خصوصي سازي
روند خصوصی سازی در ورزش چگونه بوده است؟
ورزش در پیش از انقلاب در دو بخش دولتی و خصوصی اداره میشد. حضور بخش دولتی برای ایجاد مانع برابر بخش خصوصی نبود بلكه به این دلیل بود که در بسیاری از مواقع انگیزه بخش خصوصی برای سرمایهگذاری در امر ورزش جدی نبود. در همان روزگار باشگاههای مختلف از جمله دو باشگاه استقلال و پرسپولیس را داشتیم كه بر خلاف این روزها تنها یک تیم ورزشی نبودند بلکه بهعنوان یك باشگاه فعالیت میکردند و در رشتههای مختلف تیمداری میكردند. آنها توسط مالكان خصوصی اداره میشدند كه مشهورترین آنها علی عبدو (عبدُه) صاحب «كلوپ بولینگ عبده» بود.
پس از انحلال شاهین و در پی آن دودستهشدن تیم عدهای به پیكان و عدهای دیگر به پرسپولیس كه صاحب آن علی عبدو بود رفتند. پرسپولیس که چند سالی بود بدون رشد زندگی میكرد، در این زمان سعی كرد تا امتیاز تیم فوتبال پیكان را از خیامی، صاحب آن روزگارِ كارخانجات ایران ناسیونال که صاحب تیم پیكان هم بود، بخرد. عبدو همین كار را انجام داده و این دو تیم یكی شدند و باشگاه پرسپولیس را ساختند.
در سوی دیگر باشگاه استقلال فعلی و یا تاج سابق بود كه تیمسار خسروانی با دارائی خود این باشگاه را تاسیس کرد كه نخست به نام دوچرخهسواران بود. وی در ادامه با ایجاد تسهیلات مناسب آن روزگار باشگاه تاج را ساخت كه در بسیاری از رشتهها مشغول به فعالیت شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی این دو باشگاه به بنیاد مستضعفان واگذار و آنطور که ادعا شد «به نفع مردم ضبط شد» اما بعدها به بخش دولتی یا همان سازمان تربیت بدنی واگذار شد. البته چندین بار به بخشهای دیگر دولتی واگذار شد و حتی در دعوای بحثبرانگیز بین حوزه هنری و این وزارتخانه این سازمان تربیت بدنی بود كه دوباره صاحب این تیم مردمی شد. در مورد تیم استقلال هم حكایت مالكیت دولتی سالها است كه ادامه دارد و شعار واگذاری به مردم در تمامی دورانهای سازمان تربیت بدنی به گوش رسیده است
حكایت امروز خصوصی سازی چیست؟
این نکته كه خصوصیسازی در امر ورزش را بسیاری از کارشناسان توصیه میکنند جای هیچ شبههای ندارد اما این كه این روند خصوصیسازی به نحوه صحیحی انجام شود و قصههای تلخ استقلال اهواز و استیل آذین و حتی راه آهن امروز شكل نگیرد چندان قابل تصور نیست.
قصه خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس مدتها است كه تبدیل به شوخی خندهداری شده. سالهاست كه میشنویم قرار است این دو باشگاه مردمی سرانجام روزی «به مردم واگذار شود» اما هر سال دریغ از پارسال.
به نظر میآمد این وعده سرانجام در سال جاری به تحقق برسد كه ناگهان به گونه ای دیگر شد از سوی وزارت ورزش دو ورزشگاهِ شهید كشوری و درفشیفر به دو باشگاه واگذار شد تا این دو باشگاه به اصطلاح با سرمایه و بیلان مثبت وارد بازار بورس شوند اما این سوال ایجاد شد: این دو ورزشگاه که تنها 30 میلیارد تومان ارزش دارند چگونه میتوانند بیلان تیمهائی چون استقلال و پرسپولیس را با هزینه 15 میلیارد تومان در سال و بدهکاریهای انباشته مثبت کنند؟ به یاد داشته باشیم شرط مهم بیلان مثبت هر شركت حاضر در بازار سرمایه و تالارهای بورس سالها است كه بعنوان بدیهی ترین اصل مالكیت خصوصی تعیین شده است.
