آن مرد آمد
آن مرد آمد...
به ياد مي آوريم در سالهاي دبستان ديكته اي اين گونه اي داشتيم
آن مرد آمد
آن مرد با نان آمد
سالها گذشته و هنوز اين نجواي خانم فروتن معلم كلاس دوم ابتدائي در ذهنم است و حالا نگاهي به اتفاقهاي خطه شمال مي كنيم حكايت گوشت قرباني داماش گيلان و ملوان را مي شنويم قرار است هدايتي به خطه شمال برود و سر كيسه را شل كند و يكي از تيمهاي داماش گيلان و يا ملوان را بخرد و همه ذوق زده هستند از اين حضور و يادمان مي رود كه اميد هرندي سر مربي فعلي تيم داماش گيلان مي گويد
از 300 كارخانه گيلان 290 تاي آنها ورشكسته هستند
و يا
روزگاري برنج و چاي گيلان منبع در آمد بود اما حالا با برنج هندي و چاي سريلانكائي ديگر گيلان سبزي نمانده است
از سوي ديگر از شهر انزلي هم مي شنويم در اين بندر قديمي شادماني است كه هدايتي مي آيد كه استيل آذين ديگري آنجا بسازد فرهاد پور غلامي چه شادمان است كه اگر هدايتي بيايد بار ديگر مازيار زارع و پژمان نوري به اين شهر بر مي گردند و شايد در دلش خوشحال باشد همه ديپورتي هاي ملوان چون شيرزاد و يا رو به پايان رفته هائي چون سيد جلال حسيني و اشجاري هم به اين تيم بر مي گردند و پور غلامي هم در اين فكر نيست كه هدايتي و پولهايش بايد صرف ساختن نوري ها و مازيار زارع ها و قايقران ها ... آينده باشد نه اين كه دوباره جمعي پيرمرد ميلياردي بسازند و نامش را كهكشاني بگذارند و بعد هم به بيغوله آن چون استيل آذين امروز بنگرند
دوست داشتيم ديكته گيلان اين بود كه
آن مرد آمد تا از آن 290 كارخانه ورشكسته حداقل يكي را آباد كند
آن مرد آمد تا سر مايه گزاري در صنعت برنج و چاي كند تا قيمت اوليه ما بتواند رقيب خارجي را از ميدان بيرون كند
آن مرد آمد تا تورهاي پاره شده ماهيگيران را ترميم كند
آن مرد آمد تا امكانات و سر مربي و سازندگي براي خطه سبز گيلان آورد تا از جوانهاي حسن رود و تالش و لاهيجان و رشت و ماسوله و فومن و غازيان و بندر انزلي و خشك بيجار ... بتواند نوري و قايقران غفور جهاني و كاويانپور و افتخاري و بسازد
دوست داشتيم آنهائي كه امروز دم از اعتبار خود براي يافتن مشتري جديد براي تيمهاي گيلان مي كنند در طي سالها مي توانستند از اين اعتبار براي ساختن تيمهاي سرخ پوشان و داماش تهران و داماش گيلان و ... استفاده مي كردند
آري آن مرد آمد از اين مردها براي ابومسلم خراسان و پيام خراسان و شيرين فراز كرمانشاه و استقلال اهواز و شهيد قندي يزد و مس سرچشمهو استيل آذين تهران و اكباتان تهران و آذربايجان تهران ... فراوان آمدند اما براي برنج گيلان و چاي گيلان و ملوان و داماش گيلان نياز به مردان و مديريت و برنامه ريزي و سابقه خوش بيشتري است دوست داشتيم مردان ديگري مي آمدند تا به دنبال ره صد ساله را در يك شب پيمودن ديگر نباشند دوست داشتيم اين هم ذوق زدگي بهر هيچ ديگر وجود نداشت
راستي چه زمان آن مرد مي آيد ؟
مردانگي و دانش و برنامه ريزي و مديريت چه زماني مي آيد ؟
آن مرد با نان مي آيد
اما اي كاش آن مرد با بذر گندم مي آمد كه به قول چيني ها اگر به يك مرد يك ماهي بدهي شام يك شبش را داده اي اما اگر ماهيگيري به او ياد بدهي براي همه شب هايش شام فراهم كرده اي اما كجاست گوش شنوا ؟