جامعه شناسی فوتبال ایران

جامعه شناسي فوتبال ما

حكايت فوتبال در سر زمين ايران قصه عشق و علاقه به توپ و و يك زمين مستطيلي شكل چمن و دو دروازه و دغدغه هاي 22 مرد داخل ميدان براي فتح دروازه ها نبوده و  نيست  و يا قصه  بازيچه چند ملوان و دريانورد كه در پي ماجراجوئي سر از آبهاي ايران در آوردند هم نمي تواند باشد  فوتبال در ايران ريشه هاي اجتماعي فراواني دارد كه شايد مهمترين آن استفاده ابزاري بعنوان حربه اي جهت سلحشوري و مبارزه و حتي در پاره اي از مواقع انسجام ملي بوده است  فوتبال هيچگاه ورزش غريبه ها شمرده نمي شد فوتبال در اين ديار براي مردم يك بازي هم نبود آنها با فوتبال زندگي كردند هنوز عاشقان قديمي فوتبال ايران بخاطر داشته باشند كه در روز 29 ارديبهشت سال 1347 چه قصه اي در تهران و ورزشگاه امجديه آن روزگار رخ داد در آن روز فينال بين دو تيم اسرائيل و ايران بر گزار شد قبل از بازي اعلام شده بود القانيان كه  يكي از تاجرهاي معروف و  يهودي  بود تمامي بليط هاي مسابقه را از قبل خريداري كرده است و قرار است تمامي عوامل او در هنگام مسابقه در ورزشگاه حاضر بوده و اسرائيل را تشويق كنند با انتشار اين شايعه سيل جميعت به سوي ورزشگاه امجديه آن روزگار به راه  افتاد و سر انجام در هاي ورزشگاه به روي مردم باز شد  و در يك بازي حماسي تيم ملي ايران توانست با گلهاي همايون بهزادي و پرويز قليچ خاني بازي را برده و يراي اولين بار قهرمان جام ملتهاي آسيا شده و صفحه زريني براي فوتبال ايران گشوده شود ناظران آن مسابقه اعلام مي دارند كه در طي مسابقه جو عمومي به شدت بر عيله تيم اسرائيل بوده و بنا بر برخي از گزارشهاي تاييد نشده پرچم اسرائيل در آن روز به آتش كشيده مي شود همين قصه در بازيهاي آسيائي 1974 تهران رخ مي دهد در آن سري از مسابقات بسياري از كشورهاي عربي بعلت حضور اسرائيل اين مسابقات را تحريم كردند اما حكايت اصلي  در اين بود كه بار ديگر فينال بازي فوتبال اين دوره رقابتها بين تيمهاي اسرائيل و ايران بود و ايران در صورت پيروزي بر اسرائيل مي توانست نه تنها قهرماني رقابتهاي فوتبال را بدست آورد بلكه در جدول رده بندي مسابقات نايب قهرمان شود كه اين اتفاق رخ مي دهد و جميعتي كه با شعارها ي خود توان عصبي تيم اسرائيلي را به شدت پايين آورده بودند باعث مي شوند كه آنها يك گل به خود زده و ايران بازي را ببرد پس از اين بازيها بود كه اسرائيل براي هميشه از رقابتهاي آسيائي كنار كشيد و قرار شد اين كشور بازيهاي خود را در گروه بندي اروپائي انجام دهد آري فوتبال ما با حكايت سلحشوري پا به ميدان گذاشت به تاريخچه اين ورزش پر داخته ايم و ديديم كه چگونه كارمندان سفارت انگليس اين ورزش را به ميدان آوردند و بعد هم چند فرزند برومند ايراني  چون استاد حسين صدقياني به عشق معرفي اين ورزش آن را به ايران آوردند اما حكايت اصلي فوتبال از روزي شروع شد كه در رژيم سلطنتي گذشته تيمي به نام تاج و به رهبري تيمسار محبوب دربار يعني  خسرواني تشكيل شد و در مقابلش تيمي به ميدان آمد كه هسته تشكيل دهنده آن گروهي از جوانان تحصيل كرده و فرنگ رفته و عاشق دموكراسي بود و نام شاهين بر تيم خود نهادند و چنين بود كه عشق آغاز