مرگ روي زانو

روزگار چسبيده ها است  سالها پيش در روزهاي اولي كه قلم به دست و براي  فوتبال مي نگاشتم با واژه " چسبيده هاي ورزش " در ابرار ورزشي دهه 70 آشنا شد در آن روزگار اين واژه چندان معناي واضحي نداشت و شايد حس نمي شد اما حالا مي بينيم كه چسبيده هاي به ورزش بيش از عاشقانش وجود دارند در همه عرصه هاي مختلف شاهديم كه افراد به هر قيمتي حاضرند كه باشند بي آن كه از ياد ببرند بايد ايستاده مرد تا اين كه بر روي زانو بيافتيم و ذره ذره آبرو و حيثيت و اعتبار را برابيند ووقتي هيچ شدي از اين ديار بيرون روي نگاهي به اتفاقهاي اين روزها بيافكنيم تا اين حس بد چسبيدگي را به تمامي وجود دريابيم

1/علي كفاشيان را هيچ كس نمي خواهد او كه تمامي شعارش استقلال  فدراسيوني بود كه بي شباهت به خودكامگي نداشت حالا  اين جملات را مي گويد" اگر بالائي ها بخواهند استعفا مي دهم " اين بالائي ها را همه مي شناسند و درد حضور آدمهائي چون كفاشيان همين بلي گفتن به بالائي ها بود كه اگر كفاشيان در جايگاه خودش قرار مي گرفت حتي اگر هم مي رفت ايستاده مي رفت او تا به كي مي خواهد بماند ؟ حالا سخن از نمايشي براي فيفا مي كند كه با آن نمايش به بيرون از ساختمان خيابان سئول رانده شود به چه دليل بايد بارها اين صحنه مديران چسبيده را تحمل كنيم و از ياد نبريم كه روي زانو خنديدن چه درد آور  از گريستن ايستاده است كفاشيان مي توانست مردي باشد كه در اين روزها اسير ترفندهاي  كسي نشود كه روزي تنها يك راننده بود و او را چنان به بازي گرفته است كه حالا با قرار تامين آزاد است

 كفاشيان در سر جايگاه خود نبود و به همين دليل آدمهائي را از جايگاه هاي ديگر به جايگاه هاي مشاوري و... رساند و حالا بايد اين همه به اعتبار و حرمت خود بيانديشد كه چه آسان از ميان رفته است  و همين دردها براي بسياري از مديران امروز فوتبالمان هست كه دلال ماشين و... را به جايگاه سرپرستي مي رسانند

2/ روزهاي آخر آذر است حكايت پايان فصل زيبائي ها است و تولد ناصر حجازي است وقتي سخن از حجازي مي آيد ناخود آگاه يك جمله به ذهن مي آيد كه او چه ايستاده و با وقار از ميان ما رفت مي خواهيم به علي پروين بگوييم مرد ! بر تو چه گذشت؟ امروز بهروز رهبري فرد هم بايد به تو توهين كند ؟ يحيي گل محمدي و خيلي ها ديگر ترا نمي خواهند اين كه هر روز به هر قيمتي در اين تيم بمانيارزش دارد ؟ روزگاري كه در اوايل دهه 90 ميلادي از تيم ملي كنار گذاشته شدي بايد براي هميشه مي رفتي اما اسير آنهائي شدي كه با نامت بازي كرده و هنوز هم مي كنند آن روزها كه شماره 7 تيم پرسپوليس و تيم ملي بودي رويانيان و هدايتي كجا بودند ؟مي دانم روزگار ريال و دلار و وام خانه و ويلا  است اما كاش ايستاده باشي چون اين روزهاي كريم باقري كه ايستاده است و در آذربايجان سرد از پرسپوليس و شهرت و پول و تيم ملي  آرمنيا بيدلفيلد تنها سرپناهي براي هم  استاني هايش مي خواهد  كاش ايستاده مي رفتي اما حالا كه خم هم شدي نگذار روي زانو ترا بكشند

3/به جواد نكونام مي نگرم او كاپيتان تيم ملي فوتبال ايران است و در فوتبال ما به موقعيت هاي رسيده است چرا بايد در برنامه 90 آن گونه بگويد ؟او كه مي گويد طلب از اوساسونا را من خودم دادم از چه سخن مي گويد ؟ عادل فردوسي پور كه در برنامه اش به گونه اي دست او را رو كرد كه اوساسونا اصلا پولي نگرفته است پس استقلال بابت چه پولي پرداخته است ؟ اين كه جواد نكونام كاپيتان تيم ملي فوتبال ما باشد و اين همه حرف و حديث بابت پولهاي دريافتي اش باشد صحيح است ؟  درد جواد چيست ؟ چرا راحت نمي گويد كه چه مي خواهد ؟ مگر تا چندي ديگر كاپيتان تيم ملي فوتبال خواهد بود ؟ مرد ايستاده بگو

4/درد هاي پرسپوليس هم هست  افشين پيرواني و رضا وطن خواه و يحيي گلمحمدي و حميد استيلي و ابراهيم آشتياني به چه قيمتي مي خواهند در اين فوتبال بمانند ؟آخر مگر يحيي گلمحمدي نمي گفت كه مشكلات قلبش باعث شد كه از صبا جدا شود پس حالا در تيم پر هيجان تر چگونه مي خواهند دوام آورند ؟ آخر اين همه آدم روي نيمكت جمع مي شوند ؟ يحيي و حسين عبدي و باقري و...

