فقط مردم آتش گرفتند

سر تيتر روزنامه هاي صبح پنجشنبه تهران بيشتر به بازي نفت تهران و پرسپوليس اختصاص داده شده بود نفت تهران كه تا آخرين روزهاي فصل نقل و انتقال در گرداب واگذاري به استان اراك ويا ماندن در تهران دست و پا مي زد و به همين دليل نه توانسته بود بازيكنان بزرگي جذب كند و نه آن كه فصل آمادگي خوبي را پشت سر بگذارند صدرنشين ليگ بوده و بايد به مصاف پرسپوليس رده دهمي مي رفت كه به قول مدير سابق و سر مربي اش آماده بازگشت به روزهاي اوج بود در سر تيتر روزنامه ها نوشته شده بود كه نفت يا استيلي خواهند سوخت اما بازي به تساوي رسيد كه باعث شد نه نفت بسوزد و نه استيلي شعله ور شود اما حرفهاي او و دوستانش باعث شد كه طرفداران سرخ به آتش كشيده شوند و از رنجي كه مي برند شعله ور شوند با هم نگاهي به قصه هاي استيلي و همراهان مي افكنيم

1/ استيلي مي گويد ما به زمان نياز داريم !! نزديك به سه ماه از بازيها گذشته است و استيلي كسي بود كه اعلام كرده بود كه از هفته پنجم تيم واقعي او را بايد ديد حالا مي بينيم پس از 5 هفته از آن وعده جناب سرمربي باز هم زمان مي خواهد و لابد 5 هفته ديگر و در آستانه نيم فصل باز 5 هفته ديگر طلب مي كند

استيلي مي گويد مردم يادشان رفته كه ما با تيم صدر نشين بازي داشتيم مي پرسيم هفته پيش كه به تيم قعرنشين مس كرمان باختيد باز هم مردم يادشان رفته بود ؟

 استيلي مي گويد اگر مردم تيمشان را دوست داشته باشند بايد از تيم حمايت كنند  نمي دانيم  اين چه حرفي است كه برخي افراد خودشان را به تيم مي چسبانند مردم تيمشان را دوست دارند و به همين دليل انتقاد مي كنند و اين علاقه هيچ ربطي به علاقه و يا عدم علاقه به استيلي ندارد اما گويا اين فرهنگ كه بسيار شايع در جامعه ما دارد كه كل را مي خواهند فداي جز كنند و همواره با ديده ترديد  به مردم و عشقشان نگاه كنند

استيلي مي گويد " اگر ما را نخواهند مي رويم " مي پرسيم با چه زباني بايد به او بگويند كه نه او و نه حاميان او را اين مردم نمي خواهند اين همه اصرار بر نشنيدن و نديدن و نفهميدن بر چيست ؟آقاي استيلي مردم شما را كه از تيمهاي شاهين و شهرداري تبريز و صنعت نفت آبادان و داماش گيلان رتبه پايين تري داريد را نمي خواهند

2/ استيلي تنها كسي نيست كه مردم را مي سوزاند از قول بيژن عزيزي كه مي گويند مشاور استيلي است عنوان شده كه در هيچ جاي دنيا مردم اين گونه با تيم رفتار نمي كنند

نمي دانيم اين جناب عزيزي از كجا آمده و سابقه كاريش چيست و اصولا چقدر سواد و درك  دارد  اما به ايشان بايد بگوئيم در همه جاي دنيا به تيمي كه بد بازي كند جايزه نمي دهند در لا ليگا وقتي تيم بد نتيجه مي گيرد دستمالهاي سپيد به گردش در مي آيد و همه به ياد داريم اعتراض مردم به ون گال باعث اخراج او از بايرن مونيخ شد در نيوكاسل سامي آلاردايس فرياد مردمي كه كيگان را مي طلبيدند را شنيد اما اين جناب كه هيچ هويت فوتبالي ندارد براحتي به مردم توهين مي كند وآنها را شعله ور مي سازد

3/و اين داستان در مورد بازيكنان هم وجود دارد محمد نصرتي همان كسي كه با تيم استقلال قرارداد داخلي بست و امروز كاپيتان پرسپوليس شده است!! مي گويد در دو بازي با مس كرمان و نفت تهران خوب بازي كرديم و اعتراض مردم تيم را دچار تشويش مي كند به ايشان مي گوئيم آيا اجباري است كه ايشان اظهار نظر كنند ؟همه مي دانند در دو بازي با مس كرمان و نفت تهران تيم خوب بازي نكرده است اما ايشان عاشق استقلال و محبوب كادر فني پرسپوليس نمي خواهند كه اين حكايت را خوب بفهمند همين حرفها را محمد نوري مي گويد او كه يكي از بدترين بازيكنان سرخها در اين فصل است اعلام مي دارد كه معترضين تماشاگر نما هستند مي پرسيم چه كسي به اين آقا اجازه داده است كه به مردم توهين كند ؟ اين تماشاگر نماهائي كه ايشان از آنها ياد مي كند همان هائي هستند كه با تمام دغدغه هاي مالي براي اين تيم و ديدن بازيهاي بد ش هزينه مي كنند اما شما كه صدها ميلون تومان در اين دوسال از اين تيم بهره برداري كرديد در چه جايگاهي قرار داريد كه تماشاچي را تماشاگر نما بناميد؟

4/ نگاهي به اعضاي كميته فني مي اندازيم جناب زادمهر با كمال بي شرمي مي گويد تيم در فصل نقل و انتقال خوب يارگيري نكرد از ايشان مي پرسيم شما چه كاره بوديد كه اجازه داديد سر مربي تيم بد يار گيري كند ؟ اين آقاي به اصطلاح كارشناس كه در بسياري از برنامه هاي تلويزيوني مي آيد امروز استيلي را مورد نقد قرار مي دهد كه شخصيت آرامي دارد كه نمي تواند تيم را جلو ببرد از ايشان مي پرسيم اين شخصيت را شما در پيش از فصل نمي شناختيد؟ چرا تيم را به اين شخص كه كاريزما پايين دارد سپرديد ؟ شما مي گوئيد استيلي دستياران خوبي ندارد پس چرا شما سكوت كرديد و اجازه داديد تيم  با اين كادر بسته شود ؟ چرا شما از مردم عذر خواهي نمي كنيد ؟ شما به چه حقي خود را كارشناس فوتبال مي دانيد؟

و...

 مي بينيد در بازي آدينه گذشته چگونه مردم را سوزاندند

بزرگتر پرسپوليس كيست؟

بسياري از جامعه شناسان با گرايش جامعه ايراني معتقدند كه ما در جامعه اي زندگي مي كنيم كه براساس باورهاي قبيله اي  زندگي كرده و يا مي كنيم در بين فرهنگ عامه اصطلاحاتي چون "بزرگتر "و" پيش كسوت" و" حق پدري" و يا مادري و برادري و خواهري كردن به وفور شنيده مي شود و بسياري از ارزش گزاري هاي اجتماعي بر اساس بزرگترهائي است كه در جامعه حضور دارند در كشور ما جوان بايد با بزرگتر به خواستگاري برود و پيشنهاد ازدواجش رابه  بزرگتر و  نه خود دختر دهد همين مسئله در مورد بسياري از مسائل ديگر وجود دارد ورزش هم جداي از اين مسئله نيست و بسياري معتقدند بزرگترهاي يك تيم  ورزشي مي توانند به آن گروه ورزشي بها دهند  اصطلاح " پيش كسوت" بار بزرگي دارد و بارها شنيده ايم كه مي گويند دست و يا پاي اين پيش كسوتان را بوسيد اما مشكلي كه در سالهاي اخير هم در بعد مسائل كلان اجتماعي و هم در باره ورزش وجود دارد عدم حضور بزرگتراني كه بزرگتري كنند امروز دادگاههاي خانواده ما سراسر از زوجهائي است كه شايد اگر بزرگتراني  در حد واژه " بزرگتر " داشتند هرگز به آنجا نمي آمدند  در اختلافات خانوادگي شاهديم كه فقدان بزرگتر باعث چه كشمكشهائي شده است و...

ورزش هم از اين قاعده مستثني نيست اگر امروز ورزش ما اسير سياست و سياستمداران شده است تنها به اين علت است كه بزرگترهاي  ورزش و فوتبال ما نتوانستند بزرگي كنند و شايد حكايت اين روزهاي پرسپوليس مصداقي برهمين واقعيت باشد

به ياد داريم كه مجتبي محرمي در برنامه 90 رسما اعلام كرد چون سياستمداري بلد نبود و همه چيز را از دريچه تعصب مي ديد نتوانست در زندگي به سر انجامي برسد بايد به محرمي حق داد زيرا مي بينيم پيش كسوتان امروز پرسپوليس بخوبي موج سواري را بلد شده و رو به سوئي مي روند كه باد منافع مي وزد كه اين گونه است كه اسير ملعبه مديران دولتي مي شوند كه هيچ چيز از فوتبال نمي دانند  در تيم پرسپوليس امروز بزرگترش بزرگترين درد را منتقل مي كند  عدم صداقت و شجاعت و حتي شرافت اخلاقي باعث شده است كه پرسپوليس بد ترين نتايج تاريخ خود را بگيرد به چند نمونه زيرتوجه كنيد

1/ در كادر فني سرخها مرداني چون استيلي و عاشوري و عزيزيان هستند مرداني كه در سالهاي آخر دهه 60 و اوايل 70 در اين تيم بازي كرده و به اصطلاح پيش كسوت هستند براستي اين آقايان نمي دانند كه كاررائي ندارند ؟ آيا آن همه اعتبار و افتخار و نام نيك را بايد فداي حضور اجباري و اخراج و گرفتن تمامي حقوق خود كنند ؟اين كه اين گونه روز بدست آوردن درست يا غلط است يك مسئله است اما پيش كسوت پرسپوليس بايد اين قدر طمع داشته باشد؟ عزيزيان نمي داند نتوانسته نه به حقيقي و نه به معماريان چيزي بيافزايد ؟ استيلي  كه مي گويد برادرش در چند لحظه از اين دنيا رفت و اين جهان ارزشي ندارد چرا اين گونه تن به خواري و خفت مي دهد او چگونه نمي بيند كه باشگاه او را دارد تحمل مي كند ؟ او خود را با غيرت مي داند مي پرسيم كجا رفته آن غيرتي كه باعث مي شد  استيلي در پاس و پرسپوليس دهه 70 بدرخشد ؟عاشوري يك طراح و مهندس پاس بود او چرا اين گونه جا خالي مي دهد او را بازيكن باهوشي مي دانستيم كه سالها اگر پيوس آقاي گل مي شد بخاطر عاشوري بود او چرا اين همه خاطره خوب را فداي دسته بندي ها كرده است؟

2/ از كادر فني جدا مي شويم به كادر مديريتي مي رسيم پروين روزگاري سلطان و علي آقا بود كه همراهي با مردم مي كرد اما هنگامي كه خواست سياسي كاري كند از نامش خرج و حالا اين علي پروين با آن سلطان دهه 60 خيلي فرق دارد پروين اعتبارش در دعواهايش با امير عابديني و غمخوار و هدايتي و كاشاني به مزايده گذاشت و امروز هم مشغول همين بازي با رويانيان است از او مي پرسيم با كدام استدلال مي گويد تيم يك برد ديگر داشته باشد درست مي شود ؟ چرا او نمي خواهد  از ديد يك پيش كسوت و بزرگتر پرسپوليس به واقعه بنگرد و در اين انديشه نباشد كه چون استيلي خار و خفيف است پس دو باره پروين مي تواند ارنج كند و گوش بكشد و كله پاچه مهمان كند ؟

محمد پنجعلي هم همين گونه است او از اعضاي كميته به اصطلاح فني باشگاه در زمان كاشاني بود او امروز مي گويد مردم دائي را مي خواهند و به نوعي خودش را شيرين مي كند مي پرسيم پنجعلي همان كسي نبود كه بعد از برد شانسي در برابر صبا سينه را جلو داد كه اين تازه 10 % قابليتهاي تيم استيلي است ؟ او كسي نبود كه گفت استيلي با توجه به قابليتهايش به تيم آمده است ؟ حالا چه شده كه پنجعلي به صداي مردم توجه مي كند تازه جالب اينجا است كه مردم دائي را هم نمي خواهند آنها به دنبال يك سر مربي  خوش نام چون دنيزلي هستند

3/ در بيرون باشگاه هم حكايت دو روئي ها زياد است فرشاد پيوس همان كسي است كه در عرصه مربيگري هيچگاه موفق نبود و حالا مي گويد بازي با نفت باعث رشد تيم مي شود ؟آيا بوي كباب به مشام پيوس رسيده است ؟ او چگونه از قابليتهاي تيمي مي گويد كه روي سكوها حمايت نمي شود و اعضاي هييت مديره اش با يك سر مربي ديگر مذاكره مي كنند و خود سر مربي تنها گريه مي كند بازيكنان به نيمكت اعتنائي ندارند ؟

مي بينيد درد بي كسي و بي بزرگتري و سقوط تا چه حد فوتبال ما را غرق خود كرده است ؟

 

روز تربيت بدني چه زود تمام شد؟

روز گذشته به نام " روز تربيت بدني " نامگذاري شده بود و در تمامي كشور صحبت در مورد تربيت بدني باعث شده بود كه مراسم و ضيافتها و سخنراني هاي زيادي صورت گيرد  و در تمامي اين ديدارها  بيشتر سخن از نقش بنيادين ورزش در امر پويائي و تزريق انرژي به جامعه و سر زندگي و سر مايه گزاري و استفاده از برنامه ريزان و مديران و پاسخ گوئي مي شد و مطابق معمول حرفها شيرين بود حرفهائي كه  به ورزشكاران و مربياني گفته مي شد كه در مقايسه با  حريفان خود رنج زيادي از بابت نداشتن امكانات و كسب موفقيت كشيده بودند   واليباليستهائي كه در مقابل ژاپن و كره جنوبي و چين پيروز شدند اما مي دانند چقدر سخت است كه اين قهرماني را با اين امكانات حفظ كنند و يا تكواندو كاراني كه خود شاهد بوديم چقدر راحت به سر مربي برگزيده تيم ملي بزرگسالان آنها علي رغم موفقيتهاي بي شمار بي مهري شد و يا كشتي گيراني و سر مربيان پر افتخاري چون بنا كه  مي ديدند حقوق تمامي سال آنها شايد 20% يك فوتباليست درجه سوم  ما نيست  اما باز سخن بود باز وعده بود و اهميت دادن به ورزش و خصوصا در يك سال آخري كه به المپيك لندن 2012 مانده است درست در چنين روزي و در زير سايه اين همه حرفهاي زيبا و شعارهاي تزيين شده در باشگاه پرسپوليس جلسه هييت مديره تشكيل شده بود كه در مورد اين تيم و شرايط نه چندان مناسبش صحبت شود حكايتهاي اين جلسه و رفتار آقايان پس از اين جلسه نشان از اين داشت كه براي بسياري از مديران ورزشي هنوز پاسخگوئي و مسئوليت پذيري و برنامه ريزي و توانائي انجام كاري را بر عهده گرفتن در حد شوخي است اخبار ساعت 18:45 نشان مي داد كه چرا ورزش و خصوصا فوتبال ما عقب گرد مي كند در بيرون ساختمان خبرنگاران منتظر اعضاي هييت مديره بودند و كسي به اين فكر نبود كه اين گروه را به سالني براي پاسخگوئي ببرد خبرنگاران چون قومي مزدور و اسير مورد لطف باشگاه فرهنگي ! و مردمي ! پرسپوليس قرار گرفته بودند و اين پايان ماجرا نبود در هنگام خروج آقايان از ساختمان رفتار اين به اصطلاح مديران هم در نوع خود جالب بود كه حاضر نبود كلامي به نشانه احترام به ملتي كه عاشق اين تيم هستند و از بد روزگار سكان هدايت تيم به آنها واگذار شود بر زبان آورند جناب فروزنده كه به قول امير عابديني نه در بخش ورزش و نه در بخش سياست كسي او را نمي شناسد  به حالتي از ساختمان بيرون و سوار ماشين شد كه گوئي نمي خواهد در مورد رسوائي اخلاقي سخن گويد محمد پنجعلي كه تا ديروز ميكروفن و قلمي را غنيمت مي شمارد تا براي خودش تبليغي كند با ژستي مديرانه !! خبر از عدم پايان جلسه را مي داد و گوئي يادش رفته است كه اگر او محمد پنجعلي شده بخاطر همين مردمي است كه از جواب دادن به آنها طفره مي رود اما سخنان رويانيان در نوع خود جالب بود مدير عامل باشگاه پرسپوليس صدايش گرفته بود و به نظر مي رسد به شدت تحت فشار عصبي است و گوئي تازه متوجه شده عرصه فوتبال با مديريت سوخت و راهنمائي و رانندگي فرق دارد او فرياد مي زد " من مدير بحرانم " اين كلام رويانيان خيلي عجيب بود زيرا خود او  اگر مدير بحران باشد نبايد از لفظ " بحراني " براي شرايط تيمش استفاده كند اين مسئله قبول كه پرسپوليس در رده دهم و در ده بازي 12 امتياز كسب كرده است اما هنوز هم وقت زيادي تا پايان ليگ باقي است و هم اين كه اين تيم همچنان بي سرمايه است اين تيم طرفدار ميليوني دارد هنوز اسمهائي چون كريمي و مازيار زارع و غلام رضائي و محمد نوري و... را دارد  اين تيم با صدر جدول 9 امتياز اختلاف دارد اوضاع خوب نيست اما آنقدر بد نيست كه مدير عامل را  اين گونه به هم زند رويانيان نشان داد كه به هم ريخته است از حرفهاي او مي توانستيم عدم تمركز او را بيابيم او از بازيكنان ايراد مي گرفت و مي گفت آمده است مديريت فوتبال را درست كند !! نمي دانيم به واقع او به اين حرف اعتقاد داشت يا اين كه از زور هيجان اين حرف را زد ؟؟  چون ما فكر مي كرديم او آمده است كه پرسپوليس را آباد كند كه مديريت فوتبال در فدراسيون بايد درست شود و از سوئي او تجربه درست كردن مديريت فوتبال را كي و كجا داشته است ؟ رويانيان مي گفت" ما از استيلي حتي اگر يك ساعت ديگر بركنار شود حمايت مي كنيم !! " نمي دانم شايد مشكل درك دارم كه چگونه مي توان از يك سر مربي حمايت كرد اما يك ساعت ديگر بركنارش كرد ؟ براستي نبايد رويانيان مي گفت ما از استيلي تا جائي كه توان داشته باشد حمايت مي كنيم ؟ اصولا كسي كه براي درست كردن مديريت فوتبال آمده است مي تواند از يك آدم شكست خورده و ناكام و بي دانش و بي روحيه حمايت كند ؟ اين مدير بحران چگونه از شخصي كه با ارتباط و دوستي سر مربي تيم پرسپوليس شده مي تواند دفاع كند ؟ و...

