درد كريمي

سالها است با مبحثي به نام فرهنگ فوتبال دست به گريبان هستيم و مي پنداريم كه فرهنگ مقوله اي است كه بايد به فوتبال تزريق شده و به يك باره نهادينه شود در حالي كه فرهنگ اصولا پايه اي است و نياز به ممارست و تعليم از سنين پايين و ارتباط مستقيم به فاكتور زمان دارد و اين گونه نيست كه سمينار فرهنگي داشته باشيم كه با روساي باشگاه ها صورت گيرد كه خود اين آقايان با پديده و آموزش فرهنگ بيگانه هستند اما به حكايت كريمي و ژوزه مانوئل بر مي گرديم او در مصاحبه با ليدرهاي باشگاه پرسپوليس به آنها اعلام مي كند كه براي بقا تيم نياز به كريمي ندارد اين كه ليدرهاي يك تيم چگونه مي توانند درگير مباحثه با ژوزه بشوند يك حكايت است و اين كه كريمي بايد برود قسمت دوم ماجرا است به قسمت دوم ماجرا بر مي گرديم چرا كريمي به اينجا رسيده است ؟ بايد بگوئيم مشكل كريمي حكايت فوتبال شانسي ما را دارد وقتي در فوتبال ما پروسه آموزش وجود ندارد بايد هم كريمي مثل بسياري از ستاره ها تصادفي ظهور و حتي سقوط كند كريمي با جنجال به فوتبال ما معرفي شد او در بازيهاي سالني با تيم فتح و در مصاف با استقلال به جنگ فوتبال قدم گذاشت بعد ها او در تيم اميد در درگيري با داور مسابقات انتخابي المپيك  محروم شد او براحتي پيشنهاد پروجا را رها كرد به امارات رفت و بعد بار ديگر به يك باره به بايرن مونيخ نقل مكان كرد او خيلي راحت به يك باشگاه عجيب قطري پيوست و بعد ها به پرسپوليس قطبي و استيل آذين و بعد پرسپوليس استيلي و دنيزلي و حالا ژوزه آمد و همه جا مشكل داشت زيرا آموزگاري نداشت كه او را راهنمائي كند به هم نسل او مهدي مهدوي كيا نگاهي مي افكنيم بخاطر دارم در سالهاي دور  پدر مهدي مهدوي كيا در ورزشگاه حاضر مي شد كه بازي پسرانش يعني مهدي و هادي را ببيند با او كه به گفتگو نشستم مي گفت در ورزشگاه مي نشينم تا فرزندانم بدانند كه پدرشان در ورزشگاه است تا خداي ناكرده اسير جو نشوند مهدي در فوتبال بسيار موفق تر از  كريمي بود او پله هاي ترقي را آهسته اما پيوسته پيمود به بوخوم و بعد به هامبورگ و فرانكفورت و سپس به استيل آذين و پگاه و پرسپوليس آمد  و در كارنامه زندگي او اين همه حاشيه وجود نداشت زيرا آموزگار و معلم داشت همين اتفاق براي وحيد هاشميان هم افتاده است او از پاس به آلمان رفت و 11 سال آنجا بخوبي زندگي كرد براي علي دائي هم چنين پيش آمد او هم روحيه منظمي داشت و در زندگي مي دانست كه چه مي كند شايد نظم و انظباط شخصي نيز باشد اما مي توان از داشتن معلم و راهنما گذر كرد ؟ در علم مديريت گفته مي شود كه 70% موفقيت در نوع كار است و 20% به راهنمائي و 10% به آموزش ربط دارد  فوتبال ورزش جنجال ها است پس بيشتر افراد مشهور در آن مي توانند مورد تهاجم باشند اما آن 70% نوع كار را كه به طبيعت شغل ربط دارد را مي توان با راهنمائي و آموزش جبران كرد 30% اثري نزديك به نصف آن 70% دارد فرمول 70_20_10  از مهمترين فاكتور هاي علم مديريت است و آن 70% ارتباط به نگرش دارد كه مي پندارم در فرهنگ ما اين نگرش مي تواند عوض شود اگر از فاكتورهاي اجتماعي در آن استفاده شود به مثال جهاني نگاهي مي افكنيم فرانس بكن بائر در نيمه نهائي جام جهاني 1970 كتفش در مي رود و با اين همه بازي را ادامه مي دهد و تبديل به يك چهره جهاني مي شود آلماني ها كه چهار سال بعد از آن روزگار ميزبان جام جهاني بودند و مي دانستند بكن بائر كاپيتان آنها خواهد بود كلاس هاي ويژه آموزش آداب و معاشرت و گفتار و.... براي او تدارك ديدند تا قيصر خود را بسازند اريك كانتونا  و جرج بست و كريس رونالدو و پل گاسكوئين و كاسانو و استيچكوف و رونالدينيو و گارينشا... نمونه هاي ديگري از جنجالي هاي فوتبال جهان است كه خيلي از آنها سر از ناكجا آباد و خيلي ها هم قله موفقت را طي كردند در طي اين سالها چند نفر از مديران و سرمربيان و رسانه ها  سعي كردند كه به كريمي كمك كنند ؟ خود او چند بار تلاش كرد كه به خودش بيايد ؟ فرمول 70-20-10 چند بار برروي او آزمايش شد ؟ امروز مي توان به قول ژوزه او را زد اما اين دواي كريمي است ؟فوتبال ما حرفه اي نيست اما اين حرفه يا نبودن تنها ربطي به زمين و امكانات و مربي و بازيكن ندارد بلكه اساس حرفه اي نبودن فوتبال ما عدم تفكر حرفه اي و عدم مديريت حرفه اي است كريمي به صورت خود رو رشد كرد اما هيچگاه به پرورش او كسي اقدام نكرد و شايد به همين دليل است كه او هم سرنوشتي بهتر از ديگر جنجالي هاي فوتبال ما چون عزيزي و محرمي و رهبري فرد و هاشمي نسب و... ندارد و درد كريمي درد كل فوتبال لجام گسيخته ما است

آقاي كي روش سپاس گزاريم  اما...

شايد پس پيروزي بر تيم كره جنوبي اين جمله " آقاي كي روش ! سپاس گزاريم " كمي كليشه اي باشد اما بايد بگويم از ديد نگارنده اين جمله كي روش كه مي گويد " هنوز به جائي نرسيده ايم " جاي سپاس دارد تيم ملي ما در آخرين بازي دور رفت خود چون اولين بازيش پيروزي شد دو پيروزي بر دو حريف اصلي يعني ازبكستان و كره جنوبي در هر شرايط مهم است شايد حالا بتوان حرف كي روش را باور كرد كه مهم امتياز جمع كردن تيم ما مي توانست در ازبكستان بازي را ببازد و در تهران با كره جنوبي مساوي كند و دو برد بر قطر و امارات داشته باشد آنگاه با اين نتايج به نظر منطقي تر باز هم ما 7 امتياز داشتيم اما حالا 7 امتياز در حالي داريم كه دو بازي خانگي و دو بازي بيرون از خانه داريم  در حاليكه  فاصله ها خيلي اندك است يعني قطر در خانه منتطر ما است كه تنها با ما 3 امتياز اختلاف دارد و ازبكستان اگر در تهران بتواند موفق شود كار ما خيلي سخت مي شود و كره جنوبي بالاتر از ما در خانه منتظرمان است  پيروزي بر كره جنوبي خوب بود اما هنوز به جائي نرسيده ايم زيرا  12 امتياز براي هر تيمي باقي مانده كه 6 امتياز آن در خانه بدست مي آيد  اما اين كل ماجرا نيست نگاهي به روند تيمي خود مي افكنيم آيا تيم ما خوب بود ؟
به ياد بياوريم در هنگام پيروزي به واقع با چاشني شانس در برابر ازبكستان  همه به كارلوس كي روش هشدار داديم كه در باد اين پيروزي نخوابد اما اين گونه نشد و 2 امتياز در تهران و سه امتياز در لبنان از دست داديم كه اگر اين دو امتياز در تهران و حداقل يك امتياز در لبنان داشتيم هم اكنون ما هم چون ژاپن در گروه ديگر 10 امتياز داشت اما گذشته چراغ راه آينده ما است و به همين دليل بي هيچ كم و كاستي بگوئيم
1/ تيم ما در برابر كره جنوبي پيروزي با چاشني شانس و اقبال بدست آورد كره كره اي ها با استفاده  از حربه نظم تيمي و سرعت به تيم ما فشار آوردند ضمن آن كه حربه سنتي فوتبال ما يعني بازي هوائي و استفاده از ضربات سر اين بار براي كره اي ها موثر بود اگر دو بار توپ بجاي خوردن به تير دروازه ما به داخل دروازه در نيمه اول رفته بود شايد اكنون زانوي غم بغل كرده بوديم خط دفاع در اين بازي در نيمه اول به واقع بسيار بد بود اين خط دفاعي نه در فاز هجومي موفق بود و نه در فاز تدافعي خوب عمل مي كرد در نيمه دوم با جلو كشيدن دفاع و بردن خط آفسايد به بيرون محوطه هيجده قدم تيم ما بهتر بود اما اگر كره جنوبي تنها دل به  تاكتيك توپهاي بلند و بازي مستقيم نبسته بودند و اسير جنگ رواني و وقت كشي ما نمي شدند شايد اوضاع به گونه ديگر بود 
2/تيم ما در نيمه اول تنها دو بار كه يك بار توسط شوت قوچان نژاد و بار دوم بخاطر پاس حيدري در اطراف دروازه كره جنوبي ظاهر شد   در نيمه دوم هم بغير از ضربه خطائي كه دژاگه فرستاد و منجرب به گل ما شد چند كار تاكتيكي در فاز حمله انجام داديم ؟ تيم ما عملا خط هافبكش به دفاع چسبيده بود شايد تاكتيك ما 1-3-2-4 به نظر مي آمد اما تيم ما عملا با چسبيدن نوري و نكونام به تيموريان و عقب كشيدن شجاعي و دژاگه 1-5-4و حتي 6-4 بازي مي كرد كه اين مسئله باعث شدن دوندگي هاي قوچان نژاد عملا بي اثر باشد
3/ تيم ما عصبي است ؟ تيم ما بي حوصله و فاقد انديشه هاي رواني است چرا شجاعي كه يك اخطار داشت و مشخصا با بازيكنان حريف درگير بود تعويض نشد ؟ كي روش به چه دليل اخراج شد ؟ در طول بازي آرامش سر مربي كره جنوبي و به هم ريختگي كي روش آن هم در حاليكه برتري شرايط مسابقه با ما بود عجيب مي نمود  همين به هم ريختگي باعث شد كه  عملا تيم ما  روند تاكتيكي خود كه استفاده از تعويض هاي بهينه بود را از دست بدهد
4 / از تعويض ها سخن گفتيم  در طول بازي متوجه نشديم كه چرا بايد خلعتبري با قوچان نژاد تعويض شود ؟ آيا نمي توانستيم   خلعتبري را با  محمد نوري عوض كنيم ؟ اصولا حضور نوري در تركيب اصلي و حتي تا پايان بازي و آن هم با مسئوليت هاي تدافعي عجيب بود  تيم مامشكلي به نام بازي سازي داشت و محمد نوري كه تنها بازيكن شاخص ما در اين كار در اين تيم ملي بود در اين كار ناموفق بود تيم ما در طول نيمه اول دست به تغيير جا مي زد دژاگه و شجاعي بارها جاي خود را عوض كردند اين اتفاق بين تيموريان و نكونام نيز افتاد اما تيم ما داراي طرح صحيح و روشني در فاز تهاجمي نبود و شايد بايد بي هيچ تعارفي گفت تيم ما بر خلاف روند بازي و بر اثر يك تصادف به گل رسيد
تيم ما بازي را برد و اين مهمترين بود اما به نظر مي رسد براي بازي هاي ديگر نياز به روند بهتري براي ادامه نبرد تا برزيل 2014 خواهيم داشت و به شانس بي كراني كه در بازي با ازبكستان و كره جنوبي نصيب ما شده اعتماد نكنيم

شوخي به نام فرهنگ

سميناري تحت عنواني مربوط به فرهنگ با حضور نمايندگان باشگاه هاي كه شامل مديرعامل و سرپرستان و افرادي تحت عنوان كانون هواداران به رياست مسئول فرهنگي فدراسيون فوتبال بود  در تهران بر گزار مي شود و در پايان شاهد حكايت هائي از اين به اصطلاح  بررسي فرهنگي را تحت مصاحبه هائي مي بينيم كه برخي از آنها جالب هستند

