گوارديولا تاج سر است

چند روزي از بازي ال كلاسيكو اول نگذشته است كه  قرار است بازي ال كلاسيكو دوم  جهت عنوان قهرمان كوپا دي ري و يا جام پادشاهي  امشب بر گزار شود سخن در مورد بازي  اول همچنان ادامه دارد و يوهان كرايوف و دي استفانو دو اسطوره بزرگ اين دو باشگاه هر كدام به شدت به خوزه مورينيو حمله كرده و نقشه هاي تاكتيكي او براي تيمش را به باد نقد گرفته اند و او را به خاطر ارائه يك بازي بسته محكوم كرده اند اما  در ميان اين جنجالها  عكس العملي از پپ گواردولا  در مورد اين مسائل شاهد بوديم كه شايد بايد درسي بزرگي براي همه عاشقان فوتبال باشد پپپ گوارديولا مي گويد  "هيچگاه حاضر نيستم در مورد ديدگاه ههاي تاكتيكي همكارم اظهار نظر كنم " گواردويلا نشان داد كه يك انسان شريف و آگاه و صد البته با تجربه چگونه مي انديشد و اظهار نظر مي كند اين نكته را از گواردويلا مي گيريم و به تهران برمي گرديم در مركز ايران كه قلب تپنده تصميم هاي فوتبال در آنجا مي تپد  در جلسه روز گذشته هييت رئيسه فدراسيون فوتبال مقرر شده است كه جناب مهدي تاج با حفظ سمت رئيس كميته داوران نيز باشد !! نگاهي به اين انتخاب بكنيد و از خود بپرسيم مهدي تاج در كجاي داوري اين ديار قرار دارد ؟آيا او اصولا حتي يك بار رخت قضاوت را به تن كرده است ؟ و اگر كرده در چه سطحي داور بوده است ؟ هر چند كه در مورد مديريت او و سابقه كار در بخش  اجرائي فوتبال هم حرف و حديث هاي فراواني  باقي مانده است و كسي نمي دانست بر فرض اين كه ايشان روزگاري در هييت مديره باشگاه سپاهان بوده اند چه دليلي مي تواند باشد كه به فدراسيون فوتبال بيايند اما در فدراسيوني كه كفاشيان رئيسش باشد به طور حتم بايد نايب رئيسي چون تاج هم به آن مزين شود اما رياست كميته داوري دقيقا يك كار تخصصي است و نمي دانم بنا بر چه حداقل ادله و برهاني  كسي كه هيچ محلي از اعراب در داوري ندارد اجازه مي يابد كه رئيس كميته  داوري باشد البته اين مسئله را بارها ديده ايم مگر مدير باشگاه ما بر اساس ادله انتخاب مي شود ؟كه اگر مي شد امثالي مثل اين آقايان را بر مسند تيمهائي نبودند كه روزي آن را منحل كنند و فردا آن را دوباره راه اندازند  و يا تا وقتي بازي را ببرند ادعاي قهرماني داشته باشند ووقتي كه باخت داور و پنالتي را وسط بكشند و يا سخن از فرهنگ كنند بعد هر اوباش و آسمان جلي را براي بوقچي خود و نه تيمشان به استخدام خود در آورند و يا ... آري وقتي مدير روابط بين الملل يك شبه سر پرست تيم ملي مي شود  بايد هم مهدي تاج را در مسند قضاوت بنشانند كه مي گويد مسندي است بزرگي و بايد از حق دفاع كند وقتي كسي خود ناحق بر اين پست مي نشيند چگونه مي تواند از حق دفاع كند ؟ بار ديگر به بارسلونا و شهر محبوب كاتالانها بر مي گرديم و به گوارديولا جوان مي نگريم مردي كه يكي از موفقي ترين مربيان و شايد انسانهاي فوتبال در طي  دهه هاي فوتبال باشد او مي داند  كه بايد حق را بگويد تا صاحب حقي شود بايد دانش داشته باشد تا بر پستي نشيند بايد تجربه داشته باشد و دانش داشته باشد ولي در ايران تاج سر همه اين آقايان نه چيزي از حق شنيده اند و نه از تجربه و دانش  حداقلي بهره گرفته اند آري آن چيزي كه فوتبال ما مي خواهد تنها يك كيرش 15 ميليون دلاري نيست فوتبال ما نيازمند به دگر انديشي  و بهتر باشد كه بگوئيم حق انديشي است همان حق انديشي كه مي گويد پندار نيك داشته باشد و بدان كه حق تو چيست و در چه جايگاهي بايد قرار داشته باشي  و بايد گفتار نيك داشته باشي وقتي اين جنابان اين گونه ناحقي مي كنند چگونه مي توان سخن آنها را ناروا و واهي نپنداشت ؟ و كردار نيك بايد كه با اين اعمالي كه در تاريخ فوتبال ما سابقه نداشته  است بايد هم اين اعمال را مذموم و نتيجه آن هم مي بينيم و امروز جامعه داوري بايد عكس العملي نشان دهد بايد بزرگاني چون صالحي و غياثي وخوشخوان و..اكنشي نشان دهند داوران ما بايد از اين حقارت بيرون آيند و بدانند اين گونه تحقير به داوري همان حقارتي است كه در آينده نصيب آنها مي شود امروز داوري نمي تواند بگويد داور هم حق اشتباه دارد بايد بگوئيم جامعه داوري حق اين اشتباه را ندارد و بايد در مقابل اين اقدام بايستد آيا جامعه داوري شرافت را فداي مصلحت مي كند ؟آيا داوري ايران اين ننگ تاريخ داوري را قبول مي كند ؟ به انتظار مي نشينيم

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

 

رنگ عشق

دوستي نازنين برايم عكسي فرستاد اين تصوير يك طرفدار قديمي تيم نساجي مازندران را نشان مي داد مردي كه مي گويند نزديك به سه دهه به  استاديوم مي آيد  تا تيم مورد علاقه اش را تشويق كند اما حكايت عجيب اين بود كه اين طرفدار عاشق فوتبال نزديك به ده سال است به علت ابتلا به بيماري ديابت نابينا شده است اما با اين همه هر هفته به ورزشگاه نساجي مي آيد تصور اين همه عشق را مي توانيم بكنيم ؟ براستي او چه مي بيند ؟  به ياد فيلمي از نوجوان آمريكائي مي افتم كه مي گويند او با فركانسي كه اجسام مي فرستند مي تواند كه ببيند اين نوجوان سياه پوست آمريكائي در سن سه سالگي بعلت بيماري سرطان چشم نابينا شد اما او مي تواند با  انعكاس صداهائي كه از برخورد با اجسام حاصل مي شود آنها را تشخيص دهد او مي تواند دوچرخه سواري كند و اسكيت را بغلطاند و حتي شوتهاي سه امتيازي سوي  حلقه بسكتبال بزندواين داستان فركانسهاي صوتي توانسته است كه اميدي براي نابينايان به وجود آورد اما در اين مقال  بهتر است بر گرديم به آن عاشق نساجي كه هر هفته در ورزشگاه حاضر مي شود براستي چه فركانسي او را به ورزشگاه مي كشاند ؟ به طور حتم او مي تواند فركانس آدمهاي زنده اي كه به عشق نساجي فرياد مي زنند را درك كند او مي تواند با صداي غلط توپ حدس بزند كه سطح كيفي بازي تا چه حدي اي است  او مي تواند حدس بزند آنهائي كه به توپ ضربه مي زنند مسگر ساروي ها و تقوي ها و و جغتاپورها و محسن آشوري ها و ... نيستند او مي تواند درد فوتبالي كه تبديل به بي درمان الم شده است را درك كند او مي تواند بفهمد كه در دنياي امروز فوتبال هو و جنجال بيشتر كار مي كند تا عشق و دلدادگي كه لازمه فوتبال  نه حرفه اي و نه آماتور ما است او مي تواند غرور بي جا و تعصب خشك و ناداني و جهل  را ببيند  او مي تواند درك كند براي اين كه بتوانند باز هم بمانند نياز به طرحي نو است طرحي كه نه از جيب امثال عابر بانكها و نه از ارتباطها مديران تيمهاي متمول شهرستاني در مي آيد  او فوتبال را بهتر از كساني مي بيند كه مدعي هستند كه فوتبال را مي بينند و تفسير مي كنند و تحليل از آن دارند و صحبت از عشق به فوتبال دارند كساني كه قسط اول قرار داد كيرش را امروز مي دهند و خوشحالند كه عابر بانك را به بازگشت به عرصه فوتبال تشويق كردند اي كاش كساني كه درهمه جاي فوتبالفارسي هستند و يا جيغ و داد و فرياد بي حاصل بهر رثاي قلم و قلب فوتبال دم  مي زنند از اين عاشق بي رنگ و ريا نظر مي خواستند مطمئن بودند او مي توانيت به آنها بگويد كه چرا فوتبال مازندران كه قطبي بزرگ در فوتبال ما بود به يك باره اين گونه شده است ؟ او مي توانست برايشان از ديده هاي دنياي نابينايش بگويد و به بيناهاي در دنياي ناديده ها بگويد كه اين مهم نيست كه كيرش فكر كند كفاشيان شاهزاده هست يا نه و يا اين كه درد فوتبال جوانمردي را كساني چون سوشا مكاني و هدايتي و ... مي دانند يا خير ؟  او فركانس غم را دريافت مي كند او فرياد خموش  مردمان عاشق نساجي را دريافت مي كند او مي تواند فركانسي كه از سكوهاي تخريب شده  به گوش مي رسد را بشنود او مي تواند ببيند كه چگونه فركانس قرمز پيراهن نساجي ديگر عشق صادر نمي كند  او مي تواند قصه عشق بي رنگ و ريا و بي بهانه اين فوتبال را بيان كند او مي تواند از درد فوتبالي بگويد كه ديروز و امروز و به طور حتم فوتبال بدون اقتصاد و مدير اقتصادي بيان كند او مي تواند بگويد فوتبال خصوصي اين نيست كه  يكي يك عالمه ستاره بخرد تا آنها را در تنور جاه طلبي هاي بي حاصلش نابود كند او مي تواند بيناترين سخن از فوتبالي بگويد كه به كيرش 15 ميليون دهد كه كتك كاري بازيكنان دو تيم كه يكي در رده پنجم و سقوط كرده كه به اصطلاح داداش هم  را ببيند و اين گونه با اين فرهنگ و با اين افكار بخواهد  خانه اي از نو بسازد او مي داند شيريني پول هاي امثال عابر بانك و هزينه كردن بي پشتوانه آن و بدون برنامه براي آن حكايتي چون همان ديابتي را آورد كه چشمها را نابينا كند او خوب مي داند شيريني رو بنائي چه بلائي بر سر ديدني ها مي آورد دوست داشتم به جاي اين همه قصه و ادعا كه در اين همه رسانه مي شود كمي به حكايت اين عاشق توجه مي كرديم به قصه بي ريائي و بي رنگي او توجه مي كرديم به نساجي  و ابومسلم و سپيد رود و .. مي انديشيديم كه مي خواستند  به عشق همين مردمان شادي دهند اما فوتبال بي رحم شهد شيرين فوتبال را تبديل به ديابتي كرد چشمها را نابينا نمود نابينائي كه حتي فركانس سقوط و ادعا و هياهو هم نمي تواند كاري براي آن بكند افسوس

...تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

حكايت در دروازه و سر سوزن

چه از سر سوزن وارد شدن شيرين و از در دروازه رد شدن سخت است ؟ شايد شما هم چون نگارنده اعتقاد داشته باشيد كه همه چيز اين ديار گل و بلبل و گلستان و ..چنين است رفيق در خيابانها ها خود خلط گلو مي اندازيم اما اوكي و گفتن كلمات فرنگي از همان گلو  لحظه اي از ما جدا نمي شود در دستهاي خود النگو طلا داريم اما دندانهايمان پوسيده است صحبت از مردانگي و جوانمردي و حق الناس لحظه اي از ما جدا نمي شود اما با موتور سيكلت از پياده رو رد مي شويم جلوي پاركينگ مردم نگاه مي داريم و اين داستانها  همچنان كه در ديگرجنبه هاي اين جامعه وجود دارد در فوتبال هم هست  امروز داد از جوانمردي مي زنيم سخن از اين داريم كه چرا يك اوت بجاي آن كه به بيرون زده شود به سوي دروازه پرتاب شد و چه قيامتي به پاشده است  شبه مدير فوتبالي قهر مي كند رئيس فدراسيون دنبالش مي رود و كار به جائي مي رسد كه امثال درود گر سرپرست اين تيم كه  كه در روزگاري كه در تيم فوتسال بود سر مربي معروف تيم ملي اسپانيا را گرد و خاكش را مي تكاند از اخلاق و ادب صحبت مي كند در حاليكه حداقل چندين بار با كريمي و  كعبي  بازيكنان خودي مشكل داست آري فوتبال ما پر از ضد و نقيض ها است همه پاك هستند و همه جوانمرد هستند اما كسي حتي يك نفر در اين فوتبال بي سر و پا نپرسيد آن هنگامي كه آقاي  خرمشاهي وكيل شهلا جاهد گفت مافياي فوتبال باعث قتل شهلا جاهد شد منظورش چه بود ؟ مخاطبش كه بود ؟ از كدام مافياو آدمها صحبت مي كرد ؟آيا اين آدمها  نمي توانند همان هائي باشند كه بر فرض دختران بي گناه ديگري چون شهلا سالها پيش براي آنها عشق مي فرستند ؟ آري كسي نپرسيد زيرا در فوتبال ما جوانمردي يعني اوت انداختن براي دروازه باني كه تمارض مي كند سخن از دانشگاهي به نام صدا و سيما مي كنند و چقدر نقد دارند كه هجوم فرهنگي دنيا از طريق رسانه خارجي است اما در همين رسانه دانشگاه نما !! گزارشگري داريم كه مي گويد مدافع برزيل استيل آذين چون جومونگ است و آرفي و سوشا مكاني  مو قشنگ هستند !! همين گزارشگر سخن از اين مي كند كه در همه جاي دنيا فلان است و بهمان است اما حداقل از خود نمي پرسد آيا در اسپانيا هم به راموس و پويول و يا در انگلستان به دراگبا هم چون او موقشنگ  گزارشگران خطاب مي كنند؟ در فوتبال  عابر از سر سوزن ما براي دلجوئي از دل عابر بانك رئيس وارد عمل مي شود و لابد از فردا صدها عاشق  اسكناس سبز دلاري و آبي ريالي پا به پاي رئيس خندان فوتبال گريه مي كنند اما همين رئيس فوتبال تره هم براي بچه هاي عاشق نساجي مازندران خرد نمي كند كه از زور فقر و نداري قرار است فوتبال ما و عاشقانشان را ترك كنند سخن از استقلال مي كنيم و حكايت از شفافيت داريم از فوتبال بين المللي سخن مي گوئيم  اما جناب كيرش بايد  اجازه دهند تا بدانيم از كيسه ملت بي نوا كه در دردهاي بي شمار  زندگي روزانه غرق هستند و براي  پرداخت فيش هاي گاز و برق و تلفن خود دست به چه خون دلي مي زنند چقدر به امثال كيرش و رفقا پرداخت كرده اند زيرا در فوتبال ما قرار است ساده ترين مسئله چون ميزان پرداختي به يك مربي خارجي چون اسرار امنيتي پنهان بماند همان طوري كه كسي نفهميد به چه دليل  قصه ماليات نپرداخته قطبي  پنهان شد و چه كسي از كيسه اين ملت به او پول پرداخت كرد ؟ قصه هاي فوتبال ما به اينجا ختم نمي شود هر گوشه اين فوتبال به وفور مرداني يافت مي شوند كه مي خواهند از سر سوزن وارد شوند اما در دروازه را نمي بينند  و عبور برايشان دشوار است آري اين فوتبال بايد باز هم قرباني بدهد قرباني مافيائي كه ماحصل جهل است روزگاري مي گفتند سازمان گشتاپور آلمان نازي ابزاري جز ضعف مردمي نداشت كه به آن تمكين مي كردند و براي بقايش  آدم مي فروختند و سر به كرنش در مقابل هيتلر و هميملر و مولر خم مي كردند حالا حكايت فوتبال ما است كه اگر ضعف دارد اگر امثال ابومسلم و سپيد رود و شاهين اهواز و جم آبادان رو به نابودي مي روند اگر امروز نساجي را ندارد اگر در ورزشگاهايش به كاپيتان قايقران پس از سالها فحاشي مي كنند چون تيمي كه روزگاري او بازي مي كرد  حريف تيم شهرشان است اگر قطبي طلبكار است و برانكو طلبكار است و دائي طلبكار است و حالا كيرش بايد اجازه دهد تا بدانيم چقدر به او پرداخت شده است اگر حرفهاي خرمشاهي را در مورد مافيا  كسي بها نداد اما امثال عليپور رئيس اخلاق فوتبال و شريفي رئيس كميته انظباطي و عزيز محمدي رئيس سازمان ليگ شعار توخالي منشور مي دهند  اگر دانشگاه صدا و سيما واژه " مو قشنگ " را تبليغ مي كند  تنها يك علت دارد كه ضعيفيم و كوچكيم و مي خواهيم از سر سوزن وارد شويم افسوس

...تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

فرق مدير بزرگ با چسبيده هاي فوتبال

در صدر اخبار بين المللي اين روزهاي فوتبال اظهار نظر آرسن ونگر شنيدني است مالك جديد تيم آرسنال يعني اسن كرونكه كه اخيرا صاحب 60% سهام باشگاه آرسنال شده است حاضر شده است با پرداخت 80 ميليون پوند به ونگر از او بخواهد كه بازيكن بزرگي را به ورزشگاه امارات بكشاند آرسن ونگر كه در رقابتهاي امسال در كورس  قهرماني با منچستر يونايتد است اعلام كرده است كه در سياستهاي خود تغييري ايجاد نمي كند و كماكان بر روي  سياست تربيت بازيكن با توجه به منابع مالي مبادرت خواهد ورزيد و نيازي نمي بيند كه بازيكن ستاره اي بزرگ را به لندن بكشاند  نگاه به اين گفته ونگر كه مي اندازيم واژه حرفه اي گري و خصوصي سازي و جذب سرمايه به فوتبال برايمان معناي جديدي مي گيرد در فوتبال رسم شده است كه خصوصي سازي را يك پروسه تزريق پول بي حساب و كتاب به مشتي بازيكن بدانند و بعد هم كه نتيجه نگيرند سرد شوند و مالكيت را عوض كنند و تيم روز به روز تحليل رود نظير آنچه بر سر تيمهاي ايتاليائي در سالهاي اخير آمده است  به مثال ديگري از تفكر حرفه اي گري و خصوصي سازي مي نگريم بازي ال كلاسيكو در شب گذشته را شاهد بوديم بازي در ورزشگاه سنتياگو برنابئو برگزار مي شد و رئال نيازمند پيروزي بود ولي به تساوي رسيد در تركيب رئال انبوهي از ستارگان وارداتي بود رونالدو و اوزيل و خديرا و بنزما و روماريا و آدبايورو آلبلوآ و ... در سوي ديگر بارسلونا بود كه ستارگان  خود ساخته بزرگي داشت از جمله سه مرد برتر فوتبال جهان در سال گذشته يعني اينيستا و ژاوي و مسي اما در حاليكه رئال با آوردن اوزيل و آدبايور نشان از كلكسيونش مي داد اما گوارديولا چشم به آفلاي از جوانانش دوخته بود و كيه تا و مكسس هم بازيكناني هستند كه نامي در جهان فوتبال ندارند اما با اين همه در سالهاي اخير بارسلونا تيم حرفه اي تري نسبت به رئال بوده رئال ميليونها پول خرج بازيكنان كرده و هر سال سر مربي عوض مي كند اما بارسلونا حكايتي چون آرسنال دارد آنها حرفه اي گري را در پول بي منطق و بي مديريت و بي برنامه ريزي شده نديده اند  نگاهي به فوتبال خودمان مي كنيم اين روزها نگاهي به استيل آذين مي شود كه گوئي صاحب عناوين متعدد قهرماني و كسوت در فوتبال ما است در صحنه اي از بازي دروازه بان تيم تمارض مي كند و بعد  در صحنه بعدي با تمارض او و خط دفاعيش گل مي خورند و تازه همان دروازه بان مصدوم به اندازه رمبو صاحب قدرت مي شود و كتك كاري مي كند و نتيجه به باخت استيل آذين ختم مي شود كه در 31 بازي صاحب 24 امتياز است و جناب مدير عامل قهر مي كند ودر اقدامي غير حرفه اي و غير ورزشي و غير اصولي و صد البته ناجوانمردانه نسبت به فوتبال ما اعلام انحلال تيم مي دهد  در اين هنگام داد آقاياني به آُسمان مي رود  كه كوچكترين اطلاعي از فوتبال و حرفه گري و اصولا خصوصي سازي ندارند رئيس فدراسيون فوتبال مي خواهد از هدايتي دلجوئي كند  از كسي كه درد فوتبال ما  در اين سالها بوده و با تورم زا كردن بازار فوتبال به ستارگاني پولهائي داده كه هيچ نشدند و هر دم مربي و مدير در تيمش عوض مي كند و تازه چه دلجوئي بايد از او كرد ؟ تيمي كه تمارض مي كند و ضد فوتبال دارد چه دلجوئي دارد ؟ كفاشيان نگاهي به افكاري چون ونگر و گوارديولا دارد و يا اين كه هر كسي پول دارد تبديل به دلسوز و مهربان مي شود؟ مي پرسيم مگر در اين فوتبال مديران ابومسلم و شيرين فرازدل رنجيده نبودند و به زندان بخاطر فوتبال نرفتند پس آن موقع چرا رئيس فدراسيون فوتبالي نبود ؟دلجوئي رئيس نبود؟  ازسوي ديگر جناب عليپوررئيس كميته اخلاق حرفه اي صحبت مي كند اولين سوال اين است كه ايشان بر اساس كدام اخلاق حرفه اي بدون داشتن هيچ گونه  سابقه در فوتبال پست  فوتبالي قبول مي كنند و اظهار نظر در موردش دارند ؟  مثلا به علي دائي مي گويدفوتبال آدم بزرگ مي خواهد و برخي در فوتبال ما به بزرگي رسيده اند بدون آن كه به بلوغ فكري برسند يكي نيست به اين آقا بگويد كه علي دائي در كميته جوانان فيفا است و صد در صد آنها مي دانند كه چه كسي حرفه اي و بزرگ هست وگرنه در يك كميته فرعي كنفدراسيون فوتبال ُآسيا بجاي نماينده نپالي رئيس همين جناب عليپور را انتخاب مي كردند از سوي ديگر ايشان مي گويند در يك بازي فوتبال بخاطر اين كه گلي كه تيمي زده بود جوانمردانه نبود آن تيم جوانمردانه گل خورد بايد به جناب عليپور بگوئيم كه اين گونه گل خوردن را جوانمردانه نمي گويند  و باز هم مي گوئيم مگر استيل آذين در فصل گذشته بخاطر حركت جوانمردانه متوسل زاده در ليگ نماند پس چرا آن موقع جوانمردانه بازي نكرد به خودش گل نزد ؟ ( البته اگر اين كار را جوانمردي گذاشت ) از سوي ديگر از جناب رئيس كميته اخلاق حرفه اي مي خواهيم به ذهن پر خاطره خود مراجعه كنند و بگويند تا به حال مسابقه اي در فوتبال ديده اند كه در هنگام شادي گل به تيمي حمله فيزيكي كنند ؟ بگذريم در آخر اين گفتار بايد بگوئيم مديري كه فوتبال ما ندارد  و مي خواهد امثال هدايتي ها نيستند كه از صدقه فوتبال صاحب شهرت و اعتبار شده اند و تازه  به سر فوتبال منت مي گذارند بلكه مرداني هستندچون دكتر اكرامي كه رئيس باشگاه شاهين بود و به دنبال آدم ساختن ها بود و دهداري و برومند و امير آصفي و شيرزادگان و آَشتياني و بهزادي و ... ساختند  نه چون تازه به دوران رسيده هائي  بود كه دست پرورده هائي چون سوشا مكاني  و آن شبه برزيلي بدهند در آخر گفته اي ازكارلوس ركساچ  رئيس اسطوره اي  بارسلونا نقل مي كنيم كه گفت " ما مي خواهيم كساني از لاماسيا ( مدرسه فوتبال بارسلونا ) بيرون آيند كه چون آدم ساخته شده باشند " و اين گونه است كه ركساچ و اكرامي وونگر و گوارديولا جاودانه و عده اي چسبيده به اين فوتبال نام مي گيرند افسوس

...تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

بدرود عابر بانك

چند سالي بود كه در عرصه  فوتبال خودي نشان مي داد از او به عنوان يك علاقمند فوتبال نام مي بردند گاه به گاهي هم نامش را آبراموويچ فوتبال نهاده بودند آبراموويچي كه در هنگام فرو پاشي اتحاد جماهير شوروي سابق  با رانتهاي دوران آشفته انتقال از اقتصاد دولتي به سرمايه داري موفق مي شود  يك شركت چند ميليون دلاري نفتي را بخرد و به چند ميليارد آن را بفروشد و براي تبديل اين پول به پول سپيد دست به سرمايه گزاري در فوتبال مي زند و به سراغ چلسي مي رود چلسي كه تيمي متوسط با رانيري ايتاليائي بود اما آبراموويچ  دست به جيب مي شود  مورينيو قهرمان اروپا با پورتو را به استانفورد بريج مي كشاند و او كهكشاني هاي آبي هاي لندن مي سازد چند سال قهرمان ليگ و جام حذفي (FA CUP),وجامهاي داخلي مي شود ولي بارها در سد تيمهاي ديگر مي ماند و در اروپا به جائي نمي رشد هرچند يك بار در بازي با بارسا داور براحتي سر تيم او را در استانفورد بريج مي برد و روزي هم ون در سار در فينالي كه در كشورش برگزار مي شود او و تيمش و مربي سطح پايئنش آورام گرانت را ناكام مي كند و حالا باز آبراموويچ هست در حاليكه از اروپا بيرون رفته در ليگ برتر شانسي ندارد و شايد امسال را بي جام گذارند اما اعلاميه نمي دهد و حكايت مظلوميت نمي كند شعار نمي دهد امثال او در آرسنال هم وجود داريد يك مالك ديگر روسي كه مي آيد و هدف ديگري دارد او توجه به ريشه ها با توجه به استاد ونگر يعني سرمربي تيمش مي كند استعدادهاي فوتبال را كشف مي كند خون تازه اي به فوتبال جزيره و جهان مي دهد اما آبراموويچ هاي وطني چه كرده اند؟ اولين آبراموويچ وطني در كنار سرزمين نفت است سخن از بيزنس و تجارت بين المللي مي كند قرار است ستارگان فوتبال را همگي به اهواز كشاند و تا حدي موفق مي شود و تا نايب قهرماني ليگ برتر مي رود اما بعد سقوط مي كند چون تحمل ندارد ظرفيت پايين روحي دارد بيماري مزمن ما ايرانيان يعني ره صد ساله در يك شب رفتن او را هم در خود گرفته است چند سالي مي گذرد آبراموويچ ديگري مي آيد اما  چون آبراموويچ لقب مرد خطه نفت بوده است به او لقب عابر بانك  مي دهند مي گويند عاشق تيم سرخ تهراني است و سالها است پاي ثابت آبگوشت و كباب كوبيده هاي  سلطاني است و سر انجام تيمي مي سازند كه  نام استيل دارند اما رفيق گرمابه و گلستانش يعني سلطان مي گويد قرار است چون فولاد مستحكم شود باشگاه داري مدرن را قرار است نهادينه كنند  و به سوي خريد امتياز مي رود امتياز اكباتان را مي خرند و استيل آذين متولد مي شود  بازار صحبت زياد است استيل آذين در ليگ يك شروع به كار مي كند بازيكن مي خرد همه تعجب مي كنند كه چگونه است كه همه ديپورتيهاي آبي و قرمز مشتري  به نام عابر بانك دارند و لي شعار در اوج است " فوتبال خصوصي " و " باشگاه داري خصوصي " و كسي نمي داند كه به چي دليل در اين خصوصي سازي افكار همچنان در عصر پارينه سنگي است كلكسيوني از مربي را به خدمت در مي آورند از يونگ گرفته تا كاظمي و دست نشان  و در اين بين رفاقت سلطاني هم در اوج است و هر پرسپوليس بي كار به اين تيم مي آيد و سرانجام شيرين فراز به ليگ برتر مي رود اما استيل آذين سر در گريبان غم دارد فصل بعد شروع مي شود بار ديگر بازي استيل آذين خوشحال هستند كه اين بار صعود مي كنند اما جوانان سپاهان نوين آنها را ناكام مي كنند و روياي باشگاه داري خصوصي بر باد مي رود  سلطان مي رود و عابر بانك سرد مي شود ضمن آن كه محلي براي عرصه تاخت و تاز جديد دارد به پرسپوليس مي آيد شروع به  پرداخت هزينه ها  اما به روش ارباب رعيتي مي كند و مديرعامل وقت يعني داريوش خان هميشه راضي و بلي قربان گو در كنارش هست او دنيزلي را نمي پسندد زيرا نمي تواند چون افشين قطبي شعار دهد و هاليوودي شود دست به دامان او در دوبي مي شود  و ضربه بي دانشي و ديدن همه چيز از دريچه اسكناس كار دست تيم مي دهد  پرسپوليس فرصت داشتن دنيزلي را از دست مي دهد دنيزلي با بشيكتاش قهرمان تركيه و جام حذفي مي شود و در اولترافورد منچستر را شكست مي دهد و پرسپوليس شاهد است كه امپراطور با بانوي نقاشش فرار مي كند بازي در پرسپوليس ادامه مي يابد در حاليكه داريوش خان رفته و حاج حبيب مي آيد جنگ بالا مي گيرد سخن از تحريك ليدرها از سوي هر دو طرف شنيده مي شود سر انجام عابر بانك متوجه تيم خودش مي شود كه با نادر دست نشان بي ادعا به ليگ بر تر آمده است نادر دست نشان نه سلطان و خدم و حشم او را داشت و نه از ستارگان بهره مي گرفت اما به ليگ برتر مي رسد و پاداش خود را مي گيرد او را از كار بركنار مي كنند  عابر بانك  سخن  و شعارهايش را تكرار مي كند او به دنبال خدمت است !! او مي خواهد پرچم دار فوتبال خصوصي باشد و... و براي اين كار ديگر شعار "عشق من پرسپوليس" را نمي دهدجنجال كريمي را همه ياد دارند كه چگونه در حاليكه قرار بود عابر بانك او را به رسم امانت نگاه دارد !! مايملك خود كرد استيل آذين به ليگ برتر مي آيد عابر بانك خريدهائي مي كند اما بار ديگر بي هيچ نقشه و طرحي او دنبال اين است كه فقط نام به تيمش بيافزايد  و تيم بر اساس نيازها بسته نمي شود كلكسيوني از نامها به تيم هم بر روي نيمكت و هم در زمين مي روند عابد زاده و شاهرودي و استيلي و ... اما تيم متوسط است ليگ  نهم كه تمام مي شود عابر بانك خشمگين است سفارش طرح لباس بارسلونا مي دهد و مي گويد آراگونس و يا رايكارد به ايران مي آيند اما يك مربي نا َآشنا خارجي به تيم اضافه مي شود عابر بانك وارد بازار نقل و انتقال مي شود روش موراتي را دوست دارد او ياران مورد نظر تيمهاي ديگر را به هر قيمتي مي خرد تا تيمهاي ديگر را خراب كند و صد البته تورمي به جان بازار نيمه مرده فوتبال مي زند زنيد پور و اشجاري و معدنچي  را به كاشاني نمي دهد كاظمي و اكبر پور را از استقلال قر مي زند خودش هم چند ستاره خوش سيما چون زندي و شاپور زاده را دارد مهدوي كيا و كريمي  و كعبي مثلث طلائي تيم ملي 2004 هم هستند او سخن از قهرماني دارد و موفقيت فوتبال به مدد مديريت منحصر به فردي كه تنها او دارد اما قصه همان گونه پيش مي رود جنگ مديريتي يك روز آجر لو و كريمي  همديگر را كافر و مرتد و ملحد مي نامند روز ديگر روي نيمكت صادق درود گر با كريمي گرد و خاك مي كنند و آدمها مي آيند و مي روند پيرواني و پروين و خاكپور و بعد دوباره پروين و ياوري و تيم هر روز به سوي قهرماني از ته جدول مي رود هر روز عده يا اخراج مي شوند حتي امانتي پرسپوليسي ها !! هم اخراج مي شود و به شالكه مي رود در حاليكه در استيل آذين مازاد شناخته شده بود دقيقا چون همان بازيكن آفريقائي تباري كه در استقلال و استيل آذين هيچ نگاشتند تا در بوندس ليگا بازي كند و حالا پس از اين همه ماجرا  در يك بعد از ظهر بهاري شعارها به اوج مي رود تيم مستاصلي خود جوانمردي نمي كند ولي توقع بازي جوانمردانه دارد تيمي با اشتباه دروازه بانش گل مي خورد آنگاه بازيكن تيم مقابل را كتك مي زند تيمي در 30 بازي تنها 24 امتياز گرفته همه چيز را به گردن بازي جوانمردانه اي مي اندازد يكي نيست بگويد مگر شما در مقابل انتقال كريمي جوانمردي كرديد؟ و يا وقتي دائي به دنبال زنيد پور و اشجاري رفت چه چيزي جز وسوسه چكهاي عابر بانك توانست بازي جوانمردانه را به هم زند در روزگاري كه آجر لو و كريمي آن گونه ناجوانمردانه دين و ايمان و باور مردم  را به مدير ارزشي و بازيكن ستاره خدشه دار مي كردند كسي از جوانمردي صحبت مي كرد ؟ سخن از انحلال و مرگ فوتبال خصوصي مي كنند اما نمي گويند كارنامه ايشان در اين چند سال چه بوده است ؟ مگر آبراموويچ در چلسي هم اين گونه شعار مي دهد اين آقايان به مدد شهرت و اعتباري كه در فوتبال كسب كرده اند صاحب موقيتهاي زيادي در عرصه هاي تجاري شده اند اما باز بر سر فوتبال مي كوبند امروز سخن از مرگ جوانمردي مي گويند اما يادشان رفته روزگاري خود را شعبه دوم سرخهاي تهران مي دانستند در كل بازي هايشان در طول فصل ضعف تاكتيكي و تكنيكي و روحي داشته اند اما نداي " مظلوم " و " مظلوم " در برابر پرسپوليسي دارند كه با ادعاي عشق به آن امثال قطبي را به آن تحميل و دنيزلي را فراريش دادند آقاي آبراموويچ شعارها را رها كن و پولت را به رخ فوتبالي كه برايت شهرتي به اندازه سالها و دهه ها آورد اين گونه نكش آقا آبراموويچ به سلامت  تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