چرا بايد اين همه آدم روي نيمكت باشند و مدير در پي التماس كردن به سر مربي ناكار آمدي باشد كه بلد نبودند با او قرار داد ببندند

 و اين مردنهاي روي زانو تا به كي ادامه دارند ؟

توهم دهه 60

پرسپوليس رويانيان و پروين سر و صداي بي شماري را بر پا كرده است اين تيم كه به نظر مي رسد با پشتوانه قدرت رويانيان و تجربه پروين به روزهاي خوشي برسد اين روزها نجواهاي خوشايندي ندارد از زبان رويانيان حرفهاي جديدي مي شنويم او در دهه 60 زندگي مي كند و نمي داند براي اثبات اين كه مي توان در ماه رمضان مي توان فوتبال بازي كرد و اصولا مقوله ورزش هيچ ارتباطي با حرمت ها ندارد نزديك به يك دهه بحث بود و سر انجام ثابت شد كه يك ورزشكار هم چون يك كاسب و مهندس و دكتر و پزشك و كارگر و حتي پليس راهنمائي مي تواند با حفط اعتقاداتش به حرفه خود هم مشغول باشد و لي گويا رويانيان كه ترس از هزينه هاي بي شمار و كر كري هاي بي حاصلش دارد و مي داند كه در انتخاب سر مربي دير عمل كرده است و تيمش علي رغم اين همه سر و صدا هنوز در پست دروازه بان و هافبك تدافعي مشكل دارد و حتي بايد در جناح چپ دفاعي اش هم كمي بيشتر بيانديشد سخنان غريب  سه دهه پيش را مي زند و جنجال آجر لو با كريمي را حالا به گونه ديگر شروع كرده است او كه در طي اين مدت  با مديريت بحران زا تيم را رهبري كرده حالا بحران ديگري را آفريده است و تيم را در برزخي برده كه نمي داند بايد براي بازي با نفت آبادان تمرين بكند يا اين كه كماكان به سخنان بي پايه تازه به فوتبال رسيده ها گوش فرا دهد از سوي ديگر علي پروين را داريم مردي كه او هم با ترس زندگي مي كند و از روز گاراني سخن مي راند كه مربوط به سه دهه پيش است او مي گويد در آن زمانها هم در اوايل فصل با ناكامي شروع مي كردند و بعد سر انجام قهرمان مي شدند و نمي آيد بگويد در روزهاي دو امتياز براي پيروزي و حضور رقباي كم كه هيچگاه با استقلال و تراكتور سازي و سپاهان و... اين روزها قابل قياس نبودند بايد هم شروع بد مي توانست به قهرماني برسد اما امروز روز ديگري است و شاهديم تيم ملي انگلستان به اين دليل در يورو 2012 عقب ماند چون سر مربي خود را دير انتخاب كرد و يا مرداني كه نام بزرگ در عرصه بازيگري و لي كوچك در عرصه مدريريت و مربيگري  داشتند سر نوشتي مشابه سرنوشت تيمهاي فرانسه و هلند و اوكراين و لهستان برايشان رقم خورد امروز براي اثبات ماندن ها بايد به دروغ رعايت شعاير پناه برد ؟ بر سر اين فوتبال غريبه ها چه مي آورند ؟ امروز فوتبال ايران با كلي ادعا و اثبات توانسته بود به سختي مقوله حجاب را براي دختران ما در عرصه جهاني عادي كند و شاهد بوديم كه چقدر زحمت كشيدند و تاوان دادند تا بگويند مسائل مذهبي را نبايد در عرصه فوتبال آورد و مقوله فوتبال هيچ ارتباطي با شعاير ديني ندارد اما باز در فوتبال خودمان شاهديم علي رغم صدها رفتارهاي ضد انساني و اخلاقي و حتي ديني چون دروغ گوئي و تزوير و فحاشي و تهديد به مرگ و چاقو كشي و توهين  باز ادعاهاي بي اعتباري چون فوتبال بازي نكردن در زمان ماه رمضان آن هم به اين خاطر كه تيم نياز به يك ماه بيشتر تمرين دارند باز مي كنند  از ياد برده ايم كه دهه 60 و 70 خورشيدي كه تيمهاي پرسپوليس و استقلال يكه تازي  مي كردند گذشته اما پروين باز در پي ساختن پرسپوليس دهه 60 است و حتي حاضر است  ضعف مديريت خود و رويانيان را با اين عنوان كه به هفته هاي اول كار نداشته باشيم جبران كنند  چرا اين همه ترس و توهم در فوتبال ما عجين است ؟ در كجاي دنيا شروع بد در ليگ را علامت خوب مي دانند ؟ چرا ورزشكاران بزرگ مسلمان خصوصا در عرصه فوتبال نظير زيدان ... هيچگاه از سخناني نگفتند كه رويانيان تازه آمده به فوتبال مي گويد ؟ رويانيان چه حقي دارد كه حق الناس كند ؟ مگر او از پول اين مردم به اين بازيكنان و سر مربي حقوق مي دهد اما مي گويد اين تيم در ازاي پولي كه حق مردم هستند تلاش نكنند ؟ اين همه برنامه پزشكي   و دكتر تغذيه و جود دارد و يا در ايام جنگ در همين ماه عمليات بزرگي انجام مي شود و لي رويانيان هيچ استنادي به آنها ندارد ؟ چرا بايد ندانم كاري و جنجال سازي و توهم گرائي سخن روز پرسپوليس امروز باشد ؟ تا به كي قرار است با آئيين و اعتقادات و باورها اين گونه ابزار تبليغاتي كنيم ؟ا پس حق مردم كه همان حق الناس است و خداوند بارها اعلام كرده از حق خود مي گذرد اما از حق الناس نمي گذرد در اين فوتبال پر از غريبه سخني گفته نمي شود؟

