ديگر چه طرحي مانده است ؟

سالها است طرح هاي بنيادين فراواني در فوتبال ما قرار بوده كه اجرا شود ولي هيچگاه موفق نبوده است زيرا  طرح هاي يا از اول كارشناسي عميقي نداشته است و يا اين كه بعلت فقدان بسياري از عوامل قابليت اجرائي نداشته است و يا اين كه خودمان هم اين طرح را قبول نداشتيم  و حكايت ما چون همين اتفاقهاي اخير در انتخاب تيم ملي باشد كه كارلوس كي رش  حكايت مي كند كه به دنبال بازيكنان جوان است آن وقت ميرزاپور و كريمي را به تيم دعوت مي كند اما از بحث خارج نشويم  سوال اين است كه  اين طرحها را چه كساني داده اند و بنا بر چه ادله اي همچنان اين گونه افراد در مورد طرحها نظر دارده و مبتكر طرحها جديد هستند؟ و چرا همچنان مشغول به كار هستند وباز تكرار مي شوندنگاهي به برخي از اين طرحها بيافكنيم

1/ طرح  ساختن قطب فوتبالي : سالها است كه به دنبال ساختن قطبهاي فوتبال بوديم و براي اين كار نخست تيشه به ريشه تيمهاي پر طرفدار خود زده اند واگذاري تيمهاي استقلال و پرسپوليس از بخش خصوصي به بخش دولتي از آغاز پيروزي انقلاب شروع شد و شاهد بوديم كه تيمهاي استقلال و پرسپوليس را سرگردان بسياري از جاها كرديم و سر انجام به تربيت بدني واگذار شد كه خود اين سازمان تربيت بدني هم بنا به روايتي به طور غير قانوني مشغول به كار است زيرا بنا بر مصوبه مجلس بايد وزارتخانه شود حال ببينيم آيا اين طرح كه حضور قطبهاي ديگر باعث تقويت اين تيمها هم مي شود به نتيجه رسيده است ؟ جواب  را در سكوهاي خالي ورزشگاه آزادي در آخرين بازي پرسپوليس در اين فصل ديديم  اين تيمها نتيجه نگرفتند كه هيچ بلكه ضعيف تر هم شده اند علت هم مشخص است وقتي مديريت اين باشگاهها كساني چون كاشاني باشند كه در ورزشگاه براي ديدن تيم خود حاضر نمي شود بلكه براي شركت در جشن قهرماني تيم رقيب پرسپوليس يعني سپاهان  به كرج مي رود مي توان اميد وار بود كه طرح واگذاري اين تيمها به بخش دولتي و تقويت اين تيمها توسط دولت  نتيجه بخش بوده باشد ؟ وقتي استقلال  با آن همه دعواهاي قبل از فصل توسط مديران دولتي باز هم نايب قهرمان مي شود اگر در اختيار تربيت بدني نبود و مالكين خوبي چون فولاد داشت آيا جاي استقلال و سپاهان عوض نمي شد؟ و نكته اينجا است كه همان مديران ناكارآمد  امروز براي استقلال و بخاطر زحمات پسران خوب آبي خود را شريك  برد مي كنند

2/ طرح پر طرفدار كردن تيمهاي پر امكانات اما كم طرفدار : روزگاري قرار شد كه تيمهاي كم طرفدار را به شهرستانها واگذار كنند  تا به اصطلاح اين تيمها پر طرفدار شوند نتيجه چه شد ؟ امروز دو تيم سقوط كننده از ليگ برتر ما همين تيمهاي واگذار شده است و تيم راه آهن هم با اقبالي بلند از سقوط  فرار مي كند  روزگاري پاس تهران را قهرمان آسيا مي ناميدند مردان بزرگي در اين تيم بودند و هم در رده بازيكن و هم در رده مربي به اين مرز و بوم خدمت كردند حالا پاس بزرگ كه به همت مديران دولتي ناكار آمد به همدان رفت و مديريت شد به ليگ يك سقوط كرد همين اتفاق براي پيكان افتاد اين تيم همان تيمي است كه روزگاري با فرهاد كاظمي در فينال حذفي بود سالها قبل هم پيكان تيمي بود كه پديده اي چون پروين را از كيان گرفت و به فوتبالمان معرفي كردو حالا به دسته پايين تر مي رود چرا پاس و پيكان پر امكانات اما بدون تماشاگر در سالهاي دور امروز به اين سقوط رسيدند ؟ چه كسي اين طرح سراسر از شكست را داده بود ؟و چرا باز زمزمه فروش نفت به  شهرستانها  به گوش مي رسد

3/ طرح خصوصي سازي : سالها از ورشكستگي تيم استقلال اهواز مي گذرد و اين تيم به ليگ دوم سقوط كرده است همين اتفاق براي پيام خراسان خصوصي ساز و ابومسلم واگذاري شده به بخش خصوصي هم افتاده است  تيم استيل آذين هم از اين قاعده جدا نيست و شاهديم كه اين تيم با آن هزينه هاي گزاف سقوط كرد و علت چه بود ؟ چون مردان صاحب انديشه نداشت مالك اين باشگاه كه دم از سرمايه گزاري براي جوانان و فوتبال اين ديار مي زند چند جوان در تيم خود داشت ؟ آقاي عابر بانك كه مرتبا پول خودش را به رخ فوتبال ما كشيد و با همين پول  باعث ايجاد تورم  در فوتبالمان شد به چه دليل خود را عاشق و پيشرو خصوصي سازي در فوتبال مي داند ؟

 و اين طرحها با اين آدمها باز  خواهد بود  افسوس... / تورج عاطف/31/2/90

قصه درياي دوغ با يك كاسه ماست

مي گويند ساده لوحي به كنار دريا رفته بود و ماست در دريا مي ريخت كسي از او پرسيد

-كه براي چه اين كار را انجام مي دهد

و او پاسخ مي دهد

- مي خواهد  يك دريا دوغ درست كند

پرسش كننده با تعجب بار ديگر مي پرسد

-مگر چنين كاري شدني است 

ساده لوح مي گويد

- فكر نمي كند ولي اگر بشود چه مي شود

اين حكايت را گفتيم تا برسيم به قصه علي دائي كه اين روزها بار ديگر قهر كرده است و از همه زمين و زمان شاكي است او مي گويد كه چون در اول فصل مي دانسته است كه قهرمان جام حذفي مي شود و به صورت اتوماتيك قرار دادش تمديد مي شود پس تا آن روز مي ماند  و در ادامه  قصه ها دارد كه در آغاز فصل عقيلي و حسيني و رحمتي و خلعتبري و انصاري فرد را مي خواسته ولي سرپرست باشگاه توانائي جذب آنها را نداشته است( حالا چرا دائي با اين اوضاع مانده خودش قصه اي است ) و از سوي ديگر خود سرپرست كاره اي نيست و قدرت هم ندارد و ملعبه يك مشت ليدر است و باجناقش مسئوليت تبليغات باشگاهها را دارد و بر عليه او كار مي كند از سوي ديگر با ملاقاتي كه با بازيكنان گذاشته است عملا به نوعي خواسته كه به عرف بين المللي و كار كرد صحيح باشگاهها ي دنيا پشت كند و امروز پرسپوليس كانون خانوادگي نيست كه او در بدو امر از آن انتظار داشته است و...

سخنان علي دائي را كه مي شنويم ناخود آگاه به ياد آن ساده لوح كنار دريا مي افتيم و از ايشان مي پرسيم

با كدامين استدلال از قهرماني در اول و حالا در آخر فصل سخن مي گويد ؟ تيمي كه مديريتش اين چنين است كه قادر نيست حتي  اندكي از خواسته هاي سر مربي خود را تامين كند مي تواند به فكر قهرماني باشد ؟ تيمي كه سرپرستش باشگاه را با بنگاه كاريابي براي قوم و خويشان اشتباه گرفته مي تواند از نيروهاي كار آمد براي موفقيت بهره گيرد ؟ تيمي كه سر مربيش  مي بيند بازيكنان مورد نظرش گرفته نشده است اما براي اين كه قرار دادش را تا آخر ادامه دهد و پول كامل قرارداد خود را بگيرد مي تواند موفق باشد ؟ تيمي كه سرمربيش به كمكهايش نظير عبدي اعتماد ندارد مي تواند قهرمان شود ؟ در تيمي كه سر مربي بجاي تمركز بر روي تيمها به دنبال مدارك براي رو كردن دست سرپرست و دست نشان بودن ليدرها باشد مي تواند قهرماني را كسب كند كه قراردادش را تمديد كند ؟ تيمي كه سر مربي نمي تواند مديرش را قبول كند و مدير هم به دنبال بريدن سر سر مربي با پنبه باشد مي تواند موفق باشد ؟تيمي كه 30000 دلار به اوساله مي دهد و يك دقيقه از او بهره نمي گيرد و هيچكس نمي داند  مقصر كيست مي تواند نتيجه بگيرد ؟ تيمي كه مدير چون معلمها آن بالا مي نشيند و بازيكنان را چون بچه هاي محصل كلاس هاي مي نشاند مي تواند موفق باشد؟تيمي كه دعواش سر شيث رضائي است و يا كتك كاري و فحاشي ليدرها و... مي تواند موفق باشد؟

آقاي دائي اين تصورات تنها دوغ دريائي است

اين قهرماني تنها تصور بچگانه است

 آقاي دائي دوغ اين گونه درست نمي شود و چون پايان قصه هائي است كه دروغ بود و ماست و دوغ

جريان فرهنگ

 از دير باز در باره مقوله فرهنگ سخنان زيادي در  تمامي  گوشه هاي جامعه شده است و ورزش هم از اين قاعده مستثني نبوده است و سخناني  تكراري را بارها  شنيده و همچنان مي شنويم بر سردر باشگاههاي ما عناوين باشگاه فرهنگي ورزشي  نگاشته شده است وقتي سخن از ورزش مي آِيد به ياد فردوسي مي افتيم و زنيرو بود مرد را راستي و زسستي ك‍ژي زايد و كاستي همواره با ورزش ما بوده است و  مقوله قصه و پهلواني قرنها با ما بوده است اما آيا تا به حال از مقوله فرهنگ و اصولا تعريف آن سخن گفته شده است ؟  اين روزها  سخن از تهاجم فرهنگي و گفتگو فرهنگها و مقابله هاي فرهنگي سخن بسيار گفته شده است اما بايد گفت در مقوله فرهنگ تنها يك واقعيت جريان  دارد و اين مقوله چيزي به جز " انتقال" فرهنگ نيست مردم وقتي با مقوله هائي  را درست و نتيجه بخش ديدند به سوي آن مي روند و فوتبال هم خارج از اين مسئله نيست  به مثالي در اين مورد توجه كنيد سالها آكادمي آژاكس آمستردام براي فوتبال جهان خدمات بي شماري انجام داد ستارگان بزرگي چون كرايوف و نيسكنس و برادران ون در مركوف ورودي كرول ... محصول اين آكادمي بوده و توانستند آژاكس را به قهرماني هاي فراوان برسانند در اواسط دهه 70 و با درخشش هلندي ها در عرصه هاي جهاني نظير قهرماني هاي پياپي آژاكس در اروپا و حضور درخشان تيم ملي هلند در مسابقات جام جهاني 1974 سيل پيشنهادات زيادي از باشگاههاي اسپانيا سوي باشگاههاي هلندي سرازير شد و بارسلونا سر آمد علاقمندي به بازيكنان سرزمين لاله هاي نارنجي بود و كرايوف يكي از بزرگترين آنها بود سالها بارسلونا مردان بزرگي از هلند به تيم خود آورد و خوب به خاطر داريم روزگاري كه فن خال سر مربي سابق تيم ملي هلند و فعلي باير ن مونيخ در بارسلونا مربيگري مي كرد بسياري از طرفداران بارسلونا معترض بودند كه فن خال تيم بارسلونا را تبديل به يك تيم هلندي كرده است و در طي اين سالها طرفداران بارسلونا به دنبال كرايوف اسپانيائي مي گذشتند  مردان زيادي در بارسلونا در خشيدند لوئير انريكه و پپ گوارديولا...  اما هيچكدام كرايوف اسپانيائي نشدند حتي بزرگاني چون رونالدو و روماريو و فيگو و رونالد كومان و ريوالدو و رونالدينيو ...  به شهرت كرايوف بزرگ دهه 80 بارسلونا نرسيدند   سالها از ترك نيوكمپ توسط  فن خال  گذشت و شاگردي از شاگردان او يعني پپ گوارديولا به سر مربيگري بارسلونا رسيد او انديشه اش اين بود كه چون آژاكس سالهاي دور بازيكنان تيم ب و آكادمي بارسلونا را به تيم منتقل كند و چنين بود كه تيم ملي اسپانيا با استفاده از ستارگان كاتالان قهرمان جام ملتهاي اروپا در سال 2008 و جام جهاني 2010 شد  در طي اين سالها اوج تيمها در  كشور هلند اتفاقهاي عجيبي براي آژاكس افتاد آژاكس كه روزگاري در اروپا آتش بازي مي كرد  سالها است كه موفقيت بين المللي ندارد اين اتفاق براي آيندهوون و فاينورد هم افتاده است آژاكس  به قدري ضعيف شده بود كه  به مدت 7 سال قهرمان  رقابتهاي آن كشور نشده بود تا اين كه فرانك دي بوئر هم بازي پپ گوارديولا در بارسلونا كه در سال 98-99 با او قهرمان لا ليگا شده بود جانشين مارتين يول سر مربي معروف آژاكس شد حكايت فرانك دي بوئر همان قصه معروف پپ گوارديولا در بدو ورود به بارسا بود و كسي به او اعتماد نداشت اما دي بوئر چشم به جوانان داخلي آژاكس داشت و با فان درويل و آلدرويلد و فرتو نكن و آنيتا و اسيليو و بوين آژاكس را نه تنها  قهرمان هلند نمود بلكه ملقب به گوارديولا آژاكس شد اين عنوان بسيار عجيب است شايد اگر 4 دهه پيش كسي به رينوس ميشل سر مربي تيم ملي هلند و بارسلونا و تيم آژاكس مي گفت كه روزگاري  يك اسپانيائي الگوي آژاكسي ها مي شود كسي باور نمي كرد اما امروز در بارسلونا كسي به دنبال كرايوف اسپانيائي نمي گردد اما به طور حتم در آژاكس خيلي ها دوست دارد ژاوي و اينيستا و داويد ويا و پيكه  هلندي شوند و اين مسئله نشان از جاري شدن فرهنگ و نه جنگ و نه گفتگو دارد   در فوتبال اين واقعيت براحتي به اثبات رسيده است كه الگو هاي كار آمد خيلي زود در بسياري از جوامع نفوذ مي كند و نياز به جنگ و جدال براي آنها نيست  به فوتبال كشورمان بر مي گرديم در طي اين سالها كدامين الگوها ترويج يافته است ؟ آيا وقتي  فرهنگ  آماده خوري و پول پرستي و ارتشا و دروغ از بزرگترين مردان فوتبال اين ديارنشان داده مي شود بايد چيز ديگري جز آنها را ديد ؟ اسپانيائي ها نشان دادند كه راه پيروزي چيست و امروز نه تنها دنبال ستارگان هلندي نيستند بلكه لژيونرها ي خود را پس گرفته اند و امروز سس فابرگاس در انديشه بازگشت به اسپانيا و ژاوي آلونسو را در كشور خود مي بينند امروز بارسلونا فرهنگ بارسلونا را با كار و سرمايه گزاري بر روي جوانان و دوري از شعار و جنجال  و ... نمايش داد و چنين است كه ديگر كرايوف اسپانيائي نداريم بلكه دي بوئر گوارديولائي مشهور است آيا باز هم بايد گفت كه با فرمولهاي " سلطاني " و " ژنرالي " و ... به جائي نمي توان رسيد ؟

 

قصه تكراري دنيزلي

دوست داريم در گذشته سير كنيم قصه هاي رنگارنگ گذشته هاي دور و نزديك را دوست داريم و در اين ميان همواره بازاري به نام " مصطفي دنيزلي " چه پر رونق است در خبرها مي خوانيم كه از گزينه مصطفي دنيزلي بعنوان جانشين علي دائي ياد شده است مصطفي دنيزلي همان سر مربي خنده رو و كار آمد  پرسپوليس است كه در زمان همين مديران پرسپوليس  به واسطه مشكلاتي كه حميد استيلي دوست و رفيق مدير عامل فعلي و سابق پرسپوليس ايجاد مي كرد از اين تيم رفت  قصه كاشاني و استيلي اين بود كه از يك چهره سينمائي گونه يعني قطبي بهره گرفته شود و در كنار استيلي  بتوانند ستاره هائي جذب اين تيم كنند  تا تيم موجه شود  قصه آنها خوب به جلو رفت در آن سال بخاطر اتفاقاتي كه در طول فصل افتاد پرسپوليس 6 امتياز از حسابش كسر شد اما همين اتفاق هم براي رقيبش يعني سپاهان هم پيش آمد و در كنار آن سپاهان ماهها خارج از خانه بازي كرد استقلال هم در گير عدم كاريزماي مرفاوي بود  و تيمهاي ديگر نظير ذوب آهن و مس و... هم قدرت امروز را نداشتند و سر انجام پرسپوليس در دقيقه 96 آخرين بازي قهرمان شد و در پايان حكايتهاي شيرين براي دست اندركاران آن تيم پيش آمد كه به واقع سخت ترين قهرماني با عوامل ابر و باد و مه و خورشيد و فلك به دست آورده بود  تيمي كه چند هفته قبلش در اهواز 4 گل براحتي خورده و حداقل 3 گل ديگر از استقلال اهواز نخورده بود با افت و بسياري از عوامل توانست قهرمان شود و حبيب كاشاني كسي كه دنيزلي يكي از بهترين مربيان تاريخ پرسپوليس را از بعد  دانش وتوانائي و طراح يك فوتبال زيبا   را از پرسپوليس دور كرده بود تبديل به " حاج حبيب " و قطبي هم  به  " امپراتور" تبديل شد  قطبي بخاطر همان پيروزي با ميليمترهاي كم بار ديگر به ايران آمد و پولهاي زيادي از قرار داد دومش  با پرسپوليس وسپس از  تيم ملي ايران گرفت و در هر دو جا ناموفق بود و حاج حبيب هم تبديل به چهره اي شد كه خيلي ها او را رئيس آينده فدراسيون فوتبال و حتي شايد وزير آن وزارتخانه فعلا روي كاغذ ورزش بدانند كه خدا مي داند قصه اش به چه سر انجامي مي رسد حاج حبيب از پرسپوليس رفت چون با علي آبادي آبش به يك جو نمي رفت  و پرسپوليس مصطفوي آمد آنها براي اولين بار بازي " دنيزلي " را پيش كشيدند اما با افكار كوچكشان همان پولي را به او پيشنهاد دادند كه به افشين قطبي داده بودند دنيزلي به بشيكتاش رفت در آنجا براي تيم سياه و سپيد استانبول را روزهاي سپيد ساخت  قهرمان ليگ و جام حذفي تركيه شد و حتي منچستر را در اولترافورد شكست داد اما ما اسير قطبي و مادام كره اي اش بوديم !!  مصطفوي رفت و انصاري فرد آمد او هم چون برادرش عاشق مربيان خارجي بود و چنين بود كه كرانچار سر مربي اسبق تيم كرواسي به ايران آمد اما عمر انصاري فرد در پرسپوليس چون بدهي هائي كه براي اين تيم آورد طولاني نبود  وبار ديگر حاج حبيب آمد و به دنبال سر مربي بود  كه  خودش آورده باشد او دوست نداشت كه اگر كرانچار موفق باشد  به نام برادران انصاري فرد تمام شود و براي اين كار و بخاطر لجبازي با انصاري فرد كرانچار را از پرسپوليس بيرون كرد و آن هم در حالي كه تيم در رتبه سوم بود و اصولا تيم را كرانچار نبسته بود  اما حاج حبيب دوست نداشت سر مربي كه او نياورده است معروف شود و همان طوري كه در سيماي موفقيتهاي دنيزلي تنها محمد حسن انصاري فرد را مي ديد برايش كرانچار هم شده بود تابوئي به نام عباس انصاري فرد كه اين درد بزرگ سياسيون است كه همه چيز را روي روابط مي بينند او دائي را آورد و در يك تورنمنت حذفي هم موفق شدند كه بيشتر حالت طنز داشت زيرا پرسپوليس بدون رويا روئي با حريف جدي قهرمان شد حاج حبيب خوشحال بود كه دو بار حضورش دو جام براي پرسپوليس آورده است اما او در هر دو بار بسيار به ابر و باد و مه و خورشيد  و... ربط داشت اول فصل شد حاج حبيب بايد مرد عمل مي نمود او سر مربي قهرمان جام حذفي را داشت اما توانائي جذب بازيكن نداشت او مشكلاتي كه در زمان قطبي هم داشت بار ديگر با آن مواجه شد او بار ديگر شيث را داشت و تازه رسائي و چند ليدر هم به عنوان همكاران جديدش به او ملحق شدند تيم بسيار بد بسته شد  و در اين كار هم حاج حبيب و هم سر مريب انتخابي او يعني دائي مقصر بودند او نتوانست حواشي بين سر مربي و بازيكنان دردانه اش نظير شيث رضائي  را مديريت كند  او آنقدر ناتوان بود كه در تاريخ باشگاه پرسپوليس كه روزگاري مادري چون شاهين بزرگ تهران را داشت حوادثي چون كتك كاري دائي و ليدرها پيش آمد و طبيعي بود چون او دكتر اكرامي نبود و رسائي و اطرافيانش هيچگاه دكتر برومند و  دهداري و... نبودند   اما تيمي كه دائي داشت چندان هم بد نبودند آنها از سپاهان تنها دو برد كمتر آورند تيم آنها  10 باخت يعني بيشتر باخت در بين 7 تيم اول جدول را دارد اما در بين همين 7 تيم كمترين تساوي را هم دارا است تيم  پنجمين خط حمله ليگ را دارد اما چهارم است و تنها 10 گل از سپاهان اول و 8 گل از استقلال دوم و 2 گل از ذوب آهن سوم زده است اين تيم از سپاهان 8 گل بيشتر  از ذوب آهن 5 گل و از استقلال تنها يك گل بيشتر خورده است نتايج خيلي خوب نيست اما وحشتناك هم نيست وقتي  آن بازيكنان را مي بينيم كه دائي داشته است بايد بگوئيم دائي سرمربي خوبي نبوده است اما بازيكن هم نداشته است و در اين نتايج بيش از همه مديريت باشگاه مقصر است  و حالا اين پايان ماجرا نيست شايعه حضور استيلي در باشگاه به گوش مي رسد حكايت عاشق و معشوق يعني كاشاني و استيلي  بايد به قيمت نابودي عشق ميليونها ايراني يعني پرسپوليس تمام شود؟  اما در كنار اين حرفها وقتي  عدم مقبوليت استيلي از سوي جامعه ديده مي شود وقتي همه مي دانند استيلي مردي بود كه حكايتي چون امير قلعه نوئي سالهاي دور را بالبته دون زيركي هاي او را دارد و بر عليه  آري هان و دنيزلي و قطبي و پروين كار كرد تا خودش به روي سطر بيايد آن وقت حاج حبيب هم باز دست به سياسي بازي مي زند شايعه شيرين است " دنيزلي باز مي گردد" اما همه مي دانند دنيزلي پس از قهرماني با بشيكتاش كمتر در محافل فوتبال ظاهر مي شود او بيمار است اما شايعه گفته مي شود بايد به هر قيمتي سياسيون اهرمهاي محبوبيت را نگاه دارند و تيمهائي چون استقلال و پرسپوليس از جمله آنان است امروز در خبرها مي خوانيم نماينده آسيا را به بازديد آكادمي پرسپوليس برده اند براستي كدامين آكادمي ؟ اگر پرسپوليس آكادمي داشت پس چرا به دنبال هاشميان و اوساله  رفت و امثالي مثل مجتبي زارعي و محمد منصوري و برادران شيري و بادامكي در اين تيم بازي مي كنند ؟ چرا  از اين آكادمي يك  دفاع راست بيرون نمي آيد كه جانشين سامان آقا زمان شود كه اصلا دفاع نيست ؟ چرا از اين آكادمي يك دفاع چپ بيرون نيامد كه امثال ابراهيم شكوري و جلال اكبري و مجتبي شيري  سمت چپ دفاع پرسپوليس را اتوبان نكنند ؟و حالا شايعه دوم بيرون آمده است كه دنيزلي  مي آيد دنيزلي كه بيمار است و حداقل دوسال است كه از فوتبال دور است و حبيب كاشاني او را مي خواهد كه قبلا او را نخواست  اين نكته قبول داريم كه پرسپوليس بد نتيجه گرفت اما همه تقصير ها گردن او بود ؟ مقصر اصلي اين وضعيت پرسپوليس نه در سال اخير كه در سالهاي اخير حضور سياسيوني است كه صحنه ورزش را با تصميمهاي غلط خود تبديل به سيرك كرده اند اگر دائي بايد برود آيا جانشينش بايد حرف گوش كني با كارنامه اي چون استيلي باشد ؟ و اين قصه تكراري دنيزلي تا به كي كار برد دارد ؟و اين قصه ها فراوانند...