شد عشقي كه يك ملت به فوتبال دادند تا حرفهاي خود را در قالب فوتبال بزنند و اين در لفاقه حرف زدن ريشه اصلي فرهنگ ايراني است مورخان مي گويند كه ايرانيان  در مقابل حاكماني كه با جنگ و نفرت بر اين ديار حكومت كردند با حربه لفافه كه مي توانست طعنه و شعر و لطيفه باشد بيشتر مبارزه كرده تا با اسلحه و غيرت و دلاوري و مبارزه اي كه اصطلاحا به آن نبرد رو در رو نام نهاده اند  و چنين بود كه نخست ورزش باستاني را داشتند در تاريخ آمده است كه ايرانيان پس از هجوم اعراب حق حمل سلاح را نداشتند و آنها براي اين كه روحيه جنگاوري را از ياد نبرند از ورزش بهره جستند و شروع به ساختن ادواتي كردند كه شباهت زيادي به سلاح هاي جنگي داشت ميل و گرز و كباده  وسايلي بودند كه مي توانستند  ايرانياني كه در خشم فروخفته بودند را با شجاعت و غرور و غيرتشان آشتي دهد و چنين بود كه اولين قصه استفاده ابزاري از ورزش جهت نمايش وطن پرستي و مبارزه با سلطه جويان روايت شد بعد ها فوتبال هم چنين آوردگاهي را تجربه كرد  كه داستان شاهين و تاج يكي از آنها بود قصه شاهين  حكايت عشق مردمي را داشت كه مي خواستند بيشتر بفهمند در مكتبي كه دكتر اكرامي پايه گزار آن بود اخلاق و تحصيلات  حرف اول را مي زد اخلاق  را دكتر اكرامي و برومند و ديگر بزرگان آن روزگار شاهين در سه واژه پندار نيك و گفتار نيك و كردار نيك كه اساس فرهنگ اصيل ايراني است به شدت و عشق تبليغ مي كردند حكايت شاهين اين گونه بود كه بازيكني كه در رفتار و تحصيل بد گونه عمل مي كرد نمي توانست پيراهن سپيد شاهين را بپوشاند در شاهين هدف نخست قهرماني همراه با خصوصيات  انساني بود  كه اين روزها در جهان فوتبال به نام بازي جوانمردانه (fair play) مشهور شده است و چنين بود كه بسياري از شاگردان مكتب شاهين خود بدعت گذار مكاتب انساني فوتبال شده اند كه شايد در راس آنها بايد به زنده ياد پرويز دهداري اشاره داشت كه در فوتبال ايران به نام معلم اخلاق شناخته شده است خاطره اي  از او به صورت مستند وجود دارد كه در يكي از بازي هاي تيم ملي كه در برابر تيم نپال انجام مي شد  تيم او   همه تعويض هاي خود را انجام داده بود كه متوجه مي شود يكي از بازيكنان تيم ملي فوتبال ايران با حركات تكنيكي  مشغول تحقير حريف نپالي خود است  كه دهداري او را از زمين بيرون مي آورد و حاضر مي شود كه بازي را با 10 بازيكن به پايان ببرد زيرا معتقد است كه  فوتبال بازي جوانمردانه اي است براي در ك بهتر دهداري كه از شاگردان بر جسته مكتب شاهين است بد نيست نگاهي به آغاز پيدايش تيم شاهين بيافكنيم   شاهين از دفتري در ورزشگاه امجديه سابق و شيرودي فعلي كار خود را آغاز كرد  بازيكنان شاهين  از مدارس تهران و بعد ها از شهرستانها خصوصا استان خوزستان انتخاب مي شدند  و هدف بنيانگزاران شاهين تعليم صحيح فوتبال در دهه هاي  50 و 60 ميلادي به نوجوانان آن روزگار بود شاهيني ها اعتقادي  تنها به طبيعي ياد گرفتن بازي فوتبال نداشته و با چاپ جزوه و تدريس  آن به بازيكنان فوتبال را به صورت آكادميك متداول كرد اين جزوه براي نخستين بار با ستفاده از منابع جهاني تدوين شده بود و در تاريخ فوتبال ما نقل شده است كه در نخستين  نشريه ورزشي