از كشك تا چانه زني

 سالها پيش بود كه علي پروين به مدير فني لقب " كشك " را داده بود ولي سالها بعد خودش همين عنوان را با افتخار  به يدك گرفت و حالا بعنوان رئيس كميته فني پرسپوليس و به زعم خودش كميته كشك شده است شايد بايد گفت علي پروين چندان هم بي ربط سخن نگفته بود اين حكايتي كه او در كميته فني پرسپوليس اين روزها تشكيل داده است  چيزي جز آش كشك خاله را به ذهن منتقل نمي سازد كه همگان بايد بي هيچ چون و چرائي  آن را خورده و از آن تعريف مي كردند كميته فني در باشگاه تشكيل شده كه همه سر سپردگان سلطان سرخها هستند و تنها به اين دليل به اين باشگاه آمده اند كه علي پروين شركاي جرمي در صورت عدم توفيق در آينده پيدا كند اما در اين ميان حكايت رويانيان هم قصه كشكي ديگر دارد

محمد رويانيان در اظهار نظري جالب مي گويد كميته فني باشگاه با مذاكراتي كه با كانديداي پرتغالي باشگاه براي تصدي پست سر مربيگري اين باشگاه كرده است توانسته است كه تخفيف قابل توجهي از اين مربي بگيرد براستي براي ما جاي شگفتي دارد كه چگونه امثالي چون پروين و رهبري فرد و خوردبين توانسته اند كه با آنآگاهي ها  از بعد زبان خارجي و دانش  و تجربه بازرگاني خارجي  با  اين سر مربي پرتغالي  مذاكراتي داشته باشند ؟ و از سوي ديگر مگر كميته فني يك باشگاه در مورد تخفيف با يك سر مربي مذاكره مي كند ؟ و همه اين مسائل در حالي است كه خود اعضاي كميته فني اعلام مي كنند كه اعتقاد به سر مربي داخلي داشته اند زيرا نمي دانند چرا مردم امثال دنيزلي را تشويق مي كنند اما به امثال استيلي و پيرواني بهائي نمي دهند در حالي كه يك طرفدار كم سن و سال هم براحتي مي تواند حدس بزند كه كارنامه و تجربه يك سر مربي معيار اين تشويق بوده است اما مي پرسيم كميته فني باشگاه پرسپوليس كه مشخص است  تنها براي انتخاب و ساختن سياهي لشكر در باشگاه هستند  چرا قبلا در مورد قرارداد دنيزلي  مشغول چانه زني نكرده است   

 امروز در اخبار خوانديم ماتياس سامر بعنوان مدير ورزشي باشگاه بايرن مونيخ انتخاب شده است و رئوس وظايف او بررسي در نقل و انتقال و كمك به  اجراي برنامه هاي سر مربي بايرن مونيخ است اما در باشگاه پرسپوليس همچنان سرنا از سر گشاد نواخته مي شود و كسي نمي داند كه امثال خوردبين و رهبري فرد و پروين ... چه وظايف مشخصي دارند  وقتي پروين مي گويد در انتخاب دنيزلي و بازيكنان اين فصل نقشي نداشته چگونه مي تواند با يك سر مربي بين المللي سخن بگويد ؟

 اين روزها سخنان زيادي در مورد توان اجرائي و دانش و سابقه مديريتي اين كميته به اصطلاح فني وجود دارد اما نكته مهم در اين است كه چگونه اين كميته فني در امور بازرگاني نظير تخفيف گرفتن از يك سر مربي كارنامه دار دخالت مي كند و اگر اين افراد داراي چنين توانائي بوده اند چگونه است كه در هنگام مذاكره با كهكشاني هاي اين فصل خبري از اين كميته فني نبوده است  و هيچگاه نشنيديم كه اين افراد با بازيكن صحبت كنند و خبر موثق داشتيم كه خود پروين اعلام كرده بود كه در فصل نقل و انتقال هيچ نظري نداده است

 باري در عجايب فوتبالفارسي كه دعوا بر سر هيچ و نتيجه هم همچنان هيچ است نبايد هم تعجب كرد كه چنين اتفاقاتي رخ مي دهد به قول عادل فردوسي پور تنها در فوتبال ما است كه به تيمي كه تباني مي كند مجوز حضور در مسابقات بين المللي مي دهند و يا اين كه براي حضور در جام جهاني حاضرند كه جام حذفي را بر گزار نكنند و حالا از امثال رهبري فرد وخوردبين و پروين كه بعنوان اعضاي كميته فني هستند مي خواهند كه براي عقد قرارداد با سر مربي جديد آنها تخفيف بگيرند و شايد ريش بگذارند و قسم حضرت عباس را بخورند و دم خروس را به باور برسانند نبايد شگفت زده شويم اين فوتبالفارسي همچنان عجيب تر مي شود و مي تواند كشك را به چانه زني تبديل كند  بي نوا دهخدا كه اگر زنده بود شايد در لغت نامه خود از فوتبالفارسي كلمات جديدي استخراج كند و شايد هم حكايت هاي " چرند و پرند " بيشتري مي يافت  افسوس

لابي ديگري با خدا

خاطرات را مرور مي كنيم  و به  يك سال قبل از مسابقات جام جهاني 2010 بر مي گرديم فوتبال ايران از تعليق كه به همت رويا پردازان فيفا اسلامي نصيب ما شد در آمده است همان رويا پردازاني كه امروز هم خبر تعليق كاروان ورزش ايران در راه المپيك 2012 را برايمان تدارك ديده اند شايد آدمها عوض شده اند اما انديشه نفي و اصرار بر آري بر تصميمهاي نابخردانه همچنان وجود دارد  به ره دور نمي رويم  ايران براي مسابقات مقدماتي جام جهاني آفريقا به دنبال سر مربي مي گشت و سخن هاي تكراري بود تا اين كه از كلاه شعبده بازي ناگهان  كلمنته بيرون آمد او كه به ايران آمد و چون شاهزاده اي از ديار افسانه ها با او برخورد شد خيلي ها براي استقبال با سر مربي كه حتي اولين بند قرار دادش را نخوانده بود به فرودگاه رفتند و كلمنته آمد در تهران گردشي آموزشي به او  دادند و بعد براي هميشه رفت هنگامي كلمنته رفت حرفها عوض شد سخن از قلعه نوعي و قطبي بود و قرار بود يكي از اين " ق" ها حكايت قهرمردم از فوتبال و قسم به ادامه ناكابري و قول هاي قلابي را عوض كند و در اين ميان علي دائي هم وارد ميدان شد و او گفت هر كس لابي قوي تري داشته باشد او سر مربي است و جالب اينجا بود كه قرعه به نام او خورد و اين " ق" زيباي قرعه به اسم قطبي و قلعه نوعي زده نشد هرچند بعدها قطبي  با همان سيستمي  كه علي دائي مي گفت يعني هر كه بختش بيشتر لابي اش بيشتر به اين فوتبال بازگشت

