پند شهریار به مدیر گردون خودرو / تورج عاطف

محمد رضا زنوزی مدیر باشگاه تراکتور سازی باز هم سخن می گوید . او بی کران می گوید و کمتر می شنود و چنین است که  گفتگوهایش به طنز  شباهت  دارد و شاید به همین دلیل است  که باید ازآنها  در این روزها استقبال کرد زیرا یکی از دلایل بروز کرونا  ضعف سیستم ایمنی است که محرک اصلی آن   استرس است و بی گمان طنز در جهت خلاف آن عمل کند اما  در مورد اظهارات اخیر  تراکتور سازی باید بگوئیم

1/ ایشان می فرمایند که واژه پرسپولیس یونانی است و از این رو معادل فارسی آن پیروزی را انتخاب می کنند و می گویند ! باید بگویم که واژه پرسپولیس به معنی شهر ایرانیان است که ترجمان آن پارسه می شود و اگر قرار است ایشان ترجمه ای  از پرسپولیس بگویند باید  از " پارسه " نه پیروزی استفاده کنند  

2/ حال که ایشان به معادل سازی علاقمند هستند باید بگویم که دو واژه  ماشین و تراکتور  از جائی دور تر از یونان به ایران آمده و فرانسوی هستند و معادلی که برای آنها قرار داده اند خودرو و گردون خودرو است پس چه نیک است که تیمهایشان را خودرو سازی و گردون خودرو سازی  نه  تیراختور یا تراختور   بنامند

3/ محمد رضا نام عربی است که ایشان دارند پس چه خوب است که خیلی سریع به اداره  ثبت احوال مراجعه کنند  نام جدیدی با توجه به احوالشان برگزینند

4/ ایشان می فرمایند که مسابقات مهندسی شده است و تیمهای اول تا سوم مشخص هستند و می پرسیم پس چرا اینقدر خرج باشگاه می کنند و بی شمار بازیکن و شکایت به جان خودشان می خرند ؟ چرا این همه سر مربی عوض می کنند ؟ چرا  بخاطر عدم موفقیت  درواه بان سابقشان را به کذب متهم  به تبانی می کنند اتهامی که امروز  فروزان از آن تبرئه شد

5/ ایشان که امروز مدافع کارلوس کی روش شده اند و ظاهرا معتقدند کارلوس کی روش بخاطر استقلال و پرسپولیس از فوتبال ما تشریف برده اند و حالا مردم ناراحت هستند   چون سظح  فوتبال ایران  با رفتن ایشان پایین آمد نباید پاسخی داشته باشند که چگونه سیل تنزل میزان دانش و شهرت مربیان تراکتور سازی هر روز افزایش پیدا می کنند ؟

و...

 این فوتبال به دست بیگانه ها است و  پر از رجز خوانهائی است که روزگارشان به سر می رسد اما زخمی به فوتبال و باورها می زنند که تا سالها اثر آن باقی خواهد ماند به قول شهریار

جوانی ها رجزخوانی و پیریها پشیمانی است

شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس

آقای زنوزی مدیر گردون خودرو بی گمان دور گردون این گونه نماند