  آرزو كنيم كه مكتب بارسلونا هر چه بيشتر گسترش يابد و به ياد آوريم فوتبال ورزش عشق است و عشق ورزي با فوتبال هم ميسر مي تواند باشد

كدام حرفه اي ؟

حكايت هاي فوتبال ما پر از قصه هائي است كه مي توانند به عنوان درد نامه و شايد سر فصل هائي از سو مديريت براي فوتبال دنيا تحرير شوند و داستان لقمان و آموختن ادب ز بي ادبان را تداعي نمايند

 در فوتبال ايران با سر مربي پرتغالي قرار داد مي بندند همه چيز روشن است سر مربي در  تمي مشغول به كار مي شود او تيم را نمي شناسد بازيكنانش را انتخاب نكرده است با جو يك كشور آشنائي ندارد توجه  از او زياد و تلاش  از سوي همراهان و بازيكنانش كم و توقع از سوي مديريت بالا است او نيم فصل وقت دارد اما به همانجائي مي رسد كه متوقعين تيم را از آن نقطه به او تحويل داده اند تيم مشكل دارد اما همين تيم با اين سر مربي قرار داد دارد به يك باره مي گويند او سر مربي است اما به ورزشگاه راهش نمي دهند برايش يكه و بزن مي فرستند و سر انجام مي گويند پولش را نمي دهيم  و بي نوا پرتغالي از حكايت " وعده سر خرمن " و " نخود سياه "  فرهنگ ما خبر ندارد او به دنبال فوتبال بين المللي است اما فوتبال بين المللي ؟ اينجا ؟ شوخي است

فوتبال بين المللي در يوونتوس وجود دارد جائي كه كونته متهم به تباني مي شود  اما تيم با دستياران او مشغول به كار مي شود تيم قرار نيست كه به بهانه تباني مربي قهرمان و با كارنامه اي را متهم كند به او فرصت مي دهد و سرانجا محروميت در حالي تمام مي شود كه تيم همچنان در صدر است و كونته به سر جاي خود باز مي گردد

 فوتبال بين المللي در بارسا است جائي كه ويلانوا سرطانش اوج مي گيرد شايعه فراواني در باشگاه است كه پپ گوارديولا به بارسا باز مي گردد اما ويلانوا يك قهرمان است او ارزش حفظ شدن دارد زيرا كارنامه اش موفق است و از سوي ديگر حق انساني كجاست ؟ قانونمندي و شخصيت و اعتبار كه به اين آُساني از بين نمي رود ؟ بارسا كه با آبيدال چنين زيبا عمل كرد و هنوز به او فرصت داده كه تمريناتش را با تيم ادامه دهد دست به تركيب تيم فني نمي زند  تا ويلانوا باز گردد و به ديگران در فوتبال بارسا بگويد كه در فوتبال حرفه اي و بدون شعار و ادعاهاي ديگر مي توان اول انسان حرفه اي بود  دستيار ويلانوا تيم را اداره مي كند تا تكليف تيم مشخص شود

 آقاي ژوزه اينجا فوتبالفارسي است جائي كه  فوتبال حرفه اي معنائي ندارد او نمي داند كه در اينجا براحتي آب خوردن آدمها  تغيير رنگ مي دهند و نمي  خواهند كه بر روي تعهدات خودشان بمانند  اينجا فوتبال به گونه اي مي خواهند كه بين المللي كنند اما تنها بد نامي بين المللي با اين رفتارها را براي فوتبال ايران پديد مي آورند در اين فوتبال به ژوزه مي گويند هيچگاه نيا  چه كساني ؟