در گرداب تئوري ها

حكايت غريبي است همه در اين فوتبال با تئوري  هاي  مختلف مشغول به كار هستند و شايد بايد چندي بعد كلاسهاي دانشگاهي رشته هاي جامعه شناسي  در فدراسيون فوتبال تشكيل شود در فوتبال ما همه با تئوري ها سرگرم هستند  به بخشي از اين تئوريها گوش فرا مي دهيم

1/مايلي كهن سخن از كثيف بودن و بي فرهنگ بودن فوتبال دارد او يادش مي رود  كه از اولين كساني بود كه در اين فوتبال بساط بي فرهنگي را حداقل پس از انقلاب راه انداخت او به ياد نمي آورد  كه  كسي بود كه از فنس ها ي  ورزشگاه امجديه بالا رفت و با تماشاگري دهان به دهان شد و حالا سخن از وقاحت سكوها مي كند و يادش رفته حرمت امامزاده را بايد خود متولي مي داشت اما وقتي كه  بازيكن با تماشاچي روي فنس گرد گيري كند خوب تكليف فرهنگ مشخص است آيا مايلي كهن واقعا دلش براي فرهنگ فوتبالي مي سوزد كه روزگاري او بعنوان كمك مربي تيم ملي درآن مشغول كار بود و خبرنگار كتك مي زد ؟ مايلي كهن اين روزها گريه مي كند نوعي تئوري جديدي را مطرح مي كند شايعات مي گويد كه او از تيم سايپا جدا خواهد شد و حالا او در آخر فصل مشغول گريه است تا به نوعي كناره گيري خود را ربطي به تئوري اصلاحات بدهد و بگويد از اين فوتبال جدايش كردند چون خواهان اصلاحات فرهنگي بود  

 2/ مظلومي مرتبا خبر از برد در دربي ها  مي دهد و مي خواهد به نوعي ضعفهاي تاكتيكي استقلال را نديده بگيرد  ضعفهائي كه به مدد درخشش فوق تصور فرهاد مجيدي  تا حد زيادي پنهان ماند او مرتبا خبر از اين مسئله مي دهد كه نمي خواهند ( كي ؟) بگذارند مظلومي جام بگيرد ؟ و نمي گويد اين خيلي ها چه كساني هستند ؟در زمان او بيشترين  اتحاد در نزد استقلالي ها است  پورحيدري و فريبا  در كنار او هستند ناصر حجازي مشاور فتح الله زاده و بيمار است مدتها است كه سخني از روشن نيست آيا مظلومي از قلعه نوعي سخن مي گويد ؟ چرا او مي خواهد قبل از بازي حساس در برابر ملوان در انزلي  فرافكني كند ؟يعني اگر استقلال در انزلي حذف شود اين قصه ها بار ديگر تكرار مي شود؟ آيا مظلومي هم به دنبال اثبات  تئوري توطئه اي است كه سالها  پيش امير قلعه نوئي از آن بهره مي جست و اين روزها مرداني چون كمالوند هم  دائم از آن سخن مي گويد

3/اما قصه دائي در نوع خودش جالب است علي دائي  در سال جاري خوب نتيجه نگرفته است او در حاليكه تيمش را خودش بسته بود در اين اواخر فصل بازيكن كافي براي يك بازي همراه با تعويض هايش ندارد  علي دائي در ليگ برتر صاحب 10 باخت شد و در رتبه چهارم جا خوش كرده است كه شايد آن هم از دست دهد علي دائي در رقابتهاي ليگ قهرمانان باشگاههاي آسيا در گروه نه چندان سختش آخر شد علي دائي  مقصر است اما بايد ملعبه سياسيون پشت پرده شود؟ سوال اين است كه به چه دليل مديران پرسپوليس پشت ديوار تئوري  تغيير نشسته اند ؟همه مي دانند كه شخص كاشاني در دو مقطع بزرگترين ضربه ها را به پرسپوليس او در حاليكه مصطفي دنيزلي در پرسپوليس بد كار نكرده بود به بهانه تئوري  ايراني جنس ايراني بخر افشين قطبي را  كه همه دانستند جنس بنجلي بود به فوتبال ايران تحميل كرد و بعد در قدم بعدي وقتي كرانچار سرمربي نام آشناي پرسپوليس مشغول كار در اين تيم بود او را از كار بركنار و دائي را بي مقدمه به پرسپوليس آورد  علي دائي خود خواه است مديريت كافي براي روانشناسي تيم ندارد از تجربه كم مربيگري برخور دار است دانش مربيگري بزرگي ندارد با ستارگان بزرگ نمي سازد اما نبايد قبل از رفتن علي دائي نخست تيم مديريتي كه او را آوردند و مي دانستند  كه او چنين خصوصياتي دارد از كار بركنار بشوند ؟ در تيم هاي ملي ما همه بد نتيجه گرفتند اما تيم مديريت اين فدراسيون همچنان مشغول به كار است درپرسپوليس نيز چنين است پرسپوليس نبايد  در لواي تئوري تغييري  كه امثال كاشاني و اقوامش و دوستانش در پرسپوليس مي خواهند بمانند  تنها معلولي به نام دائي را از كار بركنار كند بلكه عاملين و آمرين اصلي اين تيم بايد كنار گذاشته شوند  كساني  كه با بي دانشي باعث شدند كه پرسپوليس نه تنها در عرصه نتيجه گيري بلكه در عصره فرهنگي افتضاحاتي چون رسوائي هاي شيث رضائي و يا  كتك كاري ليدر با علي دائي را شاهد باشند در تيمي كه ليدر تبديل به كارمند باشگاه مي شود و شان سرمربي تا آنجا پايين مي آيد كه با ليدر فحش خانوادگي مي دهد نبايد به مديريت در خروجي را نشان داد؟

و اين   قصه  ادامه دارد

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

ساده لوح يا دروغگو؟

حكايت روزگار همواره دو طرف داشته است يك طرف  دروغ گوئي بوده است كه همواره دست به فريب مي زده است و در سوي ديگر ساده لوحي كه باور مي كرده است در پاره اي از اوقات مسئله مضحك در اينجا است كه خود دروغگو به نوعي ساده لوح مي شود و يا بلعكس ساده لوحي پيدا مي شود كه چون كبك سر در برف كرده و مرتبا دروغ مي گويد و اين قصه در فوتبال ما نيز هست و حكايت ساده لوح و فريب كار در هم آميخته است كه اگر چنين نبود نمونه هائي چون مثالهاي زير را نداشتيم

1/عزيز محمدي  رئيس سازمان ليگ مي گويد كه در قرار دادهاي سال پيش تنها 10% خلاف واقع  اعلام شده است !! براستي عزيز محمدي نمي داند كه بازيكنان ايراني شاغل در ليگ يك هم با آن مبالغ قرار داد ذكر شده بازي نمي كنند ؟ به چه دليل عزيز محمدي چنين باوري دارد ؟چرا دوست دارد نقش ساده لوحي را بازي كند و يا نكند ....

2/ حكايت ساده لوحي فوتبال ما آنقدر زياد است كه در اين انديشه است كه  بايد به زودي   حرفه اي شود و براي اثبات اين ادعا ساده لوحانه اش ليست جعلي اعضاي هييت مديره باشگاههاي استقلال و پرسپوليس را به كنفدراسيون فوتبال مي فرستد براستي فوتبالي كه براي اعلام ليستي كه در سالهاي اخير اغلب جنبه تشريفاتي داشته اند  اين همه دردسر داشته مي تواند به كارهاي بزرگ سخت افزاري و نرم افزاري براي ساختن باشگاه بپردازد ؟

3/حكايت قصه ساده لوحي به منصور ابراهيم زاده هم رسيده است او كسب سهميه آسيائي را به مردم اصفهان شادباش مي دهد !! نمي دانيم اين چه خوشحالي است كه  سرمربي نايب قهرمان سال پيش ليگ قهرمانان آسيا دارد ؟ اصولا آقاي ابراهيم زاده از كجا مي داند سهميه هاي ايران در سال آينده ليگ قهرمانان چند تا است ؟اگر سپاهان و استقلال در جام حذفي از حريفانشان شكست بخورند و سهميه آسيائي ايران حتي يكي كم شود كه اين احتمال زياد است باز هم منصور ابراهيم زاده شادباش مي گويد ؟

4/ دامنه اين خوش خيالي كاذب به محمود خوردبين هم رسيده است مرد قديمي باشگاه پرسپوليس گوئي هيچگاه در اين فوتبال نبوده است كه اين گونه قاطعانه از شكست سپاهان در جام حذفي سخن مي گويد تيمي چون پرسپوليس كه حتي نمي تواند يك نيمكت با سه تعويض را پر كند و در ليگ قهرمانان آُسيا در گروهش آخر شده است و چنين نتايجي در ليگ برتر مي گيرد چگونه اين اعتماد به نفسي مي تواند به سرپرستش دهد ؟

5/ قصه خوش خيالي كمالوند تبديل به كمدي شده است ايشان دليل نتيجه نگرفتن تراكتور سازي  در برابر سايپا را فشار مسابقات و توقع بالا  مي دانند !! نمي دانيم كمالوند در خواب هم بازي مي كند و يا اين كه واقعا نمي دانسته كه رقابتهاي ليگ بعلت بازيهاي نمايندگان  فوتبال ايران در ُآسيا تعطيل بوده و همان  نمايندگان خسته در اين هفته صاحب  يك تساوي در مقابل هم و دو پيروزي شده اند آن وقت جناب كمالوند  به سختي در دقيقه 90 بازي را در خانه به تساوي رسانده است  كمالوند در ادامه صحبتش مي گويد توقعات از تراكتور سازي بالا است اما نمي گويد چه كسي غير از ايشان وعده آسيائي شدن و حتي قهرماني در ليگ برتر را داده بود ؟ آيا كمالوند را بايد ساده لوح و يا ... دانست ؟

6/قصه هاي بهانه هاي قطبي گونه را در سيماي كمك مربي استيل آذين و تيم ملي فوتبال ايران !! مي بينيد مردي كه سابقه كاريش  فوتسال بانوان بوده است در تيمي مشغول  به كار در ايران بوده كه با 61 گل خورده در 33 بازي آمار فوتسالي دارد و تازه در اين 33 بازي تنها 30 گل زده است آن وقت ايشان كمك مربي تيم ملي ما شده اند و در اظهار نظري مضحك  مي فرمايند روحيه بچه هاي ما در نيمه اول بازي با شهرداري تبريز  خراب شد وگرنه خوب نتيجه مي گرفتيم !! يكي نيست به اين قطبي شماره 2 بگويد تيمي كه در 33 بازي 28 امتياز كسب مي كند كه با يك نتيجه روحيه اش را نمي بازد تيمي كه در 33 بازي تنها 6 برد دارد و 17 بازي را مي بازد يعني به تعداد بازي هاي يك نيم فصل  مي بازد تنها با يك بازي روحيه خود را مي بازد ؟ تيمي كه به اصطلاح ستاره اش فريدون زندي در دقيقه 80 بازي چون روي نيمكت است قهر مي كند و به رختكن مي رود چه چيزي جز يك كادر فني  ناكار آمد دارد كه تازه با همه اين ناكاررائي به تيم ملي يك كشور هم مي رود جالب اينجا است كه اين جناب نمازي معتقد است خود بازيكنان استيل آذين به او گفته اند كه شايسته دعوت به تيم ملي نيستند !! يعني جناب سر مربي فوتسال بانوان مي خواست از آنها دعوت كند ؟ ببينيد فوتبال ساده لوم ما چه دروغهائي بايد شنود ؟

 و اين قصه ادامه دارد ...

آنها چگونه موفق مي شوند

سر الكس فرگوسن تاريخ ساز شد او سرمربي تيمي است كه توانسته است 19 بار  قله فوتبال انگلستان را فتح كند تا سال گذشته ليورپول با 18 عنوان همراه منچستر بود اما شاگردان فرگي بزرگ توانستند با كسب اين عنوان در تاريخ رقابتهاي سراسري انگلستان  يگانه شوند كسب موفقيتهاي فرگوسن بسيار است اما بد نيست نگاهي به برخي از افكار اين پيرمرد بزرگ فوتبال دنيا بيافكنيم تا بدانيم چرا فرگوسن و منچستر يونايتد اين گونه موفق و ديگران آن گونه مستاصل هستند

1/واكنش در برابر شكست : فرگوسن سخن از باخت پس از 24 هفته در برابر وولوز مي كند او مي گويد كه اين باخت باعث شد كه تمركز ما بالا رفته و در ادامه فصل بهتر كار كنيم .. نگاهي به اين گفته فرگي بكنيد تيمي كه رهبري درستي دارد مي تواند از بحرانها  موقعيت بسازد و فرگي هم چنين است در دنياي مديريت كساني كه از بحران مي توانند موقعيت بسازند رهبر و كساني كه بحران را تنها كنترل مي كنند مدير و كساني كه در بحران ها غرق مي شوند بازندگاني بيش نيستند و چنين است كه فرگوسن را رهبري بزرگ در عالم فوتبال مي ناميم

2/احترام به حريفان : ميانگين امتيازهاي تيمها در اين ليگ برتر بالا رفته است و عده اي معتقدند كه كيفيت  ليگ بالاتر رفته است اما فرگوسن اشاره جالبي دارد او گاه آماري به تيمهاي ليگ و حريفانش مي افكند و مي گويد  در مقابل با تيمهائي چون بولتن و نيوكاسل واورتون و ساندرلند و بيرمنگام ووست بروم  و بلكبرن كه تيمهاي نيمه پاييني جدول هستند امتياز ازدست داديم و اين نشانه اي براي بالا بودن كيفيت ليگ است و نه اين كه تنها تعدادي از تيمها بيشترين امتياز كسب كنند و بقيه تيمها ضعيف باشند و اين گونه ميانگين امتيازات بالا رود 

3/جوانان: فلسفه فرگوسن  براي  بازيكنان جوان هم جالب است او مي گويد بازيكناني چون ارناندز و اسمالينگ و گيبسون با كسب اين قهرماني صاحب روحيه مي شوند و اين به آنها كمك مي كند اين حس را نگاهي بيافكنيم فرگوسن به نكته زيبائي اشاره دارد او معتقد است كه تيمها بايد به بازيكنان اعتبار و روحيه دهند و نه آن كه بازيكنان به تيمها و طرفداران روحيه دهند و اين مسئله در مورد فوتبال يك حقيقت غير قابل انكار است 

4/رعايت بازي جوانمردنه : فرگوسن بازي در ليگ را برده است او تنها 12 روز تا فينال قهرماني اروپا در ويمبلي فرصت دارد و مي تواند به تمامي بازيكنانش استراحت دهد اما مي گويد در هفته آينده براي تيمهائي بازي مي كنيم كه در خطر سقوط هستند و نمي خواهيم بي انگيزگي ما در برابر حريف آينده ما  به تيمهاي ديگرضرر بزند فرگوسن به خوبي نشان مي دهد كه چرا لقب " سر " به معناي يك آقا و جنتلمن را يدك مي كشد او از  ورزش همراه با جوانمردانه سخن مي گويد او نياز نمي بيند كه فيلم بازي كند و گريه سر دهد و شعار بي محتوا دهد تا درس جوانمردي را به جهان فوتبال آموزد

آري فرگوسن يگانه است نه بخاطر حضور بيش از دو دهه در تيمي چون منچستر يونايتد و يا كسب دهها جام بزرگ و يا شكستن ركورد فتح فوتبال سراسري انگلستان و... بلكه بخاطر  رعايت بسياري از نكات كه در بسياري از جاهاي دنيا از جمله فوتبال ما چيزي نزديك به رويا است

كاش هر كس جاي خودش بود

شريفي كه در دنياي فوتبال ما به قاضي قضات معروف و كسي بود كه بدعت تازه اي در كميته انضباطي گذاشته و با سيستم عجيب و غريب خود آن كميته را علاوه  بر وظايف  تنبيه خود تبديل به كميته كسب در آمد براي فدراسيون فوتبال كرده بود ,پس از مدتها از كار خود استعفا داده شد!! ايشان در پايان ماموريت خود مي گويد حالا در سر جاي خود يعني تحقيق و پژوهش و قضاوت هستم !! سوالي كه در مورد اين گفته جناب قاضي قضات  به ذهن مي آيد كه چرا ايشان كه صحبت از مباني و آموزه هاي اخلاقي و ديني بارها كرده اند اين سالها در جائي بوده اند كه به قول خودشان جايگاه ايشان نبوده است ؟اين كه افراد در جايگاه خود نبوده و به نوعي جاي كس ديگر را اشغال مي كنند با كدام قانو ن اخلاقي و يا به قول ايشان آموزه هاي اعتقادي قابل توجيه است ؟ يعني كسي بدون  دليل جائي را غصب كند و حقوق بگيرد مي تواند آدم اخلاقي باشد ؟ حكايت قاضي شريفي   در اين ديار بسيار رواج دارد و افراد بر سر مسئوليتها مي آيند و بدعت هاي اشتباه مي گذارند و سرانجام هم مي روند و تازه طلبكار هم هستند كه چرا استعفايشان داده اند  همين مسئله در مورد فوتبال ما بغير از شريفي هم صدق  مي كند كه به چند نمونه از آنها نگاهي مي افكنيم

1/ استقلال در تهران حذف مي شود و جناب تاج !! نايب رئيس فدراسيون فوتبال كه رئيس كميته داوري هم نيز مي باشند به فتح الله زاده تبريك مي گويد كه استقلال سزاوارانه بازي كرده اما حذف شده است براستي تاج بنا بر چه دليلي شكستن دل ميليونها ايراني اعم از استقلالي و يا هر تيم ديگر را شادباش مي گويد استقلال در دو بازي با السد بازي برده را به تساوي رسيد دو بازي كه اگر 4 امتياز از دست نداده  بود استقلال به اينجا  مي رسيد و  امروز فتح الله زاده و تاج چنين صحبتهاي مضحكي مي كردند ؟ پسران آبي خوب بازي كردند و در آن شكي نيست اما در هيچ كجاي دنيا باختن و حذف شدن در خانه را با واژه " تبريك " همراهي نمي كنند ولي در جائي كه  تاج بدون هيچ دانش فوتبالي مرد همه كاره مي شود بايد هم چنين قضاوتي  داشته باشد اين سخن تاج چون سخن سعيد لو است كه مي گفت  استقلال و پرسپوليس اگر دهم هم بشوند هيچ ناراحتي ندارد از ديد نگارنده استقلال  بخاطر ندانم كاري و كمبود بازيكنان و  تغيير مديران فرمايشي سازمان تربيت بدني چنين ضربه خورد و همچنان مي خورد استقلال حذف شد چون امثال واعظ و فتح الله زاده را داشت

2/ همين حكايت در مورد پرسپوليس هم صدق مي كند تيم در امارات آن گونه مفتضحانه مي بازد آنگاه جناب مدير عامل باشگاه تنها كاري كه بلد است انجام دهد قهر كردن و نيامدن بر سر ميز شام است گوئي او همه كار براي پرسپوليس كرده كه حالا توقع از اين تيم دارد  همين مسئله در مورد سر مربي اين  تيم هم صدق مي كند  علي دائي مي گويد   بازيكن ندارد  سوال اين است كه مگر اين تيم را كس ديگري بغير از شما بسته بود ؟ كه اگر اين گونه است و مدير باشگاه نتوانسته بود بازيكنان شما را بياورد پس چرا به مردم نمي گوئيد  و بار ديگر از ناگفته ها سخن مي رانيد و اگر هم خود بسته ايد اين ايرادها براي چيست ؟ براستي جايگاه امثال  كاشاني بر مسند تيمي چون پرسپوليس است ؟آيا او نشان نداده كه توانائي مديريت اين تيم را ندارد ؟ همين قصه در مورد علي دائي صدق نمي كند ؟ به چه دليل علي دائي با اين كه شاهد بود در سال گذشته تيم نيازمند به بازيكنان زياد است همچنان سكوت بر عملكرد خود ويا مديران تحميلي سازمان تربيت بدني دارد؟