 رئيس كميته فرهنگي فدراسيون فوتبال سطح فرهنگ در فوتبال را مطلوب مي داند و كسي از او نمي پرسد فاكتور هاي اين بررسي چه بوده و بر اساس چه شواهد و نمره بندي و تحليلي از ديد چه كارشناس فرهنگي سطح فرهنگ را مطلوب دانسته است در سوي ديگر مدير عامل باشگاه پرسپوليس پس از نزديك به 13 ماه در فوتبال سطح فرهنگ فوتبال را با ارفاق نمره 10 مي دهد و نمي گويد كه او چه معيارهائي براي اين نمره گزاري دارد و اصولا چگونه مي تواند چنين نمره اي را بدهد در حاليكه سابقه فرهنگي ندارد و چقدر خوب مي شد كه از ايشان پرسيده مي شد نمره فرهنگ به ستاد سوخت رساني و نيروي انتظامي كه ايشان در آن مشغول خدمت بوده اند از ديد ايشان چقدر است واز اين نوع  قصه ها در آن جلسه به وفور وجود داشت

 اما نگارنده علاقمند است چون 16 سالي كه در عرصه ورزش قلم زده و شايد نزديك به 70% نوشته هايش در مورد فرهنگ و جامعه شناسي و روانشناسي ورزش بوده چند مطلبي را بيان كنم

1/ اين كه تماشاچي را متهم به بي فرهنگي كنيم كار آساني است اما فرهنگ تماشاچي چگونه مي تواند منصفانه قضاوت شود وقتي كه تحت فشارهاي اجتماعي و اقتصادي قرار دارد ؟ مگر فرهنگ فوتبال در فضائي خارج از فرهنگ جامعه مي تواند قضاوت شود ؟ به سخنان زنده ياد ناصر حجازي بر مي گرديم كه مي گفت در كدام وجه از وجوه مختلف اجتماع فساد وجود ندارد كه همواره از فوتبال بعنوان عامل فساد صحبت مي شود ؟ وقتي جامعه اي در انحطاط فرهنگي به سر مي برد چگونه مي توان فوتبال را صاحب فرهنگ كرد ؟ در جامعه اي كه خط عابر پياده و عدم عبور از چراغ قرمز و عدم تردد در پياده رو توسط وسيله نقليه و عدم پارك در جلوي پاركينگ و بردن كيسه زباله در ساعت خاصي از روز وعدم توهين و احترام و رعايت حق افراد شوخي بي مزه اي شده است مي توان فوتبال با فرهنگ داشت ؟

2/ متوليان فرهنگي كيستند ؟  خانواده و آموزش و پرورش و آموزش عالي و رسانه و وزارت ارشاد كه متولي فرهنگي است خانواده اي كه در گير اقتصاد پر تورم است و آموزش و پرورشي كه هيچ درگيري با ورزش ندارد و يك سري مسابقات بين مدارس را تحت عنوان مسابقات جهاني مدارس معرفي مي كند وزارت علوم كه ورزشكار ملي را دانشجو مي كند و تحت عنوان تيم دانشجويان به مسابقات مي فرستد و به اصطلاح  افتخار آفريني مي كنند  و رسانه اي چون تلويزيون كه براحتي از فوتبال در آمد دارد اما حق پخش آن را نمي دهد و حكايت پخش بازي ايران و لبنان را در مي آورد مي تواند فرهنگ بسازند ؟ وقتي براي چاپ كتاب پروسه چندين ساله وجود دارد وقتي نويسنده و ناشر در مافياي پخش كتاب بايد نابود شود مي توان كتاب فرهنگي نوشت ؟ در عرصه رسانه خيلي از باشگاه هاي مشهور چون استقلال و پرسپوليس و تراكتور سازي  سايت ها و  روزنامه هاي اختصاصي دارند  روزنامه هاي ورزشي به وفور ديده مي شود در اين روزنامه ها چند بحث فرهنگي صحيح در طول سال مطرح مي شود؟ متوليان آنها چه كساني بغير از منتخبين از سوي مديريت هستند ؟ چه دانش و سابقه و كارنامه فرهنگي دارند ؟چند بار صدا و سيما از كارشناسان فرهنگ و ورزش دعوت بعمل آورده است ؟ مربيان ما كه همواره بر عليه هم سخن مي گويند مي توانند فرهنگ ساز باشند ؟ مديرعاملي چون رويانيان كه خودش مي گويد دروغ مي گويد و مبلغ اصلي قرار داد را اعلام نمي كند و ديگر مديران نيز اين چنين هستند مي توانند فرهنگ سازي كنند ؟  در سايت فدراسيون فوتبال چند بار كار فرهنگي شده است ؟ متولي فرهنگي باشگاه ها و فدراسيون چه سابقه و كارنامه فرهنگي دارند ؟ بودجه اختصاصي به فرهنگ فوتبال چيست ؟ همين امروز مدير  رسانه اي تيم ملي فوتبال قهر كرده است بازيكنان تيم ملي فوتبال با رسانه قهر مي كند چون به حق سخن مردم را انتشار داده اند كه چرا فوتبال بايد اين همه پول داشته و خروجي نداشته باشد

3/ نايب رئيس فدراسيون فوتبال  مي گويد باشگاه ها براي فرهنگ خرج نمي كنند و به همين دليل اوضاع اين گونه است مي پرسيم فدراسيون براي آرامش و آسايش تماشاچيان چقدر خرج كرده تا بي نوا تماشاچي از درد سختي حضور در ورزشگاه و ديدن بازي هاي نازل از بعد روحي به هم نخورد ؟

4/ سينما و تئاتر و تلويزيون تا به چه اندازه با ادبيات ورزشي گره خورده اند امروز خانم نيكي كريمي مشغول ساختن فيلمي در مورد فوتبال است او تا چه حد از منابع  واقعي فرهنگ ساز فوتبال بهره مي گيرد ؟

5/ در رسانه هاي ما تا چه حد ارتقا فرهنگي وجود دارد ميزان تحصيلات و دانستن زبان تخصصي و عبور از آزمون ها و بررسي ها ت چه حد است ؟ افراد شاغل در روزنامه ها و هفته نامه ها و ماه نامه ها بر اساس كدامين موازين صحيح انتخاب و حقيقتي چون آشنا داشتن و پارتي بازي در انتخاب آنها دخيل نيست ؟ در روزنامه اي كه بخاطر علاقه و يا مسائل ديگر جاي مقاله ها و حتي فونت آنها تغيير مي كند چگونه مي توان به فرهنگ رسيد ؟

6/ انجمن هاي روزنامه نگاري در كشور ما در عرصه ورزش يكي بوده كه آن هم قادر نيست حتي پاسخي به همكاراني دهد كه مبلغ ساليانه عضويت خود را پرداخته  و منتظر جواب هستند انجمن هائي كه معلوم نيست جلسات آن چه زماني است و چگونه برگزار مي شودو اصولا چه قدرت و توانائي و نفوذي دارد

و حال با فوتبالي كه نه فدراسيونش و نه رسانه هايش  و نه مديرانش و نه بازيكنانش و نه مربيانش  كار فرهنگي نمي كنند و اصولا با آن بيگانه هستند تنها تماشاچي بي فرهنگ است ؟ اين تماشاچي بي فرهنگ همان هائي هستند كه شب و روز از آنها مي خواهيم براي تشويق تيم ملي به ورزشگاه بيايند و آنها را يار دوازدهم مي ناميم ؟

جهاني شدن از اولين قدم

از جهاني شدن و رفتن به جام جهاني صحبت كرده ايم و معتقديم براي رفتن به جام جهاني در وهله اول بايد افكار جهاني داشت و اين افكار جهاني تنها با آمدن مردان جهاني چون كي روش و دژاگه و يا چند با تجربه حاضر در محيط هاي بين المللي  چون كريمي و نكونام و شجاعي و قوچاني ن‍ژاد و نظري و نمازي و... نمي توان بدست آورد فوتبال ما بايد در ابعاد كلان و غير كلان جهاني فكر كند براي روشن نمودن اين حكايت دو مثال  از قصه هاي اين روز فوتبال مي زنيم

1/ رويانيان در مورد مسائل پرسپوليس و كريمي در جمع بازيكنان تيمش مي گويد " من تاكنون به مواردي مثل مو و كلا مسائل و زندگي شخصي شما ورود نكرده ام  اما بر سر فوتبال تعارف ندارم و هر آن چه بر پرسپوليس تاثير مي گذارد دخالت مي كنم" سوال اول  اين است چرا رويانيان نمي داند كه مسئله خصوصي يك بازيكن فوتبال مي تواند در فوتبال او تاثير بگذارد رويانيان بايد بداند اين ژست روشنفكرانه جهاني نيست يك فوتباليست در هر جاي دنيا به باشگاهش تعهد مي دهد كه سالم زندگي كند و در قراردادش ذكر مي شود و اين بازيكن حتي اگر رونالدينو و دكو باشند هم از بارسا اخراج مي شوند اگر غير حرفه اي زندگي كنند خود زيدان پس از بازنشستگي مي گويد ساعت 10 شب پاريس را ديده است  حال در باشگاهي كه خود مدير عامل مي گويد بازيكنانش تا ساعات ديروقت شب قليان مي كشند و بيدار هستند بايد سكوت كند ؟ مدل مو ربطي به مدير عامل ندارد كه بخواهد عدم دخالت در اين مورد را امتيازي براي خودش بداند اما عدم زندگي حرفه اي نه به او كه به سر مربي ربط دارد سر مربي كه اختيارات داشته و چون مانوئل نباشد كه قاطعانه گفته كريمي را نمي خواهد حالا مي خواهند سو مديريت را كه به قول خودشان منجر به پيچيدگي اوضاع شده است را با سريال بهروز رهبري فرد و هاشمي نسب با پروين را اين بار با ورژن  جديد كريمي و مانوئل حل كنند اين راه كار جهاني نيست اين افكار جهاني نيست و با استانداردهاي جهان فرق دارد يك مدير عامل خط مشي  ايدولوژي و خط مشي مديريت حاكم بر باشگاه را بايد دنبال كند نه اين كه چون مديران مدرسه به دنبال موي سر و اين گونه مسائل  باشد

2/حكايت قطب آبي هم جالب است سر مربي تيم مي گويد بازيكنان پول نگرفته اند و چون بي معرفتي روي سكوها مي بيند مي خواهد استعفا دهد ما نمي دانيم عدم پرداخت هاي مالي به بازيكنان كه حكايتي مربوط به ناكاررائي مديريت دولتي فوتبال و مديريت خود باشگاه دارد چه ارتباطي به تماشاچي بي نوائي دارد كه روي سكوها خسته و كلافه از بحران هاي اقتصادي و اجتماعي باز دل به اين فوتبال نالان بسته است مي تواند داشته باشد ؟آقاي قلعه نوعي كه در حكايت مرگ والده محترمشان محبت مردم را ديد در اولين اقدام در بازگشت به ميدان فوتبال اين مردم را تنبيه مي كند ؟ در كجاي دنيا تماشاچيان نسبت به عملكرد كادر فني اعتراض نمي كنند به نحوه چگونگي اعتراض كاري نداريم كه اگر فرهنگ سخيفي بر آن حكم فرما است ارتباط مستقيم به همان فرهنگ حاكم بر مديريت و اداره فوتبال وحتي در مقياس كلان در جامعه دارد اين تماشاچي مي خواهد فرهاد مجيدي را تشويق كند اين كه نسق كشي از سوي سرمربي نبايد داشته باشد اصولا يك سر مربي در مقام و جايگاهي بايد باشد كه اين گونه ضعف نشان ندهد اين كه بخاطر اين بي معرفتي ها از استقلال مي روم را چگونه مي توان با آن ادعاي قلعه نوعي مقايسه كرد كه مي گفت از گران ترين قرارداد تاريخ فوتبال ايران بخاطر مردم گذشتم ؟ چرا حرفه اي فكر نمي كنيم ؟چرا جهاني و بين المللي نبايد فكر كنند ؟ سر مربي چون فرگوسن آنقدر بزرگ است كه اگر بكهام و رونالدو وتوز و رابي كين و برباتوف و... بروند او نگران سكوها نيست همين اتفاق براي پپ گوارديولا افتاد او نگران تشويق هاي رونالدو دكو و اتو ئو در سال اول ورودش به نيمكت نيوكمپ نبود و از ياد نبريم امه ژاگه سرمربي موفق فرانسه در جام جهاني 1998 براحتي كانتونا و ژينولا را كه ستارگان منچستر يونايتد و تاتنهام بودند را كنار زد و به سكوها كاري نداشت اين گونه به جائي نمي رسيم تا افكار محلي و پيش پا افتاده داريم نمي توانيم پيشرفت كنيم فوتبال ما نيازمند رنسانس فرهنگي است و براي رسيدن به آن بايد كساني كه در اين فوتبال مسئوليت دارند تغييرات ذهني بزرگي داشته باشند  كه اگر اين گونه باشد بر فوتبال ما هر روز حكايت " پيچيده شدن " ها آوار مي شود

