درد تاریخی  / تورج عاطف                                                  

در تاریخ پر فراز و نشیب ایران زمین دو نقل قول با معنی یکسان وجود دارند که هر دو ی آنها قصه این روزهای ایران زمین است .

نقل قول اول را ارسطو به اسکندر در چگونگی حکمرانی بر سرزمین ایران  چنین کرده است که

«کارهای خرد را به مهتران و کارهای بزرگ را به کهتران بسپار

همین پند را در مورد سلطان سنجر سلجوقی نقل  این گونه شده است که وقتی از او در مورد خرابی روزگار حکمرانی اش پرسیدند چنین می گوید

کارهای بزرگ به مردم خُرد فرمودم و کارهای خُرد به مردم بزرگ؛ که مردم خُرد کارهای بزرگ را نتوانستند کرد و مردم بزرگ از کارهای خُرد عار داشتند و در پی نرفتند. هر دو کار تباه شد و نقصان به ملک رسید و کار لشکری و کشوری روی به فساد آورد...

 این درد رایج روزگار ما است . بعنوان نمونه رسمی عجیب وجود دارد که می خواهیم از فوتبالیست های اسبق مجری و خواننده و هنرپیشه  بسازیم و طبیعتا باید هم شاهد ملعبه هائی چون سخنان فیروز کریمی  در اهانت به افتخار داوری ایران زمین یعنی علیرضا فغانی باشیم و یا باز هم از ایشان شاهدیم که در برنامه به اصطلاح استعداد یابی آن چنان توهین به جوانان این مرز و بوم می کند  تا قدرت جذب مخاطب خود را به قیمت حرمت یک جوان به رخ بکشد . همین مسئله در مورد خداداد عزیزی هم صدق می کند که آنقدر دوربین و میکروفن جلوی او گرفته اند که بی پروا می گوید و شاهد آن الفاظ از زبان کسی می شویم که  فقط یک فوتبالیست و نه یک هنرمند و یا منتقد و متفکر و ... است

 همین مسئله در سوی مخالف در نزد هنرمندان ما وجود دارد که اصرار بر این است که از آنان بازیکن فوتبال بسازند تا مثلا در مسابقه های نمادین  چون مسابقه بزرگداشت در رثای فوتبالیست ها برگزار کنند و آنقدر  اوضاع وخیم می شود که شخصی با هیبت بهنام بانی  پیراهنی می پوشد که بی شک در روزگار نو جوانیش  هم اندازه اش نبود و مسابقه فوتبالی که در احترام به بازیکنان در گذشته به کرونا باید برگزار شود تبدیل به یک نمایش لودگی و کر کری های بی حاصل می شود زیرا جنابان به اصطلاح هنرمند !( البته در استفاده از این لفظ هم باید برای برخی از این آقایان بسیار با دیده تردید باید  نگریست)نمی دانند که چه رفتاری در زمین فوتبال باید نشان دهند

 براستی درد جامعه ما همان حکایات روزگار اسکندر مقدونی و سلطان سنجر  سلجوقی نیست ؟ آیا فضای این روزهای ورزش و هنر نمونه ای از نابخردی ها دیگر وجوه این جامعه را به تصویر نمی کشد ؟و این حکایات دلیل واضح روزگار تیره و تار ما نیست؟