 باري علي دائي وقتي اين حكايت را ديد گفت " من با خدا لابي كردم " جمله اي بسيار عجيب كه مدتها نقل مجالس شد دائي بازي را برده بود هر چند كه سر انجامي خوش نداشت زيرا قصه كلمنته و دائي و قطبي به حذف ما ختم شد و حالا بار ديگر نسيمي مشابه به پرچم پرسپوليس  مي خورد  نمي دانيم اگر دنيزلي مشكل خانوادگي داشته است زودتر اين مسئله را نگفته و يا اصولا اين مسئله كه او نمي تواند تمركز بر روي تيم داشته باشد  چه علتهائي مي تواند داشته باشد اما ظاهر قضيه نشان مي دهد از روز اول دنيزلي اين تيم را نچيده است  قبلا هم گفته بوديم كهكشاني ساختن بدون انتخاب سر مربي چون حكايت دوختن پالتو به صرف يافتن دگمه اي در خيابان باشد آيا رئال اول با مورينيو تمديد نكرد ؟ بارسلونا تكليفش را اول روشن نكرد ؟ چلسي تا به امروز بازيكني نگرفته اما با دي ماتئو تمديد كرد  در بقيه تيمها نيز چنين است اما آنهائي كه عقل كل بودند تيمي را  چيدند مي پرسيم اين تيم  را دنيزلي انتخاب كرده بود ؟ جواب منفي است  زيرا روند كار نشان مي داد دنيزلي چندان با ستاره ها موافق نيست پس اين نفرات چه كساني بودند ؟ ( لابي را از ياد نبريم )بعد جشن  و حضور شهرياري كه چون جشن عروسي براي كهكشاني ساختن بود با چه منطقي بود ؟ متسو مي داند تيمي با اين همه تغييرات ساخته نمي شود پس نمي آيد اما پرسپوليس به خوشخيالي ادامه مي دهد سردار رويانيان كه به " سردار سرخها " شهرت يافته است حالا  سرخها را به سر دار مي برد زمان گذشته است خوشخيالي ها به اتمام رسيده است همه مي دانستند كه دنيزلي نمي آيد اما او  سعي داشت كه  با سيستم انكار تيم را به جلو ببرد حكايت هوليه و كالدرون هم شوخي بود چون همه مي دانيم امروز براي پرداخت پول به كي رش بايد دست به دامان فيفا بشويم پس چگونه مي توانستيم فراغ بال براي پرداخت پول براي آنها بسازيم و اين چنين بود كه قصه تكراري حالا كه خارجي نشد داخلي را بنگريم شروع شد و براي اين كار از بد ترين گزينه ها شروع مي كنند تا  گزينه مورد نظر عزيز شود شايعه علي پروين چه بود ؟ همه مي دانند پروين توانائي مربيگري ندارد آخرين تلاش مربيگري او در استيل آذين سال گذشته بود كه همه ديدند به كجا رسيد و از سوئي او همه را خسته كرده است  آنقدر كه در توهم پرسپوليس دهه 60 سير مي كند و از ياد مي برد آن دوران به تاريخ پيوست و ديگري تكراري نيست چون تيمها رشد كرده اند  امروز در فوتبال چنين حكايتهائي كمتر مگر در اسپانيا وجود ندارد از سوئي دانش روز فوتبال در پروين وجود دارد ؟  گزينه ديگر تابوي ديگر فوتبال ما است محمد مايلي كهن كه اسمش همواره مطرح است وقتي بخواهند همه را به مرگ بگيرند تا به تب راضي شويم براستي مايلي كهن با آن سابقه مي خواهد با اين كهكشاني ها سر كند ؟ مايلي كهن كه با استيلي و كاشاني  بود پس چرا رفت ؟ مايلي كهن مي تواند كام تشنه طرفداران را سيراب كند ؟ و حالا سخن از دائي است هر چند يك مانع بزرگي چون كريمي را در تيم مي بينيم اما از ياد نبريم كه  در اين فوتبال كه همه زود پسر خاله و داداش  مي شوند ضمن اين كه بهانه هم وجود دارد كسي نبود كه سر مربي شود ؟ ستاره ها متمايل به دائي  هم در تيم فراوان هستند حسيني و انصاري فرد و غلام رضائي و ...   مغضوبين او يعني نصرتي و شيث هم رفته اند محبوب هاي ديگر چون نوروزي و علي عسگر و آقا زماني هستند و چيذري ...  اما مشكل حل مي شود

در ضمن سردار هم هراز چند گاهي استعفا مي دهد و حكايت بستري شدن كاشاني در بيمارستان را يادمان مي آورد به نظر مي آيد بار ديگر لابي ديگري با خدا در راه است به انتظار  مي نشينيم