نمونه اتفاقات باشگاه پرسپوليس به ما نشان داد در روز تربيت بدني حرفها زود تبديل به خاطره ها شد افسوس  

سریال تکراری قرمزها

چهارمین باخت پرسپولیس آبستن حوادث جدیدی در سازمان سرخهای تهرانی شد اخباری که از درون باشگاه به بیرون درز می کند خبر از وضعیت نه چندان متعارف می دهد مدیریت نه چندان مطلع فوتبالی که با سهمیه کارت سوخت و 500000 تومانی به نتیجه نرسیده است دست به دامان علی پروین شده است و گفته می شود که علی پروین مدیر تیمهای فوتبال پرسپولیس شده است و رویانیان اعلام کرده زوج پروین و استیلی می توانند موفق شوند!!و گویا موتور کشک مدیریت فنی دو باره استارت می خورد این که یک عضو هییت مدیره درحد یک مدیر فنی نزول می کند برای فوتبال ما چندان عجیب نیست که جایگاه مدیر تعریف نشده است و افراد بدون هیچ تخصص و دانش مدیریتی براحتی می توانند به عضویت هییت مدیره در آیند و بعد به یک باره گرمگن بپوشند و در نقش مربی ایفای نقش کنند و این واقعه ای است که هیچگاه و هیچ کجا منطقی نبوده است می پرسیم پروین چه کاری می تواند بکند ؟ رابطه پروین و استیلی که یک ارتباط همکاری نیست که همه می دانند این رابطه بیتشر حکایت رئیس و مرئوس را دارد هنوز در ذهن خویش این حکایت پروین را یاد داریم که در استیل آذین و به همراه کریمی و مهدوی کیا می خواست معجزه کنند و یا قرار بود در کنار یونگ و کاظمی قرار گیرد و استیل آذین را لیگ برتری کند ؟ و یا در آن روزگاری که بعنوان مدیر فنی در کنار زوبل و ابراهیمی بود چه کاری کرد ؟ وقتی فاصله مدیریت تا مربیگری ما در یک شلوار باشد و شخصی می تواند شلوار ورزشی بپوشد و مدیر فنی شود و بعد دو باره کت و شلوار تنش کند و به عضویت هییت مدیره در آید باید هم جایگاه مدیریت تعریف نشده باشد می پرسیم به چه دلیل این همه معطلی وجود دارد استیلی 10 هفته است که فرصت داشته است بیش از نیمی از یک نیم فصل گذشته است اما او با کمال تعجب می گوید تا آخرین دقیقه با کمال قدرت در پرسپولیس کار می کند و کسی از او نمی پرسد با توجه به توانائی و دانش او این کمال قدرتش چه دردی از دردهای سرخها را درمان می کند ؟ و حالا رویانیان صحبت های تکراری می کند و جالب اینجا است که دیگر عضو هییت مدیره که در کمیته به اصطلاح فنی حضور داشته هم از انتخاب خود پشیمان است و شاهدیم محمد پنجعلی چقدر راحت از پاسخگوئی استیلی در مقابل کسب چنین نتایج گهر باری !! سخن می گوید نمی دانیم این همه اصرار بر ندانم کاری ها بهر چیست ؟ این چه اندیشه ای است که میلیونها ایرانی را معطل رفیق بازی ها و نوچه خواهی و بازی در آوردن جهت گرفتن تمامی حقوق از جیب مردم بکنند ؟ چرا پرسپولیس نمی تواند قاطعانه اشتباه خودش را جبران کند ؟ کاشانی بر سر این تیم بلائی آورد و حالا رویانیان می خواهد دوام این فاجعه را بنا بر چه ادله ای ادامه دهد ؟ آیا او نمی تواند چهره رنگ پریده و روحیه پایین آمده و ضعف های آشکار روانی استیلی را ببیند ؟ این تعویض های اشتباه استیلی و روحیه پایین بازیکنان و ترکیبهای غلط تیم را پروین می تواند جبران کند ؟ پروین چند سال از مربیگری دور شده است ؟ او در طی این مدت دوره مربیگری دیده است ؟ آیا او نمی داند که با سیستم علی اصغری که خود او یکی از پایه گزارانش است نمی توان موفق بود ؟ در کجای دنیا دیده ایم که این همه بر یک اشتباه اصرار داشته باشند ؟پرسپولیس باز هم می خواهد ببازد؟ این شوک مدیریتی که همه دیدیم بیشتر یک شوی مدیریتی بود و حالا باز هم حکایت تمامیت خواهی ها وجود دارد پروین معنای مدیریت را نمی داند و خبر ندارد مدیریت یعنی برنامه ریزی و هدف گزاری در اهداف کلان و یافتن منابع برای حصول به آنها و چون این را نمی داند کت و شلوار کنده می شود و شلوار گرمکن می پوشد و بر سر تیم این بلا می آید که شاهد آن هستیم ؟ چرا پرسپولیس از فرصت رهائی بوناچیچ از سپاهان بهره نمی گیرد این را می دانیم که بوناچیچ سخت گیر و بد اخلاق است اما او دانش دارد و دارای کاریزمائی است که اجازه نمی دهد برایش از بیرون ترکیب بچینند بوناچیچ مربی سرد و گرم چشیده بوده و از همه مهمتر مردی بین المللی است که در رقابتهای آسیائی هم می تواند به این تیم کمک کند بوناچیچ بر اساس لیاقتها تیم را می سازد او در سپاهان هم خوب عمل کرده است درد پرسپولیس گرمکن پوشیدن پروین نیست پروین بعنوان یک مدیر باید یک سر مربی با دانش به این تیم بیاورد و بوناچیچ بهترین است پروین باید به دنبال ترمیم تیم باشد تیمی که بد بسته شده است تیم پرسپولیس باید خود را بیابد و رویانیان نباید در خلسه نامها باشد پروین مرد روی نیمکت دیگر نیست او با شعار و الفاظ مخصوص و چشم غره رفتن نمی تواند تیم بسازد استیلی یک تمام شده است آیا این مسئله فهمیده می شود و یا این که باز سریال تمنای استیلی و توهم پروین و تسلی بی حاصل رویانیان ادامه دارد؟

و باز پروين

روزي كه هييت مديره جديد باشگاه پرسپوليس انتصاب شد! اعلام كردند بار ورزشي اين هييت مديره افزون تر از بار سياسي آن است و اگر افرادي چون رويانيان و فروزنده و نژاد فلاح در اين باشگاه  از جناح سياسي هستند  در عوض حضور پروين و پنجعلي مي تواند به مديريت در عرصه فني  كمك كنند تا تصميم هاي درستي بگيرند اما وقتي  نگاه به دو شخص فني اين باشگاه مي كرديم به طور حتم دلهره مي گرفتيم زيرا مي دانستيم كه پنجعلي مرد همواره زير سايه قرار گرفتن است همان طوري كه زير سايه كاشاني رفت و  در بلاي  به خدمت گرفتن استيلي  شريك بود و پروين را مردي مي دانستيم كه تماميت خواهي هايش تمامي ندارد ! همه به ياد م آورند از سال 60 كه پس از كودتا عليه زنده ياد مهراب شاهرخي توسط پروين و محمد دادكان و محمد مايلي كهن سكان رهبري تيم به پروين واگذار شد بجز در مقاطعي محدو د پروين چون يك ديكتاتور مقتدر عمل مي كرد خيلي از قديمي هاي پرسپوليس به ياد دارند كه او چگونه با لجبازي هاي خاص خود باعث مي شد كه تيم پرسپوليس دچار مشكلاتي شود كه نمونه آن سيستم چرخشي گذاشتن دروازه باني نا آماده با فيزيك بدني نامناسب چون وحيد قليچ به همراه بهروز سلطاني بود كه دروازه ملي پوش و بلند قامت و خون سردي بود بعدها او چگونه به سيل منتقدين خود كه به او ايراد مي گرفتند چگونه از باغميشه و سراج در مي گذرد و امثالي چون پايان رافت را در زمين حفظ مي كند لقب" هيچي ندان فوتبال" داد در بحراني كه او به همراه دوستانش بر سر تيم بگوويچ آوردند و سر انجام تيم را صاحب شدند همه ديدند او چگونه  اصرار داشت كه خودش و انصاريان و رهبري فرد و دامادش به همراه عروسك خيمه شب بازي چون زوبل مي توانند تيم را نجات دهند اما همه ديدند كه خود او پس از اين كه تيم را به بحران برد اعلام كرد براي هميشه از فوتبال مي رود كه البته ...

روزي كه پروين به پرسپوليس برگشت همه مي دانستند او به اين دليل از استيلي حمايت مي كند زيرا مي خواهد در كار فني تيم دخالت كند استيلي هم مردي چون پنجعلي بود كه داراي كاريزماي بالائي نيستند و گوش به فرمان سلطان مي نشينند و چنين بود كه شاهد بوديم باز حرفهاي دهه 60 پروين به گوش رسيد كه همه تيمها را مي بريم و...

پروين مي گفت كه تيم استيلي پس از دو تا برد روي غلطك مي افتد و حالا شاهديم كه اين تيم حتي به تيم رده هيجدهم جدول هم مي بازد پروين در روزهائي كه پرسپوليس بسيار بد بازي مي كرد و نتيجه مي گرفت تنها روي موج پيروزي قرار گرفت و پيش خودش نگفت اگر پرسپوليس در شيراز در برابر فجر پيروز شد تنها روي خلاقيت علي كريمي بود و يا اگر بازي در برابر صبا باطري را برد بخاطر دو اشتباه كودكانه دفاع صبا بود و تيم استيلي مي توانست در اين دو بازي هم به تساوي رسد اما گوشهاي پروين بسته بود و همراه پنجعلي فقط شعار دادند روزي كه استيلي دراردوي سيزده بدري كيش اعلام كرد تيم سرشار از كارهاي تاكتيكي است مي انديشيديم كه چگونه يك مرد با تجربه در فوتبال نمي تواند بفهمد بازي در برابر چند كارمند و كاسب  و تيمي به نام منتخب كيش نمي تواند معياري براي آمادگي تيم باشد ؟ اما گوشها بسته بود تا اين كه باخت در برابر تيم با انگيزه  و پر از قابليتهاي تاكتيكي بلاژويچ پيش آمد استيلي چون هميشه يك بهانه گير است او شخصي با  حقارت كامل است و اين حقير بودن تا آنجا پيش مي رود كه وقتي خبرنگار از او مي پرسد در مقابل عكس العمل اعتراض آميز تماشاگران چه جوابي داريد مي گويد " مردم هميشه به من لطف دارند و براي من  اين رفتار تازگي ندارد " استيلي در كنار اين توهين و بي توجهي آشكار به خواست عمومي  باز دست به بهانه هاي فرسوده مي زند و اعلام مي دارد كه 6 بازيكن غايب داشته است او مي گويد محمد را نداشته اما نمي گويد او در بازي با صبا و فجر هم محمد را نداشت و نصرتي را در آن پست گذاشت او مي گويد حميد علي عسگر و نوروزي را نداشته اما نمي گويد كاظميان و او لادي كه از آنها بهتر بوده اند او مي گويد سامان آقا زماني هم در تيم نبوده و گوئي شعور مردم را به هيچ مي انگارد كه همه مي دانند سامان آقا زماني بازيكني نيست كه غيبتش اهميتي داشته باشد او در ادامه مي گويد مازيار زارع را هم نداشته ولي نمي گويد چگونه در فصل نقل و انتقال به دنبال يك هافبك دفاعي خوب نرفته است و همه مي دانند حضور مجتبي شيري در پست هافبك دفاعي از آن تزهاي قديمي  تيمهاي پروين است كه يك مدافع چون نادر محمد خاني و يا پيرواني  را به خط هافبك مي آوردند و  استيلي به اين سوالها پاسخ نمي دهد كه  اگر  مازيار زارع را نداشتيد چرا 1-3-2-4 بازي كرديد و به سيستم 2-4-4 و يا 1-4-1-4 روي نياورديد و در آخر از غيبت كريمي مي گويد كه همه بارها به او گفته بودند تيم پرسپوليس بدون علي كريمي يعني هيچ اما خود اين آقا اين مسئله را نفي مي كرد  او در توجيه هاي  من در آوردي خود مي گويد مس كرمان تنها دفاع كرد اما نگفت چرا و كاظميان و او لادي را به زمين مي آورد و به قول خودش 3-4-3 بازي مي كند اما فقط توپهاي بلند روي دروازه مي فرستند او نمي گويد چرا اينقدر در تعويض ها شتابزده است ؟ او نمي گويد چرا تياگو را از دست مي دهد اما منصوري را نگاه مي دارد ؟ او نمي گويد چرا دو مدافع كناري درست ندارد ؟ او نمي گويد چرا پاسهاي تيم به عدد 5 هم نمي رسد ؟ او نمي گويد چرا تيم بعد از گل خورده اينقدر بي روحيه است ؟ او نمي گويد چرا تيم بلاژويچ اين گونه در بيشتر نبردهاي تك به تك پيروز بود و در حفظ توپ حرفه اي عمل مي كردو ضد حمله هاي خوبي داشت و او نمي گويد كوچك و تحميلي است  و...

آري امروز چشمها به پروين است كه همه مي دانند علاقه به  دست به سينه ها دارد  اما همه مي دانند دكان سلطان بازي و نوچه هاي سلطاني سالها است كه تخته است و بايد دير يا زود پرسپوليس دست به خانه تكاني زد و اگر مس كرمان سر مربي با كلاسي چون چيرو دارد چرا نبايد پرسپوليس صاحب سر مربي با كلاس  جهاني نباشد ؟ امروز پرسپوليس  بايد دو كار مهم انجام دهد و آن اخراج استيلي و به استخدام در آوردن يك سر مربي با كلاس و شايد بهترين گزينه و سريع ترين آن لوكا بوناچيچ باشد كه گويا از سپاهان جدا شده است و از سوئي پرسپوليس بايد مهدي كياني هافبك تراكتور سازي را به خدمت بگيرد اين تيم نياز به مدافع راست و چپ هم دارد و...

آيا آقايان در فكر خواهند بود ؟ به انتظار مي نشينيم

 

درد فوتبالفارسي

تنها 72 ساعت از بازي ايران و بحرين گذشته بود كه استقلال به مصاف تيم راه آهن رفت بازي كه به نظر مي آمد جلوه هاي زيادي داشته باشد مردم در اولين روز فوتبال خانگي پس از برد دلپذير در برابر بحرين آمده بودند تا باز هم غرور را تجربه كنند خصوصا آبي هاي تهراني كه هنوز درگير بحران برد در دربي هستند بحران برد دربي ؟آري در فوتبالفارسي ما همه چيز وارونه است و در هر كجاي دنيا پيروزي در يك بازي بزرگ مي تواند روند تيم را رو به صعود ببرد اما فوتبالفارسي اين بار هم نشان داد كه اين گونه نيست استقلال پس از پيروزي در برابر پرسپوليس بازي خوبي ارائه نمي كند بك برد بر اساس خلاقيت فردي مجتبي جباري در برابر سايپا و يك باخت در شهر انزلي و تساوي در برابر تيم دائي يعني راه آهن ماحصل اتفاقات پس از دربي است مظلومي ضعف در بازي در برابر سايپا را به گردن غرور برد در بازي دربي انداخت و شكست درانزلي هم يك بهانه تكراري يعني زمين باتلاقي  تختي انزلي را تكرار كرد  اما باخت نزديك به 76 دقيقه اي در برابر تيم علي دائي و تساوي در اين بازي به گردن چه كسي بود ؟ خيلي ساده است پرويز مظلومي براحتي مي تواند اين تساوي خانگي كه چون يك باخت است هم به گردن  بازي تيم ملي بياندازد  و بگويد چون 5 بازيكن اين تيم در تيم ملي فيكس بودند پس تيم خسته است همان طوري كه در كنفرانس پيش از بازي  اين بهانه را از مظلومي شنيديم اما به واقع همه درد استقلال بازي تيم ملي بود ؟پرويز مظلومي در تركيب اوليه خود از بازيكناني بهره گرفت كه خسته به قول او بودند خسرو حيدري و ميداوودي و آندو تيموريان و جباري و رحمتي 5 بازيكني بودند كه در روز سه شنبه هفته گذشته در تركيب اصلي تيم ملي بودند مي پرسيم آيا اين حركت منطقي بود ؟ همه مي دانستيم كه تيم علي دائي چندان تيم مهمي نيست يعني اگر دائي سر مربي اين تيم در فصل جديد نبود راه آهن همچنان در انزوا زندگي خود را ادامه مي داد پس چرا مظلومي به بازيكنان اصلي خود استراحت نداد مي پرسيم آيا نمي شد كه فرهاد به عقب بر مي گشت تا جاي جباري را بگيرد؟ فرهاد مجيدي دراين بازي نشان داد مي توانست بازي ساز و گلساز باشد و در سمت چپ به جاي ميداوودي از يوسفي بهره گرفته مي شد و آرش برهاني به نوك حمله مي رفت ؟آيا نمي شد در كنار مجيدي و يوسفي و شريفات هم حضور مي داشت تا آندو استراحت بيشتري كند ؟ چه اصراري بود كه خسرو حيدري در زمين باشد وقتي مي شد امير آبادي را در تركيب گذاشت ؟ مي بينيد مظلومي خيلي راحت تيم خود راخسته كرد و آنگاه دنبال بهانه مي گردد از سوي ديگر استقلال در بازي  هر وقت به بازي سرعت داد خطر ناك بود پس چرا مظلومي از ياران خسته بهره گرفت ؟استقلال در اين بازي عصبي بود زيرا كه سر مربي اش قبل از بازي باخته بود و اين نشان مي داد  چرامردم غرور را تجربه نكردند  سوال بعدي ما در مورد اين بازي مربوط به تماشاچيان  استقلال است اين همه فحاشي به خانواده دائي به چه علت است ؟ اين تماشاچي كه در روز سه شنبه همبستگي و ادب و متانت را حفظ مي كند و سعي مي كند نگذارد ناظرين كنفدراسيون فوتبال آسيا  بهانه اي براي بازي برگشت در منامه را بگيرند چگونه پس از 72 ساعت چنين مي شوند ؟ فرض كنيد كه دائي  تيمش را به ضد فوتبال تشويق كرده باشد كه سابقه دائي نشان مي دهد چنين نمي تواند باشد  آيا نوع بازي راه آهن غير قابل پيش بيني بود ؟ آيا تماشاچي نمي داند كه اگر تيمي مبادرت به وقت كشي مي كند مقصرش شخص داور است كه چنين اجازه اي مي دهد ؟ داور بازي كه به واقع در سطح اين بازي نبود بارها عنان بازي از دستش خارج شد و اجازه توقفهاي زياد بازي را داد اما اين دليل نبايد مي شد كه تماشاچي به خانواده دائي چنين الفاظي را بدهد اصولا چه اتفاقي مي افتد كه در فوتبالفارسي چنين تغييراتي در عرض 72 ساعت پيش مي آيد ؟و كلام آخر با علي دائي است  او را درك مي كنيم كه در فشار است او تيمش را دير بسته است و بازيكنان جواني دارد و باتجربه هايش چون كعبي و كاظمي در بدترين روزهاي خود هستند اما از دائي مي پرسيم اگر او در پرسپوليس همچنان سر مربيگري مي كرد و مثلا همين تيم راه آهن چنين نمايشي از تلف كردن وقت داشت باز نبايد شاهد همان علي دائي قديمي مي شد كه از زمين و زمان ايراد مي گرفت ؟ از دائي مي پرسيم چرا تيمش كه در ضد حمله تا اين اندازه مي توانست در تك موقعيت ها خوب عمل كند چنين ضعيف بود ؟ از دائي مي پرسيم دليل تعويش عليشاه چه بود ؟بازيكني چون عمه سوريه اي چه كار بردي داشت كه جاي او آمد ؟ از دائي مي پرسيم چرا كعبي حتي يك سانتر صحيح نداشت عباسفرد بدون سانتر صحيح چگونه مي توانست خطر ساز باشد ؟ از دائي مي پرسيم چرا بزرگان تيمش بي انگيزه هستند ؟و مي بينيم اولين بازي مهم پس از پيروزي در برابر بحرين به ما نشان داد فوتبال ما همچنان به روش گلخانه اي يعني داشتن يك تيم مي تواند به حيات خود ادامه دهد و با اين وضعيت كار براي كي روش در روزهاي آينده چقدر سخت و شايد به همين دليل است كه او چندان اهميتي به مربيان ليگ  نكرده و حتي در صدد بي اعتنائي به بازيكنان ليگ و جذب  ايراني تبارها  مقيم خارج است   