ايران يعني " نيرو و راستي " نوشتند كه " شاهيني ها " از روي كتاب توپ مي زنند  و گوئي بحث آكادميك كردن مربيگري در ايران همواره با  طعنه و شوخي همراه بوده است  اما اين تمرينات و تداوم آنقدر ادامه يافت تا اين كه همگان متفق القول گفتند كه "شاهيني ها به گونه اي ديگر فوتبال بازي مي كنند "آن روز ها فوتبال در تهران چندان طرفدار نداشت و تنها جوانان براي تماشاي فوتبال به استاديوم ها  مي رفتند و اولين باشگاه هاي تهران عبارت بودند از دارائي –سرباز- بانك ملي –شرق- تهران جوان-شعاع – آرارات – شاهين و دو يا سه تيم ديگر اما مهمترين اتفاق چند سال بعد رخ داد و باشگاه دوچرخه سواران ظاهر شد كه تيم فوتبالش معروف به تاج شد  و پيدايش اين تيم اساس حركاتهاي سياسي بي شماري در آينده فوتبال ايران شد تاج را تيمي متعلق به رژيم سلطنتي مي دانستند و تيم شاهين هم متعلق به تيم دانشجويان و روشنفكراني بود كه عملا با رژيم سلطنت مشكل داشتند و چنين شد كه مسابقه تاج و شاهين تبديل به نبردي چون ال كلاسيكو اسپانيا يعني نبرد رئال مادريد  يعني تيم پادشاه اسپانيا و جدائي طلبان  ايالات كاتالان شد اما به واقع اين چنين نبود بلكه تنها فوتبال عاملي شده بود كه فرياد هاي سر كوب شده  بتواند به گونه اي ديگر فرياد زند و اين فرياد ها ادامه داشت تا روزشانزدهم تير ماه 1346 كه شاهين آخرين بازي خود در برابر تهران جوان را برگزار كرد  و در آن بازي در حاليكه يك به صفر عقب بوده و بك راست معروفش يعني آشتياني از بازي اخراج شده بود بازي را با نتيجه 3- 1 مي برد اما ناسزاگوئي عده اي از تماشاگران به تيمها و بازيكنان و سر انجام به مقام هاي وقت باعث مي شود كه پروانه شاهين لغو شود و اين حكايت شاهين  تبديل به مقدمه اي براي فوتبال سياسي مي شود سالها از قصه شاهين گذشت بعدها تيم ديگري در اين ديار به وجود آمد كه پرسپوليس بود نمي دانيم كه چگونه  جامعه شناسي  فوتبال ايراني خيلي زود دست به كار مي شود و تيم ديگري را براي شعارهاي  خود انتخاب مي كند اما به واقع بايد بگوئيم كه حكايت اين نگرش به فوتبال افراطي بوده است زيرا در بين بازيكنان و مربيان و حتي مديران باشگاه تاج بسيار حضور داشتند كه از فرزندان طبقه پايين و زحمتكش و حتي رنج ديده از حكومت بودند اما  اسم تاج ملعبه اي بود كه مي توانست عوام را به سوي خود بكشاند و افسوي كه عوام زدگي در بسياري از مسائل فوتبال ما وجود داشت بعدها  فوتبال كمتر جنبه سياسي داشت تا اين كه سر انجام در ميانه راه  ششمين دوره مسابقات سراسري ليگ فوتبال ايران كه به نام جام تخت جمشيد خوانده مي شد فوتبال ايران هم دستخوش  حركات واقع در جامعه  يعني انقلاب  ايران شد   پس از انقلاب فوتبال ايران در سه مقطع با سه تفكر مختلف پيگيري شد مقطع اول مربوط به سالهاي دهه 60 تا نخستين سالهاي دهه 70 و مقطع دوم  سالهاي اوايل 70 تا اوايل 80  و مقطع  سوم كه از اواخر سالهاي 80 تا به امروز است بايد گفت كه در مقطع اول فوتبال دچار دستخوش تغييرات جامعه شده بود جامعه اي پرشور و انقلابي در فوتبال هم رد پاي خود را گذاشت در آن سالها آرمان گرائي يك ملت پس از انقلاب شور و شوق و تعصب و پاكي را به فوتبال مي داد طرفداري از