آقاي پروين!رحمي به " سلطان" كنيد

علي پروين سلطان قرمزها است روزگاري او و علي جباري سلطان آبي ها گل سر سبد ميدان هاي سبز بودند اما زمانه حكايت گذشتن را همواره تكرار كرده است و از اين رو سلطان ها رفتند بعد ي ها آمدند و حكايت خيام تكرار شد كه رفتند و رويم و آيند و روند

از دير باز گفته اند هر آمدني يك رفتني هم دارد اما چه خوب خواهد بود كه رفتني باشكوه باشد  سلطان جباري سالها است كه با عزت و احترام رفته است و اسير بازيهاي روزگار فرصت طلبي ها نشده است او مي داند كه ارج و قرب سلطاني خيلي بيشتر از چند حضور نصفه و نيمه بهر استفاده از نامش در جهت منافع  سياسيون است از اين رو او به همان عنوان سلطان خوش  است و اين روزها در غم دردانه اش عليرضا جباري است او هم چون خيلي ها نظير ناصر خان حجازي و صفر ايرانپاك و حسين كلاني ودهداري و ساليا وابوطالب و علي مودت  ... مي داند كه بايد ارج و قربت خود را نگاه دارد اما قصه هاي سلطان قرمزها فرق دارد او دوست دارد كه در صحنه باشد بارها آمده است و رفته و در هر آمدن و رفتن ها بخشي از اعتبار خود  را خرج كرده است و گوئي دوست دارد باز هم اين گونه عمل كند و از اين رو با نگاهي به مصاحبه آخر او بار ديگر به او نجوا كنيم "آقاي پروين رحمي به حال سلطان كن"

او در مصاحبه آخرش مي گويد

1/من از باخت هاي پرسپوليس شر منده هستم و نمي توانستم از خانه خارج شوم... مي پرسيم مگر دفعه اول بود كه تيم مي باخت خود شما چگونه در هنگام باخت هاي استيلي  از خانه خارج مي شديد و اعلام مي كرديد كه هركس از استيلي ايراد مي گيرد چيزي از فوتبال نمي داند ؟مي پرسيم آن روزگار كه با زوبل و ابراهيمي و داماد به فجر سپاسي و فولاد مي باختيد چرا از خانه خارج مي شديد ؟ چرا شما با استيل آذين كه به قول خودتان تيم دوم سرخها بود اين همه شرم را تجربه نكرديد ؟

2/ مي گوئيد تيم چرا زود به دوبي رفت و چرا از آنجا برنگشت و مستقيم به عربستان رفت ؟ مي پرسيم مگر شما مدير راهبردي پرسپوليس نبوديد پس چرا مخالفت خود را اعلام نكرديد ؟ و اگر هم مخالف بوديد چرا استعفا نداديد ؟ مي خواستيد جو آرام باشد ما هم همين دليل را مي گوئيم دنيزلي مي خواست تيم را در محيطي آرام تمرين دهد محيطي كه دلالان پس از فصل سراغ تيم نيايد آيا  حالا اردو بد شد پس آن روزگار كه با ابراهيمي و محمد خاني به آلمان مي رفتيد آن اتفاقهاي افتاد  اين دوري اشكالي نداشت ؟

3/مي گوئيد چرا تيم زير كميته فني كار نمي كند ؟ مي پرسيم مگر خود شما زير نظر كميته فني كار مي كرديد كه دنيزلي بزرگتر و قويتر و با دانش تر و معتبر تر از شما كار كند ؟ از بزرگ تر پرسپوليس سخن مي گوئيد مي پرسيم آن روزگار كه شما حرمت امير آصفي و محراب شاهرخي و دهداري و ... خيلي هاي ديگر را رعايت نكرديد چرا صحبت از 5 تا بزرگتر نمي كرديد؟  مي پرسيم مگر شاهد نبوديد همين 5 تا بزرگتر با حبيب كاشاني چه بلائي بر سر پرسپوليس آوردند و استيلي را به اين تيم تحميل كردند ؟ شما خودتان كه زوبل را آورديد و با كاشاني و همين استيلي و داماد تيم را به آن روز در آورديد چرا 5 تا بزرگتر نخواستيد؟

4/ مي فرمائيد من نماينده مردم هستم و به همين دليل سخن مي گويم مي پرسم در كدام انتخابات شما نماينده مردم شديد ؟ با چه معياري خود را نماينده مردمي   مي دانيد كه چند سال پيش و پس ازبازيهاي خفت بار تيمتان از شما خواستند ورزشگاه را رها كنيد و خودشما گفتيد خداحافظ فوتبال  مگر اينجا بارسلونا است كه مردم سهامدار باشگاه باشند و راحت بيايند و راي بدهند و بگويند ما دوست نداريم   تجربه هاي از دست رفته و دانش تجربي و رفيق بازي و كباب و كله پاچه خوردن و تصميم گرفتن را نمي خواهند

 حتي تيفوسي ترين تماشاچي پرسپوليس هم اين روزها مي گويد علي فقط كريمي حالا چه شده است كه خود را نماينده مردم مي دانيد ؟

5/ مي فرمائيد در جريان نقل و انتقال نيستم اين خبر خيلي ما را خوشحال كرد زيرا ديگر مطمئن هستيم دسته چندمي هاي پانامائي و سوريه اي و عراقي و محمد پروين را به تيم نمي توانيد بياوريد  اما سوال اين است شما كه عضو هييت مديره و سخنگوي باشگاه و مدير راهبردي هستيد چرا همچنان در اين باشگاه به فعاليت خود ادامه مي دهيد ؟ از سوي ديگر مگر شما بايد در نقل و انتقال دخالت كنيد ؟ شما مگر تيم را مي بنديد ؟ تيم بستن شما را در استيل آذين ديديم كه بازيكن آفريقائي ديپورت شده شما به بوندس ليگا رفت همان طور كه كريمي را اخراج كرديد و سر از شالكه در آورد و...در همان استيل آذين چه كساني چون آقا زاده و رفقا بودند ؟ رهبري فر بعنوان آناليزور و علي انصاريان و محمد پروين ...آقاي سلطان كافي نيست ؟