اول تفكر

دنياي فوتبالفارسي با  تفاوتي شگرف با دنياي فوتبال بين المللي دارد اشتباه نكنيد نمي خواهم از امكانات و سرمايه گزاري و برنامه ريزي و مديريت صحبت كنم كه همه اين عوامل زير مجموعه عامل بزرگ يعني " تفكر " دارند وقتي افكار صحيح و حساب شده باشند افراد مناسبي يافت مي شوند به ميدان مي آيند به آنها مسئوليت مي دهند و اين افراد با استفاده از ابزارها و سيستمها صحيح مي توانند برنامه ريزي كنند و سرمايه گزاري را طلب كنند و مديريت نمايند و چنين است كه شاهديم چرخهاي يك سيستم صحيح كار مي كند بهانه معنا ندارد و حرفهاي عجيب نمي شنويم امروز شاهديم آلمان در دو بلين ايرلند جنوبي مي تواند با 6 گل اين تيم را در هم بكوبد و يا روماني در تركيه و اسپانيا در بلا روس بحثي به اسم امتياز ميزباني كه همواره بهانه  اي براي فوتبال ما شده و شكستهاي فاجعه باري را برايمان نظير آخرين شكست فوتبالمان يعني باخت تيم سپاهان در عربستان را به ارمغان داشت را به فراموشي مي سپارند و يا حكايت تعطيلي ليگ كه بهانه اي براي آمادگي بيشتر تيمها است در بازيهاي شب گذشته اروپا به سخره گرفته مي شود زيرا شاهديم در بازي  اسپانيا و بلا روس پدرو و آلبا سه بازيكن بارسا و  ال كلاسيكو اخير زنندگان گلهاو ستاره  هستند در بازي كلمبيا اين فالكائو گل زن برجسته آتلتيكو مادريد است كه درخشان ظاهر مي شود و آرژانتين هم گل زني چون مسي در بازي خود دارد زلاتان ايبراموويچ در بازي سوئدو روني در انگلستان و فان در فارت و هونتلار در هلند .. گل مي زنند اما ما هنوز مي خواهيم در لاي پر قو بازيكنان خود را بگذاريم و حتي از انجام بازي تداركاتي سر باز مي زنيم زيرا مي ترسيم در حاليكه ژاپن و ازبكستان كه در اين هفته استراحت دارند تن به بازي هاي تداركاتي مي دهند اما ما مي پنداريم كه تركيب ما را كره اي ها نمي دانند و آناليزي از تيم كمتر تغيير كرده ما ندارند كه در پشت درهاي بسته بازي هاي خود را بر گزار مي كنيم  و مثلا مي پنداريم كه در اطلاعات فوتبال ذخيره سازي كرديم براستي تا به كي مي خواهيم بهانه بد بازي كردن ستاره هاي ليگ را به خستگي آنها ربط دهيم ؟ چرا ليگ خود را در بازي با لبنان تعطيل كرديم و نتجيه بد گرفتيم اما باز اين كار را تكرار مي كنيم ؟  چرا اين همه حاشيه تيم ملي ما خصوصا امثالي چون كريمي دارند ؟چرا فكر مي كنيم همه چيز فوتبال ارتباط به شرايط ميزباني دارد و آن هم در حالي از اين مسئله صحبت مي كنيم كه شاهد بوديم در سالهاي اخير  حتي قطر در همين ورزشگاه آزادي هم اسير جو فوتبال ما نشد و يا تيمهاي استقلال وپرسپوليس  در ليگ قهرمانان باشگاه هاي آسيا نتوانستند از پس حريفان بسيار كم تجربه تر از تيم ملي كره جنوبي بر نيامدند و يا شاهد بوديم درتهران و در ورزشگاه دستگردي تيم ملي نوجوانان ما چگونه خود اسير جو ورزشگاه بيشتر از نوجوانان ازبكستان شد  چرا مي خواهيم افت فوتبال و ستاره هاي خود را كه بي دليل پول مي گيرند و به گذشته آنها هنوز دلخوشيم را در حد بالاترين ها بالا ببريم ؟ در اين چند ساله چند بازي جالب از اين نامها ديده ايم در كلمبيا فالكائو در انگلستان روني و در آلمان اوزيل و كلوزه و در اسپانيا ستارگان بارسا و در ايتاليا پير لو  ستاره باشگاه و تيم ملي خود هستند اما در فوتبال ما به بهانه روحيه دادن مي خواهيم همه چيز را فراموش كنيم در هر حال سه شنبه بازي ما با تيم كره جنوبي است اما بيائيم اين بازي را با ديگاه منطقي نظاره كنيم همه دوست داريم به جام جهاني برويم اما  در كنار آن بايد به فاكتور هاي جهاني هم نظر داشته باشيم اگر  مي خواهيم در جام جهاني باشيم بايد هم چون جهانيان فكر كنيم و افكار فرا تر از فوتبالفارسي داشته باشم  اين كه  مثلا رويانيان مدير عامل يك باشگاه بگويد در اردوي تيم ملي 2 ساعت با كي روش و 4 ساعت  با اعضاي تيم ملي صحبت كرده و عملا 6 ساعت از وقت تيم ملي را گرفته حرفه اي نيست اين كه تيم ملي با عناد دو ماه مصاحبه كند بعد با يك بيانه بخواهد همه چيز را تمام كند حرفه اي نيست اين كه همه چيز را بخواهيم به گرده تماشاچيان و امتياز ميزباني بگذاريم منطقي نيست اين كه سياهي لشگر از بهترين هاي ليگ در اردوي اخير تيم ملي بسازيم فكر جهاني نيست اين كه ليگ را تعطيل و بازي تداركاتي نكنيم تفكر بين المللي نيست اين كه كي روش را به ايران بياوريم و از او مربي وطني با افكار فوتبالفارسي بسازيم آتشي است كه دو دش به چشم خود ما خواهد رفت دلمان مي خواهد به جام جهاني برويم اما براي رسيدن به اين جايگاه بايد فاصله ها خود خصوصا از بعد تفكر را با جهان بين المللي فوتبال كم كنيم

 

 

يك الگو براي تيم ملي

مورينيو در پايان بازي و در مصاحبه مطبوعاتي خودش گفت " مسي و كريس رونالدو از دنياي ديگري آمده اند" اما همه داستان ال كلاسيكو در شعبده بازي اين دو ستاره ختم مي شد ؟ در شبي كه 11 بازيكن تيم ملي اسپانيا دو بازيكن تيم ملي  پر تغال سه بازيكن تيم ملي برزيل دو بازيكن تيم ملي آلمان وسه بازيكن تيم ملي آرژانتين و يك بازيكن تيم ملي فرانسوي  به ميدان رفته بودند تنها دو بازيكن نمي توانستند تمامي حوادث داخل ميدان را معني كنند ويلانووا و مورينيو بخشي از فوتبالي را به نمايش گذاشتند كه بايد ستاره هايشان مرداني چون كريس رونالدو و ليونل مسي باشند كه آنها فرا زميني مي دانند براستي بازي ال كلاسيكو فراتر از بازي دربي ميلان و حتي بازي پر هيجان پاري سن ژرمن و مارسي بود كه در يك شب برگزار مي شدند ال كلاسيكو نمادي از تكنيك و تاكتيك و قدرت بدني و توانائي روحي و بازي خواني و مديريت و رهبري بود با هم نگاهي به چند نكته اين بازي مي افكنيم

بارسلونا بدون دو مدافع هميشگي خودش يعني پويول و پيكه به ميدان آمده بود دو مدافعي كه در سيستم خاص بارسلونا بعنوان سنگر اول شناخته مي شوند سيستم بارسلونا سيستمي متغير از 3-3-4 است آنها در اصل با سيستم 1-2-2-3-2 بازي مي كنند اين سيستم كه به نوعي تبديل به 3-2-3- 2 وهم مي شود ويژگي هاي زياد از جمله تعادل در زمين را به تصوير مي كشد اما اين سيستم زماني كار مي كند كه مردان خاص خودش را به طور مستمر و آماده داشته باشد بارسلونا در اول بازي آين گونه نبود آنها با بوسكتس و ماسكرانو در دفاع شروع كردند و آدريانو و ژاوي و آلوز خط دوم را مي ساختند  فابرگاس و اينيستا  خط سوم و مسي و آلبا و پدرو خط چهارم را مي ساختند بارسلونا همچنان خلا يك نوك حمله را پس از اتوئو دارد اما اين سيستم اثرلازم را  نداشت زيرا آلبا خصوصيات تهاجمي نداشت و آلوز آماده نبود و مثلث طلائي ژاوي و مسي و اينيستا دور از دروازه تشكيل مي شد پس سيستم تعويض شد خصوصا وقتي رونالدو گل اول را زد  سيستم به اين گونه شد كه آلبابه جاي خود در دفاع چپ رفت و آدريانو به كنار ماسكرانو رفت  و مونتايا به خط دفاع  و سمت راست بازگشت تا خصوصايت تدافعي در خط دفاع بيشتر شود اين مسئله باعث شد بوسكتس به سر جاي خود بر گردد كه اولين هافبك  است اينيستا و ژاوي و فابرگاس و پدرو خط بعدي را تشكيل دادند و مسي نزديك فرد به خط دروازه شد سيستم تبديل به 1-4-1-4 شد فابرگاس كه مشكل داشت باعث شد كه اينستا به همان پستي رود كه در يورو 2012 و جام جهاني 2010  نقل مكان كند كه بال چپ يود سانچز به نوك حمله رفت و مسي براي فضاي بيشتربه عقب آمد اين تنوع تاكتيكي هرچند نتوانست خلا دو مدافع مركزي بارسا را پر كند و اين تيم گل دوم را به همين دليل خورد اما درسي به همه فوتبال دنيا داد كه كمبود بازيكن را بايد با تغييرات در سيستم نه تنها در تغيير با بازيكنان نشان داد بارسلونا كه در نيمه اول سعي در كنترل و دفاع داشت وقتي تبديل به بارسا هميشگي شد نه تنها مهره هائي چون بنزما و دي ماريا را خنثي كرد بلكه بارها در نيمه دوم به دروازه رئال يورش برد بارسلونا مي دانست كه سرعت رونالدو تيزهوشي او و اوزيل مي تواند براي تيمش دردسر ساز باشد به همين دليل خطوط خود را افزايش و فاصله رونالدو را از دروازه زياد كرد هرچند كه به نطر مي آيد اشتباه بزرگ مورينيو ترس بود كه بجاي بازيكني چون مودريچ مهره اي چون كاكا را به ميدان فرستاد زيرا همه ديديم كه در بازي منچستر سيتي و رئال مادريد زوج مودريچ و اوزيل تا چه حد توانستند مفيد باشد حال به فوتبال خود مان برگرديم فوتبال ملي  ما درد دفاع چپ دارد و از سوي ديگر در تيم ملي خودمان شاهد هستيم كه موقعيت براي تك مهاجمان ما خيلي سخت به دست آمده و از سوي ديگر براحتي گل مي خوريم  آيا نمي توان به جاي دفاع چپ از سيستم نيمه بال چپ كه استفاده از يك خط ديگر در جلوي دو مدافع است بهره گرفت ؟ درد بارسا در اين ديدار اين بود كه نه ماسكرانو و نه آدريانو نمي توانستند چون پويول و پيكه ميل تهاجم داشته و بازي تيمي خود را شروع كنند اما تيم ما مهره اي چون منتظري دارد كه مي تواند چنين نقشي را داشته باشد به ياد داشته باشيم ما با تيم كره جنوي رو به رو هستيم كه از فاكتور سرعت بخوبي بهره مي گيرد  پس چه بهتر خواهد بود كه تيم ما هم خطوط را افزايش دهد زوج منتظري  و عقيلي مي توانند  خط اول باشند پولادي و تيموريان و ماهيني  خط دوم را تشكيل دهند تا توان دفاعي تيم ما افزايش پيدا كند مهره هائي چون نكونام و حقيقي مي توانند خط سوم باشند كه حقيقي در جنگهاي فيزيكي شركت كند و نكونام بتواند توپها بهتري را بفرستد  حيدري در سمت راست و خلعتبري در چپ مي توانند خط بعدي را تشكيل دهند كه هردو بازيكنان سرعتي هستند و در نوك حمله انصاري فرد مي تواند باشد كه يك مهره سرزن و در عين حال تكنيكي  است  در رئال مادريد شاهد بوديم عناصر سرعتي چون دي ماريا و رونالدو به همراه عنصر تكنيكي چون اوزيل در كنار عناصر قدرتي چون بنزما و يا هيگوئين تركيب دلنشيني ساخته بودند و اين تركيب در بارسا با اينيستا  و ژاوي و مسي از بعد تكنيك و پدرو از بعد سرعت برابري با رئال داشت اما بارسا با سانچز نمي توانست قدرت را چاشني كار خود در خط حمله بكند بهر حال اميدواريم  ال كلاسيكو 253 بتواند افقي از خلاقيت و روشن گري را به كادر فني تيم ملي ما بدهد    

