بودن در نبودن ها
در تاریخ فرانسه با بانوئی به نام " ژاندارک " رو به رو می شویم که ترجمه آن می شود ژان کمانی یا بانوئی به نام ژان که کمان می شود او سمبل مبارزه فرانسوی ها در برابر انگلستان است فرانسه خسته و شکست خورده با پوشاندن لباس رزم بر تن دختری روستائی و استفاده از سمبل او به خود می آید و تاریخ خود را عوض می کند هر چند که ژاندارک اسیر انگلیس ها شده و بعد در آتش سوزانده می شود اما ژاندارک نبودنش باعث باور بودن در نزد فرانسوی ها می شود
نمونه دیگری از این تاریخ را در نزد اسپانیائی داریم او نامش " السید " است قهرمانی است که با گذر از دروازه تاریخ افسانه می شود وسالها پیش فیلمی از زندگی او به همین نام با هنرمندی چارلتون هستون و سوفیا لورن ساخته شد السید قهرمان بزرگ اسپانیا است که در این کشور وحدت و یکپارچگی در مقابل هجوم قوم مور ایجاد می کند السید در یکی از جنگها تیر می خورد اما حاضر نمی شود تیر را از بدنش جدا کنند زیرا می خواهد مرده و یا زنده در جلوی سپاهیانش بتازد السید در شامگاهی می میرد اما صبح روز بعد پیکر او را بر اسبی می نشانند و ارتش او مورها را تار و مار می کنند او سمبل ارتش و میهن خود می شود او با نبودنش بودن اسپانیا را تضمین می کند
بازی پرتغال و فرانسه هم ناخود آگاه مرا به یاد این دو شخصیت بزرگ تاریخی و شاید افسانه ای انداخت تو شخصیتی که توانستند فعل خواستن و وحدت ملی و یک پارچگی را به مردم خود بدهند و این دقیقا کاری بود که کریس رونالدو دربازی دیشب انجام داد
شاید اگر قبل از بازی صحبت از مصدومیت کریس رونالدو د تیم ملی پرتغال می شد کمتر فرانسوی به قهرمانی تیم خودش شک داشت اما رونالدو مصدوم شد و در صحنه ای به یاد ماندنی اشک ریخت در صحنه ای که پروانه ای که شاید سمبل رشد در ادبیات ما نیز هست به دنیا اصل " بودن در نبودن ها " را تکرار نمود وقتی که رونالدو با پای باندپیچ شده بازگشت و بار دیگر نتوانست ادامه دهد دنیا به شدت تحت تاثیر این صحنه از رشادت و شجاعت و وطن پرستی و عشق به میهن قرار گرفت حتی خود فرانسوی ها هم متاثر از این صحنه شدند صحنه خروج رونالدو با برانکارد از میدان و نگرانی دیدیه دشامب یکی از آن نادر صحنه های فوتبال بود که خیلی از فوتبالی ها دیدند
رونالدو بازو بند را به بازوی نانی بست همه در سیمای یاران پرتغال عزم جدی را دیدند پرتغالی ها باور کردند که همه باید بخاطر رونالدو بازی را ببرند و این کار را کردند پرتغالی ها ناخود آگاه شعار نویسنده معروف فرانسوی الکساندر دوما در رمان سه تفنگ دار را انجام داد " یکی برای همه و همه برای یکی "
رونالدو یک رهبر بی نظیر برای پرتغالی ها بود او در کنار زمین شور و شوقی را نشان می داد که کمتر از او سراغ داشتیم رونالدو به تاریخ پیوست او اولین قهرمانی پرتغال در یک رقابت جهانی را رقم زد بدون آن که گلی بزند و پاس گلی بدهد و تکلی بزند و یا کاری در میانه میدان بکند رونالدو به نوعی السید پرتغالی ها شد رونالدو به افسانه ای در فوتبال تبدیل شد افسانه ای که سالها پرتغالی ها از آن یاد می کنند افسانه ای که همه پرتغال را " رونالدو " کرد و این راز بزرگ فینال جام پانزدهم بود
پرتغال توانست یونان 2004 شود همان یونانی که از پرتغال یک فرانسه امروز را ساخت پرتغال دوازده سال صبر کرد تا صحنه بستن بازوبند کاپیتانی بر بازوی نانی و سپی باز پس دادن آن توسط نانی به رونالدو جاودانه حکایتی بزند
آری فوتبال زیبا است چون چنین حکایت هائی دارد