6/ مي گوئيد در فوتبال همه چيز پول نيست اما از ياد نبرديم كه سالها است بر خلاف اين گفته عمل مي كنيد كه اگر اين گونه نبود   دوستي ها و اختلافات شما با عابديني و انصاري فرد و غمخوار و هدايتي و كاشاني  اين حكايت را تكرار نمي كرد

آقاي پروين حكايتهاي زياد است اما از شما استدعا داريم رحمي به اين خاطره زيبا  يعني " سلطان " كرده و اينقدر آن را خدشه دار نكنيد باور كنيد كه همه رفتني هستيم سال گذشته ناصر خان بود امسال ايرج قادري كه از دوستان شما بودند پس بيائيد براي آخرين بار خداحافظي كنيد كه اين فوتبال خاطره خوشي از سلطان را هنوز اندكي دارد

تورج عاطف

حكايت علي آقا ها!!

در تاريخ پرسپوليس سه " علي " مشهور يافت مي شوند
علي پروين
علي دائي
علي كريمي
اين سه " علي " هر كدام كاپيتان تيم ملي ايران شده اند و به جام جهاني رفته و دو تاي اولي سر مربي پرسپوليس و  تيم ملي شده اند   و دو تاي دومي در بايرن مونيخ بازي كرده اند البته علي دائي در آرمنيا بيدلفيلد و هرتا برلين بوده است و كريمي تيم شالكه هم تجربه كرده اند علي پروين در سالهاي طلائي فوتبال ايران به تجربه هاي بزرگي رسيده چون قهرماني در جام ملتهاي آسيا و حضور در المپيك اما دو نفر دومي هيچگاه قهرماني در آسيا را تجربه نكرده و هيچگاه به المپيك نرفته اند اما به گونه ديگر در كشاكش روزگار تجربه اندوخته اند و ماحصل اين شده است كه  انتظار مي رود اين سه "علي " پرسپوليس و تيم ملي فوتبال با تجربه باشند و سنجيده سخن بگويند اما....
قبلا از اظهار نظرهاي غير اصولي علي كريمي پس از بازي با الهلال گفتيم و امروز نوبت به دو " علي " ديگر است كه پس از بازي با راه آهن نشان دادند كه در شگفتي گوئي كمتر از " علي " جوان تر نيستند  با هم نگاهي به گفتگو ها مي اندازيم
علي پروين : بازي  پرسپوليس با راه آهن  تمام شده است و شاهد چهره خندان علي پروين هستيم !! حقيقتا براي ما اين خنده ها حتي از نوع عصبي هم عجيب است علي پروين در مقابل سوالات در مورد دلايل  باخت مي گويد  " چرا از من مي پرسيد ؟" ووقتي خبرنگار دوباره مي پرسد " پس از چه كسي بايد بپرسيم ؟" ادامه مي دهد " من چه مي دانم برويد از يكي بپرسيد" ... اين پاسخ گوئي علي پروين كه مي گويند رئيس سازمان فوتبال پرسپوليس !! است چه توجيهي دارد ؟ او در جايگاه هم مي گويد خودتان دنيزلي را خواستيد معني اين حرف يعني چه ؟ اين عناد پروين با سر مربيان خارجي تا به كي مي خواهد ادامه داشته باشد ؟ مي پرسيم خود او مي خواهد دو باره لخت شود و باز استيل آذيني ديگر بسازد كه صد البته در طي اين نيم فصل براي پرسپوليسي ها  به همراه رفقاي قديميش نظير ابراهيمي و خورد بين و درخشان  ساخته است
مي پرسيم اين حرفهاي پروين صحيح است ؟آقاي پروين شما را باتجربه بايد بدانيم و يا اين كه چون حكايت طنز گونه اي كه با علي كريمي داشتيم پاسخ فانتزي دهيم و بگوئيم " به روي چشم  و مي رويم از ساندويج فروش استاديوم دلايل باخت پرسپوليس را مي پرسيم " براستي اگر شما كاره اي در پرسپوليس نيست پس چرا در اين تيم حضور داريد و اين همه اصرار به حفظ سمت خود بعنوان هييت مديره داريد ؟
علي دائي :  با علي ديگر پرسپوليس هم  كار داريم از او مي پرسيم براستي حرفهاي خود را سخنان يك آدم حرفه اي مي داند ؟ او خوشحالي از پيروزي تيمش را حركت حرفه اي مي داند اما نمي گويد چرا از پرسپوليس و اين جايگاهش اظهار شادماني مي كند ؟ از او مي پرسيم براستي عزت و احترام شما در اين بود كه شما به شرط تفاضل گل در رتبه يكي بالاتر از بد ترين پرسپوليس تاريخ بايستيد ؟ آخر دلايل باخت پرسپوليس فقط ليدرها بودند ؟ از كدام ليدر سخن مي گوئيد ؟ در بين 2000 تماشاچي ليدر چه مي تواند بكند ؟ خود شما هم مي دانيد  درد پرسپوليس عناد شما و كاشاني و استيلي در فصل نقل و انتقالات  ليگ 10 و 11 بوده است از شما مي پرسيم  عزت را چه مي دانيد ؟ از ديد نگارنده عزت شما آن زمان بود كه وقتي تصادف كرديد ميليون ها ايراني كه بيشتر آنها عاشق همين پرسپوليس بودند دل به يزدان خود بيشتر داده و سلامتي شما را آرزو كردند
عزت شما زماني بود كه وقتي از پرسپوليس بيرون رفتيد تا روز بازي با راه آهن و حتي تاقبل از مصاحبه پايان بازي شما  نامتان را صدا مي زدند
سخن از عزت كرديد مي پرسيم  اگر معيارهاي عزت همان كلماتي باشند كه شما مي گوئيد پس بايد نگاهي هم به جايگاه كرانچار و تيم شما بياندازيم كرانچار از پرسپوليس رفت تا شما بيائيد اين سر مربي خوب كروات  با مونت نگرو بازي هاي بسيار زيبائي در مقابل تيم انگلستان و... انجام داد كرانچار در ميانه فصل به سپاهان آمد  و تيمي را كه خودش نبسته بود به مدعي شماره يك قهرماني در ليگ و صعود از گروهش در ليگ قهرمانان آسيا  رساند تيم كرانچار هم در ارائه فوتبال زيبا و در عين حال پاك سر آمد بود جايگاه تيم او اول و تيم شما چهاردهم است پس عزت كرانچار هم مي توانيد ببينيد شما به همت همان آقاي كاشاني اين سر مربي موفق را از پرسپوليس دور كرديد و بعد همان كاشاني شما را بيرون انداخت و امروز كرانچار  به  اين رتبه و شما اينجا هستيد
 براستي تجربه چه زماني در اين فوتبال كار آمد خواهد بود ؟ وقتي امثال علي آقا هاي اين چنين  مشهور نوع گفتارشان اين است  چه  توجيه و قضاوت  و اميدي در مورد بقيه بايد  داشت ؟
 تورج عاطف

