بي دست دگر

هيچ عاشق خود نباشد وصل جو

كه نه معشوقش بود جوياي او

هيچ بانگ كف زدن نايد به در

از يكي دست تو بي دست دگر

مولانا "مثنوي دفتر سوم "

در خبرها خوانديم كه امير قلعه نوعي و كارلوس كي روش در فرودگاه شيراز گفتگوئي كوتاه داشته اند كه در آن امير قلعه نوعي سعي داشت كه مسئله رحمتي را با كي روش در ميان بگذارد ولي كي روش تنها با كلمه " انشا الله " وعده ديدار را به روز دگر و شايد هيچ روز داده است

سالها است كه با حكايت غريبي روبه رو هستيم و آن در اين مسئله است كه سر مريبان تيم ملي در حصاري آهنين بي هيچ توجيهي حبس شده اند و دل به كميته فني داده اند كه همه  معتقدند كه تنها نمادي از " فني " بودن را دارد اين حكايت در مورد سر مربيان خارجي تيمهاي ملي دردناك تر است زيرا سر مربيان داخلي چون دائي و قلعه نوعي آقا جلال طالبي و منصور خان پورحيدري و... مطلع از شرايط فوتبال ايران بوده اند با روانشناسي و جامعه شناسي و آداب و رسوم آن آشنا هستند و  مي دانند كه مديريت قبيله اي و كدخدا منشي و پيش كسوتي مي تواند خيلي از دردهاي فوتبال را حل كند اما مرداني چون بلاژويچ بايد خداداد و مجيدي  را از دست بدهند برانكو بايد مدتها دردي به نام هاشميان را داشته باشد و حالا كارلوس كي روش بايد با رحمتي لج بازي كند و حال كه قرار است مسئله حل شود باز هم جنجال بر پا مي شود جنجالهائي چون اين كه دانيال داوري با دلالي برادر فردوسي پور به تيم ملي آمده است و يا اين چرا فردوسي پور در لابي خانه كي روش ديده شده است در حاليكه در اتاقهاي بي شمار فدراسيون فوتبال و وزارت ورزش در خيابان ورزش مي تواند مكانهائي به نام اتاق فكر ساخت و براي سر مربيان تيمهاي ملي دفتر كاري مهيا كرد كه با وقت قبلي بتوانند دست به سوي نيروهاي داخلي با تجربه دراز كنند چرا بايد كي روش از طريق غير مستقيم مترجم و يا برخي از روزنامه ها و خبر گزاري هائي كه او دوست دارد از حكايت هاي بيرون تيم ملي خبر داشته باشد ؟ چرا امير قلعه نوعي گه سر مربي تيمهاي بزرگ ما در سالهاي اخير بوده و شاهديم در تراكتور سازي و سپاهان و استقلال و تيم ملي مربيگري كرده نتواند واسطه اي شود تا مشكل رحمتي و تيم ملي را بر طرف كند خود كارلوس كي روش در منچستر يونايتدي مربيگري كرد كه اختلافهاي بزرگ با سيستم قبيله اي و رئيس قبيله اي چون فر گوسن حل مي شد به عنوان مثال به ياد داريم در سال 1998 و پس از اخراج ديويد بكهام در بازي حذفي جام جهاني در برابر آرژانتين كه با زيركي سيمئونه هافبك آن روزهاي تيم ملي آرژانتين و سر مربي فعلي آتلتيكو مادريد همراه بود او مورد هجوم گسترده مطبوعات آن كشور قرار گرفته و همه او را مسبب حذف تيم بسيار خوب تيم انگلستان مي دانستند اما درايت فرگوسن نه تنها بكهام را نجات داد بلكه باعث شد منچستر يونايتد در سال 1999 قهرمان  رقابتهاي  ليگ قهرمانان باشگاه هاي اروپا شود در همان تيم منچستر يونايتد بخاطر داريم كه در سال 2006 شيطنت كريس رونالدو باعث شد كه وين روني در بازي حذفي پرتغال و انگلستان اخراج شود در بازگشت خشم مردم انگلستان و اختلاف هاي روني و رونالدو مي توانست كار را براي منچستر سخت كند اما بار ديگر گفتگو همه چيز را حل كرد مي پرسيم چرا چنين فرهنگي كه براي كي روش بايد طبيعي باشد اين همه دور از او است ؟ جواب ساده است كي روش در فدراسيون فوتبال يكه تازي مي كند و نه كميته فني و نه مديراني دارند كه بتوانند  به تيم ملي كمك كنند امروز مي پرسيم اگر امثالي چون آقا جلال طالبي و امير قلعه نوعي و حسن آقا حبيبي و منصور خان پور حيدري در كميته فني تيم ملي بودند آيا كي روش اين گونه رفتاري داشت ؟ چرا بايد فوتبال ما با " انشاالله " كي روش به اضطراب رود بازي با قطر و لبنان و كره جنوي خيلي نزديك است اما فوتبال ما همچنان دستهاي زيادي دارد كه مي خواهند بي دست دگري بزنند افسوس