قصه ال كلاسيكو

سالها است كه چنين جشن فوتبالي را نديده ايم يعني امكان دارد در فاصله چند هفته  چهارال كلاسيكو را شاهد باشيم؟ اما قصه اين گونه است و قرار است بارسلونا و رئال مادريد بر سر قهرماني در لاليگا و كوپا ري( جام حذفي ) و فينال ليگ قهرمانان اروپا چهار بار به مصاف هم بروند و اولين بازي آنها در فاصله چند ساعتي ديگري آغاز مي شود حكايت بازي ال كلاسيكو همواره شيرين ترين اتفاق فوتبال براي ميليونها طرفدار اين عشق و يا ديوانگي و يا خيلي معتدل تر بگوئيم سرگرمي وورزش دنيا است نگاهي به قصه اين دو تيم مي كنيم

1/در 6 سال اخير عناوين قهرماني لاليگاه هر دو سال به يكي از اين دو تيم اختصاص داده شده است و بارسلونا مي خواهد پس از 6 سال اين تعادل را بشكند و براي بار سوم متوالي قهرمان لا ليگا بشود هرچند كه رئال معتقد است كسب 31 عنوان قهرماني لاليگا در ازاي 20 بار قهرماني بارسا كفه ترازو را به سوي آنها سنگيني مي دهد و با اين سخن كه آنها سه برابر بيش از بارسا قهرمان اروپا شده اند بازار كركري را داغ تر كرده است اما اين كل ماجرا ركورد شكني ها نيست  زيرا بارسلونا صاحب دو ركورد جديد در هفته هاي اخير شده است كه فرصت كركري خواندن براي طرفدارانش را بيشتر كرد زدن چهل هشتمين گل ليونل مسي و كسب عنوان بهترين گل زن رقابتهاي اروپائي درازاي 40 گل شاه سنتياگو برنابئو يعني رونالدو و حضور دو گانه او بعنوان بهترين بازيكن جهان و سه كانديداي بودن مرد سال جهان از بارسا فرصت زيادي به طرفداران آبي اناريها داده است كه رئال مادريد  و قهرماني هايش را به دوران سياه و سقيد بودن تلويزيون ها نسبت دهند از سوي ديگر سالها بود كه كاسياس دروازه بان رئال مادريد را بهترين دروازه بان جهان مي دانستند اما در آمار گيري اخير نشان داده شده ويكتور والدز در 45% بازيهايش در در 290 بازيش در لا ليگا گل نخورده است در حاليكه اين آمار براي كاسياس 34% است

2/نگاه به جدول مي اندازيم در همه ستونهاي جدول بجز تعداد بازي برتري با بارسا است در 31 بازي 27 برد دارد در حاليكه اين آمار براي رئال مادريد 24 است بارسا تنها 1 باخت دارد در حاليكه رئال 3 باخت دارد بارسا 3 تساوي دارد و رئال 4 بار تساوي كرده بارسا 85 گل زده دارد در حاليكه رئال مادريد 72 گل زده دارد بارسا 16 گل در 31 بازي خورده در حاليكه اين آمار براي رئال مادريد 22 گل خورده است  و امتيازهاي بارسا 82 و رئال 76 است و فاصله 8 امتياز در فاصله  7 بازي تا آخر فصل نشان مي دهد  فتح لا ليگا چه دور براي رئال است از سوي ديگر  اين آمار يعني اين كه رئال مادريد بايد براي كسب 25 برد خيلي رنج بكشد  

3/نگاهي به تركيب دو تيم مي كنيم  در آمارها والدز آمارهاي خيره كننده اي دارد كه قبلا در مورد آن صحبت كرديم  در خط  دفاع بارسا پويول كاپيتان متعصب و گل زن تيم به اين بازي نمي رسد او هفته ها است از تركيب تيم دور است و در روزهاي گذشته اعلام شد كه قطعا به اين بازي نمي رسد و پيكه و بوسكتس بار ديگر قلب دفاع بارسا را حراست مي كنند  بوسكتس همچنان در اين پست با مشكل رو به رو است و پيكه فرمانده تيم و تمامي سعي مورينيو اين بايد باشد كه پيكه تيم را به جلو نكشد در دو سمت دفاعي بارسا دو برزيلي حضور دارند آدريانو جانشين آبيدال فرانسوي شد كه دچار بيماري شد او در اولين فصلش در بارسا خوب بوده است و درد دفاع چپ بارسا را تا حدي درمان كرده است و آلوز در دفاع راست پس از آن كه مورد بي مهري گوارديولا قرار گرفت حالا خود را يافته است و در بازيهاي اخير بارسا يكي از بهترين ها بوده است و نمرها ش در بازي برگشت در بربر شاختار 7.5 بوده است   در سوي ديگر رئال را مي بينيم قصه مدافعين پرتغالي همچنان در رئال مادريد حكم فرما است در فصل هاي پيش و قبل از مصدوميتهاي شديد په په عصاي دست پراندلي و ديگر مريبان رئال بود و حالا كارواليو كه در پورتو چلسي همراه مورينيو بود در رئال فرماندهي مي كند او كمي كند است اما هنوز تجربه او به داد تيم مي رسد در كنار اوراموس را در دفاع راست داريم كه كمي افت كرده است اما همچنان از بهترين ها دنيا در اين پست است آربلوآ و آلبوآ دو مدافع ديگر رئال هستند كه گاه به گاهي  شكننده ظاهر مي شوند و كار دست مورينيو مي دهند و شايد بزرگترين فكر مورينو مصاف آلبوآ و مارسلو با آلوز و ليونل مسي و جابه جائي هاي او باشد

4/ مورينيو سيستم 2-1-3-4 را دوست دارد و در جلوي خط دفاع سه هافبك مي چيند به نظر مي رسد انتخاب هاي اول او مارسلو و خديرا و ژاوي آلونزو باشد  ضمن اين كه گاگو هم گاه به گاهي در اين نقطه ديده مي شوددر سوي ديگر بارسا با سيستم شناوري بازي مي كند اما سيستم پايه اين تيم 2-2-2-4 است دو هافبك تدافعي بارسا در هفته هاي اخير ماسكرانو كاپيتان تيم ملي آرژانتين و كيتا كامروني است كه بخوبي منافذ خط دفاعي را مي گيرند ضمن اين كه كيتا  خصلت گل زني خود را در بازيهاي اخير بارسا نشان داده است به رئال بر مي گرديم در جلوي سه هافبك تدافعي رئال اوزيل به عنوان طراح است گاه به گاهي فن در فارت هافبك هلندي هم در كنار او قرار مي گيرد و رونالدو به نوك مي رود اما معمولا اوزيل پشت سر دو مهاجم رئال در هفته هاي اخير قرار مي گيردبغير از اوزيل در هفته هاي اخير كاكا هم به ميدان آمده است  به بارسا مي گريدم در جلوي دو هافبك تدافعي بارسا زوج متعصب كاتالان يعني اينستا و ژاوي هستند مرداني كه پس از مسي بعنوان مردان برتر سال 2010 جهان انتخاب شده اند مرداني كه قابليتهاي پاس و حمل توپ و گرفتن خطا پشت محوطه جريمه را دارند و گاه به گاهي پدرو را هم در كنار خود مي بينند اگر مسي مرد آزاد بارسا آنجا نباشد رئال مادريد در خط حمله رونالدو را مردي كه خيلي دوست دارد به بارسا گل بزند او شاه مهره تيم و  هموطن ديگر مورينيو سر مربي است در كنار او در هفته هاي اخير آدبايور توگوئي و كريم بنزما فرانسوي قرار  گرفته اند كه هردو بسيار آماده هستند اما بارسا در پيشاني پيكان خود مسي و داويد ويا را دارد مسي همچنان جادوگر است  اما داويد ويا يكي از بدترين بازيكنان بارسا در ديدار چهارشنبه گذشته در برابر شاختاردونك اوكراين بود و امتياز 5 را گرفت  و شايد در اين بازي تنها تجربه اش باعث حضورش در تركيب اوليه شود

5/به جنگ روي نيمكت بر مي گرديم دو سرمربي بر روي نيمكتها هستند كه هردو از ستارگان دنياي مربيگري هستند مورينيو سر مربي پر تغالي   رئال به جنگ هاي رواني دست مي زند و باز صحبت از داوري دارد اما او مي داند ترفندهاي رواني او چندان در اسپانيا چون انگلستان موفق نبوده است و ازسوي ديگر گوارديولا خود يك استاد انگيزه سازي است او چند هفته پيش خبر از رفتنش از بارسا مي داد اما امروز قاطعانه خبر از ماندن مي دهد گوارديولا بازيهاي رواني را بلد است و به خوبي از آن استفاده مي كندگوارديولا هنوز مشتهاي گره كرده مورينيو در بازي برگشت نيمه نهائي فصل گذشته رقابتهاي اروپائي را از ياد نبرده است و مورينيو هم تحقيرش در لا ليگا در ديدار  رفت ال كلاسيكو را به ياد دارد و هر كدام مي خواهند در اين 4 گانه حداقل نشان دهند كه ستاره واقعي تيمهاي ستارگان چه كساني هستند

به انتظار مي نشينيم

 

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

فرق گل با گل

به واقع فوتبال ايران قصه كمدي و هجو و حتي هزل را پشت سر گذاشته و كسي نمي تواند صفت مختص اين ورزش  و تفكرات حاكم بر آن را در اين ديار معني كند  و بسنجد كه روند اين سقوط تا به كي ادامه پيدا مي كندبه يكي از هجو رفتاري كه فوتبالفارسي نام دارد بنگريم

گوينده اخبار ورزشي به لبخندي مليح مي گويد كه در طي مراسمي در محل سازمان ليگ به كارلوس كيرش تابلو گلي دادند كه پيام آور گل در فوتبال ما باشد و بعد تصوير را نشان مي  دادند كه عزيز محمدي در كنار كيرش تابلو گلي را در دست دارند و رئيس سازمان ليگ با ‍ژستي حق به جانب به دوربين مي گويد مي خواستيم با اين گلها آرزوي گلهاي فراوان از سوي كارلوس كيرش و فوتبال تحت رهبريش داشته باشيم!! و عكسها گرفته شد ... براستي برايم جالب بود كه دستگاه عريض و طويل فدراسيون فوتبال و صدا و سيما چگونه نمي دانستند كه واژه گل (goal) در فوتبال با كلمه گل در زبان فارسي ما فرق دارد و اين كلمه فارسي در زبان انگليسي (flower) است خود سيماي جمهورس اسلامي ايران بارها فيلم گل (goal) را به نمايش گذاشته و اين آقايان دائم در سفر فدراسيون فوتبال بايد ديده باشند كه درورزشگاههاي بسياري از نقط دنيا بر روي اسكوربرد به محض به ثمر رسيدن گل واژه (goal) را به نمايش مي گذارند اما آقايان به قدري در قحطي دانش هستند كه  از ساده ترين مسائل بزرگترين گافها را مي سازند وقتي اين صحنه ها را ديدم ناخود آگاه به ياد سفر بن همام به ايران شدم كه رئيس فدراسيون ايران بهفارسي به  ترابيان مي گفت كه " بهش بگو ( منظورش اين بود كه به بن همام بگويد ) كه اين زمين تمرين هم داريم و..."  و حالا مي بينيم رئيس سازمان ليگ هم فرق ساده واژه گل در باغچه و گل به معني هدف را نمي داند و لابد در ذهن خويش تا به حال فكر مي كرده است وقتي در مراسم عروسي مي گفته اند عروس رفته گل بچينه لابد رفته در زمين چمن  گل به دروازه داماد بزند ووقتي رئيس فدراسيون فوتبال در ديدار با بن همام هم آن گونه رفتار مي كند و سيماي جمهوري اسلامي هم به پخش اين رويداد  وواقعه مراسم مضخك دادن تابلو گل به كيرش مي پردازد و همه اين آقايان  نشان   مي دهند كه مسئولين مستقيم يك ديار اين گونه دانشي از اولين ابزار دنيا  مدرن  يعني زبان انگليسي ندارند پس چگونه مي توانيم به موفقيت بين المللي برسيم ؟ براستي در سيماي عريض و طويل بهتر نيست بجاي خريد دوربين عنكبوتي كه تازه مي گويند پس از چند بازي پايه اش شكسته   به دنبال اين باشند كه به برنامه ريزان و دبيران خبر و مجري اخبارشان دروس اوليه انگليسي بدهند تا ديگر از اين مضحكه دادن تابلو گل (flower) به كيرش و انتظار گل (goal) داشتن از او گزارشي تهيه نكنند ؟  و يا آيا بهتر نيست در اين دستگاه فدراسيون فوتبال كه آنقدر آدم و به اصلاح مدير هست كه در هنگام حضور كلمنته در ايران به او هجوم بياورند  تا نزديك باشد او از پله هاي برقي فرودگاه سقوط كند و تازه يكي بلد نباشد با او اندكي به زبان بين المللي  صحبت كند  يك دوره كلاس انگليسي بگذارند تا بدانند  فرق گل فوتبال با گل در باغچه فرق دارد و آخر مجبور نباشند ترابيان را به صرف زبان انگليسي آچار فرانسه فدراسيون فوتبال نكنند ؟آري دردهاي فوتبال ما از اين جزئيات شروع مي شود همين اندكهائي كه نداريم اندكهائي كه مي گويد مدير و رئيس سازمان ليگ بايد دانش اندك زبان انگليسي داشته باشد كه خود را در جلوي كارلوس كيرش مسخره نكند كه سالها است در انگلستان مربيگري كرده و لابد در ذهن خويش نمي تواند درك كند تابلو گل دادن به او در آغاز دوره حضورش در فدراسيون چه معنائي دارددر حاليكه هنوز بك تمرين هم زير نظر او در اين ديار صورت نگرفته است چه برسد كه موفقيتي كسب كرده و از سوي مسئولين  پاداشي قرار باشد براي او حتي به اندازه تابلو گلي اهدا شود جزئياتي كه مي تواند درد و شكست و رنج بيافريند و مي ترسيم فردا همين آقايان يك كيلو پرتفال به كيرش اهدا كنند كه به ياد وطنش پرتغال اشك بريزد  و باز سيماي بين المللي ما باشد و مضحكه هاي فوتبال ما با اين آدمها و اين دانشها و اين كوته فكري ها را به نمايش گذارد و باز لبخندكيرش به ساده لوحي  و جهل ما باشد و .... تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