هنر تمركز را قدر نمي دانيم

" ارتشي پيروز است كه بر زمان و مكان مسلط باشد"**

روزي كه علي دوستي مهر به ما گفت كه شادماني پس از صعود به جام جهاني باعث شد كه بازي در برابر از بكستان را از دست بدهيم به واقعيت بزرگي اشاره داشت و اين حقيقت چيزي جز اين نبود كه در بسياري از مواقع ما انرژي و موقعيت و فرصتها و توانائي هاي خود را از دست مي دهيم چون تمركز نداريم آري قصه عدم تمركز در هر مقوله اي و از جمله كارهاي تيمي زيان آور است و همه تيمها مي خواهند كه با كاهش فشار تمركز بر يك سري مسائل شرايط تيمي خود را آماده كنند براي اثبات اين نظريه نگاهي به اظهار نظر چهار مربي اينتر ميلان و ميلان و بارسلونا و مورينيو مي اندازيم كه قرار است در دربي ميلان و ال كلاسيكو  اين هفته به ميدان بروند سر مربي تيم ميلان كه تيمش در رده يازدهم جدول سري آ قرار دارد و قرار است به مصاف تيم سوم جدول يعني اينتر برود مي گويد معمولا تيمي كه درجدول شرايط بهتري دارد بايد بر بازي مسلط باشد او با اين كار سعي دارد كه تمركز حريف را بر هم بزند همين كار را سرمربي تيم اينتر هم مي كند و مي افزايد نتايج خوب تيم ميلان در رقابتهاي اروپائي نشان مي دهد كه آنها بايد در دربي ميلان بهتر بازي كنند او هم سعي دارد بازي زمان و مكان را به نفع تيم خود برگرداند در اسپانيا هم داستان به همين گونه است ويلانووا سر مربي تيم بارسلونا كه مي بيند قرار است ورزشگاه نيوكمپ با رنگهاي قرمز و طلائي  توسط تماشاچيان منقش شود كه نماد استقلال طلبي ايالت كاتالونيا است براحتي مي گويد براي من تنها فوتبال مهم است و نمي خواهم به مسائل سياسي فكر كنيم و مورينيو هم از پيشرفت گام به گام تيمش سخن مي گويد كه در فصل گذشته باعث شد كه قهرمان لا ليگا شوند هر دو تيم بخاطر دارند در نيمه نهائي ليگ قهرمانان اروپا در سال گذشته بعلت اين كه بازي برگشت در زمين خودشان بود و تحت فشار قرار گرفتند تمركز خود را از دست دادند پيروزي خفيف چلسي در بازي رفت و اخراج مدافع آنها در نيمه اول بازي با بارسا باعث شد كه بارسلونا فشار بيشتري را حس كند و نه تنها نتواند موفق شود كه پنالتي خود را گل كند بلكه گل ديگري توسط تورس يا  ال نينو بخورد همين اتفاق براي رئال نيز رخ داد بايرن مونيخ براحتي توانست شرايط روحي رئال مادريد را پس از زدن گلهاي برتري در دقايق اول كنترل و بازي را به پنالتي بكشاند و باعث شود كه رونالدو هم چون مسي مقهور شرايط روحي شود همين حكايت براي بايرن مونيخ در فينال ليگ قهرمانان رخ داد و در بازي تمركز و عدم تمركز اين چلسي بود كه بازي را به تساوي كشاند و بعد در ضربات پنالتي قهرمان شد امروز جنگ تسلط بر زمين و زمان زماني رخ مي دهد كه تمركز و آگاهي وجود داشت اما در فوتبال ما هيچگاه چنين نيست نگاهي به وقايع فوتبال بيافكنيم  در بازي با لبنان بازي را مي بازيم  و هفته ها تمركز رسانه و مردم و بازيكنان و مديريت فوتبال بر اين مسئله است كه ملي پوشان مصاحبه مي كنند و يا اين كه مي خواهند با مردم قهر كنندو درست در آستانه بازي با كره جنوبي به يك باره همه چيز بي هيچ دليلي تمامي مي شود  و تيم ملي بيانه اي مي دهد در حاليكه همه مي دانيم اين جنگ اعصاب و انزوا چه ضربه اي به تيم ملي  در هفته هاي اخير زده است به پرسپوليس مي نگريم يك روز كريمي  بايد برود و غير قابل اصلاح است و جناب مدير عامل از مانوئل حمايت مي كند كه قاطعانه ادامه دهد و خود ژوزه هم مي گويد تحت هيچ شرايطي كريمي در تيم او جاي ندارد اما به يك باره رويانيان اعلام مي كند به هيچ عنوان رضايتنامه به كريمي نمي دهد و نمي گويد بازيكني را كه سر مربي نمي خواهد چرا بايد رضايت نامه ندهند و اگر شانسي هست پس چرا در هفته هاي پيش  اين گونه عمل كرده اند  مرگ مادر  براي امير قلعه نوعي فاجعه اي بود اما در مراسم اين مرحومه تازه متوفي ديديم كه چقدر ساده مي شد كه دلها را به هم نزيدك كرد اما با مديريت اشتباه اسباب عدم تمركز براي تيم استقلال را بوجود آورديم در تيم ملوان پور غلامي و تيمش موفق هستند اما به يك باره تمركز او را با آوردن احمد زاده بعنوان مدير فني به هم مي زنند در تيم تراكتور سازي بي دليل جنگ قلعه نوعي و جعفري مدير باشگاه رخ مي دهد تا تمركز تيم تراكتور سازي كه ميزبان است به هم بخورد و ... اين داستانها در فوتبال  ادامه دارد زيرا يك درس ساده را نمي دانيم و آن اين است كه " تيمي كه تمركز ندارد زمان و زمين را از دست داده و بازنده محتمل خواهد بود"

**

(كتاب هنر جنگ نوشتهsun tzu)

گريه هاي فوتبال ما

علي دوستي مهر راست مي گويد در اين فوتبال بايد گريه كرد وقتي او جشن و آتش بازي و غرور صعود به جام جهاني را عامل باخت به ازبكستان مي داند چگونه بايد از گريستن بر اين فوتبال ابائي داشت ؟ از دير باز گفته اند كه ما در گريستن خوب هستيم اما فوتبال ما  شيون و گريه دارد در فوتبالي كه به صورت مستعمر نشين با آن برخورد مي شد چه چاره اي جز نوحه سرائي و ماتم و اندوه باقي مي ماند ؟

فكر مي كرديم سالها است كه مستعمره نشيني در دنيا تمام شده و قلعه پرتغالي ها در ايران خالي است اما اشتباه مي كرديم حالا مشخص است كه فوتبال ما چون ملعبه اي در دست پرتغالي ها است ژوزه مانوئل پرده جديدي از حكايت هاي فوتبال بي درو پيكر ما را روشن مي كند  حالا براي همه روشن است كه به چه دليل كي روش امثال نوري و ماهيني و حسيني و انصاري فرد و قاضي و كريمي وپولادي  به تيم ملي دعوت مي كند دليل روشن است كي روش مي خواهد بگويد كه مانوئل مربي بدي است كه با 7 ملي پوش نمي تواند در تيم پرسپوليس موفق باشد مانوئل مي گويد درد او و كريمي به كي روش ربط دارد زيرا كريمي پس از اردوي اول تيم ملي با او روابط بدي داشت و حالا كريمي تبديل به توپ پينگ پنگي براي دعواي كي روش و مانوئل شده است كي روش مي خواهد  با مانوئل لج كند و از سوي ديگرمانوئل هم با كي روش لج مي كند و در اين ميان فوتبال ما ملعبه اين مستعمره چي هاي قديمي است نگاهي كه اين آقايان به فوتبال ما دارند بخوبي روشن شده است هر دوي اين مربيان در ايران ناموفق هستند كي روش پس نزديك به يك سال و نيم تيمي در حد بازي با لبنان برايمان ساخته است و حالا مي خواهد براي بازي با كره بار ديگر به همان سلاح مردم و يار دوازدهم و عرق و تعصب وميزباني .... متوسل شود كه پروين و مايلي كهن و قلعه نوعي  متوسل مي شدند مي گوئيم اگر قرار بود همواره چنين اتفاقي بيافتند پس چرا اوكرائن و لهستان در يورو 2102 موفق نبودند ؟ چرا سوئيس و اتريش در يورو 2008 موفق نبودند ؟چرا ميزبان جام جهاني  يعني آفريقاي جنوبي 2010 حتي از مرحله اول هم صعود نكرد ؟ چرا بنفيكا چند شب پيش در ليسبون به بارسا باخت ؟ چرا منچستر سيتي با اقبال بلند و درخشش جو هارت و اشتباه داوري توانست در منچستر تيم  دورتمند را متوقف كند ؟ مگر در تهران به عراق نباختيم و به المپيك2012 نرفتيم ؟ مگر در همين تهران تيم نوجوانان ما به ازبكستان نباخت ؟ مگر تيم ملي ما به عربستان سعودي در تهران نباخت ؟مگر نماينده هاي كشورمان چون استقلال و پرسپوليس و سپاهان و ذوب آهن در چند سال اخير بارها ميزبان نبودند و باختند ؟امتياز ميزباني بايد در كنار آمادگي و طرح تاكتيكي و ... باشد تا تيم موفق باشد نه اين كه چون كي روش از مانوئل بدش مي آيد تيم ما را مضحكه كند  يا مانوئل كه اين همه معتقد است كه تيم بايد هافبك داشته باشد و تيم او به اين دليل مشكل دارد چون هافبك كافي ندارد پس چرا نوري را بيرون مي كشد كه نوروزي به ميدان آيد ؟ براستي براي فوتبال ما چه اتفاقي افتاده است ؟ فوتبال ما هم چون خيلي از مسائل جامعه  با سلايق شخصي و تصميم گيري هاي بر اساس لجبازي و توجيه و دلايل غير اصولي به قهقرا مي رود فوتبالي كه چسبيده هايش تنها گريه براي آن به ارمغان آورده اند فوتبالي كه در اين روزها پر تنش دلار و سكه و ... به ما هم گريه و تنش مي دهد فوتبالي كه نشان مي دهد يك سر مربي نه چندان موفق در كسوت سر مربيگري چون كي روش آنقدر از بعد شخصيتي كوته بين است كه بخاطر دعواي با مانوئل مي خواهد تيم ملي ما را ملعبه كند و يا يك سر مربي چون مانوئل مي خواهد تمامي مشكلات تيم خود را به گردن كي روش بياندازد و يا ترجمه حرفهاي كريمي از زبان مديرعامل ! اين لجبازي ها و سورفتارها و نديدن حقيقت را در همه نقاط اين ديار مي بينيم  و چنين است كه به گريه كردن عادت كرديم دوست داريم گريه كنيم تا موفق باشيم و يا حداقل با گريستن توقع و انتظار را پايين بياوريم آري بايد گريه كنيم بر اين روزگار كه مستعمره نشيني اينگونه را تجربه مي كنيم و بعد خيال مي كنيم اين آقايان كه براي پول نداشته ما نقشه مي كشند اندكي دل براي ما مي سوزاند و بايد بگوئيم كه چنين نيست و هيچگاه نبوده و نخواهد بود افسوس  

