اندر فوايد امپراتور بين المللي
براستي بايد اين امپراتور وعده ها را يك خطيب زيرك دانست مردي كه به تمامي از هنر ” حرف زدن ” بهره مي گيرد و شايد هم اگر اغراق نباشد بايد گفت كه كسب روزي مي كند روز گاري عادل فردوسي پور به او گفته بود كه او كاشف نوعي جديد از ادبيات است ! اما از ديد نگارنده افشين قطبي يك كاشف در مفاهيم جديد چيزي است كه به زعم او فوتبال بين المللي است جمعه گذشته افشين قطبي در حاشيه قرعه كشي جام ملتهاي آسيا چند كلمه اي با رسانه هاي خارجي صحبت كرد كه حاوي نكاتي بود كه نشان از زيركي مردي را مي داد كه شايد بايد به جاي مربي فوتبال سياست مدار و يا حداقل ديپلمات مي شد با هم نگاهي به اين چند كلمه او انداخته و در مورد آنها تكلمه هائي بيان مي كنيم
افشين قطبي مي گويد :مشكلات تيم ملي نبايد رسانه اي شود زيرا از حرفه اي گري دور است..
تكلمه : مي گوئيم اگر قرار است مشكلات تيم ملي رسانه اي نشود پس يعني قرار است كه مشكلات تيم ملي زير سبيلي در شود ؟يا اين كه مشكلات تيم ملي با خانم و بچه ها در خانه چه فرقي مي كند ايران و دوبي و هلند و شايد آمريكا مطرح شود ؟ و يا اين كه تمام روز نامه ها و مجله ها و راديو و تلويزيون تعطيل شوند و سايتها فيلتر شوند تا مشكلات تيم ملي مطرح نشود ؟براستي اين كشف بزرگ جناب امپراتور را باور مي كنيد كه اگر مشكلات تيمي رسانه اي شود حرفه اي نيست؟ يعني تا به حال روزنامه هاي چون آس اسپانيا و يا گاز تا دلا اسپورت ايتاليا و يا شوت و يا فور و فور و تو انگلستان و مجله هاي اونز فرانسه غير حرفه اي بودند كه در مورد مشكلات تيمهاي فوتبال سخن مي گفتند ؟
جناب امپراتور مي فرمايند : از ديد ايشان مربي يك تيم جز دارائي آن حساب نمي شود و فقط 35 در صد سهم دارد..
تكلمه : نمي دانم يا مشكل از رياضيات ما است و يا اين كه امپراتور با كلام حرفه اي سخن مي راند كه ما آماتورها از آن سر در نمي آوريم تا آنجا كه مي دانيم دارائي از 100 در صد سهم تشكيل شده است اما به نظر مي آيد در علم نوين جناب امپراتور دارائي 65 در صد سهم را دارد زيرا مربي جز دارائي محاسبه نمي شود و فقط 35 در صد سهم دارد خدا را شكر كه اين نظريه امپراتور داده شد و شايد باعث شود اگر ايشان نتوانستند جام ملتهاي آسيا و يا هيچ جام ديگر ي را براي ما بياورند شايد با نظريه كل دارائي برابر 65 درصد سهام است بتوانند جايزه نوبل اقتصاد را بگيرند اما از بعد فوتبالي اگر مربي دارائي حساب نمي شود پس به اين معني است كه فرقي نمي كند كه مربي يك تيم كاپلو و يا دل بوسكه و ونگر و فرگوسن و يا الجوهري و ابراهيم زاده باشد؟ و يا به بياني ديگر به آقايان روسا نمي گويد كه فرقي ندارد مربي ايران امثالي مثل فاتح تريم و يا دشامب باشند يا اين كه ايشان باشد و به نوعي گوشي را دست ايشان نمي دهد و مدعي نمي شود كه تيمهائي كه به دنبال مربي خوب هستند غير حرفه اي بوده وفرقي نمي كرد كه مربي چلسي آنجلوتي يا جناب افشين امپراتور باشد ؟ اما سوال بعدي اين است كه اگر مربي 35 درصد كار است آن 65 در صد چيست ؟ لابد حرف زدن و وعده دادن و سفر كردن سرمربي و كار پيدا كردن براي بيكاران هلند و… بقيه آن 65% است
اما در آخر گفتگو جناب سر مربي تيم ملي ايران يك پيش گو ئي جالبي كرده است و مي گويد :رسانه ها نقش مهمي در موفقيت تيم ملي دارند و اگر پيروزي بخواهند بايد رفتارهائي مطابق با استانداردهاي بين المللي بروز دهند
تكلمه : حقيقتا ما نفهميديم اگر قرار است رسانه كاري نكند پس چگونه موفقيتها به اين دستگاه كر شو و لال شو و كوري را بر گزين ارتباط پيدا مي كند ؟و از سوي ديگر مگر رسانه ها بايد پيروزي بخواهند ؟ يعني تا به حال رسانه ها پيروزي مي خواستند و صاحبان تيم ملي يعني مردم ايران شكستهائي مي خواستند كه رسانه اي نباشد ؟يعني اين حرف امپراتور معنائي جز اين دارد كه ” اي مردم اگر فردا تيم ملي نتيجه نگرفت همه چيز تقصير اين رسانه ها بود كه استاندارد بين المللي نداشتند “؟ براستي فكر نمي كنيد كه از امروز جناب امپراتور شوت ناكامي هاي آتي تيم ملي را به زمين رسانه ها انداخته است ؟ راستي استانداردهاي بين المللي رسانه را ايشان تعيين مي كنند ؟ يعني همان استانداردهائي كه كه سكوت را برگزيند تا سر مربي چون او بيش از امثال دشامب پول بگيرد پاي بي كاره هائي چون بيوتر را به ايران كشانده شود و باخت به اردن و بحرين و قطر و مالي پيروزي قلمداد شود ؟
تورج عاطف /WWW.tourajateef.blogfa.com
/