پهلوان زنده را عشق است


رفيقان قدر يكديگر بدانيد/ اجل سنگ است و  جان آدم چو شيشه

گوئي خصلتي است جدا ناشدني در بين ما ايرانيان كه نمي توانيم قدر آن چيز هائي را كه داريم تا هنگامي كه آنها از دست نداده ايم بخوبي بدانيم حكايت فوتبال فارسي هم چون ديگر مسائل خاص اجتماع ايراني است و از قديم گفته اند ” پهلوان زنده را عشق است “

حكايت اين روزهاي بيماري ناصر حجازي هم نوعي ديگر از اين نوع نگرش است از روزي كه خبر بيماري او به گوش رسيده و شايعه ابتلاي او به سرطان كه هم تائيد و هم تكذيب شده ! به گوش همگان رسيده است به يك باره ناصر حجازي همان مردي كه در ماههاو سالهاي اخير به طعنه خود را ” غريبه ” و ” ناشناخته از فوتبال ايران مي دانست ” و  به   برنامه  تلويزيوني 90 با  طنز در مورد مسابقه پيام كوتاه آنها مبني بر محبوب ترين فوتباليست  تاريخ ايران  سخن گفت حالا تيتر يك تمامي روزنامه هاي ورزشي و غير ورزشي ايران شده است گوئي حالا همگان به يادشان آمده كه ناصر حجازي نيز روزگاري در اين ديار ملي پوش و كاپيتان تيم  ملي و تيمهاي مطرح باشگاهي اين ديار  و سالها مربي باشگاه آن بوده است  حكايت حجازي چون حكايت مجتبي محرمي است كه وقتي در بيمارستان بستري شد همه به ياد او افتادند حكايت او چون حكايت ديروز دهداري و حسين فكري و صفر ايرانپاك و شيرزادگان و… است حكايت او چون حكايت آن روزهائي است كه خبر آمد ” عابد زاده سكته مغزي كرده است ” و هزاران نفر در جلوي بيمارستان كسري گريان او بودند و لي از همان مردم كساني در اهواز پيدا شده اند كه در پنجشنبه گذشته بر زانوي مصدوم او در بازيهاي ملي كوبيدند تا جشن پيروزي تيمشان را بگيرند حكايت حجازي چون حكايت مرداني چون  حسن حبيبي ومنصور امير آصفي و عطا الله بهمنش و  حسن روشن و مهندس حسين كلاني و اصغر شرفي و نصر الله عبد الهي و حسين كازراني و ايرج دانائي فرد و آندرانيك اسكندريان و حسن نظري و محمد صادقي و … خيلي ها ديگر است كه زنده هستند اما به ياد آنها وقتي مي افتيم كه خداي ناكرده حس كنيم كه ممكن است آنها را از دست بدهيم  و يا از دست داده ايم طنز تلخ قصه بيماري حجازي در اينجا است كه او در روزي خبر بيماريش را گرفت كه كميته فني تيمهاي ملي در فدراسيون فوتبال جلسه داشتند و بر روي صندلي هاي جلسه آن كميته كساني بعنوان پرسشگر و پاسخگو بودند كه  به احتمال زياد روزي آرزو داشته اند كه عكسي با بزرگان فوتبال ايران نظير حجازي بگيرند براستي چه زماني قرار خواهد شد كه قدر پير هاي فوتبال دانسته شود ؟آيا بايد زماني به ياد آنها بيافتيم كه روزي چون محرمي و حجازي و عابد زاده بر بستر بيماري افتند و يا چون ناصر محمد خاني  تيتر روزنامه هاي غير ورزشي شده و يا چو ن دهداري و شيرزادگان و ايرانپاك و… از پيش ما بروند؟ در طرز تفكر كبك گونه هايمان همه چيز را پيش بيني كرديم در فدراسيون فوتبال ايران كميته اي بعنوان پيش كسوتان اين ورزش تشكيل شده است كه چند بزرگي نظير همايون بهزادي و فرامرز ظلي و..  در آن عضويت دارند اما وقتي مي بينيم همين كميته پيش كسوتان در زير گروه چه افرادي قرار دارد و مديريت مي شود كه هيچ محلي از اعراب در تاريخ فوتبال اين ديار نداشته اند , آن وقت است كه مي فهميم كه كميته پيش كسوتان چيزي جز خانه سالمنداني نيست كه بهر نمايش ساخته شده است. در بين اعضاي ارشد فدراسيون چند پيش كسوت چون حجازي ديده شده اند ؟ برنامه هاي  فوتبال ايران چون  برنامه ريزي براي تيمهاي ملي و ليگ فوتبال با نظارت چند نفر از اينان كه موي خود را در فوتبال سپيد كرده اند انجام مي گيرد ؟كساني كه دم از منشور اخلاقي و  ديگر مسائل من در آوردي در فوتبال زده اند چند بار از اين بزرگان نظر خواسته اند و اصولا در حالي كه بزرگان فوتبال وجود دارند آنها چرا بايد بر مسند پستهاي مديريتي فوتبال بنشينند ؟امروز قطعه اي در قبرستان شهر تهران به نام قطعه هنرمندان وجود دارد جائي كه ياد آور هنرمنداني  است كه در هنگام زنده بودنشان كمتر كسي از حاضرين در مراسم تدفينشان به يادشان بود روزگاري ورزشگاه پير شهر ما امجديده سابق و يا شيرودي فعلي همان نقش قطعه هنرمندان را بازي مي كرد كه  اگر پيش كسوتي از دنيا مي رفت به دور زمين شماره يك كالبدش را مي چرخاندند كه حالا فوتبال آن را هم  به مدد حاتم بخشي بي دليل سازمان تربيت بدني ندارد. بيائيم به خود آئيم  و قدر بزرگان فوتبال را در هنگام سلامت روح و فكر و جسمشان بدانيم و فوتبال را به صاحبان اصلي آن برگردانيم كه اگر غير از اين باشد بايد تنها بزرگان را در  هنگام بيماري و خداي ناكرده در مهاجرتشان ياد آورد و بر فوتبال ما همچنان غريبه ها  حكمراني مي كنند  افسوس/ / tourajatef@hotmail.com/ http://www.tourajateef.blogfa.com

/