كساني چون رويانيان و آشتياني و وطن خواه و پروين ... كه او را خواستند پرسپوليس دوازدهم است اما اگر ژوزه بايد برود بايد بقيه هم بروند همه كساني كه تيم را به اينجا رسانده اند  كساني كه با اعتبار يك جامعه بازي مي كنند اگر ژوزه قرار داد دارد چرا بااو چنين معامله اي مي كنند   حق مردم  را ندادن با كدامين منطقي سازگار است ؟ آيا يونتوس نمي توانست كونته را به اين علت كه محروم است از تيمش محروم كند ؟آيا ويلانوا نمي تواند برود و پپ گوارديولا باز گردد؟آيا آبيدال را نمي توانستند خيلي وقت پيش از همه چيز محروم كنند ؟ اين فوتبال حرفه اي كه بيشتر از فوتبالفارسي ما منطق و انسانيت و حق و عدالت سرش مي شود ؟ فرض كنيم كه پول مانوئل را نداديم آيا با اين كار به حيثيت يك كشور صدمه نمي زنيم ؟ اين پول را به او نمي دهيم بخاطر اين كه تاوان اشتباهاتمان را پرداخت نكنيم ؟  كساني كه دم از كارهاي اقتصادي براي باشگاه مي زنند و قاليچه ابريشم مي دهند تا پيراهن ميلان را در كنار عكس با گالياني داشته باشند نمي دانند اصل اول تجارت صداقت و اعتبار و التزام به تعهد است ؟ اين گونه مي خواهيم بين المللي شويم ؟ جهاني شدن اين گونه است ؟ اين حكايت هاي بي معني تا به كجا ادامه خواهند داشت ؟ از بارسلونا و يونتوس ياد بگيريم اين بي آبروئي ها هزينه اي بيش از قرار داد نابخردانه با ژوزه براي ما خواهند داشت ژوزه بد بود اما بدتر از او كساني بودند كه او را به اين فوتبال آوردند

بارسلونا قصه يك ملت

سالها پيش ميشل پلاتيني در مصاحبه با روزنامه اكيپ گفت " تيم فوتبال يك كشور بيانگر فرهنگ و نوع زندگي افراد آن جامعه است " شايد اين گفته ميپل پلاتيني مربوط به زماني بود كه افراد يك تيم فوتبال  از افراد محلي تشكيل شده باشد در كتاب زيباي سايمون كوپر " فوتبال عليه دشمن " او از افراد  فرهنگهاي مختلف در فوتبال مي گويد بعنوان مثال هلندي ها با پيراهن نارنجي  نقش دار خود در مسابقات يورو 1988 و جام جهاني 1990 در پي اين بودند كه نشانه اي از فرهنگ شاد و پذيراي مهاجرين و به دور از تعصبات را نشان دهند و شايد دهن كجي به فوتبال آلمان كنند كه معتقد بودند تنها سپيد و سياه هستند  در اين كتاب به جنگ  نماد گوليت و ماتيوس شاره مي كند گوليت با آن موها و سبيل و رنگين پوستي نمادي از هلندي ها را نشان مي داد كه مظهر هنر ون گوگ و رامبراند هستند و ماتيوس آراسته نظم و خشونت  آلماني را نشان مي داد يا در فوتبال فرانسه ميپل پلاتيني پيراهش را بيرون از شورتش مي گذاشت و بازيكناني چون ديديه سيكس بود كه موهاي آشفته داشت و به نوعي اعتراض جنبش سوسياليست فرانسه به رهبري ميتران را به راستي هاي افراطي نشان مي دادند   اما قصه بارسلونا چيست ؟

 خيلي ها تصور مي كردند با رفتن گوارديولا در بارسلونا اتفاقهاي بزرگي مي افتد  و امكان ندارد قصه زيباي رفتن آنيچ و آمدن رايكارد و يا رفتن رايكارد و آمدن گوارديولا تكرار شود اما ويلانوا در 16 بازي 15 برد و تنها يك تساوي به دست آورده است و تنها باخت آنها  در برابر سلتيك گلاسكو در بازي بي تاثير برگشت در مرحله گروهي ليگ قهرمانان اروپا بود   دليل موفقيت بارسلونا در چيست ؟