يك برد شيرين

 چقدر شيرين است بردن تيمي كه روزگاري خشم ما را به حد اعلا رساند بحرين همان تيمي بود كه چون مزدوران عمل كرد در هنگامه بازيهاي انتخابي 2002 وقتي آنها توانستند تيم پر اميد  ايران به رهبري بلاژويچ را در خانه خود ببرند و با پرچم اربابان سعودي خود در مقابل هم وطنان قديمي خودشان يعني ايرانيان شادماني كنند به ما نشان دادند كه فوتبال تا چه حد مي تواند مشمئز كننده باشد اين كه بحرين امروز در رتبه 105 دنيا و ما در رتبه 50 هستيم نمي تواند شيريني پيروزي ما را از بين ببرد و يا اين كه اگر ما در رتبه چهارم آسيا بوده و آنها يازدهمين جايگاه آسيائي را به خود اختصاص داده اند شهد فتح را تلخ نمي سازد اين كه بحرين در روزي به ميدان رفت  كه در خيابانهاي شهرهاي آنها حاكمان سعودي كه پرچم آنها را به رقص در مي آوردند سنگفرش ها را به رنگ پيراهن تيم ملي  آنها در مي آورند نمي تواند ما را از شادماني برد باز دارد زيرا فوتبال ما پيروزي بزرگي را بدست آورد پيروزي كه نشان از يافتن اعتماد به نفس به فوتبال ما به همت سر مربي خوش نامي  چون كي رش روي نيمكت است بچه هاي ما نزديك به 100 دقيقه بر روي دروازه بحرين اردو زدند و گوئي از گل زني سير  نمي شدند فريادهاي كي رش در كنار زمين نشان از اين داشت كه اين تيم زياده خواه است و اين بزرگترين دستاورد برد 6 تائي ما است با هم نگاهي به اتفاقات اين بازي مي كنيم

برتري ها

بايد مثبت انديش باشيم و از اين رو با نكات مثبت اين تحليل را آغاز مي كنيم

1/ تيم ما پس از مدتها سيستم 1-3-2-4 خود را تغيير داد و با سيستم شناور 1-4-1-4 بازي مي كرد اين  سيستم فضاي بيشتري از زمين را پوشش مي داد تعداد پاسها را افزايش مي داد در فاز حمله تيم ما را پر تعدادمي كرد و فاصله خطوط ما را كم مي نمود در اين سيستم شايد جواد نكونام ديگر آن فرمانده قديمي تيم ملي نباشد اما در يك خط جلوي او مرداني چون خلعتبري و جباري و تيموريان بت فاصله كمي كه نسبت به دروازه داشتند هم توانستند حركات تركيبي و در تشكيل  زوجها و مثلثها و لوزي هاي تركيبي موفق تري  باشند و هم اين كه شوت زني كنند مرداني چون جباري و تيموريان بارها در اين بازي شوت زدند و دو گل از تيموريان و جباري در خط مياني دو گل از خط دفاع يعني حسيني و عقيلي و دو گل از خط حمله انصاري فرد و غلام رضائي نشان داد در تيم ما چقدر فواصل  كم شده است

2/ تيم ما  در اين بازي هوشيار عمل مي كرد  و توپها را تا آخرين لحظه تعقيب مي نمود دو گل اول ما ماحصل ضربات ريباند بود يعني بچه هاي ما ياد گرفته اند تا توپ بيرون نرفته و يا در آغوش دروازه بان جا خوش نكرده مي تواند گل باشد استفاده از ضربات ريباند براي فوتبال تنبل در گل زني ايران مي تواند سر آغاز فصل جديدي باشد

3/ بچه هاي ما بخوبي از ضربات ايستگاهي بهره مي گيرند گل اول و گل سوم و گل پنجم ما از روي ضربات كرنر حاصل شد و اين گلها ناشي از زدن صحيح ضربات كرنر و جاي گيري  درست بازيكنان در هنگام زدن اين ضربه ها بود  و اين نشان از اين داشت  كه بچه ها قدر ضربه هاي ايستگاهي را بيشتر مي دانند

4/پاسهاي صحيح و سريع و جابه جائي نفرات و استفاده از قانون حركت هاي بدون توپ در تيم ملي ما جا افتاده است بچه هاي ما رگه هائي از بازيهاي  تركيبي تيمهاي لاتين و خصوصا اسپانيا و پرتغال را كه كي رش از آن مكتب  است را نشان دادند بچه ها تا آخرين دقايق اين حركات را ادامه دادند و جنب و جوش تا آخرين دقايق نشان از وضعيت صحيح بدني بچه ها داشت

5/ بچه ها در عرض كمتر از يك هفته 13 گل به دو تيم  عربي زدند و نشان دادند كه نه كي رش تنها يك سر مربي تدافعي است و نه اين كه ايران قصد دارد زود خسته از گلزني و موفقيت شود و بايد اين انگيزه و تلاش و حس برتري جوئي تا پايان مسابقات انتخابي جام جهاني و حتي در جام جام هاني در صورت صعود ادامه داشته باشد

6/ روي نيمكت تيم ملي اوضاع عالي است بازيكناني چون ميدواوودي و رضائي  و ماهيني به عنوان جانشين به اين بازي آمدند و نشان دادند كه معدن طلاي ايران همچنان پر از گوهر است

 

اما نكاتي كه تيم ملي بايد بيشتر روي آن كار كند

 

1/ تيم ملي ما همچنان از يك جناح كار مي كند و كمتر شاهد بوديم كه زوج سمت چپ تيم ملي ما داشته باشد خلعتبري در سمت چپ بسيار سعي كرد كه فعاليتهاي زيادي داشته باشد اما همه ديديدم كه زوج ماهيني و حيدري در نيمه دوم  و يا تيموريان و حيدري در نيمه اول بسيار فعال بودند به نظر مي رسد كه كي رش بايد فكر اساسي روي دفاع چپ تيم ملي بكند پولادي در اين بازي هم نشان داد مدافع چپي نمي تواند باشد شايد تيم ملي بايد به جستجو بنشيند همان طوري كه امروز شاهديم ماهيني را در سمت راست داريم شايد بايد از رمضاني دفاع چپ ملوان و يا حاج صفي و اشجاري و آل نعمه  ... در سمت چپ استفاده كرد تيم ما در سمت چپ مردي چون خلعتبري دارد و حالا كه سيستم پايه تيم ملي 1-4-1-4 است بايد تيم ملي فكري براي اين سمت بكند

2/زوجهاي تيم ملي هنوز تشكيل نشده اند و اين زوج ها بايد بيش از پيش جا بيافتند و در نيمه اول ديديم مرداني چون ميداوودي و قاضي و خلعتبري به هيچ عنوان با هم هماهنگ نبودند همان طوري كه جابه جائي خلعتبري به سمت راست و زوج او و حيدري نشان دادند براي اين كار ساخته نشده اند

3/ بحرين در يكي از محدود حمله هاي خود كه بر اثر يك ضربه ايستگاهي به دست آمده بود نزديك بود دروازه ما را باز كند عقيلي و حسيني هنوز در محوطه هيجده قدم سهل انگار هستند و بايد به ياد داشته باشيم كه مثلث طلائي عقيلي و حسيني و رحمتي ديگر چون فصول گذشته كه در يك باشگاه هستند هماهنگ نيستند و بايد بيشتر از كلام استفاده كنند

 

 و سوالها

1/ در اين بازي شاهد بوديم كه جباري يك فرمانده عالي است هر چند كه او در نيمه دوم افت كرد اما اگر او به اوج برسد و كريمي هم به تيم برگردد آيا مي توان يكي از اين دو را روي نيمكت برد ؟به نظر مي رسد مي توان از كريمي چون پرسپوليس در سمت راست بهره گرفت اگر اين گونه باشد بايد حيدري را به دفاع برگرداند و ماهيني روي نيمكت نشيند ؟ اگر كريمي و جباري مردان پشت تك مهاجم ما باشند اوضاع براي تك مهاجم خوب خواهد بود در اين صورت حيدري به سمت راست و خلعتبري به سمت چپ مي رود در اين صورت تيموريان كجا خواهد بود ؟ در اين بازي نكونام خيلي بي انگيزه و ايستا بازي كرد مشكل او چيست ؟ با توجه به اين سخنان اگر دژاگه هم به تيم ملي اضافه شود او كجا بازي مي كند ؟

2/بازيكن نوك حمله ما چه كسي است ؟ در اين دو بازي قاضي امتحان شد اما او يك بازيكن فيزيكي است آيا نبايد به فكر يك نوك حمله  ثابت باشيم ؟ آيا بهتر نيست كريم انصاري فرد را  بيشتر به كار گيريم ؟

بهر حال برد 6 به صفر را به فال نيك مي گيريم اما بايد هشيار باشم منامه در 20 آبان ميدان آرامي نخواهد بود و بچه ها بايد از حالا به فكر مرحله دوم نيز باشند تيم ملي ما بايد پر انگيزه به راه خود برود كي رش در يان بازي پر انگيزه نشان داد و اين يكي از بزرگترين دلخوشي هاي ما در اين بازي بود به اميد پيروزي هاي روز افزون ايران زمين

 

واي به سالي كه  بهارش اين است

روزگاري زنده ياد ناصر خان حجازي در مورد ليگ حرفه اي فوتبال ايران گفت "تنها تفاوت اين ليگ به اصطلاح حرفه اي  با ليگهاي  گذشته در اين است كه شماره پيراهنها لاتين شده اند" اما كسي  به حرفهاي او گوش نداد و اغلب به اصطلاح كارشناسان فدراسيون نشين او را متهم به سياه انديشي و تيره گوئي متهم كردند اما 11 سال گذشت و امروز شاهديم كه پس از اين همه سال باز هم مي خواهند با سهل انگاري و ارائه مدارك ساختگي به اصطلاح دو تيم استقلال و پرسپوليس را صاحب مالكيت خصوصي معرفي  و اين هييت مديره ها را مسئولين اولين تصميم گيري در اين دو باشگاه اعلام كنند و مي دانيم كه باز هم اين زير آبي رفتن ها و به اصطلاح ميان بر زدن حاصلي جز ناكامي بيشتر فوتبال ما نخواهند داشت و تا وقتي به واقع فوتبال ما مديريت و مالكيت خصوصي نداشته باشد باز هم مشكل خواهيم داشت اما آقايان همچنان در پي مدرك درست كردن مي باشند صحبت از مالكيت خصوصي شد درد ها به سراغ ما آمد ماليكت خصوصي ما چندين مرحله را گذرانده است روزگاري از نيمه دولتي و دولتي ها خواستيم ماليكت خصوصي بسازيم نطير بخشيدن باشگاه پرسپوليس به وزارت صنايع و معادن ويا طرحي كه قرار بود پرسپوليس را به شهرداري واگذار شود و يا امثال صبا باتري و كشاورز و سازمان گوشت ... را در فوتبالمان داشتيم كه ديديم به هيچ جا نرسيديم بعد از آن چند سرمايه گزار و يا به قول خودمان آبراموويچ وطني را پيدا كرديم كه مثلا در اهواز و تهران با استقلال اهواز و  استيل آذين تهران خصوصي سازي كنند كه هر كدام با كلي بدهي رفتند و  در اين بين بحث واگذاري امتياز تيمها به شهرستانها و در آمد زائي تيمها مطرح شد كه حاصلش نابودي تيمهاي قديمي چون پاس تهران شد بعد صحبت از ماليكت مردم و حضور در بورس شد كه راه آهن شهر ري  اولين نمونه آن است اما هنوز چند هفته از ليگ 11 با مديريت به اصطلاح خصوصي راه آهن  نگذشته كه در خبر ها آمده است قرار است اين تيم بعلت  بدهي ها و تعهدات مالي ممكن است 6 امتياز از دست بدهد و اين در حالي است كه از دست دادن اين 6 امتياز به منزله سقوط وحشتناك اين تيم خواهد بود مي پرسيم اين سال خصوصي سازي  كه بهارش از طريق  واگذاري سهام باشگاه راه آهن در بازار فرا بورس حاصل شده است  چگونه مي تواند خوش عاقبت باشد ؟ باشگاهي كه هنوز به نيم فصل مسابقات ليگ خود با عنوان خصوصي نرسيده تهديد به كسر امتياز مي شود چگونه مي تواند آينده اي  روشن را به فوتبال ما دهد ؟ روزي كه خبر رسيد قرار است كه باشگاه راه آهن اولين باشگاه خصوصي كشور شود اعلام كرديم هر اتفاقي براي اين باشگاه بيافتاد  مي تواند آينده خصوصي سازي در كشور را تهديد كند اما گوشي براي شنيدن اين حرفها وجود نداشت و حالا شاهديم باشگاه راه آهن كه فقط نام تجارتي خود را ( البته اگر بتوان با اين نام تجارت كرد ) را به 4 ميليارد فروخته دچار بحران مالي شده است مي پرسيم با همين روش مي خواهيد باشگاههاي استقلال و پرسپوليس را در بورس واگذار كنيد ؟ اين روند خصوصي سازي بايد اين گونه كوتاه مدت باشد ؟ سالها پيش  وقتي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس را  از ماليكت خصوصي كرديد اگر اجازه مي داديد اين گونه نمي شد و به  اسم به نفع مردم به ويرانه اي تبديل نمي گشت  شايد امروز اين گونه خصوصي سازي ما دردنامه  مي شد ؟آخر باشگاهي كه به سختي امتياز جمع مي كند وقتي به يك باره با 6 امتياز منفي رو به رو شود  مي تواند جان بگيرد ؟  افكار عمومي در قبال خصوصي سازي با اين اخبار چگونه  مي تواند اميدوار باشد ؟ باشگاههاي ما كه امروز به خاطر درد خصوصي نبودن حتي ممكن است كه در مسابقات برون مرزي هم نتوانند شركت كنند اين گونه مي توانند روزي جامه عافيت مديريت خصوصي مستحكم را بر تن كنند ؟ با اين واگذاري و حضور بدهي ها كدام مالكيت خصوصي مي تواند جذب فوتبال شود؟ چرا فوتبال خوش اقبال و پر درآمد كه ميليونرهاي روسي و آمريكائي و اماراتي  را به سمت خود مي كشاند و غولهايئ چون چلسي و منچستر سيتي و رم و آرسنال و ليورپول... را دو باره سرپا مي كنند اين گونه در فوتبال ما بي رمق است ؟ براستي مشكل اصلي خصوصي سازي يعني عدم تمايل براي اين كار كي حل مي شود ؟ 

دردانه كجاست؟

مدتها است از طفيلي ورزش ما سخن گفته ايم ورزشي كه اين همه شوق و عشق و پول در آن وجود دارد اما به علت سو مديريت تبديل به طفيلي ورزش شده است اشتباه نكنيد خيال نداريم چون برخي از به اصطلاح كارشناسان سخن از تعطيلي فوتبال و ساختن آن از قدم اول بزنيم هر چند كه مهدي دري سر دبير مشهور كيهان ورزشي آن هنگام كه كيهان ورزشي با استاد  بهمنش  ها و هنريك  تمرزها و مهدي  اسدالهي ها و منوچهر  لطيف ها بزرگ نشريه اي  بود روزگاري گفت كه بايد فوتبال را از سال صفر شروع كرد اما فوتبال هيچگاه از سال صفر شروع نشد تا به امروز رسيده است كه زير صفر است شايد روزگاري در فوتبال عشق بود و ميليونها انگيزه كه  معتقد بود كه فوتبال بايد رشد كند اما وقتي دردهاي ورزشهاي ديگر را مي بيني دلمان مي گيرد كه چرا بايد پول و سرمايه  اين ديار صرف مقوله اجتماعي شود كه اين همه درد  براي ملتش به ارمغان دارد؟ در چند روز گذشته بحث بزرگ ورزش ما در مورد توجه به سر مربيان تيمهائي است كه قرار است در المپيك لندن 2012 براي ما افتخار آفرين باشند در حالي كه فوتبال ما هنوز در اين انديشه است كه شايد فيفا در صورت حذف عراق به تيم ما شانس دو باره اي براي ادامه حضور در مسابقات انتخاب المپيك بدهد و همه مي دانند در صورتي كه اين شانس هم داشته باشيم با اين مديريت و اين برنامه ريزي و بدون سر مربي و اصولا تيم اميد داشتن باز هم اميد ما تبديل به نا اميدي خواهد شد,  در اخبار خوانديم كه در پرداخت حقوق سر مربي تيم ملي تكواندو كه بهترين سر مربي جهان تكواندو نيز مي باشد دچار مشكلات شده اند اين كه در فدراسيون تكواندو آن  گونه عملكردي وجود دارد كه چك كميته المپيك را به طور كامل به مهماندوست نمي دهند يك بحث است اما مبلغي كه قرار است به مهمان دوست و بنا و غلام محمدي و كوروش توكلي كه سر مربيان تيمهاي تكواندو و كشتي فرنگي و آزاد و وزنه برداري  هستند  در نوع خودش جالب است گفته مي شود كه قرار است هر كدام از اين مربيان تا روز مسابقات مبلغ 5 ميليون  تومان دستمزد بگيرند شايد در نگاه اول اين مبلغ زياد باشد يعني اگر قرار باشد از فروردين 90 تا تابستان 91 به اين مربيان اين پول پرداخت شود اين مربيان نزديك به 16 ماه  اين مبلغ را مي گيرند يعني كميته المپيك به آنها بايد نزديك به 80 ميليون تومان پرداخت خواهد كرد اگر مبلغ 2.5 ميليون تومان حقوق فدراسيون هم به آن اضافه كنيم اين مبلغ به 120 ميليون تومان خواهد رسيد در ديد اول اين مبلغ به نظر خوب مي رسد اما مي پرسيم اين مربيان چه تفاوتي با سر مربيان تيمهاي باشگاهي فوتبال ما دارند ؟ شخصي چون بنا در كشتي فرنگي چيزي چون فرگوسن و مورينيو و گوارديولا در فوتبال است همين مسئله در مورد مهماندوست و يا غلام محمدي نيزوجود دارند اما بدترين سر مربي فوتبال ما براي يك فصل  نزديك به همين زماني كه اين آقايان مشغول به كار هستند چيزي نزديك به حداقل 5 برابر و يابه قول سازمان ليگ  و سقف قراردادها نزديك به 2.5 برابر آن مي گيرد مي پرسيم آيا اين انصاف است ؟ شايد بگويند كه فوتبال تماشاچي دارد و توجه و رسانه را به دور خود مي كشد اما مي پرسيم همين فوتبال  در بازيهاي آسيائي گوآنجو چقدر خون به دلمان كرد و ما چقدر دل به واليبال و بسكتبال و كشتي فرنگي و آزاد ووزنه برداري و تكواندو و كاراته ووشو و احسان حدادي و... داديم ؟ مگر بچه هاي مظلوم ديگر رشته ها هميشه جور كش خون به دل كردن ها ما توسط فوتبال نبوده اند ؟ مي گوئيم اگر قرار است به بهترين سر مربي تكواندو جهان  اين گونه پولي داده شود  و او را خون به دل كنند و بعلت شيرين كاري جناب رئيس فدراسيون يك هفته اعصاب او را بر هم زنند پس چرا براي فوتبال خاصه خرجي آن هم نه در زير ساختها نظير استاديوم ساختن و تيم درست كردن بلكه براي استخدام اين مربيان و بازيكنان  خرج كنند ؟روزي را به ياد داريم كه چگونه محمد بنا با دلخوري از حقوقي كه به قطبي دادند تا او تيم را در 4/1 نهائي آسيا حذف كند سخن مي گفت از ياد نبرديم كه چگونه سخن از قرار دادها ميلياردي به علي دائي گفته مي شد كه سه ساله بود و آخر هم آن بلاها را بر سر تيم ملي ايران آورد ميزان قراردادهاي سر مربيان سال گذشته استيل آذين را به ياد داريد ؟ همين استيلي كه اينقدر خوشحال است كه تيم منتخب كارمندان  كيش را برده است چندين برابر امثال مهماندوست ها پول گرفته است  و مي دانيم باز المپيك مي آيد و بار ديگر فوتبال خانه نشين و ما همه چشم به تاتامي و سالن هاي كشتي ووزنه برداري هستيم كه براي ايران بزرگي آورند و بعد المپيك كه تمام شد  باز يادمان مي رود به دنبال دردانه هاي فوتبال باز هم خواهيم رفت افسوس

خسته نمي شوند!