فوتبال فهمهاي ما

فوتبال ما همچنان با ادبيات عجيب خود در حو اشي غرق است هنوز هيچ كس نمي داند چرا رحمتي از تيم ملي رفته است كه به يك باره ترك اردوي تيم ملي توسط هادي عقيلي به گوش مي رسد و در حالي كه رئيس فدراسيون فوتبال خبر مي دهد كه عقيلي بدون هماهنگي اردو را ترك كرده است هادي عقيلي مي گويد مربي تيم ملي از اين مسئله خبر داشته است و اين هم در حالي است كه بنا به گفته خود هادي عقيلي  در ساعت يك بامداد با عقل خودش به اين تصميم رسيده كه شبانه از اردوي تيم ملي بگريزد!! اين كه كدامين عقل چنين دستوري مي دهد هم از شبهات حكايت هاي اين روزهاي فوتبال ما است اما فوتبال ما از اين مسئله براحتي عبور مي كند و علاقه به حواشي بيش از متن دارد در برنامه 90 شاهد هستيم كه در گيري عادل فردوسي پور با امير قلعه نوعي شدت بيشتري مي گيرد امير قلعه نوعي عادل را دلال و حتي به قول خود فردوسي پور اجنبي پرست مي داند و عادل هم به نوعي امير را با اين اتهام مواجه مي كند كه او سعي دارد با شانتاژ مسير برنامه نود را منحرف كند و در اين بين حرفهاي فتح الله زاده هم اوج شيرين كاري فوتبالفارسي است كه به عادل مي گويد " من و شما سالها است كه با هم گفتگو مي كنيم و تنها يك بار به اختلاف رسيده ايم پس فوتبال را مي فهميم " و كسي نمي پرسد كه حاج آقا از كدام فوتبال و درك آن صحبت مي كنيد ؟ فوتبالي كه شاهد آن هستيم چگونه مي تواند نام ورزش و كار تيمي و انسان ساز لقب گيرد ؟ فوتبالي كه همه مي دانند ليدرهايش از خود باشگاه حقوق مي گيرند چگونه مي تواند توسط متولي اين حقوق  و مزايا ناديده انگاشته شود ؟ مگر كسي هست كه نداند ليدر در ورزشگاه چون روزهاي دور نيست كه خود جوش شعار دهد ؟ تشويق مديران و حتي سرپرست ها را نمي شنويم ؟ فوتبالي كه سرپرست تيمش جلوي كار عكاس ها را مي گيرد تا به قول خودش تركيب تيم لو نرود و يا همين شخص فكر مي كند قرعه كشي براي جام حذفي چون قاب اندازي روزگار دور است كه جر زني و از اول انداختن دارد و تقاضاي تجديد قرعه كشي مي كند مي تواند  همان زبان فوتبالي باشد كه فتح الله زاده مدعي دانستن آن است و يا فوتبالي كه مدير عامل يك باشگاهش خود و طرفدارانش را " لنگي " مي نامد و اين مسئله را دليل اتحاد مي داند همان فوتبالي نيست كه در برنامه 90 اين هفته شاهد آن بوديم ؟ فوتبالي كه فاصله خائن و خادم و دوست و دشمن و متخصص و چسبيده اش باريك است همان فوتبالي است كه بايد در بين صحبتهاي فردوسي پور و فتح الله زاده باشد دو " ف" فوتبال ما براحتي آن اصطلاح عاميانه را كه مي گويد تو بگو " ف" من تا فرحزاد مي روم را تكرار مي كنند فرحزاد فوتبال ما نه فرح است و نه زايشي دارد در اين فوتبال   بي انديشه و بي معني و حتي بي ادب  مگر مي توان به جائي رسيد ؟  فوتبال ما تنها فهميدن هايش اين  است كه مثلا پسر امير قلعه نوعي در يك بازي تداركاتي بازي كرده يا خير و يا اين كه هر دم از سوي امير قلعه نوعي  سازمان ضد جاسوسي ساخته مي شود  و يا رويانيان همه را لنگي خطاب مي كند فوتبال ما فهميده اي ندارد كه بگويد چرا در اين روزهاي حساس براي آينده حضور در جام جهاني قديمي هائي چون رحمتي و عقيلي مي روند و كسي به دنبال افشاگري حقايق نيست امير قلعه نوعي كه اين همه ادعا در مورد روابط پشت پرده دارد و يا فتح الله زاده كه سخن از آرامش و بردن تيم به جام جهاني مي كند و به سر تيم ملي منت مي گذارد كه اجازه داده كه جباري و نكونام و حيدري و منتظري  در تيم ملي بازي كند و يادش مي رود ستاره همين تيم يعني دژاگه پس از بازي در ليگ انگلستان به ياران آمده چرا به فكر اين نيست كه حداقل بگويد چرا رحمتي در تيم ملي نيست ؟ و از اين چرا ها بسيارند در اين فوتبال ما...

 فوتبال ما را بايد اين گونه فهميد فوتبالي سراسر از حاشيه و حرفهائي كه سر انجامي ندارد آگاهي رساني ها كه تنها حاشيه است و عدم آگاهي از واقعيتها است فوتبال ما در گرداب حرف و توهين و ليدر و الفاظي چون اجنبي و لنگ وخائن  بايد هم روزگاري بهتر از چنين خاكستري روزگار نداشته باشد

جنگ پنهائي

روزي كه در لبنان به تيم ملي آن كشور يك پيروزي دردانه هديه داديم همه جا بهانه بود كارلوس كي روش در محل جايگاه رسانه ها به سختي متغير بود او تيم ملي لبنان را به ضد فوتبال متهم مي كرد و در پي آن اتهام هاي ديگري را هم اضافه مي نمود و حتي كار به جائي رسيد كه درگيري لفظي بسيار شديدي با يكي از خبرنگاران پيدا كرد اين تغير رفتار كي روش آن روز براي همه ما بسيار بحث بر انگيز بود مرد مغرور  نيمكت تيم ملي ما عصباني بود شايد به او بايد حق بدهيم كه از بسياري از امكانات فوتبال ما ناراضي باشد اما او با جمع بندي همه اين عوامل به ايران آمد جائي كه او مي تواند مدعي شود كه روي نيمكت تيم ملي نمي نشيند مگر پول او را تهيه كنند و چنين اتفاقي مي افتد و در اقدامي بسيار ضرب اجل گونه در صرافي هاي تهران به دنبال پول او مي روند اما كي روش مي تواند خيلي راحت با رفتارهاي غير حرفه اي باعث شود كه محروم شود و بازي ازبكستان را از دست بدهيم و حالا قطر را پيش رو داريم  كي روش پس از بازي با لبنان در چهارشنبه گذشته آرام بود و ديگر از لبنان غولي نساخت !! او مغرور بود و بايد هم اين گونه مي بود اما همه مي دانند كه لبنان غولي نبود كه كي روش و تيمش به آنها باختند سه امتياز بازي با لبنان اگر امروز در حساب تيم ملي ما بود شايد جام جهاني اين گونه از ما دور نبود اما بازي در لبنان باختيم و عامل اين باخت را همه چيز دانستيم جز سو مديريتي كه كي روش و تيم تحت رهبري اش داشته اند اما تفاوت آن بازي با اين بازي در چه بود ؟

در نگاه اول مي توان اشاره به حضور سه مهره طلائي اين بازي نمود اشكان دژاگه  و قوچان نژاد و مجتبي جباري مرداني بودند كه در اين بازي  ما را به دروازه پيروزي رساندند اما مگر براي كسب حداقل تساوي در خاك لبنان بايد از همه نيروهاي خود بهره مي گرفتيم ؟ چرا در هنگام شكست عوامل پنهائي حضور دارند اما در كسب نتيجه پيروزي گفته نمي شود كه سابقه تاريخي فوتبال ما نشان مي داد كه لبنان نبايد حريف بزرگي باشد؟ كي روش با چه عواملي درگيراست ؟ بهانه گيري هاي او چه زماني به پايان مي رسد؟

