سالها از آن روزي مي گذرد كه شاهين بزرگ دكتر اكرامي بعلت آن كه تيم مردمي و در مقابل در بار سلطنتي بود از گردونه خارج شد و بعد چند سالي ديگر گذشت تا  پيكاني  ساخته شد و بعد پيكان تبديل به پرسپوليس و جانشين شاهين شد و همه طرفداران شاهين محبوب رو به سمت پرسپوليس آوردند و مرداني چون بهزادي و كلاني و اصلي و جاسميان و دهداري و محراب شاهرخي ...  همان شاهينهائي بودند كه پرسپوليسي شدند و ماندند و  آن گونه از دنيارفتند پس از انقلاب هنگامي كه تيم شهباز مجددا تبديل به شاهين شد تلخ ترين اتفاق براي شاهيني ها جدال شاهين و پرسپوليس بود شايد هيچ كدام از آنها فينال بازيهاي جام باشگاههاي تهران كه در سال 65 به صورت  حذفي برگزار مي شد را از ياد نمي برد كه در جدالي نفس گير پرسپوليس توانست شاهين را ببرد و چشمهاي طرفداران شاهين يكي گريان و يكي خندان شد سالها گذشت شاهين از باشگاههاي  ايران تقريبا رفت شاهين اهواز با مرداني چون فرزاد آهك پور ديگر زاده نشد كه پرسپوليس را در جام حذفي گل باران كند و باز چشمها را گريان و خندان نمايد ولي شب گذشته پس از سالها شاهين بار ديگر در مقابل پرسپوليس آمد اين شاهين از ديار رئيس علي دلواري آمده بود همان شير مردي  رهبر دليران تنگستان كه در بوشهر عليه استعمار و استحمار انگلستان و كساني كه ايران را براي منافع خود دوست دارند دليرانه  جنگيد و فرياد آزادي و استقلال ايران و ايراني را زد آري پسران ياوري كه خود او نيز يك شاهيني قديمي است با همان شجاعتي به ميدان آمدند كه از پسران بوشهر و پسران شاهين و دليران تنگستان  انتظار مي رفت اين شاهين همان تيم گارد و شاهين  دهداري  بود باز پيراهن سفيد و شورت سياه و جوراب سفيد با علامت شاهين سياه كه نشان از اقتدار داشت پسراني چون احمد پوري  و بازياري  گل زدند و روشنگر ياد آور عزيز اصلي شد آري اين تيم شاهين همان تيم مردمي شد حتي اگر گزارشگر بي توجه بازي بخواهد آنها را با الفاظي برنجاند و بگويد كه آنها در هفته پنجم جز كانديداي سقوط از ليگ 34 هفته اي هستند  خياباني بي توجه مي پرسيد " اگر پرسپوليس نتواند شاهين را ببرد چه تيم ديگري را بايد ببرد ؟" اما همه مي دانند كه او گزاف مي گفت شاهين سالها قهرمان و در دل مردم بود بر خلاف تيم پرسپوليس كه گوئي ديگر قرار نيست در دلها باشد پرسپوليس انصاري فرد  همان پرسپوليس دهداري و امير آصفي نيست پرسپوليس انصاري فرد تنها لباس پرسپوليس را دارد كه اگر اين گونه نبود جايگاه مرداني نبود كه در عرصه  بازي اين گونه ترسو و مغرور و بي توجه بازي مي كردند پرسپوليس  انصاري فرد نشان داد كه چرا ديگر پرسپوليس و از نوادگان شاهين بزرگ نيست چه كسي پيراهن عزيز اصلي و  هادي طاووسي وبهرام مودت و وازگن صفريان بهروز سلطاني و احمد رضا عابد زاده را بر قامت اين جوان مغرور و ناكار آمد يعني معمار زاده دوخته است ؟چرا پرسپوليسي كه برادران وطن خواه و كاشاني و  محراب شاهرخي و پنجعلي و نادر محمد خاني و افشين پيرواني و...را داشت حالا دفاعي چنين سر در گم دارد ؟ كجا است ابراهيم آشتياني  و مهدي مهدوي كيا كه ببيند جانشين او در سمت راست دفاعي چگونه بازي مي كند ؟ جايگزين مجتبي محرمي را در چپ ديديد؟چه كسي اين پست را به اوداد؟ ميانه زمين را ديديد؟ اينجا روزگاري پروين و قليچ خاني و درخشان و عربشاهي و  ..بوده اند وحالا ... خط حمله پرسپوليس را ديديد؟ كجا است ايرانپاك و بهزادي و كلاني و عزيزي و ايرج سليماني و محمد خاني و فتح آبادي و كريم باوي وپيوس و دائي؟ اين پرسپوليس است ؟ كجاست غيرت وجنگيد تا آخرين نفس براي عاشقان تيم شاهين و پرسپوليس مي جنگيد ؟ براي جستجوي اين روحيه بايد به پيراهن سفيد شاهين چشم مي دوختيم  همان پيراهني كه از ديار دليران تنگستان  آمده بود پسران  و نوادگان رئيس علي دلواري كه تيم سازمان و استاديوم صد هزار نفري و شصت هزار تماشاچي و ميليونها طرفدار سرخ را گريان چشم كردند پسران دلاوري كه در فوتبال از نسل دهداري و محراب شاهرخي و ايرانپاك ومحرمي ... بودند آفرين بر شاهيني كه شاهين ماند و دلير تنگستاني ماند  و تاسف بر پرسپوليسي كه ديگر پرسپوليس نيست نامش را پيروزي گذاشته اند اما پيروز نيست

 

tourajatef@hotmail.com