تيمها به شدت پرشور تر بود و بحران هاي اقتصادي و وقوع جنگ و تعطيلي بسياري از مراكز تفريحي  ديگر باعث شد كه فوتبال در مركز توجه باشد شايد بسياري از فوتبال دوستان   اين روزهاي فوتبال ما باور نكنند كه  در اواسط دهه 60 براي ديدن بازيهاي باشگاهي تهران هر ورزشگاه مملو از جميعت مي شد و در بازي استقلال و پرسپوليس  جميعتي نزديك به 120 هزار تن در ورزشگاه حضور داشتند به گونه اي كه حتي روي پيست دووميداني هم مردم نشستند  در آن سالها مسابقات فوتبال نشانه هاي آشكاري از انرژي بي كراني داشت كه در جامعه به صورت سر گردان مي چر خيد  و چنين بود كه حس هاي بزرگ در وجود ملت ايران بود شايد مهمترين اتفاق از اين نوع فوران احساسات مربوط به بازيهاي جام ملتهاي آسيا 1980 كويت مي شد كه تيم ملي ايران علي رغم اين كه خبر داشت به كشور ايران حمله شده است بازيهاي را تا آخرين روز ادامه داد و با كسب مقام سومي در خاك كويت كه از هم پيمانان عراق در جنگ  بود سعي كرد كه خاك ريز اول را از آنجا آغاز كند در دهه 60 نه پولي وجود داشت و نه امكاناتي براي  يكي از بهترين نسل هاي فوتبال ايران بود در آن سالها فوتبال آماتور ايران بيش از هر چيز سعي در دادن روحيه سلحشوري داشت و چنين بود كه در هر مسابقه اي بي تمامي نيرو مي گذاشتند و در اين بين بازيكنان فوتبال ايران خصوصا دو تيم باشگاهي مشهور پايتخت به گونه سخت شبيه اساطير فوتبال ايران بودند و به هيچ عنوان نمي توانستند تصور كنند كه آنها تنها بازيكنان فوتبال هستند بايد گفت بسياري از آنها بسيار با استعداد بودند  اما سالهاي جنگ و بي تجربگي مديران جوان باعث شد كه دهه 80 ميلادي براي فوتبال ايران چندان  پر بار نباشد  هر چند كه در همان دوران هم كارهاي بزرگي صورت گرفت كه شايد مهمترين آنها پرورش يك نسل تاريخي براي فوتبال ايران بود در اواسط دهه 80 ميلادي مردي سكان دار پست سر مربيگري تيم ملي ايران شد كه از قبل هم  نماد انسانيت و تلاش و كوشش  و صد البته پاكي بود از  پرويز دهداري سخن مي گويم كه در فوتبال ايران به نام استاد اخلاق شناخته مي شد او در اواسط دهه 80 در حالي  بعنوان سر مربي تيم ملي بزرگسالان ايران انتخاب شد كه وضعيت اقتصادي ايران در شرايط بسيار بدي بود خوب به ياد دارم كه در آن روزگار از زبان استاد شنيده بودم كه پاداش بازيكنان تيم ملي كوپن گوشت و ديگر مايحتاج غذائي بود و اردوي تيم ملي بعلت  مسائل مالي در شهري دور دست يعني ميناب برگزار شد  امكانات كم از يك سو و سخت گيري هاي شديد پرويز خان به اصول انضباطي باعث شد ه بود كه بر خي از ستارگان   آن روز گار رو در روي دهداري بايستند و چنين بود كه پس از مسابقات آسيائي 1986 كره جنوبي 14 بازيكن  اصلي تيم ملي ايران از حضور در تيم ملي انصراف دادند اين اتفاق جنجالي در مطبوعات آن روزگار به پا كرد و واكنش پرويز دهداري در قبال اين اعتراض سخنان  معروفش بود كه مي گفت

  • تيم ملي اداره نيست كه هر كسي بخواهد از آن استعفا بدهد اين آقايان بايد صبر مي كردند كه آيا دوباره به تيم ملي دعوت مي شوند و يا خير تا پس از آن اين گونه واكنش مي كردند