 در همين مورد سخن مي گفتيم كه به مصاحبه اخير امير قلعه نوعي و علي دائي در كنفرانس خبري پس از بازي راه آهن و استقلال رسيديم امير قلعه نوعي مي گويد آقايان از بيرون مي خواهند به استقلال صدمه بزنند ؟ امير قلعه نوعي سالها است از عوامل خارجي سخن مي گويد از او مي پرسيم اين آقايان چه كساني هستند ؟ فدراسيون ؟ رقباي استقلال  يعني سران تراكتور سازي و سپاهان و فولاد ؟ گروه مظلومي ؟ اين آقايان  به چه دليل بايد اين كار را بكنند ؟ اين آقايان همه آنهائي نبودند كه امير قلعه نوعي در روزهائي كه در سپاهان و تراكتور سازي هم كه بود از آنها سخن مي گفت ؟ وقتي استقلال مي تواند اين همه برد پياپي بدست آورد اين جنگ پنهائي قلعه نوعي با عواملي كه كسي از آنها خبري ندارد چه فايده اي دارد؟  ايمر قلعه نوعي ذهن خودش و طرفداران استقلال را مشوش مي كندهمين مسئله در مورد علي دائي نيز صدق مي كند او مي گويد داور بي دليل غلامپور را اخراج كرد و كارت هاي ما را سريع مي داد و كارتهاي استقلالي را با مكث ارائه مي كرد مي پرسيم كه تمامي برتري استقلال بر راه آهن  به همان چند تا كارت ربط داشت ؟او چگونه مي تواند از بازي تيمش راضي باشد ؟ علي دائي هم مرتبا با عوامل خارجي درگير است و هيچگاه نمي گويد او با چه كساني در ستيز است ؟اين حكايت در بسياري از مسائل تيم هاي ما وجود دارد و جالب اينجا است كه اين ويروس به كي روش و كادر فني او هم منتقل شده است  او در قبل از بازي با لبنان جنگ رواني راه انداخت كه قطر و لبنان با هم تباني مي كنند مي پرسيم چرا او بايد از اين تباني مي ترسيد؟ سالها است كه كشورهاي عربي با هم تباني مي كنند  اما اگر ما قوي بوديم و آن گونه به لبنان نمي باختيم و در تهران با قطر مساوي نمي كرديم به ازبكستان مي توانست حداقل گل تساوي را بزنيم باز هم اشباح توهم بر انگيز براي كي روش  مي رقصيدند؟امروز لبنان را برديم و گوئي اشباح رفته اند اما در خرداد ماه آينده و در دوحه باز نخواهند آمد؟

بلوك مردم چه شد؟

قصه خصوصي سازي استقلال و پرسپوليس مدتها است كه تبديل به شوخي مضحكي شده است سالها است كه مي شنويم قرار است اين دو باشگاه مردمي سر انجام روزي به مردم واگذار شوداما هر سال دريغ از پارسال اما به نظر مي آمد كه اين وعده سر انجام در سال جاري به تحقق برسد كه ناگهان به گونه اي ديگر شد از سوي وزارت ورزش دو ورزشگاه شهيد كشوري و درفشي فر به دو باشگاه واگذار شد تا اين دو باشگاه به اصطلاح با سرمايه و بيلان مثبت وارد بازار فرا بورس شود اما سوال اين بود وقتي به گفته خود متوليان طرح اهداي اين دو ورزشگاه اين دو مكان تنها 30 ميليارد تومان ارزش دارند چگونه مي توان تصور كرد تيمهائي چون استقلال و پرسپوليس كه حداقل در سالي نزديك به 15 ميليارد هزينه دارند و سالها است كه بدهكار هستند داراي بيلان مثبت مي باشند؟ اما سعي كرديم اين حكايت را به  اين مسئله سوق دهيم كه بدهي هاي گذشته شايد به يك باره حذف شوند و از نقطه صفر شروع كنيم  سوال بعدي در مورد نحوه در آمد زائي اين دو باشگاه بود كه هنوز مشخص نيست سرمايه گذاران چگونه با اين گونه دخل و خرج اين دو باشگاه  علاقمند به سرمايه گزاري در اين دو باشگاه باشند ؟ در ادامه  اين سوال اين مسئله عنوان مي شود شايد با تغيير مديريت مصرف گراي دولتي كه همه چيز را از دولت مي خواهد و چون بخش خصوصي نيست كه دخل و خرج برايش مهم باشد بتوان به آينده اميدوار بود اما اعلان اين مسئله كه تنها بين 5 تا 10 % سهام اين دو باشگاه در فرابورس واگذار مي شود و بقيه سهام به صورت بلوكي در آينده نزديك به بازار بورس مي آيد مسئله را پيچيده كرد خصوصا آن كه همه مي دانيم سهام بلوكي  كاملا با مفهوم خريد سهام توسط مردم وشعارهاي واگذاري سهام به مردم فرق دارد  در بازار سهام كساني قادر به خريد سهام بلوك هستند كه داراي سرمايه هاي فراوان و عمدتا شركتهاي شبه دولتي و يا اين كه افرادي هستند چون حسين هدايتي و يا گروه هائي كه خريد سهام تيم راه آهن را تقبل كردند در مورد حسين هدايتي شاهد بوديم كه او با هر نوساني تصميم مي گيرد كه تيمداري كرده يا اين كه نكند سرنوشت تيم استيل آذين تهران را كه بخاطر داريم ؟ و حالا خبر مي رسد كه باشگاه هاي ملوان و گهر دورود هم با بلا تكليفي تك سرمايه گزاري چون هدايتي براي ادامه و يا توقت سرمايه گزاري  مواجه است ؟ اين كه گفته مي شود هدايتي براي اين كه علاقمند به فوتبال است  دست به اين سرمايه گزاري مي زند همواره مورد ترديد بوده است اما بر فرض اين كه اين ادعا صحيح باشد آيا بايد بپذيريم افراد ديگري از سر دلخوشي وارد فوتبال مي شوند ؟ و از سوي ديگر در ميان اين همهمه حكايت واگذاري سهام به مردم چه صيغه اي است ؟ مردمي  كه نمي دانند بلكوك ها 90% باقي مانده متعلق به چه كساني خواهد بود چگونه مي توانند در اين 10% شايد و اما ارائه شده در پايان سال سرمايه گزاري كنند ؟ بعنوان كساني كه مي خواهند در اين امر سرمايه گزاري شركت كنند آيا نبايد از متوليان سهام پرسيد تكليف بدهي هاي دو باشگاه پرسپوليس و استقلال كه سر به فلك مي كشد بر عهده چه كساني غير ازسهامداران آينده خواهد بود ؟از آينده سخن گفتيم وقتي مردم تنها مي توانند در 10% مديريت حضور داشته باشند وبقيه سهام به احتمال زياد به شركتهاي نيمه دولتي و يا افراد متولي چون حسين هدايتي ها واگذار مي شود كه روزي به دنبال ساختن استيل آذين قطب سوم هستند و حالا مي بينيم با گهر دورود و ملوان هم ممكن است همان گونه رفتار كنند؟ به نظر مي رسد بازي سهام دو باشگاه استقلال و پرسپوليس همچنان در حد يك بازي و واگذاري آن به مردم به طور حتم يك شوخي بزرگ است وقتي مي انديشند اين دو باشگاه با يك ملك 30 ميليارد توماني بيلان مثبت دارند و براي واگذاري سهام 5 تا 10 در صد اين دو باشگاه حكايت شايد و وقت ديگر هست پس بهتر است به اين حكايت ها نيانديشيم و بگوئيم اين دو باشگاه حالا حالا ها بايد به دور خود بچر خند و مالكيت هاي بخش خصوصي وجود نداردو مهمتر از همه اين حكايت ها وقتي فوتبال در اين ديار تنها هزينه دارد چگونه مي توان از واژه هاي سهامي كردن آنها در حالي صحبت كرد كه مفهوم ضرر حداقل در ظاهر در آن آشكارا است  راستي بلوك مردم كجا بود؟