براي پاسخ به اين سوال نگاهي به شرايط حاكم بر دو تيم رئال مادريد و بارسلونا مي افكنيم سالها پيش رئال مادريد را تيم ژنرال فرانكو ديكتاتور سابق اسپانيا مي دانستند و قصه استقلال طلبي ايالت كاتالانيا چون ايالت باسك را شنيده ايم و چنين بوده كه به درستي و يا اشتباه رئال مادريد را تيم پادشاهي و پايتخت نشين و بارسلونا تيم شورشي  مي ناميدند به رزومه بازيكنان اين دو تيم نگاه كنيم مرداني چون مارادونا و استيچكوف و كرايوف و رونالدينيو و رونالدو و فيگو ( كه اين دو بعدها به رئال مادريد  رفتند) نشان از آنارشيسم مي دهد نوعي رهائي و شايد اعتراض را بارسلونا دارد اما اين تيم اعتراض را با فاكتور موفقيت گره زده است در تيم رئال همواره تمايل به استحكام بوده است و مرداني به دور از حاشيه در اين تيم بوده اند پوشكاش و دي استفانو و رائول گونزالز و فرناندو هيرو و ردندو و .... رئال مادريد بازيكن مي خريد ولي بارسا بازيكن مي ساخت و حالا نتيجه چيست ؟

به بحران اقتصادي اروپا نگاهي بيافكنيم پس از يونان اين  اسپانيا و در پي آن ايتاليا است كه معترض به سياستهاي اقتصادي فرانسه و آلمان يعني مبتكران " يورو " هستند  در اسپانيا آمارهاي اقتصادي مي گويد كه نرخ تورم متوسط در كل اسپانيا بيشتر از نرخ تورم در ايالت هاي كاتالانيا و باسك است و حالا سخن از استقلال طلبي  در كاتلان و مركز آن بارسلونا شنيده مي شود بخوبي به ياد داريم روزگاري  خوان لاپورتا مدير جنجالي بارسا همان مديري كه مي گويند آرشيتكت بارسا نوين است اعلام كرد اگر كاتلان يك كشور باشد بارسلونا ارتش آن است اما اين ارتش چگونه خود را نشان مي دهد ؟ سايمون كوپر مي گويد" فوتبال بر عليه دشمن " كاتالان مي خواهد با فوتبال و توليد در فوتبال به مادريد نشان دهد كه  موفق است اين تيم از دو تيم پايتخت نشين فاصله گرفته است فاصله با رئال مادريد 13 و با آتلتيكو 9 است  فرهنگ بارسا يعني توليد و قدرتمندي بر اساس نيروهائي كه در داخل توليد مي شوند مدرسه فوتبال  بارسا توليد كرد و رئال مادريد كهكشاني ساخت اما حالا كداميك جلو هستند ؟ مي گويند چرا مسي در آرژانتين چون بارسا نيست ؟ جواب ساده است زيرا فرهنگ بارسا بر فرهنگ تيم ملي آرژانتين پيش دارد مسي در بارسا به اندازه اي از گل آدريانو و بوسكتس در بازي با آتلتيكو مادريد خوشحال مي شود كه شايد به گلهاي 89 و 90 خود نمي شود مسي براي زدن گل در دقايق آخر بازي توپ دزدي مي كند بازيكني كه سه سال است آقاي فوتبال جهان مي شود و به احتمال زياد چهارمين عنوان را هم بدست مي آورد تا دقيقه آخر مي دود اين يعني فرهنگي كه توسط فوتبال سخته شده است

روزگاري كاسياس دروازه بان تيم رئال مادريد گفته بود كه در رختكن رئال مادريد كمتر نجواي اسپانيائي مي شنويم اما در بارسلونا سمفوني هماهنگي وجود دارد كه ناشي از ميل پيروزي يك ملت  است فوتبال مي تواند فرهنگ ساز شود  و يا فرهنگي كه مي تواند فوتبال را بسازد؟ پاسخ به اين سوال همان اظهار نظر پلاتيني است كه مي گويد يك تيم فوتبال بر اساس نوع زندگي و فرهنگ يك ملت بازي مي كند در فوتبال بارسلونا شاهد كار تيمي تي كي تاكا هستيم اين تيكي تاكا حتي بيرون ميدان هم وجود دارد و گوارديولا چون ويلانوا است و كسي چون فيگو و رونالدو و ريوالدو و رونالدينيو و ايبرامووچ  و حتي اين روزها داويد ويا كه نخواهند تيكي تاكا يعني فرهنگ بدرود فرد و زنده باد تيم بايد از تيم برود و مي رود زيرا يك ملت توليد مي كنند ووقتي توليد باشد هيچ محصولي آنقدر عزيز نمي شود كه فكر كند بر كل بازار حاكم است قصه هاي زيباي بارسلونا مي تواند براي بسياري از تيمها الگو باشد شايد بايد خوشحال باشيم كه در زمانه اي زندگي مي كنيم كه مسي و اينيستا و ژاوي  وجود دارند اما مهمترين نكته اين است كه در زمانه اي هستيم كه فرهنگ بارسلونا به فوتبال درس مي دهد   