آقاي علي دوستي هميشه خندان باشيد

آقاي علي دوستي مهر  !هميشه خندان باشيد

بازي تيمهاي ملي ايران و استراليا كه با برتري چشمگير بچه هاي ما به اتمام رسيد خبرنگار شبكه خبر از علي دوستي سر مربي زحمتكش تيم ملي نوجوانان ايران مي پرسد كه راز تحول شگفت بازي ايران با استراليا با بازيهاي قبلي در چه بوده است ؟ و علي دوستي در پاسخي عجيب گفت:" ما گريه كرديم " ا

اين جمله علي دوستي را شنيديم و شايد منظور اصلي حرفهاي او را نفهميديم اما مي خواهيم بگوئيم كه علي دوستي پس از مدتها خنده را به فوتبال پر گريه ما آورد تا بار ديگر اميدوار باشيم نزديك به 5 سال پيش تيم ملي نوجوانان ما به رهبري علي دوستي در بازيهاي 2007 ازبكستان قهرمان آسيا شد تيمي كه بازيكنان مشهوري چون كاوه رضائي و پيمان صادقيان ... را داشت بازيكناني كه ما را اميدوار مي كردند كه حداقل به بازيهاي المپيك 2012 صعود كنيم و امروز شاهد درخشش آنها باشيم به گونه اي  حكايت داغ فوتبال ما بازنشستگي همراه با حسرت فرهاد مجيدي و يا اخراج علي كريمي در اين روزها نباشد دوست داشتيم آن تيم قهرمان جوانان آسيا مي شد و بعد در بازيهاي قطر 2010 چند ستاره از آن تيم را داشتيم و به قهرمان آسيا مي رسيديم و يا حداقل جز 4 تيم برتر آسيا مي شديم و به جام جهاني 2010 مي رفتيم و يا حداقل امروز آنها را داشتيم تا كي رش مجبور نباشد التماس جان واريو را بكشد تا تغيير مليت دهد و يا به دنبال ايراني تبارها در تمامي جهان بگردد تا مهره هائي چون قوچاني نژاد و نظري و... را بيابد اما اين گونه نشد و حالا پس از 5 سال بار ديگر يك تيم ديگر داريم با مرداني چون بازاج و ريگي و عزت اللهي و رضا كرملا و... كه هر كدام مي توانند ما را به آينده اميدوار كنند دوست داريم پس از قهري كه نسبت به فوتبال پس از المپيك پيش آمد و به دنبال آن حكايت هاي ميلياردي ها كه پيش آمد حالا دلمان خوش  است كه اين خطه هنوز مهد شيران است به شر ط اين كه زحمتكشاني چون علي دوستي و... را قدر بدانيم علي دوستي از جنس مرداني چون پرويز دهداري و  رسول مددي و علي ابوطالب و حسين فكري و منوچهر ساليا و بهمن صالح نيا و مجيد جلالي و اردشير لارودي و .. است كه گنج ياب بودند و همچنان هستند همان هائي كه  توانستند بزرگاني را از تيمهاي نوجوانان و جوانان بانك ملي و راه آهعن و جم آبادان و ملوان و... به تيم ملي برسانند فوتبال ما لبخند مي زند وقتي بي ادعائي چون علي دوستي وجود درد كه مي تواند بي هيچ تفخر نشان دهد كه وطن پرستي و تلاش و بي ادعائي هنوز هم مي تواند معجزه كند  علي دوستي مهر با مهر و دوستي در روزهاي مهر نشان داد كه آري مي توان

 دست به دست دهيم به مهر ميهن خويش را كنيم آباد

اين فوتبال اگر به دست آدمهاي از جنس عشق و تلاش و بي ادعا باشد باز هم مي تواند با قهر تماشاچي رو به رو نشود امروز تيم ملي نوجوانان ما به جام جهاني رفت اما بايد قدر اين تيم را بدانيم اين تيم را براي المپيك 2014 و بازيهاي جام جهاني 2016 مي خواهيم اين تيمي كه امروز به فوتبال پر از غصه اي كه غريبه ها و ميلياردي درست كنها ساخته اند اينقدر اميد داده است كه مي تواند حالا دل به اين خوش كند كه در بازيهاي آتي تيم ملي بزرگسالان با كره جنوبي و ازبكستان شاهد تعصب و تلاش و وطن پرستي و روحيه بالا باشيم اين فوتبالي كه تماشاچي بي نوا را به روي سكوهاي پر آفتاب  رهنمون مي سازد و رنجش مي دهد اما با اين همه بچه هاي داخل ميدان كه نام پر افتخار ايران را بر سينه هايشان نقش زده همه دلخوري و كدورتها را از بين مي برند ما استراليا را با 5 گل شكست مي دهيم تيم ما آماده است كه بزرگي كند استراليا شباهتي به لائوس و يمن و كويت نداشت اين استراليا تيمي  قوي بود اما علي دوستي خون دل خورد و اشكها ريخت تا به ما شادي دهد براي او و شاگردانش به پا مي خيزيم و دست مي زنيم اما آرزو داريم اين تيم سرنوشتي به مراتب بهتر از تيم نوجوانان سال 2007 ازبكستان داشته باشد اين بچه ها و علي دوستي را نبايد رها كرد اين بچه ها در رده هاي جوانان و اميد بايد از دانش روز بهره ببرند بايد به آنها توجه كرد باشد كه چنين باشد

چه تفاوتي داريم ؟

قصه فرهاد مجيدي همچنان نقل مجالس است و از هر سو مخالفان و موافقان اين تصميم در مورد علت اين كناره گيري سخن مي گويند از سوي مرداني چون مجيد نامجو مطلق و پرويز مظلومي عنوان مي شود رفتارهاي مغرضانه مديريت باشگاه باعث بروز اين تصميم شد و از سوي مديريت و سر مربي باشگاه  دفاعيه اي وجود دارد ديروز از سخنان حاج آقا فتح الله زاده سخن گفتيم كه خيلي راحت مشكل مديريت كردن در  اين مقوله را به گردن نمي گيرد و عنوان مي كند كه مجيدي بازيكن بين المللي ما تحت تاثير چند تازه به دوران رسيده به زعم فتح الله زاده اين تصميم را گرفته است از سوي ديگر سخنان امير قلعه نوعي را مي شنويم  او مي گويد خداحافظي فرهاد مجيدي اهميت زيادي ندارد و او نمي فهمد چرا  وقتي رائول از رئال مادريد و دل پيرو از يوونتوس نقل مكان كردند اين اتفاق نيافتاده است  بايد بگوئيم دقيقا درد اصلي فوتبال ما همين تفاوت در نحوه برخورد با مسائل است زيرا مي خواهيم حرفه اي و بين المللي باشيم اما قادر به مطالعه و مباحثه و تحليل مسائل از بعد حرفه اي  نيستيم  بايد به امير قلعه نوعي بگوئيم يكي از دلايلي كه فوتبال ما با معضل رو به رو است عدم آگاهي به مقوله هائي چون روانشناسي و مديريت رسانه اي و جامعه شناسي است و براي اثبات اين مسئله به همان مثال امير قلعه نوعي يعني تفاوتهاي خداحافظي رائول و دل پيرو با فرهاد مجيدي مي پردازيم

 بايد بگوئيم شماره هفت رئال مادريد و شماره ده يوونتوس يعني رائول و دل پيرو با آگاهي از اين باشگاه رفتند يعني مديريت باشگاه سعي نكرد با كدخدا منشي اين بازيكنان را مجبور به رفتن بكند تا از زير بار انتقادها رهائي يابد مديريت باشگاه رئال مادريد و يوونتوس اعلام كردند كه در پايان فصل قرار داد اين بازيكنان را تمديد نمي كنند زيرا رئال مادريد يا يوونتوس  از بازيكنان جوان تر و با كاررائي بيشتري بهره گرفته است اما در استقلال چگونه بود ؟ باشگاه عملا با فرهاد مجيدي شماره هفت مجبوب خود  بازي كرد آنها اعلام نياز براي مجيدي كردند و اين در حالي بود كه اين باشگاه سياووش اكبر پور و امين منوچهري را در خط حمله به خدمت گرفته و به دنبال استخدام كريم انصاري فرد هم بود بعد تا روز آخر بازي موش و گربه بازي در آوردند و براي اين كه فرهاد مجيدي را وادار به رفتن بكنند نخست اعلام كردند كه بازوبند كاپيتاني را به او نمي دهند و خود امير قلعه نوعي با تناقض گوئي روزي از جوان كردن تيم و روز ديگر از حضور مجيدي استقبال مي كرد و سرانجام در روز آخر با عقد قرارداد با نكونام عملا دست هاي مجيدي را در پوست گردو گذاشتند اين رفتار غير حرفه اي و حتي غير منصفانه  تفاوت بين  انتقال دل پيرو و رائول با مجيدي دارد باشگاه استقلال مي توانست يك روند مناسب مذاكره را داشته باشد آنها  مي دانستند مجيدي بنا بر رسمي كه در فوتبال ما به درستي و يا نادرست اجرا شده است كاپيتان تيم خواهد بود اهداي بازوبند كاپيتاني   اولين كارت قرمز براي او بود دومين كارت قرمز بازي دادن مجيدي بود آنها بايد مذاكره مي كردند و بعد در يك كنفرانس مطبوعاتي به دلايل عدم اين انتقال  اشاره مي كردند دلايلي چون عدم توافق طرح تاكتيكي امير قلعه نوعي با فرهاد مجيدي و يا جوان گرائي تيم و... اما مجيدي در باشگاه استقلال  با سو رفتار اجتماعي رو به رو شد اين كه بخواهيم يك بازيكن را علي رغم نياز به او  بازي بدهيم رفتاري سخت زشت و غير حرفه اي است كه هر گز در فوتبال جهان از آن استفاده نمي شود در منچستر يونايتد سر الكس فرگوسن با شفافيت از عدم تمايل به  تمد يد قرار داد روي كين و بكهام و كريس رونالدو و توز و برباتوف و وان نيستلروي .. صحبت مي كند و به دنبال اجراي خيمه شب بازي نيست همين رفتار را كاپلو در رئال مادريد با كاسانو و بكهام و پپ گوارديولا با دكو و رونالدينو و اتوئو  انجام دادند آري فرق مديريت حرفه اي و با استفاده از ابزار هاي مدرن دقيقا در همين مقوله ها است كه متاسفانه فوتبالفارسي نمي خواهد كه آن را اجرا كند و سيستم يكي به نعل و يكي به ميخ و يا تكرار سناريو قهر و آشتي كنان و خريد شيريني و نگاه قهر آلود نمودن به اين حكايت ها همچنان در فوتبال ما باقي است و با كمال تعجب شاهديم كه آقايان  مثال هاي غير اصولي چون مقايسه انتقال دل پيرو و رائول با مجيدي مي زنند افسوس

حاج آقا! اين افتخار ندارد

حاج آقا ! اين كه افتخار ندارد

 خداحافظي فرهاد مجيدي از سوي محافل فوتبالي با شگفتي بسيار رو به رو شد جوان تركه اي 15 سال پيش آبي هاي تهراني كه  در بهمن درخشيد و بعد ها توسط ناصر حجازي به تيم استقلال رفت و توسط محمد مايلي كهن در همان تيم پر اميد سال 1996 در كنار مهدوي كيا و داريوش يزداني و مهرداد ميناوند و... خودي نشان داد و بعد به وين رفت وبعد  از آنجا سر از امارات در آورد در طي سالهاي طولاني حضورش در فوتبال امارات بنا بر خيلي از دلايل غير منطقي پشت خط تيم ملي ماند و بعد به استقلال ناصر حجازي بازگشت و بعد توسط امير قلعه نوعي مورد بي مهري قرار گرفت و بعد توسط مظلومي باز ساخته شده و بعد به يك باره سر از قطر در آورد بار ديگر به ايران برگشت كه چون مهدي مهدوي كيا يك فصل ديگر و با باشگاهي كه شروع كرده بود راه بازيگري را پايان ببرد و اين بار مغموم شد به يك باره از فوتبال و آن هم به طرز قهرگونه اي خداحافظي كرد