ديپلماسي فوتبال

لزوم بهره وري از فوتبال نكته اي است بس حياتي كه در تاريخ پر فراز و نشيب اين ورزش بارها با آن رو به رو شده ايم  فوتبال براي بسياري از جوامع درمان گرو حتي به صورت مسكن عمل كرده است  افتخارات فوتبال توانسته است ملتها ئي كه دچار سرخوردگي اجتماعي بوده اند را به خود آورد و يا ملتي كه در گير آرمانهاي بزرگ بوده اند را به سوي دگر سوق دهد فوتبال معجزه ها دارد

بخوبي به ياد داريم هنگامي كه جهان فوتبال در شوك سپردن ميزباني جام جهاني 2022 به قطر به سر مي برد شايعاتي مبني بر پرداخت رشوه جهت كسب اين ميزباني به گوش مي رسيد و شايد همان هنگام بود كه به ناگهان مالكاني قطري براي باشگاه پاري سن ژرمن پيدا شد ليگ لو شامپيونا كه سالها بود پس از مارسي  برنارد تاپي و جرقه هائي از موناكو  به هيچ جائي نرسيده بود و آخرين افتخارش قهرماني اروپا در سال 2000 بود به يك باره خبر ساز شد خبري كه در مقطع خودش اخبار رشوه را تحت شعاع قرار داده بود فرانسه سرزمين ميشل پلاتيني و برادر خوانده سوئيس موطن بلاتر جائي كه مقر فيفا در آن قرار دارد بوده است و رونق فوتبال در فرانسه مي توانست اخبار خوبي باشد بخصوص آن كه پلاتيني  و بلاتر مدتها بود كه از ولخرجي مالكان روس و عرب و اسپانيائي در لا ليگا و ليگ برتر انگلستان خسته شده بودند و فرياد هائي مبني بر محدوديت در به خدمت گرفتن بازيكنان سر مي دادند اما به يك باره تيم پاري سن ژرمن با به خدمت گرفتن آنجلوتي سر مربي اسبق چلسي و رم و يونتوس  بازي جديدي در فوتبال شروع كرد بازي كه جهان فوتبال را از اتفاقهاي قطر فارغ مي كرد و قطر موطن مالكان جديد پاري سن ژرمن بود بعد از آنجلوتي پيوستن ايبراموويچ خبر بزرگ ديگري بود ركورد عقد قرار داد ايبرا در هنگامي كه به پاريس پيوست كليه ماجراهاي پاري سن ژرمن را به باد فراموشي مي سپرد  ماهها به اين گونه گذشت تا نزديك به دو هفته پيش روزنامه هاي فرانسوي پرده از بخش ديگري از جنجال رشوه خواري در فيفا برداشتند و كار به جائي رسيد كه سخن از دخالت مرداني چون نيكولاس ساركوزي رئيس جمهور سابق فرانسه در اين مسئله بود كه البته با توجه با سابقه ساركوزي و استفاده او از كمكهاي معمر قذافي ديكتاتور سابق ليبي  در كمپين انتخاباتي اش چندان هم دور از ذهن نبود وميشل پلاتيني مجبور شد در يك شو تلويزيوني اعلام كند كه ساركوزي چنين پيشنهادي به او نداده بود اما در ميان همه اين جنجالها بار ديگر از پاري سن ژرمن اخبار جديدي به گوش رسيد باز گشت ديويد بكهام كاپيتان سابق تيم ملي انگلستان و بازيكن سابق منچستر يونايتد و رئال مادريد و ميلان و گالاكسي به اروپا و آن هم به تيم پاري سن ژرمن مي توانست صدر اخبار فوتبال را كه به مسئله رشوه در كسب ميزباني جام جهاني 2022 بود را به اخبار ديگري بدهد خصوصا آن كه اروپا و فوتبال آن در غياب بازيهاي مهم ليگ قهرمانان اروپا در اين روزها نياز شديدي به خبرهاي جديد داشت  اين كه اين حكايت ها تا چه حد مي تواند درست يا اشتباه باشد يك سوي قضيه است اما اين كه فوتبال مي تواند در برخي از اوقات حيثيت يك كشور حتي به صورت غير مستقيم را نجات دهد داستان جالب تري از جادوي فوتبال را نشان مي دهد در حاليكه دنيا در بحران اقتصادي بزرگي دست و پا مي زند اين گونه سر مايه گزاري ها و گشاد دستي در منچستر سيتي و پاري سن ژرمن صورت مي گيرد نشان از اهداف فراتر از اقتصادي براي اعرابي دارد كه پس از سالها خواهان حضوري بزرگ در جهان چون ميزباني جام جهاني را دارند پس از روسها كه در پي شستشوي پولهاي حاصل از رانت خواري ها فراوان رويكردي به فوتبال داشته اند حالا شاهديم كه قطري ها براي كسب وجه خود بعنوان كشور كوچك اما بسيار ثروتمند حاضرند ميلياردها پول خرج كنند تا بسياري از حوادث از اذهان عمومي پاك شود و مي بينيم كه فوتبال وسيله اي است بسيار قوي تر از هر ابزار تبليغاتي كه مي تواند  در اين راستا به اعراب كمك كند حال با توجه به جميع اين اتفاقها آيا نبايد نگاه كودكانه و ساده لوحانه اي كه به مقوله فوتبال داريم را تا حد زيادي عوض كنيم ؟ فوتبال توانسته است فارغ از هر ديپلماسي رايج صورت مسئله را پاك و اذهان را دوباره بسازد كاري كه دنياي تجارت و فرهنگ و هنر و سياست و نظامي گري كمتر موفق به انجام آن بوده است