فدراسيون فوتبال  همچنان حضور كمرنگ خود را ادامه مي دهد و گوئي مي خواهد اين قطار خسته و نالان را همچنان بي هيچ هدفي پيش ببرد مي گويند كه كفاشيان خواهد رفت واو خسته است  و شايد اين خستگي او را باور نكنيم زيرا معتقديم هر وجدان آگاه بايد خيلي پيش خسته از ناكاررائي و سومديريت مي شد و خستگي از اين همه شكست و حقارت و نابودي بايد خيلي وقت پيش اثرش را بر جناب كفاشيان مي گذاشت اما براي مرد لطيفه و لبخند و توجيه و صد البته تهديد شكايت به فيفا اين حرفها تاثير نداشته است زيرا او فرزندي از مديريت فوتبالفارسي  است كه مي گويد بي آن كه راه كاري دهد اعتراض مي كند بي آن كه كارنامه خود را مورد تفحض قرار دهد سخنهائي مي گويد بي پشتوانه و صد البته هميشه تسليم شكست و ناكامي است ولي باز حضور دارد و اين حضورش چه سخت براي فوتبال ما تمام مي شود نگاهي به برخي از اظهار نظرهاي مديران فوتبالفارسي مي اندازيم تا متوجه شويم چرا خستگي آنها را جدي نمي گيريم و باورمان نمي شود كه گر كفاشياني برود بوي بهبود جهان به مشام برسد

1/ مهدي تاج را همه مي شناسند او كسي است  كه مدتها براي پست علي كفاشيان دور خيز كرده است و بسيار دوست جاي او باشد و براي رسيدن به اين آرزويش مدتها است كه لحظه شماري مي كند ووقتي او سخن مي گويد سخنان رئيس آينده فوتبال را تصور مي كنيم و به همين دليل است كه نا اميد مي شويم  مهدي تاج بسيار راحت از حذف تيمهاي استقلال و پرسپوليس در ليگ قهرمانان آسيا مي گويد گوئي او و همكارانش چون ميز و صندلي هستند كه بايد بي حركت بنشينند تا فوتبال ما دو نماينده پر طرفدار خود را از دست دهند  از تاج مي پرسيم شما چه اقدامي براي عدم حذف اين دو تيم كرديد؟ اگر قرار است كه كر و لال باشيم چه فرقي مي كند كه شما يا كفاشياني باشند كه همه چيز فوتبال را به تاراج برد مي تواند باشد؟ تاج در بخش ديگري از سخنانش مي گويد باشگاههاي ما  در ليگ برتر بايد حداقل 180 ميليارد تومان در آمد كسب كنند اما باشگاهها تنها 25 ميليارد تومان در آمد زائي مي كند و ما يعني فدراسيون فوتبال هم  بيش از 35 تا 40 ميليارد نمي تواند در آمد كسب كند و اين يعني كل در آمد فدراسيون 70 ميليارد است مي پرسيم شما كه قادر به در آمد زائي نيستيد به چه دليل خواهان ادامه اين روند با رياست احتمالي شما در فدراسيون فوتبال بايد باشيم ؟

2/ عليرضا رحيمي مدير ديگر فوتبال ما است او هنوز درشوك حذف سپاهان است و خيلي راحت مقصرين را هيچ گناهي متوجه نمي كند اما با اين ترفند كه قطري ها در كنفدراسيون فوتبال آسيا نفوذ دارند مي خواهد فاجعه حذف سپاهان را به فراموشي سپرد از رحيمي مي پرسيم اگر شما مي دانستيد كه قطري ها نفوذ در كنفدراسيون فوتبال آسيا دارند پس چرا به آنها بهانه داديد؟ و از سوئي شما بعنوان يك مدير ورزشي كه سالها است در اين ديار مشغول به كار هستيد چرا هيچگاه به اين فكر نيافتاديد كه ايران را هم صاحب نفوذ در فوتبال آسيا كنيد ؟ آيا شما نمي دانيد يكي از دلايل سوگولي بودن قطر در اين است كه ميزبان جام جهاني 2022 و ميزباني جام ملتهاي آسيا 2011 و ميزبان بودن بازيهياي آسيائي 2006است و ما هنوز نمي توانيم يك دوره مسابقات معمولي بين المللي  هم در كشور انجام دهيم ؟

3/ حكايت كاظم اوليائي مدير عامل اسبق پاس همدان هم جالب است او مي گويد كه هييت مدير ه باشگاه استقلال  از بدترين عوامل انتخاب شده اند اين كه حرفهاي اوليائي درست يا غلط است بحث جدائي است اما از خود اين مدير عامل اسبق مي پرسيم شما كه با لابي كردن ها مخالف هستيد و معتقديم رئيس هييت مديره و اعضاي هييت مديره استقلال با مذاكرات و ارتباط ها انتخاب شده اند خود شما چگونه پاس را به همدان برديد ؟ براستي فوتبال همدان تا اين اندازه قدرت داشت ؟ حاصل مديريت شما در پاس اين نبود كه قهرمان اسبق فوتبال آسيا اكنون در ليگ يك بازي كند ؟

و اين حكايت ها همچنان باقي است ....

كدام آينده؟

مي گويند كه يكي از جوان ترين ملتهاي جهان هستيم و از سوئي بارها ديده ايم كه دامنه استعدادو توانائي جوانان ايراني   در عرصه تاريخ بارها به اثبات رسيده است جوان ايراني علي رغم كمبود امكانات و محدوديت هائي كه دارد توانسته است بزرگترين دستاوردهاي را داشته باشد و به طور حتم ورزش هم  نشانه هاي زيادي از اين شكوفائي جوان ايراني را ديده است امروز بسكتبال ما نماينده اي در NBAدارد واليبال ما قهرمان آسيا است در رشته  تكواندو نه تنها در بعد قهرماني كه در صدور مربي سر آمد هستيم جودو ووشو و كاراته ورزشهاي ملي ديگر كشورها بوده اند  اما ايران همواره يكي از قطبهاي بزرگ ورزش رزمي در قاره آسيا كه مهد اين ورزشها است بوده است  احسان حدادي پرتاب گر مي تواند ما را به كسب مدال المپيك اميدوار كند در عرصه وزنه برداري نامهاي بزرگي را در تاريخ داشته ايم دلاوريهاي كشتي آزاد را مي توان به ريشه دار بودن اين ورزش در كشورمان ربط داد اما در كشتي فرنگي كه ريشه هاي رومي ها و يوناني و آن سوي جيحون و ارس دارند باز اين بچه هاي ايران بودند كه دلاوري كردند در فوتبال هم نمايندگاني در ليگهاي آلمان و اسپانيا و اتريش و حتي در ليگ برتر  انگلستان و ليگ سري آ ايتاليا داشته ايم اما گويا تمامي اين افتخارات باعث نشده كه به جوان پر استعداد و پر شور و عاشق ايراني بها داده شود  در اخبار مي خوانيم كارلوس كي رش در راه برانكو قدم مي گذارد او كه در شيزو فرني  توطئه زندگي مي كند از محل استقرار خود كمتر خارج مي شود و به شهرستانها سفر نمي كند و كمتر مسابقات غير مهم را مي بيند  او نامي از بسياري از بازيكنان تيم اميد و جوانان باشگاهها و تيمهاي ملي ما نمي داند و به همين علت برانكو ايوانكوويچ ديگري شده و به دنبال دسته چندمي هاي از ما بهتران است در اخبار خوانديم كه كي رش به دنبال بازيكنان ايراني اصل در كشورهاي سوئيس و بلژيك و فرانسه و صد البته آلمان مي گردد قرار است اشكان دژاكه يكي از آنها باشد اما ديگران چه كساني هستند ؟آيا قرار است داستان امير شاپور زاده و فريدون زندي بار ديگر تكرار شود ؟ در سيل اين همه استعداد در داخل كشور نمي تواند ديگر علي كريمي و فرهاد مجيدي و كريم باقري و خداداد عزيزي و حسن روشن و آندرانيك اسكندريان و آندو تيموريان و ناصر حجازي و احمد عابد زاده و علي پروين و پرويز قليچ خاني ... پيدا كرد ؟ كي رش كه حاضر نيست در بازي در برابر مالديو دروازه بان ذخيره اي چون گردان را بهره گيرد چگونه مي خواهد با چند بازيكن درجه چندم نيمه اروپائي و ايراني همكاري كند ؟ شايد  گفته شود او در پرتغال بوده و بسياري از بازيكنان پرتغالي نظير دكو و په په  اصليتي برزيلي داشته اند اما كي رش مي تواند به مسئله فرهنگي توجه نكند ؟ اگر دكو در تيم ملي پرتغال بازي كرد و اصليت  برزيلي خود را فراموش كرد به اين علت بود كه فاصله فرهنگ پرتغالي با برزيلي چندان نبود و اين بازيكن با شرايط پرتغال آشنا بود همين مسئله در مورد په په هم صدق مي كرد و يا اگر خديرا و اوزيل و پودوسكي  مي توانند در تيم ملي آلمان بازي كنند به اين علت است كه اين بازيكنان تركيه تبار فصاي تيم ملي و كشور آلمان را تجربه كرده اند اما آيا بازيكن  كه در اروپا به دنيا آمده و بزرگ شده مي تواند در تيم ملي ما موفق باشد ؟ در فوتبال فراسنه هنوز رنگين پوستان در تيم ملي مشكل دارند چون فضا همچنان داراي مشكل پذيرش فرهنگي است همين مسئله با سيدورف و داويدز در هلند هم صدق مي كند  چرا راه دور برويم دليل افت بازيكني چون فريدون زندي چه بود ؟ علت مشخص است او نمي توانست جو ايران را هضم كند امير شاپور زاده حتي در استيل آذين هم ناموفق بود چون تفاوت فرهنگي را نمي توانست درك كند مثال ديگر دو گانه ايراني بودن را افشين قطبي نشان داد او با اين كه تا 13 سالگي در ايران بود اما هيچگاه نتوانست  فرهنگ ايراني را حتي با نمايش بازي كردن تقليد كند حالا كي رش به دنبال اروپائي ها است كه مي توانند دوگانگي براي فوتبال ما بياورند بعنوان مثال دژاگه  با دستهاي خالكوبي شده چگونه مي تواند رضايت امثال عليپور و عزيز محمدي را جلب كند و اگر دستور برسند كه آقايان منشور سكوت كنند اين كاپيتو لاسيون فوتبالي كه هر كاري براي خارجي هاي ايراني تبار آزاد و براي ايراني ها ممنوع مي باشد نمي تواند اتحاد تيمي را از بين ببرد ؟ از جناب كي رش مي پرسيم امروز تيم ملي جوانان ما ازسفر تداركاتي خود به ويتنام باز مي گردد شما چند نفر از آنها را مي شناسيد و اصولا بازي آنها را ديده ايد؟  اين درد فقط مال كي رش نيست و باشگاههاي ما هستند كه خود خط به تيم ملي مي دهند در همين تيم تراكتور سازي مهدي كياني كنار گذاشته مي شود و آرفي با كلي حرف و حديث به تيم ميايد كه ابراهيم توره ديگر شود اما حالا خبر رسيده است از يمن آري درست است از يمن قرار است بازيكني به تراكتور سازي آيد مي پرسيم در بين جوانان تبريز مرداني چون برادران خطيبي و باغميشه ديگر يافت نمي شوند كه از يمن قرار است بازيكن به اين شهر آيد؟ وقتي خود باشگاه هاي ما به دنبال بازيكن توگوئي و يمني و كويتي و عراقي مي روند و همه جوره ناز آنها را مي كشند بايد هم ببينيم كي رش پر از ترس و دو دلي و با شيزو فرني توطئه به دنبال مرغ همسايه رود كه غاز كه هيچ بلكه زاغ هم نيستند

 و با اين شرايط آيا مي توان گفت اين فوتبال آينده اي دارد ؟

رفتن به آسيا ما را چه باشد سود؟

ديروز از حكايت خوشخيالي هاي نايب رئيس فوتبال گفتيم كه مي ترسد تا 22 مهر ماه مدارك باشگاههاي ما به كنفدراسيون ارسال نشوند و ايران سهميه هاي خود را از دست بدهد سهميه هاي ايران در اين سالها چه توانسته اند كه بكنند ؟آيا سپاهان در طي اين سالها كه موفق به كسب سهميه ايران در ليگ قهرمانان آسيا شد توانست اندكي حرفه اي شود ؟ امروز شاهديم كه مدير عامل تازه به به اين باشگاه آمده استعفا مي دهد چون رئيس هييت مديره مدير قبلي را متهم مي كند كه از لابي و رابطه موفق شده اند همين سپاهان سالها حاضر در ليگ قهرمانان باشگاههاي آسيا بوده كه به راحتي فرصت حضور در جمع 4 تيم برتر آسيا را از دست مي دهد و همان آقايان از سرپرست گرفته و تا ديگر مسئولينش حتي براي آبروي خود حاضر نيستند از سمتهاي خود كنار روند زيرا بصيرت ندارند اما نام بصيرت را بر خود مي گذارند حالا فرض كنيد كه سهميه سپاهان امسال هم حفظ شود آيا اين تيم اوضاع بهتري با اين نحوه تفكر مديران و استراتژي خواهد داشت ؟ تيمي كه فيناليست مي شود اما آنقدر ساز ندگي ندارد كه خلا بازيكنانش را بپوشاند چگونه مي تواند بين المللي باشد ؟ تيمي كه مديريتش به خود رحم نمي كند  مي تواند ادامه كار دهد ؟ همين قصه در مورد ذوب آهن وجود دارد نزديك به 40 روز است كه مدير و قائم مقام و مسئولين مالي اين باشگاه در بازداشت هستند شايعات مي گويد كه سو استفاده مالي و خصوصا عدم روشنگري در مورد  موارد مصرف پاداش نايب قهرماني آسيا  باعث شده كه اين مديران باز داشت باشند مي پرسيم فايده آن نايب قهرماني چه بود ؟  فرض كنيد سهميه امسال ذوب آهن هم حفظ شود آيا در آينده اوضاع بهتر مي شود  ؟ تيمي كه از حضور چند ساله در آسيا به چنين وضعيتي مديرانش مي افتند مي تواند برنامه ريزي بلند و كوتاه مدت داشته باشد ؟ چرا نمايندگان اصفهاني فوتبال مادر آسيا كه بايد گفت بهترين باشگاههاي ما در سالهاي اخير بعلت دارا بودن از  پشتوانه مالي صنايع ملي ايران بودند به چنين روزي رسيدند؟ امروز براحتي مي بينيم همه موفقيت ها فوتبال سپاهان با سو مديريت و نداشتن برنامه ريزي و قطع كمكهاي بي حساب و كتاب مالي چون حباب مي نمايند براستي اگر اين دو باشگاه به آسيا نروند چه مي شود؟ ديگر نماينده فوتبال ما در آسيا تيم استقلال است اين روزها مي شنويم كه اين تيم هم بزودي چون سپاهان و ذوب آهن بدون مدير عامل مي شود وزارت ورزش كه به تازگي علي فتح الله زاده را بعنوان مديرعامل انتخاب كرده است حالا نجواي " مي روم " و " مي روم " او را در ازاي گفته هاي " ندارم " و " ندارم " هايش مي شنود فتح الله زاده كه حكايت بي پولي را مي زند همان مديري است كه آكادمي فوتبالش كه بايد بازيكن بسازد با اختلاس مواجه است سو استفاده هاي مالي در آكادمي فوتبال استقلال با سكوت اين مديرعامل رو به رو  است مديري كه ادعاي كهكشاني ساختن داردحالا مي بيند آكادمي استقلال  در تهران و لندن !تنها دسته گل براي او به ارمغان آورده و او هم مشغول رفتن در ميان كلي شايعه است  و استقلال هم با بحران رو به رو مي شود و نشان مي دهد حضور در رويدادهاي بين المللي نتوانست اين تيم را هم منفعتي رساند  قصه هاي باشگاه پرسپوليس هم آفتاب دليل آفتاب است مدير عامل باشگاه پرسپوليس فعلا مشغول پاداش دادن و استعفا دادن از پستهاي مختلفي است كه داشته است مدير عاملي كه تا چندي پيش استقلالي بوده است و حالا عاشق سينه چاك پرسپوليس شده است مدير عاملي كه سابقه اش فوتبال گل كوچك بازي كردن است و در پرسپوليس هم هييت مديره اي چون هييت مديره سپاهان و ذوب آهن و استقلال دارد كه حرف زياد ولي دانش و ادراك مديريتي چون ديدن ماه در وسط يك روز تابستاني است   ديروز عزيز محمدي  خبر از بحران داد و گفت ممكن است سهميه هاي فوتبال ايران حذف شود اما مي گوئيم بر فرض هم كه اين اتفاق نيافتد در فوتبالي كه اين سالها با اين  مديريت و تزريق پولهاي بي حساب و كتاب  شاهد اين چنين نخبه !!باشگاههائي هستيم اصولا رفتن به آسيا چه دردي را دوا مي كند ؟ آيا مي خواهيم باز به ُآسيا برويم تا آقاياني چون اعضاي فعلي هييت مديره باشگاه استقلال باشند و باز ليست بازيكنان را نفرستند و ككشان هم نگزد؟ و يا آقاياني چون مديران باشگاه ذوب آهن باشند كه به يك باره بعلت مسائل مالي در بازداشت باشند ؟ و يا چون باشگاه سپاهان رئيس هيت مديره اي باشد كه فقط خودش را سالم و هييت مديره سابق را به فساد متهم مي كند ؟ و يا چون هييت مديره باشگاه پرسپوليس باشد كه محمد پنجعلي باشد كه امثال استيلي را به  اين تيم تحميل كند و يا پروين كه تمام علمش از مديريت  اين باشد كه از مدير عامل تعريف كند و خودش هم در مورد وضعيت بدني بازيكنان نظر دهد و يا رويانيان كه به زور پاداش و استعفا مدير عاملي خود را ادامه مي دهد براستي چرا بايد با اين وضعيت مديريت باشگاهي به آسيا برويم

