سالها است كه به نارنجي پوشها دل بسته ام خوب بخاطر دارم كه اولين عاشقانه هاي من به هنر فوتبال و نه صنعت و تجارت فوتبال با هلند شروع شد تنها 8 سال داشتم و در كوران مسابقات جام جهاني 1974 چشم به او دو ختم يوهان كرايوف بزرگ با شماره 14 و يا آن ستاره موهاي آشفته چون رنس برينگ با آن جورابهاي افتاده و رودي كرول كه قيافه اي به مراتب شبيه يك ستاره موسيقي بجاي يك فوتباليست داشت و برادران واند در كركوف و... و اين هلند به نظر لاقيد زيباترين حكايتهاي فوتبال را به رخمان كشيد و هنوز حسرت مي خورم كه اگر قرار بود ميزباني ببازد چرا بايد برزيل 1950 و يا پرتغال 2004 و يا هلند 2000 باشد و اين ميزبان آلمان غربي نباشد كه هنوز هم برايم باور كردني نيست كه آنها چگونه از دام آن لهستان پر انگيزه با لاتو و ژارماخ و داينا ... گريختند ؟ اولين فينال بزرگ زندگيم با غم به پايان رسيد و تمامي شادي هائي كه در پنالتي رخ داده توسط فوگتس روي يوهان نيسكنس بود به يك باره پر كشيد و براي اولين بار هلندي ها خون به دل كرد بعد ها به علت ماموريت پدر به مشهد رفتم و خوب يادمان مي آيد بعلت شغل پدر كه در بانك بود با خارجي هاي زيادي روبه رو مي شد و يكي از آنها خانم و آقاي هلندي بود كه وقتي شنيدند كه پسر كوچولو 9 ساله رئيس شعبه عاشق تيم فوتبال هلند است كنجكاو شدند كه از او در مورد فوتبال هلند بپرسند ووقتي آن همه اسم سخت هلندي را از زبان او شنيدند كفش چوبي سمبل كشور آسياب بادي و دوچرخه وون گوگ و .. رابه او دادند پسرك خوشحال بود كه در 12 سالگي در جام جهاني 1978 تيم كشورش با هلند هم گروه است پسرك غمگين از اين شد كه ناصر خان حجازي سه تا گل خورد اما خوشحال بود كه دو تاي آنها از روي ضربه پنالتي و از سوي رنسنبرينگ بود كه بي شباهت به شماره 14 محبوب و غايب آن بازيها يعني كرايوف نبود ايران كه كنار رفت پسرك همچنان هلند را تعقيب كرد تا خود فينال و آنجا ديد كه ژنرال ويلا و هزاران طرفداران آرژانتيني چگونه هلندي را كه با آن گلهاي زيبا ايتاليا را در نيمه نهائي مقهور خود كرد به خاك افكندند و بار ديگر اشكهاي پسرك پاك نشد هلند پسرك در بارسلونا تجلي داشت و حكايت كرايوف و نيسكنس و ميشل اما خود هلند در سال جام جهاني 1982 و يورو 1984 و جام جهاني 1986 نشانه اي نداشت تا اين كه بار ديگر ميشل به سر مربيگري تيم هلند منصوب شد او محبوب پسرك در كنار استفان كواچ و ارنست هاپل معماران هلند دهه 70 بود و در سال 1988 ديگر كرايوف و نيسكنس وواندر كركوف ها و كرول ورنس برينگ نبودن اماشرورشي هاي ديگري به عرضه فوتبال آمدند رود گوليت وفون باسن و رايكارد سه ستاره ميلان دهه 90 كه به آلمان رفتند و در نيمه نهائي آلماني ها را كه جوانگرائي كرده و مرداني چون كلينزمن و فولر و ماتيوس وبرمه ... را معرفي كرده بودند را در خاك آلمان بردند و اين بار هلند غمنامه نساخت اما اين پايان بود هلند 1990 تنها يك قصه داشت و آن دعواي رايكارد و فولر بود و بعد هلند رفت و در يورو 1992 خبري از اين تيم نبود در جام جهاني 1994 در مسابقات تك حذفي مغلوب به به تو و روماريو شد و در يورو 1996 ... آري در سال 1996 يك هلند ديگر شكل گرفته بود اين هلند با پرتغالي ها آن سال از بعد زيبائي برابري مي كردند اما آن هلند هم به دانمارك باخت و دل طرفداران را سوزاند و بعد ر سال 1998 و در فرانسه گاس هيدينگ آمد و هر چند هلندي نسبتا آبرومند ساخت و همه فك