پنجره/ تورج عاطف           

     شب همیشه به تمامی شب نیست

چرا که من می‌گویم

چرا که من می‌دانم

که همیشه در اوج غم

یک پنجره باز است

پنجره‌ای روشن

و همیشه هست

" پل الوار "

فوتبال سراسر از نابخردی و ناروا گفتار و زشت کرداری شده است . به بازیکنان میلیاردی  می نگریم که هیچ هنری جز بهانه گیری و ضعف مفرط در تکنیک های ابتدائی بی شمار ندارند  

 مقایسه این بازیکنان با ستارگانی پهنه تاریخ  فوتبالمان رنج بی کران دارد  .

مربیان  گران این روزها هم شباهتی به قدیمی هائی چون عالیجنابان حبیبی ها و رضوی ها و طالبی ها و پور حیدری ها وشاهرخی ها وفکری ها   رنجبر ها و سالیا ها و ابوطالب ها و مهاجرانی ها و  شرفی هاو بهمن صالح نیا ها و روئین دل ها و رجب فرامرزی ها  و ... و در نوع خارجی ها راجرزها و رایکف ها  و.. ندارند که اکثر آنها به هیچ عنوان در قامت یک بزرگتر و استاد و رهبر نبوده و نمایش  تیمهایشان نا امید کننده و الفاظی که به کار می برند عاری از انصاف و ادب و انسانیت بوده و با شاگردانشان یک نقطه مشارکت دارند " بهانه گیری "

در رسانه ها هم دیگر بزرگانی چون اسداللهی و تمرز و لطیف و زاهدی و بهمنش ها .. نیستند و بی  نزاکتی و بی دانشی و نمایشگر زشتی ها وبی خردی بودن بعنوان اصل حضور پذیرفته شده و برای خوشایند شدن  حاضر هستند که رکوردها جعلی هم ثبت بکنند.بر روی سکوها همه سه گانه نابخردی و ناروا کرداری و گفتاری بیداد می کندو فرقی ندارد که به خانواده مربی وبازیکن بدترین درشتی ها را بکنند ویا نمایش بی هویتی و وطن فروشی  دهند

اما در میان این همه تاریکی برایم پنجره ای گشوده شد. عصر پاییزی و در ورزشگاه  پیر شهر و درچند  متری زمین  پر خاطره شماره یک امجدیه در جمع بزرگان و برگزار کنندگان جام زنده یاد یونس شکوری بودم که به میزبانی بزرگمرد فوتبال ایران زمین عباس رضوی  رفتند.

 مردی که  چون روزگار سر مربیگری در برق شیراز و ابومسلم  و استقلال و تیمهای ملی نوجوانان و جوانان ایران گوهر شناس است و قدر گوهر را می داند و مشاور فدراسیون سوئد هستند ولی فوتبال ما همچنان در میدان یکه تازی دلالها است  و این باور کردنی است زیرا کافی است بنگریم به جای هوشنگ دیده بان ها  و کامبیز آتابای ها  چه کسانی  در فدراسیون و برمسند مدیریت باشگاه هانشسته اند و چون رسانه وتماشاچی و بازیکن و مربی جایگاه به کوتوله ها داده شده است . دلتنگی بی شمار است اما همچنان دل چون پل الوار به  پنجره ای می بندیم که شاید روزی باز شود و روشنائی های دانش و  خرد و ادب  دوباره به این دیار بازگردند