حکایت نان بجای آزادی
حکایت هوگو از روزگار امروز فوتبال ما / تورج عاطف
یک صد و پنجاه و هشت سال پیش ویکتور هوگو نویسنده شهیر فرانسوی در شاهکار بی نظیرش " بینوایان " جملات طلائی را نوشت که به اغراق می تواند حال و روز امروز فوتبال ما باشد . این جملات چنین بودند :
"اینجا سرزمینی ست که برای آزادی جنگیدیم ولی حالا برای نان می جنگیم"
قصه فوتبال ما چنین است . امروز جمعی از طرفداران استقلال در جلوی این ساختمان فریاد برای لغو قانون عدم استفاده از خارجی را می زدند روز گذشته هم مدیریت باشگاه پرسپولیس به طرفداران این تیم نوید ! " محرومیت از فصل نقل و انتقال " به سبب عدم پرداخت مطالبات به سرمربی را می داد که بهترین روزها را برای این باشگاه در طی دهه ها ساخته بود
چند هفته پیش هم حکایت محکومیت فوتبال ایران در دادگاهی بود که طرف دیگرش سر مربی اسبق تیم ملی ایران حضور داشت و سخن از پرداخت بیش از شش میلیون یورو به این سرمربی داشت و اینها در حالی است که مسابقات لیگ قهرمانان آسیا را در قطر شاهدیم و می بینیم که چگونه مدیریت و سلامتی در کار و دانش و خدمتگزاری و وطن پرستی و استفاده از شعور بجای شعار و عدم حضور هزار فامیل فساد و تباهی آنها را به عنوان کشوری مترقی و میزبان آینده جام جهانی با ورزشگاه های بی نظیر و امکانات فوق العاده معرفی می کند . به سالهای قبل بر می گردیم . روزگاری قرار بود که کاندیدای جام جهانی 1990 باشیم . همان روزها که بازیهای آسیائی 1974 تهران را با شکوه بسیار برگزار کردیم و جام ملتهای 1976 در تهران برگزار شد و قبل از آن هم در 1968 هم میزبان این جام بودیم . حکایت این روزهای ما چون قصه قرن نوزدهم فرانسه و پس از ان انقلاب کبیر آنها در اواخر قرن هیجدهم میلادی را تداعی می کند و قصه جنگیدن برای آزادی و رفاه و شکوه و افتخار که تبدیل به روایت روزمرگی و تباهی و غم نان شد . امروز فوتبال ما دست به تمنای جنجال است . طرفداران فوتبال باید معترض باشند اما نه برای " استراماچونی " که برای آن که بپرسند بر سر باشگاه داری و مدیریت فوتبال و سرمایه های ما چه آمد ؟ باید بپرسند چرا فوتبال ما اینقدر در سراشیبی تباهی است ؟ باید بپرسند چرا ما باید حسرت پخش بازیها را داشته و قطر میزبان جام جهانی باشد ؟ خواسته های ما چقدر کوچک شده اند . اگر فوتبال ما صاحب داشت و در آمدهایش صرف فساد و سو مدیریت نمی شد دغدغه ما چنین حقیر بود ؟