چرا مدير سياسي؟
قصه هاي پر جنجال ليگ برتر فوتبال ما در بيشتر موارد حول و حوش تيمهاي سرخ و آبي پايتخت چرخيده و معمولا زمان هاي پر سرو صداي آن چند هفته پس از آغاز ليگ و به سراشيبي افتادن يكي از اين دو تيم بوده است اما حكايت جنجالهاي از نوع سرخابي ليگ يازدهم چند هفته اي پيش از آغاز ليگ در اردوگاه پرسپوليس آغاز شد درست در پاياني ترين نقطه فوتبال باشگاهي فصل گذشته يعني پس از سوت پايان بازي برگشت ديدار فينال جام حذفي كشور كه به قهرماني تيم پرسپوليس يا نام رسمي آن پيروزي ختم شد دو طرف جنجالهاي چندين هفته پرسپوليس در ليگ دهم يعني حبيب كاشاني و علي دائي خبر از پايان ماموريت خود داده بودند شايد اگر گفته هاي علي دائي را به نازهاي معمول سر مربي قهرمان براي تمديد قرار داد ربط مي توانستيم دهيم اما استعفاي كاشاني كه ملقب به سرپرست موقت باشگاه پرسپوليس بود كمي غير عادي به نظر مي رسد حبيب كاشاني در آخرين روزهاي حيات سازمان تربيت بدني از سمت خود استعفا داد اما آخرين رئيس سازمان ورزش كشور پيش از تبديل آن به يك وزارتخانه با رد اين استعفا به حبيب كاشاني دستور بازگشت داد و اين اتفاق در حالي مي افتاد كه قرار بود در آينده نزديك مجلس شوراي اسلامي به انتخاب اولين وزير ورزش توسط دولت دهم يعني دكتر حميد سجادي جلسه بررسي و تاييد و يا عدم راي اعتماد اقدام كند حميد سجادي مردي بود كه بسياري او را مردي نزديك به علي دائي مي دانستند و به همين دليل به نظر مي آمد كه با انتخاب حميد سجادي بازگشت كاشاني به باشگاه پرسپوليس موقتي تر شده و هييت مديره ها دو باشگاه استقلال و پرسپوليس از سوي وزير جديد ورزش تعيين شود اما مجلس شوراي اسلامي با شگفتي بسيار به حميد سجادي كه سابقه قهرماني آسيا و تحصيل كرده رشته تربيت بدني بود راي اعتماد نداد و چند هفته بعد دكتر محمد عباسي كه عمدتا از او بعنوان يك فرد غير ورزشي ياد مي شود وزير ورزش و جوانان شد انتخاب دكتر عباسي با واكنشهاي متفاوتي رو به رو بود عده اي معتقد بودند كه اين انتخاب مي تواند درست باشد زيرا وزارتخانه براي امر ورزش به تنهائي تشكيل نمي شود بلكه بايد به امور جوانان هم نظارت داشته باشد و اصولا در بسياري از نقاط دنيا افرادي در امر ورزش مديريت مي كند الزاما سابقه پر بار ورزشي نداشته اند و از سوي ديگر مخالفين اين تصميم معتقد بودند عدم اشراف به امر حوزه تربيت بدني مي تواند خلا بزرگي در جهت يافتن راه كارهائي براي ارتقا وضعيت جوانان در كشور باشد زيرا جوانان وورزش اجزاي لاينفكي از همديگر هستند اما سابقه سازمان تربيت بدني در كشور ما نشان داده است كه مردان راس هرم اين مقوله اجتماعي يعني ورزش عمدتا از مردان سياسي بوده و براي بررسي عملكرد اولين وزير ورزش بايد به قابليتهاي مديريتي او بيش از دانش ورزش اش توجه كرد روزهاي اول حضور وزير ورزش در حوزه ماموريتش با چالش هاي ريز و درشتي همراه بود كه نشان از روزهاي سختي مي داد كه يك مدير غير ورزشي فعال در حوزه ورزش بايد با آن مواجه شود كه دخالت مستقيم و دستور