سوال بعدی در مورد نحوه درآمدزائی این دو باشگاه بود: هنوز مشخص نیست سرمایهگذاران چگونه با این گونه دخل و خرج این دو باشگاه علاقهمند به سرمایهگذاری در این دو باشگاه باشند؟ هنگامی كه بدیهیترین منابع درآمد هر باشگاه ورزشی چون كنترل بر نحوه بلیط فروشی و قوانین كپیرایت و حق پخش تلویزیونی از باشگاههای ما دریغ میشود آیا میتوان جواب قانعکننده برای سهامداران بالقوه كه علاقمند هستند در این بازار سرمایهگذاری كنند، داشت؟
استدلال میشود که شاید با تغییر مدیریت مصرفگرای دولتی كه همه چیز را از دولت میخواهد و چون بخش خصوصی نیست كه دخل و خرج برایش مهم باشد بتوان به آینده امیدوار بود، اما اعلام این مسئله كه تنها بین 5 تا 10 % سهام این دو باشگاه در فرابورس واگذار میشود و بقیه سهام به صورت بلوكی در آینده نزدیك به بازار بورس میآید مسئله را پیچیده كرد. خصوصا آن كه همه میدانیم سهام بلوكی كاملا با مفهوم خرید سهام توسط مردم وشعارهای واگذاری سهام به مردم فرق دارد. در بازار سهام كسانی قادر به خرید سهام بلوك هستند كه دارای سرمایههای فراوان هستند. اینها عمدتا شركتهای شبهدولتی و یا افرادی هستند چون حسین هدایتی و یا گروههائی كه خرید سهام تیم راه آهن را تقبل كردند.
در مورد حسین هدایتی شاهد بودیم كه او با هر نوسانی تصمیمش عوض میشود گاه میخواهد تیمداری كند یا این كه نكند. سرنوشت تیم استیل آذین تهران را كه بخاطر داریم؟ و حالا خبر میرسد كه باشگاههای ملوان و گهر دورود هم با بلاتكلیفی تك سرمایهگذار چون هدایتی برای ادامه و یا توقف سرمایهگذاری مواجه است؟
این كه گفته میشود هدایتی برای این كه علاقهمند به فوتبال است دست به این سرمایهگذاری میزند همواره مورد تردید بوده است اما بر فرض این كه این ادعا صحیح باشد آیا باید بپذیریم افراد دیگری از سر علاقه وارد فوتبال شوند و به یك باره آن را ترك كنند؟ و از سوی دیگر در میان این همهمهی واگذاری سهام به مردم چه حكایتیست؟ مردمی كه نمیدانند 90% باقیماندهی سهام که به طور بلوکی تحویل میشود، متعلق به چه كسی خواهد بود؟ و اینکه آنها چگونه میتوانند در این 10% (شاید) سرمایهگذاری كنند؟ و بعلاوه این مردم بعنوان كسانی كه میخواهند در این امر سرمایهگذاری شركت كنند آیا نباید از متولیان سهام پرسید تكلیف بدهیهای دو باشگاه پرسپولیس و استقلال كه سر به فلك میكشد بر عهده چه كسانی غیر ازسهامداران آینده خواهد بود؟
از آینده سخن گفتیم وقتی مردم تنها میتوانند در 10% مدیریت حضور داشته باشند و بقیه سهام به احتمال زیاد به شركتهای نیمهدولتی و یا افراد «متولی» چون حسین هدایتیها واگذار میشود كه روزی به دنبال ساختن استیل آذین قطب سوم هستند و حالا میبینیم با گهر دورود و ملوان هم ممكن است همان گونه رفتار كنند، چگونه اطمینان داشته باشند؟
به نظر میرسد بازی سهام دو باشگاه استقلال و پرسپولیس همچنان در حد یك بازی و واگذاری آن به مردم به طور حتم یك شوخی بزرگ است وقتی میاندیشیم که این دو باشگاه با یك ملك 30 میلیارد تومانی بیلان مثبت بهدست میآورند؟
رای واگذاری سهام 5 تا 10 در صد این دو باشگاه شاید وقت دیگری هست پس بهتر است به این حكایتها نیاندیشیم و بگوئیم این دو باشگاه مدتهای زیادی باید به دور خود بچرخند و مالكیتهای بخش خصوصی وجود ندارد و مهمتر از همه اینکه وقتی فوتبال در این دیار تنها هزینه دارد چگونه میتوان از واژههای سهامی كردن آنها صحبت كرد؟ آیا نمیتوان گفت كه خصوصیسازی رویائی بوده كه امروز به كابوسی تبدیل شده است؟
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 18:38 توسط تورج عاطف
|