3/ صحبت از سازمان تربيت بدني شد سخن ما رو به مديران اين سازمان است نگاهي به افتضاح پرسپوليس و نتايج نه چندان خوب استقلال بكنيد چرا اين دو تيم بايد در اين وضعيت باشند ؟ چرا كار به جائي برسد كه مديرعامل باشگاه استقلال مدعي باشد چون فردوسي پور  در برنامه 90 هست نمي توان بين اعضاي هييت مديره و مديرعامل  هماهنگي ايجاد كرد ؟ به چه دليل اين دو باشگاه با سرپرست موقت اداره مي شوند و اگر هم هييت مديره اي وجود داشته باشد به قول فتح الله زاده بايد از كساني باشند كه گوش به فرمان مدير عاملي باشند كه قانونا بايد  از هييت مديره تبعيت كند ؟ چرا اين دو تيم به بخشهاي پر قدرتي چون شهرداري تهران و يا شركتهاي بزرگي چون گسترش فولاد و... واگذار نمي شود مردم چه گناهي كرده اند كه بايد شاهد اين همه درد و رنج باشند در فوتبالي كه  شريفي قاضي آن  مي شود و  رئيس داورانش تاج و مديرانش امثال كاشاني و فتح الله زاده و سرمربي تيم پرسپوليس  و ملي سابقش چنين مضحك از عملكرد خود دفاع مي كند در فوتبالي كه  آنقدر سياست زده شده است كه مدير و سرپرست و آدمهايش و حتي جو ورزشگاه را مي خواهند سياسي كنند  چه توقعي مي توان از آن داشت ؟ در فوتبالي كه هيچ چيزش از آدمهايش تا  مردمان روي سكوهايشان  بي دليل صحبت و عمل مي كنند  و كارها را بر اساس سياسي بازي مي خواهند اداره كنند مي توان اميد به موفقيت داشت ؟

 كاش همه كس مي دانستند كه چون شريفي نبايد عمل كنند كه سالها در جائي باشند و تازه پس از سالها به زور بروند و سر جاي خود بنشنند  افسوس

تورج عاطف

www.tourajateef.blogfa.com

دغدغه پپ و فرگي (3)

 از آمارهاي دو تيم در ليگهاي  داخلي كشورهاي اسپانيا و انگلستان گفتيد در هنگام نگارش اين مقاله  تيم بارسلونا با تساوي در برابر لوانته به مقام قهرماني لا ليگا براي بيست و يكمين بار رسيده است  كورس قهرماني كه در هفته هاي آخر براي رئال مادريد اوج درخشش   را داشت اما براي بارسلونا با خمودي همراه بود بارسلونا  در 4 هفته اخير لا ليگا تنها يك برد بدست آورد و بازي آخر را نيز بدون گل زني مسي به اتمام رساند و اين در حالي است كه كريس رونالدو توانست  فاصله گلهايش را  با مسي به 6 گل برساند  بارسلونا در خط حمله خود در هفته هاي اخير با مشكل رو به رو بوده است در اين تيم داويد ويا عملا افت كرده است و شايد هيچ نمايش قابل قبولي از او را در ماه اخير شاهد نبوديم در خط حمله بارسلونا جانشين كردن كسي بجاي ويا عملا غير ممكن است و بارسلونا در حالي كركيچ را هم مصدوم مي بيند جانشين شايسته اي براي  آبراموويچ نياورده است و فرگوسن براحتي مي تواند حدس بزند كه بارسلونا از راه هوا در حالي مي تواند گل بزند كه ضربه هاي كاشته و يا كرنري باشد كه پويول و يا پيكه  به جلو  آيند در سوي ديگر بايد نگاهي ديگر به گفته فرگوسن در مورد ترفندهاي غلبه بر بارسا با دستور العمل هاي مورينيو بكنيم مورينيو در برابر بارسلونا چگونه در فاز حمله موفق بود ؟  جواب به اين سوال را در بازي برگشت بارسا و رئال در سنتياگو برنابئو و بازي فينال جام جذفي ديديم ياران كناري رئال مادريد از فضاي دو مدافع كناري بارسا  توپها را به سوي دروازه مي بردند نگاهي به دو صحنه مهم بازي مي كنيم در بازي جام حذفي اسپانيا په په در نيمه اول براحتي بر روي سر پيكه ضربه سر مي زند و توپ به  تير مي خورد و در وقت اضافه هم سانتر زيباي  از جناح راست دفاعي بارسا  با ضربه زيباي رونالدو به گل مي نشيند در بارسلونا يك حفره بزرگ وجود دارد اختلاف قد ماسكرانو و پيكه  دو مدافع مركزي بارسا  اين فضا را به برباتوف مي دهد  كه ضربات سر خود را بزند به نظر مي رسد كه فرگوسن در بازي روز شنبه 7 خرداد بر باتوف را بعنوان گزينه اول خط حمله بفرستد مشروط به آنكه  در آمادگي باشد  بر باتوف سابقه بازي در فينال ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا را دارد او با تيم لور كوزن يك بار با يك تيم اسپانيائي يعني رئال مادريد مصاف داد برباتوف مي تواند فشار آن  بازي را تحمل كند و از سوي ديگر او بهترين گل زن فوتبال جزيره است به نظر مي رسد برباتوف بازيكني است كه گل زني در بازي فينال كند زيرا والنسيا از سمت راست و احتمالا ناني از سمت چپ بخوبي مي توانند نفوذ كنند و روني هم مهاجم طعمه خواهد بود اما اين كل قضيه  نيست فرگوسن سخن از نسل جديدي از بازيكنان منچستر مي كند  و يكي از بهترين هاي آنها كسي جز هرناندز نيست هرناندز همان بازيكن سريعي است كه در بازي با چلسي در دقيقه دوم بازي توپ را به تور دروازه چك دوخت هرناندز سريع است براحتي مي تواند  از شكاف  ميانه خط دفاعي بارسا عبور كند در بازي با لوانته و بازي با رئال مادريد در بازي برگشت رقابتهاي ليگ قهرمانان اروپا شاهد بوديم كه زوج ماسكرانو پيكه بر روي سرعت مشكل دارند و از اين رو ممكن است هرناندز هم شانسي براي حضور در تركيب اصلي داشته باشد  در روي نيمكت چه بازيكناني يافت مي شود به نظر مي رسد از بين ناني و گيگز ( يك نفر ) از بين برباتوف و هرناندز ( يك نفر ) از بين اوشي و اسكولز و آندرسون  و كريچ ( سه نفر ) روي نيمكت منچستر باشند ضمن اين كه گيبسون هم مي تواند از گزينه هاي روي نيمكت باشد  و بعنوان گلر ذخيره كارول هم هست   بر روي نيمكت بارسا آفلاي  و كيتا روي نيمكت خواهد بود  اگر بارسلونا دو باره پيكه را به داخل ميدان و در سمت چپ دفاعي بگذارد اين به آن معني است كه آبيدال هم نيمكت نشين خواهد بود ميليتو هم ديگر نيمكت نشين بارسلونا به همراه دروازه ذخيره خواهد بود  نگاهي به دو نيمكت نشان مي دهد كه دستهاي گوارديولا نسبت به فرگوسن بسته تر است هر چند گواردولا هميشه به جسارت جوانانش اميدوار است اما فينال ليگ قهرمانان اروپا جايگاه تجربه است خصوصا آن كه يك تيم در خانه خود بازي  مي كند  به فرگوسن و گوارديولا مي نگريم نبرد انديشه هاي جوان و تجربه هاي پير است فرگوسن بي نهايت به گواردويلا علاقمند است و حتي صحبت از حضور او به جانشيني خود مي كند گوارديولا براي فرگوسن چون شاگردي است كه هيچگاه نداشته است او جوان گرا و شجاع و نو گرا و خارج از بازيهاي نقل و انتقال جنجالي است  فرگوسن  يك بار از گوارديولا در فينال شكست خورده است و مي خواهد جبران كند از سوي ديگر گواردويلا دوست دارد روند موفقت تيمهاي اسپانيائي در سالهاي اخير را گسترش دهد قهرماني  در  ليگ قهرمانان اروپا مي تواند نويد روزهاي خوش دفاع از عنوان قهرماني در يورو 2012 باشد به انتظار اين نبرد مي نشينيم  و مي دانيم هر تيم كه قهرمان اين رقابت شود براستي بهترين تيم اروپا است

پايان

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

دغدغه هاي پپ و فرگي (2)

 از خط دفاعي و آمار دو تيم گفتيم و امروز به هافبكها و به ميانه ميدان مي رسيم جائي كه از دير باز گفته شده است كه مغز تيمها در آن نقطه قرار دارد و به همه نقاط زمين فرمان صادر مي كند حكايت منچستر يونايتد و بارسلونا هم چنين است  دو تيم بهترين بازيكنان خود را در اين نقطه زمين دارند نگاهي به آرايش دو تيم مي افكنيم  در سيستم پايه دو تيم  مي توانيم آرايش 1-3-1-1-4 را مشاهده كنيم  در جلوي خط دفاع هر دو تيم از يك بازيكن جوان و دونده و تقريبا گمنام نسبت به بقيه تيم بهره مي گيرند در تيم بارسلونا بوسكتس بازي مي كند فرزند دروازه بان سابق تيم بارسلونا امروز و در سالهاي جواني به مرز خود باوري رسيده است او اولين بازيكني است  كه به مصاف حريفان مي رود كمي جلوتر از او اينستا قرار دارد كه اين روزها كمي در دوران افت قرار دارد اينيستا در بازي اين هفته  با اسپانيول گل زني كرد اما بايد گفت اينيستا فصل گذشته و خصوصا اينيستا جام ملتهاي اروپا 2008 و جام جهاني 2010 با اين اينيستا تازه از بند مصدوميت رها شده بسيار متفاوت است  مكانيزم بارسلونا دادن توپ به اينيستا از خط دفاعي است و او توپ را به ژاوي و مسي و آلوزو پدرو   اعتماد مي كند و يكي از آنها را بر مي گزيندو مي دهد  در سوي ديگر ميدان چنين وظيفه اي بر عهده پارك كاپيتان تيم ملي  كره جنوبي رسيده  است جي سونگ پارك كه در ايران به پارك جي سونگ معروف است يك مهره كليدي براي فرگوسن است  او كمي متمايل به چپ زمين است اما در كنار كريك  بازي مي كند دقيقا وظيفه مشابه بوسكتس در بارسلونا دارد گاهي از اوقات فرگوسن از بين اسكولز و كريك و  پارك  دو نفر  را انتخاب مي كند اما در هفته هاي اخير  پارك مهر ثابت فرگوسن بوده است  فرگوسن در مصاحبه هاي اخير خود سخن از اين كرده است كه براي بردن بارسلونا با مورينيو مشورت مي كند به نظر مي رسد فرگوسن كمي در ذهن گوارديولا مي خواهد آشفتگي ايجاد كند چون مي دانيم تنها توصيه  مورينيو به فرگوسن مي تواند حضور سه هافبك تدافعي باشد يعني منچستر با اسكولز و كريك و پارك به ميدان خواهد آمد ؟ آيا مورينيو به فرگي پيشنهاد مي كند كه ناني را از اول بازي به زمين نبرد ؟ اگر  داستان اين گونه فرض كنيم بايد فكر استفاده از سه هافبك تدافعي را در ذهن فرگي مجسم كنيم اما در بازي با چلسي كه قاعدتا فرگي با بهترين تركيب  تيم خود را به زمين فرستاد چنين چيزي را نديديم و شاهد بوديم كه در پشت تك  مهاجم منچستر يونايتد يعني هرناندز چهار بازيكن به نامهاي والنسيا و روني و پارك و گيگز بازي مي كردند  به نظر مي رسد همين اتفاق براي بازي با بارسا بيافتد ولي نيافتاد  به نظر مي رسد براي مهار ژاوي بايد چشم به پارك بياندازيم او كه دونده است و از سوي ديگر مي تواند خونسرد باشد و سريع بازي مي كند به نظر مي رسد پارك و مرد كناريش يعني گيگز يا ناني سعي دارند از حفره پشت نفوذهاي  آلوز به اين تيم صدمه بزنند همان كاري كه مارسلو دفاع چپ رئال و رو ماريو در بازي برگشت لا ليگا و بازي فينال جام حذفي موفق به انجام آن شدند  از سوي ديگر بخ نظر مي رسد براي اين كه اين اتفاق نيافتد پپ به مسي  ماموريت دهد كه بيشتر در كناره ها بازي كند تا با روش حمله بهترين دفاع است مانع نفوذ منچستر  از سمت راست زمين بارسا شود البته اگر پپ اين كار را بكند تقريبا نصف كاررائي مسي را از او گرفته است زيرا مسي از ميانه زمين بهتر نفوذ مي كند و اگر  سه راس مثلث طلائي بارسا يعني مسي و ژاوي و اينيستا فاصله زيادي داشته باشند دچار مشكلي مي شوند كه در بازي برگشت  و فينال جام حذفي و نيمه اول بازي رفت  بازي نيمه نهائي بارسا با آن رو به رو شد به تيم منچستر يونايتد بر مي گرديم  شاه  مهره فرگي در اين هفته ها روني بوده است گل زن سابق اورتون  كه در سالهاي اوليه ورود به منچستر بيشتر نقض گل زني و صد البته گل سازي براي كريس رونالدو و حتي كارلوس توز داشت اين روزها يك مرد همه كاره براي منچستر يونايتد است او گل مي زند و پاس گل هم مي دهد  نقشي كه به گونه اي مسي براي بارسا بازي مي كند نبرد مسي وروني مي تواند برنده اي داشته باشد كه تيم برنده شب فينال را مشخص مي كند منچستر بر روي سمت چپ بارسا حساب ويژه اي كرده است اين مسئله را در بازي با چلسي ديديم اين روزها والنسيا  از سمت راست منچستر و سمت چپ  حريفان بخوبي حركت مي كند به نظر مي رسد كه فرگي حركات شاگرد اسبق خود كريس رونالدو  را در بازي برگشت لا ليگا بخوبي ديده باشد به احتمال فراوان والنسيا و روني نقشه هاي زيادي براي دفاع چپ بارسلونا داشته باشند اما اين اتفاق زماني مي افتد كه پدرو  اين اجازه را به آنها بدهند همه مي دانيم  پدرو و داويد ويا براحتي مي توانند از حفره هاي سمت راست  دفاع حريفان بهره بگيرند در بازي برگشت  لا ليگا و حتي در فينال كوپا د ري شاهد بوديم كه ويا متمايل به چپ بازي مي كرد و شايد اين راه كاري براي حمله هاي همه جانبه منچستر از سمت  راست باشد از سوي ديگر منچستر در سمت چپ با دغدغه ديگري مواجه است آيا آنها تكنيك و سرعت ناني را فداي تجربه گيگز باتجربه مي كنند ؟  به هر حال چهار مرد ميانه زمين  منچستر با مردان بارسلونا در اين نقطه نبردي خواهند داشت كه برنده آن پيروز جام قهرماني اروپا  را مشخص مي كند دو تيم روي زمين بازي مي كنند و هدفشان عبور از قلب دفاع است آيا نبرد هافبكهاي تهاجمي با هافبكهاي تدافعي اين فرصت را به آنها  مي دهد ؟....

    تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

 

دغدغه هاي پپ و فرگي (1)

يك فينال رويائي ؟ شايد اين تيتر بهترين عنوان براي فينال ليگ قهرمانان اروپا باشد و به احتمال زياد  بسياري از علاقمندان فوتبال جهان دوست داشتند كه فينال رم در دو سال پيش اين بار در ويمبلي تكرار شود  البته نبايد از اين نكته هم از خاطر برد كه انگليسي ها فينال در خاك خود را دوست دارند اما خاطره رقابتهاي يورو 1996 و باخت ليورپول در فينال اولترافورد در 4 سال پيش نمي تواند آنها را قانع كند كه ويمبلي جايگاه مطمئني براي آنها است اما بهر حال بازي در خاك خودي براي طرفداران منچستر يونايتد و فوتبال انگلستان اتفاق خوشايندي است زيرا  منچستر قبلا  در نيوكمپ اسپانيا و روسيه قهرمان شده است و ليورپول هم در استانبول توانست در فينالي بسيار  غير منتظره در ضربات پنالتي از سد ميلان بگذرد و از اين رو پيروزي در خاك خود انگلستان راپس  از سالها يعني در خاك خودي شاد مي كند از سوي ديگر بسياري از علاقمند فوتبال مي توانسته اند علاقمند باشند كه رئال مادريد در اين مرحله باشد اما كمتر كسي  است كه حق بارسا را  براي حضور در اين فينال ناديده پندارد هر دو تيم رقابتهاي ليگ خود را به پايان نبرده اند منچستر دو بازي تا آخر فصل دارد و از اين دو بازي يك امتياز مي خواهد تا  قهرمان ليگ برتر شود و اگر منچستر بتواند در اين هفته صاحب اين يك امتياز شود عملا بازي هفته آخر را بدون ياران اصليش به ميدان خواهد آمد از سوي ديگر بارسا هم  بيش از هر زمان ديگر اتفاقات بازي با سوسيداد را به خاطر مي آورد اگر داور گل صحيح ميليتو را مي پذيرفت اگر ماسكرانو آن اشتباه مرگ بار  و آن پنالتي را نمي داد امروز بارسا مي توانست در سه بازي آخرش بدون ياران اصلي بازي كند اما اگر بارسا در اين هفته بتواند  از لوانته امتياز بگيرد به طور حتم ياران اصلي بارسا هم چون منچستر مي توانند با استراحت كافي وارد آخرين بازي مهم فصل خود شوند  خصوصا آن كه ياران كليدي هر دو تيم نظير ويديچ و روني برباتوف و فرديناند از منچستر و اينيستا و مسي و ژاوي و پويول و آلوزوويا در طول فصل در مقاطعي مصدوم بوده و حتي دچار افت شده اند از اين رو دغدغه اصلي هر دو تيم اين خواهد بود كه يارانشان استراحت كنند بارسا پس از 4 ال كلاسيكو نشان از فرسودگي مي دهد و رقابتهاي سنگين ليگ برتر و شكست غير منتظره منچستر از آرسنال و پيروزي اين تيم بر چلسي در روزهاي آخر فشار مضاعفي به اين تيم وارد كرده است  منچستر در ليگ برتر تا به حال يك بازي بيشتر از بارسا يعني 36 بازي كرد است در اين 36 بازي منچستر 22 برد و 10 تساوي و 4 باخت  داشته است اما بارسلونا در 35  بازي 29 برد و 4 تساوي و تنها 2 باخت داشته اند آماربارسلونا به مراتب درخشان تر از منچستر يونايتد است اما از ياد نبريم ليگ اسپانيا در سالهاي اخير همواره قهرماني را از بين دو نام بارسا و رئال انتخاب كرده است و بقيه تيمها در رده هاي پايين تر هستند هرچند در انگلستان هم در سالهاي اخير منچستر يونايتد و چلسي قهرماني هاي فراوان داشته اند اما از ياد نبريم تيمهائي چون آرسنال و منچستر سيتي و تاتنهام و ليورپول و... بسيار خطر ناك تر از والنسيا و آتلتيكو مادريد و ويا رئال و ... هستند  آمار گل زني منچستر مي گويد اين تيم 73 گل در 36 بازي زده است  معدل گل   نزديك به 2 آمار خوبي است اما وقتي به آمار گل زني بارسا مي نگريم مي بينيم اين تيم با يك بازي كمتر نسبت به منچستر يونايتد 89 گل زده است  تعداد 16 گل بيشتر بارسلونا آمار بهتري نسبت به منچستر است همان طوري كه در رقابتهاي اروپائي هم بارسا بهترين گل زن و  خط حمله را دارد ضمن اين كه از ياد نبريم كه بارسلونا تا هفته پيش بهترين گل زن اين رقابتها يعني مسي را داشت كه برد عجيب رئال و گل زني هاي رونالدو در هفته گذشته اين عنوان را به منچستر يونايتدي سابق داد  البته در منچستر هم برباتوف آقاي گل انگلستان است و از اين نظر كه هر دو تيم با بهترين گل زن ليگ خود پاي به رقابتها مي گذارند مي تواند جذابيتهاي فينال و دغدغه هاي مربيان دو تيم را بيشتر كند منچستر يونايتد در رقابتهاي ليگ قهرمانان اروپا در سال جاري بهترين خط دفاع داشت اين تيم در رقابتهاي ليگ برتر 34 گل خورده است در حاليكه اين آمار براي بارسلونا 19 گل مي باشد  شايد به نظر بيايد آمارهاي گل زني و گل نخوردن بارسا مزيتي براي ارتش كاتالان باشد اما از ياد نبريم كه در خط دفاعي هر دو تيم بازيكنان شكننده و كندي وجود دارد در بارسلونا اين نتيجه بيشتر نماد دارد بارسلونا اين روزها عملا دفاع چپ مناسب  در حد فينال رقابتهاي اروپا ندارد خصوصا آن كه نقطه برتري منچستر در سمت  راستش است وقتي رافائل و والنسيا  حركت مي كنند هر تيمي حتي چلسي با داشتن مدافع چپي چون اشلي كول فلج مي شود بارسلونا به احتمال فراوان بار ديگر بايد پويول را در اين سمت بگذارد پويولي كه شكننده و سنگين است  در ميانه دفاع زوج پيكه و ماسكرانو هستند اين زوج  بسيار خطا مي كنند و ماسكرانو خيلي عصبي است هرچند كه هم پيكه و ماسكرانو سابقه بازي در انگلستان را داشته و با فوتبال آن كشور آَنائي دارند پيكه در منچستر بازي مي كرده و ماسكرانو سالها در ليورپول درخشيد   اما اين بازيكنان مي توانند در برابر  روني و پارك و والنسيا و ناني دوام آورند؟ ضمن اين كه نبايد از حضور برباتوف و هرناندز هم  صرف نظر كرد  بازيكناني كه يك غفلت باعث مي شود كه بدترين ضربه را به تيمهاي حريفشان بزنند در سوي ديگر فرديناند هم موقعيت مشابهي چون پويول دارد او در سالهاي اخير بسيار شكننده  بود و مصدوميتهاي فراواني داشته است  و مصاف او با مرداني چون ويا و مسي و ژاوي و پدرو و آفلاي بي دردسر نيست  ضمن اين كه نبايد از ياد ببريم  كه هر دو تيم  از دروازه بانان برجسته اي بهره مي جويند ون در سار مي خواهد يك بار ديگر قهرماني اروپا را با منچستر تجربه كند ضمن اين كه والدز هم كه با تيم  بارسلونا دو بار قهرماني را در پاريس و رم تجربه كرده دوست دارد در لندن هم قهرماني اروپا را  هت تريك كند منچستر در دو جناح دفاعي خود با رافائل برزيلي  در راست و اوورا فرانسوي در چپ موفق در هفته هاي اخير بوده است ضمن اين كه شايد حوادثي باعث شود كه بارسلونا هم يك تركيب فرانسوي – برزيلي  را در دو جناح خود به كار گيرد يعني آبيدال و آلوز دو مدافع كناري  بارسلونا شوند  بايد ديد كه فرگي و په په در مورد خط دفاعي چه نتيجه اي مي رسند ............

  تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

ناصر خان بر تر از چك و ون در سار

جعبه جادوئي خبر از دو نمايش مي داد قرار بود كه در جام جم  قرن مدرن  فوتبال بار ديگر سرگرم كننده باشد نمايش اول در ميدان فوتبال و براي فوتبال بود چلسي و منچستر يونايتد براي قهرماني در ليگ برتر به مصاف هم مي رفتند بازي مرگ و زندگي دو تيم سرشار از زيبائي هاي فوتبال بود جوانان فرگي با ستاره هاي كارلتو نمايش خيره كننده اي را از ورزش و صنعت و تجارت و تفريجي به نام فوتبال را به نمايش گذاشتند در هنگام  پخش اين نمايش زير نويسي را مشاهده كرديم " ديدار شوراي هماهنگي صدا و سيما از ناصر حجازي " حكايت جالبي بود قرار بود پس از روزها كه ناصر خان همه ايرانيان در بستر بيماري افتاده است شوراي هماهنگي ( هماهنگي ؟)براي ديدار ناصر خان در حالي برود كه همه شاهد بوديم در روزهاي اول بيماري ناصر خان حجازي در برنامه 90   به گفته عادل فردوسي پور  هماهنگ كافي ( بخوانيد سانسور) را بدست نياورد تا مردم  بزرگترين دروازه بان تاريخ ايران را نظاره كند حكايت نمايش چلسي و منچستر يونايتد هر چفدر زيبا و دوست داشتني و تماشائي و جوانمردانه  بود نمايش دوم بجز چند كلامي كه ناصر خان بر زبان آورد سراسر از زشتي و حقارت و مشمئز كننده و ناجوانمردانه بود گروهي از دست اندركاران تلويزيون و راديو  در حاليكه دوربين ها بر روي آنها زوم بود و نشان از نمايشي سخيف را داشت به بستر ناصر خان رفتند در هنگام اظهار نظرهاي  اين آقايان كلامي را  با حس صادقانه نشنيديم هرچه بود نمايشي براي استفاده از چهره ناصر خان حجازي بود  اما نمايش اين آقايان را ناصر خان با كلامي بسيار زيبا پاسخ داد  در هنگام اظهار نظرها مردي كه سالها است بعلت يكنواخت و پر حرفي و ارتباطها بر مسند صندلي يك برنامه ورزشي سابقا پر طرفدار و امروز مهجور نشسته است شروع به تمجيد و تكريم از روساي آمده و نيامده خود كرد و در آخر اعلام كرد كه روساي او قول مساعدت داده اند كه از هيچ كمكي نسبت به ناصر خان دريغ نخواهند كرد و همه مي دانستند اين حرفها همان سخناني است كه بر بالين بسياري گفته شد همان حرفهائي كه در بيمارستان كسري در روزهاي اوليه بيماري ناصر خان روساي فدراسيون و سازمان تربيت بدني هم زدند و همه مي دانستند كه اين نمايش جهت كسب وجه نداشته است كه مي خواهند در كنار صورت تكيده بزرگ مرد فوتبال ايران بدست آورند اما جواب ناصر خان يك شاهكار بود شاهكاري كه كم از درخشش او در برابر طوفان كره شمالي 1966 پيونگ كره جنوبي سئول سال 1977 و نمايش در برابر اسكاتلند 1978 و استراليا 1977 و كويت 1980 و... نداشت ناصر خان بسيار زيبا گفت 40 سال است كه با مردم هست و  حمايت مردم براي او كافي است و نياز به كساني  ندارد كه روزگاري كه ناصر خان دروازه بان تيم ملي و شهباز و تاج  و استقلال بود  براي ديدن بازيهاي او بايد بليط مي خريدند نداشته و نخواهد داشت  استفاده ابزاري از چهره ناصر خان براي آقايان يك پروژه شكست خورده بود ضمن آن كه حضور ناصر خان بر بستر بيماري براي بسياري از عاشقان ايران و فوتبال ايران و خصوصا خود ناصر خان درد آور بود و فارغ از هر رنگي مردمي كه با ناصر خان شادي ها  و غمها را تجربه كردند نمي توانستند ناصر خان رك گو و خوش تيپ و قهرمان خود را آن گونه ببينند اما ناصر خان با كلام منقطع و بيمار خود با سيماي تكيده خود  با جسم بيمار خود نشان داد هنوز همان عقاب يك  دروازه هاي شرافت و غرور و اصالت ملت و فوتبال ايران است او نشان داد كه كساني كه مي خواهند به نام ناصر خان و به كام خود بهره ها از بيماري اين بزرگ مرد ايران ببرند سخت در اشتباه هست او نشان داد كه استفاده ابزاري چنين كه قبلا در هنگام تئاتري چون شيرخواه قلب شير جناب امپراتور و يا تميز كردن كوهستان قطبي و يا بردن دوربين بر بالاي سر عابد زاده و محرمي و ... هم انجام شده بود نمي تواند راه كاري براي جفائي باشد كه  بر اصالت و شرف و انسانيت مرداني چون او آورده اند ناصر خان مردي است كه با مردم خود هست كه اگر اين گونه نبود شايد  امروز روزگار او متفاوت و صد البته حضورش در قلبها هم فرق مي كرد  ناصر خان در شب گذشته نمايش زيباتري از بازي تيم اسبق خودش يعني منچستر يونايتد در برابر  چلسي نمايان كرد روزگذشته پيتر چك و ون درسار در اولدترافرورد نمايش خيره كننده اي از هنر دروازه باني را به عرصه گذاشتند اما نمايش غرور و شان و مرتبت انساني و عاشق مردم بودن كه از سوي ناصر خان داده شد بسي زيباتر از اين دو دروازه بان برجسته جهان بود ناصر خان روزگذشته دروازه شرف و انسانيت و قهرماني و پهلواني را حفظ نمود به اميد سلامتي براي اين بزرگ مرد فوتبال و ديار ما

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

 

قصه پرتقالي فوتبال ما

فوتبال ايران پر از قصه است داستانهائي كه اگر به دقت به آنها نگاه كنيم  همان حكايت پيدا كنيد پر تغال فروش براي ما  تداعي مي شود با هم نگاهي به برخي از اين وقايع داريم

1/ عباس ترابيان مسئول روابط بين الملل فدراسيون  و در عين حال سرپرست تيم ملي ايران است  و كار كرد او نشان مي دهد از اين جا رانده و از آنجا مانده است ايشان در بخش روابط بين الملل فدراسيون فوتبال در خوش خيالي است كه چون اي ميل  ناظر بازي را دارد كنفدراسون فوتبال آسيا كه از سران عرب تشكيل شده از حوادث در بازي پرسپوليس و التحاد مي گذرد ايشان نمي گويد كه به چه علت بايد چنين بهانه اي براي عربستاني ها بگذاريم كه از روز اول بازيها سر ناسازگاري با ما داشته اند ؟ وقتي شرايط ورزشگاه ما آن گونه است كه يك رسوائي در سراسر آسيا براي ما به وجود آورده است يك ايميل چه توجيهي مي تواند داشته باشد ؟ اصولا فرض كنيد كنفدراسيون فوتبال آسيا هم از اين واقعه گذشت آخر به چه دليل بايد چنين وضعيتي در استاديوم خانگي ما پيش آيد ؟ مسئول اين  رسوائي كيست ؟ اين چگونه است كه به محض اين كه در شهرستاني مثلا در تبريز اتفاقي به مراتب سبك تر از اين مي افتد بلافاصله باشگاه تراكتورسازي محروم مي شود و تا به حال بارها استقلال و پرسپوليس را  به دلايل مشابه و برخوردهاي خيلي سبك تر محكوم كرده ايد كه در ورزشگاه خالي از تماشاچي بازي كنند اما خود حاضر نيستيم بگوئيم مسئول اين ناهنجاري چه كسا ني بوده اند ؟ از سوي ديگر ترابيان بعنوان سرپرست تيم ملي هم يك كمدي ديگر اجرا مي كنند ايشان مي فرمايند بازي ونزولا به دستور كيرش لغو شود ( چرا ؟) و فعلا قرار نيست بازي تداركاتي جانشين آن شود و شايد در ماه اكتبر ( 6 ماه ديگر ) يك بازي تداركاتي داشته باشيم !! براستي اين نوع برنامه ريزي پرتقال فروش متواري در بدو ورود سر مربي پرتغالي  را به ياد همه ما نمي آورد  و مايه تاسف نيست ؟

2/حكايت قاضي شريفي هم در نوع خودش جالب است خود اين جناب در زمان حضور در پست كميته انضباطي از مستندات و استدلالها سخن مي گفت از كساني كه فوتبال ايران را فاسد مي دانستند مدرك مي خواست اما ايشان امروز خيلي راحت بدون هيچ سند و مدركي به همان نتيجه اي رسيده اند كه بارها آن را نفي مي كردند امروز شريفي معتقد است رابطه اي كه ذهن كاشاني تصور دارد كه بين او و دائي هست باعث شده كه او از كميته انضباطي برود سوال اول اين  است كه ايشان با توجه به اين حرف استعفا داده اند و براستي مي خواهند دنبال تحقيق و پژوهش !! بروند و يا اين كه به نوعي مي گويند استعفايشان داده اند ؟ كه اگر استعفايشان داده اند چرا صريح و روشن به قول خودشان از آن سخن نمي گويند ؟آيا ايشان خود امروز معتقدند فوتبال اسير دستهاي پشت پرده هست ؟ يا باز همان حرفهاي هنگام داشتن پست را تكرار مي كنند ؟ اين چه قصه اي دارد كه حرفهاي دو طرف ميز اين همه متفاوت است؟

3/ حكايت كاشاني هم در نوع خود جالب است براستي او به دنبال چه مي گردد ؟ علي دائي را چه كسي بغير از كاشاني به پرسپوليس آورد ؟ خود كاشاني كسي است كه دو سر مربي بزرگ اين باشگاه يعني دنيزلي را به قطبي و كرانچار را به دائي فروخت حالا او به دنبال فروش دائي به  استيلي است ؟ اين تفكر پرتغال فروش گمشده از كجا مي آيد ؟ مگر پرسپوليس ملعبه رفاقتها و جنگ قدرت است ( كه هست ) كه اين گونه مدير عامل يك باشگاه بر عليه سر مربي باشد ؟ چرا اين آقايان دست از اين بازي موش و گربه بازي  بر نمي دارند ؟

4/ نگاهي كه كلمه موش و گربه بازي مي كنم ناخود آگاه بار ديگر مديريت پر از راز اين دو باشگاه به شگفتي مرا مي اندازد به خصوص كه مي شنوم باشگاه راه آهن براي تحويل به بخش خصوصي و  عرضه در سهام مشكلاتش حل شده اما مي گويند ساختار صورتهاي مالي و بررسي و كارشناسي صورتهاي مالي اين دو باشگاه پيچيده  است براستي چرا بايد صورتهاي مالي اين دو باشگاه پيچيده باشد ؟ چه فرقي بين صورتهاي مالي باشگاه راه آهن و پرسپوليس و استقلال دارد ؟ صورتهاي مالي اين دو باشگاه مگر در دفاتر اين باشگاه نيست ؟ به چه دليل نيست و يا پيچيده است ؟ وقتي  رئيس كميته انضباطي فدراسيون فوتبال معتقد است استعفايش داده اند زيرا مديرعامل باشگاهي كه تصادفا عضو هييت رئيسه فدراسيون فوتبال نيز هست!! معتقد است كه روابط پنهاني بين او و سر مربي حرف گوش نكنش وجود دارد نبايد انتظار داشته باشيم صورتهاي مالي و واگذاري اين دو تبيم به صاحبان اصليش يعني مردم  هم بايد حكايت پرتقال فروش در به در را بازي كند ؟

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

قصه فوتبال عوض شده است

قصه فوتبال هر روز تغيير مي كند حكايت آدمها و افكارشان و سيستمهائي كه بر اساس اين افكار متولد و يا محو مي شوند در فوتبال وجود دارد فوتبال زندگي دارد ,مد و نو آوري دارد و برخي از اين نو آوريها باعث تغييرات فوتبال شده است روزگاري فوتبال حكايت 11 نفر را داشت كه با 11 نفر ديگر براي تصاحب گل و  انداختن آن درون قفس توري مبارزه مي كردند اما بعدها سيستمها آمد سيستمها اول چون حكايت جنگها بود يك سيستم دو خطه كه خط اول براي حمله و خط دوم براي دفاع بود اين سيستم را بنا به شكل و شمايلي كه در درون ميدان داشت (mw) نام نهادند بعدها  فوتبال سيستمهايش را عوض كرد و سه خطه شد مدافعين ( بك ) و مردان خط مياني ( هافبكها ) و مهاجمين ( فورواردها ) شكل گرفت سيستمها  به صورت  3-3-4 و 2-4-4 و 2-5-3 و 1-6-3 در آمد چند سالي گذشت سيستمها عوض شد خط چهارم متولد شد و شاهد بوديم كه سيستمها 2-1-3-4 و 1-2-3-4 و -1-4-1-4  و... و حالا چنين قصه اي در فوتبال جريان دارد اما اين سيستمها باعث چه اتفاقهائي در فوتبال شده است ؟ در سيستمهاي جديد تيمها نخست به فكر حفظ دروازه خود و بعد گل زدن هستند سرعت بالا رفته و قدرت بدني افزون يافته و جنگهاي فيزيكي بهتر از تكنيكي جريان دارد و در اين ميان پديده اي به نام  افول فورواردها و درخشش هافبكها به ميان آمده است  آري فوتبال جهان رو به مرگ تدريجي  مهاجمين مي آورد ؟ روزگاري مرداني چون پله و كرايوف و ماريوكپس و پائولو روسي و  گري لينه كر و كلينزمان و روماريو و به به تو و ... علاقمند بود اما در سالهاي اخير  فورواردها يا زود از جهان فوتبال مي روند و يا اهميت كمتري يافته اند و چنين است كه ستارگان جديدي  در خط حمله يافت نمي شوند امروز شاهديم يوونتوس بانوي پير شهر تورين اقدام به عقد قرار داد با مهاجم 36 ساله اش يعني دل پيرو مي كند  دل پيرو كه در سال 1993 به اين تيم آمده و در 674 بازي نزديك به 283 گل زده است  دل پيرو در تيمي است كه روزگاري به ته گا و پائولو روسي و ... را داشت اما حال هنوز دل به دل پيرو پير مي بندد  در سوي ديگر جهان رائول گونزالس نزديك به 16 سال در رقابتهاي   قهرماني باشگاههاي اروپا حضور دارد او 71 گل در اين تورنمنت زده و هنوز كسي از او پيشي نگرفته و نزديك ترين حريفش ون نيستلروي است كه او هم محو شده است  در اخبار مي خوانيم امائول آدبايور كه به صورت قرضي به رئال آمده بار ديگر به منچستر سيتي ديپورت شده است اتوئو 30 ساله كه در اينتر امسال عملا هيچ مقامي نيافتاده تمامي جاه طلبي هايش را از دست داده و مي گويد  مي خواهد در اينتر باز نشسته شود  ديگر مهاجمين جهان هم اوضاع خوبي ندارند تورس قهرمان رقابتهاي يورو 2008 در چلسي روزگار آرامي را مي گذراند و ديگر آن ستاره بزرگ آتلتيكو مادريد و ليورپول نيست  داويد ويا كه در جام جهاني يك فوق ستاره بود امروز در بارسلونا چندان درخشش ندارد فوتبال شبه جزيره  بريتانياسالها است كه مرداني چون لينه كر و داگليش  و رايان راش و رابي فاولر  معرفي نكرده است و امروز روني  پديده گل زن اين سالهاي فوتبال انگلستان بيشتر نقش سازنده را بازي مي كند در فرانسه هم جانشين آنلكا و آنري و جوركايف و ‍ژان ماري پاپن و و آلن ژيرس وفونتن   در  ايتاليا جا نشين  به ته گا و روسي و باجو و  ...  در برزيل هم نشاني از پله و  روماريو و به به تو و كاركا و رونالدو  .... ديده نمي شود و آرژانتين با وجو د داشتن ستارگاني بي شمار امروز به يك مرد مياني همه كاره يعني مسي دلخوش است  براستي علت چيست ؟آيا نمي توان گفت حضور تك مهاجمان در مقابل غولهاي تدافعي و استفاده از خشونتي كه امروز به گونه اي مهم شده است كه شخصي چون په په در رئال مادريد بعنوان يك قهرمان از او ياد مي شود  نيم تواند باشد ؟آيا فوتبال بر پايه  دفاع و خشونت و قدرت بدني  مضاعف و كم دادن فضا  باعث نشده كه عمر ستاره هاي قديمي چون دل پيرو و رائول افزايش يابد ؟آيا جسارت مربيان كه ستاره بزرگ آنها اين روزها امثال مورينيو كه معتثد است تخصص او نابودي فوتبال زيبا است در اين قضيه كارساز نيست ؟ فوتبال نزديك به 5 خطه شدن است در اين صورت موقعيت   مهاجمين سخت تر نخواهد شد ؟

   تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

قصه  تیمهای ما در آسیا

سرمان این روزها در گیر بازیهای داخلی است از یک سو می شنویم که فدراسیون ناز  منصوریان بی تجربه را می کشد و یا قرار است سر مربی ناموفق نوجوانان  به تیم جوانان ملحق شده است و از سوی دیگر حکایت  استعفا قاضی القضات  را می شنویم و قضیه تراکتور سازی و صبا و... فوتبال ما بد گونه خود را سر گرم  حواشی داخلی کرده است و در این میان فوتبال ملی ما تنها در چهار چوب چهار نماینده ما در بازیهای  لیگ قهرمانان آسیا قابل درک است نگاهی به نتایج می افکنیم  در 4 گروه اولیه این رقابتها 4 تیم ایرانی و 4 تیم عربستانی و 3 نماینده قطری و 3 نماینده اماراتی و 2 نماینده ازبکستانی حضور داشتند نگاهی به نتایج می افکنیم

1/ چهار نماینده ایران 33  امتیاز و 4 نماینده عربستانی 36 امتیاز  کسب کرده است و قطری ها 17 امتیاز و اماراتی ها 19 امتیاز و ازبکستان 12 امتیاز کسب کرده اند  از بین این 4 نماینده  ایرانی  دو نماینده صعود کننده قطعی دارد استقلال شانس کمی برای صعود دارد و پرسپولیس حذف شده است در حالیکه هر چهار نماینده عربستان یا صعود کردند و یا هنوز  شانس صعود دارند  قطری ها از بین سه تا تیمشان  یکی  صعود کرده و یکی می تواند صعود کند و یکی حذف شده است از بکها دو تیم دارند که یکی از آنها صعود کرده و اماراتی ها دو حذف شده دارند

2/تیمهای ایران  32  گل زده اند در حالیکه عربستانی ها  34 گل زده اند  تیمهای ایرانی 24 گل خورده و عربستان تنها 19 گل خورده است  و اینجا هم ما از عربستانی ها عقب افتاده ایم جالب اینجا است که دو تیم ازبکی 7 گل زده اند و یک تیم صعود کرده دارند قطری ها 15 گل زده است ولی یک صعود کننده قطعی دارند  و در این آمارها هم نشان می دهد  که تیمهای ما از عربستانی در گل زنی و گل خورده  عقب هستند

3/مسئله جالب در مورد تیمهای پر طرفدار لااقل سالهای پیش ایران یعنی پرسپولیس و استقلال است این دو تیم تحت نظارت مستقیم  سازمان تربیت بدنی کار می کند  یکی از این دو تیم حذف شده است و دیگری یعنی استقلال در آستانه حذف شدن است  تیم پرسپولیس و استقلال از 10 بازی که روی هم انجام داده اند تنها در در دو بازی برده اند و جالب اینجا است که این دو تیم  در این 10 بازی 18 گل خورده و تنها 15 گل زده اند از آقای سعید لو می پرسیم تعداد 6 گل زده در 5 بازی پرسپولیس و 9 گل خورده این تیم چه توجیهی دارد ؟ استقلال هم چون پرسپولیس  تنها در 5 بازی یک برد داشته است و  9 گل در این بازیها خورده است براستی چرا باید نمایندگان سازمان تربیت بدنی چنین ضعیف در این بازیها حضور داشته باشند؟ شاید آقای سعید لو معتقد باشند مهم نیست وقتی ایشان می گوید اگر تیم دهم هم  در لیگ شود مهم نیست باید هم این نتایج ضعیف  دو تیم تحت رهبریش مورد سوال قرار نگیرد براستی چرا ؟

4/بر خلاف دو تیم تهران شاهدیم که تیمهای اصفهانی عالی نتیجه گرفته اند براستی تجربه سالها حضور در این رقابتها نتوانسته چنین اتفاقی را برای تیمهای  اصفهانی پدید آورد تیمهای اصفهانی که تحت حمایت دو صنعت بزرگ کشور یعنی فولاد مبارکه و  ذو بآهن هستند  بسیار بهتر از سازمان تربیت بدنی عمل کرده اند استفاده از بازیکنان بر تر کشور و تعداد نفرات کافی  استفاده از امکانات  بالا  نباید درسی برای مدیران دو تیم  تهرانی باشد ؟چرا این تیمها نباید به صنایع بزرگ  مستقر در تهران حمایتی نگیرند ؟ تیم داری سازمان تربیت بدنی تا به کی ادامه خواهد داشت؟

 نتایج تیمهای ایرانی تا یک هفته دیگر مشخص می شود  باید اندکی صبر کنیم اما به نظر می رسد روند ناکامی فوتبال ما همچنان ادامه  داشته باشد