صريح وزير در مورد لغو محروميت تماشاگران باشگاه تراكتور سازي و عدم اطلاع وزير از حذف تيم ملي فوتبال بانوان جمهوري اسلامي ايران در راه رقابتهاي انتخابي المپيك از جمله اين چالش ها بود اما شايد بايد گفت بزرگترين بحران اين روزهاي وزير ورزش و جوانان ايران مربوط به انتخاب هئيت مديره دو باشگاه استقلال و پرسپولس است حكايت از آنجا آغاز مي شد كه كنفدراسيون فوتبال آسيا با دستور اكيد خود به فدراسيون فوتبال اعلام كرده بود كه تمامي باشگاههاي ايراني حاضر در رقابتهاي ليگ قهرمانان باشگاههاي آسيا بايد اسامي هييت مديره خود را به آنها اعلام كنند البته بايد گفت كه كنفدراسيون فوتبل آسيا چندين بار اين مسئله را به فدراسيون فوتبال اعلام كرده و طي آخرين ضرب اجل خود فرصتي ديگر به دو باشگاه استقلال و پرسپوليس نداده بود و از اين رو وزير ورزش و جوانان بايد خيلي سريع اين اسامي را اعلام كرده و دو باشگاه را از شرايط عجيب و غير استانداردي كه با آن رو به رو بوده و توسط سرپرست موقت اداره مي شدند نجات مي داد از سوي ديگر بحران مديريت در باشگاه پرسپوليس كه پيش از آغاز فصل شروع شده و با آغاز ليگ و كسب نتايج بسيار ضعيف شدت گرفته و پس از باخت سرخهاي تهراني در شهرآورد هفتاد و يكم به اوج خود رسيده بود شرايط را براي اتخاذ يك تصميم بسيار سريع از سوي وزير ورزش و جوانان مهيا كرده بود سر انجام پس از چند وقفه چند ساعته اسامي هييت مديره هاي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس اعلام شد اسامي كه بيش از پيش تعجب بسياري از محافل را برانگيخت از مجلس شوراي اسلامي و كميته تربيت بدني اعتراش هاي مستقيمي نسبت به اين تصميم شده بود كه مهمترين آنها نقض قانون در انتخاب برخي از چهره هاي سياهه هاي اسامي دو باشگاه بود در بين اسامي افرادي حضور داشتند كه داراي پستهاي دولتي ديگر بوده و بنا بر قانون دو شغله ها نمي توانستند صاحب دو پست دولتي باشند كه البته اين اشكال براي اولين بارمطرح نمي شد و به ياد داريم پيش از اين گفته مي شد چون عضويت در هييت مديره هاي دو باشگاه بدون دريافت دستمزدي است پس اين حضور در هييت مديره شغل محسوب نمي شود اما در همين نكته حرف و سوال بسيار است كه چگونه از كساني كه عايدي از انجام وظيفه خود ندارند مي توان پاسخگوئي را طلبيد ؟ اما نكته بعدي در مورد ليست اعضاي هييت مديره اين دو باشگاه اكثريت سياسي بجاي ورزشي بود سوالي كه براي بسياري از كارشناسان و علاقمندان اين دو باشگاه مطرح بود اين است كه چگونه با توجه به سيل بازيكنان و پيش كسوتان اين تيم كه بسياري از آنها داراي تحصيلات و سابقه ورزشي و مديريت ورزشي بوده اند وزارت ورزش نتوانسته است نفرات محق تري را براي اجراز پست عضويت هييت مديره اين دو باشگاه انتخاب كند ضمن آن كه اگر قرار بود كساني كه در اين دو باشگاه عضويت نداشته به عنوان عضو هييت مديره رداي مديريتي را بر تن كنند چرا اين افراد از بين ورزشكاران تحصيل كرده نباشد ؟ و اگر بخواهيم نگاهي به اعضاي ورزشي هييت مديره بيافكنيم تنها شاهد حضور فوتباليستها هستيم در حاليكه دو باشگاه استقلال و پرسپوليس در تاريخ خود بزرگان تحصيل كرده زيادي در رشته هاي ديگر ورزشي خصوصا بسكتبال و واليبال دارند كه همگي آگاه و خبره و از استخوان خرد كرده هاي اين دو باشگاه هستند و خود اين فوتباليستهاي حاضر در اين ليست هم نمي توانيم افراد واجد شرايط مديريت حساب شوند افرادي چون جواد زرينچه و فرامرزي و پنجعلي هيچگاه سابقه مديريتي نداشته اند ضمن اين كه محمد پنجعلي خود از اعضاي كميته فني پرسپوليس در هنگام انتخاب سر مربي جديد تيم بود كه همين سرمربي يكي از موضوعات اصلي بروز بحران عد م نتيجه گيري در باشگاه پرسپوليس است اما ديگر عضو ورزشي اين ليست علي پروين مرد نام آشناي سرخها در طي چند دهه اخير مي باشد بسياري معتقد حضور پروين پاسخي براي كساني است كه مدعي بودند مديران ورزشي بايد افرادي باشند كه تصاويري با البسه ورزشي داشته باشند اما همگان مي دانيم كه صرف داشتن سابقه ورزشي هيچگاه ملاك انتخاب مدير ورزشي نمي تواند باشد كه اگر اين گونه بود مرداني چون پله و مارادونا و جرج بست و ... بايد مديران برجسته فوتبال كشورهايشان مي بودند مديريت ورزش يك مقوله تخصصي است و به طور حتم داشتن سابقه ورزشي مي تواند در آن مفيد باشد اما در كنار سابقه ورزشي تحصيلات آكادميك مربوطه و سابقه مديريت از اساس موفقيت در امر مديريت ورزش است اگر امروز مشاهده مي كنيم كه مرداني چون محشون و يا رومنيگه و بكن بائر در امر مديريت موفق هستند بر اين اساس است كه تنها به سابقه ورزشي خود اكتفا نكرده بلكه تحصيلات و تجربه مديريت دارند و در هيچ جاي دنيا خصوصا در باشگاه از تئوري داشتن پست مديريت به صرف دارا بودن از عكس ورزشي پيروي نمي كنند كه اگر اين گونه بود دربارسلونا مرداني چون لاپورتا بجاي كرايوف مدير نبودند اما آيا پروين سابقه مديريت موفقي دارد؟ سابقه مديريت علي پروين را در استيل آذين مشاهده كرده ايم روزگاري كه علي پروين با زوج اين سالهاي اخيرش يعني حسين هدايتي يار غار و گلستان شد قرار بر اين بود كه پروين با عناوين مديريتي در اين باشگاه كار كند اما مشاهده كرديم كه علي پروين بخاطر فضاي فكري و نوع ارتباطهاي اجتماعي كه دارا مي باشد هيچگاه نتوانست ضابطه را بر رابطه ارجحيت دهد و در مواقع اضطراري يا بار ديگر گرمكن بر تن كرده و وارد زمين مي شده و يا با بيماري ناگهاني همه چيز را رها مي كرده است و از اين رو انتخاب علي پروين را علي رغم سابقه اش بعنوان بازيكن و سر مربي و مدير فني كه روزگاري آن را به واژه كشك ياد مي كرد در تيم پرسپوليس كار عاقلانه اي نمي دانيم و بسيار متعجب هستيم كه مرداني چون محمد دادكان و جعفر كاشاني و يا امير ايلياوري ( از بسكتباليستهاي سابق تيم ملي و پرسپوليس ) كه داراي سوابق مديريتي و ورزشي هستند به جاي مرداني چون پنجعلي و پروين نيستند اما در سوي ديگر انتخاب اعضاي هييت مديره نامهاي سياسي وجو د دارند كه برخي براي بار چندم به اين سمتها منتصب شده اند و برخي ديگر از جمله سردار رويانيان و فروزنده براي