یک بد شانسی  دیگر

شاید باید به بد شانسی فوتبال دوستان و شاید هم بازیکنان فوتبال مخصوصا کهکشانی های این روزهای فوتبال البته از بعد مالی  اشاره داشت که دو بازی ال کلاسیکو سوپر جام با دو بازی دربی تهران و بازی پرسپولیس و فولاد اهواز همزمان شده است در کنار این بد شانسی ها باید به اعتراف مستقیم وزیر ورزش اشاره داشت که براحتی عنوان کرد بازیکنان میلیاردی دو تیم استقلال و پرسپولیس باید پاسخگوی عدم رضایت طرفداران خود باشند این اعتراف وزیر ورزش در حالی صورت می گیرد که مدیر باشگاه پرسپولیس بارها عنوان کرده است که تیم او میلیاردی نیست اما با این اعتراف صحیح وزیر ورزش بد ندیدم مقایسه خیلی مختصر مابین دو بازی پرسپولیس و فولاد   و بازی ال کلاسیکو بر گشت بین دو تیم بارسا و رئال مادرید داشته باشیم هر چند که قیاس این دو بازی چیزی فراتر از جوک و هجو و هزل می تواند باشد اما چند نکته در بین این دو بازی وجود دارد که می توانست در فوتبال نازل و پر از سو تفاهم فارسی وجود داشته باشد

1/ انسان دوستی : بازی دو تیم بارسا و رئال مادرید در حالی برگزار می شد که سابقه تاریخی این دو تیم نشان از خصومتهای قومی و حکومتی هم دارد اما در حاشیه میدان هم جنگی وجو د داشت ؟آیا در مادرید هم بر سر بازیکنان و مربیان چون دو بازی دربی و بازی اهواز سنگ پرتاب می کردند ؟در کدام قانون انسانیت نوشته شده که بر سر سر مربی  سنگ  بزنند ؟ بر سر حسین فرکی که یکی از پیش کسوتان پرسپولیس و کمک مربی سابق تیم ملی است سنگ کوبیده شد که چه چیزی ثابت شود ؟ در بازی داربی سنگ بر سر کریمی و عمران زاده و... کوبیدند که به چه برسند ؟ بر سر کرنر زنهای بارسا و رئال مادرید گوجه فرنگی پرتا ب شد ؟ فوتبال ما زمین و امکانات  بازی بزرگ لا لیگا را ندارد آیا انسانیت هم نباید داشته باشد ؟  انسانیت که به میلیاردی بودن و حرفه شدن و  مدیر پر شعار ربط دارد ؟