درد وزارت ورزش چيست؟

در دي ماه سال آخر دهه 80 بود كه در پارلمان ايران تصويب شد كه سازمان تربيت بدني تبديل به وزارت ورزش شود اعلام  اين مسئله كه وزارتي به نام وزارت ورزش تشكيل خواهد شد در واكنشهاي نخستين اين سوال را مطرح مي كرد كه تفاوت وزارت ورزش با سازمان تربيت بدني چه خواهد بود ؟ در روزهاي اوليه اين طرح اعلام شد وزارت ورزش مي تواند توانائي پاسخگوئي بيشتري نسبت به سازمان تربيت بدني داشته باشد زيرا يك وزير به طور حتم  بيشتر مورد نقد پارلمان نمايندگان مردم قرار گيرد در حاليكه سازمان تربيت بدني بعلت اين كه در حد يك معاونت رياست جمهوري اداره مي شود براحتي مي تواند در جلسات كميسيونهاي جوانان پنهان شد و بر آن همان رود كه سالها است رفته است يعني كميسيون جوانان مجلس پس از هر شكست و ناكامي چون بازيهاي المپيك 2008 و عدم صعود به جم جهاني 2010 و ناكاميهاي فوتبال در سال گذشته  ... اعلام مي دارد كه كميته اي تحت عنوان علل بررسي هاي شكست تشكيل خواهد شد كه معمولا مي شود و بعد در اين كميته تني چند از مسئولين چون رياست سازمان و يا فدراسيون مربوطه شركت مي كنند و اين كل ماجرا است زيرا كسي نمي داند كه در اين كميته چه صحبتهائي بيان شده است و چه قول و قرارهائي داده شده است و ضمانت اجراي اين قول و قرارها چه خواهد بود و چنين است كه پس از هر شكست باز همان آدمها و با همان افكار و توانائي به ادامه كار خود مشغول مي شوند و مثلا اگر خيلي مورد شماتت باشند پستهاي ديگر هم به آنها داده مي شود!! و مثلا در مقطعي رئيس سازمان سازمان تربيت بدني به رياست كميته المپيك هم مي رسد و باعث آن كمدي اهداي مدالها به ورزشكاران اعزامي به بازيهاي آُسيائي 2010 در گوآنجو مي شود كه رئيس سازمان و رئيس كميته المييك  براي دادن مدال نزديك بود كه به يك كاتاي شخصي و بدون قانون دست زنند و يا قصه فدراسيون فوتبال مي شود كه پس از عدم صعود به جام جهاني در اين كميته شكست حضور پيدا مي كند و شروع به قول و قرارهائي مي دهد كه ماحصلش آن افتضاح فوتبال در سال گذشته مي شود اما موافقين طرح وزارت ورزش معتقدند كه يك وزير را مي توان استيضاح كرد و يا مجبور به استعفا نمود و يا حداقل وادارش كرد كه توضيحاتي در مورد ناكارائي هاي حوزه مورد مديريتش كرد اما اين اتفاق در صورتي مي افتد كه طرح وزارت ورزش اجرا شود زيرا شاهديم پس از ماهها كشمكش بين مجلس و دولت و در حالي كه قرار است فردا يعني 25 فروردين 1390 آخرين مهلت براي دولت باشد كه وزير را معرفي كند اما شاهديم كه دولت با استناد به اين دليل كه قصد گسترش دولت را ندارد از اين كار طفره مي رود و به نظر مي رسد  كه بحران وزارت ورزش ايران تبديل به طرحهاي شكست خورده , خصوصي سازي باشگاههاي استقلال و پرسپوليس و يا ورزش خصوصي و يا ساختن سبك ايراني براي فوتبال ايران و جهان و يا ساختن فيفا اسلامي و يا ميزباني مشترك با قطر در مسابقات جام جهاني 2022 و..شود كه در تو در توي طرح و حرف ماند و به فراموشي سپرده و يا گاه به گاهي در هنگام انتخابات از آنها يادي شود امروز آخرين مهلت براي معرفي وزير است وزيري كه بنا بر مصوبه مجلس دير يا زود بايد به جامعه ورزش معرفي شود اما مي پرسيم با اين طرز نگاه دولت و فشاري كه مجلس بر اين طرح گذاشته مي توان اميد به پيشرفت ورزش در اين ديار داشت ؟ وزيري كه به زور آژان و آژانكشي قرار است انتخاب شود و به طور حتم تا اين لحظه حتي برنامه اي در دست ندارد مي تواند به موفقيت برسد ؟ وقتي در حاليكه كه از انتخاب اين وزير صحبتي نيست اشخاص منتصب ( شما بخوانيد منتخب ) فدراسيونها نظير كفاشيان سخن از ناكارائي آنها مي كنند مي توان اميد داشت كه اين وزارتخانه سرانجام درستي گيرد ؟ وقتي دولت تا اين لحظه مخالفت با اين طرح دارد چگونه مي توانسته افرادي با برنامه را براي تصدي اين پست انتخاب كرده باشد ؟از سوي ديگر مگر درد ورزش اين گونه حل مي شود ؟ ورزشي كه درد اصليش اين است كه ملعبه سياست بازي شده است مي تواند باز هم سياسي تر شود ؟زماني كه از سوي سعيد لو در مراسم معارفه او با كيرش گفته مي شود كه بودجه ورزش به يك ميليارد دلار رسيده است چگونه بايد باور كنيم براي هزينه اين يك ميليارد با شخصي به نام وزير آينده ورزش صحبت شده است ؟ بايد بگوئيم كه درد ما قصه سازمان تربيت بدني و يا وزارت ورزش نيست بلكه اهميت ورزش و لزوم برنامه ريزي براي آن و ضمانت اجرائي برنامه ها و پاسخگوئي و انتخاب بهترين ها و متخصص ترين ها است اما وقتي با ورزش چون طفل بي سرپرست از سوي  دو قوه مقننه و مجريه رفتار مي شود آيا  نبايد وزارت ورزش  را دردي ديگر از ديگر رنجهاي  مقوله ورزشي دانست كه گفته اند كه عقل سالم در بدن سالمي است كه با اين مقوله يعني ورزش آشنائي داشته باشد اما گوئي حكايت آغاز دهه 90 حتي با تغيير نام سازمان به وزارت براي ورزش خوش يمن نيست و نخواهد بود افسوس

 تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

قصه فوتبال ما

سرزمين ما را ديار افسانه ها نيز گويند و شايد كمتر جائي در دنيا باشد كه قصه شهرزاد قصه گو و هزار شب او را نشنيده باشد آري ايرانيان هم قصه گوي فراوان داشته اند و هم بسيار به قصه گوش فرا مي دهند. رفيقي دور و نزديك به كارلوس كيرش اشاره دارد كه بنده خدا نمي داني در اين فوتبال چه قصه هائي وجود دارد شايد بيان اين جمله رفيق باعث شد كه قصه اي از قصه هاي فوتبال ايران را به او بگوئيم و بخواهيم كه چشمها را ببندد و به خواب  رود

به رسم هر قصه اي ,يكي بود و يكي نبود و در سرزمين ايران زمين  دردي بود بي درمان كه فوتبالفارسي نام داشت فوتبالفارسي حكايت شيريني براي آدمهايش  و تلخ براي دوست داران غير فارسيش داشت اما اين كه در اين فوتبال چه اتفاقاتي بود بايد حوصله داشته باشي و خوابت نبرد در اين فوتبال خودت ديدي كه  رئيس داريم و نايب رئيس داريم و رئيس سازمان ليگ داريم و رئيس كميته روابط بين الملل داريم و رئيس كميته فني داريم اما تصميم گيري در مورد فوتبال اين ديار جاي ديگر صورت مي گيرد و مثلابايد سفير پر تغالي فوتبالفارسي باشد و سبزي پلو سيزده بدر تا ناز يار گرمابه و گلستان فرگوسن خريداري شود و در هم او را بخواهند يعني اگر كارلوس كيرش بخواهيم براي تيم اميد و جوانان هم رفقاي او را بدون هيچ پيش شرطي بپذيريم  به او به قول محمد مايلي كهن 15 ميليون دلار بپردازيم كه جام جهاني برويم كه قبلا سه بار و به زعم كارشناسان از ما بهتران رودخانه تايمز دو بار رفته ايم

آري جان برادر در اين فوتبالفارسي شاهد بودي كه اول با سر مربي مربوطه قرار داد امضا مي كنند و بعد با رئيس سازمان ليگ و رئيس فدراسيون مي نشينند و جلسه اي براي برنامه هايش دارند كه ببينند اصلا او چه برنامه دارد و اصولا قابل اجرا اين برنامه هست

  در قصه فوتبالفارسي حكايت  به زنگي گفته اند كافور زياد است و يك دفعه يكي پيدا مي شود كه به زور مقاله هاي پر اشتباهش را  در روزنامه ها ي پدر خوانده هاي فوتبالفارسي چاپ مي كند و بعد يك باره او را مي بيني كه در فدراسيون است در برنامه تلويزيوني ورزشي و غير ورزشي هست توپ طلائي به وجود مي آيد  كه از همين توپ است كه اين آقا هست تحفه هائي براي رياست كميته جوانان و سر مربيگري تيم ملي نوجوانان در مي آيد و همين آقا هم  كمك مربي  تيم ملي مي شود و به همراه سر مربي بي تجربه بالاي سر خود باخت نو برانه به عربستان مي دهند و تازه طلبكار هم مي شوند در اين فوتبالفاسري همين آقا مي تواند سر مربي تيم ملي اميد شود و با آژان و آژان كشي به لطف يك گل زده در خانه از تيم قرقيزستان !! عبور مي كند و بعد هم صحبت از صعود با افتخار  مي كند  و از مردم مي خواهد كه براي او دعا كنند كه ديگر سر مربي تيم اميد نشود گوئي او را قرار است پاي چو به دار ببرند كه از مردم مي خواهند براي مهرباني  دل شاكيان دم دعا كنند كه پاي چوبه دار رضايت دهند و خود ايشان هيچ دخالتي در اين انتخاب  ندارند و اصلا محبت و جانفشاني كردند كه سر مربي اميد شدند منت سر تاريخ فوتبال ما با بزرگاني چون مهاجراني و دهداري و فكري... گذاشتند

بلي در اين فوتبالفارسي سر مربي داريم كه صحبت از دل شير و قلب شير و كمك به يتيم و صغير مي كند و تيم ملي را حاضر نيست در سفر هاي رسميش همراهي كند اما با  رفيق خبرنگار كوهستان مي رود كه جارو كشي هاي مزورانه اش را به تصوير كشند شركت تبليغاتي به نام قلب شير راه مي اندازد كه فيلم هندي كمك به يتيميان را به نفع او پخش كنند كه ميليونها ازپولي كه  قرار بوده براي همين بچه ها دولت هزينه كند صرف ايشان و رفيق شخصي كره اي ايشان شود  و تازه اسم اين شركت را مي گذارد بنياد قلب شيرو براي مصيبت ديدگان!! و رفاه زدگان خيابان فرشته تهران  ذكر مصيبت  در جشن گودباي پارتي براي خود مي خواند و رفقا هم برايش اشك تمساحي مي ريزند كه براي هيچ كسي نريخته اند

جناب كيرش! خبر نداري در اين فوتبال مدير داريم كه هر روز  حرف و سخن دارد روزي براي خدمت  مثلا به محبوب تيمي مي آيد و بعد با زور و بولدوز هم نمي توان او را رد كرد و تازه رفيق دارد و پارتي دارد و بوقچي دارد و پنجه بوكس ليدر را پشتيبان دارد يا در همين فوتبالفارسي مدير داريم كه قرار است كه با پولهايش فوتبال را هدايت به پرديس كند اما تيمي مي سازد كه كهكشاني ها نام مي گيرند اما هدايتي جز به ناكجا آباد ندارند و تازه مي خواهد يك تيم محبوب شهرستاني  را هم به سياه چالهاي فضاي ذهني خودش هدايت كند

كارلوس خان , مدير داريم مثل قند نبات نظريه اقتصادي مي دهد آخر دو تا دكترا را دارد !!اما تيمش سالها در حسرت يك زمين تمريني هستند كه سالها كلنگش را مي زنند و تازه استاديومي كه اين بي نوا تيم داشته را تبديل به پاركينگ مي كند

آقاي كيرش,مي دانم در اين فوتبال با رفقاي جدي آشنا شدي كه از همين جنسي هستند كه برايت مي گويم اسمشان را گذاشته اند مردان رسانه اي كه گل مي گويند و گل مي شنوند و گل مي نويسند و گل مي خوانند و سر انجام به لطف مهرباني شيتيلي مي گيرند و گل سبز دلار را مي چينند همين رفقائي كه به اسم ژورناليست و رسانه اي در راهروهاي فدراسيون پلاس هستند و امروز داد مي زنند " كيرش " و " كيرش" و فردا او را اجنبي مي دانند همان هائي كه حكايت امپراتوري را سختند كه نه خون سردي و نه نجابت و نه پاكي  حداقل در حد خرسها و روباه و سگ قطبي را داشت اما مي خواست تيمي سراسر از ببر و پلنگ و ... بسازد كساني كه خود را خادم مي دانند ( البته خادم جيب مبارك  خود و دوستان و فك و فاميلها هستند )و ديگران را خائين مي دانستند كساني كه صحبت از پر چم و وطن و ايران عزيز هنگامي مي كنند كه منافع باشد و گرنه ايراني – آمريكائي مي شوند و فرياد واي مصيبتا مي زنند