 حكايت خوش استقبال بودن و بد بدرقه كردن در اين ديار قصه تكراري است همان طوري كه هنر قهر و غم را بهتر از آشتي و عشق بلديم   در فوتبال ما كمتر سابقه داشته كه مراسمي شايسته براي بزرگان فوتبالمان بگيرند اما بدرودي چنين غم انگيز براي فرهاد مجيدي را حتي پر شور ترين طرفداران قرمز كه گلهاي زيادي از او خوردند و لحظه هاي تلخ زيادي  فرهاد براي آنها ايجاد كرد را هم دوست نداشتند فرهاد مجيدي 15 سال در فوتبال ما مطرح بود اما اين گونه بدرودي گفت و واكنش مديرعامل استقلال در اين باره جالب است او مي گويد كه بزرگان زيادي چون ناصر حجازي و حسن روشن و ... هم با پيراهن  استقلال بدرود نگفته اند پس اشكالي ندارد كه براي فرهاد هم اين چنين باشد  اين نحوه فرمايشات مديران را بارها شنيده ايم مرداني كه نمي دانند اگر كساني چون ناصر حجازي و حسن روشن  با پيراهن استقلال خداحافظي نكردند و يا چون اصغر حاجيلو  و احمد عابد زاده وقتي مصدوميت داشتند از فوتبال رانده شدند  نشان از بي مهري و كار را به ناكاردان سپردن ها دارد كه در هيچ جاي دنيا اين گونه بي مهري به قهرمانان را در بوق تبليغاتي نمي دمند و با افتخار از آن صحبت نمي كنند چنان كه امثال حاج آقا فتح الله زاده مي دمد اين كه ناصر حجازي  بدون تيم بماند و به او بي حرمتي كنند و بعد در هنگام مرگش خود را صاحب مجلس بدانند رسمي است  سخت پليد كه در اين ديار تنها مي توان يافت  اين كه در هنگام داغ بودن اخبار در هنگام مرگ ناصر خان به سوي آتيلا بروند و بعد كه داغي هاي دلهاي مردمان جو زده اين ديار خنك شد اولين كارشان بيرون راندن آتيلا  از استقلال باشد تنها در اين ديار يافت مي شود اگر امروز فوتبال ما اين گونه اسير بي تعصبي و انرژي كم است دليلي جز اين ندارد كه جوان امروز مي بيند كه با پيش كسوتان چه مي كنند پيش كسوتاني كه يا در عزلت و تنهائي چون علي جباري و اكبر افتخاري و ... هستند و يا در هنگام حوادثي شوم برايشان چون حكايتهائي كه براي ناصر محمد خاني و علي اكبريان  و شاهين بياني و مجتبي محرمي و مهدي فنوني زاده و... به يادشان مي افتيم و يا چون فرهاد مجيدي اين گونه با آنها برخورد مي كنيم  در اين فوتبال پر نفرت كه قهر و خشم و ناكارائي حرف اول آن را مي زند به دنبال چه هستيم ؟ اين فوتبال چه زماني مي تواند طعم مهر را بچشد ؟ بايد ايرانپاك ها وجان ملكي ها و جاسميان ها و حجازي ها  و دهداري ها و ... بروند تا يادشان بيافتيم ؟ امروز امين منوچهري به فرهاد مجيدي چگونه بايد بنگرد ؟آيا او نبايد به اين انديشد كه عاقبت تعصب و غيرت و تلاش  اين گونه به هيچ انگاشته مي شود پس چه بهتر است كه دنبال پول بيشتر و تلاش كمتر و حفاظت بيشتر ساقها رفت ؟ اين كه مديري راحت مي گيرد كه  بزرگان رفتند كه اگر آنها نبودند غريبه هائي چون ايشان براي تصدي پست مدير عاملي اين باشگاه اين همه دست و پا نمي زدند چه دليل دارد ؟ فرهاد مجيدي شماره هفت در روز هفت و در ماه هفت رفت و آن همه غريبانه و با دلي پر درد از اين فوتبال رفت اما اين مسئله نبايد باعث افتخار مديراني باشد كه براي بدرقه بزرگاني كه آنها بر افتخارات آنها تكيه زده اند  فرهاد مجيدي رفت و فوتبال ايران بايد براي او آرزوي موفقيت و شادماني كرده و با كلامي يك نواو متحد و فارغ از هر رنگ و تعلقي بخاطر همه شادي هائي كه فرهاد به فوتبال ما داده است به او بگويند " فرهاد متشكريم "

قدم  بعدي

پرسپوليس سر انجامپس از 9 بازي دومين برد خود را كسب كرد در ورزشگاهي خالي از تماشاچي پرسپوليس به لطف ضربه استثنائي مهدي مهدوي كيا كه  با جاگيري اشتباه دروازه بان همراه بود به گل رسيد و در بقيه مدت بازي چند فرصت گل داشت كه موفق نبود اين پيروزي تا چه اندازه مي تواند براي پرسپوليسي ها مفيد باشد ؟آيا اين تيم مي تواند موفق باشد ؟ براي پساخ به اين سوال بايد به يك درس  از علم مديريت اشاره داشت كه براي موفقيت در يك كار مهمترين مسئله آگاهي و دانش است  بعنوان مثال مدير يك شركت براي موفقت بايد آگاهي به صنعتي كه شركت در آن مشغول كار است و بازار محصولات و از همه مهتر نحوه مديريت با فاكتورهاي آن صنعت يا تجارت داشته باشد فوتبال حتي از نوع دولتي آن هم بي شباهت به يك صنعت و يا تجارت نيست آيا مديريت پرسپوليس اين گونه است ؟ براي پاسخ به اين سوال نگاهي به يكي از مصاحبه هاي آخر مدير عامل پر مصاحبه باشگاه مي افكنيم تا در ميان آن گفته بتوانيم قدم اول يعني "آگاهي " را بار ديگر نمايان سازيم

1/او مي گويد" فوتبال ارزش اين همه خرج كردن را ندارد" مي پرسيم ايشان از كدايمن فوتبال سخن مي گويند ؟ خرج كردن در فوتبالفارسي مدتها است نهي شده است زيرا آگاهي در اين فوتبال وجود ندارد فوتبال ارزشمند است مي تواند در آمد و مخاطب بي شماري داشته باشد اما اين فوتبال بايد ساخته شود و ساختن چنين فوتبالي با مديريتي نمي تواند باشد كه پس از تنها يك سال حضور در فوتبال از بي ارزش بودن فوتبال سخن مي راند اگر فوتبال بي ارزش است پس چه اصراري بر ادامه حضور در اين فوتبال از سوي اين آقايان وجود دارد ؟ و سوال بعدي اين است كه هزينه هاي بي هوده در فوتبال را چه كساني كرده اند ؟

2/ او مي گويد" درد پرسپوليس بازيكن سالاري است " و در ادامه مي گويد " ما در خط هافبك با كمبود بازيكن رو به رو بوديم و اين مشكل را مربي بايد حل كند " تكراري نا آگاهي است فوتبالي كه از زعم ايشان بي ارزش است بايد هم چنين برداشت هائي داشته باشد براستي بازيكن سالاري را چه كساني باب كردند ؟ وقتي به بازيكني كه از ساده ترين حركات فوتبال عاجز است ميليارد پرداخت مي شود وقتي  يك مدير نمي داند وقتي تيم بازيكن مناسب نمي گيرد ناچار است كه بازيكن سالاري را پيش بگيرد وقتي مديريت نمي خواهد اين درس را فرا گيرد كه نمي توان نان پخت وقتي آرد نباشد و مربي كه هافبك ندارد نمي تواند مشكل تيم را حل كند آنگاه چگونه مي توان به عنصر عدم آگاهي در هدايت فوتبال اشاره نكرد ؟

3/مدير مي گويد " از طرفداران مي پرسم  فرق كريمي با ديگر بازيكنان چيست كه مربي نتوند با او برخورد كند " و از سوي ديگر مي گويد " دوست ندارم دلايل كنار گذاشتن كريمي از سوي ژوزه اعلام شود " مي پرسيم اين طرفدار كه غريبه است كه نبايد دلايل را بداند چگونه مي تواند به مربي اعتماد كند ؟ اين كه كريمي بازيكني با اين خصوصيات است را تازه فهميده اند ؟ كريمي در فصل پيش چند بار با دنيزلي مشكل داشت ؟ كريمي با قطبي و دائي و برانكو هم مشكل داشت پس چرا اين بازيكن قراردادش تمديد شد حتي به قيمت عدم تمديد  قرارداد دنيزلي كه به گفته خود مديريت باشگاه اسير گروه بندي بازيكنان شد مي پرسيم  اكر در تيم  گروه بندي بود چرا مديريت كاررائي نداشت ؟چرا كريمي حق دفاع از خود را ندارد ؟ اين كه كريمي سر دسته حركت غير اصولي عدم مصاحبه با رسانه ها بود دليلي نمي شود كه او را در سانسور خبري بگذارند

4/ مدير پرسپوليس در ادامه سخن از توقت جمع آوري امضا  براي برگزاري جمع فوق العاده فدراسيون فوتبال بعلت شرايط حساس فوتبال كرده اند مي پرسيم چرا بايد مديريت سراسر از اشتباه نبايد در مجمع براي ادامه كار خود راي اعتماد بگيرد ؟ اين كه چشم بر روي اشكالات بي شمار فدراسيون فوتبال ببنديم با كدام منطق مديريتي و عنصر آگاهي هماهنگ است ؟

آيا با اين نحوه تفكر و آگاهي مي توان اميد وار بود كه پرسپوليس ادامه راه را با قدمهاي پر صلابت ادامه دهد ؟ 

فريادهاي غربت

مي گويند كه  بايد ريشه ها را يافت تا بتوانيم ادامه راه را پيدا كنيم سالها است كه از فوتبالمان فاصله گرفتيم از آن فوتبالي كه با استاد صدقياني ها شروع شد و تا به امروز به كفاشيان رسيد فوتبالي كه بزرگاني در آن زحمت كشيدند تا سه قهرماني در جام ملتهاي آسيا و سه بار حضور در جام جهاني و حضور در المپيك هائي مختلف چون توكيو و مونترال  را برايمان ارمغان آوردند اما امروز همه چيز به فراموشي مي رود

 به حكايتهاي مردم مي نگريم اين مردمي كه تاريخ و تمدن و ريشه و فرهنگ داشته اند اما امروز براحتي همه چيز را از ياد برده اند مردمي كه بايد از خيلي ها چون امپراطور بزرگان كوروش تا  سعدي و حافظ و مولانا و فردوسي و... مي آموختند اما امروز براحتي دشنام مي دهند و بي احترامي مي كنند و هنوز هم با شگفتي بسيار از تاريخ و تمدن خود مي گويند در مراسم افتتاحيه المپيك لندن شاهد بوديم كه  بريتانيائي ها با نشان دادن تاريخ سرزمين خود بحران مالي ميزباني المپيك را تحت تاثير قرار دادند همين قصه در المپيك پكن و جام جهاني آفريقاي جنوبي بود تا مردم  اين سر زمين ها بدانند چه راه سختي را طي كردند تا ميزباني چنين وقايع مهمي را داشته باشند اما ما چه كرديم ؟