علي رغم مخالفت هاي بي شمار و جنجالهاي مطبوعاتي دهداري بدون اين 14 بازيكن كار خود را آغاز كرد سالهاي پاياني جنگ بود و نسل نوجوان انقلابي تبديل به جواناني جوياي نام شده بود و چنين بود كه در فاصله سالهاي 1986 تا 1988 نسلي تازه از تيم ملي بوجود آمد گروهي كه شايد المپيك 1988 را از دست داده و در مسابقات جام ملتهاي آسيا 1988 سوم شدند اما پايه گزار تيمي شدند كه در بازيهاي آسيائي 1990 قهرمان آسيا شدند 

اما قهرماني در مسابقات آسيائي 1990 پكن كه بي شباهت به معجزه نداشت تا حد زيادي اعتماد به نفس را به تيم ما بر گرداند  و  فوتبال ايران باور كرد كه مي تواند بار ديگر به پيروزي بيانديشد سالهاي آغازين پايان جنگ بود و كشور براي سازندگي بسيج مي شد و فوتبال هم بايد اين گونه مي شد از اين رو مشغله ها عوض شد پول وارد فوتبال شد و ديگر حكايت قهرمانان اسطوره اي دهه اول انقلاب رنگ باخت پيروزي در چين باعث شد كه خيلي زود فوتبال از خود بي خود شود و از ياد ببرد كه جوانان دهداري بودند كه به تيمي به رهبري علي پروين كاپيتان تيم ملي فوتبال در جام جهاني 1978 كه در كسوت سر مربي  تيم ملي در  سال 1990 بود ند كمك كردند تا ملت ايران جنگ و شكست و فقر را از ياد ببرد و آرمان گرائي سالهاي اول انقلاب كه ريشه هاي سياسي داشت كمكي چندان به فوتبال ما نكرد و در نتيجه آن نسلي از بهترين هاي فوتبال ما در فاصله سالهاي 1978 تا 1990 به هيچ مقامي نرسيدند اما  نسلي را كه بي ادعا و بي توقع و واقعيت گرا بودند را دهداري پيدا كرد و پروين با آنها به قهرماني آسيا رسيد و از اين دوران  بود كه فوتبال به يك باوري ديگر در اين ديار رسيد چند سالي اين باروري با شك ديده شد و ماحصل آن حذف زود هنگام در مسابقات جام ملتهاي آسيا ژاپن و سقوط وحشتناك در مرحله انتخابي جام جهاني 1994 بود و شايد  در همين سال بود كه باوري براي بوجود آوردن نسلي ديگر در اذهان به وجود آمد كه جرقه اين  مسئله توسط رئيس فدراسيون وقت فوتبال ايران زده شد كه دست به دامان مردي ديگر از مكتب فوتبال يوگوسلاوي شد حقيقتا فوتبال ايران  را به نوعي در بر گرفته از مكتب انگليس مي دانستند اما بايد گفت  در دهه اول فوتبال ما چنين بود و حضور مردي در دهه60 ميلادي به نام رايكوف باعث شد كه مكتب اصلي فوتبال ما رشد كند رايكوف نخست در تيم تاج( استقلال فعلي ) و سپس در تيم ملي بنيان گذار تيمي از جواناني شد كه بعدها هر كدام در فوتبال ما جائي براي خود باز كردند و بيشتر موفقيتهاي تيمهاي ملي ما در دهه 70 ميلادي به واسطه كار و تلاشي بود كه چنين مربي براي فوتبال ما بوجود آورد و چنين بود كه در اواسط دهه  90 تاريخ تكرار شد و استانكو پابلوكوويچ كه سابقه سر مربيگري تيم ملي  كرواسي را نيز داشت به ايران آمد او هم نخست سر مربي تيم ملي فوتبال ما در بازيهاي آُسيائي 1994 شد اما نتايج ضعيف او باعث شد كه نه تنها او كه رئيس فدراسيون فوتبال يعني امير عابديني از فوتبال كنار گذاشته شود  اما شانس با فوتبال ايران يار بود كه امير عابديني همچنان مدير عامل باشگاه پرسپوليس باقي ماند و استانكو را با خود به پرسپوليس برد استانكو در تيم پرسپوليس كار نيمه تمام خود را انجام داد و  نسلي كه از تيم اميد ي كه موفق نشده بود به بازيهاي  المپيك 1992 بارسلونا صعود كند به