فوتبال ايران در وضعيت  فراتر از بحران است

فوتبال ما  روي به سوي بحران دارد اين اظهار نظر صريح نايب رئيس دوم فدراسيون فوتبال و رئيس سازمان ليگ و البته يكي از بزرگترين حاميان منشور اخلاقي است از عزيز الله محمدي سخن مي گوئيم كه در اين روزها اظهار نظرهاي مختلفي در مورد فوتبال كرده است از مقر كنفدراسيون فوتبال آسيا خبر مي رسد كه اعضاي جديد هييت مديره دو باشگاه استقلال و پرسپوليس مورد تائيد كنفدراسيون فوتبال آسيا قرار نگرفته اند و به نظر مي رسد كنفدراسيون فوتبال آسيا نگاه خوش بيني به اين نوع نحوه انتخاب نداشته است و همچنان به دنبال متولي غير دولتي براي دو باشگاه بوده است و معتقد است اين دو باشگاه! بايد بعنوان شركت ثبت شده و بعد هييت مديره داشته باشند اما براي ثبت شركت روند بر اين است كه اساسنامه اي وجود داشته باشد و دارائي ها و حدود وظايف مشخص باشند اما استقلال و پرسپوليس كه چنين روندي را نمي توانند طي بكنند از نظر كنفدراسيون فوتبال آسيا اسامي نقش هييت مديره را نمي توانند داشته باشند و اين باشگاهها هستند كه بايد روند منطقي ثبت يك شخصيت حقوقي را پيدا كنند و خود اين مسئله براحتي مي تواند نشان دهد كه در فوتبال ما تا به چه حد خوش بيني هاي كودكانه حاكم است كه مي انديشد چند اسم مي تواند هييت مديره بسازند همان هييت مديره هائي كه سالها بوده اند و هيچ كاري هم نكرده اند اما حالا قضيه فرق مي كند دو باشگاه استقلال و پرسپوليس و سپاهان و ذوب آهن بايد تا حدود 10 روز همه مدارك خود را بفرستند و شركت شدن دو باشگاه استقلال و پرسپوليس در اين فاصله مي تواند كاري فرار تر از يك معجزه باشد و چنين است كه عزيز الله محمدي بحران را براي فوتبال ايران پيش بيني مي كند اما شايد عزيز محمدي نداند كه قضيه بحران در فوتبال ما تنها به استقلال و پرسپوليس ربط ندارد بلكه اين طرز تفكر ساده انگارانه فوتبال ما است كه اين ورزش را رو به قهقرا مي برد از جانب خود ايشان خبر رسيده است كه تيم ملي اميد عراق به اين دليل كه از بازيكن صغر سني استفاده كرده از ادامه رقابتها انتخابي المپيك حذف و جاي اين تيم انتخاب شده بايد تيم ملي ايران بازيها را ادامه دهد اين اتفاق كه ايران به جاي عراق بازيها را ادامه دهد و اولين بازي تيم ملي عراق با ازبكستان تكرار و با ايران صورت گيرد يك حكايت بعيد مي نمايد اما حتي اگر آن را بديهي بدانيم از جناب عزيز محمدي و ساير همكاران ايشان در فدراسيون فوتبال مي پرسيم با كدام تيم ملي اميد مي خواهيم دنباله بازيهاي عراق را انجام دهيم ؟تيم ملي اميد ايران ماهها است كه منحل شده است  و سر مربيان اين تيم به خانه فرستاده شده اند و همه مي دانند كه قابليت اين سر مربيان آنقدر بالا بوده!! كه در هيچ تيمي مشغول به كار نيستند بازيكنان اين تيم هم مدتها است در كنار هم بازي نكرده اند و شايد كريم انصاري فرد و احسان حاج صفي وآرش افشين و مسلمان  ... را مشاهده كنيم كه همچنان  بازيكنان مطرح در فوتبال ما هستند اما تيمي كه  نه تمرين و نه بازي تداركاتي و نه سر مربي داشته بر فرض اين كه عراق هم حذف شود چگونه مي تواند دنباله بازيها را ادامه دهد؟ از جناب عزيز محمدي مي پرسيم چرا فدراسيون فوتبال ايران از فرداي بازي عراق با ايران به دنبال اين كار نبود ؟ چرا تيم منحل شد ؟ چرا تيم را حفظ نكرديم  تا اين كه در صورت حذف عراق بتواند خود را با شرايط آماده كند در همين تيم ملي دستپخت جناب كي رش چند بازيكن تيم ملي اميد حضور دارد ؟  ما در بازي با مالديو هم نخواستيم حقيقي را در درون دروازه بگذاريم و يا كريمي و مجيدي و حتي كاظميان هم دعوت كرديم اما خبري از آرش افشين نيست براستي آن بارقه هاي اميدي كه آرش افشين و كريم انصاري فرد در بازيهاي جام ملتهيا آسيا 2011 تاباندند امروز كور سوئي مي بينيم؟ از احسان حاج صفي كاپيتان تيم ملي اميد چه خبري داريم ؟ او در تراكتور سازي است اما جايگاهش در تيم ملي بزرگسالان را به پولادي داده كه او هم در يكي از غير تخصصي ترين پستهاي طول دوران حياتش به ميدان مي رود  از جناب عزيز محمدي مي پرسيم با اين تيم مي خواهيم بازيها را ادامه دهيم ؟ سر مربي تيم ملي اميد چه كسي خواهد بود ؟آيا يك بي كار جديد را به تيم ملي اميد اضافه مي كنيم ؟ اينها  نمونه هائي از طرز تفكر فوتبال ما است كه مي پندارند  با تعدادي چند شغله مي تواند هييت مديره براي جايي ساخت كه نام باشگاه بر ود نهاده و هم مدير عامل استقلال و هم پرسپوليس مدعي هستند كه با چك شخصي خود تيم را اداره مي كنند آنگاه مي خواهند كنفدراسيون فوتبال آسيا اين دو تيم را باشگاهي با منافع شخصي بشمارد از حكايتهاي بي شمار هستند وقتي رئيس هييت مديره جديد سپاهان قهرماني دو گانه زمان غير حضورش در اين تيم را ناجوانمردانه مي داند آيا مي توان به اين فوتبال اميد داشت؟ وقتي مدير عامل اسبق استقلال سازمان زير مجموعه عزيز  محمدي يعني ستاد منشور اخلاقي را متهم به جابه جائي بازيكن مي كند نبايد گفت اين فوتبال وضعيت فراتر از بحراني را دارد؟وقتي مدير عامل باشگاه تراكتور سازي كميته انضباطي فدراسيون را با اعلان اين كه روابطش يك طرفه است متهم به فرمايشي مي كند مي توان به اين فوتبال لفظ زنده بودن داد ؟ و..

آري آقاي عزيز محمدي فوتبال ايران در بحران است اما بحران حذف نمايندگان فوتبال ما بعلت نداشتن سازمان و چارت سازماني و هييت مديره تنها يك بخشي از تصور اين بحران است  وقتي تيم ملي اميد آن گونه قافيه را باخته است وقتي سپاهان آن گونه حذف مي شود و قتي نفراتي  در هييت مديره استقلال مي آيند كه قبلا كارنامه خود را با حذف استقلال پيش از انجام بازيها نشان داده اند وقتي پرسپوليس عضو هييت مديره اي چون پروين دارد كه از وضعيت بدني تيم ايراد مي گيرد و نمي داند كار عضو هييت مديره اينها نيست و تازه مي خواهد با كارت سوخت تيم اداره شود و... بايد هم گفت فوتبال ايران در بحراني است كه مديرانش براي آن ساخته و حالا كاسه واي مصيبتا مي زنند افسوس

خاصه پروري چرا؟

به جدول ليگ مي نگريم تيم  تراكتور سازي روزهاي آفتابي خود را مي گذارند و شايد هم  صدر نشيني اين تيم بزرگ آنقدر شيرين براي مردم ديار آذربايجان باشد كه  غم خشك شدن درياچه اروميه در سايه اين صدر نشيني اندكي كاهش يابد!! تراكتور سازي جانشين سپاهان دو سال گذشته شده است سپاهاني كه اين روزها غمگين از باخت در بيرون زمين چمن است امروز تراكتور سازي پر ستاره و سپاهان بسياري از بازيكنان خود را از دست داده است و ديگر كمتر كسي است كه اين تيم را مدعي شماره يك قهرماني بداند  در سپاهان امروز ديگر رحمتي و حيدري و ابراهيم توره و عقيلي ... نيستند كه اين تيم را پر اميد كنند ديگر نماينده اين شهر يعني ذوب آهن هم خيلي راحت حضور در جمع چهار تيم برتر آسيا را از دست داد ذوب آهن هم درد از دست دادن مهره هايش را اين روزها بخوبي حس مي كند و خيلي ها مي پرسند كه اگر خلعتبري و راخفائي  در ذوب آهن بودند باز هم اين تيم اين همه مشكل در زدن گل داشت از سوي ديگر شاهد اتفاق ديگري در اين روزهاي فوتبال بوديم تيم كهكشاني تبار استقلال در انزلي با 4 گل مغلوب شد 4 گلي كه مي توانست حتي به 6 هم برسد و شايد بار ديگر خاطره 6 تائي را براي آبي هاي تهراني تداعي كند حريف تيم استقلال در اين بازي ملواني بود كه سه مهره بزرگ فيناليست فصل پيش را ندارد در قلب دفاع اين تيم هادي تاميني وجود ندارد تاميني براي غم نان راهي ديار نصف جهان شد و امروز ذخيره نشين بنگر و حسيني است و اولادي هم به پرسپوليس رفت و پس از دو بازي بسيار بد حالا  تازه از قيد مصدوميت خارج شده است و كاپيتان سابق اين تيم يعني نوري هم بعلت شرايط مالي بد  ملوان راهي  امارات شد اما با اين همه ملوان توانست مقتدرانه تيم استقلال را مغلوب كند استقلالي كه شايد بخواهد غيبت مجيدي و شرايط آب و هوائي بد را بهانه كند اما استقلال بازي برده را باخت و بعد تساوي كرد و سپس مجددا باخت پس نمي تواند زياد به دنبال بهانه هاي واهي بشود حقيقتا نگاهي به همه اين تيمها مي  افكنيم و سال بزرگ فوتبالمان به ذهن مي رسد فوتبال ما چگونه فوتبال دولتي است ؟ اين سوال بايد كمي عجيب باشد سالها است كه مي گوئيم فوتبال ما بايد خصوصي شود اما اين اتفاق نمي افتد حضور مديران دو لتي و اغلب بيگانه با فوتبال عرصه را بر فوتبال تنگ كرده اند اما در همين فوتبال دولتي هم تناقض هاي زيادي مي بينيم و مي پرسيم فرق تيمهائي چون سپاهان و ذوب آهن و ملوان با تراكتور سازي و استقلال چيست كه آنها مهره هاي خود را از دست مي دهند و اينها صاحب مهره هاي جديد شده و كهكشاني نام گرفته و به صدر جدول مي روند  بخاطر داريم امير فلعه نوعي به صراحت اعلام مي كند كه سقف قرار داد را تامين نكرده است و مدير عامل باشگاه تراكتور سازي هم بر اين موضوع صحه مي گذارد وليد علي قرار داد 450 هزار دلاري مي بندد دو بازي مي كند ومي رود اما مثلا در همين تيم ملوان سه مهره بزرگ از تيم مي روند ؟ چرا استقلال مي تواند كهكشاني شود و به مكان دوم رود اما ملوان كه اين تيم هم از بودجه هاي دولتي تامين مي شود مهره هاي خود را از دست مي دهد ؟چرا تراكتور سازي اين گونه تقويت مي شود اما نمايندگان ايران در  رابتهاي ليگ قهرمانان باشگاههاي آسيا بعلت سقف قرار داد مهره هاي بزرگي را از دست مي دهند اشتباه نكنيد از تقويت تراكتور سازي و استقلال  خوشحاليم اما مي گوئيم چرا اين تقويت براي ديگر تيمهاي دولتي صورت نمي گيرد ؟ آيا در فوتبال دولتي ما هم تقسيم بندي وجود دارد ؟ بسياري از طرفداران پرسپوليس هم شاكي بودند كه چگونه است كه تيم هاي استقلال و تراكتور سازي براحتي توانستند بازيكن هاي مورد نظر خود را بگيرند اما اين اتفاق براي آنها نيافتد در مسابقه فوتبال دولتي آيا بايد به تئوري فوتبال  دولتي معمولي و دولتي خاص اشاره داشت ؟فرض كنيد كه تيم ملوان با اين بازيكناني كه استقلال را با 4 گل مي برد و در تهران پرسپوليس را تا آستانه شكست پيش مي برد مي توانست بازيكناني چون اولادي و تاميني و نوري را حفظ كند آيا  با تصور اين نظريه باز هم مي توانستيم ملوان را در رتبه 10 ببينيم ؟آيا اگر سپاهان و ذوب آهن چون تراكتور سازي حمايت مي شدند باز هم فوتبال ما در غم  حذف آنهادر آسيا  بود ؟  اگر سپاهان مي توانست دروازه بان بزرگي جذب كند باز هم رحمان رحمتي دو اخطاره در درون دروازه بود ؟سالها است كه فوتبال خصوصي از ميان مي رود و ديگر شاهد حضور تيمهاي استقلال اهواز و استيل آذين نيستيم اما در همين فوتبال دولتي چرا اين همه تبعيض وجود دارد ؟ نگاهي ديگر به مقوله تبعيض مي افكنيم تيمهاي ملي ما در سالهاي اخير همواره درد دفاع چپ داشته اند اما هيچگاه اين درد دوا نمي شود زيرا بازيكنان از تيمهاي خاص دولتي به تيم ملي مي روند بعنوان مثال تيمهاي ملي ما در سالهاي اخير جاج صفي  از سپاهان   را در اين پست به كار برده است و اخيرا پولادي كه او بازيكن استقلال و تراكتور سازي  و مس كه هر سه از تيمهاي متمول بوده اند در تيم ملي در پست دفاع چپ بازي مي كند در حاليكه او اصولا يك هافبك مياني است از تيم پرسپوليس بازيكن ذخيره اي چون كاظميان دعوت مي شود بازيكني كه نه اخلاق تيمي دارد و نه چندان آماده حداقل از بعد از بازي با نفت آبادان بوده است اما در همين تيم ملوان بازيكني به نام رمضاني است كه سالها است در نقش دفاع چپ بسيار عالي بازي مي كند به تيم ملي نمي رود  رمضاني هم سريع است و هم پرنفس و در طي سالهائي كه نگارنده او را مي بيند هيچگاه افت نكرده است مي پرسيم به چه دليل رمضاني هيچگاه به تيم ملي دعوت نمي شود ؟آيا اگر او در سپاهان و يا تراكتور سازي و يا استقلال و پرسپوليس بود باز هم مهجور بود ؟ براستي در  اين فوتبال دولتي با  منبع بودجه يكسان كه دولت مي باشد چگونه برخي تيمها مي توانند پول و امكانات و حتي ليست تيم ملي را داشته باشند و برخي ديگر چون ملوان و نفت آبادان و ابومسلم خراسان ... اين گونه مظلوم باشند؟ براستي اگر قرار بود كهكشاني ها تشكيل شوند آيا بهتر نبود سپاهان و ذوب آهن حفظ مي شدند  و يا فيناليست جام حذفي سال گذشته بجاي داماش همسايه اش مورد مهر قرار مي گرفت ؟اين فوتبال ما چه اصول منطقي دارد ؟اگر فوتبال دولتي است پس خاصه پروري بهر چيست؟

چرا مدير سياسي؟

 