2/ تلاش : در تیمهای رئال مادرید و بارسا  چند بازیکن گران وجود دارند ؟ دو تن از گران بها ترین بازیکنان جهان یعنی مسی و رونالدو در دو تیم هستند این دو تیم گل زنان تیم خود بودند  و در کنار دیگر بازیکنان شروع به تلاش کردند  اما در تیم های میلیاردی ما چه اتفاقی افتاد ؟ چرا این همه بازیکن پر مدعا که هر روز خبر ناز کردن و عدم مصاحبه آنها و گران تر شدن آنها را میشنویم چند حرکت خارق العاده می بینیم ؟ این بازیکنان که به ناحق و بنا بر کج سلیقگی کی رش هنوز به تیم ملی دعوت می شوند چه حرکت فراتر از بازیکنان کم نام و نشان می بینیم ؟ چند سال بای گران بخریم و فوتبال نازل آنها را ببینیم در تیم رئال بازیکنانی چون کاکا بازی نمی کنند زیرا کیفیت خود را ندارند  در تیم بارسا هم فابرگاس   وویا بازی نمی کنند  زیرا نامها قرار نیست بازی کنند اما در تیم پرسپولیس همچنان ستاره های بی کار گرانقیمت بازی می کنند به تیم ملی هم دعوت می شوند و تلاش هم نمی کنند  براستی چرا فوتبال ما این گونه حقیر این مغروران هیچ کاره است ؟

3/ ترکیب  غیر معمول : نگاهی به ترکیب دو تیم بارسا  رئال می کنیم آیا آلوز در پست هاقبک تدافعی است ؟ آربروآ  هاقبک تدافعی است ؟ پس چرا در پرسپولیس مهدوی کیا هافبک تدافعی است ؟ کدام عقل سلیمی  می گوید بازیکنی را در سنین  پایان بازیگری تغییر پستی این چنین دهند ؟ می خواهیم بپرسیم در تیم بارسا بازیکنی چون ویلا نوا را اهمیت می دهند اما در فوتبال ما که سر مربی چون ابراهیم زاده که با ذوب آهن نایب قهرمان آُسیا شده و حالا با نفت تهران صدر نشین است را بی اهمیت تر از امثال خوزه مانوئل قرار می دهند ؟به صدر جدول بنگرید براستی ملوان و نفت تهران و سایپا و فجر سپاسی و راه آهن به چه دلیل در بالای جدول هستند ؟آیا پول و ادعاهائی که ای آقایان دارند اندکی به این تیمها داده می شد حداقل این همه نا امیدی به فوتبال ما تحمیل می شد ؟

براستی از بدشانسی این پر ادعاهی توخالی بود که دو ال کلاسیکو برگزار  شد و فهمیدیم مدیریت صحیح و مدربیگری با دانش  و بازیکن  فوق العاده و ستاره و گرانقمیت خوب و انسانیت تماشاچی  به چه معنی است

بارسا و استقلال ؟

نمي دانم چند نفري از كارشناسان  و حدود حداقل 20 ميليون طرفدار استقلال خبر از سابقه مديريتي و كاررائي و صد البته علاقه به رنگ آبي  رسولي نژاد رئيس هييت مديره باشگاه استقلال خبر دارند اما به طور حتم سحنان ايشان در مورد استقلال در مصاحبه هاي اخيرشان معيار خوبي براي ارزيابي  تفكرات و استراتژي و برنامه ريزي هاي آينده ايشان است

در خبر ها خوانديم كه ايشان گفته اند كه مشكل تيم  ما  و  بارسلونا در فصل جاري يكي بودو هر دو از نبود سر زن در نوك حمله رنج مي كشيديم

 نمي دانم براستي اين مقايسه طنز آميز تا به كجا مي تواند منطقي و اندكي نزديك به واقعيت  حداقل از ديد رئيس هييت مديره  باشگاه آبي ها باشد؟

 آخر چگونه مي تواند بارسلونا يكي از محبوب ترين و ثروتمند ترين و صد البته پر تشكيلات ترين تيم دنيا را با استقلال مقايسه كرد ؟در حالي كه اين نوشته را مي نگارم چند ساعتي از بازي  بارسلونا و آتلتيكو بيلبائو   گذشته  است و بارسلونا هم چون استقلال قهرمان جام حذفي سال  جاري كشورشان شده است و ديگر شباهتي ديده نمي شود زيرا

1/بارسلونا در مرحله نيمه نهائي  ليگ قهرماني اروپا حذف شد و نتوانست از عنوان قهرماني خود دفاع كند ولي با اين همه 14 جام در چهار سال اخير تصاحب كرده است

 اما استقلال در مرحله 8/1 نهائي ليگ قهرمانان آسيا حذف و سالها است كه چون همه تيمهاي ايراني مقامي در آسيا ندارد