 

 

                  

قصه  امير فوتبالفارسي

امير قلعه نوعي يكي از موفق ترين سر مربيان فوتبال ايران است و علت اين امر به غير از هوش و تجربه اي كه دارد به اين مسئله بر مي گردد كه او بخوبي  با فوتبالفارسي آشنا است

بي هيچ اغراق بايد گفت كه امير قلعه نوعي نمادي از فوتبالفارسي است امير بخوبي مي داند كه در اين فوتبال چگونه حرف بزند و رفتار كند و بازيهاي پشت پرده را مي داند و با مديريت فارسي مي تواند سازش كند و نگذارد كه اسير بازيهاي مديران سياسي شود و در اين فوتبال موفق باشد اگر امير گاه به گاهي اشتباه مي كند  و مثلا سخناني چون حكايت هاي " كل يوم " پيش آيد و يا درگيري هائي با قديمي هاي استقلال چون زنده ياد ناصر حجازي  داشته و كارش با حاجيلو و مايلي كهن به دادگاه بكشد و  " عزيزم " و " بزرگوار " و... به عادل مي گويد به اين دليل است كه از ياد مي برد موفقيت او در فوتبال ما به اين علت است كه امير قلعه نوعي و نه كساني كه او مي خواهد اداي آنها را دربياورد

او بد دهني مي كند و خشمگين و گاهي از كورده در مي رود و سو رفتاري از خود نشان مي دهد  فرا فكني مي كند و لي  بسيار اوقات  او موفق هم بوده است  و اين امير قلعه نوعي همان كسي است كه بارها قهرماني و نايب قهرماني به ار مغان آورده است و نمي توان گفت كه موفقيت هاي او ناشي از شانس و اقبال و يا برخي از شايعاتي كه پشت سر او است    شكل گرفته است اما با اين همه  امير قلعه نوعي در رده بين المللي موفق نيست و نبوده است و اين تنها مربوط به امير نيست زيرا فوتبال ما با مقوله فوتبال بين المللي مشكل دارد كه نمونه آن سخناني چند روز اخير امير قلعه نوعي است امير مي گويد ادعاي  كارشناساني كه مي گويند دلايل عدم نتايج مناسب تيم ملي در مسابقات مقدماتي 2014 دليلي بجز  كيفيت نازل ليگ فوتبال ما و از جمله دربي و يا بقول عادل فردوسي پور ال كلاسيكو فارسي نيست حرف اجنبي پسند است امير قلعه نوعي معتقد است كه تيم ضعيف ملي ما ربطي به كيفيت  ليگ نازل ما   ندارد  امير قلعه نوعي از فوتبال بين المللي دور است سخن ما از تاكتيك و تكنيك و آمادگي بدني و رواني و تجربه نيست بلكه تفكر امير است كه معتقد نيست فوتبال يك ديار زماني موفق خواهد بود كه ليگ قوي داشته و يا بازيكنان لژيونر فراواني در ليگهاي ديگر دارند بعنوان نمونه اسپانيا سالها است كه صاحب بيشترين افتخار در عرصه باشگاهي و ملي است همين اتفاق براي آلمان هم افتاده است و ليگ بوندس ليگا شايد پايين از سطح ليگ برتر انگلستان باشد اما ريشه بومي تري دارد انگلستان با كمبود نيروي انساني و اختلافات مواجه است كه ليگش نمي تواند تيم ملي خوبي بسازد اما در هيچ كجاي دنيا چون امير قلعه نوعي بي اعتنا به رابطه ليگ و تيم ملي نيستند هنگامي كه ليگ ما قوي نباشد به طور حتم تيم ملي خوبي نخواهيم داشت و شاهد خواهيم بود كه حتي در مسابقات نازل غرب آسيا هم حذف مي شويم وقتي بازيكنان ما چون ياران استقلال و پرسپوليس در يك بازي نمي توانند 4 پاس صحيح و يا حركات تركيبي به نمايش بگذارند مي توانند در عرصه بين المللي موفق باشند ؟چرا امير قلعه نوعي با واقعيت به اين وضوح عناد دارد ؟ شايد اگر ديگر دست اندركاران فوتبال ما هم اين چنين به ليگ اهميت مي داند امروز تيم ملي ديگري داشتيم ليگي كه در شرايط بد و در زمين هائي چون آلومينيوم هرمزگان و صبا قم و ... برگزار مي شود ليگي كه با كمبود تماشاچي رو به رو است ليگي كه در بد ترين شرايط زمان بندي شده  به حركت خود ادامه مي دهد مي تواند توليد كننده و نيرومي محرك تيم ملي باشد؟تيمهاي ما از جمله موفق ترين آنها يعني تراكتور سازي و سپاها ن و استقلال چه نمايش خلاقي را مي دهند ؟چرا وقتي تيمهائي چون آلومينيوم و يا گهر در حد ليگ نيستند ليگ ما 18 تيمه برگزار و شتاب زده است ؟ وقتي سيستمي موجود باشد تيمها مي توانند براحتي مسير صحيح را ادامه دهند به تيم بارسلونا بنگريد اين تيم با كمك مربي كمك مربي سال گذشته خود همان بازي را انجام مي دهد كه با گوارديولا انجام مي داد در همين تيم بارسلونا بازيكناني چون پدرو و تياگو خودي نشان مي دهند به دورتموند بنگريم اين تيم با اين كه مورد هجوم تيمهاي ديگر قرار گرفت  و افت كرد اما امروز بار ديگر جز تيمهاي بالانشين بونديس ليگا است كشور برزيل اخطار به همه بازيكنان شاغل در ليگ هاي اروپائي كرده كه اگر خوب در آنا نيستند به ليگ داخلي بر گردند چون نگاه اسكولاري به ليگ داخلي برزيل به صورت جدي است و بعد از رو نالدينيو و پاتو سخن از حضور چند برزيلي معروف ديگر در ليگ آنها  نيز مي شود در ديگر كشورها هم ليگ مهم از بعد اقتصادي و اجتماعي و حتي ورزشي است اما بهترين سر مربي داخلي فوتبال ما از بعد كسب نتيجه در چند سال گذشته  به كساني كه واقعيت محض  تيم ملي خوب از دل باشگاه هاي بزرگ يك ليگ پويا بيرون مي آيد را سخناني نابخردانه و حتي بر پايه خيانت مي داند از امير قلعه نوعي نمي توان ايراد گرفت او نمادي از فوتبال بومي و سر در برف كرده اي است كه نام فوتبالفارسي به آن نهاده ايم    فوتبالي كه  مصرف داخلي دارد ولي در خارج از مرزهاي ايران عملا هيچكاره است