قصه هاي پر جنجال ليگ برتر فوتبال ما در بيشتر موارد حول و حوش تيمهاي سرخ و آبي پايتخت چرخيده و معمولا زمان هاي پر سرو صداي آن چند هفته پس از آغاز ليگ و به سراشيبي افتادن يكي از اين دو تيم بوده است اما حكايت جنجالهاي از نوع سرخابي ليگ يازدهم چند هفته اي پيش از آغاز ليگ  در اردوگاه پرسپوليس آغاز شد درست در پاياني ترين نقطه فوتبال باشگاهي فصل گذشته يعني پس از سوت پايان بازي برگشت ديدار فينال جام حذفي كشور كه به قهرماني تيم پرسپوليس يا نام رسمي آن پيروزي ختم شد دو طرف جنجالهاي چندين هفته پرسپوليس در ليگ دهم يعني حبيب كاشاني و علي دائي خبر از پايان ماموريت خود داده بودند شايد اگر گفته هاي علي دائي را به نازهاي معمول سر مربي قهرمان براي تمديد قرار داد ربط  مي توانستيم دهيم اما استعفاي كاشاني كه ملقب به سرپرست موقت باشگاه پرسپوليس بود كمي غير عادي به نظر مي رسد حبيب كاشاني در آخرين روزهاي حيات سازمان تربيت بدني از سمت خود استعفا داد اما آخرين رئيس سازمان ورزش كشور پيش از تبديل آن به يك وزارتخانه با رد اين استعفا به حبيب كاشاني دستور بازگشت داد و اين اتفاق در حالي مي افتاد كه قرار بود در آينده نزديك مجلس شوراي اسلامي به انتخاب اولين وزير ورزش توسط دولت دهم يعني دكتر حميد سجادي جلسه بررسي و تاييد و يا عدم راي اعتماد اقدام كند حميد سجادي مردي بود كه بسياري او را مردي نزديك به علي دائي مي دانستند و به همين دليل به نظر مي آمد كه با انتخاب حميد سجادي بازگشت كاشاني به  باشگاه پرسپوليس موقتي تر شده و هييت مديره ها  دو باشگاه استقلال و پرسپوليس از سوي وزير جديد ورزش تعيين شود اما مجلس شوراي اسلامي  با شگفتي بسيار به حميد سجادي كه سابقه قهرماني آسيا و تحصيل كرده رشته تربيت بدني بود راي اعتماد نداد و چند هفته بعد دكتر محمد عباسي كه عمدتا از او بعنوان يك فرد غير ورزشي ياد مي شود وزير ورزش و جوانان شد انتخاب دكتر عباسي با واكنشهاي متفاوتي رو به رو بود عده اي معتقد بودند كه اين انتخاب مي تواند درست باشد زيرا وزارتخانه براي امر ورزش به تنهائي تشكيل نمي شود بلكه بايد به امور جوانان هم نظارت داشته باشد و اصولا در بسياري از نقاط دنيا افرادي در امر ورزش مديريت مي كند الزاما سابقه پر بار ورزشي نداشته اند و از سوي ديگر مخالفين اين تصميم معتقد بودند عدم اشراف به امر حوزه تربيت بدني مي تواند خلا بزرگي در جهت يافتن راه كارهائي براي ارتقا وضعيت جوانان در كشور باشد زيرا جوانان وورزش اجزاي لاينفكي از همديگر هستند اما سابقه سازمان تربيت بدني در كشور ما نشان داده است كه مردان راس هرم اين مقوله اجتماعي يعني ورزش عمدتا از مردان سياسي بوده و براي  بررسي عملكرد اولين وزير ورزش بايد به قابليتهاي مديريتي او بيش از دانش ورزش اش توجه كرد روزهاي اول حضور وزير ورزش  در حوزه ماموريتش با چالش هاي ريز و درشتي همراه بود كه نشان از روزهاي سختي مي داد كه يك مدير غير ورزشي  فعال در حوزه ورزش بايد با آن مواجه شود كه  دخالت مستقيم و دستور صريح وزير در مورد لغو محروميت تماشاگران باشگاه تراكتور سازي و عدم اطلاع وزير از حذف تيم ملي فوتبال بانوان جمهوري اسلامي ايران  در راه رقابتهاي انتخابي المپيك از جمله اين چالش ها بود اما شايد بايد گفت بزرگترين بحران اين روزهاي وزير ورزش و جوانان ايران مربوط به انتخاب هئيت مديره دو باشگاه استقلال و پرسپولس است حكايت از آنجا آغاز مي شد كه كنفدراسيون فوتبال آسيا  با دستور اكيد خود به فدراسيون فوتبال اعلام كرده بود كه تمامي باشگاههاي ايراني حاضر در رقابتهاي ليگ قهرمانان باشگاههاي آسيا بايد اسامي هييت مديره خود را به آنها اعلام كنند البته بايد گفت كه كنفدراسيون فوتبل آسيا چندين بار اين  مسئله را به فدراسيون فوتبال اعلام كرده و طي آخرين ضرب اجل خود فرصتي ديگر به دو باشگاه استقلال و پرسپوليس نداده بود و از اين رو وزير ورزش و جوانان بايد خيلي سريع اين اسامي را اعلام كرده و دو باشگاه را  از شرايط عجيب و غير استانداردي كه با آن رو به رو بوده و توسط  سرپرست موقت اداره مي شدند نجات مي داد از سوي ديگر بحران  مديريت در باشگاه پرسپوليس  كه پيش از آغاز فصل شروع شده و با آغاز ليگ و كسب نتايج بسيار ضعيف شدت گرفته و پس از باخت سرخهاي تهراني در شهرآورد هفتاد و يكم به اوج خود رسيده بود شرايط را براي اتخاذ يك تصميم بسيار سريع از سوي وزير ورزش و جوانان مهيا كرده بود سر انجام پس از چند وقفه چند ساعته  اسامي هييت مديره هاي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس اعلام شد اسامي كه بيش از پيش تعجب بسياري از محافل را برانگيخت از مجلس شوراي اسلامي و كميته تربيت بدني  اعتراش هاي مستقيمي نسبت به اين تصميم شده بود كه مهمترين آنها نقض قانون در انتخاب برخي از چهره هاي سياهه هاي اسامي دو باشگاه بود در بين اسامي افرادي حضور داشتند كه داراي پستهاي دولتي ديگر بوده و بنا بر قانون دو شغله ها نمي توانستند صاحب دو پست دولتي باشند كه البته اين اشكال براي اولين بارمطرح نمي شد و به ياد داريم پيش از اين گفته مي شد چون عضويت در هييت مديره هاي دو باشگاه بدون دريافت دستمزدي است پس اين حضور در هييت مديره شغل محسوب نمي شود اما در همين نكته حرف و سوال بسيار است كه چگونه از كساني كه عايدي از انجام وظيفه خود ندارند مي توان پاسخگوئي را طلبيد ؟ اما  نكته بعدي  در مورد ليست اعضاي هييت مديره اين دو باشگاه اكثريت سياسي  بجاي ورزشي بود سوالي كه براي بسياري از كارشناسان و علاقمندان اين دو باشگاه مطرح بود اين است كه چگونه  با توجه به سيل بازيكنان و پيش كسوتان اين تيم كه بسياري از آنها داراي تحصيلات و سابقه ورزشي و مديريت ورزشي بوده اند وزارت ورزش نتوانسته است نفرات محق تري را براي اجراز پست عضويت هييت مديره اين دو باشگاه انتخاب كند ضمن آن كه اگر قرار بود كساني كه در اين دو باشگاه عضويت نداشته به عنوان عضو هييت مديره رداي مديريتي را بر تن كنند چرا اين افراد از بين ورزشكاران تحصيل كرده نباشد ؟  و اگر بخواهيم نگاهي به اعضاي ورزشي هييت مديره بيافكنيم تنها شاهد حضور فوتباليستها هستيم در حاليكه دو باشگاه استقلال و پرسپوليس در تاريخ خود بزرگان تحصيل كرده زيادي در رشته هاي ديگر ورزشي خصوصا بسكتبال و واليبال دارند كه همگي آگاه و خبره و از استخوان خرد كرده هاي اين دو باشگاه هستند  و خود اين فوتباليستهاي حاضر در اين ليست هم نمي توانيم افراد واجد شرايط مديريت حساب شوند افرادي چون جواد زرينچه و فرامرزي و پنجعلي هيچگاه سابقه مديريتي نداشته اند ضمن اين كه محمد پنجعلي خود از اعضاي كميته فني پرسپوليس در هنگام انتخاب سر مربي جديد تيم بود كه همين سرمربي يكي از موضوعات اصلي بروز بحران عد م نتيجه گيري در باشگاه پرسپوليس است اما ديگر عضو ورزشي اين ليست علي پروين مرد نام آشناي سرخها در طي چند دهه اخير مي باشد بسياري معتقد حضور پروين پاسخي براي كساني است كه مدعي بودند مديران ورزشي بايد افرادي باشند كه تصاويري با البسه ورزشي داشته باشند اما همگان مي دانيم كه صرف داشتن سابقه ورزشي هيچگاه ملاك انتخاب مدير ورزشي نمي تواند باشد كه اگر اين گونه بود مرداني چون پله و مارادونا و جرج بست و ... بايد مديران برجسته فوتبال كشورهايشان مي بودند مديريت ورزش يك مقوله تخصصي است و به طور حتم داشتن سابقه ورزشي مي تواند در آن مفيد باشد اما در كنار سابقه ورزشي تحصيلات آكادميك مربوطه و سابقه مديريت از اساس موفقيت در امر مديريت ورزش است اگر امروز مشاهده مي كنيم كه مرداني چون محشون و يا رومنيگه و بكن بائر در امر مديريت موفق هستند بر اين اساس است كه تنها به سابقه ورزشي خود اكتفا نكرده بلكه تحصيلات و تجربه مديريت دارند و در هيچ جاي دنيا خصوصا  در باشگاه از تئوري داشتن پست مديريت به صرف دارا بودن از عكس ورزشي پيروي نمي كنند كه اگر اين گونه بود دربارسلونا مرداني چون لاپورتا بجاي كرايوف مدير نبودند اما آيا پروين سابقه مديريت موفقي دارد؟ سابقه مديريت علي پروين را در استيل آذين مشاهده كرده ايم روزگاري كه علي پروين با زوج اين سالهاي اخيرش يعني حسين هدايتي يار غار و گلستان شد قرار بر اين بود كه پروين با عناوين مديريتي در اين باشگاه كار كند اما مشاهده كرديم كه علي پروين بخاطر فضاي فكري و نوع ارتباطهاي اجتماعي كه دارا مي باشد هيچگاه نتوانست ضابطه را بر رابطه ارجحيت دهد و در مواقع اضطراري يا بار ديگر گرمكن بر تن كرده و وارد زمين مي شده و يا با بيماري ناگهاني همه چيز را رها مي كرده است و از اين رو انتخاب علي پروين را علي رغم  سابقه اش بعنوان بازيكن و سر مربي و مدير فني كه روزگاري آن را به واژه كشك ياد مي كرد  در تيم پرسپوليس كار عاقلانه اي نمي دانيم و بسيار متعجب هستيم كه مرداني چون محمد دادكان و جعفر كاشاني و يا امير ايلياوري ( از بسكتباليستهاي سابق تيم ملي و پرسپوليس ) كه داراي سوابق مديريتي و ورزشي هستند به جاي مرداني چون پنجعلي و پروين نيستند اما  در سوي ديگر انتخاب اعضاي هييت مديره نامهاي سياسي وجو د دارند كه برخي براي بار چندم به اين سمتها منتصب شده اند و برخي ديگر از جمله سردار رويانيان  و فروزنده براي اولين بار در حوزه ورزش به كارزار مديريت آمده است  در ورد افراد تكراري هييت مديره  بايد به اسامي چون اميدوار رضائي و مقداد نجف ن‍ژاد و احمد رسولي نژاد از استقلال و نژاد فلاح در پرسپوليس هستند سه نفر اولي عضو همان هييت مديره اي بوده اند كه در زمان ايشان ليست اسامي استقلال دير به كنفدراسيون فوتبال آسيا فرستاده شد و زمينه باخت استقلال فراهم گشت و حتي همين مسئله باعث استعفاي دسته جمعي آن هييت مديره شد حال سوال  ديگر  اين است كه چگونه اين افراد دوباره به هييت مديره بازگشت استقلال باز آمده اند و يا ن‍ژاد فلاح كه بنا به گفته هايش در آخرين مصاحبه اي كه با رسانه ها انجام داده اين است كه به اين دليل در هييت مديره است كه همواره نقش تعاملي داشته است چگونه به اين پست بر مي گردد؟ اما بزرگترين سوال در مورد انتخاب مدير عامل باشگاه پرسپوليس است  تا آنجا كه همواره در مورد قانون هييت مديره ها وجود دارد شخص مدير عامل با تشكيل جلسه اعضاي هييت مديره و با انتخاب آنها تعيين مي شود و كمتر شاهد بوديم كه مدير عامل بدون حق راي هييت مديره انتخاب شود اما اين اتفاق براي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس بارها رخ داده است اگر انتخاب علي فتح الله زاده خوئي بعلت آن كه سابقه در تيم استقلال داشته و كارنامه نسبتا موفقي دارد چندان مورد بحث قرار نمي گيرد اما انتخاب محمد رويانيان بسيار بحث انگيز است اين اولين بار نيست كه مدير عامل باشگاه پرسپوليس فرد سياسي است سابقه نشان داده است كه اكثر مديران عاملي در پرسپوليس منشا موفقيتهاي زياد خصوصا ورزشي بوده اند از تبار ورزشكاران اين باشگاه بوده اند كه مي توان از امير عابديني و محمد حسن انصاري فرد بعنوان دو نمونه موفق و از مرداني چون خطيب و غمخوار و حبيب كاشاني بعنوان نمونه هاي ناموفق ياد كرد بحث اصلي  در اين مورد اين انتخاب اين است كه بنا به وعده رياست جمهور در روزهاي آخر دولت نهم قرار بر اين بود كه دو تيم متعلق به سازمان تربيت بدني يعني استقلال و پرسپوليس به بخش خصوصي واگذار شوند و حتي شايعه قيمت گذاري براي اين دو باشگاه در بازار فرا بورس عنوان شد اما اكنون با قريب گذشت  دو سال و 4 ماه از عمر دولت دهم هنوز اين وعده به تحقق در نيامده است و حضور مدير عامل دولتي ديگر در باشگاه پرسپوليس نگاه دولتي شدن بيشتر اين باشگاه را به معرض نمايش مي گذارد بخوبي  مي دانيم كه شايد  دولتي بودن اعضاي هييت مديره بعنوان نقش نظارتي و مشورتي خود كمتر مورد انتقاد قرار بگيرند اما همگان مي دانند شخص مدير عامل بعلت اين كه عامل اجرائي بوده و در بسياري از عوامل فني نظير تعيين مربي و نقل و انتقال و خريد بازيكن نقش اصلي دارد بايد سابقه خوب ورزشي داشته باشد اما محمد رويانيان خود اذعان دارد كه سابقه فوتبالي او تنها مربوط به زماني مي شود كه در كودكي فوتبال گل كوچك بازي مي كرده است محمد رويانيان در توجيه انتخاب و قبول اين مسئوليت مي گويد به اين علت كه ادعا در مديريت دارد قادر به انجام اين ماموريت است و اگر كس ديگر قادر به انجام اين مسئوليت خطير است براحتي حاضر به ترك پست مدير عاملي است اما علي رغم اين كه مي گويد او بايد نقش لجستيك و مديريت تداركاتي براي تيم داشته باشد و امور فني را به پروين و پنجعلي واگذار كند اما معتقديم كه اين كار عملي نيست اظهار نظر ها و عملكرد محمد رويانيان در اين چند روز قبول مسئوليت مديريت عاملي پرسپوليس بخوبي نشان مي دهد كه او تا چه حد با حوزه جديد مسئوليتش بيگانه است رويانيان در اولين اقدام خود مي گويد كه قرار است محمد مايلي كهن و علي دائي و كريم باقري را در باشگاه پرسپوليس جمع كند سوال بزرگ اين است كه علي دائي با داشتن پست عضو هييت مديره باشگاه راه آهن و سر مربي تيم راه آهن چگونه مي تواند در پرسپوليس كاري كند اگر رويانيان  در جريان تاريخ روابط دائي با مايلي كهن و دائي با پروين و دائي با باقري بود خيلي راحت مي توانست درك كند چنين تجمع بعلت تفاوت رفتارها و شخصيت هيچگاه موثمر ثمر نخواهد بود و يا اين كه او در روز اول بازديد از تمرينات پرسپوليس به تيمي كه بد نتيجه گرفته كارت سوخت  500000هديه مي دهد رئيس ستاد سوخت رساني كشور با اين اقدام خود سوال بزرگي براي  كل سيستم  سهميه بندي سوخت ايجاد مي كند زيرا اساس سيستم سهميه بندي سوخت بر اين واقعيت بوده كه سوخت كشور بهينه مصرف شود و قرار نيست كه كارت سوخت كشور بي هيچ دليلي به بازيكناني داده شودكه هيچ كار مفيدي انجام نداده اند سوال از محمد رويانيان اين است كه اگر او مدير عامل باشگاه پرسپوليس نبود باز هم اين چنين پاداشي مي داد؟ محمد رويانيان رفتارهائي با توجه به حوزه مديريتهاي سابقشان دارند ايشان پايه گذار پليس 110 بوده و دبير كار گروه تخصصي در دولت همچون كار گروه راهبري دفاتر پيشخوان خدمات دولت هستند و قبلا نيز در نيروي انتظامي و در بخش راهنمائي و رانندگي كار كرده اند پست حساس ايشان در بخش  مديريت سوخت رساني كشور بايد 24 ساعته باشد آنگاه ايشان توان مديريت موازي را حتي در صورت ناديده انگاشتن آيين نامه دو شغله ها خواهند داشت ؟در هر حال اگر از بسياري از كاستي هاي انتخاب هييت مديره هاي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس گذر كنيم به طور حتم انتخاب محمد رويانيان حتي با پيش زمينه مديريت خوب در ديگر حوزه ها نمي تواند  پاسخ مناسبي به سيل طرفداران پرسپوليسي باشد كه مشغله هاي بي شمار حبيب كاشاني و عدم احاطه او بر مسائل ورزشي را دليلي دانسته اند كه رسما در بسياري از ورزشگاهها به او فرمان رها كن را بدهند و حالا اين سيل طرفدار با هييت مديره نه چندان موثر و از سوي ديگر مدير عاملي با سابقه اي در حد صفر و مشغله هاي بي شمار را آزمايش كنند و تمامي اين سخنان در حالي است كه وعده خصوصي شدن اين دو باشگاه اگر  زودتر تحقق  يابد شايد ديگر فوتبال ايران مجبور نباشد كه بار ديگر افرادي بر اساس تصميمهاي كاملا شگفت انگيز را بدون هيچ سابقه خوب تحصيلي و فني و تجربي بر مسند مديريت تيمهاي محبوبشان ببينند

چرا طفيلي ؟

سالها است كه از طفيلي ورزش ايران سخن مي گويم طفيلي ؟آري پس از سالها درد و رنج و ناكامي كه فوتبال براي اين ديار به ارمغان آورده و هنوز بيشترين هزينه ها مالي و معنوي كه براي اين ورزش مي شود و به بسياري از مهمترين و پر افتخار ترين ورزشهاي ايران چون تكواندو و كاراته و واليبال و بسكتبال و ووشو و كشتي فرنگي و آزاد ... همچنان حس تعلق نيست بايد هم از فوتبال بعنوان يك طفيلي و شايد انگل ورزش ايران سخن راند و شايد به خاطر همين حس است كه  علاقمندم از روزي صحبت كنم كه تيم واليبال ايران براي اولين بار قهرمان جام ملتهاي آسيا شد و جواز حضور در المپيك 2012 و جام جهاني آينده واليبال را بدست آورد مي بينيد قهرماني جام ملتهاي آسيا و حضور در رقابتهاي المپيك و جام جهاني سه آرزوي بسيار دير حصول براي فوتبال ما است اما واليبال توانسته است كه به اين مهم برسد و اين اتفاق در حالي رخ داد كه در بين تماشاچيان اين رويداد مهم   چند چهره مهم  چون محمد عباسي وزير ورزش و حميد سجادي و سر مربي تيم ملي فوتبال ايران يعني كارلوس كي رش را مي ديديم از اين رو با آنها  سخن مي رانيم آنهائي كه شگفت زده تشويق 20000 تماشاچي را در سالن 12000 مجموعه آزادي  مي ديد ند

1/ آقاي عباسي ! بايد به شما تبريك گفت براي وزير ورزشي كه هنوز مشغول نصب و عزل نفرات تازه است كسب مقام قهرماني جام ملتهاي آسيا مي تواند هديه شيريني باشد و او را صاحب كارنامه اي كند اما اميدواريم وزير ورزش در كنار آن همه ذوق زدگي كه  در سالن نشان داد كمي هم به فضا نگاه كند و پيش خود بيانديشد كه اين سالن و اين همه فشار به جميعت شايسته مردم ايران نيست و ايران بيش از اين نياز به فضاي ورزشي است آقاي وزير بايد به انديشه ‍‍ژرف رود كه چرا بايد سالن واليبال 12000 اينقدر حقير در برابر سيل جميعت باشد آيا او در اين انديشه خواهد رفت كه فكري براي گسترش فضاهاي ورزشي كند و يا اين كه در باد اين موفقيت تنها مصاحبه خواهد كرد ؟

2/ بسياري از مقامات سابق سازمان تربيت بدني در سالن بودند مرداني چون حميد سجادي قائم مقام سابق سازمان تربيت بدني  و مقدسي زاده  مسئول مالي و... از اين آقايان مي پرسيم آيا اين همه شور مي تواند به آنها انگيزه بيشتري براي  رفع معضلات و امكانات ورزش دهد ؟آيا آقاي سجادي كه با انتقادها خيلي زود از كوره در مي روند  مي توانند امروز به اين درك برسند كه اگر خشم به ناكامي بخاطر عدم مديريت صحيح وجود دارد بهر اين شور پيروزي است كه شايسته ملت ايران  است آيا اين آقايان به فكر تداركات براي المپيك خواهند بود و يا بايد چون المپيك 2008 شاهد ناكامي باشيم ؟

/3آقاي كي رش! جميعت علاقمند به ورزش ايران را ديديد و باور كرديد كه كسب موفقيت در ورزش چقدر براي آنها مهم است ؟آيا متوجه شديد  نمي توان براي اين جميعت حريفاني چون ماليدو را غول هاي دست نيافتني ساخت ؟آيا اين شور ملي كه در سالن 12000 لمس كرديد را مي توانيد به فوتبال هم القا كنيد ؟آيا مي توانيد كمي از اين سردي و خونسردي و كم انگيزگي  كه در اعمالتان شاهد آن هستيد را به كناري نهيد ؟

آقاي سر مربي ! دوست داشتم نگاهي به ولاسكو داشته باشيد او مردي به مراتب معتبر تر از شما در جهان ورزش است او توانسته با تيم ملي ايتاليا بارها قهرماني را تجربه كند آيا وقار و خونسردي و اعتماد به نفس او مي تواند اين خصوصيت ها را در شما بيشتر نمايان سازد ؟ولاسكو و جوانان تازه به تيم ملي آمده را مشاهده كرديد آيا شما هم به دنبال ساختن تيمي جديد خواهيد بود و يا اين كه باز هم به دنبال قديمي ها خواهيد بود ؟آيا متوجه شديد از ميان ميليونها ايراني چنين عاشق وطن و نام ايران مي توان بازيكنان بزرگي را براي افتخار آفريني بوجود آورد ؟آيا مسئوليت خود را بيشتر باور كرديد ؟

4/ آقاي فدراسيون فوتبال ! آيا از اين شور ملي كمي به خود آمديد ؟آيا متوجه شديد چه ظلمي به اين ملت هميشه شايسته شور و پيروزي كرديد كه در طي اين سالها فقط كام آنها را تلخ نمو ديد ؟آيا در پنجشنبه گذشته كمي به خود آمديد كه چرا بايد اين مردم در فوتبال شاهد قهرمان در جام ملتهاي آسيا و حضور در المپيك 2012 و رفتن به جام جهاني را شاهد نباشند ؟ آيا باز هم در برج عاج خود نشسته و طلبكار از مردمي بوديد كه شايسته بودند مردان بسيار بزرگي  بر روي نيمكت تيمهاي ملي بزرگسالان و اميد خود مي ديدند مرداني در سطح اعتبار ولاسكو در واليبال و لي اين بار در فوتبال و جايگاه تيم مليشان  از آن امثال قطبي  و منصوريان  ها نبود

5/  آقاي قلم ! آقاي ميكروفون ! آقاي رسانه ! آيا  نبايد اندكي از حجم مطالب بي حاصلي كه نسبت به فوتبال زده و از اين طفيلي ورزش آن گونه تمجيد مي كنيم را رها و قدري به خود آئيم ؟ آيا اشكالي دارد كه ورزشي چون واليبال و مردان آن را بيشتر از ستاره هاي پوشالي فوتبال قدر نهيم ؟آيا اشكالي دارد كه قدري عدالت در نقد ورزش را  بيشتر كنيم ؟آيا مردي چون نادي كاپيتان تيم ملي واليبال و يارانش نبايد بيشتر مورد مهر شما باشند ؟ در واليبال بيانه  نيست و توهين نيست و منشور اخلاقي نيست و نفرستادن اسامي نيست و بي توجه به دو اخطاره ها نيست حقارت در تيمهاي پايه نيست و قحطي عنوان نيست و حسرت المپيك نيست و دريغ و لب گزيدگي از غيبت در مسابقات جهاني نيست و پولهاي رانتي نيست و عابر بانك نيست و... ولي كم از آن مي گوئيم براستي چرا ؟

6/ و سخن آخر با تماشاچيان است درو د بر شما كه به عشق ايران به سالن آمديد و درود بر ميليونها ايراني كه فقط به مردان واليبال نگريستند بيائيم ما هم عادل باشيم و براي ايران سوي ستاره ها وورزشهائي واكنش دهيم كه براي ايران افتخار مي آفرينند بيايم اگر سر بلندي و غرور ملي را مي خواهيم باز هم  شبي چون 7 مهر 1390 را بسازيم بيائيم از اين بچه ها سپاس گزاري كنيم آنها را قدر بدانيم و اين گونه دنبال ستاره پوشالي و طفيلي ها نباشيم

 