و باز 80 ميليون پوند

خبر داغ براي فوتباليستهاي مطرح اروپا اين است كه مالك چلسي بار ديگر قصد دارد سر كيسه را شل كند و تنور  نقل و انتقال تابستاني را داغ نمايد و براي اين كار مبلغي نزديك به 80 ميليون  پوند هم سر مايه گذاري خواهد گرد گفته مي شود در ليست بازيكنان مورد علاقه او نفراتي چون مولر از باير مونيخ و سس فابر گاس از آرسنال  و ... هم وجود دارند نگاه به اين بوالهوسي جديد آبراموويچ كه مي اندازيم مي توانيم تصور كنيم كه به احتمال فراوان گالياني رئيس ميلان و موراتي مالك اينتر و پرز فرمانده رئال مادريد و شايد نوكيسه هائي چون  مالكان جديد رم و ليورپول هم دوست داشته باشند دست به ماجراجوئي هاي جديد بزنند ضمن آن كه  هنوز هم مالكين چون صاحبان اماراتي  باشگاه منچستر سيتي نيز وجود دارد كه دلشان لك زده كه در بازار اوج گرفته نفت جاه طلبي هاي جديدي را تجربه كنند شايد اين قصه نقل و انتقالهاي افسانه اي براي ساختن تيم افسانه اي هنوز هم  افسانه اي دلنشين باشد اما بايد گفت امسال دو تيمي به اوج فوتبال اروپا رسيدند كه به واقع كمترين هزينه را نسبت به رقباي خود براي حضور در فينال اروپا صرف كردند بارسلونا و منچستر يونايتد را بايد الگوئي مناسب براي فوتبال امروز جهان بر شمرد شايد عجيب باشد كه منچستر يونايتد در ديدار برگشت نيمه نهائي ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا بازيكناني چون روني و فرديناند و كريگ و گيگز را نيمكت نشين مي كند اما با 60% تيم اصلي باز مي تواند  تيم شالكه پر خريد كه با هونتلار و متسلدر و رائول ..  توانسته به اين مرحله برسد  با 4 گل در هم كوبد همين اتفاق به گونه ديگر براي بارسلونا مي افتد تيمي كه در فصل نقل و انتقال بزرگترين خريدش ماسكرانو كاپيتان تيم ملي آرژانتين و بازيكن جا افتاده ليورپول در فصل گذشته است را به اردوي خود مي آورد توانسته كهكشاني هاي 2 را براحتي در نيمه نهائي از سد راه خود بردارد نگاهي به بازي برگشت ال كلاسيكو 5 اين فصل كه  مي كرديم شاهد بوديم كه كهكشاني هاي 2( لقب مادريدي ها ) در حاليكه در دقايق مياني نيمه دوم توانسته بودند گل تساوي را بزنند و مي توانستند حداقل براي حيثيت خود بر موج حملات خود بيافزايند اسير بازي تك ضرب و حفظ توپ بارسلونا شدند و تنها به بازي عصبي و پر خشونت و مستاصل خود روي آوردند  رئال مادريد كه با  كاكا و.اوزيل و دي ماريا و هيگوئين و كاكا  و مارسلو و نمي تواند در مجموع 180 دقيقه بيش از يك گل بزند كه آن يك گل هم ماحصل  غرور بيش از اندازه بارسلونا و پاسكاري در محوطه 1/3 دفاعيشان بود با چه بازيكنان ديگري مي خواهد گل زن باشد ؟ مادريدي ها با اين سرمايه گزاري در طي سالهاي اخير تنها صاحب يك جام حذفي شده است و آرزوي دو رقمي شدن قهرماني در اروپا را باز هم به سال بعد انداخت همين اتفاق  در اولدترافورد مي افتد و شاهديم مرداني چون والنسيا و رافائل و گيبسون و دنيلسون و ناني   توانستند منچستر را   از يك نيمه نهائي بي دردسر عبور دهند  نگاهي به دو تيم بارسلونا و منچستر يونايتد كنيم بارسلونا بهترين خط حمله رقابتهاي ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا را دارد و منچستريو نايتد صاحب بهترين خط دفاعي  اين رقابتها است هر دوي اين تيمها صدر نشين رقابتهاي ليگ خود هستند البته بارسلونا وضعيت بهتري دارد و در حاليكه 12 امتياز تا پايان فصل  قابل دسترسي است با 8 امتياز فاصله نسبت به رئال مادريد در صدر است اين تيم بهترين گل زن رقابتها و بهترين خط حمله هم دارا است در انگلستان منچستر يونايتد با سه امتياز اختلاف نسبت به چلسي در صدر است وبازي اين هفته  با چلسي مي تواند منچستر را به قهرماني ديگر برساند هر دو اين تيمها در سالهاي اخير سه بار به فينال رفته اند منچستر در مسكو قهرمان در رم نايب قهرمان شده است و بارسلونا در پاريس و رم قهرمان شده اند  اما تيمي چون رئال مادريد نزديك به ده سال است به فينال نرسيده است اينتر ميلان سال پيش پس از دهه درخشان 60 قرن پيش به فينال رسيد و چلسي همچنان در حسرت قهرماني در اروپا است  نگاهي به اين واقعيت كه سرمايه گزاري به معني دور ريختن پول به پاي ستارگان  تيمهاي ديگر نيست بلكه سرمايه گزاري بر اساس تغيير تدريجي تيم حاصل مي شود  و تجربه ثابت كرده است تك ستاره هاي تيمهاي ديگر به ندرت در تيمهاي ديگر ستاره اي درخشان يم شنوند همان طور كه كاكا در ميلان با كاكا رئال و رونالدو منچستر يونايتد با رونالدو مادريد و تورس ليورپول با تورس چلسي اشلي كول آرسنال با اشلي كول چلسي و اتوئو بارسلونا با اتوئو ميلان و رونالدينو و ريوالدو  بارسا با روتالدو و ريوالدو ميلان ... تفاوتهاي آشكاري دارند امروز به فيناليستهاي ليگ قهرمانان اروپا مي نگريم و به تفكر پپ گوارديولا و سر آلكس  فرگوسن احترام  مي گذاريم كه معتقدند تيم بزرگ با خريد ستاره هاي ديگر تيمها ساخته نمي شوند و مي دانيم 80 ميليون پوند چلسي  شايد بتواند باعث ارتقا مالي و تجاري تيم چلسي شود اما قهرماني لزومات ديگري دارد و شايد اين درس بتواند درسي براي همه فوتبال هاي جهان و از جمله فوتبال فارسي باشد

تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

ناصر خان حسرت به دلمان نكن

هنوز به مدرسه نرفته بودم كه ديوانه فوتبال شدم و اين ديوانگي نزديك به 38 سال است كه با من است در طي اين سالها فوتبال خنده ها و اشكها و شادي ها و حسرت هاي زيادي به من داده است حسرت ؟آري هنوز هم حسرت قهرمان نشدن هلند 1974 و 1978 و برزيل 1982 و ايتاليا 1990 و... را مي خورم اما شايد اگر قدري در موتور جستجو گر فوتبال طلب ذهنم بگردم  نتوانم كسي را بيشتر از ناصر حجازي پيدا كنم كه به دل من حسرت داده است آري هميشه حسرت هاي فوتبال را از حجازي خورده ام   زيرا

1/سالها به عنوان يك علاقمند تيم قرمز پايتخت  فرياد ها براي اين تيم در سالهاي نوجواني  و جواني زدم اما نمي توانم پنهان كنم كه هميشه داشتن دروازه باني چون او را در تيم محبوبم خوردم مي گويند عزيز اصلي هم دروازه بان بزرگي براي تيم قرمز بوده اما بازيهاي او را نديده ام اما هيچگاه وازگن صفريان و بهرام مودت و بهروز سلطاني و  حتي عابد زاده را در قواره او نديدم او كه هرگاه در تيم ملي او را پشت سر پروين مي ديدم دلم قرص بود  در پرسپوليس بهترين دفاع ها را با پنجعلي و كاشاني و وطن خواه و محرمي  و... بهترين هافبكها را با پروين و در خشان و باقري   و...و  بهترين  مهاجمين با ايرانپاك و كلاني و بهزادي و دائي و پيوس و... داشتيم اما حسرت دروازه بان در سطح او را خيلي كشيديم

2/ ديگر حسرتي كه از حجازي كشيدم مربوط به  بازي رفت ايران و استراليا در چار چوب انتخابي جام جهاني 1978 در ملبورن  بود همان بازي كه استاد بهمنش را  به ياد مي آورم كه گل دقيقه 70 حسن روشن را  با چه شوري برايمان گزارش كرد و آن پنالتي كه  استراليائي ها بيرون زدند اما ناصر خان سمت آن رفت و اگر در چار چوب بود مطمئنا او مي گرفت كاش ناصر خان آن توپ را مي گرفت حسرت پنالتي ديگري كه به دلم نشست همان پنالتي رنسن برينگ در آرژانتين بود كاش آن پنالتي دوم را كه سمتش رفت را مي گرفت كاش

3/  ناصر خان در جام جهاني آرژانتين خيلي عالي بود اما حسرت كتف در رفته او در بازي پرو را از ياد نبرديم كه تيم تعويض نمي توانست بكند و ناصر خان گلهائي خود كه مطمئنا با كتف سالم نمي خورد

4/ بعد از جام جهاني ناصر خان حسرت ديگري به دلم گذاشت و نتوانست به منچستر يونايتد برود چقدر دلم مي خواست او در تيم محبوب قرمز پوش انگليسي من بازي كند با همان پيراهن سبز و شورت و جوراب سياه كه او را با هيبت  ناصر خان نشان مي داد

5/ حسرت بعدي من طرح شوم 27 ساله ها بود كه معلوم نبود از كدام  ناكجا آبادي آمده بود و ناصر خان  را در سن 30 سالگي كه اوج دوران  دروازه باني است از  تيم ملي دور كرد  ناصر خان از تيم ملي رفت بدون هيچ بازي خداحافظي و قدرداني و...

6/ ناصر خان بعدها حسرت ديگري به دلم انداخت وقتي   در بازي پرسپوليس و استقلال 1362 در جلوي  آن همه جميعت آن گونه از تك گل مظلومي عالي دفاع كرد

7/  حجازي وقتي مربي هم شد حسرت به دلم كرد وقتي با محمدان بنگلادش هم تيم ما را برد و انديشيدم كه چرا او بايد دور از وطن باشد و اين افراد بر مسند تيمهاي ما باشند ...

8/ناصر خان در دوران مربيگري هم مرا حسرت به دل كرد اول به خاطر اين كه نتوانست با استقلال در تهران جوبيلو ايواتا را ببرد و قهرمان آسيا شود  و بعد هم اين كه بي جهت در تيمهائي مربيگري كرد كه فقط   از حيثيت او خرج شد و قصه هاي او با سياسيون استقلال هم از ياد نمي برند كه چقدر عده اي پشت او قايم شدند و حال حتي نمي دانند كه او كجا بستري است كاش ناصر خان  اين گونه در عرصه مربيگري بي محابا شغل قبول نمي كرد كاش

9/يك حسرت ديگر من مربوط به آن روزي است كه ناصر خان عدم صلاحيت براي حضور در انتخابات رياست جمهوري گرفت او مي خواست چون ‍ژرژ وه آ  فوتباليست و رئيس جمهور ليربيا باشد دليل حسرت من اين نيست كه چرا به عالم سياست پا نگذاشت بلكه دلم مي خواست امثال فتح الله زاده كه در انتخابات شركت كردند و راي نياورند  بدانند كه  بر ويرانه محبوبيت چه كساني خود را كانديد كرده اند و استقلال مال چه  كساني بوده كه حالا به دست بيگانگان اداره مي شود برايشان كسب محبوبيت كرده است

10 / و حالا ناصر خان روي بستر بيماري است و من عاجزانه از او مي خواهم كه حسرت به دلم نكند  از او مي خواهم كه به زندگي برگردد دلم مي خواهد اين مرد زمستاني هميشه بهار ما بار ديگر بهار را براي ما شيرين كند دلم مي خواهد اين يك بار ناصر خان حسرت به دلم نگذارد دلم مي خواهد باز سلامت باشد و همان فوتباليست با شخصيت و تحصيل كرده و خوش تيپ  و با افتخار ما شود ناصر خان حسرت به دلمان نگذرد پاشو  عقاب همه دوران دروازه تيم ملي فوتبال  ايران حسرت به دلمان نكن ناصر خان

...تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

پرده آخر

سالها است كه مي گويند فوتبال نوعي نمايش است و انسانها  مي خواهند تئاتر شادي و غم و غرور و سرافكندگي و شكست و پيروزي و اشك و لبخند را  كه مجموعه هستند كه زندگي را مي سازند در سيماي فوتبال باز سازي كنند عده اي پا را فراتر گذاشته اند قصه اي سخت مهيب مي گويند و اعلام مي دارند كه  فوتبال ادامه جنگ گلادياتوري است و حتي قطب الدين صادقي يكي از بزرگترين مردان تئاتر ما با اظهار نظري عجيب معتقد است كه فوتبال به نوعي جنگهاي دو قبيله را نشان مي دهد حقيقتا با اين اظهار نظر دكتر صادقي چندان موافق نيستم زيرا فوتبال را بيشتر  شبيه به هنري چون تئاتر مي دانم تا جنگ قبيله اي كه بين دو قوم در طلب زيستن بر هم مي كوبند و خونريزي مي كنند  .  در طول دوشب قرار است  كه نمايش نيمه نهائي را به تماشا نشينيم در دو تالار تئاتر كه يكي در اولترافورد است ورزشگاه خانگي منچستر يونايتد كه به آن تالار رويا ها مي نامند و نمايش بزرگ ديگر آخرين پرده از تئاتر چند قسمته ال كلاسيكو است تئاتري كه در 4 پرده اي در هفته هاي اخير برگزار شد و مي شود و آخرين پرده آن را در بازي برگشت نيمه نهائي ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا مي بينيم سه پرده قبلي به يك تساوي و يك برد و يك باخت براي هر كدام از طرفين اين  نمايش زيباي فوتبال ختم شد و حالا پرده آخر است جائي كه خوزه مورينيو  كهكشاني قرار است به مهماني ستاره هاي كاتلان بيايد صحبت در مورد حوادث دور رفت بسيار بيان شده است خوزه مورينيو صحبت از عوامل پشت پرده  كرده  و به نوعي به يادمان آورده كه افكار قلعه نوئي مي تواند جنبه هاي بين المللي داشته باشد خوزه مورينيو مردي است كه در باشگاه بارسلونا رشد كرد و شايد در طي سالها بيشترين علاقه و نفرت را نسبت به  اين تيم داشت او در زمان حضورش در چلسي حتي با اقدامي چون حكايت چند سال پيش پگاه رشت  زمين استانفورد بريج را مرطوب نگاه  داشت و يا چمن ورزشگاه را دستور داد كه كوتاه نكنند تا رونالدينيو نتواند دريبل بزند  او همان كسي است كه جنجال صحبت رايكارد با داور را مطرح كرد او همان كسي است كه در بازي برگشت  مسابقات سال گذشته درست در همين مرحله  با مشتهاي گره كرده رو به سوي تماشاچيان بارسلونا آنها را طوري تحريك كرد كه نزديك بود مورد هجوم فيزيكي والدز دروازه بان بارسلونا قرار گيرد  او امسال يك بار بارسلونا را برده دو بار باخته و يك بار به تساوي رسيده است  و حالا به نيوكمپ مي رود تا پرده جديدي از تئاتر ال كلاسيكو را برگزار كند تئاتري كه او با ترفندهاي رواني خواهان برد در آن است او پيش از بازي اعلام كرده كه بارسلونا حتي اگر قهرمان هم شود چيز شرم آوري بدست آورده است او تيم خود را بازنده اين بازي مي دانسته و خود را از پيش حذف شده مي داند او از داوري سخن گفته است كه به نفع بارسلونا سوت مي زند همان داوري  كه در بازي اين هفته بارسلونا در برابر رئال سوسيداد  به نوعي چرخشي بر عليه بارسلونا داشت و با مردود دانستن يك گل صحيح بارسلونا و يك پنالتي مشكوك نشان داد كه مي تواند داوري چون هميشه مقهور جنجال شود و به نظر مي آيد در تالار روياهاي نيوكمپ هم اين اتفاق بيافتد خوزه مورنيو با بازنده خواندن تيمش مي خواهد فشار را از روي تيمش بر دارد خصوصا كه از دو سلاح بزرگ بازي تخريبيش يعني په په و راموس بي بهره هست هر دو تيم  در لا ليگا باخته اند و اين حكايت براي ديگر تيمهاي اين مرحله جام  قهرماني ليگ اروپا صدق مي كند و هر چهار تيم بازنده رقابتهيا داخلي خود بوده اند بارسلونا و شالكه و منچستر يونايتد  در زمين حريف بازي را باخته است و رئال مادريد  تنها تيمي از بين اين تيمها است كه در خانه بازي را باخته است   رئال مادريد در عرض 6 روز 5 گل خورده است و اين آمار نشان مي دهد كه حكايت بازي تخريبي  خوزه مي تواند امروز هم براي اين تيم دردسر ساز شود آيا خوزه مورينيو كه با استفاده از فاكتورهاي رواني تا حد زيادي جامعه داوري و حتي  تيم حريف را مورد حمله قرار داده است مي تواند دست به يك بازي هجومي زند ؟ خوزه مورينيو شاهد بود كه بارسلونا بي انگيزه پس از زدن گل به سوسيداد چگونه   بد دفاع مي كند و در عرض يك نيمه آن گونه دفاعش دچار مشكل شد  آيا خوزه مورينيو با فراخواندن هيگوئين و كاكا  از اول بازي دستور حمله مي دهد ؟ آيا مورنيو كه به  نابود گر بازي زيبا معروف است مي تواند خود ارائه گر بازي زيبا شود ؟ ازسوي ديگر گوارديولا است او مردي است كه به سختي خواهان اين است كه يك بار ديگر  در جلوي مدح كننده اش يعني الكس فرگوسن قرار گيرد البته اگر منچستر يونايتد بتواند از سد شالكه بگذرد كه به نظر اين كار  ساده به نظر مي رسد  فينالي كه در كشور منچستر يونايتد است و شايد بارسلونا هم دوست داشته باشد چون سال 1996 حسرت قهرماني در خاك را براي انگليسي ها بگذارد البته به شرط آن كه بارسلونا بتواند  به فينال رود  گوارديولا نگران است او نيروي كافي در اين فصل نداشته است و همه ديدند كه بارسلونا بدون پويول و اينيستا تا چه حد آسيب ديده است آفلاي و چند جوان ديگر بارقه هاي اميد بارسلونا هستند اما افت ويا همچنين درد اول گوارديولا است همان طوري كه همه مي دانند مسي قلب بارسا است و او كه اين روزها عصبي و خسته چون بازي با سوسيداد است و اين حكايت گريبان چند بازيكن ديگر چون ژاوي و پيكه و آلوز و بوسكتس  كه ازستارگان قهرمان اروپا و جام جهاني بوده اند را گرفته است ضمن آن كه همين حكايت براي كاسياس و ژاوي آلونسو  در تيم حريف هم وجود دارد رونالدو همچنان عصبي از عقب بازي كردن تيم است دي ماريا  مي خواهد برتري خود به هم وطنان معروفش مسي و ماسكرانو بكشد و...   بهر حال  به انتظار مي نشينيم

   تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

روز معلم و فرهنگ فوتبالي

 امروز را روز معلم نام گذاشته اند سخن از فرهنگ و ادب در همه جا ظاهرا شنيده مي شود  و نمايشگاه كتاب هم در راه  است و قرار است كه در كنار  رونق ساندويچ فروشي ها و سمبوسه فروشي ها و ... كتاب هم به معرض نمايش گذاشته شود  و با توجه به اين حال و هوا است كه مي خواهيم از فرهنگ فوتبال سخن گوئيم .مي گويند كه فوتبال ما جنبه هاي فرهنگي خود را از دست داده است فوتبالي كه در آن امثال دكتر اكرامي و مهندس برومند  و شادروان دهداري و صدقياني و... حضور داشتند حالا يك ديو چند سر از بي فرهنگي و بي برنامگي و مديريت  پر معضل است اما دوست داريم امروز از فرهنگ جديد فوتبال سخن گوئيم فرهنگي كه نام آن را " فرهنگ توفيقي " مي ناميم  اشتباه نكنيد من هم مي دانم كه  اين فوتبال توفيقي نداشته است اما دوست دارم به ياد زنده ياد توفيق  و فرهنگ طنزي كه او در عرصه اين ديار با مجله توفيق  گذاشت از فرهنگ توفيقي با همان طنز و چاشني توفيق در حد  توان خود بهره بگيرم نگاهي به طنز نامه اين روزهاي فوتبال بياندازيم

1/ رئيس ورزش ايران كه متولي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس است اعلام مي دارد اگر اين دو تيم در جدول رده بندي دهم هم بشوند ايشان راضي بودند !! براستي نبايد تعجب كنيم كه چرا فوتبال ما اين گونه ملعبه قرار گرفته است  متولي استقلال و پرسپوليس مي داند در مورد چه تيمهائي صحبت مي كند ؟ اين دو تيم بخشي از تاريخ فوتبال ما هستند صاحب عناوين و افتخارات زيادي بودند و براي پيروزي  اين تيمها حتي  جانها فدا شده است ميليونها ايراني با شكستهاي اين دو تيم گريسته اند و با پيروزي آنها خنديده اند آن وقت ايشان براحتي از همه اين مسائل مي گذرند و مي گويند  اين دو تيم دهم هم شدند ما راضي هستيم ؟ مي توانيم بپرسيم مقام دهمي چه رضايتي مي تواند داشته باشد ؟ طنز رئيس ورزش فرهنگ سازي توفيقي نيست

2/ رئيس فوتبال ما هم  كه يد طولاني در هجو و هزل و طنز گوئي دارد اعلام مي دارد كه تعجب مي كند كه چرا رسانه ها از انتخابهاي اخير تيم ملي ناراضي هستند ... براستي كفاشيان نمي داند كه منصورياني كه كل سابقه اش يك سال و نيم كار در آكادمي استقلال ( آكادمي استقلال ؟!!) بوده و  بعد هم در تيم پاس همدان يك شكست خورده دائم بوده و بعد هم كمك قطبي  بوده لياقت سرمربيگري يك تيم  ليگ يك هم ندارد چه برسد كه سر مربي تيم ملي اميد ما شود ؟آيا رئيس فوتبال به سابقه كمك ايراني كيروش  دقت كرده اند ؟ نمازي يك تحفه ديگر  از آن سوي آبها است كه به فوتبال ما تحميل شده است او از سال 1988 – 2005 يعني در 17 سال فعاليت فوتباليش در 15 تيم بازي كرده است ؟( رقمي بيش از يك تيم در هر سال ) كل فعالتهاي او   مربيگري  براي تيمهاي زنان سن ديگه گو و كليو لند فايرز و نيوجرسي رد استارز و تيمهاي اين گونه هست و سابقه او براي مردان هم شاهكارشان در استيل آذين است براستي جناب كفاشيان بايد تعجب كنند  كه چرا رسانه ها با چنين مرداني با چنين سابقه اي براي تيم ملي مخالف هستند ؟  طنز ديگر رئيس فوتبال اين است كه ايشان مي گويند رسانه ها سر مربي منتخب خود را اعلام كنند تا ما روي آنها فكر كنيم يعني جناب رئيس خودشان هم مي دانند چه گاف بزرگي داده اند و ازسوي ديگر مگر قرار است نظافتچي ولوله باز كن و يا كارت پخش كن  استخدام  شود كه با اين روش روزنامه اي قرار است سر مربي انتخاب شود ؟ اين طنز كفاشيان در نوع خود فرهنگ سازي هزلي است كه فوتبال ما دارد