اولين بار در حوزه ورزش به كارزار مديريت آمده است در ورد افراد تكراري هييت مديره بايد به اسامي چون اميدوار رضائي و مقداد نجف نژاد و احمد رسولي نژاد از استقلال و نژاد فلاح در پرسپوليس هستند سه نفر اولي عضو همان هييت مديره اي بوده اند كه در زمان ايشان ليست اسامي استقلال دير به كنفدراسيون فوتبال آسيا فرستاده شد و زمينه باخت استقلال فراهم گشت و حتي همين مسئله باعث استعفاي دسته جمعي آن هييت مديره شد حال سوال ديگر اين است كه چگونه اين افراد دوباره به هييت مديره بازگشت استقلال باز آمده اند و يا نژاد فلاح كه بنا به گفته هايش در آخرين مصاحبه اي كه با رسانه ها انجام داده اين است كه به اين دليل در هييت مديره است كه همواره نقش تعاملي داشته است چگونه به اين پست بر مي گردد؟ اما بزرگترين سوال در مورد انتخاب مدير عامل باشگاه پرسپوليس است تا آنجا كه همواره در مورد قانون هييت مديره ها وجود دارد شخص مدير عامل با تشكيل جلسه اعضاي هييت مديره و با انتخاب آنها تعيين مي شود و كمتر شاهد بوديم كه مدير عامل بدون حق راي هييت مديره انتخاب شود اما اين اتفاق براي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس بارها رخ داده است اگر انتخاب علي فتح الله زاده خوئي بعلت آن كه سابقه در تيم استقلال داشته و كارنامه نسبتا موفقي دارد چندان مورد بحث قرار نمي گيرد اما انتخاب محمد رويانيان بسيار بحث انگيز است اين اولين بار نيست كه مدير عامل باشگاه پرسپوليس فرد سياسي است سابقه نشان داده است كه اكثر مديران عاملي در پرسپوليس منشا موفقيتهاي زياد خصوصا ورزشي بوده اند از تبار ورزشكاران اين باشگاه بوده اند كه مي توان از امير عابديني و محمد حسن انصاري فرد بعنوان دو نمونه موفق و از مرداني چون خطيب و غمخوار و حبيب كاشاني بعنوان نمونه هاي ناموفق ياد كرد بحث اصلي در اين مورد اين انتخاب اين است كه بنا به وعده رياست جمهور در روزهاي آخر دولت نهم قرار بر اين بود كه دو تيم متعلق به سازمان تربيت بدني يعني استقلال و پرسپوليس به بخش خصوصي واگذار شوند و حتي شايعه قيمت گذاري براي اين دو باشگاه در بازار فرا بورس عنوان شد اما اكنون با قريب گذشت دو سال و 4 ماه از عمر دولت دهم هنوز اين وعده به تحقق در نيامده است و حضور مدير عامل دولتي ديگر در باشگاه پرسپوليس نگاه دولتي شدن بيشتر اين باشگاه را به معرض نمايش مي گذارد بخوبي مي دانيم كه شايد دولتي بودن اعضاي هييت مديره بعنوان نقش نظارتي و مشورتي خود كمتر مورد انتقاد قرار بگيرند اما همگان مي دانند شخص مدير عامل بعلت اين كه عامل اجرائي بوده و در بسياري از عوامل فني نظير تعيين مربي و نقل و انتقال و خريد بازيكن نقش اصلي دارد بايد سابقه خوب ورزشي داشته باشد اما محمد رويانيان خود اذعان دارد كه سابقه فوتبالي او تنها مربوط به زماني مي شود كه در كودكي فوتبال گل كوچك بازي مي كرده است محمد رويانيان در توجيه انتخاب و قبول اين مسئوليت مي گويد به اين علت كه ادعا در مديريت دارد قادر به انجام اين ماموريت است و اگر كس ديگر