حکایت بهار
حکایت بهار / تورج عاطف
بهار که می رسد دل به تپش عاشقانه ای می افتد که ناشی از امید است . امید به آغازی دیگر و شاید احوال جهانی که عوض شود . نزدیک به 5 دهه عاشقانه فوتبال را تعقیب کرد و جام جهانی قطر سیزدهمین جام جهانی است که آن را به تماشا خواهم نشست .( اگر عمری باشد ) قصه عاشقانه های من و فوتبال از جام جهانی 1974 آلمان غربی شروع شد و جادوئی که هلندی ها با یوهان کرویف برپا کردند و اولین اشک در پایان فینال آن مسابقات با باخت یاران کرویف ریخته شد .
جام جهانی 1978 برای من اشک شوق داشت که شاهد حضور اول تیم ملی کشورم درجام جهانی بودم و چه عجیب بود که اولین بازی ایران با تیم ملی هلندی بود که دیگر کرویف را به همراه نداشت در جامهای جهانی 1982 و 1986 با شکست و حذف ناباورانه برزیل تله سانتانا اشک ریختم و در جام جهانی 1990 شکست عجیب تیم دلنشین آتزوری اشکها را به سمت من روان کرد در جام جهانی 1994 با پیروزی چهام برزیل اشک ریختم و با پنالتی از دست رفته بازیکن محبوبم یعنی باجو این اشک حکایت پارادوکسی در فینال نصیبم کرد.
در جام جهانی 1998 در پایان بازی های تیم ملی کشورم در برابر یوگوسلاوی و آمریکا اشکها را با دو گانه غم و شادی تجربه کردم و در جام جهانی 2002 بار دیگر با قهرمانی طلائی پوشان سلسائو اشک شادی ریختم .
جام جهانی 2006 و ضربه عجیب زیدان و وداع چنین تلخ زیزو برایم به واقع غم انگیز بود .
در جام جهانی 2010 قهرمانی ماتادورها با بازیکنان بارسلونا تیم محبوبم که از روزگار کرویف به آن دل بسته بودم برایم اشک شوق را به ارمغان آورد جام جهانی 2014 نمایش خیره کننده تیم ملی کشورم در برابر تیم ملی آرژانتین و خوردن آن گلی از ستاره بی چون چرا آرژانتین و تیم بارسلونا در آخرین دقیقه به واقع درد اور بود
نمایش تیم ملی کشور در جام جهانی 2018 و پیروزی در برابر تیم ملی مراکش و آن ضربه طارمی در لحظه آخر که به تور تیم ملی پرتغال ننشت برای من لحظه های شادی و غم به ارمغان آورد اما حالا در سیزدهمین جام جهانی زندگی ام اگر اشکی باشد باید بر فوتبال کشورم بریزم . تیم ملی فوتبالی که ستاره ها را دارد اما در ورزشگاهی به میدان می رود که در بیرون آن دختران ایران زمین را در سرزمین خودشان گاز اشک آور پذیرائی می کنند و قصد دارند ب دلهای آنها که به شوق ایران می تپید را بشکنند و این همه ماجرا نیست .
فوتبال کشورم برایم جذابیت ندارد . فوتبال سراسر از فساد و دروغ و بی عدالتی و از همه مهمتر تفرقه افکن برای ملتی است که باید فوتبال یک پارچه کند و شاید به همین دلیل بود که امروز در دهمین روز فروردین ما در دل هایم را با مردان راستین از جنس فوتبال کردم . در سالروز تولد آقا رضا میرزائیان پیشکسوت دوست داشتنی عرصه قلم فوتبال در جشن تولد ایشان و در کنار جناب مهندس مانوسی فر مدیر فرهیخته فوتبال ایران زمین و کاپیتان خاکپور بازیکن با اخلاق فوتبال حضور داشتم و این بار دل از سوئی شوق داشت که افتخار دوستی با آنان را دارم و از سو ی دیگر حسرت داشت که چرا فوتبال ما از مردان صالح و شایسته اش بهره نمی گیرد ؟
ای کاش روزگاری رسد که حکایت بهار برای فوتبال ایران هم روایت شود