3/آخرين طنز مال جناب رئيس داوري است تاج كه اصولا حضورش بعنوان رئيس كميته داوري يكي از بزرگترين اتفاقات در فرهنگ طنز است مي گويند هر داور و كمك داوري كه در ليگ برتر بد قضاوت كنند به ليگ يك مي فرستيم  براستي نبايد فكر كنيم ليگ يك همان  شهر بي كلانتري است كه فيروز كريمي از آن سخن مي گفت ؟ مگر ليگ يك محل جمع آوري نخاله ها است ؟ اين قصه رئيس داوري هم كم از ديگر قصه طنز و هجو و هزل اين فوتبال ندارد و گوئي قرار نيست كه  اين فوتبال ما به اين زودي ها از فرهنگ و دانش و معرفت صحيح بهره بگيرد و دور گردون باطل طولاني ادامه دارد افسوس و صد افسوس

افسانه فوتبال به اتمام مي رسد؟

قرنها است كه مردم به دنبال افسانه فوتبال هستند شايد براي بسياري فوتبال يك بازي مدوني باشد كه در اواخر قرن 19 در انگلستان به وجود آمد اما شواهد تاريخي نشان مي دهد كه قدمت فوتبال به هزاران سال پيش بر مي گردد و نخستين ريشه هاي آن را در يك تمرين نظامي ارتش چين يافته اند سالها از قصه فوتبال مي گذرد فوتبالي كه در گذر تاريخ با سختي ها مواجه شد و حتي در مقطعي از تاريخ به دستور پادشاه انگلستان ممنوع شد تا جوانان به دنبال هنرهاي رزمي و شمشير زني  نيزه پراكني  بجاي توپ بروند اما فوتبال باقي ماند اين طفل راگبي انگلستان كه حالا نه تنها راگبي را جا نهاده است بلكه حتي نام خود را بر گونه اي از آن در قاره فوتبال نهاده است  فوتبالي كه در اواخر قرن 19 مدون شد و در قرن 20  رو به اوج رفت سه دهه از قرن بيستم گذشت كه فوتبال جهاني آمد و پس از دهه ها فوتبال بازيهاي مختلف گرفت در همان  استاديومها ئي كه روزگاري شاهد جنگ گلادياتور ها بوديم نبرد دو تيم براي كسب پيروزي و حالا فوتبال در آغاز دهه دوم قرن 21 با بحران ديگري مواجه شده است ؟ همين چند روز پيش بود كه خوزه مورينيو تيم بارسا را متهم كرد كه  با دستاويز قرار دادن يوفا  توانسته است افتخار كسب كند و چنين بود كه در بازي  شب گذشته لا ليگاي  بارسلونا شاهد بوديم همه نگاهها به بارسلونا برگشت گل ميليتو را آفسايد اعلام كردند و يك حركت ساده را در محوطه هيجده قدم پنالتي اعلام كردند و بارسلونا را بازنده كردند و نشان دادند حرفهائي حتي از دهان گزافه گوئي چون مورينيو بيرون آيد چه مي تواند بر باور فوتبال بگذارد از حرفهاي خوزه مورينيو نزديك به 72 ساعت گذشته بود كه  در صدر خبرها آمد كه تيم ملي آلمان غربي كه در سال 1954 توانسته بود حماسه قهرماني در جام جهاني برن سوئيس را كسب كند  با دوپينگ موفق به اين كار شده است قصه تلخ بود قهرماني تيم آلمان غربي در  دومين جام جهاني پس از جنگ جهاني دوم يك افسانه بود افسانه ملتي  كه شكست خورده جنگ بودند اما با قهرماني كه  به همت سر مربي بزرگشان سپ هر برگر موفق به كسب آن شدند توانستند مسير تاريخ كشورشان را عوض كنند و آلمان بزرگ را تا آنجا پيش ببرند كه 35 سال بعد دوباره متحد آلمان را داشته باشند براستي چه كسي مي تواند تصور كند كه آلمان غربي چنين دست به فريب زده باشد ؟ شايد بسياري ندانند اما آلمان در حالي قهرمان جام جهاني شد كه هيچ كس تصور قهرماني آنها را نداشت مجارستاني كه ستارگاني چون پوشكاش و بوژيك و هيداكوتي و كوچيس را داشت و كاپيتان آن روزگار انگلستان بيلي رايت  پس از دوشكست 6 – 3 در ويمبلي و 7- 1 در بخارست به آنها در مورد پوشكاش گفته بود با داشتن پاي چپي چون او نيازمند به پاي راست نيست  مي توانست قهرمان آن جام جهاني شود مجارستاني كه در مراحل اوليه آلمان را 8 – 3 مي برد اما در فينال 3-2 مي بازد زيرا ليبريچ هافبك آلمان در همان بازي اوليه پوشكاش را طوري مصدوم مي كند كه  هيچگاه فرانس بزرگ موفق به كسب سلامتي نشد  براستي دوپينگ باعث شد كه آلمان از اين مجارستان بزرگ و از انگلستان با مايتيو و فيني و يوگوسلاوي با بوسكف و برزيل با دي دي و جولينيو پيش افتد  و قهرمان جام جهاني شود ؟ چرا كسي نتوانست بفهمد تيمي كه در مراحل مقدماتي 8 – 3 به مجارستان مي بازد نمي تواند در فينال 3-2 آنها را ببرد ؟  فرض كنيد وقايع بزرگ ديگر جام جهاني  و ديگر رقابتها زير سوال رود و بفهميم برزيل 58 – 62- 70 – 94- 2002 و انگلستان 66 و آلمان 74- 90 و آرژانيتن 78- 86  و ايتاليا غرق در فاشيست 1934-  1938و فرانسه 1998 ... همه به نوعي غير منطقي به قهرماني رسيده اند آيا چيزي از فوتبال مي ماند ؟ اگر به ليورپول دهه 80 و بايرن مونيخ و آژاكس دهه 70 و ميلان دهه 90  و رئال مادريد دهه 60هم شك كنيم  و تهمتي چون بارسلونا دهه اول 2000 به آنها بزنيم  چيزي از افسانه فوتبال مي ماند ؟آيا اين همه فساد و دروغ و دغل كاري مي تواند فوتبال را همچنان استوار نگاه دارد ؟ به تونل تاريخ بر مي گرديم به جنگ گلادياتورها چشم مي دوزيم به نبرد شواليه هاي قرون وسطي و بعد به روزهاي طلائي بوكس دهه 70 و محمد كلي و فورمن و جوفريز  و...  و سرانجام به نقطه پاياني مي رسيم  آيا فوتبال قرار است رو به افول رود ؟ شايد گفته شود كه پولهاي بي كران و تبليغات بسياري كه بر روي اين پديده مي شود مانع خواهد شد كه اين ورزش به اين زودي ها رو به افول رود اما  اگر افسانه ها و اسطوره ها ي فوتبال همه دروغ باشند كسي براي دروغ فرياد شوق مي زند ؟ آيا كسي  امروز نمي انديشد شايد فرانس پوشكاش مي توانست بيشتر از فرانس بكن بائر در جهان فوتبال ماند به شرط اين كه مجارها هم در سال 1954 چون آلماني ها  تقلبي بودند ؟  قصه فوتبال سخت غمگين شد سقوط سپ هربرگر سر مربي بزرگ آلمان كه از روي او و تيمش قصه ها ساختند و حتي چند سال پيش فيلمي بزرگ از روي زندگي آنها ساختند امروز فوتبال را دچار سرگيجه كرده است آيا باز هم مي توان اين افسانه را ادامه داد ؟
   تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

كي اشكاتو پاك مي كنه ؟

آقاي كي روش پس از 4 هفته كنفرانس مطبوعاتي تشكيل داد 4 هفته از ورود او گذشته است و كم كم  به ادبيات او بيشتر آشنا مي شويم او  را در روز اول  تركيبي از بلاژويچ و برانكو با چاشني افشين قطبي ديديم شعارها و ادعاها و صد البته انتخابهاي  او برايمان عجيب بود او در بخشي از اظهارات خود به شعار هاي جديدي براي تيم ملي رسيده بود بلاژويچ صحبت از انرژي و اتم براي تيم ملي مي كرد افشين قطبي قرار بود كه شير و پلنگ و گرگ را وارد تيم ملي كند اما به نظر مي آيد كه كي روش روش رمانتيك تري را بر گزيده است او سخن از يك تيم و يك رويا كرده است نمي دانيم منظور دقيق او از يك تيم و يك رويا دقيقا مربوط به اين تيمي كه درست كرده است كه مشتي افراد هستند كه يا سابقه اي حداقلي ندارند و يا اگر هم داشته باشند چون همان دستيار خاكپور در تيم استيل آذين موفق نبوده است اما اتفاق جالبي اينجا است كه در فوتبال ما كماكان قرار است كارها بر عكس اداره شود و شخصي چون علي منصوريان كه سابقه مربيگريش به اندازه يك بازي دوستانه ايران در برابر روسيه است را سر مربي تيم ملي اميد مي كنند گويا قرار دادن افراد بي سابقه بر راس پستها  همچنان در فوتبال ما رسم پسنديده اي از جانب آقايان قلمداد مي شود وقتي كه كفاشيان دووميداني كار رئيس فدراسيون فوتبال مي شود و تاج    صاحب روزنامه و عضو هييت مديره سپاهان  به يك باره رئيس كميته داوري مي شود بايد هم انتظار داشته باشيم كه امثال منصوريان و ... به تيمهاي ملي برسند اما گفته كي روش كه گفته است و از يك تيم صحبت كرده است برايمان جالب است يعني ايشان تيم را عده اي مي دانند كه وظيفه پادوئي ايشان را بر عهده داشته باشند به نظر كي روش بغير از اطلاعاتي مفيدي كه در مورد  تلفظ  نام ايشان در زبان شيرين پارسي گرفته  اند به اظلاعات ذي قيمتي ديگري رسيده اند كه حاضر نيستند  پونه سر مربي  با دانش براي تيمهاي اميد و جوانان و كمك خود را بر  در خانه مار كه پست سر مربيگري و مديريت فني  است   به وجود آورند كي روش خوب نشان داد كه به چه مي انديشيد او مي خواهد عده اي نقش پادوئي او را بر عهده گيرند  و نام اين سيستم ارباب و رعيتي را هم به خورد ما با عنوان " تيم " مي دهند !! و چنين است كه نتيجه بررسي خود را به معرض نمايش ما مي گذارند    اما قسمت دوم ادعاي ايشان كه يك تيم ,يك رويا  هم طبيعتا انتخاب مناسبي است وقتي تيم امثالي مثل منصوريان و... باشند طبيعتا بايد المپيك و جام جهاني را در حد يك رويا حساب كرد رويائي كه در ذهن  ما وجود دارد و براي جناب كي روش حقوق و مزايا رويائي به ارمغان آورده است جناب كي روش در كنار اين انتخابهاي عجيبشان  اظهار كردند كه ديگر نمي خواهند تيم ملي اشك براي بازيكنانش و مردم ايران بدهد و قرار است كه اشك نصيب  ديگران شود نمي دانم چرا وقتي اين حرفهاي كارلوس كي روش را مي شنيدم  به ياد آن آهنگ قديمي مي افتادم كه مي خواند " كي اشكاتو پاك مي كنه وقتي غصه داشته باشي " براستي جناب كي روش بر اساس كدام استدلالي مي خواهد اشكهاي بي شمار فوتبال پر غصه ما را با وجود چنين انتخابهائي و حرف شنوي از فدراسيون فوتبال ناكار آمد پاك كند فوتبال ما كه اسير ضعف مفرط مديرانش سالها است كه جز اشك و حسرت چيزي  به ما نداده است و تمامي  دردهاي اين فوتبال را خواسته اند در پشت سايه كارلوس كي روش مخفي كنند چگونه  مي تواند به جاي اشك ,عرق غيرت و تعصب و سخت كوشي را به فوتبالمان دهد وقتي هيچكدام از اين آقايان هيچگاه نه اشكي بابت اين همه شكست براي فوتبالمان ريختند و حتي قطره اي عرق ناشي از شرم از سيماي پر خنده اشان سرازير شد ؟آقاي كي روش با منصوريان و امثال اين گونه مديريت پادو پرور مي خواهيد اشك را از فوتبال ايران دور كنيد ؟ با تيمي سرشار از پادوها  مي توان تيم داشت ؟ با پادوها مي توان روياي المپيك و جام جهاني ساخت ؟ با پادوها مي توان اشك را از چهره فوتبال پاك كرد ؟ نمي دانيم شايد خيال پردازي مرد پرتغالي فوتبال ما كه از سر زمين دريانوردان مي آيد  به اين سوالهاي جواب مثبت دهد اما بعيد مي دانيم 

نفت به درد فوتبال هم نمي خورد

سالها پيش در زماني كه  صنعت نفت به همت زنده ياد دكتر محمد مصدق در دادگاه لاهه  تبديل به يك صنعت ملي شد  دكتر مصدق  اعلام كرد كه بهتر است در آمد نفت صرف زير ساختهاي اصلي كشور شود و در آمدهاي آن به پروژه هاي عمراني اختصاص يابد و هزينه هاي كشور از منابع ديگر نظير صادرات غير نفتي و توريسم و... تامين شود اين آرزوي دكتر همواره در حد آرزو باقي ماند  و نفت بعنوان تك محصول عمده صادراتي ما نقش پررنگي در تامين هزينه هاي كشور داشت ودارد و ورزش هم از اين قاعده مستثني نبود سالها اصطلاح دلارهاي نفتي را در مورد  منبع  هزينه هائي كه كشورهاي حوزه خليج پارس براي  فوتبال مي كنند به طعنه استفاده كرديم همان دلارهاي نفتي كه ما هم از آنها بهره برديم امثال اوساله و رافائل و جرج آراندا و... بعنوان بازيكن و مرداني چون بيوتر و برادر برانكو وماركو ( دستيار قطبي ) .... بعنوان مربي صرف كرديم همان دلارهاي نفتي كه در قطر باعث شد كه تجهيزاتي بسازند كه فيفا را متقاعد كنند كه قادرند جام جهاني 2022 را برگزار كنند و ما جز غرامت دادن و نگرفتن ماليات افشين قطبي  و... كار ديگر نكرديم و نزديك به هفته ها صبر كرديم كه جناب كيرش براي سر مربي تيم اميد نظر بدهند و آخر سر با سياست پادو گزيني انتخابات خود را انجام دادند  و حالا خبري مي شنويم كه قرار است كه صنعت نفت ايران ديگر براي ورزش هزينه اي صرف نكند  از قول وزير نفت گفته شده است كه صنعت نفت ايران قرار است ديگر براي ورزش هزينه اي نكند و تيم نفت تهران هم به جاي ديگر واگذار شود و...  نگاهي كه به اين گفته مي كنيم ناخود آگاه از خود مي پرسيم اگر قرار است نفت اين كشور صرف سالم سازي جوانان اين ديار نشود پس چه منبعي به دنبال  جوان و جواني است كه در تمامي  اقتصادهاي مدرن دنيا بعنوان بخشي از توليد ناخالصي ملي بر روي آنها حساب مي شود و سن يك ملت فاكتور مهمي براي رشد اقتصادي حساب مي شود   مي تواند هزينه كند؟ بد نيست  مباحث اقتصادي را در اين جا رها كنيم و به  شب اول  بازي  نيمه نهائي رقابتهاي ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا برگرديم جائي كه يك ملت يعني ملت ما به دنبال علي كريمي بود كه حتي براي چند دقيقه به ميدان آيد  و اين در حالي بود كه در تيم شالكه اوچيدا ژاپني و در تيم منچستر يونايتد پارك كره جنوبي به صورت ثابت بازي مي كردند و ما در حسرت حتي 5 دقيقه بازي علي كريمي ايراني بوديم كه بتواند يك پاس كوتاه به رائول گونزالس بدهد براستي چرا ملت ما  در حسرت بود و ژاپني ها و كره جنوبي ها براحتي نماينده فوتبال كشورشان را مي ديدند كه در نيمه نهائي رقابتهاي بزرگ ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا هنرنمائي مي كنند ؟  علت مشخص بود سرمايه گزاري ژاپني ها و كره جنوبي توانسته است جواناني چون اوچيدا و پارك را بسازد صنايع بزرگ ژاپني و كره جنوبي توانسته است  براي فوتبال هزينه كند ورزشگاههاي بزرگ بسازد و باشگاه بسازد و در كنار آن ميليونها جوان شاداب و ساعي و موفق براي اين دو كشور تدارك ببيند  اما  در ديار ما  شاهديم كه  صنعت نفت ما رسما اعلام مي كند كه براي ورزش هزينه اي نمي كند مي پرسيم اگر قرار باشد كه نفت براي ورزش و جوان هزينه شود براي چه موضوع مهمي بايد هزينه شود ؟اگر قرار باشد كه نفت به دنبال آينده ايران و ايراني نباشد چه كاربري  مفيد ديگري داشته باشد ؟ اشتباه نكنيم صحبت از هزينه كردن و تيمداري صرف تيمهاي نفتي نيست بلكه معتقديم نفت اين ديار بايد تا به جال به مانند بسياري از كمپاني هاي نفت نظير شل و... براي فوتبال هم سرمايه گزاري مي كرد سرمايه گزاري نظير آنچه زنده ياد دكتر محمد مصدق  از آن سخن مي گفت  آري وقتي نفت كه  سرمايه  اين ملت است براي سرمايه واقعي و دائمي اين ديار يعني سلامتي  جوانانش بي انگيزه باشد ديگر چه انتظاري از فوتبالي بايد داشت كه قرار بود براي خودش عاملي براي سلامتي و تزريق شور و شوق ملي و پديد آورنده اميد  و افتخار براي ملتي باشد؟ جالب اينجا است كه خود وزارت نفت اين روزها و در سالهاي گذشته مهره اي چون عباس ترابيان را به فوتبال ما تحميل كرده است و  بايد افسوس خورد و باز ديگر با نگاهي به تمامي ناكامي هاي فوتبال چه در عرصه قهرماني چه در عرصه نرم افزاري و سخت افزاري  اين نجوا قديمي و بسيار تكراري را زير لب تكرار كنيم كه" گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست "

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

 

تا 5 نشه بازي نشه ...

حكايت قديمي است كه مي گفت تا سه نشه بازي نشه يعني بايد هر اتفاقي سه بار بيافتد تا به صحت و سقم قطعي آن پي برد اما قصه ال كلاسيكو هاي امسال به عدد 5 بايد رسد تا تكليف پيروزي ها قطعي معلوم شود در سالي سراسر از شادماني براي فوتبال  دوستان دو تيم بارسلونا و رئال مادريد  تا اينجاي كار 4 بار در يك فصل فوتبال به مصاف هم رفته اند 4 گانه اي كه با احتساب ديدار برگشت  نيمه نهائي ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا به 5 و با احتساب ديدارهاي سوپر جام  اسپانيا به تعداد بيشتري مي رسد اما همه مي دانند كه قهرماني در اروپا از همه اين پيكارها مهمتر است مورينيو و تيم كهكشاني هاي رئال مادريد ديدار رفت لا ليگا را با 5 گل واگذار كردند در ديدار برگشت به تساوي 0 به 0 رسيده و عملا لا ليگاه به بارسلونا دادند از سوي ديگر فينال جام پادشاهي يا  قهرماني جام حذفي را  از بارسا بردند و به نوعي تصفيه حساب كردند اما در ديدار رفت در ورزشگاه سنتياگو برنابئو باز هم مقهور قدرت ياران گوارديولا شدند و نه تنها بازي را 2 به 0 باختند بلكه در بازي برگشت په په ستاره سه بازي اخير خود و راموس ديگر مرد برتر خود را نخواهند داشت كه هيچ بلكه خوزه مورنيو يا همان خاص بايد به طرز خاص يعني از روي سكوها  تيمش را در نيوكمپ هدايت مي كند زيرا در اين بازي توسط بانكدار آلماني كه قباي داوري بر تن داشت  اخراج شد  براستي بارسلونا كه در دو بازي اخير مقهور رئال مادريد شده بود چگونه بار ديگر بارسلونا پيروز سالهاي اخير بر رئال مادريد شد ؟ با هم نگاهي به وقايع اين بازي مي افكنيم

1/ روزگاري پپ گوارديولا به خوزه مورينيو گفته بود كه  نمي تواند با جنجالهاي مطبوعاتي كه در ايتاليا و انگلستان مي اندازد در اسپانيا موفق شود اما آقاي خاص كه دوست دارد يك هنر پيشه -سر مربي باشد چندان به اين توصيه پپ گوش فرا نداد مورينيو درپيش از بازي با هجوهائي در مورد پپ گوارديولا و قصه هاي او و داوري به نوعي خاص سعي داشت كه او را تحقير و تا حدي تحريك كند تا با تمركز كامل وارد بازي نشود  و اين كاملا همان نقشي بود كه از مورينيو توقع داشتيم در حاليكه پپ در هنگام حمله كرايوف و دي استفانو به مورينيو  در هنگام بازي برگشت ال كلاسيكو سكوت اختيار كرده و به هيچ عنوان از تاكتيك دفاع مورينيو سخني نگفت و اعلام  داشته بود هيچگاه در مورد همكارش حرفي نخواهد زد اما مورينيو  كه به نظر دوست دارد چون برايان كلاف سر مربي جنجالي دهه 70 ناتينگهام فارست و يا الي مك لويد سر مربي فقيد تيم ملي اسكاتلند و شايد هم چون محمد  علي كلي از تاكتيكهاي رواني پيش از مبارزه بهره بگيرد در جنگ رواني پيش از بازي نتوانست  تمركز پپ را بهم ريزد و  از برنامه تاكتيكي  بارسا   دور كند

2/ گفتيم كه پپ گوارديولا اسير جنگ رواني نشد اما به شاگردانش دستور داده بود كه مردان مادريدي را عصبي كنند و شاهد بوديم كه چگونه راموس و په په و مارسلو و دي ماريا  كه از بهترين هاي مادريد در دو بازي گذشته بودند اسير جنگ رواني آلوز و ماسكرانو و .. شدند و حتي جناب خاص را هم مقهور جنگهاي رواني داخل ميدان شدند در اين ميان صحنه اي كه پويول  با مورينيو صحبت مي كرد و او را  آرام كرد بخوبي جنگ پيروزي بارسلونا را مي ديديدم و شاهد بوديم كه پپ گوارديولا چه آسان نقشه هاي رواني مورينيو را خنثي كرده است