كارلوس جان !! در اين فوتبالفارسي رسانه داريم كه اسم خود را بين المللي هم مي گذارد و به سراغ كارشناسي مي روند كه در حد روستاها هم از فوتبال ايران خبر ندارند كه هيچ بلكه از فوتبال هم خبر ندارد و تازه ديگران را پند و اندرز مي دهند رسانه بين المللي كه صحبت از بي طرفي مي كند اما باد كه مخالف منافع ناداشته اش مي كند اداره عريض و طويل مميزي دارند كه در هيچ كجا دنيا وجود ندارد  همين رسانه اي  كه مي خواهد خودش را آگاه  و عاشق مردم و فوتبال ايران نشان دهد و تنها چيزي كه ندارد عرق حداقل به حرفه خودشان است بي محابا مي كوبد  بي دليل تعريف مي كند ودر  سياست و سفسطه زندگي دارد مي بيني چه زيبا بي بي سي ( بي محابا و بي دليل و سفسطهه و سياست )را به نمايش مي گذارند و يا رسانه داريم كه صداي ينگه دنيا نام دارد  اما لنگه به لنگه هائي را دعوت مي كنند واز آنها  مي گويند كه هر كس مي داند در اين آشفته بازار هيچ نمي دانند و نمي دانسته اند جز رفيقان براي جيب خود كه تازه دكانشان مدتها است بسته شده و شبكه هاي جهاني و برنامه هاياشن تخطئه شده است و نمي تواند جز با التماس در لنگه به لنگه صداي ينگه دنيا خود را مطرح كنند

 رسانه داريم كه  دنبال آفسايد گيري است اما خودش در آفسايد مي ماند و پيام  انگليسي قطبي به زلزله زدگان ژاپني را به خورد ملت ايراني مي دهد تازه زير نويس فارسي هم مي گذارد!! كاش حداقل اندكي از پول ماليات در آمد خودش و وكيلش را براي ژاپني ها خرج مي كرد !! تا اين آفسايد زده ها توجيهي براي نشان دادن اين پيام  داشتند  

 كارلوس جان از كجا فوتبال بگوئيم از رشوه بگوئيم و از دو پينگ بگوئيم از رانت ها بگوئيم از نداشتن " وجدان " و " انسانيت " و افترا بستن ها بگوئيم از خيانت بگويم از حيف و ميل بگويم از پشت پرده قراردادها بگويم ويا...

 فعلا تا همينجا بشنو تا باز هم داستانهاي هزار و يك شبها را بنگاريم البته اگر عمري باشدو حوصله اي كه براي اين فوتبال قلمي زده شود

 

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

اين گونه جهاني نمي شويم

صحبت از فوتبال حرفه اي به وفور شنيده مي شود و همگي سخن از فوتبالي  مي كنيم كه لايق است كه به المييك رود و در جام جهاني نه تنها حضور داشته باشد بلكه در آنجا بدرخشد و براي اثبات اين ادعا به اين نتيجه رسيديم كه فوتبال ايران تنها سر مربي درجه اول نداشته است و حالا با درجه اول خواندن كارلوس كيرش توپ را در زمين او انداختيم و انتظار معجزه از او را داريم زيرا با او به عقد قرار داد تركمانچاي گونه نايل آمديم  اما حكايتهاي فوتبال ما در روز بيست و نهم ليگ  مي تواند گوشه اي از جهاني نبودن فوتبال ما را به نمايش گذاردروز گذشته 4 نماينده فوتبال ايران در آسيا به مصاف حريفان خود در ليگ برتر رفتند كه البته دو تيم از اين 4 نماينده در مقابل يكديگر صف آرائي  كردند ماحصل كار اين 4 نماينده ما سه شكست و يك برد بود و تنها برد نمايندگان فوتبال ما در برابر  يك نماينده ديگرما در فوتبال آسيابود يعني پرسپوليس توانست ذوب آهن را در خانه شكست دهد  نگاهي به شرايط تيمها ما و بازيهاي 8 نماينده فوتبال اروپا و نتايج آنها مي افكنيم تا ببينيم كه بهانه  خستگي كه به احتمال فراوان سپاهان و استقلال  و شايد ذوب آهن در برابر شكست خود خواهد گفت و پرسپوليس هم مفتخر خواهد بود كه علي رغم اين خستگي پيروز شده چه توجيه كودكانه اي در دنياي فوتبال مدرن  است  در سه شنبه هفته گذشته تيمهاي رئال مادريد و تاتنهام و اينتر و شالكه در رقابتهاي اروپائي به ميدان رفتند و در همان سه شنبه تيمهاي  سپاهان و استقلال نمايندگان كشور ما در رقابتهاي ليگ آسيا بازيهاي خود را انجام دادند  هر دو تيم سپاهان و استقلال ميزبان در رقابتهاي آسيائي بودند در روز شنبه يعني پس از 96 ساعت تيم شالكه پس از برد 5 به دو در برابر اينتر در جوزپه متزا توانست در ورزشگاه خانگي وولفسبرگ را هم ببرد حريف اين تيم يعني اينتر  باز در همين روز شكست 5 به 2 را بدون هيچ توجيهي از ياد برده و كيوو را در خانه مي برد  در همين روز رئال به دور از خانه 3 به 0  آتلتيكو بيلبائو نماينده باسك را از پيش روي خود بر مي دارد و تاتنهام شكست خورده و به نظر جنابان فوتبال فارسي بي روحيه و خسته  تيم استوك سيتي را با 3 گل و در ازاي دريافت 2 گل مغلوب مي كند يعني هر چهار نماينده اروپائي سه شنبه شب با از دست دادن انرژي در بازي اروپائي باز در ليگهاي خود سر بلند بودند  اما در ليگ فوتبال ما سپاهان و پرسپوليس به مصاف حريفان مي روند سپاهان الغزافه را در خانه مي برد و پرسپوليس به سختي در ازبكستان با بنياد كار  به تساوي مي رسد اين دو تيم با يك روز استراحت بيشتر نسبت به حريفان اروپائي خود  در روز يكشنبه به مصاف حريفان خود مي روند سپاهان بازي را به مس واگذار مي كند  و پرسپوليس مي تواند بازي را ببرد اما حرفش ديگر نماينده فوتبال ما ذوب آهن است كه سخن از خستگي دارد در روز چهارشنبه  در اروپا بارسا با 5 گل شاختار را مي برد و در همان چهارشنبه چلسي و منچستر يونايتد به مصاف هم مي روند  و منچستر به دور از خانه چلسي را در استانفورد بريج مي برد همين تيمها در روزشنبه يعني با يك روز كمتر استراحت نسبت به تيمهاي  ديگر مرحله حذفي  در ليگ به ميدان مي روند چلسي و منچستر يونايتد و بارسلونا هر سه پيروز مي شوند   در همان چهارشنبه استقلال و ذوب آهن به مصاف حريفان خود مي روند استقلال پاختاكور را با 4 گل شكست مي دهد و تنها دو گل مي خورد و ذوب آهن در خانه الريان با نتيجه 3 به ا مي برد  اين دو تيم هم با يك روز استراحت بيشتر نسبت به حريفان خود در ليگ به ميدان مي روند هر دو ميزبان هستند  و هر دو هم مي بازند ذوب آهن به يك حريف  ُآسيائي خود يعني پرسپوليس مي بازد و استقلال در خانه بازي را به تراكتور سازي مي بازد و بهانه مي گيرد  كه فرهاد مجيدي را نداشته و تيم فرسوده و عصبي بوده كه شريفات اخراج مي شود  و ازسوي ديگر ذوب آهن  سر مربيش را بخاطر عصبانيت از دست مي دهد و اعضاي ديگر تيمش هم خسته و پر تنش و مستاصل بازي را ادامه مي دهند و... بررسي اين دو روز بازي ها نشان مي دهد كه چرا فوتبال ما دچار افت بدني و روحي و عدم فاكتورهاي حرفه اي است  شايد عنوان شود كه نبايد تيمهائي چون رئال و بارسلونا و منچستر و چلسي و تاتنهام و شاكه .. را با سپاهان و ذوب آهن و استقلال و پرسپوليس مقايسه كرد اما نبايد اشتباه كنيم كه  حريفان ما  در قياس خودمان بودند و از سوي ديگر وقتي سخن از جام جهاني مي كنيم وقتي حكايت برنامه اي براي صعود ز مرحله گروهي در مسابقات نهائي جام جهاني داريم وقتي  بي بهانه و با بهانه ليگ را تعطيل مي كنيم هنگامي كه فوتباليستهاي ايراني از بعد رفاه زندگي و با معيارهاي خودشان چون فوتباليستهاي چلسي و اينتر و بارسا  ... از مرفه ترين اقشار كشورشان هستند هنگامي كه فكر مي كنيم با امثال كارلوس كيرش بايد همه چيز را از ياد ببريم و همچنان در مورد تيمهاي پايه بي تفاوتيم و نمي انديشيم كه استقامت و توانائي بازيكنان بايد چون تيمهاي اروپائي از سنين پايين متولد  شود وقتي تيمهاي ما نظير استقلال با افت جباري و مصدوميت مجيدي كهنسال تا اين درجه نزول مي كنند هنگامي بازيكنان ملي پوشي چون خلعتبري و عقيلي و رحمتي و گردان و ... اين گونه فراز و نشيب دارند آنگاه بايد بيانديشيم كه همه كارها را به گردن كارلوس كيرش نبايد انداخت فوتبال ما نيازمند كار پايه اي است نيازمند ساختن نيروهاي انساني و فكري و مديريتي است فوتبال ما نبايد چون مدير استقلال  و سر مربي ذوب آهن همه چيز را بعد از باخت به گردن داور بياندازد فوتبال ما براي جهاني شدن نبايد بهانه هاي مضحكي چون خستگي و نبرد در چند نبرد را براي موفقيت بياورد آن گونه كه امثال منچستر يونايتد وبارسا و  اينتر ... در سالهاي گذشته نياورده  اند و چند گانه ها را بردند آري اگر قصد جهاني شدن و رفتن به جام جهاني و ادعاي صعود از مرحله گروهي داريم بايد جهاني فكر كنيم و استعداد جهاني داشته باشيمو سرمايه گزاري و برنامه ريزي و مديريت جهاني داشته باشيم و نه ديگر هيچ

 

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

اين بازي ادامه دارد...

هنوز جوهر قرار داد كارلوس كوروش ( بخوانيد كي روش يا كيرش يا كوئيرز) خشك نشده است كه به مدد مديريت مدرن آقايان !! حواشي تيم ملي را فرا گرفته است نخستين حاشيه تيم ملي در مورد عباس ترابيان است مردي كه سرپرست  كميته روابط بين الملل فدراسيون و رئيس  كميته فوتسال و حالا سرپرست تيم ملي فوتبال شده است عباس ترابيان مردي است كه به احتمال فراوان اگر بدترين انتخاب در اين پست نباشد حداقل در بين جوايز تمشك طلائي بدترين فرد براي سرپرست تيم ملي جايگاه دوم و يا سوم  را خواهد داشت سوابق ترابيان در فوتسال را به ياد داريم جائي كه حواشي زياد براي شمس سر مربي اين تيم درست كرد و حتي در ديدار اخير تيم ملي فوتسال ايران با برزيل دور بين هاي تلويزيوني او را نشان داد كه چون يك مامور نيروي انتظامي در كنار زمين با  كادر برزيل رفتار مي كرد و البته قبلا هم به ياد داريم كه در هنگامه حضور تيم ملي اسپانيا در ايران با شاهكار مديريتي اين آقا رفتارهائي با سر مربي تيم فوتسال اسپانيا انجام دادند كه مسئولين اين تيم قدرتمند دنيا براي هميشه عطاي آمدن به ايران را به لقايش بخشيدند و دادن كفشهاي ميخ دار به اعضاي تيم فوتسال در هنگام اعزام تيم به برزيل و مسابقات جهاني هم از ديگر شاهكارهاي حضور اين آقا در آن پست بود در بخش روابط بين الملل هم شاهد بوديم كه ايشان با  درايت هاي خودشان!! چگونه باعث حضور بي ثمر تيم ملي در تورنمنت زرماكارون ( ببخشيد غرب ُآسيا ) شدند و چگونه بازي هاي تحسين بر انگيزي در اتريش و ايتاليا و در كنار كمپ گاوداري تدارك ديدند و سر انجام هم آن گونه به بازيكنان تيم ملي لقب سطح پايين احتماع را دادند  و لغو بازي با نيجريه و اوكراين و.. از جمله ديگر شاهكارهاي مديريتي ايشان بودند و بي خبري ايشان از بازي با برزيل ديگر تفكر بالاي ايشان در اجراي اين مسوليت خطير بود  و حالا ايشان را براي سرپرستي تيم ملي ايران انتخاب كردند جائي كه بازيكنان تيم ملي را در جلوي خود مي بيند  و همه مي دانند با اين سرپرست تيم ملي به احتمال فراوان ماجراهاي فراواني در تيم ملي داريم كه  در تيم  ملي با قطبي داشتيم همه به ياد دارند كه در زمان جناب قطبي كه مخالفين خود را بدون شناسنامه ايراني مي دانست ( گوئي او مسئول اداره ثبت احوال كشور بود ) در حاليكه  خود هم به لطف امثال كاشاني صاحب شناسنامه ايراني شده بود  و دقيقا با اين سر مربي قصه سرپرستي تيم ملي تبديل به بنگاه كاريابي براي امثال رشيدي و منصوريان  و بي كارهاي استقلال شده بود و به نظر مي رسد به زودي به لطف اين جناب سرپرست  كارمندان وزارت نفت كه اين آقا اتفاقا در آنجا هم مشغول به كار بوده ( و شايد هنوز هم باشد )  دستياراني كي رش شوند  اما اين اتفاقها تازه اول ماجرا است زيرا از فدراسيون فوتبال خبر مي رسد قرار است هومن افاضلي و اكبر محمدي و منصوريان كه در كادرهاي شكست خورده قبلي حضور داشته اند بعنوان دستيار كي رش  در تيمهاي مختلف انتخاب شوند كه در اين صورت بايد فاتحه اين فوتبال را باز هم بخوانيم از سوي ديگر گفته مي شود در حاليكه كارلوس كيرش قرار است سوپروايزر تيمهاي پايه شوند در حاليكه در كار مربيان اين تيم دخالت نمي كند  مي پرسيم چگونه مرد كار كشته اي چون كارلوس كيرش خودش  در كار دخالت نمي كند اما  آنگاه مسئوليت اين تيمها را بر عهده بگيرد ؟ پس دخالت معني اش چيست ؟ و لابد اين سوال را بايد از مرد خنده و شوخي و ضعف يعني علي كفاشيان و امثال ترابيان پرسيد از سوي ديگر ترابيان اعلام كرده كه كارلوس كيرش دو برنامه بلند مدت و كوتاه مدت دارد در برنامه كوتاه مدت همان كار سوپروايزري را انجام مي دهد و در برنامه بلند مدت پس از صعود به المپيك و جام جهاني است !! براستي وقتي نگاهي به تاريخ برنامه بلند مدت به زعم جناب سرپرست مي افكنيم از خود نبايد بپرسيم  مگر مدت قرار داد كيرش سه ساله نيست پس برنامه بلند مدت پس از صعود به جام جهاني چه معني دارد كه  او در حال رفتن است ؟ آري اين از نتايج سحر است اين همان موضوعي است كه مي گوئيم كه با اين مديران هر نامي تبديل به مضحكه اي مي شود و عملا با وجود اين چسبيده هاي به فوتبال هيچگاه موفق نمي شويم و افسوس