قصه وارونگي فوتبالفارسي

اصطلاح وارونگي را بارها شنيده ايم كه شايد مهمترين نمونه آن حكايت " وارونگي " در شرايط آب و هوائي بود كه هواي گرم در فصل زمستان كه ناشي از دود اتوموبيل ها  و كارخانجات  بود مانع از جريان هوا  شده و منجر به آلودگي هوا مي شد اما شايد امروز بتواند اصطلاح وارونگي را گسترش داد و به بسياري از مسائل اجتماعي و از جمله ورزش و فوتبال هم ربط داد و شايد بايد قصه بر عكس نهند نام زنگي كافور را بخوبي در قالب فوتبال مجسم كرد فوتبالفارسي سراسر از وارونگي ها  است و براي بيان آن بايد به قول بچه هاي گروه مهران مديري از افعال معكوس استفاده كرد و شايد به همين دليل است كه وقتي روز گذشته گزارشگر مسابقه سپاهان و السد اعلام مي كرد كه مديران فوتبال  چه خوب خواهد بود كه ببينند كه چگونه تيمي در دو بازي رفت و برگشت برنده مي شود اما حذف مي گردد و ما اين باخت را به فال نيك! مي گيريم چندان تعجب نمي كنيم زيرا  ا و نشان داد كه در فوتبالفارسي  است كه باخت و قصور وعدم مديريت را به فال نيك مي گيرند و يا جواد خياباني را ديديدم كه پس از حذف دو نماينده فوتبال كشور مان اعلام مي كند كه فوتبالمان در سالهاي اخير مرتبا باختها و شكستها و حذف شدن ها را تجربه مي كند و اميدوارم در آينده افتخارات بيشتري كسب كند آنگاه مي فهميم كه چگونه وارونگي به جناب خياباني هم سرايت كرد و ايشان توضيح نمي دهند فوتبالي كه در سالهاي اخير همواره شكست خورده چگونه به دنبال افتخارات بيشتر مي تواند باشد و يا به دو باشگاه سپاهان و ذوب آهن گلهاي سر سبد فوتبالمان مي گويند كه از مديريت منسجم و حرفه اي برخوردارند و در بين باشگاههاي دنيا داراي رتبه بهتري نسبت به بقيه تيمهاي ايراني دارند اما در فوتبالفارسي شاهديم كه حكايت سقف قرار داد باعث مي شود كه تيم سپاهان مهره ها كليدي چون خسرو حيدري و عقيلي و رحمتي و تيم ذو ب آهن خلعتبري را از دست بدهد و اين سبك رفتار را فدراسيون فوتبال خدمت به فوتبال و اين مديريت كه نمي تواند مهره هاي خود را حفظ كنند مديريت نمونه مي گويند و يا جناب سرپرست باشگاه سپاهان سخن از عذر خواهي از تماشاگران سپاهاني مي كند و يادش مي رود كه حذف سپاهان  آن هم به اين گونه يك فاجعه ملي  است ولي استعفا نمي دهد و باز آويزان اين فوتبالفارسي است  از مديريت گفتيم به ياد گفتگوهاي دو شنبه گذشته مي افتيم آنجا كه مديران دو باشگاه استقلال و پرسپوليس و رئيس كميته تربيت بدني مجلس كه از مديريت هاي فوتبالي ما هستند و خود را مدير مي دانستند به خلق نمايش وارونگي مشغول شدند نخست از عضو هييت مديره باشگاه استقلال سخن مي گويئيم كه عادل فردوسي پور را مورد خطاب قرار مي داد كه  بي دليل حكايت حذف مضحك  استقلال  پيش از آغاز مسابقات را بر گردن هييت مديره مي گذارد در حاليكه فدراسيون مقصر بوده است اما اين عضو هييت مديره يادش مي رود اگر بر فرض محال هم اين گفته شما درست باشد به چه دليل پس از سالها كه از اين اتفاق گذشته شما و ديگر اعضاي آن هييت مديره سكوت كرده و افراد متخلف را معرفي نكرديد؟ شما كه خود را در حكايت وارونگي فوتبال ما " مدير " خطاب مي كنيد نبايد از حق ميليونها استقلالي دفاع مي كرديد و تا مجازات افراد مسئول حتي اگر خودتان باشيد ( كه بوديد)اعتراض مي كرديد؟ و يا شاهديم كه مدير عامل باشگاه پرسپوليس خيلي راحت رئيس كميته تربيت بدني مجلس را متهم مي كند كه به دنبال كسب شهرت و راي آوردن است و او هم جز گويندگي خبر هيچ سابقه ورزشي ندارد اما نمي گويد اگر فرض كنيد اظهار نظر هاي نماينده مجلس و رئيس كميته تربيت بدني پارلمان ايران را به شهرت طلبي و كسب وجه عمومي بتوان ربط داد به طور حتم مديريت عاملي در باشگاه پرسپوليس راحت تر مي تواند به همين دليل مرتبط باشد مگر خود جناب رويانيان متوجه نشدند حجم خبر و اطلاعاتي كه در اين چند روزه حضور ايشان در باشگاه پرسپوليس پخش شده چندين برابر اطلاعاتي است كه شايد در طول سال  در خصوص رئيس سوخت رساني   پخش مي شد و از سوي ديگر بر فرض اين كه رئيس كميته تربيت بدني سابقه ورزشي ندارد و ايراد مي گيرد كه چرا اعضاي هييت مديره دو باشگاه استقلال و پرسپوليس غير ورزشي هستند آيا اين مسئله اشكالي دارد ؟ مگر عليرضا دهقان بعنوان يك ورزشكار نماينده مجلس شده است ؟ و از سوئي اين كه عليرضا دهقان سابقه ورزشي ندارد و رئيس كميته تربيت بدني مجلس مي شود دليل مي شود كه عضويت غير ورزشي ها و افرادي چون دهكردي و ن‍ژاد فلاح و رويانيان در كادر مديريت باشگاههاي ورزشي  توجيه پذير است ؟ از سوي ديگر رو به سوي رئيس كميته تربيت بدني مي رويم  ايشان مي گويند كه وزير ورزش را هر روز به مجلس مي كشانند تا در مورد زير دستانش توضيح دهد تهديد هاي دهقان كه مي شنويم ناخود آگاه به ياد وقايع سالهاي اخير مي افتيم كه همين كميسيون تربيت بدني به تحقيق و تفحص در مورد آن مشغول بود عليرضا دهقان نمي گويد آن كميته بررسي  حذف ايران در راه مسابقات جام جهاني 2010 چگونه اجازه دارد مسببين آن شكست دو باره به كار خود ادامه دهند ؟ خود آقاي دهقان بايد بخاطر آورند كه كميته تربيت بدني مجلس چگونه اعضاي فدراسيون فوتبال را بخاطر آن حذف شرم آور در راه مسابقات  المپيك 2012 لندن  دعوت كرد و از آنها سوال نمود اما امروز پس از ماهها هيچ اتفاقي در اين زمينه نيافتاده است جناب دهقان از چه تهديدي سخن مي گويد ؟آيا حكايت تهديد و قدرت نمائي كميته تربيت بدني قصه وارونگي ندارد؟ و حكايت وارونگي در فوتبال ما بازار پر رونقي دارد

قصه به اين سادگي نبود

قصه هاي واليبال و فوتبال ما به گونه اي نزديك به هم گره خورده است واليبال ما پس از مدتها با سر مربي به تفاهم رسيد كه در جهان واليبال نام و آوازه و شهرتي چون مورينيو و پپ گوارديولا و فرگوسن دارد ولاسكو آرژانتيني مردي است كه با تيمهاي ملي بي شماري موفق شده كه آخرين آن تيم ملي ايتاليا بود كه اين روزها شاهديم با ترك ولاسكو به چه روزگاري در آمده و هر روز افول مي كند  ولاسكو در بدو امر بايد براي جام ملتهاي آسيا تيم را آماده مي كرد جامي كه در ايران برگزار مي شود و حكايت حسرت  ميزباني را چون فوتبال را ندارد اما فوتبال هم شباهتي چون واليبال از يك بعد داشت فوتبال هم پس از دور باطل تغيير مربيان و بهره وري از مردان نامي داخلي ولي صد در صد نا فرجام چون قلعه نوعي و دائي و قطبي دست به دامان يك سر مربي مشهور يعني كارلوس كي روش شد كي روش نامي چون ولاسكو  ندارد اما سر مربي نامي است كه تجربه هاي مختلف بين المللي چون سر مربيگري تيمهاي آفريقاي جنوبي و عربستان سعودي و رئال مادريد و كمك مربيگري سر الكس فرگوسن و مهمترين پستش سر مربيگري تيم ملي پرتغال با ستارگاني چون رونالدو و كارواليو و په په و... را دارد اگر حافظه ياري كند بايد بگويم كه ولاسكو و كي رش در هنگام ورود به پايتخت به همراه هم رسيدند اين دو هر كدام كار خود را تقريبا با هم شروع كردند ولاسكو تيم را به تورنمنتهاي مختلف برد و كي رش هم بازيهاي تداركاتي را با تيمهاي نه چندان مطرح شروع كرد ولاسكو تركيبي از جوانان و با تجربه ها را به كار گرفت و امروز شاهديم كه تيم ملي ايران در رقابتهاي جام ملتهاي آسيا واليبال بسيار خوش مي درخشد اما از اردوي فوتبال خبرهاي ديگري است  كي رش كه در بدو ورودش خبر از جوانگرائي و ساختن تيم جديدي داشت خيلي راحت به ذات محتاط خودش برگشت همان ذاتي كه باعث شد مديران جاه طلب رئال مادريد خيلي زود عذر او را بخواهند كي رش دل به همان تيمي بست كه مرداني از نسل تيم بلاژويچ نظير نكونام و يا تيم برانكو و قطبي و دائي و قلعه نوئي را دارد او چند چهره چون پولادي  را هم به تيم اضافه كرده اما به اين دليل كه اين بازيكنان در پستهاي تخصصي خود بازي نمي كنند جواب نداده اند معيارهاي دعوت او از تيمها مشخص نيست كه نمونه آن دعوت از تعداد كثيري از بازيكنان تيم بسيار بد نتيجه گير و بد بازي كن پرسپوليس است او بازيهاي خوبي را هم انجام نداده اما مهمترين مشكلي كه او تا قبل از حكايت ديروز داشته است ترسي است كه در سيماي سر مربيواليبال ايران ديده نمي شود ولي براي سر مربي تيم ملي فوتبال آفتابي دليل آفتاب است  روز گذشته در خبري عجيب شنيديم كه فرهاد مجيدي قصه سالهاي گذشته خود در تيم ملي را تكرار كرده و به يك باره از تيم ملي خداحافظي كرد حقيقتا كسي مخالف جوان كردن تيم ملي نيست اما اين كه فرهاد مجيدي به يك باره اين تصميم را مي گيرد عجيب است فرهاد مجيدي سالها در تيم ملي نبود و با آمدن كي رش دو باره دعوت حضور در تيم ملي را قبول كرد او در بازيهاي اخير تيم ملي نزديك به 100 دقيقه بازي مي كند اما در حاليكه تيم ملي قرار است خودش را براي بازي با بحرين آماده كند و آقاي گل ليگ فوتبال ما است از تيم ملي خداحافظي مي كند زيرا معتقد است بايد جايش را به جوانان بدهد مي پرسيم اين چگونه انديشه اي است كه به يك باره به ذهن مجيدي رسيده است ؟آيا مجيدي قبل از بازگشت مجددش به تيم ملي نمي توانست اين تصميم را بگيرد ؟ چه اتفاقي افتاده كه مجيدي تيم ملي را ترك مي كند ؟مجيدي كدام رقيب جوان را در تيم ملي ايران ديده كه خواسته است بخاطر آن تيم ملي را ترك كند ؟ همه شاهديم كه در فصل جاري هيچ بازيكني چون مجيدي نبوده است نگاهي  ديگر به تيم واليبال مي كنيم در اين تيم نادي يك كاپيتان و يك با تجربه است او سالها است كه در تيم ملي واليبال بازي مي كند اما اين روزها نادي بار ديگر بهاري شده است و اين نشان از اعتماد سرمربي به او دارد اما در تيم ملي فوتبال چنين چيزي مشاهده نمي شود ؟ از كارلوس كي رش مي پرسيم به چه دليل مجيدي بدون مشورت با او از تيم ملي خداحافظي كرده  و رسانه اي اين وداع را انجام مي دهد و چرا كي رش خيلي رسانه اي خداحافظي او را مي پذيرد ؟ اين واقعيت را قبول داريم كه تيم ملي هيچگاه نبايد براي حضور يك بازيكن التماس كند اما اين گونه خداحافظي را چندان طبيعي نمي دانيم  به نظر مي آيد مجيدي قصه هاي سالهاي گذشته را تكرار مي كند و خوب به ياد داريم او هيچگاه حاضر نشد با دائي و عزيزي رقابت كند و حق خود را بگيرد مجيدي در زمان قطبي هم مي توانست حتي كاپيتان تيم ملي ايران بشود اما بخاطر عناد با منصوريان مي ترسيد او را در تيم ملي نيمكت نشين كنند اما مجيدي كه از نيمكت نشيني هراسي ندارد همه مي دانند او در تيم قلعه نوعي چندان مورد توجه نبود و دو سال طول كشيد تا سر انجام با ترك قلعه نوعي مجيدي خودي نشان داد صحنه خواندن كتاب او را در ليگ نهم روي نيمكت را به ياد داريم اما مجيدي مبارزه كرد و خودي نشان داد مجيدي در تمامي بازيهاي مهم امسال عالي بوده است بازي دربي او گل اول را زد بازي با تراكتور سازي هم چنين بود در اهواز در برابر فولاد او يك تنه تيم خود را نجات داد گل او به مس كرمان شاهكاري در كرمان را به نمايش گذاشت مجيدي از بعد بدني آماده است و از بعد روحيه هم سابقه نشان مي دهد كه او ترسو نيست اما او قهر گونه از تيم ملي مي رود چه اتفاقي براي مجيدي افتاده است ؟جنابان مديرتيمهاي ملي و سرپرست تيم ملي كه همواره از تخصص خود بيش از تجربه فوتباليشان مي گويند در اين باره چه نظري دارند ؟ مجيدي بخاطر جوانان رفت اما همه مي دانند هيچگاه يك بازيكن مسن آماده را كناري نمي گذارند كما اين كه در تيم منچستر يونايتد همچنان گيگز بازي مي كند از سوي ديگر مجيدي مي توانست اين تصميم را پيش از اين 100 دقيقه  آخر بازي در تيم ملي بگيرد و...

نگاهي به ولاسكو و كي رش مي افكنيم سابقه واليبال ايران و افتخاراتش مربوط به حال و مال فوتبال از آن گذشته است واليبال شادي آفرين و فوتبال غم بار است واليبال نادي را شاداب نشان مي دهد و ما مجيدي را از دست مي دهيم و مي بينيم كه براستي ولاسكو بايد شماره يك دنيا و كي رش تنها يك نام باشد

اگر مادر بزرگم فوتبال دوست داشت..

اسمها خيلي وقتها معناي زيبائي دارند اما وقتي كه  اين نامها با عملكردها نمي خوانند به واقع حكايت " دهان كجي "چون پتكي بر سر مي خورند  و اين حكايت بسيار در روزگار ما رخ مي دهد چه اسامي  كه به اشخاص و اتفاقها و حتي اشيا داده اند كه اگر بخواهيم حتي اندكي از آنها بگوئيم مثنوي 700 من هم برايش كمتر است اما روزگذشته يكي از اين اسامي بد گونه ذهن را خراش مي داد نمي دانم چند نفر از ما القاب كانالهاي تلويزيون را به ذهن دارند اما بايد بگويم كه به شبكه سوم سيما لقب " شبكه ورزش و جوانان " نيز گفته اند و ظاهرا قرار بر اين است كه اين شبكه به امور ورزش و جوانان رسيدگي كند روز گذشته شبكه ورزش و جوانان داراي دو انتخاب بود اين شبكه مي توانست پخش بازي واليبال قهرماني آسيا بين ايران و ژاپن را نشان دهد و يا بازي نه چندان حساس استقلال و سايپا را پوشش دهد عقل سليم و دل آگاهي مي گويد رويداد ملي بازي تيمهاي ملي واليبال ايران و ژاپن نشان داده شود اما اين رويداد به شبكه دوم كه فكر مي كنم شبكه خانواده باشد نقل و مكان كرد و بازي سرد و كسل كننده استقلال و سايپا به خورد به اصطلاح جوانان وورزش داده شد بازي كه دغدغه هاي ملي را از جوانان مي گرفت و نشان از طفيلي بودن پديده فوتبالفارسي مي داد اين حادثه كه وقع پيوست به ياد مرحوم مادر بزرگم افتادم كه اصطلاح قشنگي را براي بچه هاي لوس و ننر و از خود راضي كه شيطنت مي كنند و پدر و مادرشان در قبال اين شيطنت آنها سكوت مي كنند  استفاده مي كرد مادر بزرگم به اين بچه ها" دردانه حسن كبابي " مي گفت اين " دردانه حسن كبابي " موجود وحشتناك و لوس و بي فايده اي بود كه تنها براي همان پدر و مادرش عزيز براي ديگر عذاب آور بود حال به نظر مي رسد كه اگر مرحوم مادر بزرگ دو باره زنده مي شدند  و در جريان وقايع فوتبال قرار مي گرفتند به طور حتم لقب " دردانه حسن كبابي " را تقديم به اين فوتبال مي كردند براستي اين فوتبالفارسي چه ويژگي دارد كه به بازي ملي ورزشهاي ديگر ارجح داده مي شود ؟ هنوز چند روزي از مرگ جوان 18 ساله اي بخاطر هيجان بي حاصل دربي سرخابي نگذشته است فوتبال ما هنوز غم حذف مضحك در راه مسابقات مقدماتي المپيك بخاطر قصور  و بي دانشي  مسئولين فوتبال را از ياد نبرده است كه خبر مي رسد دومين حذف اين گونه  در راه است چند روزي است كه با انتخاب هييت مديره هاي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس و حضور مجدد عاملين حذف استقلال بخاطر ارسال دير هنگام اسامي تيم استقلال و حضور آدمهائي كه بزرگترين تجربه آنها بازي كردن گل كوچك  در پرسپوليس تبديل به عاملي براي فوتبال زدگي بود  نگذشته است كه از تيم فولاد سپاهان مباركه خبر مي رسد كه اين تيم خيلي راحت بازي  برده يك به صفر را حالا بايد بخاطر قصور و مديريت ناكار آمد سه به صفر ببازد و جالب اينجا است كه مدير عامل اين باشگاه كه ورزشي است و روزگاري در پرسپوليس فوتباليست و رئيس فدراسيون هندبال و اعضاي برجسته كنفدراسيون هندبال آسيا است!! همچنان شروع به گفتن قصه هاي توجيه است و سرپرست اين تيم مجيد بصيرت كه گويا چون محمود خوردبين پرسپوليس  همواره به قول عادل فردوسي پور همانجا روي نيمكت  سپاهان بايد بنشيند هنوز نه استعفائي داده و نه اظهار نظري كرده است بايد بگوئيم  در اين چند سال با حذف تيمهاي ملي نوجوانان و جوانان و بزرگسالان و اميد و از دست دادن كرسي هاي كنفدراسيون فوتبال آسيا و... دلخوشي فوتبال ما به ديار نصف جهان و دو تيم اين شهر بود و بارها شنيده بوديم كه اين دو باشگاه آبروي فوتبال ايران را بخاطر حضور در دو فينال آسيائي خريده اند اما حالا مي بينيم كه دامنه عدم مديريت صحيح كه با تخليه سپاهان از ستارگان شروع شده بود حالا به اينجا رسيده است كه دروازه بان اصلي تيم با علم آن كه دو اخطاره است باز هم در زمين قرار مي گيرد و جناب سرپرست هم خواب است و مدير عامل هم آسمان و ريسمان مي بافد  مي پرسيم  اين فوتبالفارسي چه چيز خوشايندي دارد كه اين همه " دردانه حسن كبابي " است ؟ فوتبالي كه مدير تحميلي دارد و سرپرست موقت تحميلي دارد و سر مربي تحميلي دارد و رئيس فدراسيون و اعضاي فدراسيون تحميلي دارد و ستارگانش مجيدي و كريمي و هاشميان شده اند چه چيز خوشايندي دارد ؟ فوتبالي كه سراسر از شايعات  وواقعيت هاي وحشتناك از اعتياد و قاچاقچي گري و بي اخلاقي  پيشكسوتانش  تا مصرف كوكائين بازيكنان امروزش و دادن رشوه به آكادمي است كه قرار بوده آيندگانش را بسازد چگونه مي تواند  اين همه مورد توجه باشد ؟ فوتبالي كه نه حال و نه آينده و نه گذشته دلخوش كننده دارد مي تواند موفق باشد ؟فوتبالي كه درد رشوه و فساد و دروغ و ... در آن بيداد مي كند به چه دليل اين همه دردانه است ؟ ولاسكو سر مربي واليبال مشغول ساختن تيم جواني است اما كيروش چه مي كند ؟ او هنوز دلخوش به مجيدي و نكونام و كريمي است ؟و....