قادر به انجام اين مسئوليت خطير است براحتي حاضر به ترك پست مدير عاملي است اما علي رغم اين كه مي گويد او بايد نقش لجستيك و مديريت تداركاتي براي تيم داشته باشد و امور فني را به پروين و پنجعلي واگذار كند اما معتقديم كه اين كار عملي نيست اظهار نظر ها و عملكرد محمد رويانيان در اين چند روز قبول مسئوليت مديريت عاملي پرسپوليس بخوبي نشان مي دهد كه او تا چه حد با حوزه جديد مسئوليتش بيگانه است رويانيان در اولين اقدام خود مي گويد كه قرار است محمد مايلي كهن و علي دائي و كريم باقري را در باشگاه پرسپوليس جمع كند سوال بزرگ اين است كه علي دائي با داشتن پست عضو هييت مديره باشگاه راه آهن و سر مربي تيم راه آهن چگونه مي تواند در پرسپوليس كاري كند اگر رويانيان در جريان تاريخ روابط دائي با مايلي كهن و دائي با پروين و دائي با باقري بود خيلي راحت مي توانست درك كند چنين تجمع بعلت تفاوت رفتارها و شخصيت هيچگاه موثمر ثمر نخواهد بود و يا اين كه او در روز اول بازديد از تمرينات پرسپوليس به تيمي كه بد نتيجه گرفته كارت سوخت 500000هديه مي دهد رئيس ستاد سوخت رساني كشور با اين اقدام خود سوال بزرگي براي كل سيستم سهميه بندي سوخت ايجاد مي كند زيرا اساس سيستم سهميه بندي سوخت بر اين واقعيت بوده كه سوخت كشور بهينه مصرف شود و قرار نيست كه كارت سوخت كشور بي هيچ دليلي به بازيكناني داده شودكه هيچ كار مفيدي انجام نداده اند سوال از محمد رويانيان اين است كه اگر او مدير عامل باشگاه پرسپوليس نبود باز هم اين چنين پاداشي مي داد؟ محمد رويانيان رفتارهائي با توجه به حوزه مديريتهاي سابقشان دارند ايشان پايه گذار پليس 110 بوده و دبير كار گروه تخصصي در دولت همچون كار گروه راهبري دفاتر پيشخوان خدمات دولت هستند و قبلا نيز در نيروي انتظامي و در بخش راهنمائي و رانندگي كار كرده اند پست حساس ايشان در بخش مديريت سوخت رساني كشور بايد 24 ساعته باشد آنگاه ايشان توان مديريت موازي را حتي در صورت ناديده انگاشتن آيين نامه دو شغله ها خواهند داشت ؟در هر حال اگر از بسياري از كاستي هاي انتخاب هييت مديره هاي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس گذر كنيم به طور حتم انتخاب محمد رويانيان حتي با پيش زمينه مديريت خوب در ديگر حوزه ها نمي تواند پاسخ مناسبي به سيل طرفداران پرسپوليسي باشد كه مشغله هاي بي شمار حبيب كاشاني و عدم احاطه او بر مسائل ورزشي را دليلي دانسته اند كه رسما در بسياري از ورزشگاهها به او فرمان رها كن را بدهند و حالا اين سيل طرفدار با هييت مديره نه چندان موثر و از سوي ديگر مدير عاملي با سابقه اي در حد صفر و مشغله هاي بي شمار را آزمايش كنند و تمامي اين سخنان در حالي است كه وعده خصوصي شدن اين دو باشگاه اگر زودتر تحقق يابد شايد ديگر فوتبال ايران مجبور نباشد كه بار ديگر افرادي بر اساس تصميمهاي كاملا شگفت انگيز را بدون هيچ سابقه خوب تحصيلي و فني و تجربي بر مسند مديريت تيمهاي محبوبشان ببينند
+ نوشته شده در یکشنبه دهم مهر ۱۳۹۰ ساعت 9:20 توسط تورج عاطف
|