فوتبال نفرین شده

سالها خواندیم سر زمین نفرین شده و نسل سوخته و بسیاری از حرفهای تلخ دیگر  و همیشه پرسیدیم چرا این حرفها پیش می آید ؟ نفرین چیست ؟ من می گویم نفرین یعنی آن که  کوچک شویم و حقیر شویم و حالا این حکایت فوتبال ما است  این فوتبال حقیر است  و حقارت آن از افکار کوچک آمده است افکاری که از ندانستن ها می آیند امروز به عملکردها بنگریم در انتخابات هییت مازندران بهروان انتخاب می شود و این کار شبانه صورت می گیرد حتی نمایندگان برگزار کننده این انتخابات را غیر قانونی می دانند اما کفاشیان  به زور و اجبار به دوست گرمابه و گلستانش پست جدیدی می دهد که در مجمع آینده رفقائی باشند تا باز او باشد و این فوتبال نتواند خوب نفس بکشد...

قصه به اینجا ختم نمی شود به جنگ مدیران قرمز و آبی بنگرید این دو می پندارند که ناآگاهی به فوتبال جنبه عمومی دارد رویانیان به فتح الله زاده می گوید " مثلا شوالیه " این رویانیان همان نبود که از فتح الله زاده رسما دعوت کرد که به باشگاه سرخها بیاید؟ این فتح الله زاده همان نبود که به همراه او از مجمع بیرون آمدند چون شان او رعایت نشده بود ؟ حالا او را می گوید فتح الله زاده فکر می کند شوالیه است آخر ما که به زور قالیچه با گالیانی عکس می گیریم چرا باید شوالیه بودن را این هم مورد تکدر خاطر می داند

قضیه به اینجا ختم نمی شودرویانیان می گوید می خواهند هر دو جام را به استقلال بدهند  براستی او در کجا سیر می کند ؟ مگر سپاهان را می توان نادیده گرفت ؟ به فولاد نمی نگرد ؟ نفت تهران و تراکتور سازی را نمی بیند؟ مگر اختلاف 13 امتیاز همه بخاطر داوری می تواند باشد ؟  بازیهای جام حذفی که تمام نشده است حریف استقلال قهرمان سه ساله لیگ سپاهان است و رقیب آنها ذوب آهن ته جدولی 

رویانیان  معنی رکورد هم نمی داند ؟ او می گوید ما رکوردهای خوبی داشتیم مثلا در فصل گذشته در 10 دقیقه 3 گل به استقلال زده ایم ؟ براستی این حرف یک مدیر عامل است  یا یک طرفدار تیفوسی بی منطق ؟ این تیم با این همه بازیکن کجا است ؟ یعنی همه چیز ربط به داوری دارد ؟ استقلال تیمی است که تصادفی در صدر است ؟ از سپاهان و فولاد  و تراکتور سازی بگذریم ؟ می گویند پنالتی های ما را نمی گیرند ؟

و بعد از آن نوبت کی روش می رسد واقعا او راست می گوید لیگ کیفیت ندارد چون فوتبال ما کیفیت در برنامه ریزی و مدیریت و فرهنگ و ...ندارد فوتبال ما بهانه می گیرد فوتبال ما حقیر است فوتبال ما نفرین شده است زیرا کوچک اندیشی حرف اول فوتبال ما است

دربي با فن كلينچ

سالها پيش كشتي ورزشي همراه با تكنيك و قدرت و زيبائي بود و در سه وقت سه دقيقه اي انجام مي شد اما به مرور حكايت هاي آن عوض شد دستهاي غير كشتي هائي چون مارتيني باعث شد كه كشتي امروز قصه كسل كننده اي داشته و كمتر شاهد فنون زيبا در آن باشيم و بيشتر كشتي گيران مشغول هل دادن همديگر هستند و كشتي ها بيشتر شبيه كشتي سنتي ژاپني ها شده است كه دو كشتي گير با وزن هاي سنگين سعي در هل دادن همديگر دارد اين قضيه هل دادن هاي كشتي هم نتوانست گره هاي كور آن را باز كند و بيشتر كشتي گيران با قرعه كلينچ رو به رو شده و به زور قوانين مجبور مي شوند پاي خود را در اختيار حريف قرار دهند تا بلكه گره كشتي باز شود اما اين مسائل چه ربطي به فوتبال نويسي دارد ؟

به نظر مي رسد كه دربي هاي قرمز و آبي هم بي شباهت به اين حكايت كشتي گير ها نيست و حالا نبرد قرمز و آبي چمن سبز هم بايد با قرمز و آبي تشك زرد مقايسه شود در دربي 76 چه چيزي جز هل دادن هاي بي حاصل بوديم ؟ چند حركت منسجم در طول اين بازي شاهد بوديم ؟ در اين بازي تماشاچي كه براي ساختن هيجان به ورزشگاه مي آيد چه كاري از دستش بر آمد ؟آيا خشم تماشاچي همان پرتاب ترقه نبود ؟ در اين بازي  تنها بحث هاي كر كري بود نمايش مضحكي كه قبل از مسابقه راه انداخته بودند و شعار برادري مي دادند براي چه كساني بود؟ تماشاچيان كه در اين 76 دربي شايد به اندازه انگشتهاي يك دست هم با هم درگير نشده اند بايد بفهمند كه آنها برادرند يا مديراني كه هر روز به همديگر اتهامي مي زنند ؟ وقتي در يك تيم سر بازوبند كاپيتاني بازيكنان آنقدر با همديگر مشكل دارند كه مجبور مي شوند جباري نا آماده را به زمين بفرستند تا بين رحمتي و نكونام درگيري پيش نيايد چگونه همه كاسه و كوزه هاي ضد فرهنگ بودن فوتبالفارسي بر سر تماشاچي بي نوا زده مي شود ؟اين تماشاچي خسته از شعارهاي برادري  تصنعي است اين تماشاچي خشمگين از اجباري شدن داوري اين بازي است كه داور بايد توجيه شود كه چه زماني بايد خطا و پنالتي بگيرد و يا اخطار بدهد ؟  رئيس دپارتمان داوري كه از داوري تعريف مي كند حتي به خودش اندكي  فرصت نمي دهد كه بيانديشد كه  داوري كه در جو پرتاب ترقه اجازه ادامه بازي را مي دهد نمي تواند داوري خوب باشد ؟ داوري كه پنالتي را نمي بيند و يا شاهد نيست كه توپ درپشت خط به پاي حيدري خورده ولي كرنر مي گيرد مي تواند داور خوبي باشد؟ امير قلعه نوعي مي گويد از بازي راضي است ؟ مي پرسيم آيا همين رضايت هاي بي معني او نبود كه در تيم ملي سال 2007 كار دست فوتبال ما داد؟ قلعه نوعي از اين كه گل نخورده و مساوي كرده شادمان است ؟قلعه نوعي 2 امتياز در خانه از دست دادو 2 امتياز بازي با ملوان را هم فداي اين بازي كرد آيا اين از دست دادن امتياز شادماني دارد ؟ گلمحمدي به چه دليل غم زده است ؟او بي دليل تعويض مي كرد او به چه دليل مهدوي كيا كه بهترين مرد هجومي سرخها بود را از زمين بيرون كشيد و كلاه كج را به زمين فرستاد؟ قاضي به چه دليل اين همه دير به زمين آمد كريم انصاري فرد چه كاررائي در زمين داشت ؟غلام رضائي به چه دليل تعويض شد؟ در سمت آبي ها به چه دليل برهاني اين همه عقب بازي مي كرد ؟ تاكتيك اين دو تيم بغير از هل دادن چه بود ؟ بازي دربي 76 تمام شد و تماشاچي بي نوا به خانه رفتند و بارزي اسطوره ميلان هم در تهران شاهد بود كه دربي تهران چقدر حقير در مقابل دربي ميلان و اينتر است و تنها يك هزينه هتل و بليط هواپيما بر روي دست باشگاه گذاشت تا او هم بفهمد بي دليل نبود كه بايد يك قاليچه ابريشم خرج شود تا عكسهاي مديران سرخ با پيراهن ميلان زينت بخش روزنامه هاي وطني شود بازي 76 هم نشان داد كه بي دليل به كي روش ايراد مي گيريم او با يان بازيكنان نمي تواند معجره كند و حالا كه در بازي با قطر هم محروم است نگراني هاي ما افزايش مي يابد و باز مي انديشيم اين همه جنجال و هل دادن ها تنها با فن كلينچ بايد حل شود  و شايد بلاتر سوئيسي فوتبال بتواند چون مارتيني هم وطنش در كشتي فكري براي فوتبالفارسي بكند

