واقعيت يا حقيقت؟

در مباحث روانشناسي مبحثي به نام حقيقت داريم كه امري است غير قابل تغيير و بسياري معتقدند كه يك كامل سخت قابل دسترس است وهيچكس نمي تواند براحتي به آن به طور كامل برسد زيرا هر شخص محدوديتهائي از بعد قضاوت و دانش و… دارد اما واقعيت را در علم روانشناسي به گونه ديگر ترجمه كرد و آن را قضاوت شخصي هر انساني بر شمرده اند و از اين رو است كه گفته اند واقعيتها بي شمار و حقيقت يكي است و به بيان ديگر حقيقت را مجموعه اي از واقعيتها دانستند حكايت فوتبال ما نيز جدا از اين مسئله نيست و بايد مرز و خط تفكيكي بين واقعيتها و حقيقت دانست بعنوان مثال 1

/ حسين كعبي معتقد است كه عادل فردوسي پور به اين علت در حين گزارش استيل آذين و استقلال از او ايراد مي گرفته است زيرا دعوت عادل را براي حضور در برنامه 90 نپذيرفته است اين مسئله يك واقعيت از سوي كعبي تلقي مي شود اما حقيقت چيست ؟آيا حسين كعبي همان حسين كعبي چند سال پيش است كه قرار بود در ليگ برتر انگلستان بازي كند و حتي در ليگ يك آن كشور بازي كرد ؟آيا كعبي در استيل آذين و پرسپوليس زمان قطبي و تيم ملي قطبي و دائي و قلعه نوئي با كعبي پرسپوليس دنيزلي و تيم ملي برانكو فرقي ندارد ؟ حقيقت اين است كه كعبي افت كرده است و به قدري گرفتار حاشيه و غرور است كه حاضر است به منتقدينش هزار برچسب بزند اما نپذيرد كه او ديگر آن بازيكن سريع و كار آمد سالهاي گذشته نيست

2/ همين موضوع در مورد عادل فردوسي پور صداق است جريان آمار گيري او در برنامه 90 به شدت مسئله ساز شده است و اعلام اين كه پرسپوليس محبوب ترين تيم ايران است با واكنش هاي متفاوتي رو به رو شده است اما در آن شب واقعيتي كه با توجه به آن جامعه آماري محدود( از بعد طبقات سني و جنسي و موقعيت جغرافيائي …) بيان شد هرگز نمي تواند معرف كل فضاي جامعه ايران باشد و نبايد براحتي پذيرفت كه پرسپوليس محبوب ترين تيم ايران است و بايد حقيقت را در استاديومها بينيم پرسپوليس سالها است كه محبوبيت خود را به علل مختلف از دست داده است به ياد مي آوريم روزگاري براي بازيهاي اين تيم در ميانه هفته 100000 نفر ورزشگاه آزادي را پر مي كردند و امروز پرسپوليس در كنار استقلال نمي توانند 30% ورزشگاه را از علاقمندانشان حتي در روز تعطيل پر كنند همين داستان در مورد آمارگيريهاي ناقص برنامه 90 در امر محبوب ترين بازيكن تاريخ فوتبال ايران و محبوبيت و يا عدم محبوبيت قطبي هم در برنامه صدق مي كرد و همه واقعيتها در چارچوب آن برنامه را دانسته و متوجه مي شويم كه فردوسي پور هم حقيقت را نگفته است و حقيقت فوتبال ما آن چيزي نيست كه در واقعيتهاي افراد و بر اساس انديشه و سلايق آنها گفته مي شود بيان مي شود

3/ همين قصه را كاظميان هم به نوع ديگر بيان كرد او مي گويد روزگاري ذخيره مرداني چون مهدي مهدوي كيا و مجاهد خضيراوي و پژمان جمشيدي بودم و به آن افتخار مي كردم اما امروز نمي پذيرم ذخيره كساني باشم كه در هنگام حضور من در تيم ملي آنها در محلات بازي مي كردند اين قصه هم واقعيتي از جانب كاظميان است اما حقيقت چيست ؟ بايد گفت حقيقت اين است كه كاظميان قدر خود را ندانست و با مدفون شدن در ليگ كم كيفيت امارات سالهاي زيادي از عمرش را تلف كرد شايد اگر او به موقع مي توانست خود را از گرداب سراب دلارهاي سبزعربها رهائي دهد امروز او ذخيره مرداني چون خلعتبري و شجاعي نبود مرداني كه شايد ديرتر از او به تيم ملي آمدند اما با حقيقت فوتبال كه ميدان تنها متعلق به آماده ترين ها است زودتر رسيدند 4

/صحبت از اين است كه فوتبال ايران افت كرده است و اين واقعيت كه در فوتبال ديگر ستاره هائي چون مهدوي كيا و عزيزي و كريمي … رشد نكرده اند پس فوتبال ايران سقوط كرده است را بسياري گفته اند اما حقيقت چيست ؟ شايد حقيقت را بايد در اتفاقهاي حاشيه فوتبال ايران ديد در فوتبالي كه مي توان بازيكني چون دي كارمو را كه امروز پرنده فروشي در برزيل را دارد را بعنوان بازيكن بين المللي جا زد در فوتبالي كه به امثال بازيكناني چون وسلي و آلوز و رينالدو و… ميليونها پول بي دليل داده مي شود و جوان ايراني را بهر دلاليزم مي سوزانند در فوتبالي كه بازيكنان سخت كوش و شجاعي چون دائي و استيلي و مرفاوي و مدير روستا و .. تبديل به مربيان فاقد شجاعت شده و مرد روزهاي بزرگ نمي توانند باشند آيا ستاره اي مي تواند رشد كند ؟آيا در صورت عدم رشد ستارگان روزي فوتبال ايران مي تواند رشد كند حقيقت اين است ما بازيكن شجاع شايد كم داشته باشيم اما مربيان شجاع اصلا نداريم و … اين قصه واقعيتهاي بر پايه قضاوتها و استدلالهاي شخصي بي شمار و حقيقت سقوط فوتبال ايران نيز متاسفانه شهودي عيان دارد افسوس/ /tourajatef@hotmail.com/www.tourajateef.blogfa.com