كوروش فوتبال ما

ملت ايران را مردمان طنازي مي دانند مردماني كه گفته مي شود با طنز انتقادي خود توانسته اند بر بسياري از مسائل از جمله ظلم و هجوم و حاكمان مستبد و اشغال گر  غلبه كنند قصه هزل و هجو و طعنه و انتقاد ايراني را همه مي دانند در تاريخ ما ملانصر الدين و بهلول وعبيد زاكاني و كريم شيره اي و... بسيار يافت شده اند و ادبيات انتقادي ما در بيشتر موارد از طنز استفاده كرده است و گوئي هر ايراني با خصيصه طنز به دنبا آمده است حكايت فوتبال ما نيز جدا از اين مسئله نيست از مدير فوتبالش !!( حقيقتا استفاده از كلمه مدير براي اين آقايان خود طنز بزرگي است ) طناز است  تا ديگر عواملي كه در اين فوتبال مشغول به كار هستند و حكايت امروز فوتبال هم شده است طنزي به نام كارلوس كيرش يا كي رش و يا كي روش و.كوئيروز وكورس.. كه گوئي قرار است تمامي نداشته باشد و اين حكايت حتي به برنامه 90 هم كشيده شده است كه عادل فردوسي پور نخست نام كارلوس كيرش را مي پرسد ووقتي او توضيح مي دهد باز به گونه ديگر او را تلفظ مي كند اما در اين ميان جناب كارلوس كيرش هم قصه جالبي دارد و به نظر مي رسد او هم چون بسياري از مربيان وارد شده به اين سيستم چون برانكو و قطبي صاحب مشاوريني شده است ( خدا به داد فوتبال ما برسد ) كه به او تعليم مي دهند او مي گويد شما مي توانيد مرا كوروش صدا بزنيد  گويا به او گفته اند كه كوروش نام بسيار بزرگي حداقل در ظاهر براي  ايرانيان است وگرنه در عمل همه شاهد بوديم كه داستان به زير آب رفتن مقبره او ... چه حكايتها دارد نمي دانيم كه كارلوس كيرش تا چه اندازه از نام و آوازه كوروش كبير امپراتور بزرگ ايرانيان خبر دارد كه خود را دوست دارد به اين نام خواند اما مي خواهيم با او سخني در آغاز راه بكنيم كه اگر بخواهد كوروش فوتبال ما شود بايد اين گونه عمل كند

1/ كوروش كبير امپراتور ايرانيان مردي بود كه مرزهاي جديدي در تاريخ براي سر زمين ايران ترسيم كرد و كارلوس كيرش هم بايد چنين باشد مرزهاي جديد فوتبال ايران تنها رفتن به جام جهاني نيست كه قبلا سه بار موفق به رفتن به آن شده ايم كارلوس كيرش بايد مرز هاي جديدي در تعريف تيم سازي و تيم داري و استفاده از نيروها را براي فوتبال ما ترسيم كند او بايد براي جوانان و اميد فوتبالمان طراحي مرزهاي جديدي بكند اگر او بتواند  سه تيم جوانان و اميد و بزرگسالان را براي فوتبالمان بسازد رفتن به جام جهاني ساده ترين كار است و اگر هم نشود براي فوتبال ما اين سازندگي تضميني براي حداقل 10 تا 15 سال ديگر است

2/ كارلوس كيرش بايد بداند امپراتور بزرگ ايرانيان در هر قلمروئي كه وارد مي شد زبان و دين و خط مردمان را آزاد مي گذاشت و منشور حقوق بشر او هنوز از افتخارات ما است آيا او بعنوان يك كوروش فوتبال مي تواند چشمها را به انتقادها نبندد مي تواند صداي انتقادهاي صحيح را بشنود آيا او حاضر است كه اگر اشتباه كرد بپذيرد ؟ كيرش در بازي ايران و روسيه قبل از پايان بازي ورزشگاه را ترك كرد و نشان داد كه اهميتي در آن مقطع براي فوتبال ما قائل نبود حال مي پرسيم آيا او حاضر است كمتر اين گونه با ديده مغرور به اين فوتبال مستاصل بنگرد ؟ كيرش بايد بداند كه زبان و خط  و دين در حوزه فوتبال ما بايد مورد توجه او باشد او بايد قصه حافظ كه سخن از جنگ هفتاد و دو ملت را مي كند را كه ره افسانه زدند را به ياد داشته باشد او بايد بداند به منتقدينش لقب كافر به فوتبال ايران ندهد يا چون بعضي از پيشينيانش سخن از فرهنگ و ادب و عرق به ملي در حلي نكند كه خودشان هيچ كدام از آنها را نداشته و تنها مذهب و دين و عرق مليشان برگ سبز دلار بوده است

3/ در اخبار خوانديم كه كارلوس كيرش قول داده است كه كريس رونالدو را به ايران بياورد نمي دانيم آمدن كريس رونالدو به ايران چه دردي از فوتبال ما را دوا مي كند و اصولا اين بازيهاي تبليغاتي كه شباهت زيادي به برده داري مدرن در حوزه فوتبال دارد چه مي تواند براي فوتبال ما انجام دهد اما به كيرش مي گوئيم كه امپراتور بزرگ ما هيچگاه از برده داري حمايت نكرد مجموعه كاخ ها و شهر سازي هاي عظيم او بدون كمك برده بود او بايد بساط برده داري كه در دنياي مدرن عوام فريبي  و استفاده از ترفندهاي چنين است را براي هميشه حذف كند فوتبال ما از ايشان كار مي خواهد توانائي در راستاي زمين مي خواهد آمدن رونالدو به ايران چه دردي را دوا مي كند

 و...آيا كيرش مي تواند كوروش فوتبال ما شود؟آيا براي او از اين خصيصه هاي كورش گفته اند و يا اين بازي هم چون قصه هاي قديمي فوتبال ما عوام فريبي است ؟ باشد كه چنين نباشد به انتظار مي نشينيم

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

تر فند پپ گوارديولا ؟

در سنيني كه هنوز بر خي از هم دوره هايش در ميدان هستند تبديل به يك مربي بزرگ شده است در حاليكه بسياري مي پنداشتند كه او يك قرباني جنگ راسل و لاپورتا خواهد شد اما تبديل به قهرمان نيوكمپ شد و تا آنجا پيش رفت كه حتي لاپورتا هم به او حسادت كرد و در پي آن بود كه او را از سر راه بردارد اما در خروجي به لاپورتا نشان داده شد از پپ گوارديولا سخن مي رانيم مردي كه در بارسلونا تبديل به يك فرمانده قوي شده است  در كتاب هنر جنگ نوشته سون تزو كه يكي از ژنرالهاي باستاني ارتش چين بود ه است نوشته شده است رهبري كه باعث ارتقاي ملتش مي شود تبديل به دوست آن ملت و اگر باعث سر افكندگي آنها شود تبديل به دشمن آنها مي شود و حالا پپ گوارديولا ملقب به يك رهبر دوست شده است كسب مقامهاي متعدد قهرماني ارائه بازي هاي فوق العاده زيبا و كشف و استعداد يابي و حضور كم رنگ تر نسبت به اينتر و ميلان و رئال و چلسي   در جنجال هاي فصل نقل و انتقال از گوارديولا چهره اي در حد يك قديس و صد البته از نوع فوتبالي ساخته است و  همه اين مسائل دنيا را براي عاشقان آبي و اناري پوشان بهاري كرده بود تا اين كه در هفته گذشته از سوي گوارديولا اعلام شد كه دوران جدائي او با بارسا نزديك است و حضور او در ايتاليا و شايعاتي مبني بر حضور گوارديولا در اينتر و يا رم در فصل آينده بهار تلخي  براي طرفداران بارسا در روزهائي به وجود آمد كه در جام حذفي به فينال رسيده اند در لاليگا با اختلاف امتياز قابل توجهي نسبت به رقيب خود در صدر هستند و در رقابتهاي ليگ قهرمانان اروپا با پيروزي 5 به يك در برابر شاختار به احتمال فراوان يكي از تيمهاي مرحله 4/1 نهائي خواهند بود  براستي گوارديولا به دنبال چه هدفي مي گردد ؟آيا او به دنبال كسب تجربه هاي جديد مربيگري است ؟  نزديك به چند سال پيش بازار مربيان اسپانيائي تبار بسيار داغ بود و مرداني چون راموس و رافا بنيتس باحضور در رقابتهاي  ليگ برتر براي خود نامي دست و پا كرده بودند و حتي دامنه اين انتقالها به كشورهاي ديگر رسيده بود و شاهد بوديم كه مربياني نظير دل بوسكتس تا به تركيه  رفته بودند اما آمارها نشان   مي دهد كه در كل مربيان اسپانيائي در خارج از خاك اسپانيا موفق نبوده اند از سوي ديگر رافا بنيتس و يا راموس مربيان تيمهاي بزرگي  در حد رئال و با بارسا در اسپانيا نبودند و طبيعتا پيشنهاد ليورپول براي رافا بنيتس مربي والنسيا مي توانست جالب باشد اما اين مسئله براي گوارديولا وجود ندارد  از سوي ديگر گوارديولا به شدت علاقمند به فرهنگ بارسا است او سالها فرمانده ارتش ايالت جدائي خواه كاتالان بوده است !! منظور از ارتش همان تيم بارسلونا است كه روزگاري لاپورتا مدير عامل سابق اين تيم از  اين نشان شهر بارسلونا ياد مي كرد گوارديولا هيچگاه در برشا و تيمهاي ديگري كه پس از بارسا حضور داشت نتوانست موفقيتي داشته باشد از طرف ديگر او مصاحبه هاي مطبوعاتي خود را به زبان كاتالان بيان مي كند و از ديگران مي خواهد كه به زبان او پيوندند و وقتي  اين مسئله را مي بينيم بيشتر به تعصب او به آب و خاكش پي مي بريم حال گوارديولا حاضر مي شود به يك باره اين غرور و تعصبي كه نسبت به بارسا دارد را رها كند  و در كشورها و تيمهائي كار كند كه با علايق او فرسنگها فاصله دارند تجربه ثات كرده او علاقه چنداني به درگيري ها با مدير باشگاه ندارد و كار خود را انجام مي دهد مسائل مالي و يا انتقال بازيكنان از اولويتها او نيست او ستارگانش را خودش مي سازند و عشقش به فوتبال  به حدي است كه پس از دوروز استراحت در پايان فصل به كمپ تيم بر مي گردد و نگاه مالي به فوتبال ندارد پس چرا گوارديولا اين سخن را به زبان آورده است  ؟خصوصا آن كه او علاقه خاصي به فرگوسن دارد مردي كه بيش از دو دهه است در منچستر يونايتد مربيگري مي كند  شايد بايد نگاهي ديگر به بيان اين جملات از زبان گوارديولا داشت  زماني مي گفتند فوتبال از سه فاكتور تاكتيك و قدرت بدني و قدرت روحي تشكيل شده است اما امروز قدرت روحي جايگاه  پررنگ تري دارد و قدرت روحي مربيان در اين ميان نقش اول را بازي مي كند امروزه در فوتبال مرداني چون گوارديولا  و مورينيو و فرگوسن و  ونگر بسيار جلوتر از سرمبيان تاكتيكي چون ونگال و هيتسفيلد هستند و به نظر مي آيد گوارديولا قصد دارد بازي رواني جديدي براي انگيزه شاگردانش به وجود آورد بارسلونا در موقعيتي است كه در تاريخ خود قرار نداشته است بارسلونا يك ديدار برگشت با رئال در لا ليگا دارد كه ديداري است كه تنها جنبه حيثيتي دارد زيرا به نظر مي آيد  رئال مادريد عملا جنگ قهرماني در لا ليگا را باخته است ازسوي ديگر در رقابتهاي جام پادشاهي يا همان جام حذفي دو بازي رفت و برگشت بارسلونا با رئال مادريد دارد و در رقابتهاي ليگ قهرمانان هم به نظر مي آيد كه اين دو تيم به هم ممكن است بار ديگر به هم بخورند و اگر رقابت سوپر جام اسپانيا هم به اين مجموعه اضافه كنيم تعداد بازيهاي بارسلونا در برابر حريف سنتي بيشتر مي شود  آيا موقعيت بارسلونا در سه جام و انجام اين تعداد بازي ال كلاسيكو به نوعي گوارديولا به اين انديشه نبرده است كه شاگردانش را تحريك كند ؟آيا گوارديولا قصد دارد نيروي مضاعفي به شاگردانش تزريق كند ؟آيا بار ديگر پپ بزرگ مي خواهد با استفاده از قلبها ذهنها را براي برد در جامها و ال كلاسيكوها متوالي آماده كند ؟ به انتظار مي نشينيم

اينقدر حقارت نصيبمان نكنيد

كمي پر ادعا باشيم

نگاهي به سخنان سعيد لو رئيس ورزش ايران مي افكنم او خطاب به كارلوس كيرش مي گويد

"بودجه امسال ورزش نزديك به يك ميليارد دلار است ( گوئي  مي خواهد او را مجاب به ماندن كند)"

 و بعد در ادامه با لحني عجيب به اين مربي كه هنوز در دهه پنجم زندگيش هست با لبخندي مي گويد