همراه ستاره هاي تازه به بار نشسته نظير علي دائي را در اختيار بگيرد و تيمي را بسازد كه بعد ها در بازيهاي جام ملتهاي آسيا 1996 جرقه هائي بزند و سر انجام قفل 20 سال عدم حضور در جام جهاني را بشكند و در ديداري تماشائي  در ملبورن استراليا با تساوي در برابر تيم اين كشور به جام جهاني 1998 صعود كند  و اين آغاز حضور پر رنگ تر فوتبال همراه با سر مايه گزاري ها و صد البته فساد هاي مالي بي كران  در عرصه ورزش ما شد فوتبالي كه داعيه حرفه اي بودن را سر داد و در سال 2001 حكايت ليگ حرفه اي كليد خورد اما در ميان آشفته بازار ليگي كه از حرفه اي بودن تنها  شماره هاي فرنگي پشت پيراهن ها را  يدك مي كشيد و فساد مالي پشت پرده اي چون ليگهاي حرفه اي مشهور( البته از بعد فساد ) چون ليگهاي تايلند   و اندونزي و در آسيا و ايتاليا و يونان در اروپا را داشت  و ديگر هيچ نبود بیش  از یک دهه  اين ليگ برگزار شد  كه هر سال دريغ از سال گذشته بود صورتهاي مالي باشگاه ها هر روز آمار وحشتناكي را نشان مي داد و سازندگي در فوتبال وجود نداشت كه مردمي كه در حدود دو دهه پيش به عشق پديده ها به ورزشگاه ها مي آمدند را دو باره با فوتبال آشتي دهد و حواشي چون دو پينگ و تباني و فساد مالي و اخلاقي كار را به جائي كشاند كه فوتبال ما شاهد بود كه بازيكنان مشهور سابقش چون فنوني زاده و محرمي و برومند  و شاهين بياني  به چنگال ديو اعتياد افتادند و بازيكني چون علي اكبريان بعنوان قاچاقچي  در زندان به سر برد و ستاره دهه 60 سرخها يعني ناصر محمد خاني  عامل بزرگترين رسوائي اخلاقي را بوجود آورد آري جامعه شناسي فوتبال ايران وقتي از اسطوره ها به نتيجه نرسيد چون هميشه خود اسطوره هايش  خود را شكست جامعه فوتبال ايران نتوانست از توهم بيرون بيايد و متوجه شود همه افتخاراتي را كه كسب كرده ماحصل سرمايه گزاري هاي كهن بوده و نياز به سر مايه گزاري ها بيشتر است  و اين سر مايه گزاري نياز به مديريت و برنامه ريزي دارد اما كسي گوشش به اين حرفها نبود فوتبالي كه سياسي باشد به نتيجه نمي رسد حتي اگر چون تيم ايتاليا 1934 و 1938  موسيليني و يا آرژانتين 1978 به قهرماني جام جهاني هم برسد

    امروز فوتبال ايران عوض شده است حتی اگر پس از ملبورن توانسته باشیم سه دوره دیگر به جام جهانی صعود کنیم  . بايد گفت فوتبال ما  حكايت عجيبي چون زرافه را دارد كه يكي آن را بخاطر قد بلندش شتر  و ديگري بخاطر صورتش گاو و آن غريبه ديگر بخاطر پوستش پلنگ نام نهاد فوتبال ما به سادگي يك ورزش چون فوتبال  پيش از انقلاب نيست و حالت  اسطوره اي سالهاي اول انقلاب هم ندارد و آن گونه جدي هم گرفته مي شود فوتبال ما حتي عرصه قدرت نمائي بالائي هم چون فوتبال  دهه هاي دوم  تا آغاز دهه سوم انقلاب هم ندارد كه عاملي مهم براي تحت تاثير قرار دادن مردم را داشت فوتبال ما مجموعه اي از هر سه اينها است هنوز عده اي محدود دنبال پاكي آن مي گردند و براي برخي ارزشهاي به زير خاك رفته چون ارزش پيراهن همچنان گفتني است اما بيشتر مردم فوتبال را عاملي  ناهنجار در اين ديار مي شناسند و منتظرند كه  ققنوس فوتبال ايران باز هم از زير خاكسترها نوزادي ديگر را متولد كند به انتظار مي نشينيم .