2/در بارسلونا تيم به صورت يك شركت سهامي عام اداره مي شود كه  مردم صاحب باشگاه هستند و براي هييت مديره و مدير عامل راي مي دهند و مرداني چون لاپورتا و راسل به يك باره چون اين آقايان در عرصه فوتبال ظاهر نمي شوند  در اين باشگاه مرداني با كارنامه و اهداف و برنامه مشخص وارد باشگاه مي شوند و اين طوري نيست كه چون اين آقايان به مدد عصاي جادوئي وارد عرصه مديريت بشوند

3/ در بارسلونا بازيكناني چون ‍ژاوي و اينيستا و مسي و ... وجود دارند كه در عرصه جهان يگانه هستند اما با اين همه هيچكدام چون فرهادمجيدي نيستند كه تيم را به يك باره رها كنند و يا اداهاي جباري و ميلاد ميداوودي و جاسم كرار و برهاني در بياورند و به تيم ضربه بزنند

4/ در بارسلونا قاطعيت پپ گوارديولا آن گونه است كه امثال رونالدينيو و دكو و اتوئو و زلاتان هم نمي توانند به قدرت مديريت او خدشه اي وارد كنند اما در استقلال مرداني چون مظلومي و پورحيدري و ... بخاطر شرايط حاكم بر فوتبال ما اين گونه خوار خفيف مي شوند

5/ مدرسه فوتبال بارسلونا  بزرگاني چون ژاوي و والدز و اينيستا و مسي و فابرگاس و پدرو و تياگو و بوسكتس و ... توليد مي كند اما استقلال كه چون بسياري از تيمهاي ايران در به در نامها است بايد به دنبال امثال ... برود و سالها است كه مرداني چون علي دانائي فرد را ندارد كه روزگاري براي تيمهاي پايه استقلال كار مي كردند بزرگ مرداني به فوتبال استقلال و ايران معرفي كردند

6/استقلال گرفتار در آمد زائي و سو مديريت حاكم بر فوتبال وورزش ايران است اما بارسلونا به مدد روش هاي مدرن مديريتي يكي از ثروتمند ترين باشگاه هاي دنيا بوده  و به نظر مي آيد سالها هم چنين عنواني را خواهد داشت

7/ در بارسلونا مرداني چون راسل كه مدير عامل است راجع به مسائل فني چون امقال رسولي نژاد اظهار نظر نمي كند در اين باشگاه مردي چون كرايوف رئيس افتخاري است و همه به دنبال موفقيت تيم هستند اما در باشگاه استقلال چون بسياري از باشگاه هاي كشور محل برو بيا سياسيوني است كه دنبال نامي و شهرتي هستند و پيش كسوتاني هم دارد كه فقط در پي جبران اختلافات شخصي هستند حتي اگر به تيم ضربه بخورد  

8/ بارسلونا مي تواند تيم ملي  اسپانيا را تغذيه كند اما استقلال آنقدر به دروازه بان تيم ملي رحمتي فشار مي آورد زيرا در فصل نقل و انتقال جانشيني براي او انتخاب نكرده كه حالا تيم ملي بايد با ترس و لرز به رحمتي فرصت بازي بدهد

9/ در بارسلونا به امثال كارلوس كي رش سر مربي اسبق رئال مادريد و تيم ملي پرتغال و سر مربي فعلي تيم ملي ما احترام  مي گذارد اما در همين استقلال امثال پرويز مظلومي داريم كه كي رش را قبول نداشت

10 / در بارسلونا به كمك گوارديولا اعتماد دارد اما استقلال يك سال است كه هنكه مربي موفق آلماني را كنار خود دارد اما باز به دنبال امثال قلعه نوعي ها براي اداره تيم است

و...

دلايل زياد هستند اما براي مرداني كه تصادفي در فوتبال هستند تنها اظهار نظر همان نقطه نظر عجيبي است كه رسولي نژاد بيان كرده است

افسوس كه اين قصه ادامه دارد

تورج عاطف