3/ بغير از مسائل رواني بايد به برگ برنده بارسلونا  در اين ديدار نگاهي بايفكنيم بازگشت ال كاپيتانو يا كارلوس پويول توانست بارسلونا را با تغييرات زيادي رو به رو كرد  بارسلونا با عقب نگاه داشتن پويول نسبت به خطوط ديگر  و استفاده از او در جناح چپ عملا جلوي فرارهاي رونالدو را گرفته بود اگر نگاهي به آرايش بارسا مي افكنديم ماسكرانو  و پيكه قدري عقب تر بازي مي كردند و در جلوي آنها كيتا و بوسكتس  و در سمت چپ و راست  آلوز و پويول  بازي مي كردند ضمن آن كه آمدن كيتا   بجاي اينستا مصدوم  در كنار ژاوي  باعث شده بود بارسلونا چون بازي هاي گذشته اسير جنگهاي ميانه ميدان نه تنها نشد بلكه نه هافبكهاي تدافعي جا بمانند و فرصت هاي  ضربه هاي  كاشته بر اثر خطا بر روي دي ماريا و رونالدو بدهند و از سوي ديگر حضور آلوز و مسي عملا باعث شده بود كه مارسلو نتواند چون بازي  نهائي  باشد جنگ اصلي بين ژاوي آلونزو و ديارا و په په با كيتا و ماسكرانو و بوسكتس بود كه عملا بارسلونا   در اين جنگ پيروز شد ووقتي په په بيرون رفت عملا آلونسو و ديارا نتوانستند  از پس مسي و ژاوي  و ويا و پدرو بر آيند

4/ از سوي ديگر بغير از جنگ رواني و فيزيكي بد نيست نگاهي به وزن  تكنيكي و با به قولي فانتزي سازها مي پر دازيم در تيم بارسلونا مربع ويا  بسيار بهتر از بازي هاي گذشته بود مسي يك فوق ستاره بود و ژاوي در پشت سر مسي با كسب 8 امتياز ( مسي 9 امتياز ) در اين بازي گرفت  و بازكنان جواني چون پدرو و آفلاي بهترين ها بودند در سوي ديگر فانتزي باز ها رئال عصبي و كم فروغ حداقل در نيمه دوم بودند اوزيل در نيمه اول يك فرصت استثنائي را از دست داد و جاي خود را به آدبايور داد  دي ماريو بيشتر در گير داوري بود و مارسلو اسير خط دفاعي شده بود و رونالدو در نيمه دوم محو شده بود

5/ حكايت تغيير در تركيب تيمها بخش ديگري از اين بازي بود در حاليكه اينيستا جاي خود را به كيتا داده بود و كيتا  بسيار بالاتر از جانشين خديرا يعني ديارا بود   و بازگشت پويول به بارسا نشان داد كه او چه وزنه مهمي براي بارسا است

 6/ حال به بازي برگشت بايد نشست جائي كه مورينيو مجبور است به فانتزي باز ها چون كاكا و بنزما  و حتي هيگوئين اعتماد بيشتري كند  و در سوي ديگر بارسا است كه اين بار مي خواهد نيمه نهائي برگشت رقابتهاي ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا سال  پيش را جبران كند و اين بار مي خواهد ديگر مشت گره كرده مورينيو نبيند و مجبور نشود باز فواره هاي زمين را لجبازانه به كار اندازد به انتظار مي نشينيم  و اين مسئله را در نظر بگيريم كه بارسا در ديدار برگشت دروازه ذخيره اصلي خود يعني خوزه پينتو كولو را دو را هم نخواهد داشت در بازي برگشت رئال مهاجم است و اين نهايت آرزوي بارسا خواهد بود به انتظار مي نشينيم

طفلكي كي روش

كارلوس كيروش روزهاي خوبي را در ايران مي گذراند ملت خوش استقبال و صد البته بد بدرقه ما اين بار هم به استقبال او رفته و در همه جا از او پذيرائي مي كنند بجز جاهائي كه بايد از او كار گرفته شود اما در ميان مهمانيهاي پر پيمانه آقايان كه به خرج ملت به كام شهرت  آقايان و  دهان كي روش تمام مي شود كي روش حرف جالبي در مورد تيم ملي فوتبال ما مي زند او مي گويد كه در زمينه بازيكنان تيم ملي مي گويد كه تيم  مسني داريد و اين كار مرا براي جام جهاني 2014 مشكل مي كند اين سخن كارلوس كي روش ما را به ياد ادعاي افشين قطبي سر مربي سابق تيم ملي مي اندازد كه چقدر مدعي بود كه تيمي ساخته كه به درد سر مربي بعدي تيم ملي در سالهاي آتي  مي خورد و جنابان فدراسيون فوتبالي هم چقدر از كار پايه اي فدراسيون در سالهاي اخير صحبت كرده و مدعي بودند اگر در رده نوجوانان و جوانان و اميد و بزرگسالان نتيجه نگرفتيم اگر يك سري مسابقات بين مدارس را با مسابقات  بين المللي در سطح ملي در هم كرده و بعد ادعاي نايب قهرماني جهاني داريم اما در عوض  براي آينده كار كرديم اما كي روش هنوز نيامده بر روي نقطه حساسي انگشت مي گذارد و براحتي مي گويد كه براي آينده كاري نكرديم هرچند در روز مرگي هم ناكام و گذشته ما هم تيره و تار است كي روش نگاهي به ليگ كرده است مي بيند كه صدرنشينان ما هنوز با عقيلي و حسيني و عنايتي و كاظميان و نويد كيا  و رحمتي  دلخوش هستند ستاره استقلال بازيكني چون فرهاد مجيدي  است و باز تكراري هائي چون امير آبادي و صادقي و جباري  در اين تيم مي درخشند در ذوب آهن هم اگر روزي خلعتبري نباشد بر سر اين تيم همان مي رود كه در هفته هاي اخير و خصوصا در پاس رفت  اما  در حاليكه اين سخنان كارلوس كي روش آفتابي دليل آفتاب است در راهرو هاي پر از حرفهاي  از نوع كفاشياني كه همواره پر از شوخي و بي معنائي است شنيده مي شود كه قرار است جانشين هومن افاضلي در تيم اميد عليرضا منصوريان شود !! عليرضا منصوريان بازيكن سابق تيم استقلال كه جز يك مقطع كوتاه ناموفق در پاس همدان  كارنامه مربيگري  ندارد و بعدها به تيم قطبي رفت چون رفيق سرپرست سابق تيم ملي يعني اصغر جاجيلو بود حالا قرار است به تيم ملي آيد و جانشين هومن افاضلي شود كه جز يك دوره كاري ناموفق در شهاب زنجان و سابقه  كمك مربيگري  در كنار علي دائي در تيم ملي سراسر ناكام دوران او  هيچ تجربه اي نداشته است  نمي دانم كي روش ايشان را انتخاب كرده و يا اين كه باز هم قرار است از زبان ندانستن او مي خواهند سو استفاده كنند اما تا آنجا كه مي دانيم اين است كه كي روش خود سابقه اصليش كار با تيمهاي پايه است او با تيم اميدهاي پرتغال كارنامه درخشاني دارد و او كسي است كه سالها نه تنها طراح تاكتيكي منچستر يونايتد بود بلكه ستارگان جوان زيادي از جمله رونالدو و ناني و ون نيستلروي را كشف كرد و حالا از او مي پرسيم چگونه مي توان يك مربي كاملا بي تجربه را براي حضور در تيم اميد انتخاب كرد ؟ سالها است كه در عرصه آموزش و پرورش اثبات شده است كه براي سنين پايين تر آموزگاران با تجربه تر امكانات كمك درسي قوي تر و زمان بيشتري صرف مي شود بعنوان كسي كه سالها در عرصه ساختمان سازي و تعيلم و تربيت كار كرده ام مي دانم پايه ها وقتي ساخته شد و فونداسيون محكمي به وجود آمد كار در طبقات بالاتر ساده تر است اما در فوتبال همچنان قرار است بي كاران و بي تجربه ها و بي دانش ها را بر سر كودكان خود بگذاريم و انتظار داشته باشيم كه از آنها بازيكني ساخته شود كي روش مشغول خوردن جوجه كباب  ها و كبابها و خورش هاي ايراني است و لي هنوز حرفهايش از روي شكم سيري نيست او سخن از كار اصولي مي كند اما فوتبال ما كه در خميازه ناداني است و قرار است كه همچنان براي حرفهاي منطقي و آزموده شده در جهان فوتبال دهان دره كند نمي خواهد اين مسئله را درك كند و به قول عادل فردوسي پور در مقطع مدارس  اطلاعات دروغين مي دهد در رده نوجوانان و جوانان ماهها است هيچ كاري نمي كند تيم اميد كه بايد 50 روز ديگر مسابقه المپيك بدهد هم قرار است دست رو برتو كارلوس وطني داده شود كه در عرصه مربيگري و تعليم و تربيت با جوانان و نوجوانان نه تجربه دارد و نه اصولا شخصيت كار با آنها را دارد و بعد مي خواهيم كي روش كه همه جا خاتم و تابلو و گل و بلبل هديه مي گيرد براي ما شاهكار كند و به يك باره رونالدو و ناني و كارواليو و په په  بسازد افسوس   

 

تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

كدام فينال

اولين ديدار نيمه نهائي رقابتهاي ليگ قهرماني باشگاههاي اروپا امشب برگزار مي شود و قرار است طي چهار بازي دو پاي فينال اين مسابقات مشخص شوند فينالي كه پس از جام جهاني  2010است و قبل از المييك و جام ملتهاي اروپا 2012 برگزار مي شود و به طور حتم نماينگر نمايشي جديد از فوتبال مدرن است فينال امسال هم قرار است در كشور انگلستان برگزار شود فينالي كه برگزار كننده گان آن  بسيار مشتاق هستند كه بسيار گرم تر از فينال سرد و خموش تيمهاي ايتاليائي  يوونتوس و ميلان در اولترافورد در فصل 2002/ 2003 باشد  و در اين بين سه تيم منچستر يونايتد و رئال مادريد و بارسلونا با كسب افتخارات فراوان در سالهاي اخير به طور حتم تنور اين فينال را گرم مي كنند و حضور شاكه در نيمه نهائي ناخود آگاه قصه ورود غير منتظره سال گذشته بايرن مونيخ به فينال  و آن فينال غير منتظره رئال و بايرلوركوزن را در اذهان متبلور مي سازد شايعات در مورد ويژگي هاي فينال و حدس و گمانه زمانه زني ها در مورد آن وجود دارد و از جذابيت و عدم جذابيت آن سخنها گفته مي شود به همين دليل تصميم گرفته ام  پاي به دنياي فانتزي گذارم و فينالهاي متصور و ويژگيهاي آن را از ديدگاهم بيان كنم

فينال

1/شالكه – بارسلونا

اين فينال را بسياري يكي از قابل پيشي بيني ترين براي تعيين قهرمان مي توان تصور كرد تيمهاي آلماني همواره در مقابل بارسلونا با مشكل رو به رو شده اند اما اگر اين فينال برگزار شود ويژگي مهم آن ديدار كاپيتان رقيب سابق بارسلونا يعني رائل گونزالس با آبي  اناري پوشان ولي نه اين بار در ال كلاسيكو كه در رقابتهاي اروپائي است رائول به اوج بازگشته بسيار خوشحال مي شود كه يك بار ديگر رقباي سابق را ملاقات كند از سوي ديگر بازي خط آتشين بارسلونا با نوير دروازه بان در اوج شالكه بار ديگر مصاف تيم ملي اسپانيا و آلمان را تداعي مي سازد بازي كه كاپيتان پويول توانست به تمامي بلند پروازيهاي ياران يوآخيم لو پايان دهد بهر حال اين فينال يكي از فينالهاي محبوب نخواهد بود اما ويژگيهاي خاصي دارد

2/ شالكه – رئال مادريد   

 اين فينال مصافهاي تك به تك بسيار دارد پرفسور لقب سر مربي تيم شالكه رالف رانكنيچ است او بي شباهت به آن مورينيو سالهاي حضور در پورتو نيست اين دو مربي به واقع يك شطرنج تاكتيكي در عرصه زمين چمن خواهند داشت ويژگي دوم اين رقابت مربوط به رويا روئي رائول گونزالس با تيمي مي شود كه سالها شماره 7 آن را مي پوشيده و بازو بند كاپيتاني آن را به بازو مي بسته است رئال خيلي دوست دارد كه  اولين تيمي باشد كه تعداد قهرماني در رقابتهاي اروپائي را دو رقمه كند اما شايد رائول بت سالهاي دور رئال مانع اين كار شود از سوي ديگر باز هم مصاف دو دروازه بان برتر جام جهاني 2010 را داريم نوير با كاسياس به مصاف هم مي روند نويرر دوست دارد بار ديگر آلمان را چون سالهاي حضور سپ ماير و هارولد شوماخر و اولي كان صاحب بهترين دروازه بان جهان كند مصاف آلماني هاي رئال يعني خديرا و اوزيل هم با تيمي از كشورشان در نوع خود جالب است ضمن اين كه متسلدر روزهاي تاريك خود  در مادريد را از ياد نبرده و دلش مي خواهد ضر ب شستي به تيم سابق خود نشان دهد   ضمن اين كه شالكه تيم سال گذشته مورينيو را له كرده است و دوست دارد كه به مورينيو هم نشان دهد با حضور او در اينتر باز اين قضيه تكرار مي شد بهرحال يك مصاف آلماني و اسپانيائي در انگلستان ويژگي خاص خودش را دارد و به طور حتم ياد آور فينال سال 2000 بين رئال و بايرلوركوزن مي شود

3/ منچستر يونايتد- بارسلونا

به نظر بسياري اين فينال مي تواند رويائي ترين فينال اين مسابقات و  ياد آور مصاف اين دو تيم در دو سال گذشته و در ورزشگاه رم شود جائي كه ياران مسي براحتي توانستند فرگوسن را در فينال مقهور قدرت خود كردند در اين بازي مصاف پپ گوارديولا و فرگوسن اولين ويژگي است مصاف جواني و تجربه كه دفعه پيش به نفع پپ به اتمام رسيد  منچستر دو سال پيش كريس رونالدو را داشت اما منچستر هم امروز از روني و خصوصا بر باتوف ستاره همان سال درخشش باير لور كوزن در اروپا بهره مي گيرد در سوي ديگر بارسلونا از ماسكرانو بهره مي گيرد كه فرگوسن بسيار علاقمند به داشتن او بود مصاف منچستر و بارسلونا در خاك انگلستان مي تواند جاذبه زيادي داشته باشد و بار ديگر ياد آور روزهاي درخشان لاپورتا در بارسا باشد كه امروز جاي خود را به راسل داده است

4/ منچستر يونايتد- رئال مادريد

 اين فينال هم در جاي خود بسيار طرفدار دارد مهمترين وي‍ژگي اين فينال مصاف دو باره فرگوسن و مورينيو است كه سالها در ليگ برتر رقابت بسيار جدي داشتند از سوي ديگر رو ياروئي  رونالدو در خاك انگلستان با هم تيمي هاي سابقش بسيار جالب است رونالدو  با فرگوسن توانسته است قهرمان اروپا شود اما اين بار سر مربيش مورينيو است از سوي ديگر نبرد پرتغالي هاي ديگر رئال يعني په په و كارواليو با ناني هم در نوع خود مي تواند جالب  باشد رئالي ها اگر بتوانند از سد بارسا بگذرند  و مسي و ويا را ناكام كنند بايد يك جنگ كامل ديگر با مهاجمين بزرگي چون برباتوف و روني بايد داشته باشند كه نبرد بزرگي خواهد بود نبرد ون در سار و كاسياس هم به نوعي نبرد دو دروازه بان برتر دنيا است

آمار آخر اين است كه رئال تا به حال 12 بار به فنيال رفته و 9 بار برنده و 3 بار بازنده شده است  بارسلونا 6 بار به فينال رفته و سه بار برده و يك بار بازنده شده است  و منچستر 4 بار به فينال رفته و سه بار قهرمان و يك بار دوم شده و شالكه هرگز به فينال نرفته است اسپانيائي ها تا به حال 12 بار و انگليسي ها 11 بار و آلماني ها 6 بار فاتح اين جام شدند

به انتظار مي نشينيم تا ببينيم پس از 4 بازي كدام فينال را شاهد خواهيم بود   

...تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

عجب مضحكه اي است اين فوتبال فارسي ما

پرسپوليس در روزي خوب توانست خاطره سالهاي دورش يعني پيروزي پر گل را به نمايش گذارد پرسپوليس كه در رقابتهاي ليگ نه تنها شانس قهرماني ندارد بلكه حتي بعيد است جز سه تيم اول شود در بازي با نفت تهران 5 به 1 پيروزي مي شود پرسپوليس سر خورده از بازيهاي آسيائي و ليگ برتر تنها اميدش به بازي با سپاهان است كه در جام حذفي قرار است به مصاف آنها برود كه تازه در صورت پيروزي به احتمال فراوان با فولاد به اوج گرفته مجيد جلالي مي خورد كه عبور از آن تيم هم تازه مصافي با برنده بازي استقلال و ملوان دارد كه پرسپوليس در ليگ برتر در هر دو بازي رفت و برگشت از آنها شكست خورده است پس راه حذفي هم سخت ناهموار است  در هر حال پرسپوليس بازي در ليگ  را برد كه كمتر كسي باور بردي چنين شيريني از آن داشت اما عكس العمل پرسپوليسي ها در اين بازي و پس از اين پيروزي در نوع خود حكايت كوچك انديشي را داشت پس از پيروزي شاهديم كه منصوري و فشنگچي برخي ديگر از بازيكنان اين پيروزي را به طرفداران تقديم كرده اند منصوري وعده سهميه ُآيا مي دهد و فشنگچي هم ساده لوحانه مي گويد همه حريفان  را گل باران مي كنيم  گوئي اين پيروزي شيريني به اندازه قهرماني  آسيا و يا ليگ داشته است از سوي ديگر شاهديم كه ليدرهاي استخدامي باشگاه در بين دو نيمه بيانه اي را مي خوانند و دائي و كاشاني و مردم را به اتحاد فرا مي خوانند و زحمت مي كشند!! و اعلام مي كنند از اين به بعد فقط تيم را حمايت مي كنند گوئي قبل از بازي روز يكشنبه قرار بوده كه ليدر كار ديگري بجز بوقچي گري براي تيمي كه از مديريتش پول مي گيرد انجام دهد( كه مي داده است ) و جالب است كه رسما مي گويند دائي  و كاشاني آبشان در يك جوي نمي رود نگاهي به اين اتفاقها كه مي كنيم تازه مي فهميم كه چگونه در اين فوتبالفارسي دو قصه همواره تكرار مي شود و اين دوقصه  را در دوواژه ساده انگاري و ساده پنداري بايد دانست بازيكن و بوقچي و مدير و سرمربي چرا فكر مي كند  مردم اينقدر ساده هستند كه يك پيروزي نه چندان موثر مي تواند تا اين حد مهم باشد كه بايد براي آن اطلاعيه و اعلاميه داد يعني براستي اين آقايان تا اين حد مسائل را ساده انگاشته اند كه مثلا كسب سهميه آسيائي تا اين حد موفقيت بزرگ براي طرفداران سرخي است كه در طي سالها بارها قهرمان ليگ و جام حذفي و حتي  قهرمان آسيا شده اند ؟ از سوي ديگر چرا اين آقايان فكر مي كنند مردم ساده پندارند كه با يك برد و به صرف اطلاعيه چند ليدري كه شاهكارشان كوبيدن مشت بر صورت سر مربي تيم در روزهاي  سخت  و به دستور از ما بهتران بوده است به يك باره ورزشگاه را مملو از تماشاچي مي كنند ؟ چرا نمي خواهيم به اصل مسئله بپردازيم مردم با يك برد ورزشگاه را پر نمي كنند مردم از اين فوتبال دل زده شده اند مردم از اين كه ملعبه فوتبال قرار گيرند بيزار هستند چرا علي دائي در مصاحبه پس از بازي باز سخن از حوادث پشت پرده  انتخابي جام جهاني مي كند ولي باز مي گويد نمي تواند اسم بياورم  مي گوئيم اگر قرار است اسم نياورد چرا آن مسائل را باز مي كند و مظلوم نمائي مي كند و حتي در اين سيستم معيوب فوتبال كار مي كند ؟مردم از اين ساده انگاشته شدنشان گريزان هستند مردم فوتبال سياسي نمي خواهند فوتبال با مديريت امثال اين آقايان نمي خواهند مردم دروغ نمي خواهند و وعده نمي خواهند مردم دردشان پنج گل به نفت تهران تيم 13 جدول نيست مردم صداقت و جوانمردي و دانش و مديريت مي خواهند آيا كسي اين مسائل را مي فهمد ؟ بعيد مي دانيم

طلبكاري شهريار

علي دائي هم خوب راهش را بلد است او  در بيرون ميدان فوتبال از سيستمي استفاده مي كند كه بسياري از علاقمندان فوتبال را به حسرت مي اندازد كه اي كاش در داخل ميدان هم او اين سان حمله را بهترين دفاع مي دانست و اين گونه چون بازي با سپاهان نمي شد كه يك گل بزند و به عقب بنشيند و چهار گل بخورد و يا در بازي با پاس همدان و شاهين بوشهر  در تهران  و ملوان در هر دو بازي رفت و برگشت آن گونه مضحكه نشود اما  علي آقا بيرون ميدان يك شهريار ديكتاتوري است كه حرف فقط حرف خودش است  نگاهي به آخرين مصاحبه علي دائي كرده و چند كلامي از سر دلسوزي به او مي گوئيم باشد كه پندي باشد

1/ علي دائي معتقد است كه علي دائي در سالهاي اخير نتيجه قابل قبولي نگرفته است كه اين گونه از او توقع دارد و براي اثبات اين مسئله مي گويد حتي مصطفي دنيزلي كه او را بهترين مربي پرسپوليس در پس از انقلاب مي دانند بدون نتيجه به كشورش بازگشت.. بايد خدمت ايشان عرض كنيم  اين كه پرسپوليس در سالهاي اخير بجز جام حذفي سال گذشته و قهرماني سال 1386 نتيجه نگرفته دليل نمي شود كه فرض كنيم تماشاچيان اين تيم معتقدند كه بايد نگاهي چون تيمهاي راه آهن و صبا قم و پيكان و... به اين تيم  داشت پرسپوليس يك قطب عاطفي فوتبال است اين درست است كه بعلت سو مديريت و مورد ملعبه قرار گرفتن سياسي اين تيم در ورزشگاههاي خالي به ميدان مي رود اما همه مي دانند اگر اين تيم به بخش خصوصي واگذار مي شد و مثلا اگر مصطفي دنيزلي وفاتح تريم  بعنوان سر مربي و  ياران خوب و درجه اولي نه امثال مجتبي زارعي و مجتبي و مهدي شيري و سامان آقا زماني و منصوري و بادامكي و... به خدمت بگيرد باز هم ورزشگاه پر مي شود اما علي دائي يادش رفته پرسپوليس همان پرسپوليس است حتي اگر به همت مديريت دولتي به اين روز در آمده باشد او يادش رفته است اين تيم تاريخ دارد افتخار دارد عشق و خاطره براي مردم دارد

2/ علي دائي مي گويد حتي مصطفي دنيزلي هم در اين تيم نتيجه نگرفت بايد به حافظه علي دائي تلنگري بزنيم و بگوئيم مصطفي دنيزلي اگر نتيجه نگرفت بهر حوادث پشت پرده بود وگرنه چه كسي است كه نداند تيم مصطفي دنيزلي را داوران در بازي هاي نيمه نهائي و حذفي در جام حذفي قرباني كردند همه مي دانند مصطفي دنيزلي هيچگاه تيمش را خودش نبست او با فرشيد كريمي و چند بازيكن عراقي  و سوريه اي بازيها را شروع كرد اما مصطفي دنيزلي يك با ربه فينال جام حذفي يك بار به نيمه نهائي رسيد و در ليگ سوم شد و در يكي از زيباترين دربي ها در حاليكه يك به 0 عقب بود بازي را دو به يك برد  پرسپوليس تحت رهبري او  ارائه گر بازيهاي بسيار عالي با همان بازيكنان نصف و نيمه  بود كه متاسفانه  همين مديران فعلي پرسپوليس او را چون كرانچار از كار بركنار كردند و  استيلي و قطبي را آورند تا دنيزلي در تركيه با بشيكتاش به موفقيت برسد و يا كرانچار به مقدونيه رفت و در خاك انگلستان از اين تيم نتيجه مي گيرد و دائي مي آيد و اين همه ادعا   در حاليكه حداقل دائي تيمش را خودش بست اما دنيزلي هيچگاه اين فرصت را نداشت كه بازيكنان مورد علاقه اش را داشته باشد و وجنات كرانچار و دنيزلي را مي توان با دائي مقايسه كرد؟...