شيوا باشيم!!

روي پيشاني تصاوير و مجسمه هاي  شيوا يكي از خدايان و اساطير هند باستان سه خط خاكستري كشيده شده كه سه بي نوائي بشر را به تصوير مي كشد " جهل – خود پرستي – خشم

 اين بي نوائي ها ي انسان هستند

و شيوا خدا شد زيرا بر اين سه پديده غلبه كرد  شيوا پوست ببر كه نشانه شهوت و پوست فيل كه نشانه غرور و پوست گوزن كه نشان ذهن سرگردان است را به تن كرد تا بگويد براي قدرت بايد بر اين سه پيروز شد

 از شيوا سخن گفتيم تا بعنوان نمادي از آن براي اتفاقهاي امروز فوتبال از آن استفاده كنيم

آيا فوتبال ما نياز به قهر ديگري دارد؟ تيم ملي فوتبال در وضعيتي نه چندان اميدوار كننده در راه ادامه صعود به جام جهاني 2014 برزيل قرار دارد و در اين مقطع خاص نياز به آگاهي – هم دلي  خوش دلي دارد اما اين روزها سخن ها همواره از خشم – خود پرستي – خشم است

 سيد مهدي رحمتي از حضور در اردوي تيم ملي خودداري مي كند و خودش اعلام مي كند كه مشكل خستگي و خانوادگي دارد اين كه بازيكني خودش به عدم آمادگي خود اشاره كند به واقع عمل بدي نيست اما كارلوس كي رش به يك باره واكنش نشان مي دهد و مي گويد تا زماني كه او در تيم ملي ايران باشد از رحمتي دعوت نخواهد كرد كه البته اين نوع تهديد ها در فوتبال ما پديده جدي گفته نمي شود چون بارها شاهد نمونه هائي از اين ادعاها و سپ نقضش بوديم كه قصه خوزه و كريمي آخرين نمونه از آنها بود اما مي پرسيم به چه علت كي روش چنين واكنشي دارد ؟آيا شايعاتي كه گفته مي شود رحمتي به اين علت كه دروازه بان حاضر در ليگ دوم بوندس ليگا به تيم ملي دعوت شده از تيم ملي قهر كرده صحت دارد؟ تجربه نشان مي دهد كه رحمتي بي علاقه نبوده كه بي رقيب باشد حكايت هاي او با طالبلو را بخاطر داريم و حتي شاهد بوديم در روزهائي كه او در تيمهاي مختلفي چون سپاهان و مس و بار دوم حضورش در استقلال بوده هيچگاه رقيب قدري را روي نيمكت نمي ديده است  از سوي ديگر رحمتي بازيكني است كه از سر دمداران حركت عدم مصاحبه با رسانه بعد از درخشش ورزشكاران ديگر رشته ها در المپيك و انتقاد از فوتبال بوده است اين روزها هم شواهدي وجود دارد كه از اختلاف هاي او با نكونام پرده بر مي دارد اما اين يك سوي جريان است رحمتي سالها است كه بي وقفه در درون دروازه مي ايستد و حتي در بازيهاي آسيائي گوآنجو هم او را بعنوان يكي از بازيكنان بزرگسال به همراه تيم برده اند در ليگ امسال و سال گذشته در تقريبا همه بازيهاي استقلال حضور داشته و اين اتفاق در تيم سپاهان و حتي مس هم براي او رخ داده است  اين كه رحمتي فرسوده شده بارها از سوي رسانه ها عنوان شده است اما رحمتي امروز هيچ نشانه اي از فرسودگي ندارد او در وضعيتي خوب به سر مي برد و تيمش در صدر است و بسيار كم گل مي خورد پس بايد به شايعات توجه كرد ؟ در فوتبال ما چون بسياري از اتفاقات خشم و خود پرستي  و خشم حكمراني مي كرده اند همان طوري كه شهوت قدرت طلبي و غرور بي معنا و ذهن سرگردان از ابزارهاي اصلي مديريت در اين ديار بوده اند

مي پرسيم چرا از حكايت هاي شيوا سخن گفته نمي شود ؟ اين كه رحمتي مي گويد به صورت موقت از تيم ملي دوري مي كند چه شيوائي در كلام دارد ؟ چرا او بايد اين هم با راز از تيم ملي جدا شود؟ در فوتبال چون هر پديده ملي بايد يك اتحاد ملي باشد و شاهد بوديم بازيكنان بزرگي چون گونتزر در تيم ملي آلمان 1974  و پل برايتنر در 1978 و بازيكناني چون كانتونا و ژينولا از تيم ملي فرانسه پس از  بازيهاي انتخابي 1994 كه به حذف فرانسه گذاشته شد كنار گذاشته شده اند اما اول بايد ببينيم حكايت رحمتي چه چيزي است ؟ اگر او خسته و بي انگيزه است نبايد هم در تيم ملي حضور يابد و بايد به او فرصت ريكاوري بدهند ولي اگر قصه اي ديگر در جريان است جامعه علاقمند به فوتبال ايران بايد از آن باخبر باشند

