روز و روزگاري با پرسپوليس
مثلي است معروف كه مي گويد شرقي ها به گذشته دلخوشند و آفريقائي ها به حال زندگي مي كنند و غربي ها چشم به آينده دارند و گوئي اين حكايت تمام نشدني انديشه ها بايد كه همچنان ادامه داشته باشد تيم پرسپوليس چون نامش حالا تنها دلخوشي هايش مربوط به گذشته است در روزگاري كه پرسپوليس خود پرسپوليس بود و تيمي فارغ از ناكار آمديهاي مديريت و اقتصاد دولتي به روند پرشكوه خود ادامه مي داد امروز ديگر نمي گوئيم كه پرسپوليس باخته است و به گونه اي و از بعد نوستالژي نوع مردمان شرق دلخوش مي كنيم كه شاهين برده است آري شاهين نيز تيم پرسپوليسيها است مي بينيد انديشيدن چنين هم براي خود عالمي دارد امروز مي توانيم تمام تقصير ها را به گردن علي دائي بياندازيم بايد گفت كه علي دائي در اين باخت مقصر است و نمي توانيم حضور كم او در پرسپوليس را عاملي براي توجيه اين باخت بدانيم علي دائي تا چند ماه پيش سرمربي تيم ملي ايران بود پس بازيكنان خود را بخوبي مي شناسد و مي داند مرداني چون خليلي و آرفي و حيدري و محمد و كلاه كج و .. بازيكنان كوچكي نيستند او به جو فوتبال ايران آشنا است و اين گونه نيست كه نداند تيمهاي شهرستاني در مقابل قرمز و آبي چگونه بازي مي كنند از سوي ديگر او محمود ياوري هم مي شناسد و مي داند او سر سخت و قوي و با روحيه است و هيچگاه خود را بازنده نمي داند پس نمي توان گفت كه اين باخت را نمي توان به گردن دائي انداخت از سوي ديگر دائي اشتباهات فاحشي در چيدمان تيمش داشت او در بازي با ذوب آهن متوجه شد كه بازيكني چون مجتبي شيري بسيار بهتر از سپهر حيدري و باقري ها و نوروزي بهتر از آرفي مي تواند به كمك او آيند اما هيچ كس نمي داند به چه دليل او اين بازيكنان را نيمكت نشين كرد از سوي ديگر او به يك باره چند تغيير در تيمي داد كه در مقابل ذوب آهن خوب بازي كرد و اين اشتباهي نابخشودني از سوي او است از سوي ديگر انگشت اتهام ديگري رو به سمت او است و آن اين است كه عابد زاده را آن گونه بيرون كردند تا تيم ارتقا در دروازه بگيرد اما همه ديديم كه معمارزاده دوران يحيوي بدتر از دوران با عابد زاده است و اين كل ماجرا نيست از حبيب كاشاني مي پرسيم آيا اين همان شوكي است كه قرار بود به پرسپوليس وارد آيد ؟ شما مي گفتيد تيم با كرانچارخوب بازي نمي كند اما در كدام بازي پرسپوليس اين گونه با كرانچار بازي كرد كه با دائي كرده است ؟ بحث فقط بعد نتيجه نيست بلكه روند حركتي تيم نشان مي دهد كه شوك تغيير مربي اين تيم را كند تر و خسته تر و بي انگيزه تر كرده است ؟ و اين داستان تمامي نداردو باز انگشت خود را به سمت عباس انصاري فرد مي بريم كسي كه باعث شد وينگادا از پرسپوليس برود مي پرسيم وينگادا اگر مربي بدي بود پس چرا امروز در يكي از بهترين فوتبالهاي آسيا يعني كره جنوبي مشغول مربيگري است ؟ چرا بايد پرسپوليس را شما در پايان فصل خالي از بازيكن بكنيد و مجبور شويد تيمي با 18 بازيكن جديد به ميدان بفرستيد ؟ مي پرسيم در كدام بعد تياگو از پتروويچ بهتر بود ؟ چرا نوري و مازيار زارع بايد مي رفتند ؟و باز عقب تر مي رويم از مصطفوي مي پرسيم به چه دليل قطبي آورد و بعد در ازاي فرار او سكوت كرد ؟ و به چه دليل هيچگاه به مصطفي دنيزلي پيشنهاد قابل قبولي ارائه نشد ؟چرا تيمي كه با آن هزينه بسته شد نتيجه نگرفت ؟از آقاي كاشاني مي پرسيم چرا مصطفي دنيزلي را براحتي از دست داده و به دنبال استيلي و قطبي رفتيد كه در پرسپوليس تجربه اندوزي كنند ؟ و از مديران پرسپوليس و خصوصا سازمان تربيت بدني مي پرسيم تا به كي بايد اين تيم چوب دولتي بودن خود را بخورد ؟ مرداني كه از سوي سازمان تربيت بدني براي تيم پرسپوليس آمده اند تا به حال چه گلي بر سر اين تيم زده اند ؟ پرسپوليس را به جائي رسانده ايم كه براحتي 4 گل از شاهين بوشهر كه تا فصل پيش در ليگ يك بازي مي كرده بخورد و تازه چند گل هم از روي غفلت و بي تجربگي شاهينيها نخورد حديث بامزه اين قضيه اينجا است كه افشين پيرواني كه خود روزگاري سرمربي و كمك مربي اين تيم بوده و امروز كارشناس تلويزيون است مي گويد علت ضعف پرسپوليس در شهرستانها اين است كه تيمهاي رو به رو در مقابل اين تيمها با انگيزه ظاهر مي شوند ! آيا نبايد از پيرواني پرسيد چرا تيم پرسپوليس در شهرستان و تهران انگيزه ندارد ؟ چرا بايد آنقدر شجاعت و انگيزه و شخصيت تيمي سرخهاي تهران كه روزگاري به آنها ارتش سرخ مي گفتند تا اين اندازه پايين باشد ؟ براستي بر سر پرسپوليس و شاهين تهران چه آمد ؟ نگاهي كه به بازيكنان شاهين بوشهر مي كرديم ناخود آگاه به ياد شاهين دكتر اكرامي و گاردو شاهين آبادان پرويز دهداري مي افتيم و مي گفتيم آن شجاعت و انگيزه و عشق به پيراهني كه در وجود فرزندان خلف رئيس علي دلواري بوشهري وجود دارد به چه علت در وجود كساني كه پيراهن شاهين و پرسپوليس سابق و پيروزي فعلي را بر تن دارد هيچگاه نيست امروز اشكهاي فرزندان عاشق شاهين و پرسپوليس را چه كساني پاك مي كنند ؟ چرا تيم پرسپوليس نمي تواند چون فرزندان خلف شاهين بزرگ يعني شاهين بوشهر با شجاعت و با برنامه و قوي بازي كند ؟فوتبال دولتي تا به كي مي خواهد كه پيكر نحيف باشگاهي كه روزگاري ارتش سرخ نام داشت را با ندانم كاري و بي مديريتي تازيانه زند ؟امروز عاشقان واقعي پرسپوليس چشمهاي گريان باب سقوط تمامي عظمت تيم پرسپوليس تاريخ را دارند و از سوي ديگر لبهاي خنداني دارند كه هنوز شاهيني وجود دارد كه چنين شجاع و با انگيزه و با جواناني احمد پوري و كياني و حميدي … مي تواند به ياد آورد كه روزگاري در تاريخ شاهين و پرسپوليس بودند كه اين همه مدير و پول دولتي نداشتند اما مي توانستند افتخاراتي كسب كنند كه هنوز هم به آن عاشقان سرخ دلبندند و سخت نا اميد كه با فوتبال دولتي بتوانند به آن دگر بار برسند / /tourajatef@hotmail.com/www.tourajateef.blogfa.com
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۸۸ ساعت 12:3 توسط تورج عاطف
|