امروز فوتبال ما عقب گرد مي كنند چون بي تجربگي را تجربه مي كند فوتبال ما به دست غريبه هائي افتاده است كه چون تاريخ نمي دانند خود  مجبور به تكرار آن هستند  در جشن تولد 68 سالگي استقلال همه چيز را از ياد بردند براي باشگاه دوچرخه سواران و تاج و استقلال حالابر پائي جشن معضل شده است حتي اگر اين جشن ساده باشد اما آقاياني كه اين باشگاه را سالها است اداره مي كنند نتوانستند بساط شيريني و ميوه اي و حتي پخش تاريخي از فوتبال ايران و استقلال و تاج و دوچرخه سواران مهيا كنند در باشگاهي كه ميليارد ها هزينه براي آن صرف شده جشني بر گزار نشد تا قدمي در جهت ارتقا فرهنگي برنداشته نشودكه ملتي بداند كه از كجا آمده  است ؟ ملتي كه مي توانست با شناختن  كوزه كناني ها و محمد رنجبر ها و علي جباري ها و حجازي ها و بيوك جديكار ها  و... بداند اين آبي است كه باقي مي ماند نه آن كه نامها را در جلوي موفقيت تيم بگذاريم  اما نخواستند اين كار را بكنند زيرا اين تيم در دست صاحبانش كه مردم هست نبود تا اين مردم براي عشقي كه 68 سال برايش فرياد كشيدند جشني در خور يك باشگاه بزرگ بگيرند استقلال غريبه بود زيرا صاحبش را در اداره آن دخالت نمي دهند  در باشگاه استقلال بايد موزه اي بود فيلمهاي تاريخي ساخته مي شد تا مردم از اين باشگاه بيشتر بدانند كه چگونه دوچرخه سواران تبديل به استقلال امروز شد مردم بدانند اين باشگاه بود كه با پيروزي بر تيم نماينده اسرائيل توانست قهرمان آسيا بشود اين تيم توانست با رايكوف نسلي براي فوتبال ما در دهه 50 بسازد كه هنوز هم به آن افتخارات مفتخريم  همين مسئله براي پرسپوليس است   اگر امروز رويانيان كه هيچ از تاريخ باشگاه پرسپوليس نمي داند ادعاي  مي كند تيم من نتيجه نمي گيرد به اين علت است كه صاحبان تيم نيستند صاحباني كه از شاهين به پرسپوليس رسيدند و حالا بايد غم بخورند و اشك بريزند نگاه به كساني بكنند كه خود را بيش از پرسپوليس مي خواهند اگر از گذشته خود خبر داشتيم مي گذاشتيم شاهين و تهران جوان و دارائي و عقاب و ابومسلم و .. به اين روز برسد ؟  فوتبال ما به قهقرا رسيد زيرا گذشته خود را از ياد برد و به دست بيگانه ها رسيد  استقلال  دور از صاحبانش بود كه پولي براي چند كيلو ميوه و شيريني در حالي نداشت كه ركورد حضور  بازيكنان را در قرار داد با  نكونام شكسته است پرسپوليس امروز در حالي به غربت و تنهائي رسيده است كه صاحبانش از ياد بردند در اين تيم مرداني چون دكتر اكرامي ها و برومند ها و دهداري ها و محراب شاهرخي ها و همايون بهزادي ها و عزيز اصلي ها و ... چه كرده اند آري ريشه هاي خود را از ياد برده ايم زيرا ريشه و سر رشته اين ريشه در دست كساني است كه خبري از اين ريشه ها ندارند افسوس و از ما چه كاري بر مي آيد جز آن كه با قلبي پر درد و قلمي پر از ايراد و اشكال باز جشني به مناسبت يكي از دلايل عشق به فوتبال در اين ديار يعني دوچرخه سواران و تاج و استقلال گرفته و اميد داشته باشيم روزگاري صاحبان استقلال و پرسپوليس و ... بار ديگر  جشن تولدي براي اين تيمها بگيرند به اميد آن روز

كار فوتبال ما به اينجا رسيده است ؟

تصاوير تلويزيوني خبر از يك واقعه جديد مي دهد پرسپوليسي ها به همراه سر پرست خود در اصفهان دچار مشكل شده اند اخبار دو گانه است  و دو فرضيه را مطرح مي كنند

1/ فرضيه اول اين است كه پرسپوليسي ها دچار مسموميت شده اند و مدعي هستند كه سپاهاني ها براي بردن تيم دست به اين ترفند زده اند

2/ فرضيه دوم اين است كه پرسپوليسي ها براي توجيه بازي بسيار بد تيم خود در برابر سپاهان اين ادعا را اعلام كرده اند

نگاهي به دو فرضيه مي كنيم محمد نوري مي گويد اين برد سپاهاني ها جوانمردانه نيست او علي رغم ادعاي پزشك تيم كه علائم هر نوع مسموميت را انكار مي كند حكايت هائي را بر زبان مي آورد كه نشان از تئوري تو طئه دارد  اما در فرضيه دوم قصه هاي سپاهاني ها را مي شنويم

 به صحت  و سقم اين دو فرضيه كاري نداريم اما مي پرسيم فوتبال اين گونه همه چيز را باخته است ؟ يعني امكان دارد قهرمان سه گانه ليگ  و نماينده ايران در ليگ قهرمانان آسيا  براي بردن تيم پانزدهم جدول دست به اين كار بزند؟ فوتبال ما ره به كجا مي رود؟ يعني بايد چنين چيزهائي  را در فوتبالمان باور كنيم ؟ در رقابتهاي سري آ بازي رم در اين هفته بعلت اين كه شرايط امنيتي استاديوم پيش از آغاز بازي مهيا نبود سه بر صفر اعلام مي شود بي آن كه دو تيم حتي ثانيه اي به ميدان بروند پس چگونه  مي توان چنين نا امني را در استاديوم هاي ايران باور كرد ؟يعني اگر چنين شايعه اي در كنفدراسيون فوتبال آسيا پخش شود  نبايد از وضعيت بغرنج نمايندگان فوتبال كشورمان در ليگ آينده قهرمانان آسيا بيشتر ترسيد ؟

اما فرضيه دوم را نگاهي مي كنيم يعني بايد بپذيريم تيمي با اين همه هزينه و قدمت و طرفدار براي توجيه عدم كاررائي تيمش  دست به چنين ترفندي بزند ؟ يعني بازيكني چون مهدي مهدوي كيا با آن سابقه بالا در بوندس ليگا و تيم ملي و پرسپوليس در چنين نقشه اي شركت مي كند ؟ باور اين مسئله خيلي سخت است اما وجوه ديگري هم  اين جريان دارد ودقيقا بر مي گردد به اتفاقاتي كه در بازي افتاد مي پرسيم چرا تنها چند بازيكن از تيم دچار اين عارضه شده اند و اين مردان همان مرداني هستند كه در ميانه ميدان پرسپوليس قرار دارند و هفته ها است كه از ناكاررائي آنها صحبت مي شود ؟ محمد نوري و ميثم نقي زاده و مهدي مهدوي كيا به  ادعائي مسموم شده اند مي گوئيم اگر چنين است پس به چه دليل خود باشگاه پرسپوليس بدون آن كه اين ادعا ثابت شود به يك باره دستور جريمه كسري 10% از مبلغ قرار داد را تصويب كرده است ؟ مي گوئيم مگر پرسپوليس در نيمه اول تيم مدافع نبود پس چرا بايد سپاهان چنين اقدامي را بكند ؟چرا اين اقدام در بازيهاي كم تماشاچي قبلي صورت نگرفته است ؟

هر دو فرضيه زشت و غير قابل باور هستند و از صميم قلب بايد آرزو كنيم  كه هر دو تيم مبرا از اين دو فرضيه باشند اما مي گوئيم فوتبال ما كه به قول مدير عامل پرسپوليس تنها مقصرانش بازيكنان و كادر فني هستند چگونه به چنين فضاي پر از تنش و زشتي و سو تفاهم و حتي پليدي رسيده است ؟ فوتبالي كه تيمي بخواهد براي پيروزي بازيكنان تيم مقابل را در معرض به خطر انداختن سلامت بياندازد  بايد ادامه پيدا كند ؟ فوتبالي كه تيمي بخاطر اين كه بد گونه اداره و مديريت مي شود و همين سو مديريت اين تيم را در ورطه اعتراض انداخته و چنين بهانه هائي را جور مي كند بايد  دل و عشق و انگيزه به آن داد ؟ فوتبالي با چنين افكاري مي تواند رو به جلو حركت كند ؟ فوتبالي با اين گونه پليد انديشه ها مي تواند در عرصه بين المللي و خصوصا حضور در جام جهاني را باور كند ؟ برسر اين فوتبال چه آمده است ؟ اتحاد و انسان دوستي و درك به كجا رفته است ؟ پيروزي به هر قيمت و توجيه شكست به هر بهائي رابايد مديريت فوتبالفارسي ناميد ؟ به نظر اين گونه مي آيد اين فوتبال روزهاي تلخي را تجربه مي كند اما از صميم قلب بايد بپذيريم كه فوتبال ما به واقع  سقوط فرهنگي دارد و اين سقوط مي تواند دردناك تر باشد وقتي با اكراه از يافتن ريشه ها نسبت به اين مسائل بي اعتنا باشيم همان طوري كه در مورد شيوع دلال بازي و ارتشا و دو پينگ و خريد مديران و مربيان و بازيكنان يا به طور كلي تباني  در سالهاي گذشته اين چنين برخورد كرديم

پرسپوليس در زلزله

روزگاري طرفداران ارتش سرخ با فرياد " پرسپوليس زلزله محبوب هر چي دله " و يا " پرسپوليس زلزله همينه همينه " به جشن و پايكوبي مي پرداختند پرسپوليسي كه با اين فريادها ارتش سرخ نام گرفت اما حالا پرسپوليس زلزله را بايد پرسپوليس در زلزله ناميد
حكايت پرسپوليس در زلزله قصه تيمي است كه  همواره مي لرزد و هر روز با واقعه جديدي روبه رو مي شود و اين درد اول پرسپوليس است پرسپوليس  به دنبال دنيزلي رفت كه يك نيم فصل را قرباني كند تا فصل بعدي  خودي نشان دهد اما زلزله عدم ثبات در افكار مديريتي باعث شد كه دنيزلي خيلي راحت بخاطر اين كه  برخي از بازيكنان از جمله كريمي را نمي خواست از تيم برود
 پرسپوليس در زلزله بازيكن گرفت زيرا مدير عامل دوست داشت كه روي صفحه روزنامه هاو در تلويزون و راديو  باشد وقتي در اين روزها مي بينيم كه در غياب هافبك تدافعي و دفاع چپ  و بال چپ و بال راست به دنبال مجيدي مي روند مي فهميم كه اين نوع نحوه يارگيري هم كار ليست دنيزلي نبوده كه امثال سوسا و بنگر و معدنچي سر از پرسپوليس در آورند وقتي مدير عامل به دنبال جنجال و زلزله ساختن است چه كاري جز ساختن اين تيم مي ماند ؟ پرسپوليس هر روز يك زلزله دارد روزي استيلي و روزي اريكسون و روزي دنيزلي و روزي دائي و روزي مانول و كالدرون و حالا گلمحمدي تبديل به فرشته نجات شده است كه گفته مي شود بخاطر شرايط بد جسماني از صبا رفته است
 مي پرسيم به چه دليل در يك هفته يك مدير اين همه تغيير مي كند هفته پيش گفته مي شود مانوئل تا آخر قراردادش مي ماند و حالا به او كارت زرد و به طور حتم  در آينده كارت قرمز نشان مي دهند مي پرسيم پروين كه مسئول اول فني تيم در فصل نقل و انتقال بود حالا كجاست ؟ وقتي مساوي در دربي 78 از سوي پروين و افشين پيرواني طعمي چون شيريني دربي سال 52 و آن بازي  6 تائي ها دارد بايد هم هر روز شاهد زلزله باشيم اين چه تيمي است كه كهكشاني به آن مي گويند و بعد در بازي با سپاهان  يك بازيكن ليگ اول اميد هافبك تدافعي مي شود ؟ اين چه تيمي است كه زايد و قاضي را به ميدان مي خواند بعد مهدوي كيا كه مي تواند سانتر كند و پاس دهد بايد بيرون رود ؟ اخراج كريمي جواب نداد و مانوئل از رفتار عجيب سخن مي گويد و مي گويد مشكل تيم رواني است اما با اين همه باز در اين تيم زلزله هاي رواني ادامه دارد حضور اين همه مشاور  در اين تيم به چه منظور است ؟ اين كميته پيش كسوتان كه از پروين و پيرواني و وطن خواه و درخشان در آن حضور چه كاررائي داشته است ؟اين همه آدم غريبه چون شيريني و ... در اين تيم چه دستاوردي داشته اند ؟همه مي دانند اين تيم مشكل رواني دارد اما با اين همه بار ديگر به اين تيم شوكهاي رواني مي دهيم همه مي دانند اين تيم مشكل كمبود دانش مديريت فوتبال را دارد كه در ابن مقطع به دنبال فرهاد مجيدي مي رود و يا بازيكن ناشناس كره اي ويا سوسا و يا نيلسون را به اين تيم مي آورد اما باز تعداد غريبه ها بيشتر مي شود همه مي دانند چند دستگي در اين تيم مشكل ايجاد كرده اما وقتي تيم تنبيه مي شود بازيكناني چون قاضي و نيلسون و ... جريمه نمي شوند و كسي نمي پرسد چه دليلي دارد كه اين بازيكنان جريمه نمي شوند ؟ اين تيم مشكل رواني دارد اين مشكل رواني به روند تاكتيكي هم ضربه مهلكي مي زند اما از همه اينها مهمتر اين است كه اين تيم مشكل مديريت دارد آخر چه دليلي دارد كه اين همه جنجال را به هيچ بنگارند و كارت زرد را تنها به بازيكن و سرمربي دهند ؟
 اين تيم نيازمند آرامش داشته باشد ؟تا به كي مي خواهيم به پرسپوليس در زلزله ضربه هاي بيشتري وارد كنيم وقتي خود مدير عامل مي گويد بازيكنان غيرت ندارند چگونه بايد از رسانه ها ايراد بگيرد كه دادن لقب كهكشاني كه لقب فوتبالي است و سالها است در فوتبال وجود داشته و به تيمهائي چون مارسي دهه 90 و رئال مادريد و ... اين لقب را داده اند دليل اصل شكستهاي پرسپوليس است ؟ پرسپوليس تيم پر تنش است چون آدمهاي جو زده آن را اداره مي كنند و نمي دانند كه سازمان و تيمي كه همواره در زلزله  باشد نمي تواند هيچگاه موفق باشد اين تيم درد هاي بزرگتر از اخراج كريمي و كارت زرد نشان دادن به مانوئل و هافبك دفاعي و ... دارد اين تيم اصولا تيم ندارد اين تيم رهبري ندارد اين تيم خط مشي ندارد اين تيم حالا هيچ چيز جز قلب شكسته طرفدارانش و يك مشت حرف پراز تناقض از سوي مسئولانش  ندارد افسوس