مي كردند كه داستان فينال هلندي ها با ميزبان در فرانسه 1998 چون آرژانتين 1978 و آلمان غربي 1974 تكرار شود اما چنين نشد و برزيلي ها در ضربات پنالتي بردند و آنها نقش باخت به ميزبان را چون هلند اجرا كردند هلند يورو 2000 يك هلند ميزبان بود و رايكارد كه روي نيمكت داشت اما آن هلند هم به ايتاليا و اين بار هم در نيمه نهائي باخت همان طوري كه پرتغالي ها محبوب هم بازي را به فرانسه باختند و دو تيم محبوب و تكنيكي آن گونه رفتند تا فينال معتبر فرانسه و ايتاليا شكل گيرد و هلند در جام جهاني 2002 و يورو 2004 و جام جهاني 2006 و يورو 2008 تاريخي را ورق نزد و در سال 2010 به فينال جام جهاني آفريقائي رسيد و اين براي اولين بار بود كه هلندي ها به فينالي مي رسيدند كه ميزباني در مقابل خود نداشتند هلند اسنايدر و فان پرسي و وان در فارت و دي يونگ وواندر سار ... زشت بازي مي كردند و شانس آوردند كه اشتباه وب انگليسي باعث نشد كه آنها در اوايل بازي ده نفره بشوند اما آنها آن فينال را هم باختند و اين باخت با تيمي بود كه هلندي ها سهم زيادي در رونق ليگ داخلي آن كشور و خصوصا بارسلونا داشتند بارسلونا كه ميشل و رايكارد ون گال را بعنوان سر مربي هلندي و سيل ستارگاني از كرايوف تا كلايووت را داشت به هنر تيكي تاكا اسپانيائي كه نوعي از توتال فوتبال ميشل بود باختند و هيچكس جز خود هلندي ها چندان غصه نخوردند و حالا در يورو 2012 باز هلند مارويك را مي بينيم و شاهد هلندي تكراري هستند شايد آفلاي و روبن و اسنايدر گوشه هائي از هلندي ها را نشان دهند اما بايد باور كرد كه فاصله اين هلند با هلند سالهاي گذشته بسيار است ون بومل را مي توان با كاپيتانهائي چون كرايوف و كرول و گوليت و ... مقابسه كرد ؟ دي يونگ را با سيدورف و رايزيگر و فون پرسي و هونتلار را با فون باسن و گوليت و نيسكنس و برگ كمپ و كلايووت و... را شايد گفته شود در آلمان هم رو منيگه و ماتيوس و افن برگ و در ايتاليا باجو و پائلو روسي و مالديني و بارزي و در انگلستان هم گري لينه كر و بابي مورد و پل گاسكوئن و در فرانسه پلاتيني و زيدان و ... يافت نمي شوند اما فلسفه فوتبال در آن كشورها همچنان همان فلسفه فوتبالي است كه در دهه هاي گذشته بوده است ولي تاكتيك ها عوض شده اند اما اين هلند ماشيني و با هافبكهائي كه خلاق ترين آنها اسنايدر و وان در فارت هستند و اين نحوه سر در گمي در ضربه هاي آخر و عدم حركات تركيبي به كلي با لاله هاي نارنجي كه مي شناختيم فرق دارد شايد خيلي ها از شگفتي پيروزي دانمارك بر هلند سخن بگويند اما به ياد بياوريم كه دانمارك تيم نهم و هلند چهارم دنيا است و دانمارك تيم ضعيفي نبوده و خيلي ها دانمارك را قهرمان 1992و فيناليست 1996 و ريشه هاي دانمارك طلائي دهه 80 خصوصا مكزيك 1986 با درخشش برادران لادروپ كه اتفاقا آنها هم ريشه هاي بارسلونائي دارند را بخاطر مي آورند اما اين هلند با اين مدافعين دريبل خود وفاقد قدرت بازي سازي و با اين هافبك هاي منفعل و عدم خلاقيت و يا همراه با غرور بي دليل چون روبن و آفلاي و با اين فوروارد هاي هميشه ضعيف در تيم ملي چون فان پرسي و هونتلار دل كسي را نخواهند سوزاند هلندي ها در ادامه تبديل شدن به هلند ماشيني باز هم مشكل دارد آنها نه در گردش توپ و نه در ارسال پاسهاي سالم و نه حتي در استفاده از ضربه هاي برگشتي و ضربه هاي ايستگاهي به جائي خواهد رفت كه در سالهاي اخير پس از 1988 رفته است