زنده باد ايران

نجواهاي عاشقانه فوتبال ما را شنيده ايد ؟
استقلال آبيته
پرسپوليس قرمزته
ياشاسين تراختور
شهر ما بندر انزليه تيم ما ملوان انزليه
 آبادان برزيلته
..
هر كدام از ما بستگي به هر سرائي كه ادر اين  ديار پاك اهورائي داشته و  داريم علاقه اي به اين شعارها داشته و خاطراتي با آنها  داشته ايم همان طوري كه روزگاري با شاهين و دارائي و تهران جوان و آرارات و پاس اين خاطره ها مرور شد اين شعارها زيبا است حس تعلق مي دهد اتحاد را مي سازد طرفداري از تيمي هيچگاه بد نيست نوعي ساختار اجتماعي است و مي تواند امنيت خاطر بياورد و در پاره اي از مواقع مشكلات ناشي از افسردگي و تنهائي را برطرف كند اما همين طرفداري هم مي توان گاه به گاهي حوادث بسيار تلخي را بار آورد كه آخرين آنها را در مصر شاهد بوديم همان طوري كه در هيسل بروسكل بين طرفداران يوونتوس و ليورپول در فينال رقابتهاي جام باشگاه هاي اروپا رخ داد و يا در بسياري از ورزشگاهها ديديم در همين دربي 73 ياد داريم كه چگونه درگيري اتوموبيلي با موتور سواري كه پرچم ديگر تيم را حمل مي كرد باعث شد كه آن جوان عاشق كشته شود و خانواده آن دگري به روز سياه نشيند سالها پيش سهراب سپهري يادداشتي در روزنامه كيهان ورزشي نوشته بود و از ايرادهاي فرهنگي طرفداران فوتبال گفته بود از اين كه نمي تواند بفهمد چگونه در انگلستان طرفدار شهر ليورپول ترجيح مي دهد يا عاشق اورتون و يا ليور پول شود و يا در لندن عاشقان در پي آرسنال و چلسي و تاتنهام  هستم و يا در بيرمنگام ناتينگهام فارست محبوب است اما در كشور ما استقلال و پرسپوليس همه جا محبوب هستند و ايراد دومش از خشونت تنها كلامي دهه 50 در ورزشگاه بود  اما جوورزشگاه ها ما هميشه متشنج نبود روزگاري در دهه 70 وقتي پرسپوليس در فينال  جام در جام آسيا بازي مي كرد و حريفش المحرق بحرين بود خيلي ازآبي هاي تهراني سفيد هاي ملواني و زردهاي آباداني و قرمز هاي تبريزي هم شاد بودند چون ايران قهرمان شده بود خوب يادم هست خيلي از قرمزها هم اشك ريختند وقتي استقلال در تهران به جوبيليو ايواتا ژاپن بازي را باخت چون ايران فينال را از دست داد  آري اين حس در ايران وجود دارد اين جز فرهنگ ما هميشه بوده كه در قبال حريف و يا دشمن خارجي همواره با هم متحد مي شويم حتي اگر اختلافي با هم داشته باشيم  قصه نادر شاه را خيلي از جوانهاي ما نمي دانند كه چگونه همه به او پيوستند تا افغاني را از ايران بيرون اندازند شاه اسماعيل اول صفوي كه دلاوري در چالداران در قبال  تركهاي عثماني زبانزد است لشكرياني از همه اقوام داشت كوروش و داريوش بزرگ هم چنين بودند همان طوري كه لشكر خشايار شا هم چنين بود  ايران هر وقت يك پارچه شد پيروز شد در فوتبال ملي همه ياد داريم كه وقتي به اسرائيل گل زديم و براي اولين بار قهرمان آسيا شديم مهم اين نبود كه پرويز قليچ خاني در تيم تاج بازي مي كند و يا بهزادي پرسپوليسي  و يا جباري تاجي و كلاني پرسپوليسي است مهم اين بود كه ايران اول شده است وقتي در مسابقات  جام جهاني  1978 روشن به كره جنوبي در تهران  گل مي زد و ناصر حجازي دلاوري در بوسان مي كرد و پروين پاس گل صعود به جام جهاني را داد چه كسي در پي رنگ بود ؟  خيلي ها معتقد هستند كه در عرصه باشگاه هائي اين مسئله نمي تواند باشد زيرا يك ليورپولي از برد منچستر يونايتد در برابر بايرن مونيخ در سال 1999 خوشحال نشده است و شايد خيلي از مادريدي ها خوشحال نبودند كه بارسا سال گذشته قهرمان اروپا شد اما بايد ريشه ها را ديد ليورپولي ها دشمن منچستر يونايتدي ها هستند چرا ؟ علت تاريخي دارد منچستر يونايتد شهر معدن چي ها و ليور پولي ها بند ر نشين بودند دو قطب اقتصادي دنبال در آمد بيشتر بود در نتيجه اختلاف بود جنگ داشت ليور پول بيتل ها را علم مي كرد و منچستري ها جرج بست را همين داستان در مورد رئال و بارسا وجود دارد ديكتاتوري چون فرانكو رهبر مادريدي ها بود و جدائي طلبان كاتالان  با او در تضاد پس خيلي كشته دادند خيلي ها ياد دارند كه چگونه پويول و ژاوي در هنگام فتح جام جهاني پرچم ايالت كاتالان هم بالا بردند اما همه بارسلونائي ها و مادريدي ها خوشحال از قهرماني اسپانيا شدند اما در ايران چنين است ؟ تاج و شاهين و يا تاج و پرسپوليس و يا پرسپوليس و استقلال دشمن نيستند نمي توانند دشمن باشند براي چه ؟ نگاهي به هجويات چند جوجه روزنامه نگار و قلم به دستي كه از اختلافها پول مي سازد نبايد كرد  استقلال تيم محبوب است هيچ ربطي هم به ديكتاتوري و شاه و ... ندارد در همين استقلال حالا و تاج قديم قليچ خاني توپ مي زد كه يكي از مبارزين ديكتاتوري بود بچه هاي محروم زيادي در اين تيم بازي مي كردند در تيم پرسپوليس هم عاشق و محبوب زياد بود جنگ مديريت ها را بگذاريم كنار اختلافي نيست مثلا تفاوت در عشق است پس چه زيبا بود كه پروين را ديروز در ورزشگاه ديديم  كه آمده بود تا استقلال ايران را در مقابل الاتفاق عربستان تشويق كند الاتفاق وفاق ملي ما را ديد چه فرقي دارد استقلال برده است اگر استقلال ببرد فوتبال ايران صاحب افتخار مي شود پرسپوليس هم اين گونه است سپاهان و تراكتور سازي و ملوان هم اين گونه هستند كركري و رقابت در حد جوانمردانه در ايران است اما بيرون همه يكي هستيم اين را بايد بفهميم حتي اگر آنهائي كه مدعي فهم و درك وشعور و فرهنگ و قلم هستند يا نمي فهمند و يا به عمد خود را به نفهمي زده اند  تماشاچي ما در دربي 74 اشتباه بزرگي كرد تماشاچي بي تحمل نشان داد كه چقدر مي تواند آفت به ورزش ما بزند تيم ملي ما  براي رقابتهاي جام جهاني تماشاچي فهيم و پيش كسوتي چون پروين مي خواهد پروين آمد اما خيلي از قديمي ها استقلال نيامدند چون يادشان رفت كه استقلال تيم همه ما در بازي ديروز بود  پروين آمد تا نشان دهد چرا پرسپوليسي ها هم ناصر خان حجازي را چون صفر ايرانپاك و ايرج پازوكي و شيرزادگان و دهداري مي دانند ديروز به همه نشان داديم فرهنگ ما با فرهنگ ليورپول و منچستر يونايتد و بارسلونا و رئال مادريد بايد فرق كند  در فرهنگ ما كلمه "آبجي " و " داداش " داريم آيا در آنجا هم چنين است ؟ در فرهنگ ما نجابت و تعارف و  بچه محل و همشهري وجود دارد در فرهنگ ما عرق ملي وجود دارد وقتي نام ايران مطرح باشد ديگر بحث ديگري نبايد كه شود استقلال عشق هر ايراني وطن پرستي در بازي ديروز بود همان طوري سپاهان و پرسپوليس هم خواهند بود چه كسي بود كه در فينال دو سال پيش نمي خواست كه ذوب آهن اول شود ؟ چه كسي از حذف ناحق سپاهان اشك نريخت ؟ وقتي مهدي كيا و دائي  در آلمان بودند كسي به پرسپوليسي بودن آنها فكر مي كرد يا اين كه ايراني بودن آنها مهم بود ؟سالها است از فضاي نا امن ورزشگاه ها مي گوئيم از بي حرمتي و از الفاظ ركيك و از زشتي و از دشمني و از نفرتي كه بي دليل وجود دارد اما ديروز نشان داديم كه مي توانيم مرزها رقابت را بشناسيم پروين نشان داد و طرفداران سرخ نشان دادند همان طوري كه سالها پيش در بازي المحرق و آليما اين گونه آبي ها بودند ديروز را روز فوتبال ايران مي نامم و اميد دارم در همه بازيهاي ملي همين گونه يك پارچه باشيم ديروز شعار زيبا استقلال قهرمان خليج فارس ايران بسيار زيباتر از سرورته و... بود اين شعار بايد در بازيهاي  تيم ملي و پرسپوليس و سپاهان هم باشد بچه هاي ايران بيائيم رقابت كنيم اما كنار رقابت  اين رفاقت را از ياد نبريم   همه عشق فوتبال به همين رفاقتها است كركري شيرين  است اما دعوا نيست سر به سر رفيق گذاشتن است پروين قديمي ترين پرسپوليس است او آمد تابگويد بحث ايران مهمترين است پس همه اين گونه باشيم و در رفتارهايمان تجديد نظر كنيم فحاشي و نفرت و قهر را كنار بگذاريم تشويق ايران بايد توسط ايراني باشد و ياد بگيريم كه  همواره چنين باشيم  يك ايران متحد با ايراني عاشق ميهن