 براستي بر اين فوتبال درد آور نبايد نفرين فرستاد؟ هر چند كه اين فوتبال امروز هم در آتش نفرين ها است كه چنين آدمهائي دارد افسوس

و باز هم تنها كريمي

پرسپوليس پس از 270 دقيقه برنده از زمين خارج شد پيمان يوسفي مجري تلويزيون كه چون بيشتر همكارانش كمي بي ملاحظه به وقايع روز سخن مي گويد با قيافه متعجب مي گويد " بالاخره شوك مديريتي پرسپوليس جواب داد" نمي دانيم واقعا او نمي دانست كه در انتصاب هييت مديره باشگاه پرسپوليس شوكي وجود نداشته است بلكه اولتيماتوم كنفدراسيون فوتبال آسيا باعث شد كه اين هييت مديره عجولانه انتخاب شود زيرا اگر حكايت شوك مطرح بود بايد پرسيد استقلال كه خوب نتيجه گرفته است به چه دليل داراي هييت مديره شده است ؟ اما حتي اگر فرض كنيم كه شوك مديريتي براي برد پرسپوليس در شيراز اثر داشته باشد بايد بررسي  روي آن داشته باشيم فجر سپاسي چه تيمي بود ؟ فجر سپاسي تا حد زيادي شبيه اكثر تيمهاي استان فارس در سالهاي اخير است تيمي بومي كه با استفاده از مربيان بومي بيشتر اوقات براي ماندن در ليگ برتر  تلاش مي كند  و در تركيب تيم فجر بازيكنان زيادي هستند كه براي اولين بار تجربه ليگ برتر را تجربه مي كنند فجر سپاسي تا قبل از اين بازي در 7 بازي خود 2 برد 3 تساوي و 2 باخت و 7 گل زده و 8 گل خورده را تجربه كرده بود فجر سپاسي را مربي جواني چون كلانتري هدايت مي كند كه او هم تجربه بالائي ندارد اما پرسپوليس در برابر اين تيم پيروز شد و بايد گفت اين پيروزي براي اين تيم در مقطع فعلي خوب بود چرا ؟ زيرا با برد داماش پرسپوليس در صورت تساوي به رتبه 16 ليگ سقوط مي كرد هر چند كه اكنون با تيمهاي 11 و 12 هم امتياز و با تيمهاي 13 و 14 1و 15 يك امتياز فاصله دارد و تيم 16 يعني ملوان در فاصله 2 امتيازي اين تيم است البته با تيمهاي 6 تا 10 هم تنها يك امتياز  اختلاف دارد يعني تيم در موقعيتي است كه هر برد و باختي مي تواند او را كلي جابه جا كند ولي چگونه مي تواند صعود كند ؟ پاسخ به اين سوال خيلي ساده است " واقع بيني "

 نگاهي به تماشاچي از خود بي خود شده سرخها در حافظيه شيراز مي افكنيم كه چگونه پس از زدن گل از خود بي خود شده است و ناخود آگاه افسوس مي خوريم كه چرا بايد برد در برابر تيمي چون فجر تا اين حد  اين طرفدار را خوشحال كند؟ اما همين شادماني را براي علي پروين هم مي بينيم او كه به قول خودش 33 جام براي پرسپوليس آورده است!! ( ركوردي نزديك فرگوسن؟)شادماني مي كند و حكايت از غيرت و تعصب بازيكنانش مي كند و حتي آنقدر شادمان است كه گل زيباي فجر سپاسي را  تخطئه مي كند و مي گويد اگر 2 ميليون بار هم شوت زده شود داخل گل نمي رود ولي نمي گويد در تيم پرسپوليس ديروز اگر علي كريمي در ميدان نبود باز هم پيروز مي شدند ؟ علي كريمي بار ديگر مهار نشد و پرسپوليس رها شد هر چند كه همگي شاهد بوديم كه علي كريمي تقريبا از اواسط نيمه دوم رها شده بود پرسپوليس در بازي ديروز چگونه بود ؟ پرسپوليس بار ديگر در هشتمين بازي خود دروازه بان عوض كرد و معدل تقريبا هر 3 بازي يك دروازه بان را تجربه كرد و نشان داد كه آن همه سرمايه گزاري زمان براي انتخاب دروازه بان نتيجه اي نداشته و جالب اينجا بود كه آمدن حقيقي هم بار ديگر باعث نشد كه سرخها گل نخورند پرسپوليس در اين بازي هم يك مدافع راست ديگر معرفي كرد !! محمد نصرتي به دفاع راست رفت و شيث به مركز دفاع و مجتبي شيري دفاع چپ شد  استيلي مي گويد 4 جاي خالي دارد و چون كمبود وقت داشته اند در نيم فصل بازيكن مي گيرند نمي دانيم چرا فقط پرسپوليس كمبود وقت داشته است اما از سر مربي تيم پرسپوليس به شرط حضور تا نيم فصل مي خواهيم يك مدافع راست بياورد كه جبران از دست دادن مهدوي كيا اول فصل را بكنند دفاع پرسپوليس كم مورد هجوم بود اما ديديدم در محدود حمله هاي رجب زاده و كريميان اين تيم دچار مشكل مي شد خط مياني پرسپوليس از زارع و بادامكي  بعنوان هافبك تدافعي و علي عسگر در چپ و نوري در ميانه و كريمي در راست تشكيل شده بود اما همه چيز بار ديگر فقط كريمي بود همه توپها به او داده مي شد و تمامي بازيكنان فجر مي دانستند بعد از اين كه توپ به زارع و بادامكي داده مي شود آنها سريع به كريمي مي دهند كريمي در اين بازي بسيار خوب بود  او يك پاس خوب به هاشميان داد تا گل اول را بزند و يك توپ ربائي عالي كرد تا با يك ودو با هاشميان گل برتري را بزند گلي كه حقيقي  را از آن سوي زمين به سمت هيجده قدم كشاند و علي آقاي پروين را به قولي زنده كرد!! و بار ديگر كوچك شدن دايره خواسته هاي پرسپوليس را ديديدم اين تيم همان تيم بزرگ است فجر سپاسي امسال يكي از جوان ترين و بي تجربه ترين و شايد كم جسارت ترين تيمهاي تاريخ خود را دارد و هيچ شباهتي به آن فجر سالهاي همراه غلام پيرواني را ندارداما  پرسپوليس اگر كريمي را نداشت باز هم با اين تيم مشكل داشت پرسپوليس در خط حمله غلام رضائي را دارد كه فقط مي دود حضور هاشيمان در اين بازي را ديديدم او با حضور اندك خود يك گل زد و يك گل ساخت يك بازيكن 35 ساله در كنار كريمي بالاي سي سال كل سرمايه پرسپوليس در اين بازي بودند براستي اگر روزي پرسپوليس كريمي را نداشته باشد چه طرح تاكتيكي دارد ؟پرسپوليس بازي را برد روحيه گرفت و حالا به به و چه چه شوك مديريتي است اما همه ديديدم پرسپوليس در برابر تيم فجر سپاسي همچنان همان تيم سردر گم و عجول و بي روحيه و كم خواه و همراه با تعويض ها و تركيب اوليه اشتباه است كه حالا سرمربي اش دست به دامان اعضاي هييت مديره شده است كه برايش تركيبي بچينند بهر حال پرسپوليس 9 امتياز از 8 بازي گرفته است و با 12 گل زده در 8 بازي و خوردن 13 گل !! در همين تعداد بازي به انتظار روزهاي آينده مي نشيند

نجواي مهر كي به كوچه فوتبال مي رسد؟

و باز مهر آمد و صداي زنگ مدارس طنين خرد و آگاهي را بر تن جامعه نواخت نجواي دور مهر ماه براي همه ما ايرانيان حكايت  دانش و ميل به دانستن بوده و اميد كه همواره باشد سيل عظيمي از دختران و پسران ما براي زمزمه محبت راهي مدارس ابتدائي و راهنمائي و دبيرستان و دانشگاهها مي شوند و گروهي نيز وجود دارند كه در آستانه شروع سال تحصيلي به دنبال ادامه راه تحصيل خود هستند كساني كه سال گذشته آخرين سال دبيرستان را به اتمام رسانده و شايد خود را آماده حضوري تازه در عرصه جامعه مي كنند و يكي از اين  جوانان مي توانست ميلاد خبازي باشد شايد براي خيلي از ما كه غرقه در دردهاي فوتبالفارسي شده و در اين روزها به دنيال تغيير ات تكراري بوديم اين نام چندان آشنا نباشد اما براي بسياري از مردمي كه دغدغه فوتبال پاك و انسان ساز دارند نام اين جوان 18 ساله طنين غم رابرايشان مي نوازد ميلاد خبازي جوان 18 ساله اي بود كه پس از دربي 71 با در دست داشتن پرچم تيم محبوبش و سوار بر ترك موتور عازم منزل بود تا  وقايع بازي را در كنار خانواده مرور كند كه در داخل تونل طرفدار تيم رو به روي او با اقدامي ابلهانه پرچم او را مي گيرد و باعث سقوط اين جوان 18 ساله و مرگ او مي شود ساكنين اتوموبيل پژو 206 هم جواناني بودند كه از استاديوم بر مي گشتند و براي خود مي انديشيدند كه طرفداري از يك تيم مصداق دفاع از وطن است و چنين است كه چندين خانواده محكوم در روز دربي داغدار  مي شوند خانواده اي چون خبازي كه قرباني خشونت فوتبال شدند و خانواده هاي سرنشينان پژو كه قرباني حماقت كوركورانه فوتبال شده اند  ودر اين ميان نه مدير عاملي و نه مديري و نه سرپرستي و مربي و بازيكني خود را مقصر نمي داند براستي براي يك بار هم كه شده نبايد نگاه دقيق به مقوله فرهنگ فوتبال بيافكنيم و از خود بپرسيم اين فوتبال كه بايد عاملي براي يكپارچگي ملي باشد چرا اين گونه شده است ؟ در بازيهاي ملي تنش در جايگاهها ديده ايم و در بازي تيمهاي باشگاهي كشورمان با تيمهاي ديگر باز هم اين تنش وجود دارد و حالا در هفته هفتم كه هيچ چيز معلوم نيست جواني با هزاران اميد كشته مي شود و به احتمال فراوان جوان ديگري كه باعث اين حادثه شده است سرنوشت و زندگيش بهر جهالت قرمز و آبي عوض مي شود از آقاياني كه مي گويند فوتبال پر از برد و باخت است مي پرسيم اگر آن همه تنش در هنگام فصل نقل و انتقال براي پرسپوليس پيش نمي آمد باز هم چنين لجام گسيختگي را در نزد طرفدار سرخ مي ديديدم  ؟روزي كه زنده ياد ناصر خان حجازي از ميان رفت و اجتماع قرمز و آبي را براي بزرگداشت اين مرد ملي فوتبالمان ديديدم به خود دلخوشي داديم كه شايد بار ديگر فضاي دوستي و رافت و برادري بر اين فوتبال حكمفرما شود  اما اين گونه نشد زيرا نمي توانست اين گونه شود وقتي در برنامه زنده تلويزيوني چون ورزش و مردم مدير فني سابق پرسپوليس و سرپرست قبلي و مدير عامل فعلي آبي ها آن گونه به هم حمله مي كنند آيا مي توانستيم شاهد رفتارهاي غير خشونت آميز در نزد جوانان خود باشيم ؟ وقتي در ورزشگاههاي صد هزار نفري تبريز و يا ورزشگاههاي آبادان و كرمان و تهران آن الفاظ را مي شنويم و آن حركات را مي بينيم  نبايد انتظار فجايع اين چنين را در بعد از مسابقه ورزشي داشته باشيم ؟

 اين جوانان نمي دانند روزگاري غلامرضا تختي داشتيم كه با علم اين كه دانست حريفش از ناحيه دست مشكل دارد هيچگاه از اين حربه استفاده نكرد تا مسابقه را ببرد و همان كشتي گير كه بعدها قهرمان المپيك و جهان بود همواره به تهران آمد و از تختي و جوانمردي او سخن گفت  

 نسل جديد طرفداران ما نمي دانند در فوتبال ما پرويز دهداري سرمربي تيم ملي فوتبال ما وقتي در مسابقات مقدماتي جام ملتهاي آسيا 1988 ديد كه بازيكن ملي پوش ما سعي در دريبل زدن ولائي انداختن به حريف نپالي خود دارد او را با اين كه تعويض هاي خود را كرده بود بيرون كشيد تا به اين تازه به دوران رسيده بگويد فوتبال جاي تحقير حريف نيست

 

جوان ما نمي داند كه همين پيروزي كه يادگار پرسپوليس فرزند شاهين تهران است از مكتبي آمده است كه اخلاق و انسانيت مهمتر از هر فاكتور براي پيوستن  و طرفداري از او بوده است

 

چرا طرفدار جوان ما نمي تواند منطقي باشد؟ وقتي باشگاهش قصور مي كند و مدير ضعيف را حفظ مي كند و سر مربي بي دانش را جذب مي كند و در نتيجه سقوط مي كند چه تقصيري متوجه ميلادخبازي است كه عشقش به تيمي است كه برده است چون مهره بيشتري دارد؟

 اين همه خشونت در فوتبال ما بايد هم باشد وقتي سالها جوان ايراني شاهد قصه ستاره طلبكار و خانواده دار  سالهاي دورش و بانوئي به نام شهلا جاهد است

اين همه درد در فوتبال ما بايد باشد وقتي كاپيتانهاي سابق استقلال و پرسپوليس يعني شاهين بياني و مجتبي محرمي را با آن صورتهاي تكيده از درد بي درمان ندانم كاري ديده است و يا شاهد است كه ستارگان ديگر اين دو تيم نظير مهدي فنوني زاده و كريم باوي و علي اكبريان  دچار آن معظل مي شوند

فوتبال ما بايد درد خشونت بكشد كه ليدرهايش كم از غداره كش ندارند  فوتبال كه به اصطلاح اسطوره اش با ليدر كتك كاري مي كند بايد هم طرفدار ناداني داشته باشد كه اين چنين خانواده هائي را به گرداب حرمان ابدي بياندازد

فوتبال ما درد دارد و اين رنج با مضحكه هائي چون منشور اخلاقي و سقف قرارداد و محروميت حل نمي شود

 فوتبال ما مشغول دادن تلفات است اما همين امروز هم شاهديم آقايان مدير سرخ  به روي مبارك خود نمي آورند كه سهل انگاري و دادن مسئوليت به آدمهاي كوچك چقدر مي تواند درد آور باشد

ميلاد خبازي رفت ولي اي كاش به روح او هم قسم شويم كه سايه خشونت و بي فرهنگي و تعصب هاي بيجا را براي هميشه از اين فوتبال دور كنيم

چرا فوتبال پيشرفت نمي كند؟

چرا فوتبال ما پيشرفت نمي كند ؟ اين سوالي است كه سالهاي دور  اذهان عاشقان فوتبال را مشغول كرده بود اما اين سالها نزديك  سوال ديگري جانشين اين پرسش شده است و سوال اين است كه چرا فوتبال ما هر دم سقوط مي كند ؟ در بسياري از مباحث اجتماعي گفته شده است "آنجا پيشرفت است كه آزادي وجود داشته باشد و آزادي نمي تواند بدون اجراي قانون براي همگان وجود داشته باشد" يعني هر جا كه قانون براي همگان يكسان عمل كند آزادي معني پيدا مي كند و چنين است كه پس از آزادي مي توان افق هاي پيشرفت را ديد اما در فوتبال ما چنين است ؟ براي پاسخ دادن به اين پرسش كافي است به دو عملكرد مدير عاملهاي جديد باشگاههاي سرخابي پايتخت نگاهي بيافكنيم تا بدانيم به چه دليل فوتبال ما پيشرفت نمي كند علي فتح الله زاده خود را محبوب مي داند و حتي كار را به جائي رسانده كه خود را بسيار موثر تر از فرهاد مجيدي براي تيم استقلال در سالهاي اخير دانسته است او كه به قول خودش كانديداي كفاشيان از سوي كفاشيان در انتخابات آينده فدراسيون فوتبال  است خيلي راحت از شكستن قانون سخن مي گويد فتح الله زاده رسما اعلام مي كند كه مرد بزرگ نقل و انتقالات است و خسرو حيدري را با اين كه قرار داد با سپاهان داشته است را به استقلال آورده است  اين اظهار نظر مدير عامل منتخب وزارت ورزش براي باشگاه استقلال و عضو هييت رئيسه فدراسيون فوتبال و كسي كه خود را مدير محبوب و مقبول و آماده براي كسب عنوان رياست آتي فدراسيون فوتبال نشان كاملي از نداشتن قانون و هرج و مرج  و در نتيجه عامل اول سير نزولي در فوتبالفارسي است كه اين آقايان در آن تصميم مي گيرند از مدير عامل آبي ها به سمت مدير عامل سرخها مي رويم سردار رويانيان در اولين ديدار خود از تمرينات تيم پرسپوليس به هر كدام از بازيكنان تيم پرسپوليس كارت سوخت هديه 500000 توماني مي دهد ! مي پرسيم در كدام قانون مديريت فوتبال و يا غير فوتبال نگاشته شده به  كاركنان و بازيكناني كه بد عمل كرده اند و يا حداقل  در دوران مديريت جديد عملكرد خود را نشان نداده اند پاداش مي دهند؟ و سوال دوم اين است كه اين پاداش از جيب چه كسي پرداخت مي شود ؟ به ياد داشته باشيم سوخت در كشور ما به صورت سهميه اي ارائه شد تا قانون مصرف سوخت براي همگان يكسان باشد يعني كساني كه مصرف بيشتري براي سوخت دارند نرخ بيشتري براي آن بپردازند اما رئيس ستاد سوخت رساني كشور اين قانون مدون دولت و مجلس را رعايت نمي كند و به گروهي مرفه و بي درد چون بازيكنان چند صد ميليوني كه هيچ  كار بردي در اين فصل نداشته و از 21 امتياز ممكن تنها 6 امتيا كسب كرده اند سهميه بنزيني مي دهد كه مي توند براي نان آور خانواده اي بسيار مهم باشد كه بتواند با داشتن اين سهيمه بيشتر با اتوموبيل فرسوده خود  مسافر كشي بيشتري كرده و نان خانواده خود را تامين كند و يا سرويس مدرسه اي مي تواند با داشتن سهميه اي بيشتر هزينه هاي خود را پايين بياورد تا والدين بيشتري بتوانند از سرويس مدرسه بهره گرفته و فرزندان خود را  با آن بفرستند تا زمان و امنيت بچه ها تامين شود اما فوتبال پر از تنبلي و خاص خواهي و تماميت طلب ما مي خواهد كه باز قانون را دور بزند و اين تنها نمونه از اين اتفاقات نيست دور زدن قانون  سقف قراردادها نمونه ديگري از آفتاب دليل آفتاب بي قانوني در فوتبال ما است و يا از ياد نبرديم كه چگونه افرادي كه بارها ناكاررائي خود را نسبت به مردم و ميهن خود نشان داده اند اما باز بر سر كار هستند چون قانون را دور زده اند آري فوتبال ما پيشرفت نمي كند تا اين گونه بي قانوني ها وجود دارد تا بي قانوني كه باعث مي شود شخصي چون مدير عامل باشگاه آبي پايتخت نشين نماينده فوتبال ايران در رقابتهاي آسيائي را با بي قانوني از داشتن بازيكني تحت قرار داد خود محروم مي كند كه نه تنها يك باشگاه و يك شهر كه  فوتبال يك كشور را تضعيف كند و بعد هم نام خود را محبوب بداند و يا رئيس ستادي كه بايد سوخت رساني كشور براي همه اقشار براي او يكسان باشد به اين دليل كه مدير عامل باشگاه سرخها شده است ناگهان حاتم طائي از كيسه سوخت رساني كشور مي شود و از اين حكايتها بسيار است زنده ياد ناصر خان حجازي وقتي فرياد زد فوتبال كثيف تنها ربطي به فوتبال كثيف ندارد وچه چيز ما سالم است كه فوتبال ما سالم باشد بي ترديد قصه هائي اين چنين را مي دانست آري  بايد گفت سوال بزرگ  فوتبال ما كه چرا هر روز نزول مي كنيم ؟ پاسخهاي روشني دارد كه مي دانيم و عمل نمي كنيم  افسوس