" مردم ما نزديك به 50 سال است كه شما را مي شناسند " چشمهايم را مي بندم و گذشته اي نه چندان دور را بخاطر مي آورم روزگاري كه ايويچ و بلاژويچ به ايران مي آمدند ايويچ يك سر مربي بزرگي   كه براي نگاشتن كارنامه اش نياز به نيم صفحه  روزنامه بود و يا بلاژويچ كه در جام جهاني 1998 توانسته بود تيم ملي كرواسي را به مقام سوم برساند و شايد اگر در نيمه نهائي بجاي فرانسه ميزبان به برزيل شكننده خورده بود به فينال مي رفت اما نه در هنگام حضور ايويچ و نه بلاژويچ اين گونه شكر پراني نمي كرديم   و براي سرمربياني كه قرار دادي به مراتب ارزان تر از كارلوس كيرش بود كميته استقبال نمي فرستاديم و اين گونه از خود بي خود نمي شديم كه در مورد بودجه  ورزش سخن برانيم و از شناسائي  كارلوس كيرش به گونه اي صحبت كنيم كه گوئي او شخصي چون  دي استفانو و سر الف رمزي و پله و كرايوف و بكن بائر و يا هم وطن خود او يعني اوزه بيو است چرا اين گونه حقيرانه بر خورد مي كنيم ؟ بايد بگوئيم سالها است كه سطح توقعات فوتبال ما پايين آمده است روزگاري براي بازگشت برانكو دست و پا مي زديم زيرا نمي خواستيم بخاطر يكدندگي دادكان امثال همايون شاهرخي را سر مربي تيم ملي ببينيم و وقتي برانكو به ايران آمد و به جام جهاني رفتيم آنفدر افق هاي ما پايين  بود كه حاضر نشديم براي جام جهاني به دنبال مربيان بزرگتري برويم زيرا دادكان چنان در گرداب نبرد خويشتن وسازمان تربيت بدني بود كه ذهنش چندان بلند پروازي نمي كرد بعد از دادكان هم كه قصه اين فدراسيون بود كه هر روز حقارت را به خود مي خواند خوب به ياد داريم چگونه صحبت از اسكولاري كردند اما قلعه نوئي را آورند قلعه نوئي كه رفت و به دنبال كوچك تر از او در عرصه مربيگري رفتيم و علي دائي آورديم  به گمان اين كه كلينزمن و گوارديولا وطني داشته باشم و بعد كه او رفت به دنبال بد تر از او رفتيم و افشين قطبي را آورديم  و او را امپراتور ناميديم در حاليكه در عرصه فوتبال او نه تنها امپراتور كه حتي كدخدا هم نبود اما كوچك بوديم  زيا افكار كوچك حاكم بر ما بود و حالا با كارلوس كيرش همان گونه رفتار مي كنيم رفتار هاي ارباب و رعيتي و استعمار و مستعمره زده تا به كجا ادامه دارد ؟ اين كه كارلوس كيرش نامي خوب در فوتبال ما حداقل در اين سالهاي اخير پس از بلاژويچ بوده است هيچ شكي نيست اما بي دليل او را ارتقا ندهيم مگر فوتبال ما با دادن اعطا سلطان  و خان و ژنرال و شهريار و امپراتور به چيزي جز حقارت و بدهكاري رسيده است كه حالا به كارلوس كيرش چون يك پله و دي استفانو ... مي نگريم ؟آقايان بگذاريم او كار بكند اما نگذاريم چون ديگر مربيان باشد كه تا از آنها ايراد گرفتيم ما را بي شعور و بي سواد و بي فرهنگ و حيوان و... بخواند آقايان مگر همين رفتارها ما باعث نشد كه امثال برانكو و  قطبي چون ملتهاي اشغال گر در يك كشور اشغال شده با ما رفتار كنند ؟آقايان از اتفاقات انتخابات كنفدراسيون آُسيا عبرت نگرفتيد؟ يادتان رفت كه چگونه در مقابل يك آسمان جلي چون بن همام كشورمان را خوار و خفيف كرديد و سر انجام او چگونه حق ما را كف دست ما گذاشت ؟ همين داستان را مگر با كلمنته و آري هان تكرار نكرديد ؟ امروز كارلوس كيرش وعده حضور در جام جهاني 2014 مي دهد گوئي ما تا به حال به اين جام نرفتيم و نمي دانيم درد ما رفتن به جام جهاني نبود كه اگر بود فاصله رفتن به جام جهاني اول و دوم ما 20 سال نمي شد و يا اين در فاصله 1998 تا صعود در 2006 چند مقام ديگر هم مي توانستيم داشته باشيم و يا پس از جام جهاني 2006 فدراسيون فوتبال ما تعليق نمي شد و بعد هم اين افتضاحات اين چند ساله نصيب ما نمي شد آقايان بيائيد مطابق با پول بزرگي كه به امثال كارلوس كيرش داده ايد با او رفتار كنيد   و مي خواهيم  در قدم اول بپرسيم دستياران كارلوس كيرش كه قرار است در تيمهاي اميد و جوانان ما باشند چه سابقه اي در اين رده دارند ؟ آقايان دوران ذوق زدگي را از ياد ببريد كمي به خود بيائيم فوتبال ما و ديار ما را اين گونه در جلوي چشم متعجب خارجي ها خوار و خفيف نكنيد تا فردا چون امثال دائي و قطبي و قلعه نوئي و برانكو  شكست نخورند و تازه طلبكار باشند

تورج عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

خشت كج

باز خشت كج نهاديم تا ثريا رود ديوار كج

پس از نزديك به 4 سال از حضور كادر مديريتي جديد فدراسيون فوتبال براي اولين بار خبري خوش از ساختمان  فدراسيون فوتبال به گوش رسيد خبر اين بود كه" كارلوس كيرش آمد"

خبر حضور كارلوس كيرش سر مربي اسبق تيم ملي پرتغال را در حالي به گوش مي رسد كه به نظر مي آمد بازي استخدام اين سر مربي پرتغالي هم به سر انجامي چون حكايت شايعه حضور  كلمنته  و عقد قرار داد با امثال دائي و قطبي برسد و قرار است كه كار لوس كيرش را عنوان كند بعد امير قلعه نوئي را بر پست سر مربيگري تيم ملي بگمارند اما  اين اتفاق نيافتد و از ديروز  عروسي به كوچه فوتبال ايران رسيد رسانه ها خوشحالند كه با كارلوس كيرش مي توانند قصه ها بسازند و از سوي ديگر در سازمان تربيت بدني و خصوصا  فدراسيون فوتبال كه همه از ناكارائي هايش فغان دارند هلهله شان  به آسمان رفته است و اين شادي آنقدر زياد است كه در بدو امر حركات غير  اصولي را شاهد هستيم  قرار داد با كيرش را سعيدلو امضا مي كند و ذوق زده و بدون هيچ گونه توجيه ازبودجه يك ميليارد دلاري اختصاص داده شده به ورزش به كارلوس كيرش مي گويد و كسي نمي داند كه اين خبر چه ارتباطي با كارلوس كيرش مي تواند داشته باشد  اما عقد قرار داد در دفتر سعيد لو خبر موثقي به كارلوس كيرش مي دهد كه در فدراسيون فوتبال نبايد به دنبال مسئول نظارت بگردد  و داستان آقا بالاسري بر خلاف همه جاي دنيا در فدراسيون فوتبال معني ندارد و اين اولين كج روي مديريتي در بدو حضور كيرش است كه البته چندان هم غير معمول نيست وقتي فدراسيوني كاره اي نيست و نمي تواند در آمد زائي كند و دست در جيب سازمان دارد بايد هم شادي به استخدام در آوردن مربي معروف را به آقا بالا سر ها بدهد  در سوي ديگر شاهد كارهاي غير اصولي ديگري هم هستيم امروز در فدراسيون فوتبال جنگ علني بين دوستان وجود دارد عباس ترابيان كه  نقش سخنگو و پيام رسان را داشته است از زور خوشحالي و شهرت حاضر است كه كميته فوتسال را ومدير روابط بين الملل فدراسيوني را نفي كند و به لقب سرپرست تيم ملي تنزل درجه دهد تا در كنار كيرش باشد و همه جا خودي نشان دهد و بي نوا امثال حاجيلو و شاهرخي و مرحوم رنجبر  كه لااقل سابقه  فوتبال داشته اند و حالا جانشين خود در عرصه فوتبال ملي را شخصي از وزارت نفت مي بينند كه البته اين مسئله را قبلا  با امثال احمدي سرپرست تيم دائي هم ديده بوديم ترابيان حالا در بورس است و عاشق محبوبيت و براي اين كار حاضر اشت كلمه " مدير روابط بين الملل" را هم در فدراسيون فوتبال به مسخره اي چون رياستش بكشد اما اگر فكر مي كنيد اين آخرين شاهكار آقايان است سخت در اشتباه هستيد زيرا  حضور كارلوس كيرش يك مدعي ديگر هم دارد مهدي تاج نايب رئيس فدراسيون فوتبال كه خيلي دوست داشت با آوردن فاتح تريم نام خود را بعنوان يك مدير كار آمد به جامعه فوتبال معرفي كند و در انتصابات( بخوانيد انتخابات )آينده فدراسيون فوتبال جانشين مرد خوش خنده فوتبال شود حالا خود يك پا مدعي آوردن كيرش به فوتبال ايران است او با اصفهاني دانستن سفير ايران در پرتغال مدعي شده است كه او شرايط ورود مرد پر تغالي را در ايران فراهم كرده  است و در كنار سعيد لو و ترابيان بعنوان سومين مدعي كيرش حرفها دارد اما اين كل ماجرا نيست زيرا تاج مي گويد مردم از نتايج فوتبال ناراضي بودند و حالا با آمدن كارلوس كيرش  راضي شدند و كسي نمي داند كه به چه علت بايد مردم همه ناكامي هاي فوتبال با اين مديران را بخاطر حضور كيرش كه بهر يك قرار داد خوب مالي و شرايط بسيار خوب  و تلاش مردان دولتي بوده است را ناديده بنگارند  و به نظر مي رسد باز هم اين داستان ادامه داشته باشد حضور كارلوس كيرش در ايران در روز اول عقد قرار داد ما را به ياد استقبال مضحكي نمي اندازد كه هييت رئيسه فدراسيون فوتبال  از كلمنته كرده بودند و او را به فكر واداشته بودند كه در سرزمين قد كوتاهاني سفر كرده است كه معيارهاي سنجش بر مدار صفر دوران دارند امروز كارلوس كيرش در ايران است او يك  مدير فني خوب مي تواند باشد به شرط اين كه فرصت ارائه كار هاي خود را داشته باشد و براي ارائه كار كرد خوب او نيازمند مديران صاحب سبك و دانا و برنامه ريز دارد مديراني كه براي گرفتن عكس با او سر و دست نشكنند مديراني كه داراي شخصيني باشند كه نخواهند به صرف حضور با او در دفتر سعيد لو در آسانسور 4 نفره با 6 نفر حاضر شوند مديراني كه استقلال داشته باشند مديراني كه ذوق زدگي آنها باعث نشود كه چون سخنان سعيد لو راجع به مسائل كاملا بي ارتباط با كيرش با او سخن گويند امروز كارلوس كيرش در ايران است اما حضور او و حتي استادش فرگوسن در فوتبال ايران زماني مي تواند موثر باشد كه مديريت ما جلوتر از مردان به استخدام در آمده باشند كه متاسفانه چنين نيست هر چند كه معتقديم كارلوس كيرش فرصت خوبي براي فوتبال ما است اما...

تورج  عاطف/www.tourajateef.blogfa.com

بار ديگر علي ماند و حوضش

 نزديك به 4 سال است كه درد انتخابات فرمايشي در فدراسيون فوتبال را مي كشيم و مي گويند در تيرماه به روايتي و يا بهمن با روايتي ديگر انتخابات براي انتخاب  رئيس فدراسيون فوتبال صورت خواهد گرفت 4 سال پيش در حالي كه فوتبال ايران با دوندگي هاي فراوان توانست از تعليق نجات پيدا كند به همت زياده خواهي ها بسيار قرار شد كه علي كفاشيان به عنوان يك كانديداي ضعيف در انتخابات شركت كند تا بازي را به علي آبادي رئيس وقت تربيت بدني ببازد اما فيفا اين اجازه را نداد در نتيجه علي كفاشيان ماند و حوض منفعلي رئيس فوتبال ,تا از كاخ سئول براي فوتبال تصميم بگيرند و نتيجه بشود تمامي اين ناكاميها كه در اين 4 سال بر فوتبال ما رفته است و حالا پس از 4 سال بار ديگر شايعات جديدي به گوش مي رسد مي گويند از كاخ سازمان براي پست رياست فدراسيون فوتبال  نگاه به علي فتح الله زاده مي شود مردي كه در مصاحبه اخير خود نشان داده است كه چه جانشين شايسته اي براي علي و حوض   تنهائي فدراسيون است يعني به نظر مي رسد علي كفاشيان و حوضش مي رود تا علي فتح الله زاده و حوض اطاعت از سازمان بر پا شود به همين بهانه نگاهي به آخرين مصاحبه علي فتح الله زاده داريم تا ببينيم در اين فوتبالفارسي كه قرار داد با برانكو و  قلعه نوئي و دائي و قطبي و حالا شايد كرش  در اطاق رئيس تربيت بدني  منعقد  و فسخ مي شود چگونه رئيس ظاهري ( بخوانيد جعلي ) فدراسيون فوتبال انتخاب مي شود و ملعبه قدرتهاي از ما بهتران مي شود

1/ علي فتح الله زاده در آخرين مصاحبه خود مي گويد توافق كرديم تا علي  كفاشيان 4 سال ديگر در اين پست بماند ... سوال ما اين است كه اگر رئيس فدراسيون فوتبال ايران به زعم آقايان انتخابي است پس اين توافق با چه كساني صورت گرفته است ؟ و اگر نيست چه اصراري به دموكراتيك بودن انتخابات داريم و اصولا اگر قرار به توافق است چه فرقي مي كند علي كفاشيان باشد يا علي فتح الله زاده ؟ براستي چرا فوتبالفارسي ما اين همه هجو است ؟

2/  حاجي فتح الله زاده در بخش ديگر از گفته هايش مي گويد 4 سال معيار مناسبي براي قضاوت در مورد مديريت نيست اما نمي گويد چند سال لازم است تا ايشان بفهمند فوتبالي كه در همه رده هاي سني به طرز فجيعي شكست خورده است در بخش بين المللي افتضاح از دست دادن كرسي  هاي آسيائي را دارد در بخش مالي و برنامه ريزي يك ورشكسته كامل است و در زمينه بازاريابي يك هيچ كاره است و در بخش بين الملل مي خواهند به زور سبزي پلو سيزده بدر  در سفارت ايران در پرتغال و قرار داد تركمنچاي گونه اي كه قرار است با كرش امضا شود تا هر موقع ايشان خواستند قرار داد 9 ميليارد توماني خود را لغو كنند و...امضا كنند نيازمند يك مدير كار آمدي است كه بتواند براحتي چون نيمه دوم دهه 70 تيم ملي را هدايت كند  نه اين كه با جوك و دروغ و پرروئي و اطاعت بي قيد و شرط اداره شود

3/دكتر فتح الله زاده ! در حالي صحبت از قابليتهاي خود در اداره كل فوتبال ايران سخن مي راند كه خودش اظهار مي دارد كه حاشيه هاي استقلال در ماههاي اخير او و سر مربي تيم را فلج كرده بود مي پرسيم مديري كه  به زعم خودش حاشيه هاي يك تيم او را فلج مي كند چگونه مي خواهد حاشيه هاي كل فوتبال ايران را تحمل كند ؟ كسي كه ميزان مديريتش در اين اندازه است كه  بازيكني چون هوار محمد و يا جباري مي تواند او را مدتها بازي دهند مي تواند فوتبال را نجات دهد ؟ مديري كه سر مربيش آن گونه پس از  دربي  از درد بي كسي مي گويد چگونه قرار است براي فوتبالي كه سالها است با نامادري اداره مي شود مادر شود ؟ از سوي ديگر مديري كه معتقد است هر كس از استقلال انتقاد كند يا "آقا زاده " است و يا اين كه دشمني با استقلال دارد در فرداي رياست تحميلي همين حرفها را به منتقدين مدير ناكارآمدآتي نخواهد زد ؟ كسي كه در سالهاي اخير با اظهار نظرها نابخردانه معروف بوده مي تواند فوتبال را نجات بخشي  باشد ؟اين حرفها را زديم  و مي دانيم در خيمه شب بازي انتخابات تير يا بهمن باز از ما بهتران تصميم مي گيرند اما باز دلمان مي سوزد  كه فوتبال و مردم ملعبه اين آقايان شوندافسوس/ تورج عاطف/ www.tourajateef.blogfa.com

تكراري ها

نوروز امسال تفاوت زيادي با نوروز ده سال گذشته داشت نوروز 90 آغاز گر بهاري نو و سالي جديد و دهه تازه اي بود وقتي حكايت تازگي   پيش مي آيد  چه چيزي در اذهان بايد متبلور شود؟ جواب به اين سوال ساده است در تازگي ها بايد افكار تجديد شوند نوع ديگري انديشه شود و به قول حافظ بايد طرحي نو در اندازيم  اما وقتي نگاهي به نشريه هاي ورزشي  امروز صبح ايران در آغاز سال جديد  مي اندازيم حكايت فوتبال را با همان آشنائي هاي كهن مي بينيم  قصه تكراري ها باز هم نقل مي شود آدمهاي تكراري و حرفهاي تكراري و به طور حتم اعمال تكراري در پيش رو ما است نگاهي به بري از اين تكراري ها مي كنيم

1/در حاليكه قرار است در خرداد ماه به مصاف تيم ملي اميد عراق برويم رئيس فدراسيون فوتبال ما سخن ها تكراري خود را مي گويد او  مي گويد حريفان سخت شده اند و نبايد هيچ حريفي را دست كم گرفت اما نمي گويد اگر اين گونه مي انديشد پس چرا تيم اميد ما نه سر مربي دارد و نه صحبتي براي استخدام سر مربي براي اين تيم شنيده مي شود؟ او در مورد كارلوس كرش هم قصه هاي قديمي را تكرار مي كند باز چند بند اختلاف جزئي و اين در حالي است كه ترابيان سخن از گزينه بهتر از كرش هم دارد و يكي نيست بگويد اگر اين گزينه بهتر است چرا به دنبال كرش هستيم و اگر نيست چرا به دروغ و كودكانه بازارگرمي مي كنيم ؟ قصه مشورت كرش با فرگوسن براي حضور در ايران هم حكايت تكراري است  و كسي نمي داند اين مشاوره را چه كسي به  رسانه ها ما خبر داده است و از سوي ديگر چه اهميتي مي تواند براي فوتبال ما داشته باشد ؟ و..