حق پخش تلويزيوني

حكايت عدم پخش بازيهاي تيم ملي همچنان سوژه روز بسياري از رسانه ها البته بجز رسانه اي است كه خود را رسانه ملي ايرانيان مي داند حكايت هاي عدم پخش حتي در برنامه عادل فردوسي پور هم تصوير روشني نداشت و مسئولين سيما با بي اعتنائي هر چه تمامتر به سكوت خود ادامه داده بودند تا اين كه چندي پيش از سوي غلامرضا رفيعي مشاور حقوقي سيما در شبكه خبر  اعلام شد كه شركت (WORLD SPORT GROUP) كه با عقد قرار دادي يك ميليارد دلاري با كنفدراسيون فوتبال آسيا حق پخش بازيها را در دست دارد به يك باره مبلغ غير متعارفي را به آنها براي پخش بازيهاي پيشنهاد داده است جيمز ام دورسي * كه نويسنده سنگاپوري  وب بلاگ دنياي آشفته فوتبال خاورميانه ** است در پستي از اين موضوع سخن مي گويد بايد ياد آوري كنيم كه جيمز  ام دو رساي در دانشگاه  نانيانگ تكنولوژي *** سنگاپور مشغول به كار و تحصيل  است  او در نوشته  خود مدعي مي شود كه  شركت (WSG) مبلغ 11 ميليون دلار كه براي تمامي بازيهاي ملي و باشگاهي فوتبال ايران در طي 4 سال آينده  و نه تنها بازيهاي انتخابي جام جهاني 2014درخواست كرده وبه فدراسيون فوتبال ايران پيشنهاد داده است اما غلامرضا رفيعي مدعي شده است كه اين شركت  تنها بابت بازي هاي انتخابي جام جهاني 2010 مبلغ 4 ميليون دلار قرار دادي با فدراسيون فوتبال منعقد كرده و خود بازي ها جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي با مبلغ 7.5 ميليون دلار حق پخشش واگذار شده است و براي بازيهاي المپيك لندن مبلغ 1 ميليون دلار قرارداد داشته به يك باره براي پخش بازيهاي انتخابي جام جهاني 2014 مبلغ  40 ميليون دلار درخواست كرده است و اين مبلغ باعث شده است كه تلويزيون لبنان هم حاضر به پرداخت اين مبلغ نشود شايعاتي جاري  است كه معتقد است كه محمد بن همام مداركي مبني بر پرداخت مبالغي به او در ازاي قرار دادهاي مختلف  اين شركت سنگاپوري را از مقر كنفدراسيون فوتبال آسيا در كوالالامپور را توسط افرادي به سرقت برده است  كه عاملين اين سرقت به گفته پليس مالزي دستگير شده اند  اما جدا از درگيري هاي اين شركت با پليس مالزي از سوي اين شركت اعلام مي شود كه اظهارات غلامرضا رفيعي مشاور تلويزيون صحيح نمي باشد زيرا مبلغ عقد قرار داد بازيهاي مابين سالهاي 2008 تا 2012 رقمي حدود 4.5 ميليون دلار بوده است حال سوال اينجا است كه كدامين مبالغ صحيح مي باشد؟ و اين كل ماجرا نيست در حاليكه عنوان مي شود در آمد تلويزيون از پخش بازيهاي ليگ رقمي  بين 80 ميليارد تا 120 ميليارد تومان كه به نرخ بازار آزاد ارز (2500 تومان ) معادل 32 ميليون تا 48 ميليون دلار بوده و براي پرداخت مبلغ 4 ميليارد توماني  از اين مبالغ  فدراسيون فوتبال هم هزاران پيچ در پيچ دارند چرا بايد براي پرداخت حق پخش بازيها در فاصله 4 سال نتوانند معادل 3 ميلون دلار در هر سال از اين ميزان در آمد را پرداخت كنند ؟ در حاليكه صحبت از هجوم فرهنگي و كاهش نرخ  حضور جوانان در ورزشگاه ها و افزايش نرخ جرائم و اعتياد در جامعه  هستيم اين گونه پشت كردن به مخاطبين ورزش چه معنائي مي تواند داشته باشد ؟ عدم اعلام صحيح ارقام و بر گرداندن ارقام واقعيت دارند ؟ چرا حكايت حق پخش تلويزيوني  همواره بايد در پرده ابهام بوده و شفاف سازي قطعي در مورد آن انجام نشود ؟  اين روزها سخن از فوتبال شكست خورده در بسياري از ابعاد از جمله  بعد اقتصادي مي شود فوتبالي كه مي توانست از در آمد 80 تا 120 ميليارد توماني در يك سال صاحب  زيرساختهاي اساسي شود اما حال كه اين در آمدها به باشگا ها به صورت مدون داده نمي شود و هر ساله مديران سياسي براي حفظ بقاي خود باشگاه دولتي را به دولت بدهكارتر مي كنند چرا در زمينه  جذب مخاطب اين گونه سستي و اهمال كاري مي شود ؟ به ياد داشته باشيم سرخوردگي و عدم اعتنا به خواسته جوانان راه كار عاقلانه اي در مقطع كنوني جهان كار عاقلانه اي  نمي تواند باشد در هر حال اگر اين ارقام خبرنگار سنگاپوري كه در اين زمينه تحقيق كرده درست باشد نبايد براي اين فوتبال و عاشقانش نجواي بدرود ترنم كرد؟

*JAMES M.DORSEY

** THE TRIBULENT WORLD OF MIDDLE EAST SOCCER

 ***NANYANG TECHNOLOGICAL UNIVERSITY

آقاي مدير!چرا سرمربي مي آوريد؟

حكايت هاي فوتبالفارسي در نوع خودش جالب است  در فوتبال ما هيچ چيز در سر جاي خود قرار ندارد و كلاف سر در گم فوتبال همچنان گره هاي ناگشودني اش زياد است

در فوتبال ما شاهد هستيم كه سر مربي چون قلعه نوعي پس از اعتراض مردم به نحوه تعويض ها كه استفاده از يك مدافع در نوك حمله است فرياد " فرهاد مجيدي " را سر مي دهند قاطعانه  مي گويد براي ما حرف و تشويق مردم مهم نيست و ما كار خودمان را مي كنيم و علنا در حوزه كاري مديريت روابط عمومي و روابط رسانه اي و مديريت اجرائي دخالت مي كند و يا  شاهديم كه مديري چون امير عابديني مي گويد " اگر فرگوسن هم به داماش گيلان بيايد در كار او دخالت مي كنم "مي خواهيم به بحث بزرگي بپردازيم شايد امير قلعه نوعي حق داشته باشد كه كار خود را انجام دهد اما اين گونه بي اعتنائي به حرف مردم لزوما زيبا نيست امير قلعه نوعي خيلي راحت مي توانست با مديريت صحيح در اين حوزه وارد نشود اين كه مربي كار خود را انجام مي دهد نياز به مقابله اين گونه ندارد امير قلعه نوعي مي داند استقلال از رسانه هاي مختلفي چون روزنامه و سايت رسمي سخن با تماشاچي بكند همين دخالت در امور تماشاچيان را افشين پيرواني هم دارد كه بي دليل مي گويد هر كس  مي خواهد روي سكوها كس ديگر را تشويق كند به استاديوم نيايد اين سخن پيرواني ما را به ياد حرفهاي استيلي در فصل گذشته مي انداخت كه به تماشاچيان مي گفت كه به استاديوم نيايند و كسي نمي داند چه كسي چنين اجازه به آنها داد

 اما شايد بايد با توجه به سن و سابقه تحصيل و جامعه شناسي و روانشناسي مربيان جوان ايران چندان به آنها ايراد نگيريم اما از امير عابديني سوال داريم و مي پرسيم او اگر قرار است در كار هرسر مربي دخالت كند به چه دليل سر مربي مي آورد ؟ چرا امير عابديني خودش روي نيمكت نمي نشيند و اگر هم اين گونه نمي خواهد باشد چرا در هنگام باخت وحشتناك تيمي چون داماش در برابر فجر سپاسي  تنها سر مربي مقصر شناخته مي شود ؟امير عابديني در هر فصل چند سر مربي را عوض مي كند زيرا مي خواهد در هنگام باخت تمامي كاسه و كوزه ها را سر آنها بشكند از امير عابديني مي پرسيم شما به چه عنوان خود را در حد سر مربي نام آشنائي چون فرگوسن مي دانيد ؟اصولا چرا مديران ما اين گونه از وظايف خود دور هستند ؟ همين مسئله در مورد رويانيان هم صدق مي كند تا به امروز كسي نمي داند رويانيان بر اسا س خواسته هاي چه كسي بازيكن گرفته است ؟ چرا رويانيان امروز در حالي كه مانوئل هيچ اظهار نظري در مورد كم كاري بازيكنان نكرده همچنان اعتقاد دارد كه برخي از بازيكنان كم كاري مي كنند و بايد آنها را از تيم بيرون انداخت ؟قصه به همين جا ختم نمي شود محسن عاشوري در چند هفته اي كه سر مربي تيم پرسپوليس بود اعلام كرد علي پروين سعي داشت كه به زور تركيب تيم را به او بقبولاند پروين كه عضو هييت مديره است به چه دليل بايد چنين كاري مي كرد ؟همين امروز مي خواهند كه يك كمك ايراني به مانوئل تحميل كنند مي پرسيم آيا خود مانوئل چنين كمكي خواسته و يا اين كه باز هم يكي از انواع طرح هاي فرافكني مديريتي را شاهد هستيم ؟ همين تحميل كمك مربي را با كي روش هم مي بينيم و كسي نمي داند مردي چون آقا جانيان با كدام ادله اي به كي روش تحميل شده است ؟ و ...

فوتبال ما حكايت هاي فراواني دارد قصه هاي سو مديريت  را مي توان در همين چند قصه كوتاه ديد همان قصه هائي كه نشان مي دهد عدم تمركز و دخالت هاي بي جا در امور مديريت از سوي سر مربيان و يا در سوي ديگر دخالت مديريان در امور مربيگري چه حكايت شبيه به قصه شهر قصه و آن فيل بي نوا ئي است كه يك عاجش مي شكند بعد عاج ديگر آن را هم مي كشنند و خرطومش را قطع مي كنند شاخ ها را بر سر ش مي گذارند و بعد  وقتي كه او مي گويد فيل است باورش نمي كنند  در فوتبال ما همه به كار همديگر دخالت مي كنند و همه ناكار آمد در حوزه هائي هستند كه بي دليل دخالت مي كنند و سر انجام بر فوتبال ما همين مي رود كه تا به امروز رفته است و اين حكايت ها همچنان باقي است