فوتبال ما همچنان در انتظار پاسخي از سوي رحمتي و كي روش و يا مهمتر از آنها فدراسيون فوتبال ايران است فدراسيون فوتبالي كه در طي اين سالها بي مبالاتي ها زياد و سكوت هاي كش دار و عدم كنترل صحيح بر روي اعمال داشته است فدراسيون فوتبالي كه در بهمن و در هفته هاي ششم و هفتم دور برگشت اعلام مي شود كه قرار است برنامه ريزي جديدي براي ليگ و تيم ملي داشته باشد و يا اين كه انتخابات هييات فارس آن باطل مي شود اما كسي آن را اعلام نمي كند چون علي كفاشيان  قبلا نسخه اي ديگر را اعلام كرده و يا شاهديم رياست به زور و چسبيده شدن ها ادامه دارد سراسر از ضعف مديريت در اين فوتبال نمايان است در هر حال به انتظار مي نشينيم و هشدار مي دهيم با اين روشي كه تيم ملي پس از بازي با ازبكستان در پيش گرفته نه تنها گفته جناب تاج كه مي گويد حتي ممكن است بعنوان تيم اول صعود كنيم غير عقلاني به نظر مي رسد بلكه حتي روياي حضور در مرحله پلي آف هم كه به نظر مي رسد بايد نگاه جدي به آن داشته باشيم هم دور تر مي شود

 

هلينو هررا ...

در تاريخ فوتبال جهان شك هلينو هررا يكي از مشهور ترين سر مربيان و چهره هااست

هلينو هررا با تيم بارسلونا  دو جام حذفي و دو جام ليگ اسپانيا و با تيم اينتر ميلان دو بار قهرمان اروپا و سه بار قهرمان ليگ ايتاليا شد اما آن چيزي كه او را فراتر از اين حكايت ها كرد نوع بازي بود كه تيمهاي او ارائه مي دادند و به نام كاتناچو از آن ياد مي شد

 در زبان ايتاليائي كاتناچو به معناي قفل است و در فوتبال به نام سيستم دفاعي مخربي ياد مي شود كه مي تواند تيمهاي بزرگ را با گرفتن فضا و يارگيري هاي من تو من زمين گير كند   اما با اين همه نبايد گفت هررا تنها به اين دلايل مشهور شده است  او سر مربي بود كه با اظهار نظر هاي جنجالي و اعمالي كه انجام مي داد جهان فوتبال را تحت تاثير قرار داده بود

زماني كه هررا در تيم رم به پست سرمربيگري منصوب شد تيم پايتخت نشين تنها يك سال و در سال 1941 قهرمان شده بود و هررا مي گفت دليل قهرماني رم در آن روزگار اين بود كه موسيليني ديكتاتور فاشيست دوره جنگ سرمربي آن بوده است !! روزي در همين تيم وقتي شنيد كه تاكولا بازيكن جوان اين تيم دچار بيماري قلبي  است خوشحال نشد و او را به ساحل برد و در سرماي ساحل تمرين داد و اين بازيكن سرما خورد و تب كرد و بازي را مشاهده كرد و بعد مرد!!

در سال 1962 وقتي يوونتوس  رقيب سنتي اينتر در رقابتهاي اروپائي حذف شد او آشكارا شادي كرد

هررا در زمان خودش جنجالي تر از برايان كلاف سر مربي جنجالي ناتينگهام فارست و يا خوزه مورينيو بود كه چون او هم در ايتاليا و تيم اينتر و هم در اسپانيا ولي بر خلاف او در رئال مادريد مربيگري كرده بود

 

به فوتبال ايران باز مي گرديم  دو تيم استقلال و پرسپوليس در دو بازي اخير خود با نمايش نا اميد كننده اي سعي داشتند كه خود را براي دربي نگاه دارند و عملا زمزمه يك دربي خسته كننده ديگر را در گوش ما بخوانند و اين در حالي است كه دست اندركاران اين دو بسيار اصرار داشتند كه اعلام كنند دربي بي تاثير است مي پرسيم كه چرا دست اندركاران اين دو تيم حرفهائي مي زنند كه به مراتب عجيب تر از سخنان هررا در روزگاران گذشته است ؟ اين دو تيم با مشكلات روحي چون بقيه فوتبال ايران رو به رو هستند اين دو تيم بي دليل مي خواهند اين مشكلات را نفي كنند و نمي دانند در بزرگترين تيمهاي دنيا هم مسئله حريف مستقيم شرط بزرگي براي ادامع راه است كه نمونه واضح آن تيم بارسا است كه به محض اي كه فاصله اش با رئال مادريد با عدد شگفت انگيز 18 رسيد نه تنها در نيو كمپ  در چارچوب كوپا دو ري با مالاگا در بازي رفت به تساوي 2- 2 رسيد بلكه  بازي برده در برابر سويا در خانه آن تيم را مي بازد

 دو تيم پرسپوليس و استقلال در بازيهاي اخير خودشان به سختي 4 امتياز كسب كرده اند و آمارها نشان مي دهد كه بيش از 80 در صد بازي در ميانه ميدان بوده اند و تعداد موقعيت هاي دو تيم به اندازه انگشتان يك دست در دو بازي اخيرشان نبوده است  دو تيم در تعويض ها محتاط هستند امير قلعه نوعي عملا با تعويض هاي شتابزده برهاني و حاتمي در بازي با ملوان  نشان داد كه تحت فشار دربي است و گلمحمدي هم در بازي خانگي در برابر تيم سيزدهم جدول يعني داماش در نيمه دوم يك تيم ترسو را به ميدان فرستاد و حاضر نشد كه با قاضي و انصاري فرد دامنه حملاتش را گسترش دهد شايد از ديد همگان اين كارها طبيعي باشد اما مشكل از زماني شروع مي شود كه مي خواهيم به زور بگوئيم كه دربي اهميت ندارد كه به واقع دارد و اين اتفاقها چون سخنان هررا منشا غير اصولي دارد و همه مي دانيم دربي 76 مهم خواهد بود و ترسي عظم گريبان ما را گرفته كه با اين روند ممكن است دربي سردي باشد و اميد داريم كه اين چنين نباشد