2/ قصه حبيب كاشاني هم يك رمان كسل كننده اي شده است او مي گويد كه حتي بهترين مربي دنيا هم نمي تواند بهتر  از دائي براي پرسپوليس باشد و كسي نمي داند اين منطق جناب مدير چه دلايل قانع كننده اي دارد و از سوي ديگر اگر بهترين مربي دنبا هم نمي تواند براي پرسپوليس كاري كند پس لابد مشكل پرسپوليس در مديريت تيم است و اگر چنين است ( كه هست ) پس چرا ايشان كماكان در اين تيم مشغول به كار هستند ؟ ايشان در ادامه از حفظ افشين قطبي در تيم ملي پس از حذف در راه جام جهاني مي كنند و براستي كسي نمي داند هدف از بيان اين مثال ناكار آمد از سوي ايشان چه بوده است  براستي حفظ افشين قطبي براي فوتبال ما خوب بوده است ؟ كه بسياري مي دانند چنين نبوده است  از سوي ديگر سخن مدير عامل باشگاه پرسپوليس كه معتقد هستند مردم از نحوه بازي تيم پرسپوليس راضي هستند هم در نوع خود جالب است و كسي نمي داند اين آمارها را كاشاني از كدام منبعي اخذ مي كند زيرا همه مي دانند بازي سانتر روي دروازه و اوت دستي حيدري و... را كمتر كسي در بين خيل طرفداران پرسپوليس را خواهانش مي بينيم  اما حالا جناب مدير عامل سرپرست موقت چه اصراري بر بيان اين قياس ماه من تا ماه گردون دارند  و يا از بهينه بودن ها صحبت مي كنند چه چيزي جز تكراري ها مي تواند باشد ؟

3/حكايت مدير استقلال هم جالب است ايشان پس از دفاع از عملكرد تيم استقلال در دربي در پاسخ به سوال  قهر تماشاچي در بازي دربي مي گويد علت اين مسئله اين بوده كه تنها 70 هزار بليط فروخته شده است و نمي گويد به چه دليل در تعطيلات  نوروزي بليط فروشي كم شود اما در ادامه م‍‍‍‍‍‍ژده مي دهد كه تعداد تماشاچي استقلال از تيم پرسپوليس بيشتر بوده است كه كسي نمي داند با توجه به اين كه بليط بر اساس نوع طرفداري فروخته نمي شود ايشان اين آمار را از كجا در آورده اند و از سوي ديگر بر فرض مثال اين  ادعاي  ايشان درست باشد اين آمار چه دردي از دردهاي استقلال را دوا مي كند ؟ و در ادامه بار ديگر همان كر كري ها دهه 70 و  حمله به فردوسي پور حكايت رنگي بودن او بار ديگر مطرح مي شود قصه هائي كه هيچ كس نمي داند كي قرار است از سوي آدمهاي تكراري باز هم تكرار شود

و... افسوس و افسوس كه باز هم به تكراري ها سلام گفتيم

وقتی همه چیز آرام است

این روزها بحث در مورد تحلیل های آبکی که در مورد شرایط فوتبال ایران  در شبکه بی بی سی  گذشت وجود دارد در تحلیلی که همه دیدند چگونه همه چیز ساده انگاشته شد از آنهائی که باید حمایت شد و هیچ کس ندانست که به چه دلیل  امثال کفاسیان و فتح الله زاده و قلعه نوئی و دائی و قطبی  در لابه لای این صحبتها حمایت شد ند ووقتی اعتراض در مورد این نوع تحلیل سفارشی شد بار دیگر همان رفتاری شد که در برنامه هائی نظیر ورزش و مردم می شود را شاهد بودیم فرا فکنی و نصیحت و پند دادن را شاهد بودیم زیرا می خواستند همه چیز را آرام بدا نیم برای آقایانی که معتقدند آسمان فوتبال ایران آبی است و فوتبال ایران را بدون شکست در سال گذشته دانسته است و فوتبال ایران را در هنگام پیروزی بر تیم کره شمالی که یکی از بدترین تیمهای جام ملتهای آسیا بود را در حال قرار گرفتن در قله اوج فوتبال آُسیا دانستند نقطه نظری از علی پروین را شاهد می آوریم علی پروین در اظهار نظری تا حد زیادی شبیه به شوخی می گوید پرسپولیس بازی را به این علت باخته است که علی دائی و پیوس و ناصر محمد خانی نداشته است ... می بینید در آغاز دهه 90 هنوز در گذشته ای زندگی می کنیم که حاصل ساده انگاری های امروز ما چون تحلیل های بی بی سی و برخی دیگر ا شبکه ها فرا مرزی و داخلی است علی پروین  صحبت از دائی و پیوس و محمد خانی می کند اما نمی گوید چرا در سالهای دور امثال محمد خانی و پیوس و دائی جانشینان ایرانپاک و کلانی و بهزادی  می شدند اما امروز کسی نمی گوید که مثلا به چه دلیل نوروزی جانشین پیوس نشد و زارعی نتوانست محمد خانی شود و ...؟ چرا در دهه های 60 و 70 در سالهای جنگ و فقر و نداری فوتبال چنین بازیکنانی  وجود داشتند اما در دهه 80 در فوتبال چند صد میلیاردی ما چنین اتفاقی نمی افتد که هیچ بلکه از فوتبال  ایران در آخرین سال دهه 80 به عنوان بدون باخت نام برده می شود چون باید افرادی از این فوتبال صحبت کنند که ارتباطی با مدیران این فوتبال ناکام دارند ؟ می پرسیم در دهه 50 به جام جهانی رفتیم و سه بار قهرمان جام ملتهای آُسیا شدیم و در دهه 60 ارائه گر فوتبال زیبائی بودیم و در دهه 70 به جام جهانی رفتیم و قهرمان بازیهای آُسیائی  شدیم و در دهه 80 بار دیگر به جام جهانی رفتیم و بار دیگر قهرمانی در بازیهای آُسیائی را حس کردیم اما حالا در آغاز دهه 90  شکست در همه رده های سنی فوتبال را در یک شبکه بین المللی پیروزی می دانیم و یا امثال علی پروینی داریم که در نوروز آغازین دهه 90  حسرت محمدخانی و پیوس و دائی را می خورد و با تمامی این حرفها باز آُسمان فوتبال ایران را آبی می دانیم  براستی با این طرز فکر باید بگوئیم همه چیز آرام است ؟ این خود فریبی ها را نباید اصلاح کنیم ؟آیا وقتی صحبت از اصلاح می کنیم قدری به اصلاح افکارمان و شنیده ها و باورها و تحلیل ها و دفاع از آنها داریم ؟ براستی در آغاز دهه 90 در حالیکه هنوز برنامه های تحلیل ما چون برنامه های تحلیلی دهه 60 خورشیدی است و مردانی چون پروین هنوز در یاد قهرمانان دهه 60 و 70 هستند می توانیم موفق شویم ؟ پاسخ به این سوالها به روشنی خیر است

رئیس علی دلواری  این ظلم را تحمل داشت؟

تاریخ سرزمین ما سراسر از بزرگ منشی و انسانیت و قهرمانی مردان و زنان بی ادعائی است که بهر آزادی و عدالت و عشق به مردم و میهن به پا خواستند در هر گوشه این آب و خاک مردان و زنان زیادی در شهرت و حتی گمنامی وجود  داشتند که خواستند عدالتی باشد کودکی سر گرسنه بر بالین نگذارد و هیچ  مرد و زنی بهر فقر مجبور به درد  بی کران نشود  در آذربایجان ستار خان و باقرخان و بابک خرمدین در خراسان  ابومسلم خراسانی و کلنل پسیان در سیستان یعقب لیث و در بوشهر رئیس علی دلواری را داشتیم نمی دانم چند نفر از ما قصه دلاور بوشهری را شنیده ایم که با استعمار انگلستان جنگید همان امپراتوری که روزگاری می گفتند آفتاب در اقلیمهای بی کران ناشی از زیاده خواهی ملکه و پادشاهان  بریتانیائی  غروب نمی کرد اما رئیس علی دلواری حماسه دلیران تنگستان را به وجود آورد او برای احیای آزادی و دوری فقر از ماهیگران و مردمان گرم بوشهر حماسه ای به پا کرد سالها از این واقعه گذشت و حالا می بینیم در خطه دلواری آشکارا چه ظلمی می شود می گویند اگر عماد رضا بازیکنان عراقی شاهین بوشهر همه بازیهای لیگ خود را  انجام دهد و مصدوم و اخراج  نشود و قهر هم نکند با توجه به مبلغ قرار دادش گران ترین بازیکن لیگ می شود او به ازای هر بازی 65 میلیون تومان مزد می گیرد ؟آری ظلمی چنین را حتی در روزگار دلواری دیده بودیم ؟ در کناره خلیج فارس در زیر آفتاب سوزان  ماهیگیران بندری بهر روزی اندک چه رنجها می کشند تا امثال عماد رضا بیایند و نه تنها دارائی های آنها را به چپاول ببرند بلکه با بی هنری خود و مدیرانش خون به دل آنها اندازند نمونه عماد رضا تنها نمونه دردهای فوتبال این دیار نیست  و آخرین آن نخواهد بود مدیریت طلبکار و صد البته ناکار آمد سرمایه های زیادی را بر باد دادند سر مایه هائی که بهر مبارزه مردانی چون رئیس علی دلواری و ریختن خون آنها  حاصل شد همین قصه در خوزستان هم بود در خراسان  هم وجو دارد در آذربایجان و گیلان  هم بی مدیریتی غوغا می کند درد است و این درد در قلب پایتخت هم می بینیم آنجا که نا مدیریتی تا به آنجا می رود که مدیر باشگاه لطف می کند و به نیروی انتظامی می گوید کنار بایستند تا با هوادار سخن بگوید هواداری که دل داده اما باز متهم به نا امن مردمان می شود و یا آن سو در ازای یک پیروزی سرد یک پیروزی ناشی از چاشنی شانس و ... مدیر چنان سر به آُسمان سائیده که به طرفدار بی نوا لبخند می زند تا بگوید همچنان در خواب خوش خود باشید همان مدیری که آکادمی فوتبال در انگلستان می گویند زده است و نوچه هایش در تلویزیون بی بی سی  سخن از سال پر موفقیت فوتبال ایران می زند و امیر قلعه نوئی را که به همت میلیارد ها پول و هزاران وعده و روابط پشت پرده بر صدر جدول است را بهترین مربی برای تصدی پست سر مربیگری تیم ملی بداند که همه می دانند در بازی بی لیاقتی مدیران فدراسیون  پستی بی ارزش مگر برای برخی نان به نرخ روز خورها و بیزنس من ها شده است و یا در تلویزیون دیگر وقتی از دردهای فوتبال می گفتیم  دلالهائی که قطبی را بر فوتبال ما تحمیل کردند سحن از پرچم ایران می کنند که خود هیچ اعتقادی به آن نداشتند  دردها زیاد است دردهائی که می گوید و می پرسد چرا در دیار دلواری  باید به عماد رضا ها 65 میلیون بدهند  تا سر پسرک ماهیگیر عاشق فوتبال به گرسنگی بر بالین گذاشته شود  آری ظلمی که فوتبال ما می کند پولی که باید صرف آبادانی دیار دلواریها و ابوسملم ها و یعقوب لیث ها و ستارخان ها شود به جیب دلالان و امثال عماد رضا ریخته می شود تا باز گویئم  از ماست که بر ماست

بچه ها تبریک می گویم

دربی 70 در بهار 90 به اتمام رسید و  پسران آبی پایتخت توانتسند به قولی ارتش سرخ را بار دیگر مجبور به شکست کنند عده ای خوشحال بودند که پیراهن آبی داشتند و قرمز پوشان خون می نگریستند اما بیائیم برای یک بار هم که شده متحد به این بازی بنگریم ضمن این که بار دیگر  به طرفداران آبی این پیروزی را تبریک می گویم و برای قرمزها هم امید  به آینده رایاد آوری می کنم اما 

1. چرا این بازی با کمبود تماشاچی رو برو بود ؟ چرا در سال 1362 نزدیک به دو برابر این جمیعت در ورزشگاه بودند و حالا در روز تعطیل در ایام نوروز این افت را می بینیم ؟ این قهر تماشاچی را آقایان دیدند ؟آقای کفاشیان و کاشانی و سعیدلو و فتح الله زاده  از سکوهای خالی شرمگین شدند ؟ بعید می دانیم شاید اصلا مهم هم نباشد شاید هم اتفاق خجسته ای بوده است در هر حال برای عاشق این ورزش در این دیار درد بود و درد

2/ داوری بازی را دیدید ؟ این یک فاجعه است درد داوری ضعیف مال هر دو تیم بود  باز هم با اصرار می خواستیم ضف داوری خود را نبینیم  ترکی قضاوت افتضاح گونه چون بازی سوریه و ژاپن در جام ملتهای آُسیا داشت او ترسو بود و قانون را اجرا نمی کد به قول فردسی پو ر می خواست  نتیجه را از بیرون زمین بخواهد این درد نبود ؟ چرا گزارشگر بازی براحتی بگویم  ترکی می خواست یک بازی یک به یک توسط دیر سوت زدنش در بیاورد این شرم آور نبود؟

3/ مربیان دو تیم هم جالب  بودند مظلومی از تاکتیک نداشته اش سحن می گفت  از تاکتیک وحشتاکی که در دو نیمه داشت و دائی با غرور به شدت نابخردانه می گفت خودم که نباید لخت شوم بروم داخل زمین گل بزنم؟ او نمی دانست اشتباه بزرگ را او انجام داده است تیمی که دفاع کناری  تخصصی ندارد باید آن گونه مضحک گل بخورد اما حرفی نمی زند او نمی گوید تاکتیک او چه بود ؟آخر تا به کی تاکتیک عهد عتیق سانتر روی دروازه آن هم آن سانترها و اوتهای بلند حیدری باید باشد و آقای دائی مدعی تاکتیک برتر تیمش باشد ؟ او نگفت به چه دلیل  آرفی و هاشمیان را با قابلیت  یکسان به زمین می روند آنگاه نوری که بازی ساز است بیرون می رود؟آخر قرار بود چه کسی برای آرفی و هاشمیان توپ بسازد ؟ و یا مظلومی غیر از دفاع که تازه با تعویضهای غیر دفاعی بود دنبال چه می گشت ؟

4/ بازیکنان دو تیم را دیدید؟ چند بازیکن متوسط در بین آنها بود ؟ حکایت ستاره ها را سالها است از یاد بردیم اما این دو تیم با این همه هیاهو و این همه سر مایه گزاری بیاد این چنین جعلی ستاره ها را داشته باشند ؟آخر با این بازیکنان می خواستیم به مردم عیدی بدهیم ؟ این بازیکنان تنها درد بودند دردی به نام مرگ فوتبال ...

 حکایت زیاد است اما نمی خواهیم  شادی دوستان آبی  را خراب کنم و به قرمزها بیش از پیش غم تزریق نمایم اما باید بگویم دربی اول دهه 90  بد تر از دربی دهه 50 و 60  بود ولی دوست داریم باز خوشحال باشیم افسوس که فوتبال چند صد میلیاردی ما چنین درد است و درد