3/ علي دائي مي گويد تا چسبيده ها به پرسپوليس هستند اين تيم نتيجه نمي گيرد از او مي پرسيم اين چسبيده ها چه كساني هستند ؟ چرا او با اين چسبيده ها همكاري كرده و همچنان مي كند ؟ چرا او به نام پرسپوليس و ادعائي كه دارد كه اين تيم را دوست دارد دست به معرفي آنها نمي زند ؟ چرا نمي گويد فاميل بازي در پرسپوليس چه دردي است ؟ او به چه دليل سكوت مي كند و از مردم طلبكار است ؟ مردم حق دارند بدانند اين چسبيده هائي كه ليدر اجير مي كنند و اين همه بلا سر اين تيم چهل و سه ساله مي آورند چه كساني هستند ؟مردم بايد بدانند ميراث خواران دكتر اكرامي و مهندس برومند و پرويز دهداري چه بلائي بر سر اين  تيم آوردند؟

4/ علي دائي مي گويد هيچكدام از بازيكناني كه مي خواستم به اين تيم نيامدند از دائي مي پرسيم پس به چه علت همكاري خود را با اين مديريت نالايق ادامه داد ؟ چرا تيمي كه به قول شما بازيكني ندارد كه از دوقدمي توپ را داخل دروازه كند با اين بضاعت وارد بازيها شد ؟علي دائي بعنوان مسئول اول فني تيم حق ندارد چنين اظهار نظري كند او مسئول است چون همان چسبيده هاي فوتبال كه پشت سر او و ليدرهاي اوباش قايم شده است علي دائي بايد بداند حمله بهترين دفاع در زمين چمن است اما در ميدان منطق و استدلال اين حرفها هيچ محلي از اعراب ندارد علي دائي بايد معرفي كند او بايد اعتراف به اشتباه كند او بايد عذر خواهي حداقل به اندازه سهمش كند پرسپوليس نيازمند حرف تازه است اين را همه مي دانند

تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

ترفند گواردولا چه خواهد بود ؟

دومين ال كلاسيكو بزرگ چهارگانه به اتمام رسيد و در حالي كه چند روزي از اين بازي گذشته در ميان محافل ورزشي  همچنان صحبت از اين ال كلاسيكو است اگر تساوي در ال كلاسيكو اول باعث شد كه ركورد صد در صد پيروزي گوارديولا در ال كلاسيكوهائي كه بعنوان سر مربي حضور داشته است پاره شود اما تا حد زيادي  نتيجه آن تساوي مي تواند منجر به اين واقعيت بشود كه لا ليگا فاتحي بجز بارسلونا ندارد اما در ال كلاسيكو دوم كه فينال جام كوپا دو ري يا جام پادشاهي است و قهرمان رقابتهاي حذفي را مشخص مي كند  رئال مادرديد بازي را برد تا هم در كسب جام تا به اينجا  با بارسلونا در سال جاري مساوي شود و  از سوي ديگر چهره مغمومي براي گوارديولا بسازد چهره مورينيو در پايان بازي بي شباهت به همان تصويري نداشت كه در دور پيشين ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا توانسته بود در ديدار برگشت در نيوكمپ با اينتر ميلان تيم راه راه اناري و آبي پوشان را مقهور خود كند و حالا هر دو تيم در حاليكه سه روز  به ديدار رفت خود در چهار چوب تعيين يك پاي فينال ليگ قهرمانان باشگاههاي اروپا  در ورزشگاه سنتياگو برنابئو زمان دارند  بايد افكار جديدي را مرور كند و به طور حتم در اين ميان افكار گوارديولا بيشتر در گير است زيرا در دو بازي عملا مقهور افكار مورينيو شده است و در حاليكه ميزان مالكيت توپ و ميدان بيشتري داشته اما هرگز نتوانسته است آن بارسلوناي توتال فوتبال (total football) باشد به دنياي تخيل پا مي گذاريم و حدي مي زنيم گوارديولا به چه چيزهائي بايد انديشد

1/گوارديولا سخت متحير است كه چگونه سيستم 2-1-3-4 مورينيو كه در اينتر هم بسيار كاررائي داشت اكنون در مقابل تيم او هم كاربري ويژه اي دارد مورينيو توانسته است با دو تغيير عجيب عملا مثلث طوفاني اينيستا و ژاوي و مسي را از كار اندازد آمدن په په به ميانه ميدان و حضورش در كنار خديرا و ژاوي آلونسو عملا فرصت مالكيت توپ در محوطه 3/1 دفاعي تيم رئال مادريد را از اين تيم گرفته است په په در هر دو بازي عملا بهترين بازيكن ميدان بوده است پپ گوارديولا عملا بايد فكري براي عبور ازسپر خديرا- آلونسو – په په بكند خصوصا آن كه آمدن راموس در كنار كارواليو  عملا راه توپهاي عمقي  در محوطه هيجده قدم بسته و در سد سوم كاسياس وجود دارد كه بار ديگر به روزهاي خوش گذشته بازگشته است

2/ اما مشكل دوم گوارديولا تنها سپر هافبك تدافعي و خط دفاع منسجم رئال مادريد نيست  گوارديولا در هفته اخير با معضلي به نام افت داويد ويا مواجه شده است داويد ويا در بازي برگشت لا ليگا توانست يك پنالتي  و يك اخراجي  بگيرد اما ويا عملا آن بازيكن باهوش و گل زن فصل گذشته و جام جهاني و فصول گذشته در والنسيا نيست پپ گوارديولا كه از او بعنوان استاد روانشناسي نام مي برند بايد ويا را آماده باز گشت به شرايط آرماني كند خصوصا آن كه مورينيو دستور اكيد به آليبول داده است كه نفوذ نكند زيرا مي داند نفوذهاي رونالدو  باعث مي شود كه عملا دو دفاع چپ بارسلونا در اين دو بازي يعني آدريانو و مكسول نتوانند كمكي به خط حمله كنند بي تجربگي آدريانو و غرق شدن او در شرايط مسابقه ال كلاسيكو عملا ويا را بدون حامي در سمت چپ گذاشته است بارسلونا براي حل اين معضل چه بايد بكند؟ به نظر مي رسد در سيستم 1-3-2-4 بارسلونا بازيكناني چون ويا – ژاوي – اينيستا- مسي غير قابل جانشين باشند گوارديولا سعي دارد از آفلاي جوان بهره وري بيشتري بگيرد اما او با استعداد اما بي تجربه است

3/دردسر هاي گوارديولا در اين دو بازي تنها در دفاع چپ خود نيست  نفوذهاي آلوس و استفاده از فضاي پشت سر او توسط زوج بسيار موفق مارسلو و دي ماريادردسرهاي زيادي براي بارسلونا بوجود آورده است شايد  اگر پويول چون سالهاي گذشته بود بار ديگر مي توانست در سمت راست و در پشت آلوز بايستد اما مصدوميت و عدم آمادگي پويول راه كاري كوتاه مدت را مي طلبد كه گوارديولا بايد به آن انديشد

4/ دردسر اصلي گوارديولا در خط دفاعي است آنجا كه پويول حضور ندارد و  زوج بوسكتس و پيكه چندان موثر نيستند در اين دو بازي عملا ديديم كه اين دو مدافع بسيار كند و حتي در ضربات هوائي بد عمل مي كنند جا ماندن دو دفاع كناري عملا فشار زيادي به اين دو مدافع وارد كرده است به نظر مي رسد كه گوارديولا بايد فكري براي  بازگشت پويول بكند خصوصا آن كه نه ماسكرانو و نه كيتا حداقل در اين دو بازي نتوانستند هافبكهاي تدافعي مناسبي براي دفاع آسيب ديده بارسا باشند و  بارسلونا ضربات ايستگاهي زيادي پشت محوطه هيجده قدم به مادريدي ها مي دهد

5/ درد اصلي بارسا در اين دو بازي كه تنها در نيمه دوم  فينال جام حذفي تا حدي درمان شد يارگيري شديدي است كه با اينيستا و ژاوي و مسي مي شود اين مثلث در اين دو بازي پاسهاي اشتباه زياد مي دهند و فضاي كمي  توانستند براي خود مهيا كنند خصوصا آن كه رئال مادريد به هيچ عنوان آفسايد گيري نمي كند و چون به سرعت دي ماريا و رونالدو واقف است  فضاي دروازه تا پشت محوطه هيجده قدم تيم بارسا را فشرده تر كرده است  و عصبي بودن  اين مثلث باعث افت بيشتر  بارسا شده است  در اين دو بازي مورينيو عملا با اعمال فشار بر روي آلوز كه در بازي برگشت لا ليگا باعث گرفتن يك پنالتي از سوي او شد و در بازي  فينال عملا سانتر بر روي دروازه از يك و دو مارسلو و رو ماريا   و جاماندن آلوز حاصل شد آلوز را از فاز تهاجمي جدا كرده است اين جدا ماندن باعث شده است كه آلوز هرگز نتواند همان آلوز بازي رفت با شاختار دونسك باشد

بارسلونا و گواردويلا دردسرهاي زيادي در سنتياگو برنابئو دارند آنها مي دانند اگر نتيجه خوبي در اين ورزشگاه نگيرند در بازي برگشت مورينيو مي تواند بار ديگر مشتهاي گره گرده اش را به رخ آنان بكشد به انتظار مي نشينيم  كه گواردويلا چه ترفندي خواهد داشت

همه راهها به كيرش انتخاب مي شود

در حاشيه برگزاري سمينار هييت رئيس فدراسيون فوتبال فرصتي پيش آمد تا چند دقيقه اي به سخنان  نايب رئيس فدراسيون فوتبال مهدي تاج كه اخيرا رئيس كميته داوري هم شده است گوش فرا دهيم
1/نكته بارز اين گفتگو در گام نخست اين بود كه  اين مصاحبه در حالي انجام شد كه تنها 24 ساعت از دستور اكيد رئيس ظاهري فوتبال مي گذشت كه اعلام كرده بود هيچ رئيس كميته اي حق مصاحبه ندارد اما اگر رئيس فقط اسمش رئيس باشد نايب رئيسش هم بايد اين گونه با دستور العمل برخورد كند ودر حالي كه رئيس روزه سكوت گرفته ايشان ژست سينمائي بگيرد و به دوربين خيره شود
2/گام دوم اين مصاحبه مربوط  به اين بود كه ايشان بنا به چه مجوزي رئيس كميته داوري شده اند هر چند كه در سالهاي پيشين هم مرداني چون جناب غياثي داشتيم كه سابقه داوري روشني نداشتندو يا نصير زاده اي داشتيم كه به يك باره از داوري سخن مي گفتند اما بهر حال چون جناب تاج هم نبوده اند كه نمي داند فرق سوت داوري با سوت پاسبان سر كوچه چيست بهر حال ايشان اظهار كردند كنفدراسيون فوتبال آسيا اعلام كرده كه رئيس كميته داوري بايد در هييت رئيسه باشد كه ما چنين شخصي نداشتيم از ايشان مي پرسيم چگونه در هييت رئيسه فدراسيون فوتبال  نبايد نماينده اي از داوري باشد اما در عوض سراسر از افراد نظامي و سياسي بايد كه هيچ سابقه فوتبالي ندارند  اما جوابي براي اين سوال همان است كه  روزگاري استاد بهمنش در مورد زنده ياد منوچهر لطيف به شوخي گفتند كه بر عكس نهند نام زنگي كافور كه زنده ياد لطيف با سيماي مردانه اي كه داشت يك متخصص ورزش مردانه كشتي بود اما نام لطيف را داشتند حالا با اجازه استاد بايد بگوئيم  اين حكايت فوتبال ما است كه هييت رئيسه دارد كه كفاشيان دوميداني كار و كارمند بانك مركزي رئيس و عزيز محمدي و مهدي تاج  و شفق  نظامي باشند و امثال ساكت و فتح الله زاده و كاشاني هم در آن حضور داذند اما داوري  هيچ نماينده اي نداشته باشد؟
3/گام سوم اين مصاحبه نيمه طنز اين بود كه ايشان فرموده بودند كنفدراسيون فوتبال آُسيا اكيدا اعلام كرده كه رئيس كميته داوري نبايد وابستگي باشگاهي داشته باشد حال مي پرسيم چگونه رئيس كميته داوري كه زير نظر هييت رئيسه كار مي كند نبايد وابستگي باشگاهي داشته باشد اما در هييت رئيسه امثال كاشاني و فتح الله زاده و ساكت و حتي عزيز محمدي و شفق باشند كه حداقل تا پارسال وابستگي هاي باشگاهي داشتند ؟
4/ در ادامه كمدي مصاحبه جناب نايب رئيس و رئيس كميته داوري ايشان در مورد سر مربي تيم اميد گفته اند كه فاكتور هاي انتخاب سر مربي تيم اميد با كيرش هست ايشان كه پس از هفته ها حضور كيرش در تهران هنوز ايشان را كوروش صدا مي كنند در ازاي پرسش خبر نگار كه كيرش كه مربيان را نمي شناسد چگونه مي تواند بر روي آنها نظر بدهد فرمودند كه بالاخره آقاي كيرش افرادي را مي توانند پيدا كنند كه به آن فاكتورها نزديك باشند !! جوابي كه ايشان به خبرنگار دادند اين است كه تيم ملي اميد همچنان سر كار است  و همه راهها به كيرش ختم مي شود!! و آن چيزي كه فوتبال ما ندارد مديريت و برنامه ريزي وانسجام فكري است و تنها معيار امروز فوتبال ما شده است كيرش كه تازه او را هم كوروش صدا مي زنند
باري مصاحبه ديگري از جناب رئيس كميته داوري نشان داد كه چه خوب است كه اصولا اين آقايان در جلوي دور بين حاضر نشوند و پاسخهاي خود را به ساده ترين سوالها اين گونه پر از تناقض ندهند اما بالاخره علاقه به چهره شدن و گوشه چشمي به انتخابات ( بخوانيد انتصابات ) در آينده نزديك فدراسيون فوتبال البته اگر عقب نيافتد چون اين اتفاق زياد هم بعيد نيست زيرا بحث تاخير انتخابات هم به شدت روي بورس است مي تواند  دلايلي باشد كه نايب رئيسي حتي حاضر نباشد 24 ساعت به دستور العمل رئيس احترام گذارد و در اين وسط فوتبال ما است كه چه سر گيجه اي دارد افسوس  تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

كاش هيچگاه مصاحبه اي نباشد

علي كفاشيان رئيس فدراسيون فوتبال را چگونه مي شناسيم ؟ بسياري معتقدند او مرد خنده و شوخي و توجيه بي معني هست و به طرز بسيار ماهرانه اي توانسته است كه پست رياست فدراسيون فوتبال را به فدراسيون يويو تبديل كند كه در دست روساي كاخ تربيت بدني در سئول است اما روز گذشته از او سيماي يك مرد خشن هم به نمايش در آمد ايشان در دستور العملي اعلام كرد كه هيچكدام از روساي كميته هاي فدراسيون فوتبال حق مصاحبه ندارند  بايد بگوئيم كه بر خلاف بسياري از دستور العملهاي كفاشيان اين دستور او را نه تنها بد نمي دانيم بلكه خواستار تعميم آن هم هستيم !! تعجب كرديد ؟ شايد با خواندن  دلايل نگارنده كه در بندهاي ديگر عنوان مي كنم شما هم با موافقت برسيد

دليل اول : فرض كنيد كه مصاحبه هم آزاد بودآيا مسئولين حاضر در فدراسيون فوتبال و يا سازمان تربيت بدني حاضر بودند كه پاسخگو مشكلات باشند ؟ همين آقاي كفاشيان كه به همت به اصطلاح كارشناسان برخي از   رسانه هاي داخلي و خارجي از هم بهتران  به عنوان رئيس موفق شناخته شده است آيا تا به حال يك مصاحبه موفق بجز آن مصاحبه پس از بركناري علي دائي از تيم ملي كه گفته بود من در فدراسيون كاره اي نيستم كرده است ؟آيا او هيچگاه دليلي در مصاحبه ها ي بي شمار خود در مقابل اين همه كاستي ها عنوان كرده است ؟ پس چه اصراري داريد در اين عصر بي بنزيني و برق و آب و گاز بدون يارانه او و ديگر دوستان را وادار به مصاحبه اي كنيم كه جز فرافكني و مضحكه كردن شعور مردم فايده اي ندارد؟

دليل دوم : فرض كنيد كه معجزه اي رخ دهد و سونامي در اذهان اين آقايان رخ دهد فكر مي كنيد محدوده دانش اين آقايان در ارائه پاسخهاي صحيح چقدر است ؟ وقتي امثال كفاشيان اين دانش از فوتبال دارد كه حتي سر مربي تيم  ليور پول را كه يك بچه 8 ساله هم مي دانست نمي تواند بيان كند وقتي رئيس سازمان تربيت بدني نيجريه كه در گروهي كه آرژانتين و كره جنوبي ازآن صعود كرده اند را صعود كرده مي داند  و آنها حريف خوبي براي ايران مي دانست را بيان مي كند  و صد البته اين تعريفها هم نتيجه نمي دهد و نيجريه پشت به بازي تداركاتي مي كند وقتي  مهدي تاج بدون هيچ گونه سابقه اي رئيس كميته داوري مي شود و به طور حتم تا به حال نه تنها يك بار هم سوت داوري نزده كه اصلا از اولين شرط داوري يعني انصاف هم به دور است وقتي  ترابيان را بدون هيچ بررسي سرپرست تيم ملي  مي شود در حاليكه  همه دنيا مي دانند كسي كه به بازيكن تيم ملي توهين مي كند سرپرست  تيم ملي نمي كنند و...آنگاه پاسخهاي اين آقايان چه ارزشي دارد ؟

دليل سوم اعلام كرديم كه چه خوب  است كه اين مسئله تعميم پيدا كند و مثلا در باشگاهها هم مصاحبه ممنوع شود چه در آن صورت مدير عامل آبي ها را نداريم كه بگويد دليل باخت بازيكنان استقلال در ليگ قهرمانان آسيا اين است كه بازيكنانش تا به حل نمي دانستند كه فوتبال 90 دقيقه است و هميشه براي 85 دقيقه فوتبال بازي مي كردند و يا يكي پيدا شود به علي دائي بگويد كه بهتر است كه به ديگران نگويد كه از فوتبال دركي ندارند زيرا درك ما از فوتبال امروز مي گويد كه با بازيكناني چون اين ياراني كه او دارد در ليگ آسيا كه هيچ در حتي ليگ دسته اول  هم  نمي توان  به موفقيت رسيد بايد به او بگويند در فوتبالي  كه بازي منصفانه و يا جوانمردانه را تنها در انداختن يك اوت مي دانند و از خود نمي پرسند چرا  وقتي مثلا مربيان محبوب آنها به مردم مي گفت مخالفين من  هيچ چيز از فوتبال نمي داند كسي سخن از گاف علي دائي نمي كرد و چند مليجكش از او دفاع نمي كردند ؟ بايد به علي دائي بايد بگوئيم او چيزي از فوتبال نمي داند كه فكر مي كند بازيكن بايد شخصيت و غيرت داشته باشد زيرا اگر اين را مي دانست ديگر امثالي چون آن مدافعين سابق ذوب آهن و سايپا پيدا نمي شدند كه صبح با دائي قرار داد خود را تمام شده بدانند و بعد عصر با استيل هاليوود قرار داد ببندد و بعد يك فصل يويو جناب مدير عامل شده و با ساز او برقصند و يا اگر اين بازيكنان  شان خود را رعايت مي كردند چون  آن مهاجم سابق آبي هاي تهران نبودند كه از يك سو تيم استقلال را در آغاز فصل تنها بگذارند و بعد صحبت از عشق خود به آبي ها كنند و يا آن يكي جادوگر اين فوتبال ما نباشند كه با تيم پر پول امروز خود به پرسپوليس گل بزنند و بعد شادي خود را با در آوردن پيراهن خود و نشان دادن پيراهن قرمز پرسپوليس كه زير لباس خود دارند نشان دهند آقاي دائي خبر ندارد كه درك بالا از فوتبال اين است كه بي دليل مسئوليت بزرگ را در اين آشفته بازار نبايد قبول كند  كه اگر قبول كند  بر سر خودش و تيمش اين بلا را مي آورد و...

 و اين حكايتها همچنان ادامه دارد اي كاش  مي دانستيم در جائي كه نه توان و نه دانش و نه خواست براي پاسخ گوئي است  و مصاحبه گران ما اين گونه به دنبال خوش رقصي هستند وروسا  بايد باشند چون ضعيف و حرف گوش كن  هستند چرا بايد  مصاحبه اي باشد ؟

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com